آيا يهود و نصاري از بعثت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)آگاه بودند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا يهود و نصاري از بعثت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)آگاه بودند؟

با سلام

برخي از مورّخان (همانگونه که خواهد آمد) گفته اند، يکي از عوامل مؤثر در پيشرفت اسلام در يثرب، آمادگي ذهني و فکري مردم اين ديار به جهت معاشرت و همسايگي با يهوديان بوده است.
لازم است ابتدا به اين نکته بپردازيم که آيا واقعاً يهود از بعثت پيامبر اسلام خبر داشت يا نه؟
آن چه از گزارش تاريخ، نقل احاديث و آيات قرآني برمي آيد، اين است که يهوديان از بعثت پيامبر اسلام آگاه بوده اند; تا آنجا که او را مانند فرزند خود مي شناختند و حتي جاي مهاجرت او را مي دانستند و اکنون نمونه هايي، به طور اختصار، از احاديث و آيات قرآن ذکر مي کنيم:


1 . چرا يهود به ناحيه يثرب مهاجرت کرد؟


در برخي از روايات اسلامي آمده است: علت مهاجرت يهود به يثرب براي اين بوده است که آن را سرزمين مهاجرت پيامبري مي دانستند; از جمله در تفسير عياشي از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است که در مورد آيه } ...وَ لَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ...{ فرمود: يهود در کتب خود خوانده بود که محلّ هجرت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) ميان «عير» و «اُحد» است ـ ولي محل آن را نمي دانستند ـ براي پيدا کردن آن به جستجو پرداختند. به کوهي رسيدند که آن را «حداد» مي گفتند و گفتند «حداد» و «احد» يکي است و فرقي ندارد ـ و به اميد اين که همان سرزمين موعود است ـ در اطراف آن پراکنده شدند.

برخي در منطقه اي به نام تيماء و برخي در فدک و برخي در خيبر سکني گزيدند ـ بعدها ـ يهوديان تيماء در جستجوي هم کيشان خود برآمدند و برادران خود را سراغ گرفتند.


عربي از قبيله قيس بر آنان گذشت، شتراني از او کرايه کردند. عرب به آنان گفت: شما را از ناحيه ميان عير و احد مي برم. گفتند: چون بر آن ـ احد ـ گذشتي ما را خبر کن، چون به ناحيه مدينه رسيدند، عرب به آنان گفت: آن عير و اين احد است. يهوديان از شتر به زير آمدند و گفتند: به خواسته و آرزوي خود رسيديم و ديگر نيازي به تو نداريم و هرجا خواهي برو، سپس نامه اي به هم کيشان خود در فدک و خيبر نوشتند، مبني بر اين که ما به محل سرزمين مقصود رسيديم و شما نيز بياييد، ولي پاسخ آمد ما در اين جا مستقر شده، ثروت و مال به دست آورده ايم و به شما نيز نزديکيم. چون زمان موعود و ظهور پيامبر برسد، به زودي نزد شما خواهيم آمد ـ حاصل آن که اين دو دسته از يهود ـ در اطراف مدينه مستقر گشته، اموال بسيار به دست آوردند ـ و ثروتمند شدند ـ چون خبر آنان به قوم تبّع رسيد، به جنگ آنان آمدند، ولي يهوديان در قلعه هاي خود متحصن گرديده، در محاصره قوم تبع قرار گرفتند و امانشان دادند.
آنگاه خطاب به يهوديان گفتند: سرزمين شما را خوش يافتيم و مي خواهيم در آن مقيم شويم.

يهوديان گفتند: اين جا شما را نشايد; زيرا محل مهاجرت پيامبري است که به فرمان کسي درنمي آيد تا آن پيامبر ظهور نکند.

ادامه دارد...!

سلام به رضاي عزيز و تمام دوستان
شواهد تاريخي حاکي از آن است که مسيحيان از بعثت پيامبري بعد از حضرت عيسي اطلاع داشتند
به نمونه هاي از آن توجه بفرماييد
یکی از روزهایی که (در دوران کودکی حضرت) نزد «حلیمه‏» بود جماعتی از مسیحیان او را دیده از «حلیمه‏» نام و نشان کودک را پرسیدند . با دانستن نام و نشان، تیز در او نگریستند و چند بار او را گردانیده و علامت‏هایی را می‏جستند . سپس به همدیگرچنین گفتند:
صفت و نام این کودک را در انجیل دیده‏ایم و او پیغمبر آخرالزمان خواهد بود و دین وی بر جمله دین‏ها غلبه خواهد کرد (1)
هرقل‏قیصر روم در جواب نامه پیامبر که وی را به اسلام دعوت فرموده بود، چنین نوشت:
به راستی من گواهی می‏دهم که تو فرستاده خدایی، تو را در انجیل نزد خود می‏یابیم، عیسی بن مریم ما را به تو مژده داده است (2)

1.سیرت رسول الله، ابن هشام، جلد اول، به ترتیب صفحات 253، 154، 384
2. تاریخ یعقوبی: ج‏1، ص 443 .

مسيحيان در عصر نزديك به بعثت به مكه مهاجرت داشتند. يعني كشيشها و عالمان آن روز، آستانه ظهور را نزديك مي ديدند و براي اينكه حضور او (محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ) را درك كنند به مكّه رفته بودند. و بر اساس تفاوت برداشتهايشان از تورات و انجيل نقاطي را كه بر مي گزيدند، متفاوت بود[1]. نتيجه اين مهاجرتها و مسافرتها آشنايي اعراب و كسب اطلاعات زياد در مورد اقوام يهودي و مسيحي بود.
نجران يمن مركز مسيحيان بود كه از اخبار مربوط به پيامبر آخرالزمان موج مي زد. همه منتظر او بودند. آنان تا اهالي مكه را مي ديدند، مي پرسيدند: در شهر شما اتفاقي نيفتاده است؟ ... اين خبر به مكّه منتقل مي شود و دهان به دهان مي گرد[2].
علاوه بر محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اعراب زمان بعثت، چند نسل قبل از پيامبر هم كه ساكن مكّه و جزيرة العرب بودند، علاوه بر اينكه با اديان يهودي و مسيحي كاملاً آشنا بودند، رابطه هم داشتند. منابع از ملاقات اجداد با اهل كتاب خبر مي دهد. «سيف بن ذي يزن فرماندار يمن از خصوصيات پيامبر آخرالزمان به عبدالمطلب مي گويد. و عبدالمطلب را به پاسداري از او توصيه مي كند. و مي گويد كه اگر دشمنان او (محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ) را بيابند خواهند كشت[3].
عموم منابع از ملاقات پيامبر با بحيرا كشيش مسيحي در اين سفرها خبر داده اند[4].
[1] . تبار انحراف، قم، مؤسسه اطلاع رساني و مطالعات فرهنگي لوح و قلم، 1383، صفحه 207.
[2] . همان، ص 207.
[3] . ابن كثير، البداية و النهايه، بيروت، دارالمعرفة، چاپ 4، جلد 2، صفحه 736.
[4] . علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج 15، صفحه 410.
[5] . جعفر سبحاني، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام، نشر مشعر، چاپ 10، صفحه 40.


در قرآن به صراحت اعلام شده است که یهود و مسیح از آمدن پیامبر با خبر بودند و حتی این مطلب در کتابشان ذکر شده بود که متاسفانه امروزه این دو کتاب دستکاری شده اند.
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157 اعراف) همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام‏] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى ‏يابند- پيروى مى ‏كنند؛ [همان پيامبرى كه‏] آنان را به كار پسنديده فرمان مى ‏دهد، و از كار ناپسند باز مى ‏دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى ‏گرداند، و از [دوش‏] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏ دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (146 بقره) كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى‏] داده ‏ايم، همان گونه كه پسران خود را مى ‏شناسند، او [=محمد] را مى‏ شناسند؛ و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى ‏دارند، و خودشان [هم‏] مى ‏دانند.
الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (20 انعام) كسانى كه كتاب [آسمانى‏] به آنان داده‏ ايم، همان گونه كه پسران خود را مى ‏شناسد، او [=پيامبر] را مى ‏شناسد. كسانى كه به خود زيان زده‏اند، ايمان نمى‏ آورند.
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ (83 نحل ) نعمت خدا (رسول خدا ) را مى ‏شناسند، اما باز هم منكر آن مى‏ شوند و بيشترشان كافرند.

تبّع گفت: ما از خاندان خود، کساني را اين جا مي گذاريم تا آنگاه که آن پيامبر ظهور کرد، او را ياري رسانند و دو طايفه اوس و خزرج را برجا نهادند.
وقتي بر تعدادشان افزوده شد، اموال يهود را به غارت مي بردند.
يهود به ايشان مي گفتند: «اگر پيامبر ظهور کند، شما را از اين ديار مي رانيم»،
اما چون پيامبر مبعوث شد و انصار ايمان آوردند، يهود کفر ورزيدند که اين آيه نازل شد: ( ...وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ کَفَرُوا...) .(1)

2 . در قرآن نيز چندين مورد به اين معنا تصريح شده است که يهوديان پيامبر اسلام را مي شناختند; از جمله:

الف) } وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُکُمْ مِنْ کِتاب وَ حِکْمَة ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ...{ .(2)
«خدا از پيامبران پيمان گرفت که هرچه کتاب و حکمت به شما عطا کنم آنگاه پيغمبري آيد که آنچه با شما است تصديق کند، شما به او ايمان آوريد و ياري اش نماييد.»

ب) } ا لَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ...{ .(3)
«آنان که به ايشان کتاب داديم، پيامبر خدا را مي شناسند، چنان که فرزندان خود را مي شناسند.»

ج) } الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ اْلأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجِيلِ...{ .(4)
«کساني که پيروي کردند پيامبري را که نزد خود در تورات و انجيل او را نوشته مي يابند.»

د) } ...وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ...{ .(5)

در تفسير اين آيه آمده است: چون يهود مورد تعرض کفار عرب قرار مي گرفتند، بعثت و هجرت پيامبر اسلام را به ميان مي کشيدند که بهوسيله او بر آنان پيروز خواهند شد و پيش از اين باور آنان بود و کفار عرب به اين انديشه يهود آگاه و واقف بودند، ولي چون پيامبر مبعوث شد و قرآن نازل گرديد و دانستند او همان است که در تورات آمده و با اوصافي که مي شناختند منطبق است، حسد ورزيدند و خودخواهي بر آنان چيره شد و کافر شدند و انکارش کردند.(6)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بقره : 89
2 . آل عمران : 81
3 . انعام : 20
4 . اعراف : 157
5 . بقره : 89
6.
علامه طباطبايي، الميزان، طبع بيروت، الأعلمي، ج1، ص

موضوع قفل شده است