**نقدي بر مقاله «داستان هاي باور نكردني قرآن»**
تبهای اولیه
با سلام
نوشتار حاضر، نقدي است بر مقالهای با عنوان «داستانهای باور نکردنی قرآن» که در مورد چهار قصهی قرآنی به طرح اشکال پرداخته، سعي دارد ساختگي بودن آنها را به مخاطب خود القا نمايد.
در نوشتار حاضر به پاسخگويي از اشکالات نويسنده مزبور خواهيم پرداخت.
مقدمه
نويسنده مقاله ذکر شده در راستاي اهداف دين ستيزان به خرده گيري از داستانهاي قرآني پرداخته است و چهار داستان قرآني که عبارتند از قصهي بوزینه شدن عدهای از یهود، قصهی اصحاب فیل، قصهی طوفان نوح(ع) و قصهي ملاقات زنان مصری با حضرت یوسف(ع) را به چالش ميکشد و در ضمن آنها، سؤالاتي شبه هگون نيز مطرح ميکند؛ مانند اينکه: عذابهای مطرح شده در قرآن چگونه با حکمت و رحمت خدا سازگارند؟ و چرا عذابهای مذکور در شرایط مشابه و در این عصر صورت نمیپذیرند؟
در نوشتار پيش رو به بررسي شبهه هاي نويسنده پيرامون داستانهاي مذکور و پاسخگويي از آنها خواهيم پرداخت.
داستان بوزینه شدن عدهای از یهودیان
نویسنده درباره این داستان قرآنی ميگويد: منظور قرآن، مسخ حقیقی آن عده از یهودیان بوده نه مسخ باطنی؛ زیرا مسخ باطنی نمیتواند مایهی عبرت دیگران شود. وي در ادامه، اين سؤال را مطرح ميکند که اگر اين داستان، ساختگي نيست چرا خداوند در روزگار ما هيچ گناهكاري را تبديل به بوزينه نميكند تا عبرتي براي ديگران شود؟
در پاسخ میتوان گفت:
الف) هر چند اکثر مفسران این مسخ را حقیقی دانستهاند؛ اما از همان قرون اولیه اسلامی مفسرانی نيز بودهاند که آن مسخ را باطنی دانستهاند.
شیخ طوسی مفسر بزرگ شیعی از قول "مجاهد" مفسر قرن اول هجري (متوفای 104 هـ.ق) آورده است که این قصه (قصهی بوزینه شدن عدهای از یهود) تمثیلی است؛ همانگونه که خداوند، دانشمندان بیعمل یهود را به درازگوشی که کتاب بر خود حمل میکند تشبیه فرموده است.1
بر اساس این تفسیر، گروهی از یهودیان که عقل خود را به کار نگرفته و حاضر نشدهاند که با تقوا و اطاعت از قوانین الهی از حالت توحّش به کمال نايل گردند و مادی فکر کرده و دائماً در پی عیش و نوش و شهوترانی هستند و همواره به تقلید کورکورانه پرداخته و آلت دست این و آن هستند، آنچنان از نظر روحی و قلبی سقوط میکنند که همچون میمون و بوزینه در تسخیر دیگران قرار میگیرند. این حالت گاه چنان شدید میشود که در زندگی اجتماعی آنان کاملاً مشهود است.
در آیه 167 و 168 سورهی مبارکهی اعراف به این مسخ باطني و آثارش اشاره شده، بيان ميشود که مستعمره بودن و پراکندگی یهودیان دايمی خواهد بود و تا روز قیامت، ملتهایی بر آنها مسلّط خواهند بود.
این امر برای دانایان به تاریخ یهود امری مسلّم است. آنان روزگاری تحت سیطرهی بخت النصر و بابلیها و روزگاری تحت سلطهی ایران و یونان و گاه تحت قدرت روم بودهاند و اکنون چند دههای است که مستکبران و زیادهخواهان جهان، آنان را قربانی اهداف سلطهطلبانهی خود نموده و عدهای از آن آوارگان بخت برگشته را به آرزوی تشکیل کشور مستقل فلسطین در یکجا جمع نمودهاند؛ امری که بیش از 60 سال است که جز نکبت و بیزاری جهانی برای آنان چیزی را به همراه نداشته است.
ب) اگر قول اکثر مفسران را بپذیریم و مسخ اصحاب سبت را حقیقی و ظاهری بدانیم، باز مشکلی پیش نخواهد آمد و کسی نمیتواند صرفاً به این دلیل که در زمان ما چنین پدیدهای رخ نمینماید منکر آن شود.
ج) در مورد این شبهه که چرا در طول تاریخ جنایتکاران به بوزینه تبدیل نمیشوند باید گفت: اگر بپذیریم که موارد مشابهی در تاریخ صورت نگرفته است، آیا این امر نشانهی ساختگی بودن این قصهها میشود؟!
آیا نمیشود احتمال داد که شرایط این عصر بهگونهای تغییر یافته است که دیگر نیازی به تحقق عذابهایی همانند عذاب قوم نوح، اصحاب فیل و... وجود ندارد؟ عذاب الهی در شرایط بسیار بحرانی به جهت اتمام حجّت تحقق میپذیرد؛ این شرایط بیشتر در اعصار گذشته پیش آمده است و در عصر حاضر با رشد عقلانیت و پيشرفت ابزارهاي جستجو و پژوهش و آگاهي از نمونه هاي تاريخي، کمتر به امور اعجازی نیاز بوده و صرفاً در برخی مواقع در مقياسهاي بسیار کوچکتری واقع میشوند. به عبارت ديگر، آنها که دنبال حقيقتند با بررسي تاريخي و علمي گزارشهاي تاريخي در کنار اثبات برهاني دين الهي، ميتوانند از گزارشهاي عذابهاي الهي درس عبرت گيرند و اگر گوش شنوايي براي شنيدن حقيقت نداشته باشند مشاهده عيني آن عذابها نيز ذات خبيث ايشان را دوا نميکند.
ادامه دارد.......!!
داستان اصحاب فیل
نویسنده در این بخش نیز هیچ استدلالی نیاورده و صرفاً به ارائهی برخی ابهامات بسنده نموده است.
وي میگوید:
1) چگونه است كه خدا در برابر این که كعبه مركز شرك و خانه بتها شده بود، هيچ عكسالعملي نشان نداد؟
آيا نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان كعبه حساس بود که با سپاه ابرهه مقابله کرد؛ ولي برايش اهميتي نداشت كه اين خانه، مركز كفر و شرك و فساد شده است؟
2) خدای محمد که در برابر خراب کردن کعبه، چنين خشمگين ميشود چرا با متجاوزان و جنياتكارانِ ديگر چنين برخوردي نميكند؟ آيا ريخته شدن خون ميليونها انسان پير و جوان، و مورد تجاوز قرار گرفتن زنان و دختران پاك و بيگناه برايش مهم نيست؟
3) چرا خداوند همان بلايي را كه بر سر سپاه ابرهه آورد بر سر آنها كه در دوران خلفاي بنياميه و بنيعباس با منجنيق، خانه كعبه را هدف قرار داده و ويران كردند، نياورد؟ پرسش در مورد حوادث طبيعي كه موجب تخريب كعبه شدند، جدّيتر است: آيا خداوند خانه خودش را به دست خودش خراب ميكند؟
در پاسخ به ابهامهاي نويسنده میتوان چند مطلب را متذکر شد:
الف) در کتب تاریخ آمده است که واقعهی نابود شدن اصحاب فیل، حدود 60 سال مبدء تاریخ بوده است و با هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، مبدأ تاریخ عوض شده است.[2]
به علاوه قرآن کریم در مورد واقعهی مذکور میفرماید: «آیا ندیدی پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟» این بیان، نشانگر مسلّم بودن واقعهی یاد شده برای مخاطبان آن عصر قرآن است و گرنه مشرکان به راحتی آن را تکذیب مینمودند و میگفتند این سخن دروغی بیش نیست.
پس معلوم میشود که قصّهی اصحاب فیل غیرقابل تکذیب بوده است و حتّی بسیاری از شاهدان عینی در زمان نزول این سوره زنده بودهاند و این امر نشان ميهد واقعهی مذکور نزد مردم آن زمان، قطعی بوده است.
ب) انسان نمیتواند به طور کامل و همه جانبه، حکمت افعال الهی را درک نماید،[3] تا از این رهگذر بداند که چرا خداوند در موقعیتهای ظاهراً مشابه برخوردهای متفاوتی اعمال میفرماید؛ اما جهل ما به حکمتهای الهی نمیتواند مایهی انکار حکمت الهی شود.
ج) معجزات و نشانههای الهی از قبیل جریان نابودی اصحاب فیل، یک جریان عادی و دائمی نیستند؛ بلکه گاه حکمت الهی موجب شده است تا گوشهای از عظمت خود را نشان داده و در یک واقعهی این چنینی معاندان را به عذاب دنیوی دچار نموده و حجّت را بر جاهلان تمام نماید.
اينکه ما نميدانيم که چه وقت و تحت چه شرايطي اين نشانهها بروز ميکند نميتواند دليلي بر انکار خدا و حکمت او باشد چرا که اصل وجود خدا و حکمت او بر اساس براهين قطعي ثابت است و ندانستنها نميتواند دليلي در برابر دانستنهاي قطعي باشد. با اين حال همانطور که پيشتر گفتيم شاید بتوان گفت با ظهور دین مقدس اسلام و رشد عقلانی اکثریت بشر، دیگر چندان نیازی به این پدیدههای نامتعارف به هدف اتمام حجّت نبوده است؛ گو اینکه قرآن کریم خود معجزهی جاوید الهی بوده و بیش از چهارده قرن است که معاندان را به مبارزهی با خود فرا میخواند و چنين حجّت جاويداني، ناقل تاريخ است و تاريخ مايه عبرت جويندگان حقيقت.
د) همسان دانستن تخریب کعبه بهوسیله ابرهه با خراب شدن آن به وسیلهی حوادث طبیعی و یا گروهی شورشی در عصر اسلامی، اشتباهی فاحش است؛ چرا که هدف ابرهه از آن اقدام، نابودي حقیقت توحید بوده است و خداوند با نابود کردن ابرهه و اصحابش در حقیقت از حریم توحید دفاع نموده است. گرچه برخی از جاهلان دچار شرک ربوبی شده، نمادهای سنگی خود را در کعبه قرار داده بودند؛ اما به گواهی قرآن کریم، آنان «الله» را خالق عالم میدانستند و بتها را صرفاً نماد ملائکه و دیگر نیروهای الهی ميدانستند که موجب تقرب آنها به الله میشدند. در حقیقت آنها تداوم دین ابراهیم حنیف(ع) بودند که در گذر زمان و آرام آرام دچار این انحراف شده بودند و در پی لجاجت و مخالفت با آیین صحیح نبودهاند و صرفاً از جهل و انحراف تدریجی رنج میبردهاند؛ اين در حالي است که خراب شدن کعبه با حوادث طبیعی به معنای مبارزهی با توحید نیست و در این مورد چه نیازی به تصرّف اعجازی است.
خداوند متعال جریان عالم ماده و تغییر و تحولات آن را در مسیر طبیعی خود قرار داده است؛ گو اینکه خود این پدیده میتواند مایهی امتحان موحدان شود که چگونه به بازسازی کعبه اهتمام خواهند ورزید.
همچنین در درگیریهای عصر اموی و عباسی، هدف تخریب کعبه به منظور نابودي دين اسلام و توحيد نبوده است؛ بلکه خانهی خدا در درگیریهای صرفاً سیاسی، دچار آسیب شده است.
ادامه دارد.......!!
داستان طوفان نوح
سومین قصهای که نویسنده، شبهاتی را در مورد آن مطرح نموده، جریان طوفان نوح(ع) است.
خلاصه سخن او چنین است:
با توجه بیان که عالم¬گیر بودن طوفان را به ذهن میآورد؛ به¬علاوه همهی مفسران، عالم¬گیر بودن را تأیید نمودهاند:
1) چرا عذاب الهي بايد به¬گونهاي نازل شود كه سراسر عالم را فرا گيرد و شامل حيوانات بيگناهي كه سوار كشتي نشدهاند و نيز انسانهاي ديگر در سراسر جهان شود؟
2) نوح چگونه توانسته است صدها هزار گونه از حيوانات در سراسر جهان را جمعآوري كند؟ اين تعداد از حيوانات چگونه در كشتي جاي گرفته¬اند؟
3) هدف اصلی از این عذاب چه بود؛ کفر و فساد خیلی زود به میان مردم بازگشت.
4) چگونه می¬توان بین نزول عذاب الهی با علم، حکمت و رحمت خدا سازگاری برقرار نمود؟
5) اگر اين داستانها واقعيت دارند، چرا در دنياي كنوني نظير آن¬ها اتفاق نميافتد.
در پاسخ میتوان چند نکته را بيان نمود:
الف) قرار دادن یک جفت از هر حیوان نمیتواند اثبات کند که طوفان عالمگیر بوده است؛ زیرا ممکن است منظور، حیوانات آن منطقه بوده باشد که گونههایی از آنها در اماکن دیگر وجود نداشته است و یا اگر گونههای آنها در جاهای دیگر زمین، بوده، امکان انتقال آنها به منطقهی فرود کشتی فراهم نبوده و یا بسیار مشکل بوده است.
ب) ادعای اتفاق مفسران بر عالمگیر بودن طوفان نیز سخن ناصحیحی است؛ زیرا برخی عالمگیر نبودن را محتمل دانستهاند.[4]
ج) اگر بنا را بر نظر اکثر مفسران گذاريم و طوفان را عالمگیر بدانیم در پاسخ شبهات مطرح شده میتوان گفت:
1) اين سؤال نويسنده که چگونه ميتوان بين نزول عذاب الهي از يك طرف، و علم و حكمت و رحمت خدا از طرف ديگر سازگاري برقرار كرد برخاسته از نداشتن تصوری صحیح از صفات خداوند عالمیان است. قدرت و حکمت دو وصف نیک است که تحققشان در مخلوقات بشری، روشن¬ترین دلیل بر وجودشان در خالق هستی است[5] و از آنجا که ذات الهی در بالاترین جایگاه هستی قرار دارد، صفات او نیز عالی و در نهایت کمال است. به این ترتیب خدا در انجام کارهایش هم حکمت و هم قدرت لازم را داراست.
پدیده عذاب و عقوبت بندگان فاسد، خاصه در جریان طوفان نوح، خارج از نظام عالم هستی نیست؛ پس بایست که در قالب اوصاف والای الهی و نظام عالم هستی تفسیر شود.
حتي اگر نتوانيم راز اين عِقابها را بيابيم، باز هم «ندانستن» (راز فراگير بودن اين عذابها) نميتواند در برابر «دانستههاي يقيني» (باور به وجود خدايي با اوصاف والا) تاب آورد.
با اين حال ميتوان حکمت اين فراگيري عذاب را وسعت شرارت قوم نوح دانست. 950 سال دعوت به حق در میان جامعه بشری آنروز با جمعیتی نه به گستردگی جمعیت جهان امروز، عناد ورزیدن اکثریت و ایمان آوردن جمعیتی اندک، تهدید ایمانمداری جماعت اندک توسط اکثریت کافر، حکیمانه و هدفمند بودن خلقت (چرا که بدون شک این عالم قابلیت آفرینش و طی مراحل کمال را دارد و اگر آفریده نمی¬شد یا امکان لازم برای نشر دین فراهم نمی¬گردید به نقص خدا میانجامید) و ... اینها همه گویای این مطلب است شرارت کافران قوم نوح چنان بود که نه تنها دامان جان ايشان را گرفت، منافع، داراييها و عزيزان آنها را نيز دربرگرفت.[6]
در واقع باني اصلي وقوع اين عذابها کساني اند که با اعمال شنيع خود بسترساز اين وقايع شدهاند؛ با اين وجود، گرچه کودکان بيگناه، قرباني گناه والدين خود ميشوند اما خداوند رحمان در سراي آخرت عوض آن را به ايشان خواهد داد.[7] به آنچه بيان شد اين را هم بيفزاييم که عذابهاي عالم در چارچوب نظام اين جهان انجام ميگيرد و نظام عالم اقتضا ميکند که سيل ويرانگر هر چه و هر که بر سر راهش باشد را از بين ميبرد.[8]
2) در مورد این شبهه که نوح(ع) چگونه توانسته صدها هزار حیوان را جمعآوری نماید و چگونه آنها را در کشتی قرار داده است باید گفت، اوّلاً لیست حیواناتی که باید در کشتی قرار میگرفتهاند در این حدّ نبوده است؛ زیرا حیوانات دریایی نیازی به سوار شدن در کشتی نداشتهاند و حیوانات دیگر نیز به تنوع حیوانات امروزین نبودهاند. ثانیاً کشتی نوح(ع) یک کشتی عادی نبوده؛ بلکه دارای طبقات مختلف و در مقياس خیلی بزرگی ساخته شده بوده است.[9]
3) خوب است پاسخ این شبهه با اشارهی به دو نکتهی دیگر تکمیل شود:
اولاً: قصّهی طوفان نوح(ع) مختص قرآن کریم نیست؛ بلکه کتب مقدس دیگر ادیان نیز به نوعی بدان پرداختهاند؛ به عنوان مثال میتوان به تورات، سفر پیدایش و یا انجیل متی 24: 37 – 39 و یا رسالهی دوم پطرس 3: 6 اشاره نمود.
ثانياً: بسیاری از مفسران گفتهاند کوه جودی که کشتی نوح(ع) بر آن فرود آمده است، در محدودهای از شمال عراق و جنوب ترکیه بوده و برخی گفتهاند در کوههای آرارات ترکیه بوده است. اگر این نکته را با خبری که روزنامهی کیهان، در چاپ اول سپتامبر 1962 منتشر نمود، کنار هم بگذاریم به يقينمان مبني بر واقعي بودن آن داستان افزوده خواهد شد.
خلاصهی خبر مذکور عبارت است از اینکه دانشمندان آمریکایی با هدایت سربازان ترکیه قطعات بزرگی از چوب را در ارتفاع 1400 پایی کوههای آرارات یافتهاند که مربوط به یک کشتی بسیار بزرگ قدیمی بوده که تخمین زده شده است که مربوط به 2500 سال قبل از میلاد مسیح(ع) باشد و تخمین زدهاند که طول آن حدود 670 متر و عرض آن 118 متر بوده است. دانشمندان آمریکایی برخی از آن قطعات را جهت مطالعات تکمیلی با خود به سانفرانسیسکو بردهاند.[10]
ادامه دارد.......!!
سختترين مجازات با كمترين وسيله!
قابل توجه اينكه خداوند قدرت خود را در برابر مستكبران و گردنكشان در اين ماجرا به عاليترين وجهى نشان داده است، شايد مجازاتى سختتر از مجازات لشكر ابرهه در دنيا پيدا نشود كه جمعى چنان درهم كوبيده شوند كه به صورت كاه خرد شده و خورده شده (عصف ماكول) درآيند.
براى نابودى جمعيتى با آن همه قدرت و شوكت از سنگريزههايى سست، و از پرندههاى ضعيف و كوچكى همانند پرستو استفاده شود، اين هشدارى است به همه گردنكشان و مستكبران جهان، تا بدانند در برابر قدرت او تا چه حد ناتوانند؟! حتى گاه مىشود خداوند اين ماموريتهاى بزرگ را به دست موجودات كوچكترى مىسپرد، مثلا ميكربى را كه هرگز با چشم ديده نمىشود ماموريت مىدهد در يك مدت كوتاه به سرعت توالد و تناسل كند، و اقوام نيرومندى را به يك بيمارى خطرناك مسرى مانند" وبا" و" طاعون" مبتلا سازد و در مدتى كوتاه همه را مانند برگ خزان بر زمين ريزد.
سد عظيم" مارب" در" يمن"- چنان كه در تفسير سوره سبا گفتيم- وسيله
پيدايش عمران و آبادى فراوان و تمدن عظيم و نيرومندى شد، و به دنبال آن طغيان اين قوم فزون گشت، ولى فرمان نابودى آن به طورى كه در بعضى از روايات آمده است به يك يا چند موش صحرايى سپرده شد! تا در آن سد عظيم نفوذ كنند و سوراخى در آن به وجود آوردند. بر اثر نفوذ آب تدريجا اين سوراخ بزرگ و بزرگتر شد، سرانجام سد عظيم درهم شكست، و آبى كه پشت آن متراكم بود تمام آن آباديها و خانهها و كاخها را ويران ساخت، و آن جمعيت عظيم نابود يا در مناطق ديگر پراكنده و سرگردان شدند، و اين است قدرت نمايى خداوند بزرگ.
داستان یوسف
خلاصه آنچه که نویسندهی مقاله مذکور در مورد قصّه حضرت یوسف(ع) نوشته چنين است:
1) آشكار است كه مدعاي مبالغهآميز زيبايي خيرهكننده و حيرتانگيز يوسف مخصوص داستانها و افسانههاي رايج در ميان عوام است.
2) اگر يوسف چنان زيبايي افسانهاي داشت در اين صورت مدتها پيش از اين حادثه، آوازهي زيبايي عجيب و سحرانگيزِ او در شهر ميپيچيد؛ در حاليكه مطابق آيات سوره یوسف، زنان مصر تا آن زمان يوسف را نديده بودند.
3) اگر زيبايي يوسف اينقدر سحرانگيز و مستكننده بود، در اين صورت وجود او در شهر، بلاي جان زنان ميشد.
در پاسخ به این استبعادهاي نويسنده میتوان گفت:
الف) آنچه قرآن کریم در مورد زیبایی یوسف(ع) آورده است جملهای از زبان زنان مصر است.
آنان با دیدن یکباره یوسف(ع) دچار حیرت شدند و دست از ترنج نشناخته گفتند: «این آدمی نیست، بلکه فرشتهای با کرامت است.» این تعابیر، سخنانی دور از ذهن و غیرقابل قبول نیستند؛ بلکه کاملاً معقولاند.
یوسف جوانی رشید از سرزمین خوش آب و هوای کنعان و با تقوایی که نورانیت افزونی به او عطا نموده است؛ ناگهان با ظاهري آراسته در برابر زنانی قرار میگیرد که جز مردان نژاد مصر را ندیدهاند، زنانی که رفاه و فراغت بیش از حدّ، آنها را اهل شهوت و پرداختن به زیبائیهای ظاهر نموده و نعمت حیا و عفت را از آنها گرفته است. به نظر میرسد در این شرایط این قصّه کاملاً قابل تحقق خواهد بود.
نکتهای که نباید از آن غفلت ورزید این است که زیبایی از امور نسبی است؛ یعنی ممکن است کسی چیزی و یا شخصی را زیبا ببیند و دیگری آن را کمتر زیبا ببیند و یا اصلاً زیبا نبیند و یا ممکن است ملتی چیزی و یا شخص و نژادی را زیبا ببینند و شیفته آن باشند؛ اما برای افراد و ملتی دیگر عادی جلوه کند.
در جریان یوسف(ع) هم، گرچه خود یوسف از زیبایی خاصی برخوردار بوده است؛ اما شاید آنچه که مایهی شگفتی و دستپاچگی زنان مصر شد، این بود که آنان به جهت قلمرو جغرافیایی خاصی که داشتهاند، تا آن زمان با چنین زیبایی آشنا نبودهاند.
ب) این سخن که زنان مصر، یوسف را قبلاً دیده بودهاند، کاملاً بیدلیل است و قراينی بر خلاف آن وجود دارد: اولاً زنان مصر وقتی از جریان زن عزیز مصر با یوسف(ع)، با همدیگر سخن گفتهاند، از یوسف(ع) به عنوان «جوان» یاد نمودهاند، و این میتواند قرینهای باشد بر این که آنها او را نمیشناختهاند و گرنه اسم او را مطرح مینمودند. ثانیاً زن عزیز مصر یوسف را به کارهای بیرون نگمارده بود. ثالثاً اگر زنان مصری، یوسف را دیده بودند دیگر معنا نداشت زن عزیز مصر برای توجیه عمل خود، یوسف را به آنها نشان دهد. همچنین در این صورت زنان مصری که تا دیروز زن عزیز مصر را ملامت مینمودند بعد از دیدن یوسف(ع) خود آتش بیار معرکه نمیشدند، که یوسف(ع) از شرّ آنها به خداوند پناه ببرد.
گذشته از این قراين، حتّی اگر بپذیریم که زنان قبلاً یوسف را دیده بودهاند ممکن است اين ديدار در سالهای کودکی و یا نوجوانی او بوده است که یوسف(ع) آن هنگام از اندام و چهرهای برخوردار نبوده که زنان به او از منظر یک مرد رشید خوشچهره که مایهی مدهوشی آنها شود، نگاه کرده باشند؛ اما بعد از مدتی یوسف(ع) وارد مرحلهای از رشد شده است که از چهرهای مردانه و زیبا برخوردار شده است و زنان مصری با دیدن او خود را گم کرده و ناخودآگاه زبان به توصیف او میگشایند.
نتیجهگیری
داستانهاي مطرح شده در قرآن پدیدههایی واقعی بوده، که از نظر تاريخ و عقل و منطقا اشکالی بر آنها وارد نيست. عذاب الهی در شرایط خاص و مواقعی که راههای دیگر برای اتمام حجت وجود نداشته، محقق شده است. این شرایط بیشتر در اعصار گذشته پیش آمده و در عصر حاضر به جهت رشد عقلانیت در اکثر بشر ـ در کنار ابزارهاي ديگر همچون وسايل ارتباط جمعي، پيشرفتهاي علمي در زمينه ديرينهشناسي و تاريخ و... ـ ميتواند مردم هر عصر را در همان زمان قرار دهد و افراد پندپذير ميتوانند پس از آشنايي با وقايع تاريخي، از آنها درس گيرند. علاوه بر اين، حکمت بسياري از افعال و احکام الهي براي ما روشن نيست و معيار پذيرش اين افعال و احکام، همان حکمت الهي است که از راه براهين قطعي اثبات شده است.
فهرست منابع
قرآن
1) سیوطی، جلالالدین؛ الدر المنثور، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، بیتا.
2) طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیّة، بیتا.
3) الطبرسی، فضل بن الحسن؛ مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1995م.
4) طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیجا، مکتب الإعلام الإسلامی، 1409.
5) کاشانی، فیض؛ تفسير الصافی، تصحیح: حسین اعلمی، بیروت-لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بي تا.
6) مکارم، ناصر؛ الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، نشر مدرسه الامام علي بن ابيطالب، اول، 1384.
7) مكارم، ناصر [و ديگران]؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ 44، 1382ش.
[1]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص290.
[2]. ر.ک: الدر المنثور، ج1، ص63.
[3]. دلایل حکمت خداوندی در کتب فلسفی و کلامی همچون کتاب «عدل الهی» از شهید مرتضی مطهری، قابل پیگیری است.
[4]. ر.ک: الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج6، ص541.
[5] . به قاعده فلسفي «فاقد شيء موجد شيء نمي شود»
[6] . تفسیر نمونه، ج25، ص88؛ همان، ج9، ص92؛ تفسیر الصافی، ج5، ص 232؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 223؛ همان، ص200؛ همان، ص271.
[7] . اين بحث تحت عنوان «اعواض» در کتب کلامي اسلامي آمده است.
[8]. در صورت هرگونه سؤال در مورد پدیدههایي چون سیل و زلزله و بهطور کل شرور موجود در عالم هستی میتوان به کتب اعتقادی مراجعه نمود؛ به عنوان مثال رجوع شود به کتاب «توحید» از شهید مرتضی مطهری.
[9]. ر.ک: مجمع البیان، ج5، ص272.
[10]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج10، ص270.
محمد ربیع درویشی
مطالعه کتاب شبهات وردود مرحوم آیه الله معرفت مفیداست چون به این ایرادات وشبهات تاریخی نسبت به قرآن پرداخته وترجمه هم شده