سخنی درباره باده نوشی دو تن از خلفا (ابوبکر، عمر)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخنی درباره باده نوشی دو تن از خلفا (ابوبکر، عمر)

شراب خواری عمر و ابوبکر باعده ای دیگر!

ابن حجر درکتاب فتح الباری خود می نویسد که:

ابو طلحه زید بن سهل در منزل خود مجلس عیش و نوشی راه انداخت و ده تن را به آن مجلس دعوت کرد که همگی شراب نوشیدند و ابوبکر بن ابی قحافه اشعاری در مرثیه کفار مشرکین و کشته شدگان کفار در جنگ بدر سرود!
آن ده نفر عبارتند از :ابوبکربن ابی قحافه٬عمربن الخطاب٬ابو عبیده جراح٬ابی بن کعب٬سهل بن بیضاء٬ ابو ایوب انصاری٬ ابو طلحه(صاحب خانه و دعوت کننده)٬ابو دجانه سماک بن فرشه٬ ابوبکربن شغوب و انس ابن مالک انس بن مالک که در آن زمان ۱۸ ساله بود و ساقی مجلس! که بیهقی در صفحه ۲۹ جلد ۸ سنن خود از انس بن مالک نقل می کند که:من در آن روز از همه کوچکتر بودم و ساقی مجلس!!!

ابن حجر درفتح الباری جلد دهم صفحه۳۰

با سلام

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَاسِمِ : أَنَّ أَسْلَمَ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ زَارَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَيَّاشٍ الْمَخْزُومِيَّ, فَرَأَى عِنْدَهُ نَبِيذاً وَهُوَ بِطَرِيقِ مَكَّةَ، فَقَالَ لَهُ : أَسْلَمُ إِنَّ هَذَا الشَّرَابَ يُحِبُّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَحَمَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ قَدَحاً عَظِيماً، فَجَاءَ بِهِ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَوَضَعَهُ فِي يَدَيْهِ، فَقَرَّبَهُ عُمَرُ إِلَى فِيهِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ عُمَرُ : إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَيِّبٌ، فَشَرِبَ مِنْهُ ... .

كتاب الموطأ ، الإمام مالك ، ج 2 ص 894 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 8 ص 247 .

از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عياش مخزومي را ديد ؛ در حالي که او در راه مکه بود ، در نزد وي نبيذ ديد !!! پس اسلم به او گفت : اين نوشيدني است که عمر آن را دوست مي دارد . عبد الله بن عياش ظرف بزرگي پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوي او گذاشت ؛ پس عمر آن را به دهان خود نزديک کرد ؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت : اين شرابي نيکو است ؛ پس از آن نوشيد .

دقت کنید که عمر می گوید إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَيِّبٌ یعنی عجب شراب نیکویی هست!!!

ابن ابي شيبه استاد بخاري در کتاب خويش چنين روايت مي کند که :

حدثنا أبو بكر قال حدثنا ابن مسهر عن الشيباني عن حسان بن مخارق قال : بلغني أن عمر بن الخطاب سائر رجلا في سفر وكان صائما ، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فيها نبيذ قد خضخضها البعير ، فشرب منها فسكر ، فضربه عمر الحد ، فقال له : إنما شربت من قربتك ، فقال له عمر : إنما جلدناك لسكرك

المصنف لابن أبي شيبة ج 6 ص 502

عمر در راه سفر با مردي روزه دار همراه بود ؛ وقتي که افطار نمود مشک عمر را که در آن شراب بوده و عمر آن را به شترش آويزان نموده بود و شتر نيز آن را تکان داده بود ، برداشت و از آن نوشيد و مست شد ؛ عمر او را حد زد !!! آن شخص به عمر گفت : من از مشک تو نوشيدم!!!
عمر در پاسخ گفت : ما تو را به خاطر مستي حد زديم (نه به خاطر نوشيدن شراب)

و یا این حدیث:

ابن عبد ربه نيز مي گويد :

وقال الشعبي: شرب أعرابي من إداوة عمر، فانتشى، فحده عمر. وإنما حده للسكر لا للشراب.

العقد الفريد باب احتجاج المحللين للنبيذ

شعبي گفته است که بيابانگردي از مشک عمر نوشيد و مست شد !!! عمر نيز او را حد زد !!! و تنها او را به خاطر مست شدن حد زد و نه به خاطر شراب خوردن !!!

شايد خود عمر از آن مي خورده و مست نمي شده است!!!

و در آخربد نیست که این مطلب را هم بدانید:

همانطور که در اشعار فارسي و عربي مشهور است وقتي شخصي دائم الخمر باشد ، ديگر براي وي نوشيدن تفاله شراب و دُردي (عکر) آسان شده و به اصطلاح به وي دردي کش گفته مي شود ؛ در روايات اهل سنت آمده است که عمر نيز از دردي کشان بوده است :

حدثنا بن مبشر نا أحمد بن سنان نا عبد الرحمن بن مهدي نا عبد الله بن عمر عن زيد بن أسلم عن أبيه قال كنت أنبذ النبيذ لعمر بالغداة ويشربه عشية وأنبذ له عشية ويشربه غدوة ولا يجعل فيه عكرا

سنن الدارقطني ج4/ص259 ش 70

زيد بن اسلم از پدرش (غلام عمر) روايت مي کند که گفت : من براي عمر صبحگاه شرابي آماده مي کردم و او شب آن را مي نوشيد و شب هنگام براي او شراب آماده مي کردم و او صبح آن را مي نوشيد و حتي در آن دُردي را هم باقي نمي گذاشت!!!

lollols;149777 نوشت:
شراب خواری عمر و ابوبکر باعده ای دیگر!

ابن حجر درکتاب فتح الباری خود می نویسد که:

ابو طلحه زید بن سهل در منزل خود مجلس عیش و نوشی راه انداخت و ده تن را به آن مجلس دعوت کرد که همگی شراب نوشیدند و ابوبکر بن ابی قحافه اشعاری در مرثیه کفار مشرکین و کشته شدگان کفار در جنگ بدر سرود!
آن ده نفر عبارتند از :ابوبکربن ابی قحافه٬عمربن الخطاب٬ابو عبیده جراح٬ابی بن کعب٬سهل بن بیضاء٬ ابو ایوب انصاری٬ ابو طلحه(صاحب خانه و دعوت کننده)٬ابو دجانه سماک بن فرشه٬ ابوبکربن شغوب و انس ابن مالک انس بن مالک که در آن زمان ۱۸ ساله بود و ساقی مجلس! که بیهقی در صفحه ۲۹ جلد ۸ سنن خود از انس بن مالک نقل می کند که:من در آن روز از همه کوچکتر بودم و ساقی مجلس!!!

ابن حجر درفتح الباری جلد دهم صفحه۳۰

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی

لطفا این مطالب را بادقت ملاحظه بفرمائید و قضاوت نمائید:

ابن حجر ماجرا را اینگونه بیان نموده:
از انس روایت شده که ابوبکر و عمر نیز در میان آن یازده نفر بوده اند.
ابن حجر این روایت را رد می کند اما نحوه رد جالب است: وی می گوید: این روایت منکر است با اینکه سند آن نظیف و پاک است«یعنی از جهت رجال همه موثقند و شکی در آن نیست» اما روایت با این حال منکر و غیر قابل پذیرش است؟!
«عن أنس أن أبا بكر وعمر كانا فيهم وهو منكر مع نظافة سندهوما أظنه إلا غلطا وقد أخرج أبو نعيم في الحلية في ترجمة شعبة من حديث عائشة قالت حرم أبو بكر الخمر على نفسه فلم يشربها في جاهلية ولا إسلام ويحتمل إن كان محفوظا أن يكون أبو بكر وعمر زارا أبا طلحة في ذلك اليوم ولم يشربا معهم ثم وجدت عند البزار من وجه آخر عن أنس قال كنت ساقي القوم وكان في القوم رجل يقال له أبو بكر فلما شرب قال تحيي بالسلامة أم بكر الأبيات فدخل علينا رجل من المسلمين فقال قد نزل تحريم الخمر الحديث وأبو بكر هذا يقال له بن شغوب فظن بعضهم أنه أبو بكر الصديق وليس كذلك».[1]

حال سوال این است که مراد از این «نکارت» چیست؟
جواب:نکارت از دیدگاه علمای رجال سه اطلاق دارد:
1- یعنی راوی این حدیث متفرد در روایت است و کسی دیگر این روایت را نقل نکرده؛ حکم این حدیث این است که روایت پذیرفته می شود چون راوی ثقه است.
2- نکارت ازدیدگاه بخاری: به معنای«لاتحل الروایة عنه؛ عدم جواز روایت از شخص خاص».
3-نکارت یعنی: یشهد القلب ببطلانه: یعنی قلب من شهادت به باطل بودن روایت می دهد.

مراد ابن حجر از نکارت، این قسم سوم است یعنی روایت هر چند از جهت سند استوار است ولی قلب ما شهادت به بطلان و دروغ بودن آن می دهد واین به معنای رد روایت با وجدان است«که اهل سنت در مواردی روایات مناقب حضرت امیر علیه السلام را اینگونه رد می کنند که یک مورد در ذیل خواهد آمد».

[1]. فتح الباري شرح صحيح البخاري، المؤلف : أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي؛ تحقيق : أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، ، ج10، ص37، دار المعرفة - بيروت ، 1379

ابن حجر سپس دلیل نکارت روایت را بیان می دارد وی می گوید:
ابو نعیم نقل نموده از عایشه که ابو بکر شراب را در جاهلیت بر خود حرام نموده بود؛ لذا وی در جاهلیت و اسلام شراب ننوشیده است؟!!!
و احتمال دارد که ابو بکر و عمر در آن روز ابا طلحه را ملاقات نموده باشند و در مجلس وی رفته باشند، اما از شراب ننوشیده باشند.
وی سپس می گوید: از بزار از طریق دیگری از انس نقل شده است: که من در آنروز ساقی آن بزم بودم ، در میان جمعیت شخصی بود که به وی ابوبکر می گفتند وقتی از آن شراب نوشید گفت: حیات بخشیدی به فرزند بکر به سلامت...در این هنگام شخصی وارد جلسه شد و گفت: آیه نازل شده است که بر اینکه خمر حرام است.
ابن حجر می گوید: ابوبکر مذکور ابن شغوب است که بعضی گمان نموده اند وی ابوبکر صدیق است.

چند سوال از جناب احمد بن علی ابن حجر:
1- برفرض پذیرش سخن شما که ابوبکر شراب را بر خود حرام نموده باشد تکلیف جناب عمر بن الخطاب چه می شود او که این عمل را بر خود حرام ننموده بود و حرمت شراب نیز در سه مرحله بیان شده بود که در آخرین مرحله وی ظاهرا دست از این عمل برداشت_که البته وی دست از شرب نبیذ برنداشت_ لذا ابن حجر در مورد عمر سکوت نموده و نتوانسته وجدانا شرابخوری او را نفی نماید چون دلیلی که آورد تنها در مورد ابوبکر بود ونه عمر.

2- جناب ابن حجر روایت اول را چون با وجدانش سازگار نبود ابتدا از نظرسند ملاحظه نموده بود ولی چون اشکال و قدحی در مورد آن نیافت آنرا با وجدان خود رد نمود؛ در حالی که در روایت مؤید وجدانش دیگر کاری با سند روایت ندارد؟درحالی که بزار در مسند خود می گوید این روایت خبری واحد است که از طریق مطر بن میمون نقل شذه و غیر از این طریق نقل دیگری ندارد.[1]

3- ابن حجر ظاهرا در اینجا فراموش نموده است که در کتابهای رجالی خود همین شخص بیچاره را شخصی متهم به دروغگویی و ضعیف معرفی نموده است؟حال چطور شده که بر خلاف سخن خود در اینجا از وی روایت نقل می کند؟!
بنگرید:
الف: «مطر بن ميمون المحاربي الإسكاف أبو خالد الكوفي متروك من الخامسة ق».[2]
ب: «مطر بن ميمون المحاربي الاسكاف أبو خالد الكوفي.روى عن أنس وعكرمة.وعنه يونس بن بكير وعبيد الله بن موسى.
قال البخاري والنسائي وأبو حاتم منكر الحديث وقال النسائي أيضا ليس بثقة وقال الآجري سألت أبا داود عنه فجعل يضحك ويقول مطر.
(بخاری و نسایی و ابو حاتم وگفته اند که وی منکر الحدیث است و نسایی گفته که موثق نمی باشد و اجری می گوید از ابو داود در مورد او پرسیدم و او در جوابم با خنده تمسخر آمیز گفت مطر!
ابن حجر در همین جا می گوید: یعقوب بن سفیان در مورد او می گوید وی ضعیف است و ابن عدی از وی احادیث باطلی را از انس نقل نموده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود« علی اخی و وزیری و خلیفتی فی اهلی و خیر من اترکه بعدی».یعنی این شخص به خاطر نقل روایات مناقب امام علی علیه السلام در اینجا منکر الحدیث است و در آنجا به خاطر حفظ آبروی ابوبکر خیر؟!).
قلت: وقال يعقوب بن سفيان ضعيف وأورد له ابن عدي احاديث بواطيل منها عن أنس مرفوعا علي أخي ووزيري وخليفتي في أهلي وخير من اتركه بعدي.
رواه عنه عمار بن رجاء والمتهم به مطر وهو الذي يقال له مطر ابن أبي مطر قال ابن عدي وهو إلى الضعف اقرب منه إلى الصديق وذكره العقيلي في الضعفاء وقال الازدي متروك وقال الساجي منكر الحديث وقال أبو أحمد الحاكم ليس بالقوي عندهم وقال الحاكم أبو نعيم روى عن أنس الموضوعات».[3]

بخاری نیز در مورد مطر می گوید:
« مطر بن ميمون المحاربي: سمع أنسا وعكرمة، روى عنه ابن بكير، منكر الحديث.[4]
نکارت در مورد بخاری به معنای عدم جواز روایت از راوی مذکور است.
رازی نیز در مورد او می گوید:
«مطر بن ميمون المحاربي روى عن انس وعكرمة روى عنه يونس ابن بكير سمعت ابى يقول ذلك [ وسمعت ابى - 4 ] يقول: هو منكر الحديث.[5]
ابن جوزی نیز در مورد او می گوید:
3341 مطر بن ميمون المحاربي الإسكاف سمع أنس بن مالك وعكرمة قال البخاري منكر الحديث وقال الأزدي متروك مطر بن ميمون المحاربي وهو ابن أبي مطر الإسكاف أبو خالد يروي عن انس وعكرمة قال البخاري منكر الحديث وقال ابن حبان يروي الموضوعات عن الأثبات لا تحل الرواية عنه.[6]

بنابراین طبق مبنای خود اهل سنت استناد جناب ابن حجر به روایت«مطر» در ست نمی باشد لذا شراب خواری جناب ابوبکر و عمر از جهت تاریخی و حدیثی قابل رد نیست.

[1]. مسند البزار كاملا من 1-14 مفهرسا، البَزَّارُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بنُ عَمْرٍو البَصْرِيُّ الشَّيْخُ، الإِمَامُ، الحَافِظُ الكَبِيْرُ، أَبُو بَكْرٍ أَحْمَد بن عَمْرِو بنِ عَبْدِ الخَالِقِ البَصْرِيُّ، البَزَّارُ، صَاحِبُ (المُسْنَدِ) الكَبِيْرِ، الَّذِي تَكَلَّمَ عَلَى أَسَانيدِه.شمارۀ:7532 « - وجدت في كتابي بخطي ، عَن أبي كريب عن يُونُس بن بكير عن مطر بن ميمون ، حَدَّثنا أنس بن مالك قال : كنت ساقي القوم تينا وزبيبا أخلطناهما جميعا وكان في القوم رجل يقال له : أبو بكر رجل من كنانة فلما شرب قال :حيي أم بكر بالسلام . . وهل لك بعد قومك من سلام؛يحَدَّثنا الرسول بأن سنحيى . . وكيف حياة أصداء وهام. فبينما نحن كذلك والقوم يشربون إذ دخل علينا رجل من المسلمين فقال : ما تصنعون ؟ إن الله تبارك وتعالى قد نزل تحريم الخمر فأرقنا الباطية وكفأناها , ثم خرجنا فوجدنا رسول الله صلى الله عليه وسلم قائما على المنبر يقرأ هذه الآية ويكررها {إنما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة والبغضاء في الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله وعَن الصلاة فهل أنتم منتهون}.
وهذا الحديث لاَ نعلمُهُ يُرْوَى عَن أَنَس بهذا اللفظ إلاَّ من هذا الوجه ومطر بن ميمون الكوفي قد حدث ، عَن أَنَس بأحاديث ، وعَن غيره».

[2].تقریب التهذیب، ابن حجر، تقريب التهذيب، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، سنة الولادة 773/ سنة الوفاة 852،ج1ص534، شمارۀ:6703، الناشر دار الرشيد.

[3].تهذیب التهذیب،ابن حجر، ج10،ص154، شمارۀ 322،

[4].الضعفاء للبخاری، البخاری، شمارۀ:376.

[5].الجرح و التعدیل ، الرازی،شمارۀ:1317.

[6].الضعفاء و المتروکین، ابن الجوزی، شمارۀ 3341، دارالکتب العلمیة.

موضوع قفل شده است