چرا در تشیع ذکر غیر خدا را میگویند ؟

تب‌های اولیه

70 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا در تشیع ذکر غیر خدا را میگویند ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

طبق آموزه های قرآن و دین اسلام ذکر یکی از اعمال عبادی محسوب میشود.

چرا در تشیع ذکر غیر خدا گفته میشود در حالیکه میدانیم در قرآن کریم و بنا بر سنت رسول الله ذکر از اعمال عبادی به حساب آمده پس لاجرم بنده مسلمان تنها باید ذکر اسماء الهی را بگوید تا او را پرستش نماید تا یکتا پرست و موحد بحساب آید.

پس سوال این است

چرا در تشیع ذکر ائمه که غیر از خدا هستند گفته میشود در حالیکه در قرآن تنها ذکر خدا توصیه شده است؟

با سپاس

یاحق

با سلام و عرض ادب
در جواب این سوال شما باید عرض کنم که ذکر و یاد آل محمد (ص) ذکر خدا است. کما اینکه محبت آنها محبت خداست و اطاعت آنها (ع ) اطاعت خدا است و دشمنی با آنها دشمنی با خدا است و هکذا و هکذا که این عقیده مسلم شیعه است. مع ذلک عده ای منکر این می باشند که یاد آنها (ع) یاد خدا است و استغاثه ی به آنها استغاثه به خدا است و ذکر آنها ذکر خدا است.حال ما در تایید سخن خود روایاتی رو ذکر میکنیم تا جای هیچ شکی نباشد.

کافی: باسناده عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال: ما اجتمع فی مجلس قوم لم یذکرواالله عزوجل و لم یذکرونا الا کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیمه، ثم قال ابوجعفر (ع): ان ذکرنا من ذکر الله و ذکر عدونا من ذکر الشیطان».
حضرت صادق (ع) فرمود: هیچ مردمی در انجمنی فراهم نشوند که در آن ذکر خدای عزوجل و ذکر ما نباشد جز اینکه آن انجمن در روز قیامت مایه ی حسرت و افسوس آنان باشد. سپس فرمود: (پدرم) حضرت ابوجعفر (ع) فرمود: همانا ذکر ما ذکر خداست و ذکر دشمن ما ذکر شیطان است. «کافی 2/496 حدیث 2».

دقت کنید در این حدیث ردیف ذکر ائمه با ذکر خدا در یک سیاقند. یعنی هرطور که ذکر خدا نمودید همانطور هم ذکر آنها (ع) را بنمائید مثلا اگر گفتی الله الله بگو محمد علی (ع) و اگر چنانچه گفتی یا الله یا الله پس بگو یا محمد یا علی و اگر حمد و ثنای خدا را نمودی بگو اللهم صلی علی محمد و آل محمد. چون در اخبار دارد که صلوات، حمد و ثنای محمد و آل است .

وسایل از علل صدوق نقل می فرماید که:
«باسناده عن ابی عبدالله (ع) قال: من ذکر الله کتبت له عشر حسنات، و من ذکر رسول الله (ص) کتبت له عشر حسنات لان الله قرن رسوله بنفسه».
امام صادق (ع) فرمود: کسی که ذکر خدا کند ده حسنه برای او نوشته می شود و کسی که ذکر رسول خدا (ص) را کند نیز ده حسنه برای او نوشته می شود. زیرا خداوند رسول خود را قرین خود قرار داده است. «وسائل الشیعه 4/1215 حدیث 2».

در اینجا هم دقت کنید که چگونه ذکر پیغمبر (ص) را در ردیف ذکر خدا فرموده و ثوابش را یکسان قرار داده و علت حکم را درآخرش بیان فرموده که پیغمبر (ص) در قبال و عرض خدا نیست تا مشکلی پیش بیاید بلکه در طول و ظل حضرت حق «جل و علا» است که هرچه سخن و مدح از ظل و سایه مثلا گفتی درواقع مدح ذی ظل است و این نکته را باید غنیمت بدانیم تا مشکلات فکری حل می گردد.

و ایضا صدوق «ره» در فقیه در کتاب حج در صفحه ی 22 می نگارد که:
و فی خبر آخر: «قال (ص): ذکر علی صلوات الله علیه عباده».
پیامبر (ص) فرمودند: ذکر علی (ع) عبادت است. «من لایحضره الفقیه 2/133 حدیث 8» و همچنین: ینابیع الموده 1/143، و الصواعق المحرقه، ص 74، و کنوز الحقایق، ص 73، و ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق 2/408، و بحارالأنوار 38/199 حدیث 9 عن العمده ص 191 الجامع الصغیر 1/583، مناقب ابن مغازلی ص 206.

و مجلسی اول «ره» در شرح در ذیل این حدیث می نگارد:
«از طرق خاصه و عامه منقولست که حضرت سیدالمرسلین (ص) فرمودند: بدرستی که حق سبحانه وتعالی از جهت برادرم علی بن ابیطالب(ع) فضیلتی چند مقرر فرموده است که نمی توان آنرا شمردن به غیر حق سبحانه و تعالی پس کسی که یاد کند فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را که اعتقاد به آن داشته باشد حق سبحانه و تعالی گناهان گذشته و آینده ی او را بیامرزد و اگرچه مثل گناهان جن و انس کرده باشد و کسی که بنویسد فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب را همه فرشتگان از جهت او استغفار کنند تا اثری از آن نوشته بماند و هرکه گوش دهد به فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب «صلوات الله علیه» حق سبحانه و تعالی بیامرزد هر گناهی را که به گوش کرده باشد و هر که نظر کند به فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب حق سبحانه و تعالی بیامرزد هر گناهی را که او به چشم کرده باشد پس حضرت (ص) فرمودند که نظر بر روی علی (ع) کردن عبادت است و ذکر آن حضرت (ع) عبادت است و حق سبحانه و تعالی قبول نمی کند ایمان بنده را مگر با ولایت علی (ع) و با بی زاری از دشمنان آن حضرت (ع)».(مناقب خوارزمی ص 2: مشارق انوار الیقین. ص 57).

پس نظر کن در این حدیث شریف که چگونه ذکر علی (ع) عبادت است مطلقا.

از امام صادق علیه السلام هست که فرمودند:« شیعَتُنا، الرُّحماءُ بینَهم ،‌الَّذین إذا خَلَوا ،ذَکَرُوا اللهَ،‌ إنَّ ذکرنا مِن ذکر الله. إنّا إذا ذُکِرنا،‌ذُکِرَ اللهُ ، و إذا ذُکر عَدُوُّنا ، ذُکر الشَّیطانُ»[کافی/ج٢/ص١٨۶/ح١]

یعنی :« شیعیان ما مهربانان بین یکدیگرند، کسانی که وقتی خلوت کنند،‌خدا را یاد کنند،‌و ذکر ما از مصادیق ذکر خداست، وقتی ما یاد شویم ‌، خدا یاد شده است و وقتی دشمن ما یاد شود، شیطان یاد شده است»
پس ما وقتی حدیث می گیم،درایم الائمه معصوم علیهم السلام رو یاد می کنیم ،‌ و وقتی الائمه معوصم علیهم السلام رو یاد می کنیم ،‌ داریم خدا رو یاد می کنیم .

عمار;149543 نوشت:
در جواب این سوال شما باید عرض کنم که ذکر و یاد آل محمد (ص) ذکر خدا است. کما اینکه محبت آنها محبت خداست و اطاعت آنها (ع ) اطاعت خدا است و دشمنی با آنها دشمنی با خدا است و هکذا و هکذا که این عقیده مسلم شیعه است. مع ذلک عده ای منکر این می باشند که یاد آنها (ع) یاد خدا است و استغاثه ی به آنها استغاثه به خدا است و ذکر آنها ذکر خدا است.حال ما در تایید سخن خود روایاتی رو ذکر میکنیم تا جای هیچ شکی نباشد.

سلام و سپاس از استاد عماد گرامی

استاد عماد حب ائمه حب به دیانت الهی هست
اطاعت از ائمه اطاعت از خدا هست
نتیجتا دشمنی با ائمه دشمنی با خدا است.
ولی عبادت کردن ائمه عینا دشمنی با دین خداست. و این شرک نامش شرک در عبادت است.
چون عبادت مخصوص خداست و در قالب غیر نمیگنجد.

بنده اسنادی را که ذکر کردید مطالعه کردم. ولی اینکه سند این احادیث درست باشد یا خیر منوط به این مطلب میشود که با کتاب خدا تطبیق داشته باشند یا خیر . ولی در تشیع معیار اصل تشخیص صحت حدیث راویان احادیثند و کمتر کتاب مورد توجه قرار میگیرد.

و مطلب دیگر
با وجودیکه پیمبر در زمان نزول وحی بوده اند و خودشان ناقل وحی اند و ائمه هم بودند در هیچ کجا چنین توصیه ای در قرآن ذکر نشده که ذکر نام پیامبر را بگوئید در کنار ذکر نام خدا .

یاحق

bina88;149557 نوشت:

بنده اسنادی را که ذکر کردید مطالعه کردم. ولی اینکه سند این احادیث درست باشد یا خیر منوط به این مطلب میشود که با کتاب خدا تطبیق داشته باشند یا خیر . ولی در تشیع معیار اصل تشخیص صحت حدیث راویان احادیثند و کمتر کتاب مورد توجه قرار میگیرد.

شما مطمئنید آن علمایی که صحت احادیث را بررسی کرده اند با تفسیر درست قرآن آشنا نبوده و فقط سلسله راویان را مد نظر داشته اند؟اگر اینچنین است مستندات خود را ارائه کنید.

bina88;149557 نوشت:

و مطلب دیگر
با وجودیکه پیمبر در زمان نزول وحی بوده اند و خودشان ناقل وحی اند و ائمه هم بودند در هیچ کجا چنین توصیه ای در قرآن ذکر نشده که ذکر نام پیامبر را بگوئید در کنار ذکر نام خدا .
یاحق

جواب این سوال بستگی به سوالی دارد که بنده الان مطرح کردم که اگر ثابت کنید در صحت روایات ذکر شده در این زمینه فقط علم رجال و سلسله راویان به کار برده شده و علمایی که صحت آنها را تایید کرده اند کتاب خدا را مد نظر نداشته اند پس می توان نتیجه گرفت که ذکر نام ائمه و پیامبر مشروع نمی باشد.

اینهم یکی از دلایل قرانی :

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يؤْتِيهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ(آل عمران/79)
براي هيچ بشري سزاوار نيست که خداوند، کتاب آسماني و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش کنيد!» بلکه (سزاوار مقام او، اين است که بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن‌گونه که کتاب خدا را مي‌آموختيد و درس مي‌خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نکنيد!)

رصدگر;149559 نوشت:
جواب این سوال بستگی به سوالی دارد که بنده الان مطرح کردم که اگر ثابت کنید در صحت روایات ذکر شده در این زمینه فقط علم رجال و سلسله راویان به کار برده شده و علمایی که صحت آنها را تایید کرده اند کتاب خدا را مد نظر نداشته اند پس می توان نتیجه گرفت که ذکر نام ائمه و پیامبر مشروع نمی باشد.

درود

رصد گر گرامی اگر برای تشخیص صحت حدیث کتاب خدا ملاک بود این آیه و آیاتی به این وضوح از این دست را نادیده نمیگیرفتند.

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يؤْتِيهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ(آل عمران/79)
براي هيچ بشري سزاوار نيست که خداوند، کتاب آسماني و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش کنيد!» بلکه (سزاوار مقام او، اين است که بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن‌گونه که کتاب خدا را مي‌آموختيد و درس مي‌خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نکنيد!)

وقتی بدون توجه به رسالت نبی و کتاب خدا حدیث باطلی را صحیح تشخیص دادند دال بر این است که کتاب و سنت برایشان اهمیت نداشته

یاحق

bina88;149557 نوشت:
ولی عبادت کردن ائمه عینا دشمنی با دین خداست. و این شرک نامش شرک در عبادت است. چون عبادت مخصوص خداست و در قالب غیر نمیگنجد.

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
شما ظاهرا بین عبارت ما که اطاعت گفتیم با عبادت دقت نکردید و اشتباه کردید.ما اطاعت رو عرض کردیم که باید از اهل بیت باشد که کاملا پذیرفته شده است با دلایل متعدد.
ولی ما از عبادت اهل بیت چیزی رو ذکر نکردیم و ما هم قائلیم عبادت مخصوص خداست:

«اعبدوا الله ما لكم من اله غيره »«خدا را پرستش كنيد كه معبودى جز او نداريد». و...
روشن است اعتقاد به شفاعت انبياء و فرشتگان به اذن و فرمان خدا كه در آيات قرآن آمده است‏به معنى عبادت نيست.
همچنين توسل به پيامبران به اين معنى كه از آنها خواسته شود كه از ساحت مقدس پروردگار حل مشكلى را براى توسل جوينده بخواهند، نه پرستش و عبادت محسوب مى‏شود، و نه منافات با توحيد افعالى يا توحيد عبادت دارد،و شرح اين مساله در مباحث نبوت خواهد آمد.
bina88;149557 نوشت:
بنده اسنادی را که ذکر کردید مطالعه کردم. ولی اینکه سند این احادیث درست باشد یا خیر منوط به این مطلب میشود که با کتاب خدا تطبیق داشته باشند یا خیر . ولی در تشیع معیار اصل تشخیص صحت حدیث راویان احادیثند و کمتر کتاب مورد توجه قرار میگیرد.

دوست عزیز از نظر شیعه هم هر حدیثی که مخالف قرآن باشد مورد پذیرش نیست این حرف شما تهمتی بیش به شیعه نیست.
bina88;149557 نوشت:
با وجودیکه پیمبر در زمان نزول وحی بوده اند و خودشان ناقل وحی اند و ائمه هم بودند در هیچ کجا چنین توصیه ای در قرآن ذکر نشده که ذکر نام پیامبر را بگوئید در کنار ذکر نام خدا .

مفسرین واقعی قرآن اهل بیت علیهم السلام می باشند و خود قرآن ناطقند.
در ضمن اگر به استدلال بنده دقت می کردید جواب رو گرفته بدید.

سلام و درود بر استاد عماد گرامی

عمار;149566 نوشت:
شما ظاهرا بین عبارت ما که اطاعت گفتیم با عبادت دقت نکردید و اشتباه کردید.ما اطاعت رو عرض کردیم که باید از اهل بیت باشد که کاملا پذیرفته شده است با دلایل متعدد.

استاد عماد بنده در ابتدا ذکر را از اعمال عبادی ذکر کردم و دلیل ذکر ائمه را پرسیدیم و شما در پاسخ فرمودید :

عمار;149543 نوشت:
در جواب این سوال شما باید عرض کنم که ذکر و یاد آل محمد (ص) ذکر خدا است.

و بعد استدلال کردید همانطوریکه محبت اهل بیت داشتن محبت خدا و اطاعت از آنها اطاعت از خداست.

خب واضح است معنای این بیانات چیست.

عمار;149566 نوشت:
همچنين توسل به پيامبران به اين معنى كه از آنها خواسته شود كه از ساحت مقدس پروردگار حل مشكلى را براى توسل جوينده بخواهند، نه پرستش و عبادت محسوب مى‏شود، و نه منافات با توحيد افعالى يا توحيد عبادت دارد،و شرح اين مساله در مباحث نبوت خواهد آمد.

در مورد توسل چشم بحث خواهیم کرد ولی این آیه قرآن را ابتداعا ذکر میکنم که دال بر این مطلب است که تا زمانی که خداوند نزدیکترین است به بندگان و توسل و توکل به خودش را را توصیه فرموده توسل هم دلیلی ندارد.
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186)
و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا مي‌خواند، پاسخ مي‌گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!

و در تووصیف این مطلب خدایتعالی میفرماید :

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَي الَّذِي لَا يمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا(الفرقان/58)
و توکل کن بر آن زنده‌اي که هرگز نمي‌ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!

عمار;149566 نوشت:
دوست عزیز از نظر شیعه هم هر حدیثی که مخالف قرآن باشد مورد پذیرش نیست این حرف شما تهمتی بیش به شیعه نیست.

استاد عماد. بنده هیچ تمایلی به گناهی همچون تهمت و دروغ ندارم. الحمدلله رب العالمین.

آنچنان که شما مشاهده فرمودید بنا بر روایاتی که آوردید و استدلال نمودید بر ذکر ائمه در کنار ذکر خدایتعالی :

عمار;149543 نوشت:
کافی: باسناده عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال: ما اجتمع فی مجلس قوم لم یذکرواالله عزوجل و لم یذکرونا الا کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیمه، ثم قال ابوجعفر (ع): ان ذکرنا من ذکر الله و ذکر عدونا من ذکر الشیطان». حضرت صادق (ع) فرمود: هیچ مردمی در انجمنی فراهم نشوند که در آن ذکر خدای عزوجل و ذکر ما نباشد جز اینکه آن انجمن در روز قیامت مایه ی حسرت و افسوس آنان باشد. سپس فرمود: (پدرم) حضرت ابوجعفر (ع) فرمود: همانا ذکر ما ذکر خداست و ذکر دشمن ما ذکر شیطان است. «کافی 2/496 حدیث 2». دقت کنید در این حدیث ردیف ذکر ائمه با ذکر خدا در یک سیاقند. یعنی هرطور که ذکر خدا نمودید همانطور هم ذکر آنها (ع) را بنمائید مثلا اگر گفتی الله الله بگو محمد علی (ع) و اگر چنانچه گفتی یا الله یا الله پس بگو یا محمد یا علی و اگر حمد و ثنای خدا را نمودی بگو اللهم صلی علی محمد و آل محمد. چون در اخبار دارد که صلوات، حمد و ثنای محمد و آل است . وسایل از علل صدوق نقل می فرماید که: «باسناده عن ابی عبدالله (ع) قال: من ذکر الله کتبت له عشر حسنات، و من ذکر رسول الله (ص) کتبت له عشر حسنات لان الله قرن رسوله بنفسه». امام صادق (ع) فرمود: کسی که ذکر خدا کند ده حسنه برای او نوشته می شود و کسی که ذکر رسول خدا (ص) را کند نیز ده حسنه برای او نوشته می شود. زیرا خداوند رسول خود را قرین خود قرار داده است. «وسائل الشیعه 4/1215 حدیث 2». در اینجا هم دقت کنید که چگونه ذکر پیغمبر (ص) را در ردیف ذکر خدا فرموده و ثوابش را یکسان قرار داده و علت حکم را درآخرش بیان فرموده که پیغمبر (ص) در قبال و عرض خدا نیست تا مشکلی پیش بیاید بلکه در طول و ظل حضرت حق «جل و علا» است که هرچه سخن و مدح از ظل و سایه مثلا گفتی درواقع مدح ذی ظل است و این نکته را باید غنیمت بدانیم تا مشکلات فکری حل می گردد.....

آن روایت قوی السند به اعتراف حدیث شناسان صحیح السند بوده و دلالت بر ذکر و پرستش ائمه بهمراه خداوند کرده

و بعد شما همین احادیث را تلویحا رد کردید و فرمودید ذکر و پرستش غیر خدا را شرک میدانید

آیا این شرک در احادیث صحیح السند بوضوح مشخص نیست ؟

آیا کاملا مشخص نیست که این شرک مورد تائید راویان حدیث بوده و آنها هیچ توجهی به قرآن نداشته که هیچ کاملا آگاهانه با دیانت به ستیز برخاسته اند ؟

اینها تهمت نیست حقیقت است/

یاسپاس

یاحق

bina88;149537 نوشت:
چرا در تشیع ذکر ائمه که غیر از خدا هستند گفته میشود در حالیکه در قرآن تنها ذکر خدا توصیه شده است؟

سلام علیکم
جناب بینا قبول زحمت فرموده آیه ی مورد استناد خود و چند نمونه از این اذکار که منظور نظر شریفتان است را به عنوان مصداق بیاورید تا جواب مستدل داده شود . انشاء الله

و من الله التوفیق

bina88;149562 نوشت:
درود

رصد گر گرامی اگر برای تشخیص صحت حدیث کتاب خدا ملاک بود این آیه و آیاتی به این وضوح از این دست را نادیده نمیگیرفتند.

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يؤْتِيهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ(آل عمران/79)
براي هيچ بشري سزاوار نيست که خداوند، کتاب آسماني و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش کنيد!» بلکه (سزاوار مقام او، اين است که بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن‌گونه که کتاب خدا را مي‌آموختيد و درس مي‌خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نکنيد!)

وقتی بدون توجه به رسالت نبی و کتاب خدا حدیث باطلی را صحیح تشخیص دادند دال بر این است که کتاب و سنت برایشان اهمیت نداشته

یاحق

باسمه تعالي، سلام بر شما.
شما ابتدا، عبادت را تعريف كنيد و توجه دقيقي هم به قيد من دون الله و باذن الله در آيات شريفه قرآن بنماييد، به ياري الهي مطلب روشن مي شود، و اگر روشن نشد، بنده در خدمتم مطلب را توضيح بدهم.
موفق باشيد

دعاگو;149615 نوشت:
جناب بینا قبول زحمت فرموده آیه ی مورد استناد خود و چند نمونه از این اذکار که منظور نظر شریفتان است را به عنوان مصداق بیاورید تا جواب مستدل داده شود . انشاء الله

ذکر اسماء پنج تن آل عیا که معروفترین و متداولترین آنهاست.

و منظورتان از چند نمونه بیاورم را متوجه نمیشوم. منظورتان این است که آیه بیاورم که پرستش و عبادت غیر خدا شرک است ؟

یاحق

هشام;149624 نوشت:
شما ابتدا، عبادت را تعريف كنيد

سلام علیکم

چشم .
ولی قبل از عرض حال اساتیدی که به سماع مولانا ایراد میگرفتند و سعی در تخطئه ایمان امثال این شخص را داشتند هنوز منتظر قدومشان هستم.
عیب کسان منگر و احسان خویش _____ دیده فرو بر به گریبان خویش

کلمه عبادت از بن قعل عبد که در دیانت الهی با تعریف و توصیفی است که در ذیل می آورم ولی قبل از آن این کلمه را از نظر فرهنگی معین هم معنایش را نقل میکنم.
(عِ دَ) [ ع . عبادة ] 1 - (مص م .) بندگی کردن و پرستیدن خدا. 2 - (اِمص .) پرستش ، بندگی .

در تمام ادیان الهی عبادت به مجموعه اعمالی گفته میشود که بنده گان در برابر معبود خود و خدای خود انجام میدهند.
در اسلام این عمل را مسلمان در برابر الله انجام میدهد لاغیر و حاصل این اعمال باعث قرب و نزدیک شدن به خدای یکا میگردد. این نزدیک شدن از دیدگاه مذهب و تعالی صفات نیکوی نفس و تبری از ناپاکی است و نتیجتا قرب الهی است .

...

هشام;149624 نوشت:
و توجه دقيقي هم به قيد من دون الله و باذن الله در آيات شريفه قرآن بنماييد، به ياري الهي مطلب روشن مي شود،

بنده بنا به فرمایش حضرتعالی مراجعه کردم و از نرم افزار المبین استفاده کردم .
من باب نمونه اینها را می آورم که دال بر این باشد که مراجعه شد ولی فقط شما بفرمائید منظور چیست و من باید به چه رسم
من دون الله 70( آیه)

وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(البقرة/23)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پيامبر] نازل کرده‌ايم شک و ترديد داريد ،( دست کم) يک سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را - غير خدا - براي اين کار، فرا خوانيد اگر راست مي‌گوييد!
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ(البقرة/107)
آيا نمي‌دانستي که حکومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلي در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولي و ياوري براي شما نيست. (و اوست که مصلحت شما را مي‌داند و تعيين مي‌کند).
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ(البقرة/165)
بعضي از مردم، معبودهايي غير از خداوند براي خود انتخاب مي‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مي‌دارند. اما آنها که ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شديدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودي غير خدا برگزيدند،) هنگامي که عذاب (الهي) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت ، از آن خداست؛ و خدا داراي مجازات شديد است؛ (نه معبودهاي خيالي که از آنها مي‌هراسند.)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(آل عمران/64)
بگو: «اي اهل کتاب! بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را -غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»

باذن الله 17 آیه

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يعْقِلُونَ(يونس/100)
(اما) هيچ کس نمي‌تواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا (و توفيق و ياري و هدايت او)! و پليدي (کفر و گناه) را بر کساني قرارمي‌دهد که نمي‌انديشند.

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ(آل عمران/145)
هيچ‌کس، جز به فرمان خدا، نمي‌ميرد؛ سرنوشتي است تعيين شده؛ (بنابر اين، مرگ پيامبر يا ديگران، يک سنت الهي است.) هر کس پاداش دنيا را بخواهد (و در زندگي خود، در اين راه گام بردارد،) چيزي از آن به او خواهيم داد؛ و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مي‌دهيم؛ و بزودي سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.

وَمَا أَصَابَكُمْ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ(آل عمران/166)
و آنچه (در روز احد،) در روزي که دو دسته [= مؤمنان و کافران‌] با هم نبرد کردند به شما رسيد، به فرمان خدا (و طبق سنت الهي) بود؛ و براي اين بود که مؤمنان را مشخص کند.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا(النساء/64)
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم مي‌کردند (و فرمانهاي خدا را زير پا مي‌گذاردند)، به نزد تو مي‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مي‌کردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار مي‌کرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مي‌يافتند.

یاحق

باسمه تعالي، سلام بر شما.
عبارت من دون الله، اشاره به موجودي در عرض خدا (در مقابل خدا) دارد و مطابق منطق قرآن محكوم است، مانند عمل بت پرستان كه قايل به ربوبيت بتها بوده اند، گر چه خدا هم قبول داشته اند،‌(اما براي بت ها اثر استقلالي قايل بوده اند)، پس بت پرستان مشركند.
عبارت بأذن الله اشاره به هر اثر و حقيقتي است كه به ايجاد و اذن الهي وجود دارد و به عبارتي در طول اراده و اذن الهي است (نه در عرض).
اما ما در مقابل اين وضعيت بايد توجه به اين حقيقت داشته باشيم، كه تمام كرنش ها و خشوع و خضوعمان را اصالتا به خدا نسبت بدهيم؛ زيرا حقيقتا او مؤثر حقيقي عالم است، و به غير خدا با اعتقاد به اينكه اثر به اراده و اذن الهي است.
از اين مطالب روشن مي شود كه، عبادت يعني اطاعت و خضوع و خشوع در مقابل مؤثر حقيقي عالم، اما اگر كسي اطاعت و خضوع و خشوعي در مقابل مؤثر غير حقيقي داشت عبادت نيست،(اين تعريف اصطلاحي عبادت است.)
اما اگر اطاعت و...به غير مؤثر حقيقي، مؤثري كه باذن الهي باشد، و اعتقاد هم درست باشد، يعني يك موجود را در عرض خدا نگيرد(من دون الله) اين را اصطلاحا عبادت نمي گويند،(گرچه عملي درست است.)
مانند اين آيه شريفه از سوره نسا:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً (64)
ما رسولى نفرستاديم مگر به اين مقصود كه خلق به امر خدا، اطاعت او كنند و اگر هنگامى كه گروه منافق بر خود به گناه ستم كردند از كردار خود به خدا توبه كرده به تو رجوع مى‏كردند كه بر آنها استغفار كنى و از خدا آمرزش خواهى، البتّه در اين حال خدا را توبه پذير و مهربان مى‏يافتند.

هشام;149648 نوشت:
از اين مطالب روشن مي شود كه، عبادت يعني اطاعت و خضوع و خشوع در مقابل مؤثر حقيقي عالم، اما اگر كسي اطاعت و خضوع و خشوعي در مقابل مؤثر غير حقيقي داشت عبادت نيست،(اين تعريف اصطلاحي عبادت است.) اما اگر اطاعت و...به اذن الهي باشد، و اعتقاد هم درست باشد، يعني يك موجود را در عرض خدا نگيرد(من دون الله) اين را اصطلاحا عبادت نمي گويند،(گرچه عملي درست است.)

سلام و سپاس از استاد گرامی

اطاعت بخشی از پرستش است . همانطوریکه استعانت و پناه بردن بخشی از پرستش است.

اطاعت از غیر خدا رواست. و در آن صورت شرک بحساب نمی آید.

ولی ذکر مخصوص خداست و از اعمال عبادی خاصه است . مانند نمازکه خود ذکر اعظم و اکبر است.
و در طول سلسله هدایت بودن بر پرستش من دون الله داخل سلسله دلالت نمیکند چراکه باذنه نیستو معالیل مورد پرستش قرار نمی گیرند همانطوریکه ما حضرت جبرئیل و ازراعیل را نمیپرستیم و از آن منع شده ایم اعمال عبادی برای دیگران که در سلسله هدایت هستند نیز شرک محسوب میشود. و این مطلب صراحتا در قران ذکر شده.

باسپاس

بسم الله تعالی

کاربر گرامی
نمی دانم مراد شما از ذکر ائمه چیست ؟

کلام شما چند احتمال دارد ؟

اگر منظور شما تجلیل از ائمه است ؟

تجلیل و گرامی داشت و یاد بزرگان علاوه بر این که اشکال ندارد خداوند دستور به این کار داده است

در آیات متعدد خدواند از انبیای گذشته یاد و تجلیل می کند و به ما هم دستور می دهد

1.سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ (79صافات )

2.سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ ( صافات 109)

3.سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ (120صافات ) 4.سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسينَ (130صافات ) 5. وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ (181صافات ) 6.وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا (16مریم )

7. وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41مریم )

9. وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54مریم )

10. وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (56مریم )

8. وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (51مریم )

11. وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ

12. وَ اذْكُرْ إِسْماعيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيار

در هر دین و آیینی و فرقه ای رسم است که بزرگان خود را تجلیل می کنند و هیچ کس ( جز وهابیت بی منطق ) این کار را بد نمی داند

2 - اگر منظورتان از ذکر اطاعت از اهل بیت وائمه است و این را شرک می دانید ( که این کار را وهابیت هم اشکال نمی داند )

براین اساس باید تمام انسانها در طول تاریخ را مشرک بدانیم چرا که همه آنها از انبیای الهی اطا عت می کردند حتی براخی از انبیا هم مطیع برخی دیگر بودند

پس علاوه بر آن که این کار اشکال ندارد در قرآن و روایات معتبر مکررا بیان شده که شما از ائمه اطاعت کنید

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً ( 59 نساء )

3 . اگر مرادتان از ذکر ائمه ، عبادت کردن آنهاست ، که این کار به اجماع تمام علمای شیعه شرک است
و هیچ شیعه ای هدفش از یاد ائمه عبادت کردن آنها نیست

4 . و اگر مرادتان از ذکر ائمه ، توسل به آنهاست

این هم شرک نیست ( همانطور که از اسمش پیداست توسل است یعنی آنها را وسیله قرار دادن نه تعبد و عبادت کردن )

اگر بخواهیم بگوییم توسل شرک است باز باید تمام انسانها در طول تاریخ را مشرک بدانیم چون همه آنها برای برخی امور در زندگی متوسل به هم نوع خود میشوند

دقت داشته باشید اگر توسل شرک شد فرقی بین توسل برای امور دنیوی و اخروی و متوسل شدن به زنده و مرده نیست

ودهها بار در همین سایت کارشناسان محترم به بررسی این شبهه پرداختند و حضرتعالی می توانید با یک جستجوی ساده به مطالب نوشته شده دسترسی پیدا کنید

موفق باشید

بنده خیال می کنم منظور جناب bina88 این باشد:
مثلا وقتی یک شیعه می گوید "یا علی"و یا می گوید"یا زهرا" عین است که بگوید "یا الله" از نظر ایشان تفاوتی بین "یا علی" گفتن با "یا الله" گفتن نیست.(ظاهرا اینطور برداشت می شود)
یا اینکه اذکاری را مانند 100 بار یاعلی گفتن یا "ذکر نادعلی" را مد نظر دارند و می گویند ذکری مانند 100بار یاالله گفتن اشکال ندارد اما 100بار یاعلی گفتن شرک است.

بنده که شخصا مشکل ندارم همیشه هم ذکر "نادعلی" را با 100بار یاعلی گفتن می خوانم اما مولا علی را خدا نمی دانم بلکه بنده ای از بندگان خدا می دانم که بعد از رسول الله والاترین مقام را در انسانیت دارد.

مجید;149658 نوشت:
اگر منظور شما تجلیل از ائمه است ؟ تجلیل و گرامی داشت و یاد بزرگان علاوه بر این که اشکال ندارد خداوند دستور به این کار داده است در آیات متعدد خدواند از انبیای گذشته یاد و تجلیل می کند و به ما هم دستور می دهد

سلام بر استاد مجید گرامی

نه استاد . تجلیل از نبی اکرم انبیاء و ائمه شیعه سلام الله علیهم اجمعین از شعائر دینی است و سفارش به آن امر به معروف است و تارک آن مستحق نهی از منکر است.

مجید;149660 نوشت:
2 - اگر منظورتان از ذکر اطاعت از اهل بیت وائمه است و این را شرک می دانید ( که این کار را وهابیت هم اشکال نمی داند )

ابتداعا اینکه
وهابیت خود نماد کفر است بواسطه ترک همان شعائر که ذکر شد و تحریف دین و انحراف آن . لذا معیار وهابیت و عقاید آن نیست. معیار دیانتی است مطابق با کتاب الله و سنت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم.

در باب اطاعت که فرمودید . اطاعت از کلام ائمه کردن عین توحید است ولی عبادت کردن ائمه همانطوریکه رصدگر گرامی هم اشاره کردند شرک است.

اساسا ذکر عملی عبادی بوده و بمنظور نزدیک شدن بنده مسلمان به خدا انجام میشود.

در اسلام عبادت بر غیر خدا روا نیست و مختص خداوند است . لذا ذکر که از اعمال عبادی است مانند نماز و حج نمیتوان آنرا برای غیر خدا بکار برد.

این امر اگر برای اولیاء خدا صورت گیرد و ذکر اولیاء خدا گفته شود شرک عبادی محسوب میشود و مستوجب عقوبت
عبادت کردن فرشتگان نیز همین حکم را دارد و در قران کاملا این مساله ذکر شده .

باسپاس
یاحق

یاحق

bina88;149669 نوشت:
این امر اگر برای اولیاء خدا صورت گیرد و ذکر اولیاء خدا گفته شود شرک عبادی محسوب میشود و مستوجب عقوبت عبادت کردن فرشتگان نیز همین حکم را دارد و در قران کاملا این مساله ذکر شده .

سلام علیکم
جناب بینا 88 توضیح دوستان و اساتید محترم کافی بود برای جواب تشکیک شما ،اما سئوال بنده از شما همچنان بی جواب مانده است .

اول این که استناد قرآنی شما مبنی بر این که ذکر نام و یاد اولیای الهی شرک عبادی است کدام آیه یا آیات است لااقل یکی را نمونه بیاورید . با ادعای بی سند چیزی اثبات نمی شود .

دوم این که نمونه ای از اذکار شرک آلودی که منظور نظر شماست را هم بیاورید .

منتظر جواب هستیم

و من الله التوفیق

دعاگو;149708 نوشت:
جناب بینا 88 توضیح دوستان و اساتید محترم کافی بود

سلام علیکم و رحمه الله

خیر جناب دعا گو بنده پاسخی دریافت نکردم. شما ار مطلبی را متوجه شدید که پاسخ سوال است نقل کنید ممنونتان میشوم.

دعاگو;149708 نوشت:
اول این که استناد قرآنی شما مبنی بر این که ذکر نام و یاد اولیای الهی شرک عبادی است کدام آیه یا آیات است لااقل یکی را نمونه بیاورید . با ادعای بی سند چیزی اثبات نمی شود .

اولا . تفاوت بین بردن نام ائمه با ذکری که عمل عبادی است کاملا مشخص است.

مثلا من میگویم یا علی خدا رحمتت کند و به عزتت بیافزاید.

این تنها بردن نام و دعا کردن برای اوست.

ذکری که عبادت است بردن نام کسی است به تواتر و مداوم و مدح او با نیت انجام عملی دینی و مذهبی . مانند ناد علی . که خواه ناخواه این عمل عبادت محسوب میشود.
چون هم ذکر نام علی علیه السلام و هم مدح اوست.

پس ذکر مفهوم دینی مشخصی دارد تنها بردن نام ائمه و دیگران ذکر نیست.لطفا در این مفهوم دقت لازم را بفرمائید.

یاحق

bina88;149714 نوشت:
ذکری که عبادت است بردن نام کسی است به تواتر و مداوم و مدح او با نیت انجام عملی دینی و مذهبی . مانند ناد علی . که خواه ناخواه این عمل عبادت محسوب میشود. چون هم ذکر نام علی علیه السلام و هم مدح اوست.


سلام علیکم
خوب است خودتان می فرمایید مدح . از کی تا حالا ذکری که مدح خوبان و اولیای الهی است شرک محسوب می شود . از کجای قرآن چنین برداشت کردی . بالاخره برای اثبات مدعای خود مبنی بر این که ذکر و یاد اولیای الهی شرک عبادی هست آیه نیاوردید .
اگر منظور شما احادیثی مانند : « ذکر علی عبادة » . ذکر و یاد علی عبادت است . باشد . باید بدانید که متعلّق (به فتح لام ) عبادت خدای متعال است نه علی . همانطور که محبت به دوستان خود محبت خدا محسوب می شود . یاد دوستان خدا هم عبادت خدا محسوب می شود . همه چیز به اعتبار خدای متعال است . لذا هیچ شیعه ای در محبت اهل بیت توقف نکرده است ، بلکه محبت آنان را طریقی برای محبت خدا می داند . این محبت زان محبت ها جداست حب محبوب خدا حب خداست .
ذکر و یاد اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین هم از آن باب که موجب یاد خدا می شود عبادت خدا محسوب می شود باز هم تأکید می کنم عبادت خدا نه غیر خدا و نه عبادت علی سلام الله علیه . خود امیرالمؤمنین در مناجات خود می فرماید :
« من العبد الذلیل الی الرب الجلیل » . از بنده ی ذلیل به مالک و پروردگار جلیل .
پس شیعه چگونه به خود اجازه می دهد که از مولای خود جلوتر حرکت کند
و غیر خدا را عبادت کند در حالی که عبادت خاصّ خدای متعال است .

و من الله التوفیق

دعاگو;149720 نوشت:
خوب است خودتان می فرمایید مدح . از کی تا حالا ذکری که مدح خوبان و اولیای الهی است شرک محسوب می شود . از کجای قرآن چنین برداشت کردی . بالاخره برای اثبات مدعای خود مبنی بر این که ذکر و یاد اولیای الهی شرک عبادی هست آیه نیاوردید .

جناب دعا گو منظور قرآن کریم از ذکر کاملا مشخص است.
در قرآن کریم خداوند ذکر را مختص خود توصیف کرده است . ذکر صرف مدح نیست بنده کامل توصیف کردم که ذکر بردن نام کسی بکرار و مدح او بنیت انجام عمل دینی است همانطوریکه در نماز نمونه اش را میبینید.

بنده نه گذاره مدح را جدا نوشته ام که شما مینویسید مدح و نام را جدا گذاره ام که شما نام را مدنظر قرار دادید و نه انجام عمل دینی را.

ذکربر اساس تعریف دین و قرآن معنایش مشخص است و درقرآن سفارش خداوند بر ذکر اوست ولاغیر ( در هیچ جای قران ذکر غیر خداوند نیامده و توصیه نشده ولی در احادیث شیعی بوضوح ذکر اسماء ائمه توصیه گردیده)
متاسفانه شما دارید با لغات بازی میکنید. پاسخی در این رابطه دارید بفرمائید والا بازی کردن با لغات معنایش مشخص است/
یاحق

دعاگو;149720 نوشت:
« من العبد الذلیل الی الرب الجلیل » . از بنده ی ذلیل به مالک و پروردگار جلیل . پس شیعه چگونه به خود اجازه می دهد که از مولای خود جلوتر حرکت کند و غیر خدا را عبادت کند در حالی که عبادت خاصّ خدای متعال است .

این مطلب که خداوند اولیائی را برای دعوت و تبئین دین معین کرده مشخص است که دعوت در مسیر هدایت الهی بوده
پذیرش دعوت پیامبر و ائمه پرستش خداوند معنی نمیدهد
عبادت بنده مختص معبود است و در سلسله هدایت جاری نیست.
یاخق
یاحق

bina88;149731 نوشت:
ذکربر اساس تعریف دین و قرآن معنایش مشخص است و درقرآن سفارش خداوند بر ذکر اوست ولاغیر ( در هیچ جای قران ذکر غیر خداوند نیامده و توصیه نشده ولی در احادیث شیعی بوضوح ذکر اسماء ائمه توصیه گردیده)

جناب بینا اگر به خودتون زحمت بدهید یک جستجویی در قرآن کریم داشته باشید می بینید این گونه نیست . ذکر معانی مختلف و موسّعی دارد که دوستان به برخی از آنان اشاره فرمودند . معنایی هم که از ذکر فرمودید ترشحات ذهن خودتان بوده است نه مأخوذ از دین و قرآن . کلمه ذکر و مشتقات آن در قرآن به معانی متفاوتی آمده است، از جمله: به یاد آوردن، یاد کردن، حفظ کردن، پند گرفتن، قرآن، نماز و…
« یا بنی اسرائیل اذکرو نعمتی التی انعمت علیکم » . 1
ای فرزندان اسرائیل نعمت هائی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید .

می بینی جناب بینا ذکر نعمت خدا هم آمده . یعنی یاد کردن از هر چیز که منسوب به خدا باشد از سوی خداوند متعال ممدوح است . چرا باید ذکر و یاد اولیای خدا شرک محسوب شود . که شما این تهمت را به شیعه می زنید . اذکاری که مربوط به اهل بیت سلام الله علیهم هست یا مدح است یا توسّل است که همه ی این ها عبادت خدای متعال محسوب می شود نه عبادت برای آنها . چون در یادکرد آنان یاد خدا هست ، هدایت هست . همانگونه که در ذکر نعمت های الهی چنین است .

شما حتی یک نمونه هم نتوانستید از اذکار مورد نظر خود در شیعه را به عنوان سند و مدرک ارائه کنید که هر کس آن را ببیند عبادت آنان به ذهنشان متبادر کند نه عبادت خدا . ذکر ناد علیاََ مظهر العجائب نیز هم مدح علی و هم توسل به ولایت آن حضرت است که شعاعی از ولایت الله است . نه عبادت آن حضرت .

و من الله التوفیق

bina88;149732 نوشت:
این مطلب که خداوند اولیائی را برای دعوت و تبئین دین معین کرده مشخص است که دعوت در مسیر هدایت الهی بوده پذیرش دعوت پیامبر و ائمه پرستش خداوند معنی نمیدهد عبادت بنده مختص معبود است و در سلسله هدایت جاری نیست.

دوست گرامی در این مطلب که متفق القول هستیم . ایاک نعبد و ایاک نستعین . در هیچ سندی از اسناد شیعه عبادت برای غیر خدا عنوان نشده است . تنها سوء برداشت شما از معنای ذکر موجب این خلط گردیده است . و هیچ شیعه ای نیز چنین برداشتی از ذکر ( عبادت اهل بیت) نه در ذهن و نیت و نه در عمل ندارد .

ومن الله التوفیق

جناب دعا گو شما مجبور نیستی در بحث شرکت کنی. ذکر معنای نرینه هم میدهد. معنائی که بنده از قران کریم نقل کردم و در منابع شیعه اول این تاپیک جناب عماد هم آورده اند منظور عملی عبادی است .

ذکر از اعمال عبادی است و عبادت در قالب غیر خدا نمیگنجد

واذکر اسم ربک الاعلی یک نوع آن . ذکر الاکبر یک نوع دیگر آن
نام قرآن هم در کتاب خدا هم ذکر آمده و بمعنای یادآوری است

وَقَالُوا يا أَيهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ(الحجر/6)
و گفتند: «اي کسي که «ذکر» [= قرآن‌] بر او نازل شده، مسلما تو ديوانه‌اي!
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ(الحجر/9)
ما قرآن را نازل کرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم!
بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ(النحل/44)
(از آنها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي؛ و شايد انديشه کنند!

آیا قرآن پرستش است ؟ عملی است برای عبادت ؟ خیر کتابی است برای کسانیکه هدایت را میطلبند.

ذکر ائمه را گفتن آنچنانکه در زیارات و نادعلی و... آمده عین پرستش است.

شما اگر دسترسی به قران ندارید بفرمائید من آیاتی که ذکر بمعنای پرستش را مشخصا توصیف میکنند را بیآورم

اول تاپیک را هم نگاهی بیاندازید آورده ام.

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(الأنفال/45)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هنگامي که (در ميدان نبرد) با گروهي رو به رو مي‌شويد، ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد کنيد، تا رستگار شويد!

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ(الأعراف/201)
پرهيزگاران هنگامي که گرفتار وسوسه‌هاي شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و کيفر او) مي‌افتند؛ و (در پرتو ياد او، راه حق را مي‌بينند و) ناگهان بينا مي‌گردند.

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(الرعد/28)
آنها کساني هستند که ايمان آورده‌اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مي‌يابد!

این توصیف ذکر است . این ذکر عملی شناخته شده برای پرستش است. یادآوری خداست برای بنده.

ذکر اسماء ائمه پرستش ائمه است خداوند برای ذکر نامش توصیفهای اینچنینی دارد .

محدثین در کجای قرآن توصیه ای دیده اند که خداوند ذکر غیر خود را سفارش کرده باشد ؟

فَإِذَا قَضَيتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا(النساء/103)
و هنگامي که نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد کنيد؛ ايستاده، و نشسته، و در حالي که به پهلو خوابيده‌ايد! و هرگاه آرامش يافتيد (و حالت ترس زايل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معيني براي مؤمنان است!

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ(البقرة/239)
و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگري) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامي که امنيت خود را بازيافتيد، خدا را ياد کنيد! [= نماز را به صورت معمولي بخوانيد!] همان‌گونه که خداوند، چيزهايي را که نمي‌دانستيد، به شما تعليم داد.

یاحق

bina88;149811 نوشت:
آیا قرآن پرستش است ؟ عملی است برای عبادت ؟ خیر کتابی است برای کسانیکه هدایت را میطلبند.


دوست باسابقه ی سایت وزین اسک دین چرا همه چیز را خلط می کنید . این که قرآن پرستش نمی شود صحیح است خدا پرستش می شود این که قرآن کتاب هدایت است این نیز نص صریح خود قرآن است . ولی این که خواندن قرآن یا توسل به قرآن عمل عبادی محسوب نمی شود غلط اندر غلط است چون هر عملی که در راستای اطاعت از اوامر الهی صورت بگیرد نوعی عبادت است .
و متعلّق عبادت هم خدای متعال است نه غیر آن حضرت . مانند نفس کشیدن روزه دار که عبادت خدای متعال محسوب می شود در حالی که دم و بازدم برای حیات خودمان است اما به اعتبار اطاعت ما از حضرتش ، باری تعالی آن را عبادت خودش به حساب می آورد .

bina88;149811 نوشت:
ذکر ائمه را گفتن آنچنانکه در زیارات و نادعلی و... آمده عین پرستش است.

اگر وقت کردید کمی زیارات رسیده از معصومین سلام الله علیه را مطالعه بفرمایید ببینید آیا در مضامین آن پرستش حضرات را استشمام می کنید همه اش معرفی مقامات بندگی آنان و شأن و جایگاه خدادی آنان است . این کمال بی انصافی است که چنین برداشتی از مضامین زیارات داشته باشید . باز هم تأکید می کنم فقراتی که نشان از پرستش برای این عزیزان هست را به عنوان مؤید ادعای خود بیاورید . نحن ابناء الدلیل

bina88;149578 نوشت:
استاد عماد بنده در ابتدا ذکر را از اعمال عبادی ذکر کردم و دلیل ذکر ائمه را پرسیدیم و شما در پاسخ فرمودید :

سلام و عرض ادب
دوست عزیز در ابتدا عرض کنم که بنده عمار هستم نه عماد.
ما هم در توضیح عرض کردیم که ذکر رو به معنی یاد گرفتیم که برای اهل بیت جایز است و نه به معنی عبادت که مورد قبول نیست.
شما این عبارت رو کاش بیشتر توضیح می دادید که منظورتون دقیقا چیست؟
bina88;149537 نوشت:
طبق آموزه های قرآن و دین اسلام ذکر یکی از اعمال عبادی محسوب میشود.

آیا در اینجا خود ذکر هم عبادت دونستید؟
به گفته «راغب» در «مفردات» ذکر دو معنی دارد؛ گاه به معنی حضور چیزی در ذهن (یادآوری) وگاه به معنی حفظ و نگاهداری معارف و اعتقادات حق در درون جان است.
bina88;149578 نوشت:
در مورد توسل چشم بحث خواهیم کرد ولی این آیه قرآن را ابتداعا ذکر میکنم که دال بر این مطلب است که تا زمانی که خداوند نزدیکترین است به بندگان و توسل و توکل به خودش را را توصیه فرموده توسل هم دلیلی ندارد. وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186) و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا مي‌خواند، پاسخ مي‌گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! و در تووصیف این مطلب خدایتعالی میفرماید : وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَي الَّذِي لَا يمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا(الفرقان/58) و توکل کن بر آن زنده‌اي که هرگز نمي‌ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!

این ایات منافاتی با توسل ندارد دوست عزیز.کجای این ایات توسل رو رد می کند؟هر چند این بحث در تاپیک مخصوص توسل مطرح شود بهتر است تا تمرکز در بحث اصلی از بین نرود.

bina88;149578 نوشت:
استاد عماد. بنده هیچ تمایلی به گناهی همچون تهمت و دروغ ندارم. الحمدلله رب العالمین. آنچنان که شما مشاهده فرمودید بنا بر روایاتی که آوردید و استدلال نمودید بر ذکر ائمه در کنار ذکر خدایتعالی :

بله ولی شما در معنای ذکر به خطا رفتید ما ذکر ائمه رو به معنای عبادت ندانستیم.دقت بفرمایید.
دوستان هم نکاتی رو فرمودند که جواب باید بر شما مشخص شده باشد.

bina88;149557 نوشت:
سلام و سپاس از استاد عماد گرامی

سلام دوست گرامي

بنده بي تقصيرم ظاهرا شما استاد گرامي جناب عمار را بابنده اشتباه گرفته ايد

باسمه تعالی، سلام بر دوستان.
توضیحات جناب کارشناس و دوست عزیز دعاگو، بسیار مفید بود، بنده به جهت تنبه بیشتر، چند نکته به عرض می رسانم:
اول: هر ذکری باید انسان را متوجه حضرت حق تبارک و تعالی بکند، حتی شعایر دینی هم به نوعی باید انسان را به مقصد اصلی و غایت حقیقی بکشاند.

دوم، عبادت یعنی اطاعت و خضوع و خشوع در مقابل موثر حقیقی عالم، و در عین حال، اصل و روح چنین فرایندی در انسان، تحقق و حصول ذکر الهی است. و لذکر الله اکبر.

سوم، اگر ذکری، عبادت محسوب می شود از باب تنقیه مناط (در هدف اصلی عبادت)، به معنای تحقق و حصول یاد الهی در انسان است، نه از جهت، متعلق ظاهری ذکر، مثلا، جمله ذکرعلی عباده، یعنی ذکر علی، ذکر خدا (به قول مطلق) است و ذکر خدا عبادت است، یا نگاه به چهره مومن عبادت است، یعنی نگاه به مومن، منشا تنبه و یاد الهی است و یاد الهی عبادت است.

نتیجه اینکه: گاهی متعلق ذکر، غیر خدا است، اما غیری که واسطه توجه و یاد خدا می شود، عبادت بودن آن به جهت ذکر خدا است و غیر، جز واسطه نقش دیگری ندارد، پس ذکر علی(علیه السلام) نه عبادت علی(علیه السلام)، بلکه عبادت خدا است؛ زیرا روح انسان را به خدا گره می زند.
موفق باشید.

عمار;150302 نوشت:
دوست عزیز در ابتدا عرض کنم که بنده عمار هستم نه عماد.

سلام علیکم
بله بنده اشتباها اسم شما که عمار است عماد نوشته ام عذر میخواهم.

عمار;150302 نوشت:
ما هم در توضیح عرض کردیم که ذکر رو به معنی یاد گرفتیم که برای اهل بیت جایز است و نه به معنی عبادت که مورد قبول نیست. شما این عبارت رو کاش بیشتر توضیح می دادید که منظورتون دقیقا چیست؟

در معنای ذکر در آیات الهی توصیفات بسیار است که به پیامبر توصیه شده که ذکر خداوند را بگوید ( بغیر از ذکر نعنتهای الهی برای کفار که معنای دیگر دارد و منظور بیاد آوری نعمتهاست ) که نمونه آن واذکر اسم ربک الاعلی در سوره اعلی است و

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيجْزَوْنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ(الأعراف/180)
و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و کساني را که در اسماء خدا تحريف مي‌کنند (و بر غير او مي‌نهند، و شريک برايش قائل مي‌شوند)، رها سازيد! آنها بزودي جزاي اعمالي را که انجام مي‌دادند، مي‌بينند!

و در آیاتی نحوه ذکر را اسماء الهی ذکر کرده است :

فَإِذَا قَضَيتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا(النساء/103)
و هنگامي که نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد کنيد؛ ايستاده، و نشسته، و در حالي که به پهلو خوابيده‌ايد! و هرگاه آرامش يافتيد (و حالت ترس زايل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معيني براي مؤمنان است!

و نهایتا به این شکل خواندن نام های خداوند را ذکر اسماء الهی گویند . ما با ذکر اسماء الهی خداوند را به خود دعوت میکنیم.
و به این شکل خواندن نام اشخاصی غیر از خداوند بر اساس کلام قرآن دعوت به خود کردن غیر خدا به خود است.
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأعراف/194)
آنهايي را که غير از خدا مي‌خوانيد بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست مي‌گوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)!

از این آیه بر می آید خواندن هر نامی بشکل ذکر پرستش کردن آن نامبرده بحساب می آید.

عمار;150302 نوشت:
این ایات منافاتی با توسل ندارد دوست عزیز.کجای این ایات توسل رو رد می کند؟هر چند این بحث در تاپیک مخصوص توسل مطرح شود بهتر است تا تمرکز در بحث اصلی از بین نرود.


و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا مي‌خواند، پاسخ مي‌گويم!
و توکل کن بر آن زنده‌اي که هرگز نمي‌ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! و در زمين پس از اصلاح آن فساد نکنيد، و او را با بيم و اميد بخوانيد! زيرا رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است!

من اسم و دلیلی برای واسطه در قران کریم ندیدم شما میبینید بفرمائید.

عمار;150302 نوشت:
بله ولی شما در معنای ذکر به خطا رفتید ما ذکر ائمه رو به معنای عبادت ندانستیم.دقت بفرمایید.

من نظر قرآن را نقل کردم . اگر قرآن بخوانید میبینید یکی از اشکال و انواع دعوت کردن ذکر نام است و آنگاه که نام غیر را میبریم در حقیقت او را به خود دعوت میکنیم.

خواه مسلمانی که خدا را با ذکر اسمائش دعوت میکند

خواه شیطان پرستی که با ذکر اسماء شیطان او را به خود دعوت میکند.

خواه کسانیکه با ذکر نام ائمه ائمه را به خود دعوت میکنند.

هر سه در حال عبادت معبودی هستند که آنها را خوانده اند.

یاحق

هشام;150483 نوشت:
اول: هر ذکری باید انسان را متوجه حضرت حق تبارک و تعالی بکند، حتی شعایر دینی هم به نوعی باید انسان را به مقصد اصلی و غایت حقیقی بکشاند.

سلام علیکم .

پس شمابدرگاه ائمه هم نماز بخوانید چون آنها از شعائرند.
ذکر اسماء طبق آموزه های قرآنی از آداب پرستش است و با نماز هیچ توفیقی ندارد.

هشام;150483 نوشت:
دوم، عبادت یعنی اطاعت و خضوع و خشوع در مقابل موثر حقیقی عالم، و در عین حال، اصل و روح چنین فرایندی در انسان، تحقق و حصول ذکر الهی است. و لذکر الله اکبر.

من چه کنم شما از عبادت تنها اطاعت و خضوع و خشوعش را یادتان هست و ذکر (اسماء الهی) را عبادت نمیدانید؟

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا(الإسراء/110)
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!

هشام;150483 نوشت:
اگر ذکری، عبادت محسوب می شود از باب تنقیه مناط (در هدف اصلی عبادت)، به معنای تحقق و حصول یاد الهی در انسان است

عرض کردم شما بدرگاه ائمه میتوانید با این منطق نماز هم بخوانید.

هشام;150483 نوشت:
توضیحات جناب کارشناس و دوست عزیز دعاگو، بسیار مفید بود، بنده به جهت تنبه بیشتر، چند نکته به عرض می رسانم:

معذرت میخواهم دوست عزیز - دعا گو - سفسطه میکردند پاسخشان را ندادم.
شما چرا ؟

یاحق

یک توضیحی در رابطه با کلمه ذکر در قران بدهم تا اشتباهی باقی نماند.
1- ذکر منظور قران است .
در قران کریم کتاب الله را ذکر خطاب میکند و ذکر میداند برای کسانیکه در کلام الهی تدبر و تعقل میکنند

2- ذکر دوم یادآوری نعمتها است. یادآوری نعمتها نیز در قران کریم با کلمه ذکر توصیف میشود.

3- بردن اسماء الهی در تمام احوال بالاخص در نماز نیز ذکر نامیده میشود و این ذکر سوم و منظور نظر ماست.و آن عملی است عبادی

در قران کریم بارها به بردن نامهای الهی توصیه شده. در گویش عامه نیز منظور از ذکر بردن نام الهی بکرات است بقصد قرب و این عملی است عبادی.

در قرآن کریم ذکر اسماء الهی توصیه گردیده و آنرا یک عمل عبادی توصیف کرده.

ومن الله التوفیق

یاحق

bina88;150519 نوشت:
معذرت میخواهم دوست عزیز - دعا گو - سفسطه میکردند پاسخشان را ندادم.

چون شعری گفتی که در قافیه اش مانده ای

bina88;150519 نوشت:
سلام علیکم .

پس شمابدرگاه ائمه هم نماز بخوانید چون آنها از شعائرند.
ذکر اسماء طبق آموزه های قرآنی از آداب پرستش است و با نماز هیچ توفیقی ندارد.

من چه کنم شما از عبادت تنها اطاعت و خضوع و خشوعش را یادتان هست و ذکر (اسماء الهی) را عبادت نمیدانید؟

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا(الإسراء/110)
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!

عرض کردم شما بدرگاه ائمه میتوانید با این منطق نماز هم بخوانید.

معذرت میخواهم دوست عزیز - دعا گو - سفسطه میکردند پاسخشان را ندادم.
شما چرا ؟

یاحق


باسمه تعالي. سلام بر شما.
دوست عزيز، متعلق عبادت، الله تبارك و تعالي است بس، تمام اذكار به جهت ذكر الهي، عبادت است، تمام ياد بودها اسلامي متعلقشان الله است.
شما مي گوييد، به درگاه ايمه نماز بخوانيم؟ اين چه ارتباطي به بحث ما دارد؟ ما مي گوييم تمام اذكار، حقيقتا ذكر الله است، حال هر اطاعت و خضوع و خشوع كه در عين حال روح آن، ذكر الهي است، متعلقش مؤثر حقيقي عالم است، بنده عبادت اصطلاحي را معنا كردم، بعد روح عبادت را بيان كردم،(ذكر الهي)، جهت عبادت بودن ذكر ايمه هم توضيح دادم، شما مي گوييد،‌ پس به درگاه ايمه نماز بخوانيم؟ بنده مي گويم، هر نمازي متعلقش خدا است، نماز به درگاه ايمه يعني چه؟ اگر شما ذكر ايمه را، به معناي نماز بدانيد،‌ خوب، به درگاه ايمه هم نماز مي خوانيم،(با همان تفصيلي كه در پست قبل عرض كردم.) اما اگر مقصودتان اين است كه، نماز اصطلاحي بخوانيم، نماز عبادت است، و متعلقش فقط خدا است، و اين نمادي است فقط براي خدا و بس،(البته اگر امري از ناحيه خدا به انجام مناسك و اعمالي براي ايمه داشتيم، اين كه عبادت ايمه نمي شود.) با توجه به اينكه، در همين نماز هم، سلام بر پيامبر خدا صلي الله و عليه وآله داريم و مي توانيم نمازمان را مزين به نام ايمه كنيم، و آنها را ياد كنيم، اما اگر مقصودتان اين است كه ايمه هم، عبادت كنيم، خوب، كاملا معلوم است، شرك محض است.
نكته آخر اينكه، شما سفسطه جناب دعا گو هم بيان بفرماييد، ما هم تأييدمان را پس مي گيريم.

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ما در قرآن (طبق آموزه های قرآنی) دو نوع دعوت داریم .
اول دعوتی است میان بندگان که آن عبارتست از دعوتی است بسوی دین از طرف انبیاء و اولیاء و افراد مومن به افرادی که ایمان ندارند و یا در ایمانشان سستی هست و یا عمل ناصوابی انجام داده اند .
مثلا زکات امر به معروف و نهی از منکر - تولی و تبری - امامت و عدل ... اعمال پرستشی نیستند اعمال خیری هستند که دعوه از نوع اولند.

و نوع دوم دعوت دعوتی است که از طرف بنده بدرگاه معبود و خدای خود انجام میدهد .و آن اعمال عبادی است و فقط بدرگاه معبود و خدایتعالی قابل انجام است و انجام آن بدرگاه هر کس دیگری به هر منظور شرک محسوب میشود و شرک عبادی نام دارد.
مانند ذکر اسماء الحسنی و نماز ( اقم الصلوه لذکری ) - دعا - حج و... مراسمی هستند که تنها بدرگاه خداوند جایز است و آنها اعمالی هستند برای پرستش معبود.

حال با این دانسته که طبق آموزه های قرآنی است .

میدانیم هر عمل صالحی معنی و مفهوم خاص خود را دارند و در قالبی که خداوند تعئین کرده قابل اجرایند. مثلا نمیوتان نماز را بدرگاه غیر خدا خواند چون نماز از اعمال عبادی ای است که بقصد پرستش و دعوت ایزد منان انجام میشود.
هرگونه ادغام و تحریف نوع دوم دعوت در نوع اول در این معانی معنائی بجز شرک و تباهی دین ندارد.

هشام;150608 نوشت:
نده عبادت اصطلاحي را معنا كردم، بعد روح عبادت را بيان كردم،(ذكر الهي)، جهت عبادت بودن ذكر ايمه هم توضيح دادم، شما مي گوييد،‌ پس به درگاه ايمه نماز بخوانيم؟

این نمونه همان تلفیقی است در دعوات که عرض شد.

هشام;150608 نوشت:
شما سفسطه جناب دعا گو هم بيان بفرماييد، ما هم تأييدمان را پس مي گيريم.

مطالبشان را بخوانید متوجه میشوید. دیگر هر کودکی در خیابان میداند معنای ذکر چیست و ذکر اسماء الهی را بردن با ذکر نعمتهای الهی و ذکری که نامش قرآن است چه تفاوتی دارد.

اگر نداند پس برود قرآن بخواند ( که ایشان حتی قرآن هم ندارد هیچ حاضر نیست اول تاپیک را هم نگاهی بیاندازد و لذا منظورشان صرفا بازی با عبارات است ادبشان هم مشخص کننده شخصیتشان است )

هرکدام از دوستان که در بحث شرکت میکنند
اگر در معنای ذکر و دعوت شکی دارند و حاضر نیستند قرآن را باز کنند و حاضر نیستید چند پست قبل را نگاهی بیاندازند بفرمایند در هر پست بنده مجددا آنها را ذکر نمایم.
ولی این عمل نمیانگر سفسطه گری است.

پاسخ دادن به سوال شکل و معنای دیگری دارد.

یاحق

bina88;150519 نوشت:
سلام علیکم .

پس شمابدرگاه ائمه هم نماز بخوانید چون آنها از شعائرند.
یاحق


با سلام:Gol:

اگر چه مطلب شما خارج از موضوع و غير مرتبط است و جناب هشام با دقت تمام، مطلب را به تمامه بيان كردند، لكن در پاسخ گفتني است:

آيا اگر ما در درگاه محراب مسجد به نماز مي ايستيم به معناي آنست كه سنگ و نقش و نگارهاي محراب را مي پرستيم؟

و يا اگر در برابر كعبه كه از شعائر ديني است مي ايستيم به معناي آنست كه خود خانه را مي پرستيم؟ يا انكه متعلق پرستش ما خداي كعبه و صاحبخانه جل و علا است؟

در اين مسأله هم حكايت همين است. مهم متعلق پرستش است كه حضرت احديت است.

ديدار مومن، عالمان ديني، پدر و مادر، مسجد، خانه خدا و هر امري كه انسان را به ياد خدا بيندازد همه و همه از مصاديق ذكرند.

آيا توجه به اين مصاديق و رعايت حق اين عوامل ذكر، بمعناي پرستش خود اين مصاديق است؟ بي شك پاسخ منفي است بعبارتي گر چه اين عوامل، مصاديق ذكر الهي اند اما روح و حقيقت عبادت و پرستش، در همه اين موارد، تنها نسبت به ذات احديت صورت گرفته است.

موفق باشيد ...:Gol:

نمونه آیات

دعوت نوع اول :

ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(النحل/125)
با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشي که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسي بهتر مي‌داند چه کسي از راه او گمراه شده است؛ و او به هدايت‌يافتگان داناتر است.

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْييكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ(الأنفال/24)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامي که شما را به سوي چيزي مي‌خواند که شما را حيات مي‌بخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مي‌شود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآوري مي‌شويد! ( در اینجا دعوت پیامبر به اسلام را همان دعوت الهی توصیف فرموده تا مهر تائیدی بر این دعوت باشد )

(دعوت از غیر خدا - شیاطین و اجنه و... همانطوریکه دعوت بدین وجود دارد دعوت به شرک هم وجود دارد که موضوع بحث ما نیست )
إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيوْمَ الْقِيامَةِ يكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا ينَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ(فاطر/14)
اگر آنها را بخوانيد صداي شما را نمي‌شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمي‌گويند؛ و روز قيامت، شرک (و پرستش) شما را منکر مي‌شوند، و هيچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمي‌سازد!

و....

اما دعوت از نوع دوم که دعوتی است از سوی بنده به خدا ( که البته در حقیقت این دعوت ابتداعا از طرف خدا بوده و آن فرستادن پیامبر است . این دعوت اجابت دعوت نبی است و دعوتی از طرف بنده بدرگاه الهی)

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60)
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر مي‌ورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‌شوند!»

ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيةً إِنَّهُ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ(الأعراف/55)
پروردگار خود را (آشکارا) از روي تضرع، و در پنهاني، بخوانيد! (و از تجاوز، دست برداريد که) او متجاوزان را دوست نمي‌دارد!

وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ(الأعراف/56)
و در زمين پس از اصلاح آن فساد نکنيد، و او را با بيم و اميد بخوانيد! (بيم از مسؤوليتها، و اميد به رحمتش. و نيکي کنيد) زيرا رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است!

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيجْزَوْنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ(الأعراف/180)
و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و کساني را که در اسماء خدا تحريف مي‌کنند (و بر غير او مي‌نهند، و شريک برايش قائل مي‌شوند)، رها سازيد! آنها بزودي جزاي اعمالي را که انجام مي‌دادند، مي‌بينند!

عدم جواز تلفیق نوع دوم دعوت در نوع اول :

إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأعراف/194)
آنهايي را که غير از خدا مي‌خوانيد ( پرستش مي‌کنيد)، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست مي‌گوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)!

و در نهایت اینکه :

لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا ينَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ(الحج/67)
براي هر امتي عبادتي قرار داديم، تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند! بسوي پروردگارت دعوت کن، که بر هدايت مستقيم قرار داري (و راه راست همين است که تو مي‌پويي).

این آیه در مذمت کسانی است که به دعوت دوم ایراد گرفته اند. که خداوند به پیامبر وحی میکند ک عمل عبادی و پرستش خدایتعالی در تمام امم موجود است این دعوت و پرستش مختص خداست و نباید به این خاطر با تو به نزاع برخیزند.

پس این دعوت ( پرستش خدا ) در تمام امم بعنوان یک عمل مجزا از دیگر دعوات است.( از جمله دعوت صالحان از دیگران برای انجام عمل خیر و پرستش خدایتعالی - دعوت از خدا از طرف بنده - دعوت شیطان از بنده - دعوت بندگان شیطان- شیاطین من الجن و الانس - از بنده )

یاحق

صدیق;150629 نوشت:
آيا اگر ما در درگاه محراب مسجد به نماز مي ايستيم به معناي آنست كه سنگ و نقش و نگارهاي محراب را مي پرستيم؟ و يا اگر در برابر كعبه كه از شعائر ديني است مي ايستيم به معناي آنست كه خود خانه را مي پرستيم؟ يا انكه متعلق پرستش ما خداي كعبه و صاحبخانه جل و علا است؟

اگر هایل میان بنده و خدا عالم ماده است این امور عادی است.

ولی هایل معنوی معنی ندارد.

آیا بین شما و خدای شما بغیر زا عالم ماده که در پس ستر قرار دارد راه دیگری هست جز اینکه رو به قدس یا رو به کعبه یا به محراب نماز بخوانیم ؟

ولی در معنی چنین هایلی وجود ندارد چون آنسوی ستر است.

دوم اگر انتقال عبادت از طرف شعائری همچون امامان علیهم السلام انجام پذیر است عرض کردم نماز را بدرگاه انان نیز میتوان خواند.

یاحق

bina88;149537 نوشت:

[=times new roman]طبق آموزه های قرآن و دین اسلام ذکر یکی از اعمال عبادی محسوب میشود.
[=times new roman]چرا در تشیع ذکر غیر خدا گفته میشود در حالیکه میدانیم در قرآن کریم و بنا بر سنت رسول الله ذکر از اعمال عبادی به حساب آمده پس لاجرم بنده مسلمان تنها باید ذکر اسماء الهی را بگوید تا او را پرستش نماید تا یکتا پرست و موحد بحساب آید.
[=times new roman]پس سوال این است
[=times new roman]چرا در تشیع ذکر ائمه که غیر از خدا هستند گفته میشود در حالیکه در قرآن تنها ذکر خدا توصیه شده است؟

با سلام به برادر بزرگوار جناب بینا
البته دوستان و کارشناسان محترم جواب را مرحمت نمودند اما از باب تکمیل عرایضی تقدیم می گردد و پیشاپیش از طولانی بودن آن عذر خواهم.
آنگونه که حقیر متوجه شدم جنابعالی میان دو کلمۀ ذکر و عبادت در استعمالات قرآن از جهت مصداق و یا معنا فرقی نگذاشته اید و به نظر مبارکتان این دو یک بار معنایی را متحملند در حالی که با توجه به معنای این دو کلمه می یابیم که با هم متفاوتند و اشتراکی در معنا ندارند.
صاحب کتاب قاموس القرآن در رابطه با معنای لغوی ذکر می گوید:
«ذکر: ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب و هر دو خواه بعد از نسيان باشد يا از ادامه ذكر (مفردات).
در قاموس آمده: ذكر بكسر اول بمعنى حفظ شيى‏ء است در صحاح گفته:ذكر و ذكرى خلاف نسيان است همچنين است ذكرة. طبرسى در ذيل آيه 40 بقره فرموده: ذكر حفظ شيى‏ء و ضد آن نسيان است ...
راغب ميگويد: گاهى مراد از ذكر هيئت نفسانى است كه شخص به واسطه آن مي تواند آنچه از دانائى به دست آورده حفظ كند و آن مانند حفظ است الا آنكه حفظ به اعتبار نگهداشتن و ذكر به اعتبار حاضر كردن آن در ذهن است. و گاهى به حضور شيى‏ء در قلب و هكذا به قول اطلاق مي شود. تذكره بمعنى پند دادن و چيزى را بياد كسى آوردن است. تذكّر از باب تفعل بمعنى ياد آورى است.ناگفته نماند معناى جامع همان ياد- آورى بقلب و بزبان است».[1]
بنابراین ذکر معنایی عام دارد که شامل یاد غیر خدا هم می شود همچنان که قرآن کریم می فرماید:«فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً ...؛[2]و چون مناسك حج خود را گزارديد، خداى را ياد كنيد آنگونه كه پدران خود را ياد مى‏كنيد، يا بيشتر از آن...».که به یاد نمودن پدران ذکر گفته شده است.

[1] .قاموس القرآن، ج3،ص15.

[2] .بقره:200.

وی همچنین در معنای لغوی عبادت می گوید:[=Times New Roman]«تذلّل با تقديس. اطاعت.در مفردات گويد: عبوديّت اظهار تذلّل و عبادت غايت تذلّل است و از عبوديّت ابلغ مي باشد. در مجمع فرموده: «العبادة فى اللّغة هى الذّلَّة» و راهى را كه با رفتن هموار شده گويند: «طريق معبّد» برده را بواسطه ذلّت و انقيادش عبد گويند.
در صحاح گفته: «اصل العبودية الخضوع و الذلّ ... و العبادة الطّاعة» عبارت قاموس چنين است: «العبوديّة و العبودة و العبادة: الطّاعة» در اقرب الموارد آمده: «العبادة: الطّاعة و نهاية التّعظيم للّه تعالى».
معنى جامع اين كلمه همان تذلّل و اطاعت است مثل «يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ».[1] پدرم شيطان را اطاعت مكن. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ».[2] يعنى طغيانگر را اطاعت كرد.
درباره خداوند دو جور عبادت داريم: يكى اطاعت از فرامين او و اينكه در زندگى روز مرّه راجع به حلال و حرام و غيره از دستورات خداوند و دين او پيروى كنيم، اين عبادت بمعنى طاعت و فرمانبرى است، باحتمال قوى آيات: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»[3] «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ».[4] «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ».[5] «فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»[6] شامل اين عبادت هستند.
ديگرى تذلّلى است توأم با تقديس يعنى بنده نهايت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار مي دارد و در عين حال او را از تمام نقائص پاك و بتمام كمالات دارا ميداند در زبان ميگويد:اللّه اكبر، سبحان اللّه، الحمد للّه، ايّاك نستعين و با بدن ركوع و سجود مي كند.يعنى معبود من حتى بزرگتر از توصيف است، او پاك و منزّه است همه حمدها مال اوست، و از وى يارى مي جويم، در مقايسه عبادت خدا و عبادت بتان ».[7]
بنابراین معنای کلمه ذکر اعم از معنای کلمه عبادت است؛ چه اینکه هر عبادتی ذکر است اما هر ذکری عبادت نیست. ودر صورتی که عبادت باشد عبادت بردو نوع است عملی که نشانگر پرستش است ، و عملی که وعده ثواب بدان داده شده ولی به معنای پرستش نیست همچون اکرام والدین و...

[1] . مريم: 44.

[2] . مائده: 60.

[3] . فاتحه: 5.

[4] . حج: 11.

[5] . ذاريات: 56.

[6] . طه: 14.

[7] . قاموس قرآن، ج‏4، ص: 280.

در قرآن کریم متعلق ذکر در موارد متعددی آمده است از جمله:
1- یاد خدا:« وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ».[1]

2- ذکر رب:«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِين».[2]

3- ذکر اسم رب: «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلا»[3]. «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلا».[4]

4- ذکر آلاءالله:« أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون».[5]

5- ذکر نعمت رب:«لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ».[6]

6- ذکر نعمت اللهوَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ».[7]

7- ذکر آیات رب:« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»[8]

8- ذکر آیات الله:«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُون»[9]

9- ذکر ایام الله«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور»[10]

با ملاحظه آیات می بینیم که نمی توان گفت که هر ذکری پرستش است، هر چند ویژگی مشترک همۀ آنها در رفع حجب غفلت از بر دیدگان عباد است.

[1] .آل عمران/133.

[2] .الاعراف/205.

[3] .المزمل/8.

[4] .الانسان/25.

[5] .الاعراف/69.

[6] .الزخرف/13.

[7] .المائدة/7.

[8] .السجده/22.

[9] .یونس/71.

[10] .ابراهیم/5.

10- ذکر خداوند متعال از رسولان خویش:
خداوند متعال در کتاب خویش از رسولان مکرم خویش یاد می کند و اوصاف پاکشان را یک به یک بر می شمرد و اینان را الگوی های عملی برای رسیدن به مقامات بالای سلوک معنوی معرفی می نماید.

1- «اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَاالْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّاب».[1]

2- «ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا».[2]

3- «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا».[3]

4- «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا».[4]

5- «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا».[5]

6- «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا».[6]

7- «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذاب».[7]

8- «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ؛ إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ؛ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ ؛ وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيار».[8]

با در نظر داشتن آیه «فاذکرنی اذکرکم»[9] و اینکه در این آیات خداوند متعال از بندگان خاص خویش نام برده است پی می بریم که مذکورین از ذاکرین خاص و مخلَص خداوند متعال بوده اند که آنی از یاد او غفلت نکرده و هیچ گاه نسیان خداوند متعال بر آن ذوات نورانی عارض نگشته؛لذا فکری جز او نداشته و خالص به یاد آخرتند و حجابهای دنیا نتوانسته لحظه ای آنها را از یاد محبوب باز دارد.[10] لذا یاد آنها در واقع یاد خداست، چه اینکه ویژگی آنها هدایت گری به امر خدا و ایصال به مطلوب است:«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِين؛[11] و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى‏كردند و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى‏كردند».
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون؛[12]و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‏كردند چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.
البته روشن است که یاد آنان«خواه یاد مقامات معنوی آنان و..ویا ذکر نام مبارک آنها» به معنای عبادت اصطلاحی که مخصوص خداست نیست بلکه به معنای عبادت به معنای عام آن است که فرد مستحق ثواب می گردد.
--------------------------------------------------
:Gol:
[1] .ص/17.

[2] .مریم/2.

[3] .مریم/41.

[4] .مریم/51.

[5] .مریم/54.

[6] .مریم/56.

[7] .ص41.

[8] .ص/45.

[9] .البقره/152.

[10] . مناجات العارفین امام زین العابدین علیه السلام«الهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذينَ تَوَشَّحَتْ«ترسخت» اشْجارُ الشَّوْقِ الَيْكَ فى حَدائِقِ صُدُورِهِمْ، وَاخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمجامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ الى‏ اوْكارِ الْافْكارِ يَأْوُونَ وَفى رِياضِ‏ الْقُرْبِ‏ وَالْمُكاشَفَةِ يَرْتَعُونَ وَمِنْ حِياضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلاطَفَةِ يَكْرَعُونَ‏؛بار خدايا! اى معبود من واى مقصد و مقصود من! مرا از آن بندگانى قرار ده كه درختان شوق به تو در باغ‏هاى سينه آنان به هم پيچيده و آتش عشق به حضرتت در مجامع دل‏هاشان شعله كشيده، آنان كه به لانه انديشه در حقّت پناه برده و فكرى در اين جهان هستى جز تو ندارند و در باغ قرب و مكاشفه، در چرا هستند و از حوض عشق و محبت تو به جام لطفت شراب دوستى و قرب مى‏نوشند».
[11] .الانبیاء/73.
[12] .السجده/24.

وَ مِمَّا خَرَجَ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ص رَدّاً عَلَى الْغُلَاةِ مِنَ التَّوْقِيعِ جَوَاباً لِكِتَابٍ كُتِبَ إِلَيْهِ عَلَى يَدَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ هِلَالٍ الْكَرْخِيِّ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ تَعَالَى اللَّهُ وَ جَلَّ عَمَّا يَصِفُونَ* سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ لَيْسَ نَحْنُ شُرَكَاؤُهُ فِي عِلْمِهِ وَ لَا فِي قُدْرَتِهِ بَلْ لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ غَيْرُهُ كَمَا قَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ تَبَارَكَتْ أَسْمَاؤُهُ- قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا وَ جَمِيعُ آبَائِي مِنَ الْأَوَّلِينَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ غَيْرِهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ مِنَ الْآخِرِينَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ غَيْرِهِمْ مِمَّنْ مَضَى مِنَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ إِلَى مَبْلَغِ أَيَّامِي وَ مُنْتَهَى عَصْرِي عَبِيدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏نْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏. قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‏
يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ فَأُشْهِدُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ كَفى‏ بِهِ شَهِيداً وَ رَسُولَهُ مُحَمَّداً ص وَ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ ع وَ أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ كُلَّ مَنْ سَمِعَ كِتَابِي هَذَا أَنِّي بَرِي‏ءٌ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشَارِكُهُ فِي مُلْكِهِ أَوْ يُحِلُّنَا مَحَلًّا سِوَى الْمَحَلِّ الَّذِي رَضِيَهُ اللَّهُ لَنَا وَ خَلَقَنَا لَهُ أَوْ يَتَعَدَّى بِنَا عَمَّا قَدْ فَسَّرْتُهُ لَكَ وَ بَيَّنْتُهُ فِي صَدْرِ كِتَابِي وَ أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ نَبْرَأُ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَبْرَأُ مِنْهُ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ رُسُلُهُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا التَّوْقِيعَ الَّذِي فِي هَذَا الْكِتَابِ أَمَانَةً فِي عُنُقِكَ وَ عُنُقِ مَنْ سَمِعَهُ أَنْ لَا يَكْتُمَهُ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِيَّ وَ شِيعَتِي حَتَّى يَظْهَرَ عَلَى هَذَا التَّوْقِيعِ الْكُلُّ مِنَ الْمَوَالِي لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَتَلَافَاهُمْ فَيَرْجِعُونَ إِلَى دِينِ اللَّهِ الْحَقِّ وَ يَنْتَهُونَ عَمَّا لَا يَعْلَمُونَ مُنْتَهَى أَمْرِهِ وَ لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ فَكُلُّ مَنْ فَهِمَ كِتَابِي وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى مَا قَدْ أَمَرْتُهُ وَ نَهَيْتُهُ فَقَدْ حَلَّتْ عَلَيْهِ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِمَّنْ ذَكَرْتُ مِنْ عِبَادِهِ الصَّالِحِين

الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 474

با عرض سلام و سپاس از استاد صدرای گرامی

درباب دو کلمه ذکر و دعوه بر اساس آموزه های قرآنی دسته بندی ای بشکل ذیل را بنده جمع وری کرده ام و بر اساس مفهوم آنها را از هم جدا کرده ام واز ذکر انواع وددار ینموده آنها را در قالب معنائی جا داده ام.

بنده مطلب را دوباره نقل میکنم تا به اتمام .

کلمه ذکر در قرآن بطور کلی در 3 مفهوم به کار بررده شده

1- ذکر که نام کتاب الله است و برای اهل یقین و اهل ایمان یادآور نعمات و هدایت الهی است
2- ذکری است که توسط بندگان در حق یکدیگر انجام میشود. که بیشتر با این معنی آمده که برای مردم بازگو کن و یاد آوری کن.. حال این یادآوری خواندن کتاب الله است یا بردن نامهای خداست و یا نعمتهای الهی و پند و اندرز و..

(معنای ذکر در قران کریم به خود کلمه منحصر نمیشود چنانکه مثلا در آیه شریفه الم تری کیف ربک باصحاب الفیل نیز یادآوری و تذکر و ذکری است که بشکل الم تری کیف درج گردیده و کلمه ذکر مورد استفاده قرار نگرفته و در عوض معنایش مورد استفاده است. پس ذکر را باید بر اساس معنی آن در نظر داشت همچنین دعوت را.)

3- ذکر است که منظور بردن نامهای الهی و مدح باریتعالی است. که ذکر اسمائ الحسنی و نماز از این نوعند.

در معنای دعوت هم عرض شد دعوت بطور کل در قران بدو گونه است

1- دعوتی است که بندگان در حق بندگان انجام میدهند و یکدیگر را به سوی خدا دعوت میکنند . مانند امر به معروف نهی از منکر و دعواتی که پیامبر با عنوان رسالت انجام میداد و صالحین از روی خیر خواهی انجام میدهند...

2- دعوتی است از طرف بنده ای که ایمان آورده به معبودش و آن دعوت شامل نماز - ذکر - دعا بدرگاه الهی و حج است. ادعونی استجب لکم ( البته این نوع دعوت ابتداعا از سوی خدا با فرستادن پیامبر صورت گرفته )

این دعوت دوم مختص ذات الهی است و پرستش و اعمال عبادی را شامل میشود.

دو کلمه ( دومعنی در حقیقت ) ذکر و دعوت دو کلمه متجانس و متوالی اند.

بدین شکل که اگر ذکر صورت گیرد دعوتی صورت گرفته و اگر بخواهد دعوتی انجام شود بر اساس تعالیم قرآنی لزوما باید ذکر و تذکر و یادآوری مورد استفاده قرار گیرد.( واذکر اسم ربک الاعلی )

هرگونه بکارگیری دعوت دوم در معانی دعوت اول که بین بندگان انجام میشود شرک عبادی است مثلا نماز خواندن بدرگاه بارگاه ائمه
و انجام اعمالی که در حج انجام میشود برای ائمه
و ذکر نام ائمه بدین معنی که بجای ذکر اسمائ الحسنی که در قرآن توصیه شده و در نماز با مدح و سنا همراه میشود را برای ائمه انجام دهیم.

بر اساس توضیحات فوق با این اعمال ما بجای خدا ائمه را به سوی خود دعوت میکنیم.
این معنی فوق نه تنها در قران برای غیر حضرت حق نیامده که گر چنین عملی صورت گیرد ذکر و دعوت آن شخص بجای خدایتعالی صورت گرفته.

و نتیجتا این معنی پرستش نامیده میشود.

در مورد ذکر نام پیامبران در آیاتی که ذکر فرمودید ذکر از نوع دوم و از نوع یادآوری است. و ذکر نام پیامبران درقرآن هرگز به شکلی نیست که مثلا در نادعلی ما شاهد ذکر نام علی علیه السلام هستیم.

در نهایت به نقل دو حدیث حدیث مطلب را به اتمام میرسانم :

عيون الاخبار ص 81- حسين بن خالد از حضرت رضا عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود: هر كس قائل به تشبيه و جبر باشد كافر و مشرك است و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم پسر خالد اخبارى كه در مورد تشبيه و جبر بما نسبت داده‏اند از ساخته ‏هاى غاليان است كه عظمت خدا را كوچك نمودند محب آنها دشمن ما است و دشمن آنها محب ما هر كه آنها را دوست بدارد با ما دشمنى نموده و
هر كس با آنها دشمن باشد با ما دوست شده هر كه با آنها بپيوندد از ما قطع نموده و كسى كه از آنها قطع نمايد با ما پيوسته است هر كه با آنها بدرفتار باشد با ما خوشرفتارى نموده و هر كه با آنها خوشرفتار باشد با ما بدرفتارى كرده كسى كه آنها را گرامى بدارد بما توهين كرده و هر كه بآنها اهانت كند ما را گرامى داشته كسى كه آنها را بپذيريد ما را رد كرده و كسى كه آنها را رد كند ما را پذيرفته است كسى كه بآنها نيكى كند بما بدى كرده و كسى كه بآنها بدى كند بما نيكى نموده هر كه آنها را تصديق كند ما را تكذيب نموده و كسى كه آنها را تكذيب نمايد ما را تصديق كرده كسى كه ايشان را مورد بخشش خود قرار دهد بما بى‏مهرى كرده و كسى كه آنها را محروم نمايد بما بخشش كرده پسر خالد! هر كس از شيعيان ما باشد هرگز آنها را دوست و ياور خود نمى‏گيرد.

عمر بن خالد گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اى جماعت شيعه‏اى شيعيان آل محمد شما از گروه ميانه‏رو باشيد، تا غاليان به شما برگردند و عقب ماندگان هم به شما برسند، مردى از انصار بنام سعد گفت: غالى چيست.
امام عليه السّلام فرمود: آنها در باره ما سخنانى مى‏گويند كه ما به آن اعتقاد نداريم، آنها از ما نيستند و ما هم از آنها نمى‏باشيم، پرسيد تالى كدام است، فرمود: آن كسى است كه دنبال خير مى‏رود و به آن مى‏رسد و پاداش آن را مى‏گيرد.
بعد از اين متوجه ما شدند و فرمودند: به خداوند سوگند ما برائت از آتش را نداريم، بين ما و خداوند قرابتى نيست، و ما در نزد خداوند حجتى نداريم، جز با طاعت نمى‏توان به خداوند نزديك شد، هر كس خدا را اطاعت كند به ولايت ما مى‏رسد، و هر كس نافرمانى كند به ما نخواهد رسيد و سودى نخواهد برد، واى بر شما فريب نخوريد و مغرور نگرديد. .
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏1، ص: 594

یاحق

bina88;150796 نوشت:

[=microsoft sans serif]دو کلمه ( دومعنی در حقیقت ) ذکر و دعوت دو کلمه متجانس و متوالی اند.
[=microsoft sans serif]بدین شکل که اگر ذکر صورت گیرد دعوتی صورت گرفته و اگر بخواهد دعوتی انجام شود بر اساس تعالیم قرآنی لزوما باید ذکر و تذکر و یادآوری مورد استفاده قرار گیرد.( واذکر اسم ربک الاعلی )

[=microsoft sans serif]هرگونه بکارگیری دعوت دوم در معانی دعوت اول که بین بندگان انجام میشود شرک عبادی است مثلا نماز خواندن بدرگاه بارگاه ائمه
[=microsoft sans serif]و انجام اعمالی که در حج انجام میشود برای ائمه
[=microsoft sans serif]و ذکر نام ائمه بدین معنی که بجای ذکر اسمائ الحسنی که در قرآن توصیه شده و در نماز با مدح و سنا همراه میشود را برای ائمه انجام دهیم.

یاحق

با سلام به برادر عزیزم جناب بینا

برفرض که مراد از ذکر و دعوت، عبادت و پرستش باشد، عبادت دارای ارکانی است که بدون این ارکان عبادتی صورت نپذیرفته است.

1- عبادت دارای ارکان است.
عبادت در اصطلاح قرآن و حديث مقوّمات و ارکان خاصي دارد که با بودن آن‏ها، عبادت اصطلاحي تحقّق يافته و بدون آن تنها مطلق خضوع محقق مي‏شود:
1 - انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلّل باشد.
2 - عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص وا داشته است؛
از قبيل:الف) اعتقاد به الوهيت کسي که بر او خضوع کرده است:
خداوند متعال درباره مشرکان مي‏فرمايد:«الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛[1]آنان که با خداي يکتا خدايي ديگر گرفتند، به زودي خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهي بوده‏اند و با چه شقاوت و عذابي محشور مي‏شوند».
در جاي ديگر مي‏فرمايد:«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا؛[2]و مشرکان خداي يگانه را ترک گفته و براي احترام و عزّت دنيوي، خدايان باطل را برگرفتند».

از اين دو آيه و آيات ديگر استفاده مي‏شود که رکن عبادت غير خدا و شرک، اعتقاد به الوهيت غير خداوند است.

ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع کرده است:
خداوند متعال مي‏فرمايد:«يا بَنِي إِسْرائيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّکُمْ؛[3] اي بني اسرائيل! خدايي را که آفريننده من و شماست بپرستيد.»
در جايي ديگر مي‏فرمايد:«إِنَّ اللَّهَ رَبّي وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ؛[4] همانا پروردگار من و شما خداست، بپرستيد او را که همين است راه راست».

از اين دسته آيات نيز استفاده مي‏شود که يکي از مقوّمات عبادت غير خدا و شرک، اعتقاد به ربوبيّت استقلالي غير خداوند است، نه مطلق خضوع.

حسن بن علي السقاف القرشي الهاشمي الحسيني الشافعي در کتاب «التنديد بمن عدّد التوحيد» مي‏گويد:
«عبادت در شرع، عبارت است از نهايت خضوع و تذلّل نسبت به کسي که خضوع شده، در حالي که معتقد به اوصاف ربوبيت در او باشد. و عبادت در لغت به معناي اطاعت و عبوديت به معناي خضوع و ذلت است. پس عبادت در شرع با عبادت در لغت تفاوت دارد. کسي که بر انسان خضوع کند شرعاً نمي‏گويند که او را عبادت کرده است و اين چيزي است که هيچ کس در آن اختلاف ندارد. پس هر کس کنار قبر پيامبر يا اولياي خدا تذلّل و توسّل کند نمي‏گويند که او را عبادت کرده است؛ زيرا از نظر شرع، مجرّد خضوع و صدا زدن و استغاثه نمودن، عبادت محسوب نمي‏شود، اگرچه در لغت آن را عبادت بنامند. دليل اين مطلب اموري است؛ مثل لفظ صلاة که در لغت به معناي مطلق دعا و تضرّع است، ولي در اصطلاح به معناي اقوال و افعال مخصوصي است که افتتاح آن تکبير و اختتام آن تسليم است. پس هر دعايي نماز نيست، همچنين است عبادت...».[5]
همو در جاي ديگر مي‏گويد:
«عبادت در شرع به معناي انجام نهايت خضوع قلبي و قالبي است. قلبي آن، اعتقاد به ربوبيت يا خصيصه‏اي از خصائص آن است؛ مثل استقلال در نفع يا ضرر. و قالبي آن، انجام انواع خضوع ظاهر؛ از قيام، رکوع، سجود و غير اين‏هاست، همراه اعتقاد قلبي. لذا هر گاه کسي اين اعمال قالبي را بدون اعتقاد قلبي انجام دهد شرعاً عبادت محسوب نمي‏شود ولو آن عمل قالبي سجود باشد. اگر کسي قائل به کفر سجده کننده بر بت است، به اين علت مي‏باشد که اين عمل نشانه آن اعتقاد است...».[6]
آن‏گاه در نتيجه‏گيري از کلامش مي‏گويد: «با اين بيان روشن شد که مجرد صدا زدن يا استغاثه يا استعانت از ارواح اولياي الهي يا خوف و رجا يا توسل و تذلل، عبادت محسوب نمي‏شود».
از همين رو در «صحيحين» وارد است که خورشيد در روز قيامت به مردم چنان نزديک مي‏شود که عرق به نصف گوش مردم خواهد رسيد، در اين ميان همه به حضرت آدم، آن‏گاه به موسي و سپس به حضرت محمّدصلي الله عليه وآله استغاثه مي‏کنند، و خداوند شفاعت آنان را مي‏پذيرد و بين خلايق حکم مي‏کند. [7]و این درحالی است که خداوند متعال در آنروز اولی به خوانده شدن مستقیم است تا در این دنیا.

:Gol:-----------------------------------------------------------
[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. سوره حجر، آيه 96.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman]. سوره مريم، آيه 81.

[=Times New Roman][3][=Times New Roman]. سوره مائده، آيه 72.

[=Times New Roman][4][=Times New Roman]. سوره آل عمران، آيه 51.

[=Times New Roman][5][=Times New Roman].التنديد بمن عدد التوحيد، ص 30.«إعلم أن العبادة شرعا هي غاية الخضوع والتذلل لمن يعتقد الخاضع فيه أوصاف الربوبية ، وأما في اللغة فالعبادة هي الطاعة ، والعبودية هي الخضوع والذل ، فالعبادة شرعا غير العبادة لغة ، فلا يقال لمن خضع وذل لانسان إنه عبده شرعا وهذا شئ لا يختلف فيه إثنان ،فمن تذلل عند قبر نبي أو ولي وتوسل به لا يقال إنه عبده من دون الله تعالى ، لان مجرد النداء والاستغاثة والخوف والرجاء لا يسمى عبادة شرعا ولو سمي عبادة لغة ودليل ذلك أمور منها : الصلاة ، فالصلاة في اللغة هي التضرع والدعاء ، وأما شرعا واصطلاحا فهي أقوال وأفعال مخصوصة مفتتحة بالتكبير مختتمة بالتسليم ، فليس كل دعاء صلاة ، ولا يقال لمن دعا فلانا بمعنى أنه طلب من فلان شيئا أنه صلى له فكذلك العبادة .
وأما الدعاء فليس جميعه عبادة إلا إذا دعونا من نعتقد فيه صفات الربوبية أو صفة واحدة منها ، فقول النبي ص : ( الدعاء هو العبادة ) كما رواه الحاكم وغيره بأسانيد صحيحة ليس معناه أن كل دعاء عبادة ، كما سيتضح بعد قليل إن شاء الله تعالى ، وإنما يكون الدعاء عبادة إذا كان لله أو لمن يعتقد الداعي ان للمدعو صفة من صفات الربوبية».

[=Times New Roman][6][=Times New Roman].التنديد بمن عدد التوحيد، ص 34 و 35.«ملخص ما مر أن العبادة في اللغة هي مطلق الطاعة والخضوع لاي أحد كان بخلاف العبادة في اصطلاح الشرع فهي غاية التذلل والخضوع لمن يعتقد الخاضع له بعض صفات الربوبية ، فإذا فهمت ذلك علمت يقينا أن من أطاع أحدا وخضع له لا لاعتقاده أن له بعض صفات الربوبية لا يسمى عابدا له شرعا...ويوضح ذلك أيضا أن نقول : إن العبادة شرعا معناها الاتيان بأقصى الخضوع قلبا وقالبا ، فهي إذن نوعان قلبية وقالبية،( فالقلبية ) : هي اعتقاد الربوبية أو خصيصة من خصائصها كالاستقلال بالنفع أو الضر ونفوذ المشيئة لمن اعتقد فيه ذلك ،( والقالبية ) : هي الاتيان بأنواع الخضوع الظاهرية من قيام وركوع وسجود وغيرها مع ذلك الاعتقاد القلبي ،فإن أتى بواحد منها بدون ذلك الاعتقاد لم يكن ذلك الخضوع عبادة شرعا ولو كان سجودا ».

[=Times New Roman][7][=Times New Roman].فتح الباري، ج 3، ص 338.

2- اعمال به نيت است.
نبايد پنداشت که تواضع و خضوع و ذکرو درخواست از غير خداوند، مطلقا شرک آلود و حرام است؛ زيرا از مجموع دلايل استفاده مي‏شود که اعمال به نيّت است، بايد ديد نيت فرد، از عملش چه چيزي است.
تعمير مساجد با آن که - في نفسه - عمل نيکي است، اما از آنجا که اگر مشرکان انجام دهند به قصد سوء است، لذا از اين کار ممنوع شده‏اند؛ خداوند متعال مي‏فرمايد:«ما کانَ لِلْمُشْرِکينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلي أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَفِي النّارِ هُمْ خالِدُونَ، إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ اْلآخِرِ وأَقامَ الصَّلاةَ وَآتَي الزَّکاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسي أُولئِکَ أَنْ يَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ؛[1] مشرکان را نرسد که مساجد خدا را تعمير کنند، در صورتي که به کفر خدا شهادت مي‏دهند. خدا اعمالشان را نابود گردانيد و آنان در آتش دوزخ، جاويد در عذاب خواهند بود. به راستي تعمير مساجد خدا به دست کساني است که به‏خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز به‏پا دارند و زکات مال خود بدهند و از غير خدا نترسند، آن‏ها اميدوار باشند که از هدايت يافتگانند».
خداوند به خضوع در برابر پدر و مادر امر مي‏کند؛ آنجا که مي‏فرمايد:«وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛[2]و هميشه پر و بال تواضع و تکريم را با کمال مهرباني نزدشان بگستران».
اگر مطلق خضوع عبادت بود، خداوند چنين امري نمي‏نمود.
با اين توضيح به اين نتيجه مي‏رسيم که توسل و خضوع و ذکرو استغاثه به غير خداوند متعال با عدم اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت او و اعتقاد به اين که هر چه براي اوست به عنايت و به اذن و اراده خداوند است، اشکالي ندارد و هيچ نوع ارتباطي با آياتي که در مذمّت مشرکان وارده شده نيز ندارد؛ زيرا مورد اعتراض آيات جايي است که دعا و استغاثه و استعانت به نيت استقلال باشد.


[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. سوره توبه، آيات 17 و 18.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. سوره اسراء، آيه 24.

موضوع قفل شده است