**امام علی (ع) وپرهيز از سكونت در خانه هاى مجلّل**

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
**امام علی (ع) وپرهيز از سكونت در خانه هاى مجلّل**

با سلام

پـس از جـنـگ جـمـل بـا مـشورت هاى فراوان تصويب شد كه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام در شهر كوفه مستقر شود،
بـزرگـان كـوفـه قـصـر سـفـيـدى در نظر گرفتند كه امام على عليه السّلام را در آنجا سكونت دهند تا به امور حكومتى بپردازد،
وقتى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام متوجّه اين حركت كوفيان شد، فرمود :

(مـن حـاضـرنـيـسـتـم تـا ديـوار خـانـه ام از ديـوار مـنـازل بيچارگان بالاتر و خانه ام از خانه مستمندان بهتر باشد)1 :Sham:

بـنـابـراين درخانه هاى معمولى كوفه سكونت گزيد وبه كشور پهناور اسلامى آن روز كه امروزه حدود پنجاه كشور اسلامى است فرمانروائى مى كرد.

اعتراض به خانه گران قيمت يك فرماندار
امـام عـلى عـليه السّلام تاشنيد كه شريح قاضى (يكى از كارگزاران امام ) خانه گران قـيـمـتـى خريد با او برخورد كرد و نامه تندى به او نوشت و او را از زندگى اشرافى پرهيز داد.
بـَلَغـَنـِى اءَنَّكَ ابـتـَعـتَ دَارا بـِثََمـانـِيـنَ دِيـنَارا، وَكَتَبتَ لَهَا كِتَابا، وَاءَشهَدتَ فِيهِ شُهُودا.
فـقـال له شـريـح : قـد كـان ذلك يـا اءمـيـر المـؤ مـنـيـن ، قال : فنظر إ ليه نظر المغضب ثم قال له :
يـَا شـُرَيـحُ، اءَمـَا إِنَّهُ سَيَاءتِيكَ مَن لاَ يَنظُرُ فِى كِتَابِكَ، وَلاَ يَساءَلُكَ عَن بَيِّنَتِكَ، حَتَّى يُخرِجَكَ مِنهَا شَاخِصا، وَيُسلِمَكَ إِلَى قَبرِكَ خَالِصا.
فـَانـظـُر يـَا شـُرَيـحُ لاَ تـَكـُونُ ابـتـَعتَ هذِهِ الدَّارَ مِن غَيرِ مَالِكَ، اءَو نَقَدتَ الَّثمَنَ مِن غَيرِ حـَلاَلِكَ! فـَإِذَا اءَنـتَ قـَد خـَسـِرتَ دَارَ الدُّنـيـَا وَدَارَ الاَّْخِرَةِ! اءَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ اءَتَيْتَنِى عِنْدَ شـِرَائِكَ مـَا اشـتـَرَيـتَ لَكـَتـَبـتُ لَكَ كِتَابا عَلَى هذِهِ النُّسخَةِ، فَلَم تَرغَب فِى شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِر هَمٍ فَمَا فَوقُ.
و النـسخة هذه : (هذَا مَا اشتَرَى عَبدٌ ذَلِيلٌ، مِن مَيِّتٍ قَداءُزعِجَ لِلرَّحِيلِ، اشتَرَى مِنهُ دَارا مِن دَارِ الغُرُورِ، مِن جَانِبِ ال فَانِينَ، وَخِطَّةِ الهَالِكِينَ. وَتَجمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ اءَربَعَةٌ:
الحـَدُّ الاَْوَّلُ ـ يـَنـْتـَهِى إِلَى دَوَاعِى الاَّْفَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّانِى يَنتَهِى إِلَى دَوَاعِى المُصِيبَاتِ، وَالحـَدُّ الثَّالِثُ ـ يـَنـتـَهـِى إِلَى الهـَوَى المـُردِى ، وَالحـَدُّ الرَّابـِعُ ـ يـَنتَهِى إِلَى الشَّيطَانِ المُغوِى ، وَفِيهِ يُشرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ.
اشـتـَرَى هـذَا المـُغـتـَرُّ بـِالاَْمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالخُرُوجِ مِن عِزِّ القَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِى ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّرَاعَةِ.
فـَمـَا اءَدرَكَ هـذَا المـُشـتـَرِى فـِيـَمـا اشـتـَرَى مِنهُ مِن دَرَكٍ، فَعَلَى مُبَلبِلِ اءَجسَامِ المُلُوكِ، وَسَالِبِ نُفُوسِ الجَبَابِرَةِ، وَمُزِيلِ مُلكِ الفَرَاعِنَةِ، مِثلِ كِسرَى وَقَيصَرَ، وَتُبَّعٍ وَحِميَرَ.
وَمَن جَمَعَ المَالَ عَلَى المَالِ فَاءَكثَرَ، وَمَن بَنَى وَشَيَّدَ، وَزَخرَفَ وَنَجَّدَ، وَادَّخَرَ وَاعتَقَدَ، وَنَظَرَ بـِزَعـمـِهِ لِلوَلَدِ، إِشـخـَاصـُهـُم جـَمـِيـعـا إِلَى مـَوقـِفِ العـَرضِ وَالحِسَابِ، وَمَوضِعِ الثَّوَابِ وَالعِقَابِ، إِذَا وَقَعَ الاَْمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ).
شَهِدَ عَلَى ذلِكَ العَقلُ إِذَا خَرَجَ مِن اءَسرِ الهَوَى ، وَسَلِمَ مِن عَلاَئِقِ الدُّن يَا.2

برخورد قاطعانه با خيانت كارگزاران
بـه مـن خبر دادند كه خانه اى به هشتاد دينار خريده اى ، و سندى براى آن نوشته اى ، و گواهانى آن را امضا كرده اند.
(شـريـح گـفـت : آرى اى اميرمؤ منان ،3 امام عليه السّلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود)
اى شـريـح ! بـه زودى كـسـى بـه سـراغت مى آيد كه به نوشته ات نگاه نمى كند، و از گواهانت نمى پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد.
اى شـريـح ! انـديـشـه كـن كـه آن خـانـه را بـا مـال ديـگـران يـا بـا پول حرام نخريده باشى ، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اى .
اما اگر هنگام خريد خانه ، نزد من آمده بودى ، براى تو سندى مى نوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر، رغبت نمى كردى و آن سند را چنين مى نوشتم :
هشدار از بى اعتبارى دنياى حرام
اين خانه اى است كه بنده اى خوار شده ، و مرده اى آماده كوچ كردن ، آن را خريده ، خانه اى از سـراى غرور، كه در محلّه نابودشوندگان ، و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، اين خانه به چهار جهت منتهى مى گردد.
يـك سـوى آن بـه آفـت هـا و بلاها، سوى دوّم آن به مصيبت ها، و سوى سوم به هوا و هوس هـاى سـسـت كـنـنـده ، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مى شود، و درِ خانه به روى شيطان گشوده است .

[=Century Gothic]ايـن خـانـه را فـريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمى بندد، به مبلغى كه او را از عزّت و قناعت خارج و به خوارى و دنياپرستى كشانده ، خريدارى نموده است .
هـرگـونـه نـقـصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده ، و جان جبّاران را گرفته ، و سلطنت فرعون ها چون (كسرى ) و (قيصر) و (تُبّع ) و (حمير) را نابود كرده است .
عبرت از گذشتگان
و آنـان كه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساختند، و محكم كارى كردند، طلا كارى نمودند، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى كردند، و به گـمـان خـود بـراى فرزندان خود گذاشتند، امّا همگى آنان به پاى حساب رسى الهى ، و جـايـگـاه پـاداش و كـيـفر رانده مى شوند، آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهايى صادر شود، (پس تبهكاران زيان خواهند ديد)4
بـه ايـن واقـعيّت ها عقل گواهى مى دهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته ، و از دنياپرستى به سلامت بگذرد.5
اعتراض به خانه مجلّل يكى از دوستان
امام على عليه السّلام يكى از ياران خود ( علاء بن زياد ) را كه خانه مجلّلى در بصره داشت ، نصيحت كرد و فرمود:
تو در قيامت به چنين خانه اى نيازمندترى .
مَا كُنتَ تَصنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِى الدُّنيَا، وَاءَنتَ إِلَيهَا فِى الاَّْخِرَةِ كُنْتَ اءَحْوَجَ؟
وَبـَلَى إِن شـِئتَ بـَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَةَ: تَقْرِى فِيهَا الضَّيْفَ، وَتَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ، وَتُطلِعُ مِنهَا الحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا اءَنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَةَ.6

روش استفاده از دنيا
با اين خانه وسيع در دنيا چه مى كنى ؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى .
آرى اگر بخواهى مى توانى با همين خانه به آخرت برسى ! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى ، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى ، و حقوقى كه بر گردن تو اسـت بـه صـاحـبـان حـق بـرسـانـى ، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى توانى پرداخت .7
امام على عليه السّلام و اجاره نشينى:Sham:
امـام عـلى عـليـه السـّلام وقـتـى كـه مى خواست ازدواج كند، خانه مسكونى نداشت امّا نداشتن خانه مسكونى مانع از تشكيل زندگى نبود.
قـبـل از ازدواج بـا فـاطـمـه زهـرا سـلام الله عـليـهـا اطـاقـى از مـنـزل حـارثـة بن نعمان اجاره كرد و عروسى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام در آن صـورت گـرفـت ، تـا آنـكـه بـعـدهـا در كـنـار خـانـه رسول خدا صلى الله عليه و آله خانه اى براى خود ساخت .8:Sham:

1-امام على عليه السّلام جرج جرداق ج 1ص 81
2-اسناد و مدارك نامه 3 به شرح زير است :
ـ كتاب اءمالى ص 256 مجلس 51 حديث 10 : شيخ صدوق (متوفاى 381 ه‍)
ـ تذكرة الخواص ص 138 : ابن جوزى حنفى (متوفاى 654 ه‍)
ـ دستور معالم الحكم ص 135 : قاضى قضاعى (متوفاى 454 ه‍)
ـ كتاب اربعين ص 98 ح 14 : شيخ بهائى (متوفاى 1030 ه‍)
ـ بحار الانوار ج 17 ص 77 : مجلسى (متوفاى 1110 ه‍)
ـ منهاج البراعة ج 3 ص 8 : ابن راوندى (متوفاى 573 ه‍)
ـ بحار الانوار ج 74 ص 277 ح 1 ب 12 : مجلسى (متوفاى 1110 ه‍)
ـ بحارالانوار ج 41 ص 155 ح 48 ب 107 : مجلسى (متوفاى 1110 ه‍)
ـ شرح نهج البلاغه ج 3 ص 19 : مجلسى (متوفاى 1110ه‍)
ـ بحارالانوار ج 33 ص 485 ح 690 : مجلسى (متوفاى 1110ه‍)
ـ حلية الاولياء ج 8 ص 101 و102 : ابونعيم اصفهانى (متوفاى 402ه‍)
3-شـريـح بـن حـارث را عـمـر مـنـصـب قـضـاوت داد و حـدود 60 سـال در مـقـام خـود بـاقـى مـانـد امـّا سه سال در دوران عبداللّه بن زبير از قضاوت كناره گرفت و در زمان حجّاج استعفا داد، در دوران حكومت امام عليه السّلام خلافى مرتكب شد كه او را به روستايى در اطراف مدينه تبعيد كرد و دوباره به كوفه بازگرداند.
4-سوره مؤ منون آيه 78
5-نامه 3 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤ لّف
6-اسناد و مدارك خطبه 209 به شرح زير است :
ـ قوت القلوب ج 1 ص 531 : ابو طالب مكى (متوفاى 382 ه‍)
ـ عقد الفريد ج 2 ص 188 و189 وج 1 ص 329 : ابن عبد ربه مالكى (متوفاى 328 ه‍)
ـ اصول كافى ج 1 ص 410 و 411 ح 1 : كلينى (متوفاى 328 ه‍)
ـ ربيع الابرار ج 4 (باب اللهو و اللذات ) : زمخشرى معتزلى (متوفاى 538 ه‍)
ـ كتاب اختصاص ص 152 : شيخ مفيد (متوفاى 413 ه‍)
ـ تلبيس ابليس ص 248 : ابن جوزى حنفى (متوفاى 597ه‍)
ـ تذكرة الخواص ص 106 : ابن جوزى حنفى (متوفاى 654 ه‍)
ـ بحار الانوار ج 63 ص 320 ب 3 : مجلسى (متوفاى 1110 ه‍)
ـ بحار الانوارج 40 ص 336 ح 17 : مجلسى (متوفاى 1110 ه‍)
ـ بحارالانوار ج 73 ص 155 ح 36 ب 26 : مجلسى (متوفاى 1110ه‍)
ـ بحارالانوار ج 67 ص 118 ح 8 ب 51 : مجلسى (متوفاى 1110ه‍)
ـ تفسير نورالثقلين ج 2 ص 24 و25 : حويزى (متوفاى 1112ه‍)
ـ تفسير نور الثقلين ج 5 ص 189 : عبد على حويزى (متوفاى 1112ه‍)
ـ بحارالانوار ج 41 ص 123 ح 32 : مجلسى (متوفاى 1110ه‍)
ـ مستدرك الوسائل ج 3 ص 237 : محدّث نورى (متوفاى 1320ه‍)
7-خطبه 209 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤ لف
8-طـبـقـات ابـن سـعد ج 8 ص 14 ـ و ـ الاصابة ج 8 ص 158 ـ و ـ اخبار الموفقيّات ص 376

موضوع قفل شده است