ایا امامان توسط خدا از قبل انتخاب شده بودن یا توسط امام قبلی انتخاب میشدند

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا امامان توسط خدا از قبل انتخاب شده بودن یا توسط امام قبلی انتخاب میشدند

ایا امامهای بعد از حضرت علی توسط خدا انتخاب شده اند یا امام قبلی انتخاب میکرده
که اگر از طرف خدا انتخاب شده اند چگونه به امام قبلی اعلام میشده که امام بعدی چه کسی است یعنی امکان داره به امامها وحی بشه
ایا امامها میتوانند معجزه داشته باشند ایا غیبت امام زمان معجزه است

برچسب: 


با سلام

محدث «کلینی(ره)» در کتاب اصول کافی،روایت صحیحه‌ای را نقل می‌کند :

زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: «پس از کشته شدن امام حسین(ع) محمد حنفیه از امام علی بن الحسین(ع) خواست تا در خلوت با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسید عرض کرد: فرزند برادرم، می‌دانی که پیامبر خدا(ص) وصیت و امامت را بعد از خود به امیرمؤمنان(ع) داد و سپس به امام حسن(ع) و بعد از او به امام حسین(ع) واگذار کرد و پدر شما – که رضوان خدا و درود حق بر روانش باد – به شهادت رسید، و برای جانشینی بعد از خودش وصیتی نکرد! و می‌دانی که من، عموی شما و با پدرت با یک ریشه‌ام و زاده علی(ع) می‌باشم. من با این سن و سبقتی که بر شما دارم، از شما که جوانید به امامت سزاوارترم! پس با من در مسأله جانشینی و امامت کشمکش و درگیری نداشته باش.
امام علی بن الحسین(ع) در پاسخ عمویش، محمد حنفیه، با لحنی ملایم و دلسوزانه فرمود: «ای عمو! از خدا بترس و چیزی را که حقّت نیست مخواه، من تو را موعظه می‌کنم که مبادا از نادانان باشی، ای عمو! همانا پدرم (صلوات الله علیه) قبل از آنکه عازم عراق شود به من در این باره وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادتش نیز با من تجدید عهد نمود، و این سلاح رسول خدا(ص) است که پیش من است، متعرّض این امر مشو که می‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خدای عزّوجل، امر وصیت و امامت را در نسل حسین(ع) مقرّر داشته است «
آنگاه امام (ع) برای اینکه مطالب را به شکل عینی برای عمویش اثبات کند فرمود:
»اگر می‌خواهی این مطلب را بفهمی، بیا نزد «حجرالاسود» رویم و از او داوری بخواهیم و مطالب را از آن بپرسیم!» امام باقر(ع) می‌فرماید: «این گفتگو میان آندو در مکه بود تا این که به حجرالاسود رسیدند. علی ابن الحسین(ع) به محمد حنفیه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با تزرع و زاری و دعا به پیشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بیان کند. ولی حجر پاسخی نداد. علی‌بن الحسین(ع) فرمود: ای عمو! اگر تو وصی و امام بودی جوابت را می‌داد«
محمد گفت: پسر برادر، اینک تو دعا کن و از خدا بخواه.
» علی بن الحسین(ع) به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «ای حجر، از تو می‌خواهم به آن خدایی که میثاق پیامبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصی و امام بعد از حسین(ع) را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزدیک بود از جای خود کنده شود، سپس خدای عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربی فصیح گفت: بار خدایا، همانا وصیت و امامت، بعد از حسین ابن علی(ع) به علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، پسر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) رسیده است. پس محمد حنفیه از سخن خود برگشت و پیرو علی ابن الحسین(ع) گردید.


ضمنا وحی مراتبی دارد که بنص قرآن به زنبور عسل ومادر موسی وحی شد و به ائمه علیهم السلام نیز وحی میشده است.

محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن يعقوب بن يزيد، عن علي بن أسباط، عن بعض أصحابه، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: الامام متى يعرف إمامته وينتهي الامر إليه؟ قال: في آخر دقيقة من حياة الاول.

با سلام و عرض ادب
شواهد فراواني از کلام اهل بيت(ع) وجود دارد که به صراحت بيانگر اعتقاد ايشان به نصب تشريعي امامان معصوم(ع) است. برخي از اين شواهد را مي توان در عناوين ذيل بيان کرد. اهل بيت(ع) در اين سخنان، تأثير انتخاب مردم در تحقق امامت را نفي نموده و بارها به انتخاب مردمي امام اعتراض کرده اند.

در واقع شناخت امام(ع) از دو راه امکان پذیر است:
الف: پیامبر(ص) گرامی به فرمان خدا بر امامت امام(ع) معین تصریح کند.
ب: امام(ع) پیشین بر امامت امام(ع) بعدی تصریح کند.
امامت پیشوایان دوازده گانه شیعه از هر دو راه ثابت شده است. هم پیامبر(ص) طبق روایات بر امامت آنان تصریح کرده است، و هم هر یک از ائمه(ع)، امام(ع) بعد از خویش را معرفی نموده است.
پیامبر(ص) گرامی اسلام (ص) تنها به معرفی حضرت علی (ع) اکتفا نکرد. بلکه یادآور شد که پس از وی امامان(ع) دوازده گانه ای خواهند آمد که عزت دین و اسلام به واسطه آنها تحقق خواهد پذیرفت چنانکه فرمود:


«لایزال الاسلام عزیزاً الی اثنی عشر خلیفة»[صحیح البخاری، ج 9، ص 81، باب الاستخلاف/ صحیح مسلم، ج 6، ص 3 کتاب الأماره/ مسند احمد، ج 5، ص 86 و 108/ مستدرک الحاکم، ج 3، ص 18/بحارالانوار، ج36، ص 266.]
مسلماً این دوازده خلیفه که عزت اسلام منوط به وجود آنان شمرده شده است، جز بر امامان(ع) دوازده گانه شیعه قابل انطباق نیست. [منشور عقاید امامیة، 150-171 با اندکی تصرف.]
خلاصه بحث اینکه امام(ع) از طرف خداوند متعال نصب و تعیین می شود و به واسطه پیامبر(ص) اکرم یا امام(ع) قبلی به امت معرفی می شود.


دوست عزیز یک نکته ای هم که مهم است و باید عرض کنم این است که شيعيان با توجّه به ويژگي هاي امام معتقدند که انتخاب امام و پيشواي بر حق از عهده مردم ساخته نيست. امام خليفه مردم نيست بلکه خليفه خدا و رسول اوست و بايد از جانب خدا و پيامبر معين گردد.

از ويژگي هاي امام، «عصمت» است، يعني امام بايد معصوم از خطا و نسيان باشد . اين مقام يک صفت روحي و دروني است و مردم قادر به تشخيص آن نيستند. حتي اگر مردم به پاکي و امانت يک فرد اعتقاد هم داشته‏ باشند و جملگي بر اين رأي اتفاق کنند که از وي در طول زندگي خلافي سر نزده‏است، باز هم دليل بر عصمت او نمي تواند باشد.

زيرا عصمت امري است که بايد تضمين شده‏ باشد ،يعني فرد معصوم بايد از مصونيت مادام‏العمر نسبت به خطا و گناه بهره‏مند باشد . يقين به چنين مقامي در مورد يک فرد جز به اتکاي بيان پيامبر که از علم و وحي الهي سرچشمه مي‏گيرد امکان‏پذير نيست.

همچنين امام بايد به تمام احکام و معارف ديني احاطه و معرفت کامل داشته ‏باشد. هيچ نکته‏اي از دقائق معارف الهي نيست که از دايره علم امامت فراتر باشد. ولي مانند عصمت تشخيص چنين مرتبه رفيعي از علم و دانش هم کار مردم نيست. بلکه تشخيص اين مقام علمي خاص، از کسي بر مي‏آيد که داراي همان حد از علم و دانش باشد . اين موضوع باز به خدا و رسول برخواهد گشت .
بنابراين علم و عصمت ايجاب مي‏کند که امام منصوص باشد، يعني از جانب خدا انتخاب گردد . پيامبر هم وي را به مردم معرفي نمايد.
بحث تعيين امام صرف نظر از محتواي فکري و عقيدتي آن يک جنبه تاريخي نيز دارد و موضوع آن هم امامت حضرت علي عليه السلام است. چنانچه براي حضرت چنين مقامي به ثبوت برسد ،براي بقيه ائمه عليهم السلام به نصّ امام قبلي تمسک مي‏شود.

hamed05;147570 نوشت:
که اگر از طرف خدا انتخاب شده اند چگونه به امام قبلی اعلام میشده که امام بعدی چه کسی است یعنی امکان داره به امامها وحی بشه

بر اساس آموزه‌هاي وحياني نه تنها وحي و الهام بلکه همه چيز قبل از خلقت و يا قبل از تنزل، در جاي ديگر که خزائن علم الهي‌اند ثبت بوده است و اندکي از آن فرو فرستاده شده، از اين رو در قرآن کريم فرمود:
«و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما تنزله الا بقدر معلوم؛ (حجر آيه 21.) خزينه‌هاي همه چيز تنها نزد ما است، ولي ما جز قدر معين آن را (از عالم امر به عالم خلق) نمي‌فرستيم».
در خصوص وحي و الهام نيز آيات و رواياتي بسياري است که مي‌رساند آيات و معارف قلبي قبل از تنزل به چهره جان آدمي در فراتر از اين نشئه و در عوالم غيبي بوده و از آن جا به اين عالم تنزل يافته است. به عنوان مثال در قرآن کريم درباره آيات الهي فرمود:
«انه لقران کريم، في کتاب مکنون، تنزيل من رب العالمين؛ (واقعه آيه 77، 78- 79.) آن قرآن کتابي گرامي است که در کتاب محفوظه مقام دارد و اين کتاب از سوي پروردگار عالميان نازل شده است».
در آيه ديگر با اشاره به اين که آورنده وحي جبرئيل است که آن را از عالم بالا بر قلب پيامبر فرود آورده فرمود: «.... فانه نزله علي قلبک باذن الله؛ (بقره آيه 97.) جبرئيل آن قران را به فرمان خدا بر قلب تو نازل کرده است».
روشن‌تر از همه فرمود: «بل هو قرآن مجيد في لوح محفوظ؛ (بروج آيه 21-22.) بلکه اين کتاب قرآن بزرگوار است که در لوح محفوظ حق نگاشته است». بر اساس اين گونه آموزه‌هاي وحياني معلوم مي‌شود که وحي قبل از تنزل در عالم دنيا در عوالم غيبي در گنجه‌هاي علوم الهي بوده و جلوه‌اي از آن تنزل يافته است. حقيقت آن هم اکنون در آن جا است. حکيم و وحي شناس بزرگ معاصر امام خميني در اين باره نکته‌هاي بسياري گفته (جلوه‌هاي قرآني در نگاه امام خميني ص 23 تا 70.) : خداوند متعال اين کتاب را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به اين عالم طبيعت رسيده و به کسوه الفاظ و صورت حروفي درآمده است. (اداب الصلاه ،ص 184.)
تنزل وحي به صورت تجلي بوده است و نه تجافي، يعني در عين حال که تنزل کرده و در عالم طبيعت در مراتب بالاتر نيز وجود و حضور دارد و مثل باران نيست که نزولش به صورت تجافي است، يعني وقتي پايين آمد ،ديگر در بالا حضور ندارد. (جلوه‌هاي قرآني در نگاه امام خميني، ص 41.)
الهام که مرتبه پايين‌تر از وحي و نوعي معرفتي شهودي و قلبي و عرفاني است. از فراسوي عالم غيب فرود مي‌آيد . نصيب برخي قلب هاي پاک مي‌شود .قبل از تنزل و افاضه در خزائن علمي غيبي ثبت و ضبط بوده است.

با سلام

در اخبار بسیاری از فریقین پیامبر خدا (ص) از 12 امام خبر داده بود که اسلام در همه زمانها بوسیله آنها وتابعینشان عزیز و ظاهر است :

-عن جابر بن سمرة قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : " لا يزال الإسلام عزيزا إلى اثني عشر خليفة كلهم من قريش " . وفي رواية : " لا يزال أمر الناس ماضيا ما وليهم اثنا عشر رجلا كلهم من قريش " . وفي رواية : " لا يزال الدين قائما حتى تقوم الساعة أو يكون عليهم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش " . متفق عليه

-عن عمير بن هانئ أنه سمع معاوية - - يقول: سمعت النبي - صلى الله عليه وسلم - يقول: (لا يزال من أمتي أمة قائمة بأمر الله، لا يضرهم من خذلهم ولا من خالفهم، حتى يأتيهم أمر الله وهم على ذلك). قال عمير: فقال مالك بن يخامر: قال معاذ: وهم بالشام، فقال معاوية: هذا مالك يزعم أنه سمع معاذاً يقول وهم بالشام، رواه البخاري.

- عن حميد بن عبد الرحمن أنه سمع معاوية - - قال: قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم -: (من يرد الله به خيراً يفقهه في الدين، والله المعطي وأنا القاسم، ولا تزال هذه الأمة ظاهرين على من خالفهم، حتى يأتي أمر الله وهم ظاهرون)، رواه البخاري.
- وعن المغيرة بن شعبة - رضي الله عنه - عن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال: (لا يزال ناسٌ من أمتي ظاهرين، حتى يأتيهم أمر الله وهم ظاهرون)، رواه البخاري ومسلم.

واین سنت خدای سبحان در همه ادوار است :

وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ {الأعراف/181}

hamed05;147570 نوشت:
ایا امامهای بعد از حضرت علی توسط خدا انتخاب شده اند یا امام قبلی انتخاب میکرده

باسلام و عرض ادب
به این لینک هم مراجعه بفرمائید انشاءالله نافع است.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=9762

اگر 12 امام ما از قبل توسط خدا معین بوده اند و امکان وحی و معجزه با استناد به غیبت امام زمان و گفته دوستمان خیر ابریه وجود دارد چرا درباره موضوع به این با اهمیتی هیچ ایه ای در قران کریم نیامده و ما برای گفتن این موضوع باید به نقل قولها و کتابهای که امکان تحریف انها زیاد است تکیه کنیم  

hamed05;148228 نوشت:
اگر 12 امام ما از قبل توسط خدا معین بوده اند و امکان وحی و معجزه با استناد به غیبت امام زمان و گفته دوستمان خیر ابریه وجود دارد چرا درباره موضوع به این با اهمیتی هیچ ایه ای در قران کریم نیامده و ما برای گفتن این موضوع باید به نقل قولها و کتابهای که امکان تحریف انها زیاد است تکیه کنیم

با سلام
در مورد ظهور: توبه 32و33 ـ فتح 28 ـ صف 8 ـ انبياء 105 ـ نور 55.
در مورد غيبت آيه‌اي كه مستقيما دلالت كند نداريم، بلكه با توجه به روايات، مي‌توان به «بقره 3 ـ ملك 30» اشاره كرد.
در كتاب «مهدي موعود» به قلم علامه قزويني، نزديك به 450 آيه كه به شخص صاحب الامر اشاره دارد، بيان شده است.
یا علی ع

نقل قول:

اگر 12 امام ما از قبل توسط خدا معین بوده اند و امکان وحی و معجزه با استناد به غیبت امام زمان و گفته دوستمان خیر البریه وجود دارد چرا درباره موضوع به این با اهمیتی هیچ ایه ای در قران کریم نیامده و ما برای گفتن این موضوع باید به نقل قولها و کتابهای که امکان تحریف انها زیاد است تکیه کنیم


با سلام

چطور هیچ آیه ای نیامده ؟! پس آیه 55 سوره مائده که بصراحت فقط الله ورسولش و کسی که در حال رکوع زکات داد را ولی وسرپرست مومنین معرفی میکند چیست؟

وآیه 67 همین سوره که الله تعالی به رسولش میگوید که اگر ولایت علی (ع) را به مردم ابلاغ نکنی رسالتت نا تمام است ؟

وآیات تطهیر و ومودةالقربی و آیات سوره انسان و لکل قوم هاد و من عنده علم الکتاب و...

ضمن اینکه ضرورتی ندارد که همه چیز در قرآن بیاید همچنانکه خدای متعال فرقان را که همان سنت است ومبین قرآن ، را مثل قرآن به پیامبرش عطا کرد :

تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا {الفرقان/1}

وحدیث صحیح که پیامبر (ص) فرمودند:

ألا إني أوتيت الكتاب و مثله معه

[=Times New Roman] [=Times New Roman]
[=Times New Roman]مناقب امام علی (ع) باسناد صحیح وحسن :


http://hojjah.googlepages.com/f.azael.zip

[=Times New Roman]http://hojjah.googlepages.com/google.doc
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مناقب امام علی علیه السلام از تاریخ اسلام ذهبی واستیعاب :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]http://hojjah.googlepages.com/manageb..doc

البته صرف نظراز مسیله الهام و امثال اینها این موضوع یک جواب ساده هم دارد. از دوست عزیز سوال کننده وهمه کسانی که موضوع جانشینی رسول خدا وامامان برایشان اینقدر بغریج هست یک سوال دارم.
شاگرداول یک کلاس چگونه تعیین می شود ؟ انتصابی است یا انتخابی؟امام تعیین نمی شود. فقط شناخته می شود! البته شناختش آسان نیست. خصوصا با وجود رذیله ای به نام حسادت.ولی غیرممکن هم نیست.
حتی به وسیله عموم مردم.مگر امام خمینی را چه کسی شناخت؟ مگر با وحی ایشان رهبر شد یا با رای گیری؟ در هر جامعه ای بهترین فرد شناخته می شود. اگر آن جامعه سالم باشد!

hamed05;148228 نوشت:
اگر 12 امام ما از قبل توسط خدا معین بوده اند و امکان وحی و معجزه با استناد به غیبت امام زمان و گفته دوستمان خیر ابریه وجود دارد چرا درباره موضوع به این با اهمیتی هیچ ایه ای در قران کریم نیامده و ما برای گفتن این موضوع باید به نقل قولها و کتابهای که امکان تحریف انها زیاد است تکیه کنیم


گاهي برخي از مخالفات شيعة اماميه اشكال مي‌كنند كه اگر آن طوري كه شما مي‌گوييد، امامت از اصول دين است و امامان بعد از رسول خدا«صلي الله عليه و آله» دوازده نفر از ذريّة رسول خدايند، و اين مسأله از اهميّت فراواني برخوردار است، چرا در قرآن سخني از امامت به ميان نيامده است؟ چرا نام ائمة اهل بيت و مقام پيشوايي و امامت آنان در قرآن به طور صريح نيامده است؟ اگر آن چنان كه شيعه مي‌گويد؛ امامت از اهميّت به سزايي در جامعه برخوردار است، بايد به طور صريح در قرآن آمده باشد. در حالي كه چنين نيست. ما در صدد آنيم كه در اين بحث به اين مسأله بپردازيم.



ديدگاه‌هاي مختلف


در پاسخ به اين كه چرا نام اهل بيت «عليهم السلام» به طور صريح در قرآن نيامده است، سه ديدگاه مطرح است:


الف) ديدگاه افراطي


در اين ديدگاه گفته‌ مي‌شود نام اهل بيت عليهم السلام و مقام پيشوايي آنان در قرآن به طور صريح بوده ، ليكن پس از وفات پيامبر خدا«صلي الله عليه و آله» و در عصر جمع آوري قرآن و تدوين آن، قرآن تحريف گشته و نام اهل بيت از قرآن ساقط شده است.

اين ديدگاه در ميان فريقين طرفداراني بسيار اندك دارد .استناد اين افراد چيزي جز روايات نيست، رواياتي كه از نظر سند و دلالت مخدوش و بسياري از مصادر آن‌ها بي‌اعتبارند. ابن شنبوذ بغدادي از علماي اهل سنّت ، آية شريفة (وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلّةُ...)[1] را چنين قرائت مي‌كرده‌ است (وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ ـ بسيف عليّ ـ وَ اَنْتُمْ أَذِلَّة) …[2] او تأويل آيه و مورد نزول آن را با تنزيل خلط كرده، بدون آنكه بر اين توهّم خود دليلي اقامه كند.

محدّث نوري از علماي شيعه، انگيزه‌اش در تدوين « فصل الخطاب» اثبات همين مدعاست كه نام اهل بيت در قرآن بوده و به تحريف ساقط شده است .

وي در دليل نهم خود مي‌گويد: «نام اوصياي خاتم پيامبران و دختر ايشان حضرت زهراي مرضيه عليها السلام و برخي از صفات ويژگي‌هاي آنان در تمام كتاب‌هاي آسماني گذشته بوده است... پس بايد نام آنان در قرآن نيز كه سيطره بر كتاب‌هاي پيشين دارد و كتاب جاودانه است، بوده باشد.»[3]

در واقع محدّث نوي با اين قول، ناخواسته با خود قرآن مخالفت كرده است، چون اگر قرآن سيطره بر كتاب‌هاي آسماني پيشين دارد، همان‌گونه كه فرموده: (وَ اَنْزلْنا إلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكتابِ وَ مٌهَيْمناَ عَلَيْه)[4]

بايد قرآن معيار صحّت و سقم محتواي كتاب‌هاي پيشين باشد و تكليف آنها را تعيين كند، ليكن محدّث نوري معيار صحت و سقم آيات قرآن را كتاب‌هاي آسماني قبل مي‌داند و تكليف قرآن را با آنها روشن مي‌كند، از اين رو حكم به تحريف قرآن كرده مي‌گويد: «نام ائمه از قرآن ساقط شده است.»


ب) ديدگاه تفريطي


در اين ديدگاه گفته مي‌شود، نه تنها نام اهل بيت در قرآن نيامده بلكه هرگز مقام پيشوايي و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است و هر آيه‌اي كه دربارة اهل بيت به طور عام و يا امام علي«عليه‌السلام» به طور خاص نازل شده باشد تنها بيان كنندة فضايل و مناقب آن‌هاست. و خداوند از امامت آنان سخني به ميان نياورده است .

اين ديدگاه جمهور اهل سنّت است كه ضعف آن در بررسي تطبيقي آيات ولايت، بيان شده است.


ج)ديدگاه معتدل


اين ديدگاه جمهور متكلّمان، مفسّران محدثان شيعه است. آنان بر اين باورند كه هرچند نام اهل بيت به طور صريح در قرآن نيامده است، ليكن خداوند آياتي متعدد دربارة پيشوايي اهل بيت ـ به ويژه امام علي«عليه‌السلام» و مناقب آنان نازل كرده است و پيامبر خدا «صلي الله عليه و آله» كه مبيّن و معلّم آيات خدا است، آنها را به طور صريح و روشن براي امّت بيان كرده است، به گونه‌اي كه اگر جهالت‌ها و عنادها رخت بربندد براي همگان اين مطلب روشن و هويدا خواهد شد.

در منابع فريقين رواياتي به چشم مي‌خورد كه دلالت بر حجم عظيمي از آيات قرآن دربارة اهل بيت «عليهم السلام» دارد.[=&quot][/]

حكمت عدم تصريح


ممكن است كسي سؤال كند: گرچه به طور اجمال ذكري از اهل بيت مخصوصاً امام علي(عليه‌السلام) در قرآن شده است، ولي چرا به طور صريح و شفاف اسامي آنان در قرآن نيامده است تا هر گونه شك و شبهه‌اي را از ميان بردارد؟ در اينجا به جواب‌هايي اشاره مي‌كنيم:


1- قرآن كريم، كتابي است آسماني كه در آن كليّات اموري كه متكفّل سعادت بشر در دنيا و آخرت است بيان گرديده، و شرح اسرار و دقايق و حقايق و جزئيات آن به نبّي اكرم اسلام«صلي الله عليه و آله» واگذار گرديده است. همان طور كه تفصيل همة آيات در تمامي ابواب به عهدة آن حضرت محوّل شده، تشريح آيات امامت نيز به او واگذار شده است. خداوند متعال گفتار رسول خود را به طور مطلق امضا كرده است، آنجا كه مي‌فرمايد:(أَنْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكرَ لِتُبَيِِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم) [5]«و ما به سوي تو ذكر (قرآن) تفسير و تبيين و تعيين مصداق آيات قرآن ذكر كرده براي ما حجيت دارد. و با مراجعه به روايات فريقين مشاهده مي‌نماييم كه آيات بسياري بر اهل بيت«عليهم السلام» تطبيق شده است .

ابو بصير مي‌گويد:‌از امام صادق«عليه‌السلام» دربارة آية (أطِيعُوا اللهَ وَ أطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولِي الأمرِ مِنّْكُمّ([6] پرسيدم فرمود: (أُولِي الْأمر( علي بن ابي‌طالب و حسن و حسين«عليه‌السلام» است. گفتم: مردم مي‌گويند: چرا نام علي و اهل بيت ايشان در كتاب خدا نيست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خدا«صلي الله عليه و آله» نازل شد ولي خداوند ركعات آن را كه سه يا چهار تاست (در كتابش) نام نبرد، تا آنكه رسول خدا«صلي الله عليه و آله» آن را براي مردم تفسير كرد. زكات بر ايشان نازل شد ولي اينكه از چهل درهم، يك درهم زكات دارد را نام نبردند تا آن كه رسول خدا«صلي الله عليه و آله» براي آنان مقدار زكات را تفسير كرد. و حج نازل شد و خداوند به مردم نفرمود هفت بار طواف كنيد تا آنكه رسول خدا«صلي الله عليه و آله» براي آنان تفسير كرد. آيه (أطِيعُوا اللهَ وَ أطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولِي الأمرِ مِنّْكُمّ( نيز دربارة علي و حسن و حسين«عليه‌السلام» نازل شد و رسول خدا«صلي الله عليه و آله» (آن را تفسير كرد) و دربارة علي«عليه‌السلام» فرمود: هر كس من مولاي اويم (و اطاعت من بر او واجب است) علي هم مولاي اوست و (اطاعتش بر او واجب است) و فرمود: شما را به كتاب خدا و اهل بيتش سفارش مي‌كنم. من ازخدا خواسته‌ام بين‌ آن دو جدايي نيندازد تا بر من در سر حوض (كوثر) وارد شوند، و خدا هم آن را به من عطا كرد.

و نيز فرمود: شما (لازم نيست) چيزي به آنان ياد دهيد، آنان از همة شما آگاه‌ترند. و فرمود: آنان شما را از در هدايت بيرون نمي‌برند و به در گمراهي نمي‌آوردند. اگر رسول خدا ساكت مي‌شد و اهل بيت خود را كه مراد اين آيه است معرفي نمي‌فرمود، آل فلان و آل فلان ادعا مي‌كردند. لكن خداوند در كتاب خود، سخن پيامبرش را تصديق كرد و (دربارة اهل بيت) چنين نازل فرمود: (إنَّما يُريدُ اللهَ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الّرجْسَ أهّلَ الْبيتِ وَ يُطَهِرَكُمْ تَطْهيراً)[7] پس علي و حسن و حسين عليهم السلام تنها مراد از اهل بيت در اين آيه بودند و رسول خدا«صلي الله عليه و آله» آنان را زير كسا آوردند و فرمودند: «خدايا براي هر پيامبري اهلي و (افراد ) ارجمندي است، و اينان اهل من و افراد ارجمند من هستند...».[8]


2 - شايد يكي از حكمت‌هاي عدم تصريح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبين آيات در اين زمينه به عهدة پيامبر خدا«صلي الله عليه و آله» آزمون امت بوده كه در سرنوشت نسل‌ها اثر مستقيم دارد.

براي توضيح اين مطلب تذكر چند نكته ضروري است،

الف) آزمون خداوند از همة افراد بشر و نيز تمام امت‌ها قطعي است همان‌گونه كه قرآن به صراحت به آن اشاره كرده است .

ب) شيوة آزمون خداوند از افراد و امّت ها متفاوت است، برخي را با گل خشكيده كه در آن روح دميده امتحان مي‌كند؛ مانند امتحان خداوند از فرشتگان،[9] و برخي را با ممنوعيّت از ماهي‌گيري، در روز شنبه و فراواني ماهي در همان روز در نهرها، مانند امتحان يهوديان،[10]... و بلاخره هر فردي و امّتي را با امتحان‌هاي گوناگون در سطوح مختلف و شيوه‌هاي متفاوت مي‌آزمايد.

ج ) يكي از آزمون‌هاي الهي از اين امّت در چگونگي پيروي آنان از پيامبر خداست. خداوند براي اجراي اين آزمون و پيش‌گيري از هر نوع عذر و بهانه، مقدمات آن را بدين گونه فراهم كرد:

1 - حرمت و منزلت رسولش را به امّت نماياند.[11]

2 - اطاعت از دستور پيامبرش را صادر كرد.[12]

3 ـ پيامبر«صلي الله عليه و آله» نيز بر لزوم و ضرورت اطاعت از سنّت خود و پيروي از دستورات خود در تمام اعصار تأكيد كرده است، و وقوع تخلف را در اين امّت پيش‌بيني و امت را از اين تخلف و نافرماني، بر حذر داشته‌اند. پيامبر اكرم«صلي الله عليه و آله» فرمود:«يوشك الرجل متكثاً في أريكه يحدّث من حديثي، فيقول: بيننا و بينكم كتاب الله ـ عزّوجل ـ فما وجدنا فيه من حلال استحللناه و ما وجدنا فيه من حرام حرّمناه، ألا! و انّ ما حرّم رسول الله مثل ما حرّم الله ...»؛[13] «نزديك است مردي بر اريكة قدرت تكيه زند و چون از حديث من سخني به ميان مي‌آيد مي‌گويد: بين ما و شما كتاب خداست، هرچه حلال در آن يافتيم حلال مي‌شمريم، و هرچه در آن حرام يافيتم حرام مي دانيم. (سپس پيامبر خدا فرمود:) آگاه باشيد هر آنچه را رسول خدا حرام كرد همانند آن چيزي است كه خداوند حرام كرده است...»

د) خداوند در اين پيروي و اطاعت، تفاوتي بين دستورها و تبيين‌هاي رسولش نگذاشته است و هيچ مرزبندي در قرآن و در روايات در اين مورد بين امر و اعتقادي و غير اعتقادي فرعي نيست. از اين رو كسي نمي‌تواند بهانه كند يا عذر بياورد. و بگويد:‌ چون فلان مسئله جزو‌ اعتقادات است، مثلاً مسئلة امامت كه يكي از اركان مذهب شيعه است، بايد اسامي امامان اهل بيت در قرآن به صورت نصّ بيان مي‌شد، نه آنكه در ظاهر آيات به صورت كليّ مطرح شود و پيامبر خدا آن را ـ مانند مسائل ديگر ـ تبيين كند. ما دلايلي بر اين عذرها نمي‌شناسيم، بلكه اطلاق پيروي از رسول خدا و تأكيد فراوان بر آن، اين مرزبندي را در هم مي‌شكند.

نتيجه اين كه: خداوند متعال در اين مسئله مهم ؛ يعني ذكر اسامي امامان از اهل بيت عليهم السلام در قرآن امت اسلامي را امتحان كرده تا نفوسي كه در مقابل دستورات خدا و پيامبر تسلميند، از نفوس متمرد و سركش جدا شده و شناسايي شوند.


3 - مرحوم سيدعبدالحسين شرف الدين در رسالة «فلسفة الميثاق و الولاية»[14] در پاسخ به اين كه چرا قرآن كريم تصريح به خلافت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) نكرده ، تا مجالي براي تأويل معاندين نباشد، مي‌گويد: «عرب به طور عموم و قريش به صورت خصوص ملاحظه نمود كه رسول خدا«صلي الله عليه و آله» براي پيشبرد اهداف خود كه همان اهداف اسلام است از راه‌هايي استفاده نمود كه يكي از آن‌ها قلع و قمع مخالفان و معاندين با شمشير علي بن ابي طالب«عليه‌السلام» و ديگران بود، لذا برخي كه اقوام و افراد عشيرة خود را در جنگ‌ها از دست داده بودند، كينه و خشم خود را از رسول خدا«صلي الله عليه و آله» در دل داشتند.

بعداز وفات رسول خدا تعصب و كينة خود را بر شخصي پياده كردند و ريختند كه نمونه و افضل عشيرة پيامبر؛ يعني علي بنابي طالب بود. نزد آنان او تنها كسي بود كه مي‌توانست همة آن حقدها و كينه‌ها بر او جاري شود، لذا در كمين او نشسته و تمام زندگي او بر هم ريخته، هرچه در توان داشتند بر ضدّ آن حضرت«عليه‌السلام» و ذريّة او به كار گرفتند... .

از طرفي ديگر كرامات و فضايل امام علي«عليه‌السلام» و نزديكي او به سوي خدا«صلي الله عليه و آله» را كه مشاهده مي‌كردند، حسد در دل آنان پديد آمده و مترصّد بودند تا در زمان مناسب آن را به هر شكلي ممكن بر سر حضرت ريخته و از او انتقام گيرند.

و از جانب ديگر عرب نظر بر اين داشت كه خلافت در اين قبايل خود بگردد، لذا از ابتدا، قبل از وفات رسول خدا«صلي الله عليه و آله» بر اين توافق كردند كه به هر نحو ممكن خلافت را از خاندان بني‌هاشم بيرون كرده و خود صاحب آن شوند. آنها چنين گمان مي‌كردند كه اگر بعد از رسول خدا خليفة اول از بني‌هاشم باشد در ادامه نيز به بني هاشم خواهد رسيد، و لذا از ابتدا اصرار بر اين داشتند كه خلافت به دست آنان نرسد. و به همين جهت آن را از نصّ خارج كرده و به شورا و انتخاب واگذار نمودند... لذا عمر بن خطاب در مناظره‌اي كه با ابن عباس در مسألة خلافت داشت مي‌گويد «قريش كراهت دارد تا در شما نبوّت و خلافت جمع شود».[15]

از اينجا استفاده مي‌شود كه امر امامت بسيار مسألة سخت و دشوار بوده است، زيرا از طرفي از اصول دين است كه بايد از جانب پيامبر«صلي الله عليه و آله» براي مردم تبيين شده و تبليغ گردد و چاره‌اي از آن نيست. و از طرفي ديگر پيامبر عواقب اين تبليغ را در بين معاندين و كينه توزان مشاهده مي‌نمايد، نكند كه با ابلاغ آن، هرج و مرجي در جامعه پديد آيد، آشوب از جانب كساني كه هرگز حاضر نيستند زير بار حكومت امام علي«عليه‌السلام» رفته و او را اطاعت كنند. خداوند متعال از كينه و قصد و غرض آنها آگاه است كه چه نقشه‌هايي كشيده تا به اهداف شوم خود برسند، آنها حاضرند براي رسيدن به آن اهداف دست به هر كاري زده، حتّي قرآن را نيز تحريف نمايند و آنچه تصريح شده را حذف كنند. در صورتي كه پيامبر مصرّ بر آن باشد تا وصيّ خود را به هر نحو ممكن جانشين خود كرده و حتّي خداوند متعال نيز به طور صريح در قرآن به امامت او اشاره كرده و نام او را نيز ذكر كند. لذا حكمت و لطف خداوند متعال چنين اقتضا كرد كه امامت و اسم امامان را به طور صريح و آشكار در قرآن ذكر نكند؛ زيرا با اين كار ضرر و خطر عظيمي از اين جانب متوجه اسلام و كتاب آسماني آن مي‌شد...

نشانه‌هاي حركات و مقابله‌ها با خلافت امام علي«عليه‌السلام» و تمهيد مقدمات براي تصاحب خلافت، از اواخر عمر پيامبر پديدار شد، در شب عقبه گروهي قصد ترور پيامبر«صلي الله عليه و آله» را داشتند .در روز پنجشنبه چند روز قبل از وفات آن حضرت، مانع نوشتن وصيت شدند تا مبادا نامي از امام علي و اهل بيت«عليهم السلام» به عنوان خلفاي بعد از پيامبر«صلي الله عليه و آله» در آن آورده شود. در فرستادن لشكر اسامة بن زيد براي مقابله با لشكر روم، با دستورات اكيد حضرت براي پيوستن به لشكر، مخالفت كردند تا مبادا خلافت براي امام علي«عليه‌السلام» تمام شده و از آن محروم شوند.

به اين جهات و جهات ديگر خداوند متعال حكمتش اقتضا نمود تا به طور صريح به امامت اهل بيت عليهم السلام اشاره نكرده و نام آنها را در قرآن ذكر نكند. بلكه پيامبرش را مأمور كرد تا امر امامت حضرت علي«عليه‌السلام» را از طريقي ديگر دنبال كند كه مطابق با مقتضاي حال بود و حكمت و مصلحت اسلام و مسلمين نيز در نظر گرفته شود. پيامبر«صلي الله عليه و آله» نيز در اين زمينه از هيچ كوششي فرو گذار نكرد . او در طول بيست و سه سال بعثت خود با اسلوب‌هاي مختلف و در مواقع گوناگون هر جا كه مناسب مي‌ديد ولايت و امات امام علي«عليه‌السلام» و اهل بيتش را به مردم گوشزد مي‌كرد تا حجّت براي مردم تمام شده و اين اصل مهم از اصول دين مجهول و مبهم نماند. از همان شروع بعثت كه امر به انذار عشيرة خود از جانب خداوند متعال آمد، در آخر سخنان خود خطاب به عشيره‌اش فرمود: «إنّ هذا ـ عليّ أخي - و وصيّي و خليفتي من بعدي، فاسمعوا له و أطيعوا»؛[16]«همانا اين ـ علي برادر و وصي و جانشين بعد از من است، پس سخن او را گوش فرا داده و از او اطاعت نماييد.»

در طول مدت بعثت با نصوص جلي و خفي، با قراين و بدون قراين، براي عشيرة خود و از خواص حضرت از مهاجرين؛ امثال ابوذر، مقداد و عمار، و انصار؛ امثال سلمان، ابيّ خزيمه و فروة بنعمر بن ودقه ، و به طور عموم، امامت و ولايت امام علي (عليه‌السلام) را بيان كردند ، و آنان را به اطاعت از او واداشت. در حجة الوداع در ملأ عام به ولايت اميرالمومنين(عليه‌السلام) تصريح كرده و دستور داد تا حاضرين به غايبين اطلاع دهند...

به اين شكل حكيمانه، پيامبر امر ولايت را بر مردم ابلاغ نموده و بين آنان منتشر ساخت، تا هم امامت كه اصل و ركني از اركان دين است بر مردم ابلاغ شده باشد، و هم جلوي مفاسد مترتب بر تصريح به نام اهل بيت در قرآن گرفته شود. و از طرفي مي دانيم كه ما وظيفه داريم به بيانات پيامبر در ذيل آيات قرآن عمل كرده و آنها را اطاعت نماييم. خداوند متعال مي‌فرمايد: (وَ أَنْزَلْنا إلَيْكَ الذّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاس ما نُزِِّلَ إلَيْهِمْ)[17] «و ما اين ذكر‌(قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي».

مرحوم شرف الدين به همين بيان در كتاب «الفصول المهمة » و «المراجعات» نيز به سؤال مطرح شده پاسخ داده است.[18]


برگرفته ازامام شناسی و پاسخ به شبهات

علی اصغر رضوانی

[1] . الجامع الأحكام القرآن، ج 1، ص 480 .

[2] . الجامع الأحكام القرآن، ج 1، ص 480 .

[3] . الجامع الأحكام القرآن، ج 1، ص 480 .

[4] . سورة مائده، آيه 48 .

[5] . سورة نحل، آيه 44.

[6] . سورة نساء، آيه 59 .

[7] . سورة احزاب، آيه 33.

[8] . كافي، ج1 ، ص 286 ، ح 1؛ شواهد التنزيل،ج 1، ص 191، ح 203.

[9] . سورة حجر، آيه 5 .

[10] . سوره‌هاي بقره آية 65 . نساء آيه‌154 ، اعراف‌، آيه 163.

[11] . سورة‌ حجرات، آيات 2 و 3 .

[12] . سوره‌هاي توبه، آية 120 ، نساء آيه 65، حشر آيه 81.

[13] . مستدرك حاكم، ج 1، ص 8؛ سنن ترمذي، ج 2، ص 110 .

[14] . مجله تراثنا ، شمارة 62 .

[15] . تاريخ طبري، ج 3، ص 289، شرح ابن ابي الحديد، ج 12، ص 53 .

[16] . تاريخ طبري، ج1، ص 542 .

[17] . سورة نحل، آيه 44 .

[18] . ر.ك، الفصول المهمة ص 135 ، المراجعات

دوستان سلام همه شما استاد هستيد ولي من يك جمله به دوستان در مورد امامت بگم از قرآن خداوند، وقتي كسي راخداوند پاك مي كند ديگر هيچ چيزي نمي تواند آلودگي و خطا را به آن شخص برساند خدواند آيه تطهير را به حضرت علي و حسنين و فاطمه زهرا و خود پيامبر فرموده است و هيچ كس لياقت آن را ندارد خوب من شخصي هستم كه نمي توانم كاملا درست را تشخيص دهم مجبورم به شخصي مراجعه كنم كه عدالت گستر باشد و درستي و نادرستي را تشخيص دهد خوب من مي آم به قرآن و سنت رجوع مي كنم مي بينم كه وقتي خداوند آب پاكي را روي اينها ريخته خودم را سعي مي كنم به اينها برسانم و از آنها پيروي كنم حالا يه سوال پيش مي آد خداوند همه صحابه را مهاجرين و انصار را رانيز فرموده كه راضي از آنها است حالا من بايد از اينها نيز پيروي كنم يا نه باز برمي گردم به سنت و كتاب تاريخ مي بينم كه همه صحابه درست نبودند و بعضي ها منافق بودند حالا آيا منظور خداوند از اين آيه چيست آيا خداوند صحابه درست را فرموده است كه پيامبر بايد آنها را معرفي كند يا همه آنها هستند اينجا نتيجه مي گيرم كه بايد آنها كاملا با پيامبر همسو باشند تا مشمول اين آيه قرار بگيرند و اگر كوچكترين خطايي داشته باشند من ازآنها پيروي نمي كنم ولي بي قيد و شرط از آيه تطهير پيروي مي كنم چون خداوند آنها را پاك كرده و هيچكس نمي تواندمثل آنها باشد با تشكر

hamed05;147570 نوشت:
ایا امامهای بعد از حضرت علی توسط خدا انتخاب شده اند یا امام قبلی انتخاب میکرده
که اگر از طرف خدا انتخاب شده اند چگونه به امام قبلی اعلام میشده که امام بعدی چه کسی است یعنی امکان داره به امامها وحی بشه
ایا امامها میتوانند معجزه داشته باشند ایا غیبت امام زمان معجزه است

امام از سوى خدا تعيين مى‏شود
وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره/124)

از آيه مورد بحث، استفاده مى‏شود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) بايد از طرف خدا تعيين گردد، زيرا اولا- امامت يك نوع عهد و پيمان الهى است و بديهى است چنين كسى را بايد خداوند تعيين كند كه او طرف پيمان است.
ثانيا- افرادى كه رنگ ستم به خود گرفته‏اند و در زندگى آنها نقطه تاريكى از ظلم- اعم از ظلم به خويشتن يا ظلم به ديگران- و حتى يك لحظه بت پرستى وجود داشته باشد، قابليت امامت را ندارند و به اصطلاح امام بايد در تمام عمر خود معصوم باشد.
آيا كسى جز خدا مى‏تواند از وجود اين صفت آگاه گردد؟
و اگر با اين معيار بخواهيم جانشين پيامبر اسلام ص را تعيين كنيم كسى جز امير مؤمنان على ع نمى‏تواند باشد.
جالب اينكه نويسنده" المنار" از قول ابى حنيفه نقل مى‏كند كه او معتقد بود، خلافت منحصرا شايسته علويان است و به همين دليل شورش بر ضد حكومت وقت (منصور عباسى) را مجاز مى‏دانست و به همين دليل او حاضر نشد منصب قضاوت را در حكومت خلفاى بنى عباس بپذيرد.
نويسنده المنار سپس اضافه مى‏كند كه" ائمه اربعه اهل سنت" همه با حكومتهاى زمان خود مخالف بودند و آنها را لائق زعامت مسلمين نمى‏دانستند، چرا كه افرادى ظالم و ستمگر بودند.

شیخ حرعاملی در کتاب "اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات" به تفصیل درباره نص بر امامت ائمه و نیز معجزات آنها روایاتی که به گفته ایشان تواتر نیز دارند ذکر کرده است.برخی از روایات تصریح دارند که رسول الله(ص) اسامی ائمه را به تفصیل بیان کرده اند.هر امامی نیز این عهد الهی را به امام بعدی متذکر میشده است

a

hamed05;147570 نوشت:
ایا امامهای بعد از حضرت علی توسط خدا انتخاب شده اند یا امام قبلی انتخاب میکرده
که اگر از طرف خدا انتخاب شده اند چگونه به امام قبلی اعلام میشده که امام بعدی چه کسی است یعنی امکان داره به امامها وحی بشه
ایا امامها میتوانند معجزه داشته باشند ایا غیبت امام زمان معجزه است

با سلام شیعه معتقد است مساله امامت انتصابی است و خدای تبارک و تعالی باید آنها را نصب کند و آنرا توسط پیامبر اکرم (ص) به مردم ابلاغ کند ؛ وپیامبر اکرم نیز آنرا به مردم ابلاغ نمود . دلیل این مدعا روایات بسیاری است که در کتب معتبر شیعه نقل شده است ، برای مثال دو روایت را نقل می کنیم :1- عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنْ قَوْلِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ 1
2-عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى الْحَسَنِ وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ ع وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُمَّ دَفَعَ إِلَيْهِ الْكِتَابَ وَ السِّلَاحَ ثُمَّ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ يَا بُنَيَّ أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَنْ أُوصِيَ إِلَيْكَ وَ أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ كُتُبِي وَ سِلَاحِي كَمَا أَوْصَى إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ وَ دَفَعَ إِلَيَّ كُتُبَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ آمُرَكَ إِذَا حَضَرَكَ الْمَوْتُ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى أَخِيكَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنِهِ الْحُسَيْنِ وَ قَالَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى ابْنِكَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ ابْنِ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ يَا بُنَيَّ وَ أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَى ابْنِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَقْرِئْهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَ‏أَقْبَلَ عَلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَنْتَ وَلِيُّ الْأَمْرِ وَ وَلِيُّ الدَّمِ فَإِنْ عَفَوْتَ فَلَكَ وَ إِنْ قَتَلْتَ فَضَرْبَةٌ مَكَانَ ضَرْبَةٍ وَ لَا تَأْثَمْ 2
در روایت اول پیامبر اکرم(ص) به صراحت بیان می کند که جانشینان ایشان چه کسانی هستند و حتی تک تک آنها را نام می برد ، این در حالی است که اصلا امامان بعدی متولد نشده اند . لذا قطعا انتخاب آنها توسط خداوند متعال بوده است ، و توسط پیامبر خود آنرا به مردم ابلاغ نموده است . در روایت دوم نیز امیر المومنین (ع) به صراحت بیان می کند فرزندان او بکی بعد از دیگری امام هستند و این در حالی است که هنوز امامان بعدی متولد نشده اند که گویای علم امام به آینده و غیب است که منبعی جز خداوند متعال نمی تواند داشته باشد .
1- بحارالأنوار ج : 23 ص : 29،موسسه الوفا - بیروت ، لبنان ؛ 1404 ق.
2- الكافي ج : 1 ص : 299؛دارالکتب الاسلامیه ، تهران ؛ 1365 ش.

موضوع قفل شده است