صحبتهای یک جاسوس انگلیسی در مورد چادر

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صحبتهای یک جاسوس انگلیسی در مورد چادر

«چادر» در فرهنگ اسلامي و ايراني جايگاه ويژه‌اي دارد و امري نيست كه فقط محصول سليقه باشد. از همين رو، «مستر همفر» جاسوس انگليسي در خاطرات خود مي‏نويسد: «بايد زنان مسلمان را فريب داد و از زير چادر و عبا بيرون كشيد».
به گزارش مشرق به نقل از فارس، يكي از مشكلات دين‌پژوهي كشور اين است كه متأسفانه افراد غير مختصص كه به روش‌شناسي استباط احكام ديني مسلط نبوده، در جايگاه الهي‌دانان و متخصصان مي‌نشينند!

نمونه اين اظهار نظرها، روز گذشته درباره چادر و رنگ آن در ويژه‌نامه بحث برانگيز يكي از روزنامه‌‌هاي صبح كشور انجام شد، و شخص مصاحبه شونده خود را در جايگاه فقيه و جامعه‌شناس ديني نشانده و چادر با رنگ سياه را واردات از غرب و نشان از غرور و تكبر معرفي كرد. همچنين در سرمقاله و برخي ديگر از ساير مقالات اين ويژه‌نامه تلاش شده است حجاب را از دايره امر به معروف و نهي از منكر خارج كند. اين كه رويه خلاف سيره فقها و انديشمندان (حداقل) معاصر است؛ به همين مناسبت به بررسي تاريخي تأثيرات اجتماعي و سياسي چادر و موضع گيري علما در مورد اين امر مي‌پردازيم؛

* چادر در اقوام و اديان ديگر هم اصالت داشته است

چادَر كه امروزه چادُر تلفظ مي‏شود، پارچه‏اي است كه زنان براي پوشاندن چهره و دست‏ها و ساير اعضا و لباس‏هاي خود مي‏پوشند، پوشش مزبور ممكن است طرح و شكل متنوعي داشته باشد، اما حدود آن تقريبا نزديك به هم بوده و در واقع، بزرگ‏ترين پوشش و نمايان‏ترين آنهاست.
حدود پوشش در اديان و اقوام مختلف (با همان وجه مشترك كه بزرگ‏ترين پوشش روي البسه ديگر است) كمي متفاوت است. ما در اينجا به بررسي حد اسلامي آن مي‏پردازيم؛ چرا كه اغلب ايرانيان در عصر كشف حجاب و پس از آن مسلمان بودند؛ البته با اندكي اختلاف در اين حدود، چادر در اقوام و اديان ديگر هم اصالت داشته است.
در تفسير آيه ۵۹ سوره احزاب كه ترجمه آن اين است: «اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه خويشتن را به جلباب فروپوشند، اين كار براي آنكه آنها [به عفت و حيا] شناخته شوند تا از تعرض آزار نكشند، بهتر است...»، برخي جلباب را به چادر معنا كرده‏اند و برخي هم كه ديدگاه متفاوتي داشتند آن را نوعي روسري بزرگ دانسته‏اند، حتي برخي در توضيح نفي چادر، جلباب را فقط به زنان پيامبر نسبت داده‏اند.
فقهاي اهل اجتهاد پوشاندن تمام‏بدن، غير وجه و كفّين را بر زن واجب و آن را از ضروريات و مسلّمات مي‏دانند، هرچند در مورد وجه و كفّين نيز اختلاف نظر وجود دارد. چادر يكي از مشهورترين پوشش‏ها براي رعايت اين حد در اسلام است، اگرچه سابقه آن به پيش از اسلام هم برمي‏گردد؛ همچنين به دليل اينكه چادر برجستگي‏هاي بدن زن را نمايان نمي‏سازد، فقها استفاده از آن را براي زنان يا ضروري و يا مناسب ديده‏اند.
امام خميني رحمه‏الله مي‏فرمايد: «واجب است پوشاندن تمام بدن زن، بجز قرص صورت و دست‏ها تا مچ، از نامحرم؛ و لباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانعي ندارد، ولي چادر بهتر است و از لباس‏هايي كه توجه نامحرم را جلب كند بايد پرهيز شود» (رساله امام خميني).
شهيد مطهّري در توصيف جلباب مي‏گويد: «جامه گشادي است كه از روسري بزرگ‏تر و از عبا كوچك‏تر است و يا پيراهن و جامه گشاد و بزرگي است از ملحفه (ملافه يا روپوش). بزرگي آن همانند چادر است كه زنان به وسيله آن (بنابر تفسير الميزان) صورت و گردن و جامه‏هاي خود را مي‏پوشانند»
وي در نتيجه‏گيري آيه ياد شده مي‏گويد: زنان بايد با پوشش گشاد و وسيع، سر و سينه خود را (تا پا) به‏خوبي بپوشانند؛ به گونه‏اي كه موجب تهييج هوسبازان و به دنبال آن، مزاحمت آنها قرار نگيرند؛ بنابر اين آيه، نبايد زنان با لباس‏هاي چسبان، در برابر چشم مردم ظاهر شوند.

* موضع‌گيري علما درباره چادر

روحانيان نيز همانند مردم در برخورد سياسي و اجتماعي با پديده نفي چادر، به دو دسته تقسيم شدند:
۱. گروهي كه تعدادشان بسيار انگشت‏شمار بود، با پذيرش نفي چادر، براي خود دلايلي مي‏آوردند: «وحيدي، فرزند شيخ ابوالقاسم كرمانشاهي، در مجلس جشن بي‏حجابي در سال ۱۳۱۴ همراه همسرش شركت كرد و يك قصيده طولاني با مطلع «به شرع اجمل رسل حجاب لازم نيست» از سروده‏هاي خودش خواند. پس از آن به تهران آمد، عمامه و قبا و عبا برداشت و فُكُل و كروات و زنار بست و ريش را تراشيد و به خدمت دولت پهلوي درآمد و بارها وكيل و سناتور شد»
همچنين در ميان طرفداران كشف حجاب، محمد تقي اصفهاني بود كه چنين استدلال مي‏كرد: «آقايان علما، اگر شما ميل نداريد سخنان ناشايست بشنويد از تعقيب عقايد كهنه خود دست برداريد... شما ما ايرانيان بيچاره را راحت نمي‏گذاريد و مخلوقات زيبايي را كه براي ما آفريده شده، در زير چادر و چاقچور پنهان مي‏كنيد». در همان زمان، يكي از بانوان مدافع چادر چنين پاسخي به او مي‏دهد: «ما اين شخص را مي‏شناسيم؛ او شاپو يا عمامه را در مواقع لازم بر سر مي‏گذارد»
۲. گروه دوم كه تقريبا اكثريت قريب به اتفاق علما و مراجع و روحانيان را شامل مي‏شد، به مقاومت در برابر نفي چادر در عرصه‏هاي سياسي و اجتماعي پرداختند. برخي با مأموران و رضاشاه درگير شدند، برخي با ايراد خطبه و تبليغ، به تكفير نفي‏كنندگان حجاب و چادر پرداختند، عده‏اي به زندان‏هاي سياسي رفتند، گروهي تبعيد شدند، برخي به اعلام نارضايتي و مخالفت اكتفا نمودند و گروهي هم به خاطر دفاع از حفظ چادر و جايگاه آن در ميان زنان، مورد شكنجه و آزار و اذيت و توهين و افترا قرار گرفتند. سيد ابوالقاسم كاشاني به اعتراض‏هاي متعدد پرداخت: «[براي وزارت داخله] عجب است با اين وضعيت ناهنجار مملكت كه از هر حيث دچار زحمت و شدت و محنت است، در گيلانات مأمورين شهرباني و فرمانداري متعرض به چادر زن‏هاي بيچاره، كه ستر عورت و زندگي و لباس خود را به آن مي‏نمايند، با كمال سختي و شدت مي‏شوند. معلوم نيست كه اين تعدي و اجحاف مطابق كدام قانون و عقل و انصاف است...»
آيت‏الله حائري نيز به مقابله پرداخت؛ اما «بعد از تذكره ايشان نسبت به محكوم كردن اين اقدام، رضاشاه به گونه‏اي حرمت‏شكنانه به منزل شيخ عبدالكريم رفت و به او چنين گفت:.. شما از من چه مي‏خواهيد؟ رفتارتان را عوض كنيد، وگرنه حوزه قم را با خاك يكسان مي‏كنم. كشور مجاور ما [تركيه آتاتورك] كشف حجاب كرده و به اروپا ملحق شده، ما نيز بايد اين كار را بكنيم و اين تصميم هرگز لغو نمي‏شود»
آورده‏اند كه بعد از ماجراي مسجد گوهرشاد «آقاي شيخ عبدالكريم حائري در قم مطلب را با وحشت تلقّي كردند و از غصه اين موضوع بيمار شدند و حدود يك‏سال پس از ماجرا، از همان بيماري از دنيا رفتند؛ همچنين مرحوم حاج ميرزا محمد آقا خراساني، فرزند مرحوم آيت‏الله خراساني، پس از رفتن آقاي قمي به عراق (و انتشار اعلاميه‏اي توسط ايشان عليه دولت ايران) دنباله قضيه را در مشهد تعقيب نمودند كه ايشان را دستگير كردند و به تهران آورده و او در تهران و در زندان وفات نمود».
درباره واكنش رضاخان به اعتراض شيخ محمد تقي بافقي، يكي از روحانيان، چنين نقل مي‏كند: «... [بعد از ورود به حرم] رضاخان و مأمورانش حاج شيخ محمد تقي [بافقي] را پس‏گردني زدند و بيرون آوردند و پاي ايوان آينه داخل صحن، به پشت خوابانيدند و او [رضاخان [با دست خودش شروع كرد به زدن به پشت حاج شيخ محمد تقي. حاج شيخ نيز از آن زير مي‏گفت: يا صاحب الزمان، يا صاحب الزمان. آخرش شيخ محمد تقي را بردند به محبس بسيار تاريكي كه روز و شبش معلوم نبود؛ جاي يك نفر بيشتر هم نبود، به طوري كه خوابيدن نيز برايش مشكل بود. بنده خدا مدتي طولاني در آنجا بود. روز مي‏بردندش به استنطاق... چيزي نتوانستند ازش بگيرند، اما چه بلاها كه بر آن بيچاره وارد شد، خدا مي‏داند و بس. خدا رحمتش كند... كه او را بعدها به زندان عمومي بردند و بعد از يك‏سال حبس به اقامتگاه جاري در شهر ري محوم كردند»

* نقش غير ايرانيان و نفي چادر

به‏وضوح، بيشترين تأثيرات سياسي و اجتماعي در نفي چادر و تبليغ و اجبار استفاده از كالاهاي جايگزين به استناد موافقان اين كار، بخصوص شاه، كشورهاي غربي بودند. شاه مي‏خواست اروپايي شود و لازمه اروپايي شدن كمك و مشاوره با اروپاييان بود. او فقط تمدن غرب را تمدن مي‏دانست و پيشرفت را در غربي شدن؛ از اين‏رو از همكاري و مشاوره با غربي‏ها در خصوص موضوع نفي چادر، بيشتر از مشاوره با خود ايراني‏ها استقبال مي‏كرد. غافل از اينكه در آن سوي مرزهاي ايران، استعمار يا غربي‏ها، به دنبال اهداف و منافع خودشان در ايران بودند؛ از اين‏رو پوشيدگي زن با فرهنگ آنها مغايرت داشت و چون نشان از دين داشت و دين از موانع مهم استعمارزدايي بود، خود به خود بايد حذف مي‏شد. از سوي ديگر، سرمايه‏داران كه به دنبال بازار مصرف براي كالاهاي مصرفي خود در جهان، بخصوص كشورهاي جهان سوم، مي‏گشتند، اين كالاها را هم بايد به فروش مي‏رساندند و هم تبليغ مي‏كردند و زن به عنوان گزينه‏اي پرسود براي اين كار خود به عنوان كالا، چه در فرهنگ خودشان و چه در نشر آن در كشورهاي ديگر، محسوب مي‏شد و مطابق منافعشان قابل تبديل و تحول بود.
«فرانتس فانون» جامعه‏شناس مشهور، در كتاب انقلاب الجزاير يا بررسي جامعه‏شناسي يك انقلاب به بررسي نقش چادر زنان الجزايري در مقابل استعمار فرانسه پرداخته و مي‏نويسد: «سياست‏مداران استعمار به اين نتيجه رسيده بودند كه اگر بخواهند به تار و پود بافت جامعه الجزايري هجوم ببريم و استعداد مقاومت را از آنها بگيريم، بايد ابتدا زن‏ها را تحت تسلط خود در آوريم و لذا هر چادري كه دور انداخته شود، افق جديدي را كه براي استعمارگران ممنوع بوده در برابر او مي‏گشايد و پس از ديدن هر چهره بي‏حجابي اميدهاي حمله‏ور شدن استعمار ده برابر مي‏شود»
همفر، جاسوس انگليس، در خاطرات خود مي‏نويسد: «بايد زنان مسلمان را فريب داد و از زير چادر و عبا بيرون كشيد با اين بيان كه حجاب يك عادت است، از خلفاي بني‏عباس و يك برنامه اسلامي نيست و لذا مردم زنان پيامبر را مي‏ديدند و زمان صدر اسلام در هر كاري با مردان شركت مي‏كردند. پس از آنكه زنان را از چادر و قبا بيرون آورديم، بايد جوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنها بيفتند تا در ميان مسلمانان فساد رواج يابد و براي پيشبرد اين نقشه لازم است اول زنان غير مسلمان را از حجاب بيرون بياوريم تا زنان مسلمان از آنها ياد بگيرند»

* لزوم حفظ قداست چادر

در يك نگرش، چادر در فرهنگ اسلامي و ايراني جايگاه ويژه خود را دارد و امري سطحي نيست كه فقط محصول سليقه باشد، بلكه در مقابل فرهنگ غربي يا غير اسلامي متجدد، كالايي است مهم و از لحاظ مبنايي مؤثر.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، چيزي قريب به بيست سال پيش در چهارم دي ماه ۱۳۷۰ در ديدار اعضاي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، سخناني را در زمينه حجاب و خصوصا استفاده از چادر ايراد فرمودند و گفتند: «مثلا بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اينكه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مي‌گويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه ملي ماست...»

* چادر امروزه خود به نوعي مبلغ اسلام است

چادر امروزه خود به نوعي مبلغ اسلام است و نشان مسلماني زني كه حامل آن است؛ البته چنان‏كه بحث شد، اصالت چادر حتي به اديان و اقوام پيش از اسلام هم برمي‏گردد، ولي امروز چادر نشانه دين خاصي محسوب مي‏شود. از سوي ديگر، وسيله‏اي است براي حفظ زنان از هجوم كالاهاي مصرفي ـ آرايشي و نمايش آنها توسط اين قشر و نيز مصونيت در برابر نامحرمان و از همه مهم‏تر، حفظ حريم الهي و احترام به متوليان دين و استباط آنان از دين در مورد لزوم پوشيدن چادر.
اما در نگرشي ديگر، امروز تنوع چادر و استفاده از پارچه‏هاي ناهنجار و بدن‏نما و انواع و اقسام نوع پوشش به وسيله چادر، خود مي‏تواند باز فرهنگ كالاپذيري و مصرفي شدن را در ميان زنان و حتي نمايش مدهاي مختلف چادر به همراه داشته باشد.
نحوه استفاده از چادر مهم است؛ اما زنان گاهي با چادر آنقدر ملزم به حريم‏شكني مي‏شوند كه شايد با روسري يا مقنعه نشوند! بعضي فقط چادر دارند و در هنگام فعاليت‏هاي اجتماعي، مو و بدن آنها نمايان مي‏شود. برخي با اجبار و اكراه چادر مي‏پوشند و از اين‏رو، به نوعي با چادر خود به قشر معتقد كه از اين پوشش استفاده مي‏كنند، بي‏احترامي مي‏نمايند. زنان چادري امروز مورد طعن و تمسخر برخي جوانان و اقشار مخالف، اعم از زن يا مرد، قرار مي‏گيرند؛ البته عده كمي در اين‏باره احساس حقارت مي‏كنند و نسبت به چادر خاطره ناخوشايندي خواهند داشت.
شهيد مطهري مي‏گويد: «استفاده زنان از روپوش‏هاي بزرگ (چادر) كه بر سر افكنده‏اند، دو جور بوده است؛ يك نوع صرفا جنبه تشريفاتي داشته، با چادر هيچ جاي بدن خود را نمي‏پوشاندند، بلكه آن را رها مي‏كنند. وضع چادر بر سر كردنشان نشان مي‏دهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان نامحرم نيستند و از اينكه مورد بهره‏برداري چشم‏ها قرار بگيرند احساسي ندارند. نوع ديگر، بر عكس بوده و هست؛ زن آنچنان با مراقبت لباس‏ها و چادر خود را مي‏گيرد و آن را رها نمي‏كند كه نشان مي‏دهد اهل عفاف و حجاب است و اين كار خود آژير دورباشي براي دزدان ناموس ايجاد مي‏كند و ناپاك‏دلان را مأيوس مي‏كند».

المینا;146188 نوشت:
شخص مصاحبه شونده خود را در جايگاه فقيه و جامعه‌شناس ديني نشانده و چادر با رنگ سياه را واردات از غرب و نشان از غرور و تكبر معرفي كرد.

سلام
به نظر بنده این قسمت از مطلب که بحث مصاحب شونده است چندان ارتباطی با مباحث زیر ندارد . یعنی رنگ چادر ربطی به دینداری ، عفت ، پاکدامنی ، قداست حجاب و امثال آن ندارد .
بله اینکه گفته اند واردات غرب است یا نشانه تکبر است حرف بی مبنایی است اما بحث رنگ در این میان جایگاهی ندارد
موفق باشید

سلام.

حامد;146240 نوشت:
بحث رنگ در این میان جایگاهی ندارد

اتفاقاً با توجه به تأثیرات روانشناختی رنگها، در مسأله حجاب که هدف از آن، "تحت اثر قرار ندادن بیننده" است، بحث رنگ بسیار حائز اهمیت است گرچه در شرع مقدس استفاده از رنگ خاصی واجب نشده است.
موضوع قفل شده است