کدام مکتب, انسان را به توحید واقعی,میرساند؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام مکتب, انسان را به توحید واقعی,میرساند؟

بسم رب الحسین

بیشتر عرفا مدعی اند که عرفان خود را با واسطه از امام المتقّین، علی(ع) گرفته اند و سر سلسلۀ خود را به زهد حضرت متصل می دانند.
از طرفی بدعت ها، آداب ظاهري و زهدگرایی هاي افراطی در میان گروه هاي مختلف آنان هرگز با روحیۀ حق مداري، شریعت گرایی و
تعادل اجتماعی حضرت علی(ع) سازگار نیست.

بنابراین، براي آشنایی سالکان حق از مسیر صحیح سیر و سلوك و بازشناسی عرفان مثبت و سازنده از عرفان منفی و مخرب، شناسایی شاخصه هاي عرفان امام علی(ع) یک ضرورت به نظر می رسد.

حضرت علی(ع) دراین مورد می فرماید:
ألا و انّ لکّل مأموم اماماً یقتدي به و سیتضیء بنور علمه؛ آگاه باشید که هر شخصی را پیشوایی است که به او اقتدا میکند و از نور دانش او روشنی می جوید
(نهج البلاغه، نامه 45 ، ص 394)

بنابراین، باید دستورات و برنامه هاي عرفان ناب را از امام العارفین(ع) دریافت کرد و به گوش جان سپرد.

از نظر امیرالمؤمنین، انسان موحد بینش عمیق و معرفت کافی به ساحت مقدس ربوبی دارد؛ بنابراین، تفکّر توحیدي او تمام امور
جهان را در ید حکمت الهی می بیند و لذا هرگز زبان به اعتراض نمی گشاید.
در حالی که بسیارند کسانی که به دلیل ضعف معرفتی ناله و شکایت دارند و همواره نسبت به همه چیز معترض هستند.

کلام عمیق امام علی(ع) این گونه است:
التوحید الاّ تتوهمه و العدل ألاّ تتّهمه؛ توحید آن است که خدا را در وهم نیاوري و عدل آن است که او را متّهم نکنی (حکمت 470 ، ص 530)

امام الموحدین علی(ع)
میفرماید :
انّا لا نملک مع الله شیئاً و لا نملک الاّ ما ملکنا، فمتی ملّکنا ما هو املک به منّا کلّفنا و متی اخذه منّا وضع تکلیفه عنّا؛
ما برابر خدا مالک چیزي نیستیم و مالک چیزي نمی شویم، جز آنچه او به ما بخشیده است. پس چون خدا چیزي به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظایفی نیز به عهدة ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت، تکلیف خود را از ما برداشته است (حکمت 404 ، ص 520)

نکته مهم این است که لازمۀ چنین توحیدي که سراسر زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، یک نوع شناخت و بینش عمیق است؛
پس وقتی توحیدمحوري در گفتار و رفتار حاصل می شود که شخص داراي معرفتی عمیق نسبت به خالق باشد.

با سلام و تشکر از درج بیانات گهربار از مولی الموحدین علی (ع)،
لطفا نسبت به اصلاح گزینه های نظرسنجی اقدام کنید. طبق نظر مشهور مکتب اهل بیت (ع) اعم از فقه و اصول و فلسفه اسلامی و عرفان ناب برپایه معارف وحیانی است. شاید اصطلاح مکتب تفکیک یا مکتب تصوف (آن هم به اعتبار امروزی آن) در عرض مکتب اهل بیت تلقی شوند ولی فلسفه و عرفان جدا از مکتب تشیع نبوده و نیستند.
با تشکر.

حقگو;146059 نوشت:
بسم رب الحسین

[=red]بیشتر عرفا مدعی اند که عرفان خود را با واسطه از امام المتقّین، علی(ع) گرفته اند و سر سلسلۀ خود را به زهد حضرت متصل می دانند.
از طرفی بدعت ها، آداب ظاهري و زهدگرایی هاي افراطی در میان گروه هاي مختلف آنان هرگز با روحیۀ حق مداري، شریعت گرایی و تعادل اجتماعی حضرت علی(ع) سازگار نیست.


سلام بر شما.

اگر منظورتان تبعیت از حضرت امیر است که ایشان خود در زهد سر امد خاص و عام است ،برای اطلاعات بیشتر توجه کنید:

[="red"]الا و ان لكل ماموم اماما يقتدى به و يستضى ء بنور علمه، الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه... [ نهج البلاغه فيض، كتاب [/]

'آگاه باشيد، كه هر پيروى را پيشوايى است، كه از او پيروى مى كند و از فروغ دانش امام خويش روشنى مى يابد. به راستى كه امام شما از دنيا به پيراهن و ردايى و از ميان خوراكيهاى آن به دو قرص نان جوين بسنده كرده است.

[="red"]ا نوف طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى الاخره، اولئك قوم اتخذوا الارض بساطا و ترابها فراشا و مائها طيبا و القرآن شعارا و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنيا قرضا على منهاج المسيح... [ قصارالحكم، 1 -104. ][/]

'اى نوف! خوشا به حال پارسايان در دنيا، كه دل به آخرت و سراى جاويد بسته اند. آنها كسانى هستند، كه زمين را فرش، خاك آن را بستر و آب آن را شربت گوارا- براى خود- قرار داده اند. پرهيزگاران قرآن را پيراهن و دعا به درگاه خدا را جامه ى زيرين خود برگزيده اند و همانند عيسى مسيح "ع" دنيا را از خود دور كرده و دل به آن نمى سپارند...'.

[="red"]يخشع له القلب و تذل به النفس و يقتدى به المومنون.[/]

'با پوشيدن جامه ى كهنه دل فروتن شده و نفس سركش رام مى شود. و مومنان راستين از اين كار پيروى كرده و اينگونه عمل مى كنند'.

[="red"]و الله لدنياكم هذه اهون فى عينى من عراق خنزير فى يد مجذوم. [ نهج البلاغه فيض، حكمت 228. ][/]

'به خدا سوگند، كه دنياى شما در چشم من، از استخوان بى گوشت خوك در دست بيمارى كه گرفتار مرض جذام باشد، خوارتر و بى ارزشتر است'.

انوقت تیر خلاص را نیز می زند:

[="red"]ان الدنيا و الاخره عدوان متفاوتان، و سبيلان مختلفان. فمن احب الدنيا و تولاها ابغض الاخره و عاداها و هما بمنزله المشرق و المغرب و ماش بينهما كلما قرب من واحد بعد من الاخر و هما بعد ضرتان. [ نهج البلاغه فيض، حكمت 100. ][/]

'به راستى كه دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه گوناگون مى باشند. بنابراين هر كس كه دنيا را دوست داشته و به آن دل مى بندد، آخرت را دشمن داشته و از آن نفرت دارد. و اين دو "دنيا و آخرت" در مثل مشرق و مغرب عالم را مانند. و كسى كه در ميان ايندو راه مى پيمايد، چنانست كه هرگاه به يكى از آنها نزديك شود، بى گمان از ديگرى دور خواهد شد.

حقگو;146059 نوشت:
بسم رب الحسین

ما برابر خدا مالک چیزي نیستیم و مالک چیزي نمی شویم، جز آنچه او به ما بخشیده است. پس چون خدا چیزي به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظایفی نیز به عهدة ما گذاشته است و چون آن را از ما گرفت، تکلیف خود را از ما برداشته است

(حکمت 404 ، ص 520)

وظایف بر حسب درجه و مقام ومرتبه ایمانی اشخاص رقم می خورد کسی که درجه سوم ایمان است وظایف درجه چهار از او ساقط است،وگرنه چه کسی می تواند در بین عرفان ناب به درجه ای برسد که حتی مباهات را نیز تا حدی ترک نماید چه برسد به مکروهات.....در هر حال در حلالش حساب است و در حرام عذاب....

امام الساجدین می فرمایند:

[="red"]الزهد عشرة اجزاء اعلی درجة الزهد ادنی درجة الورع و اعلی درجة الورع ادنی درجة الیقین و اعلی درجة الیقین ادنی درجة الرضا..[/]

زهد ده جزء دارد که بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع، پایین ترین درجه یقین است و بالاترین درجه یقین پایین ترین درجه رضا است.

مرتبه یقین مرتبه ای است که حضرت ابراهیم به ان نائل گشت و ملکوت اسمانها را دید،حالا مرتبه رضا چیست ان نیز مراتب مختلف دارد...

یاحق

حقگو;146059 نوشت:
کدام مکتب, انسان را به توحید واقعی,میرساند؟

سلام
گزینه هایی که برای پاسخ قرار داده شده بر اساس یک تصور غلط از بعضی علوم مثل عرفان و فلسفه است . چه اینکه عرفان و فلسفه در مقابل مکتب اهل بیت ع نیست که بخواهیم آنرا قسیم آن بگیریم بلکه علوم اسلامی مثل عرفان و فلسفه در مسیر فهم و بهره مندی از مکتب اهل بیت ع است .
موفق در اندیشه صواب

حقگو;146059 نوشت:
انّا لا نملک مع الله شیئاً و لا نملک الاّ ما ملکنا

سلام
در جمله اول که فرمود : انا لا نملک مع الله شیئا با لحاظ معیت خدا ، انسان فاقد محض است . او در این لحاظ حتی یک اسم هم نیست او هیچ است او با همه تعینات وجودیش دارایی خداست و دیگر هیچ اما در جمله دوم این لحاظ برداشته می شود لذا انسان هم معنا می یابد و مالک چیزی دیده می شود اما در عین حال بخاطر اینکه نمی توان اورا از حقیقت هستی جدا انگاشت پس باز هم مالکیتش در طول مالکیت خدا قرار می گیرد و لذا خدا از انسان مالکتر است نسبت به دارایی های او . این نگاه نازلتر از نگاه اول است .
یک نگاه نازلتر هم هست که مال اهل ایمان نیست بلکه مال اهل کفر است که فقط و فقط انسان را می بیند و حقیقت هستی را نمی بیند لذا انسان را مالک علی الاطلاق دارایی های خودش می پندارد که باطل است .
موفق باشید

ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون(40يوسف)
(و بدانيد كه) آنچه غير از خدا مى‏پرستيد، جز اسمايى (بى‏حقيقت و الفاظى بى‏معنى) نيست كه شما خود و پدرانتان ناميده (و ساخته) ايد، خدا هيچ حجتى بر آن نفرستاده، تنها حكمفرماى عالم وجود خداست، امر فرموده كه جز آن ذات پاك يكتا كسى را نپرستيد، اين توحيد آيين محكم است ليكن اكثر مردم بر اين حقيقت آگه نيستند
ولى چه مى‏توان كرد بيشتر مردم آگاهى ندارند" و به خاطر اين عدم آگاهى در بيراهه‏هاى شرك سر گردان مى‏شوند و به حكومت غير" اللَّه" تن در مى‏دهند و چه زجرها و زندانها و بدبختيها كه از اين رهگذر دامنشان را مى‏گيرد

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون(138بقره)
اين رنگ خداست و رنگ چه كسى از رنگ خدا بهتر است. ما پرستندگان او هستيم‏
قرآن بر اين منطق بى اساس، خط بطلان مى‏كشد و مى‏گويد: بهتر اين است كه به جاى رنگ ظاهر و رنگهاى خرافاتى و تفرقه‏انداز، رنگ حقيقت و خدايى را بپذيريد تا روح و جانتان از هر آلودگى پاك گردد.
راستى چه تعبير زيبا و لطيفى است؟ اگر مردم رنگ خدايى بپذيرند يعنى رنگ وحدت و عظمت و پاكى و پرهيزكارى.
رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى.
و رنگ توحيد و اخلاص، مى‏توانند در پرتو آن به همه نزاعها و كشمكشها كه" هر گاه بى رنگى اسير رنگ شود" به وجود مى‏آيد، از ميان بردارند، و ريشه‏هاى شرك و نفاق و تفرقه را بر كنند.

موضوع قفل شده است