خطبه اي از امير مومنان
تبهای اولیه
با سلام خطبه اي كه در نهج البلاغه در باب نكوهش زنان ذكر شده جعلي است يا كلام امام است؟اگه ميشه راجع به احتمالات صحبت نكنيد چون خودم همش ميدونم فقط جواب صريح ميخوام اخه يكي تو اين سايت ادعا كرد جعليه حرفش درست بوده؟خواهش ميكنم حذف نكنيد يه تاپيك مثل اين هست ولي كليه ميخوام جعلي بودن يا نبودنش را بطور قطعي بفهمم.البته چيزي كه برام عجيبه اينه كه امام علي فرمودند كه بخاطر عادت ماهانه ايمان زنها ضعيف تره كاش الان بودن و ميشد باهاشون صحبت كرد مگه دست خودمونه:Ghamgin: شايدم نميخواستن اين حديث به گوش خانها هم برسه و ايكاش نميرسيد:Ghamgin:....نكته بعدي اينكه گفته شده حتي در كارهاي خوب از انها اطاعت نكنيد تا در كارهاي بد به طمع نيفتند خداييش يه غير مسلمان اين ببينه مسلمان ميشه:Gol:البته با خطبه هاي ديگه مشكلي ندارم بنظرم امام علي واقعا يه دانشمند بوده ولي كاش اين خطبه را هم نداشت
اين را بخاطر زير سوال بردن حكمت ايشان ننوشتم بنظرم امام علي مصداق بيشتر ايات قران هستند يعني خودم اينجوري حس ميكنم ولي هروقت ياد اين خطبه ميفتم ناراحت ميشم كاش حداقل جمع نميبستند:Ghamgin: شايدم جعليه چرا ما با اطمينان نميتونيم بگيم يه حديث جعليه يا نه.اخه يه نكته ديگه هم هست وقتي در بيشتر احاديث مشورت با زنها نكوهش شده زنها بصورت ناخوداگاه ميل به بدي پيدا ميكنند وقي شما 10 بار تو گوش يكي بخوني بده واقعا بد ميشه نميشه؟؟؟؟؟؟؟؟مثلا ميشه گفت حضرت خديجه اينطور بوده؟اصلا عقيده ندارم كه زنها راز نگه دار نيستند من راز يكي كه حتي بهم دشمني كرده بود حفظ كردم البته به لطف خدا ولي چرا همه اصرار دارند بگن رفتار زنها عاقلانه نيست بنظرم زني كه خوب و باتقواست ميتونه از يه مرد بهتر باشه چون زنها گذشتشون بيشتره و منعطف ترند متاسفانه فقط به خصلت هاي بد زنها اشاره شده:Gol:
سلام و ادب؛
دوست عزیز، این عبارت منتصب یه مولانا علی بن ابی طالب، با بررسی سند و نظر عده ای از بزرگان جعلی است. اما عده ای از علما هم از سوی احتیاط که شاید از حضرت باشد، ادله ای ذکر کرده اند برای توجیه این روایات نکاتی مطرح کرده اند که 3 توجیه عمده این ها بوده است؛
2-منظور از کلمه ی نقص، تفاوت است و نه نقصان(و استناد به آیاتی از قرآن که نقص به معنی تفاوت امده)
3-مخاطب این کلام زنان شرکت کننده در جنگ جمل بوده اند و نه همه ی زنان عالَم
اما بنده در جائی هم اشکال محتوای این کلام را عرض کرده ام که البته این اشکال را از کتاب زن در آینه ی جلال و جمال آیت الله جوادی املی(حفظه الله) گرفته و توضیح داده ام. ایشان در بخشی از کتابشان ذیل عنوان: شبهه ی نقص ایمان به خاطر عادت ماهانه، توضیح دادند که نماز نخواندن و روزه نگرفتن خانم ها در آن ایام چون به امر خود خداوند بوده و از آنجا که اصل تبعیت از خداوند ملاک ایمان است، این خودش موجب ایمان است و نه نقص ایمان.
و در نوشته ای دیگر هم سندش را بررسی نموده ام. که در ادامه آن مطلبم را نقل می کنم، لینک این دو نوشته هم بینش هست که نوشتم اینجا و اینجا روش کلیک کنید و بخوانید.
نقل مطلب قبلی؛
«لذا سابق بر این هم گفته ایم که هیچ دلیل عقلی (که صورت و ماده ی استدلال قطعی و صحیح باشد.) یا دلیل نقلی قطعی که دالّ بر ضعف عقل خانم ها نسبت به آقایان باشد (عقل به هر معنایی) ، وجود ندارد. فقط تعدادی از نوادر اخبار ضعیف السند هست که به چنین مضامینی اشاره دارد که یکی از معروف ترین هایش همان عبارت «النساء نواقص العقول و.....» است که در نهج البلاغه آمده که بنده در
اینجا(نقد محتوایی) و اینجا(نقد سند)
مفصل ثابت کرده ام که این عبارت هم از نظر محتوا دارای مغالطه بوده و خلاف کلام شیعی است و هم از نظر سند ، اسنادش را بررسی کرده و ضعفش را آشکار ساخته ام.و بعد از رد این اخبار جعلی ، می ماند بررسی ها و استقراء های شخصی که اعتباری ندارد.
و در مورد قوه ی عقل در خانم ها و... به این بیان از آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) از کتاب زن در آینه ی جلال و جمال دقت کنید؛
« جنبه عاطفي بودن زن، ذاتاً مانع تعديل قواي عقلي و فكري او نيست و تمام بحث در صورتي است كه زن چون مرد از اعتدال عقل نظري برخوردار باشد و جنبه خردورزي و فرزانگي معتبر در قضا و مرجعيت، مقهور عاطفه و احساس نگردد؛ زيرا گاهي خردورزي برخي از مردان، مقهور بعضي از شئون نفساني آنان ميشود و جنبه فرزانگي آنها تحت پوشش ديگر جنبههاي نفساني قرار ميگيرد؛ كه در اين حال، چنين مرداني نيز واجد شرايط قضا يا مرجعيت نيستند.
ممكن است لزوم ارتياض و تمرين زنان براي تعديل عواطف، بيشتر از مردان باشد، ليكن اگر در پرتو تمرين، شرايط مساوي پديد آيد، دليلي بر محروميت زنان از سمتهاي ياد شده وجود ندارد. به ويژه كه مرجعيت سمت اجرايي است، اما پشتوانه مرجعيت و ريشه و بهاي آن به فقاهت و اجتهاد و عدالت است و در اين امور، ذكورت و انوثت شرط نيست. شايد زني در اوج فقاهت و عدالت قرار گيرد و همچون مرحوم صاحب جواهر و شيخ انصاري تحول عظيم فقهي ايجاد نموده، بتواند شاگرداني تربيت كند كه آنها مرجع تقليد شوند و اين هيچ محذوري ندارد، اما خودش به سبب محذور حشر و نشر با نامحرم مقام مرجعيت نداشته، كار اجرايي نپذيرد؛ گرچه در اين مورد نيز اگر محذور جانبي وجود نداشته باشد، اصالتاً منعي نيست. »
زن در آینه ی جلال و جمال-آیت الله جوادی آملی-ص 304 و 305
پیوسته متعالی
یاحق
عرض سلام و ادب؛
-------------------------------------------
برخي به استناد اين خطبه و روايات مشابه به نقصان ايمان در زن حكم نموده، مستند اين استنباط را محروميت زن از نماز و روزه و... در برخي از ايام سال ميدانند، ليكن تحقيقي اساسي روشن مينمايد كه زن اگر موفقتر از مرد نباشد، دستكم همتاي مرد است. تبيين اين موضوع، مقدمهاي كوتاه ميطلبد كه از نظر ميگذرد.
دستورات ديني براي «سالكان اِلي الله» سندي خوب و راهنمايي ضروري است. كسي كه اهل راه يا در راه نيست يا توان رفتن ندارد، دين براي او برنامهاي ارائهنميدهد، ولي براي اهل راه و كساني كه توان پيمودن صراط مستقيم را دارند، برنامه و مقررات وضع ميكند. همچنين آمادگي هر كس براي پيمودن اين راه، زودتر و بيشتر باشد، برنامههاي ديني هم براي او مناسبتر و بيشتر است.
گواه اين سخن آن است كه انبيا تكاليفي دارند كه ديگران از آن محروماند؛ مثلاً خاتم انبياعليه الصلاة وعليهالسلام تكاليف خاصي در زمينه عبادات نظير نماز شب دارد كه ديگران در آن فيض شركت ندارند. گرچه اصل نماز شب براي همگان روا و فضيلت است، اما التزام به آن مخصوص رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم است. قرآن به نمازهاي پنجگانه امر كرده، ميفرمايد: ﴿أقم الصلاة لدلوك الشمس إلي غسق الليل وقران الفجر إنّ قران الفجر كان مشهوداً﴾،(1) اما پس از اين دستور همگاني، به خصوص رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: پاسي از شب را زنده بدار تا براي تو نافلهاي باشد؛ اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده بار دهد؛ ﴿ومن اللّيل فتهجّد به نافلةً لك عسيأن يبعثك ربّك مقاماً محموداً﴾(2)؛ يعني اين يك دستور خاص و نافلهاي است كه فقط براي توست.
نمازهاي پنجگانه فريضه و واجبي عمومي است، ولي نماز شب فريضهاي اختصاصي و زايد است و نبايد از قرينه «نافله» استفاده كرد كه نماز شب براي آن حضرت مستحب بوده است؛ زيرا كلمه ﴿نافلةً﴾ صفت است براي موصوف محذوف؛ يعني «ومن اللّيل فتهجّد به فريضةً نافلةً لك»؛ نظير اينكه حضرت ابراهيم(عليهالسلام) از خدا فرزند خواست و خدا فرمود كه به او نوه هم داديم؛ ﴿ووهبنا له إسحاق ويعقوب نافلةً وكُلّاً جعلنا صالحين﴾(3) كه در اين آيه، «نافله» از نظر ادبي، صفت براي هبه يعقوب است كه نوه است؛ نه صفتِ اسحاق. غرض آنكه نماز شب براي رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم واجب بود و علت وجوب هم آن بود كه حضرتش جهت پذيرش اين تكليف آمادهتر از ديگران مينمود و هر روحي كه آمادهتر و لايقتر باشد، تكاليف و دستورات بيشتري دارد.
براساس آن مقدمه و اين نمونه، ميتوان گفت كه توفيق زن در تعالي روحي و معنوي، بيش از مرد است يا دستكم زن مانند مرد است؛ زيرا طبق فتواي مشهور تقريباً شش سال قبل از مكلف شدن مرد، ذات اقدس الهي زن را به حضور ميپذيرد. زن از بدو دهمين سال زندگي، خدا او را به حضور ميپذيرد و با او سخن ميگويد و روزه را بر او واجب ميكند و مناجاتهاي او را به عنوان دستور مستحب شرعي گوش ميدهد؛ در حالي كه هنوز مرد، نوجواني بازيگر است.
شش سال زمينهسازي براي زن و از دوران نوجواني او را به حضور پذيرفتن و الزام او به نماز كه عمود دين است و به روزه كه سپر دين است و به حج كه «وفد إلي الله» است و مهمانان در آن سفر به ضيافتگاه خداوند ميروند، اينها همه نشانه آن است كه زن براي دريافت فضائل، شايستهتر از مرد است و تبيين صحيح اين منطق و اجراي آن، روشن ميسازد كه زن بالاتر از مرد يا دستكم همتاي اوست.
وانگهي، درست است كه زن در دوران عادت از برخي عبادات محروم است، اما همه آنها جبرانپذير است؛ زيرا قضاي روزهها را به جا ميآورد و براي جبران نماز، اگر با وضو در مصلّاي خود و رو به قبله بنشيند و به اندازه زمان نماز، ذكر بگويد، از ثواب نماز بهره ميبرد؛ مانند مسافري كه پس از خواندن دو ركعت نماز واجب، با سي بار تكرار تسبيحات اربعه، جبران آن دو ركعت ساقط شده را مينمايد؛ پس اينگونه از فضائل جبرانپذير است.
به هر روي، مرد در بدو شانزدهمين سال زندگي، شايسته دريافت خطاب الهي ميشود و قبل از آن چنين لياقتي ندارد؛ زيرا بلوغ، زمينه تشرف به مقام عبوديت است(4)، ولي زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت ميرسد و در نتيجه، قبل از اينكه مرد به راه بيفتد و در صراط مستقيم گام بردارد، زن بخش فراواني از اين راه را پيموده است.
بنابراين، هم محروميتهاي زن در دوران عادت، جبرانپذير است و هم زن شش سال قبل از مرد از مزايايي برخوردار است كه مرد از آنها محروم است. نيز زنان غيرسادات، پس از سن پنجاه سالگي ديگر ايام محروميت ندارند و در اين مدت محروميت نيز اولاً ايام عادت محدود است. ثانياً زنان باردار كه توفيق حمل امانت را دارند، مشمول اين محروميت نميشوند؛ چون غالباً عادت در دوران حمل نيست.
عنايت ويژه به زن
از آنچه گفته شد سِرّ بيان حضرت اميرمؤمنانسلام الله عليه در نهجالبلاغه روشن ميشود. ايشان در وصف زن خطاب به امام مجتبي(عليهالسلام) ميفرمايد: «فاِنّ المرأة ريحانة وليست بقهرمانة»(5)؛ يعني زن ريحانه است؛ نه قهرمان. ريحان بودن زن ايجاب ميكند كه به رعايت و تربيت او بيشتر و پيشتر از مرد همت گماشت؛ وگرنه پژمرده ميشود.
از حضرت صادقسلام الله عليه نيز چنين نقل شده است: «من اتّخذ امرأة فليكرمها فإنّما امرأة أحدكم لعبة فمن اتّخذها فلايضيّعها»(6). مراد از «لعبه» در اين روايت، اسباببازي و سرگرميهاي بيهدف نيست؛ زيرا كرامت در فرهنگ قرآن، امري ارزشي و در مدار تقواست و اسباببازي و لهو درخور ارزش و كرامت نيست و در نتيجه، منظور از لعبه اسباببازي نيست؛ بلكه همانند روايت قبل به معناي آن است كه زن چون برگ ريحان، ظريف و حساس است؛ مبادا اين گلبرگ ظريف را ضايع كنيد.
اسلام به اولياي مدرسه و منزل دستور ميدهد كه به دخترها بيش از پسرها رسيدگي كنيد؛ چون تكليف دختر، شش سال قبل از پسر آغاز ميشود. روي اين تحليل، زن زودتر از مرد آمادگي نماز و راز و نياز پيدا ميكند و اگر احياناً وجود احساسات و عواطف شديد، زمينههاي انحراف را پيشروي زن قرار دهد، تكاليف عبادي آن راهها را تعديل ميكند تا مبادا به انحراف برود. زن در نگاه دين حسابي خاص دارد. مرحوم ابن بابويه قميرضوان الله تعالي عليه در كتاب قيّم منلايحضرهالفقيه، بابي در ابواب نماز به نام «أدب المرأة فيالصلاة» گشوده كه آداب نماز زن را، مانند چگونگي ايستادن، ركوع، تشهد و برخاستن عفيفانه، براي او بيان ميكند. در پايانِ اين باب، از امام ششمصلوات الله عليه نقل ميكند: زن با انگشتهاي خود تسبيح بگويد؛ زيرا از انگشتان بازخواست ميشود؛ «...فإذا سبّحت المرأة عقدت علي الأنامل لأنّهنّ مسؤولات يوم القيامة»(7).
بهترين وسيله تسبيح و شمارش آن براي زن و مرد، همان تربت حسينيصلوات الله وسلامه عليه است و نيز تسبيح مرد با سرانگشتش مقبول است، ولي دستوري به آن براي مرد وارد نشده است و اين عنايتي از سوي خدا به زن است كه با انگشت خود عدد تسبيح را بشمارد تا انگشت او نيز عبادت كند و متوجه باشد كه با اين انگشتان نبايد گناه كند؛ چون خداوند بدن را با همه خصوصيات در قيامت محشور ميكند: ﴿بلي قادرين علي أن نسوّي بنانه﴾(8)؛ نه تنها دست و انگشتان بلكه خطوط سرانگشتان را نيز قيامت برميگرداند تا شهادت بدهند.
اگر تسبيح گفتن با انگشتان براي نمونه و تمثيل باشد، نه تخصيص و تعيين زيرا تعليل در روايت عموميت دارد ميتوان ادّعا نمود كه ذات اقدس الهي براساس اين روايت، اصرار دارد كه زن با همه اعضاي بدنش بنده حق باشد و ازاينرو، او را شش سال قبل از مرد، مورد عنايت خود قرار داده است؛ درست مانند بارگاهي كه بدون اذنِ ورود نميتوان وارد آن شد، ولي صاحب آن زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد. پيداست كه او به زن بيش از مرد عنايت داشته است.
غرض آنكه اگر از اين شواهد، عظمت زن و برتري او را از مرد احساس و استنباط نكنيم، دستكم به عنايت خاص دين به زن آگاه ميشويم، منتها زن نيز بايد جايگاه خود را درك كند و اينكه اگر دين صريحاً به مرد ميگويد كه آزادانه ششسال بازي كن، ولي زن را به حضور ميپذيرد، نه يعني چون زن ناقص است بلكه براي آن است كه زن ريحانه است و اين گل فقط بايد به دست باغبان باشد و باغبانِ آن فقط قرآن و عترت و ذات اقدس الهي است؛ ﴿والله أنبتكم من الأرض نباتاً﴾(9)؛ يعني خدا شما را از زمين رويانيد و آن باغبان بهتر ميداند كه كدام گل را بهتر از ديگري و زودتر و بيشتر بايد پذيرايي كند.
اصل كلّي را قرآن بيان ميكند كه در جهانِ امكان، باغبان خداست و اين نهالهاي مرد و زن را خدا آفريد و او ميداند كه بعضي از نهالها را بايد زودتر زير پوشش و نظر دين قرار داد تا مبادا آلوده و پژمرده شوند و اين نشانه عظمت اوست. زماني زن عظمت خود را مييابد كه بداند خدا او را شش سال زودتر از مرد ميپذيرد و برايش حساب ديگري باز ميكند.
1ـ سوره اسراء، آيه 78. نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكي شب برپا دار و نماز صبح را؛ زيرا نماز صبح مقرون با گواه (فرشتگان) است.
2ـ سوره اسراء، آيه 79.
3 ـ سوره انبياء، آيه 72.
4 ـ مرحوم سيد ابنطاووسرضوان الله عليه وقتي از پانزده سالگي وارد شانزدهمين سال زندگي شد، جشن گرفت؛ چون انسان تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تكليفي خدا نيست و هنگام بلوغ لياقت مييابد كه مخاطب خداي سبحان شود، (كشف المحجة لثمرة المهجه، ص31، باب 48(، اما آيا اين جشن در اسلام مشروعيت دارد و جزو سنن هست يا نه؟ مسئلهاي جداگانه است. كسي به قصد ورودِ سنّت، اقدام به برگزاري اين مراسم نميكند؛ بلكه اين جشن را به شكرانه يك نعمت برگزار مينمايد و شايد مرحوم سيد ابن طاووس زيرپوشش اطلاقات اولي كه «هر نعمتي به شما رسيده است، حقشناس و شاكر باشيد»، چنين عملي را انجام داده است.
5ـ نهجالبلاغه، نامه 31.
6 ـ بحارالأنوار، ج103، ص224.
7ـ من لايحضره الفقيه، ج1، ص374، ح1089.
8 ـ آري، ميتوانيم انگشتانش را منظم كنيم (سوره قيامت، آيه 41).
9ـ سوره نوح، آيه 17.»
دانلود اصل کتاب آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)؛
البته در پیوست این نامه هم کتاب قرار گرفته، ولی بهتر است از لینک زیر دانلود بفرمائید.
سلام و ادب؛
و در آخر مطلب خوبی که یکی از دوستان ما در سایت دیگر آورده بود را نقل می کنم، آیدی محترم filis نقل نمودند که؛
« اگرچه این بحثها صورت گرفته اما نکاتی را دوباره البته با شیوه متفاوت برایتان از وبلاگ ارغنون نقل میکنم:
[=B Nazanin]«یا معشر النساء تصدقن و اکثرن من الاستغار» . فانی رأیتکن اکثر اهل النار . قالت امرأه منهن . ما لنا اکثر اهل النار ؟ قال : تکثر اللعن و تکفرن العشیر . ما رأیت من ناقصات عقل و دین اغلب لذی لب منکن ، قال : ما ناقصات العقل و الدین ؟ قال : شهاده امرأتین بشهاده رجل و تمکثت الایام لاتصلی» (سیوطی ، النووی ، بن حبان)
[=B Nazanin]این احادیث نیز سندیت ندارند و نمی توان به آنها استناد کرد (همان)
[=B Nazanin]([=Times New Roman]b[=B Nazanin]) شاوروهنّ و خالفوهنّ ،
[=B Nazanin]سخنانی به پیشوایان دینی نسبت داده شده که زنان را سست رأی معرفی کرده و مردان را به پرهیز از مشورت با آنان دعوت کرده است ؛ بطور مثال بررسی صحت و سقم حدیث فوق که به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده شده ، نشان می دهد که این دست احادیث ، قدرکم در بن مایه های شیعی از سند معتبری برخوردار نیستند.(مهریزی : برگة 113[=B Nazanin])
[=B Nazanin]مناوی در «فیض الغدیر شرح جامع صغیر» (جلد4 ، برگة 347) می نویسد[=Calibri] :
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]و البته برای آشنایی دوستان با استاد مهدی مهریزی، باید عرض کنم که ایشان روحانی اگاه و عمیق و روشنفکری هستند که بسیار در مورد حقوق خانم ها بررسی انجام داده اند، یک کتابشان که در نقل بالا هم معرفی شد، کتاب جدیدی هم که از ایشان اخیرا منتشر شد عبارت است از؛
[=B Nazanin]کتاب «نواندیشی دینی و مساله ی زن» از حجة الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی-نشر صحیفه ی خرد
پیوسته متعالی
یاحق
با او
سلام و ادب؛و در آخر مطلب خوبی که یکی از دوستان ما در سایت دیگر آورده بود را نقل می کنم، آیدی محترم filis نقل نمودند که؛
« اگرچه این بحثها صورت گرفته اما نکاتی را دوباره البته با شیوه متفاوت برایتان از وبلاگ ارغنون نقل میکنم:
[=B Nazanin]استاد مهدی مهریزی می نویسند : « برای این حدیث سند متصلی وجود ندارد و منبع قابل استنادی هم برای آن نیامده است» ( برگة [=B Nazanin]۹۲) [=B Nazanin]این روایت را پیامبر اسلام نیز نسبت داده اند اما در هیچیک از بن مایه های معتبر شیعی نیامده است. در «الدیباج» سیوطی آمده است که پیامبر روزی فرمودند :
[=B Nazanin]«یا معشر النساء تصدقن و اکثرن من الاستغار» . فانی رأیتکن اکثر اهل النار . قالت امرأه منهن . ما لنا اکثر اهل النار ؟ قال : تکثر اللعن و تکفرن العشیر . ما رأیت من ناقصات عقل و دین اغلب لذی لب منکن ، قال : ما ناقصات العقل و الدین ؟ قال : شهاده امرأتین بشهاده رجل و تمکثت الایام لاتصلی» (سیوطی ، النووی ، بن حبان)
[=B Nazanin]این احادیث نیز سندیت ندارند و نمی توان به آنها استناد کرد (همان)
[=B Nazanin]([=Times New Roman]b[=B Nazanin]) شاوروهنّ و خالفوهنّ ،
[=B Nazanin]سخنانی به پیشوایان دینی نسبت داده شده که زنان را سست رأی معرفی کرده و مردان را به پرهیز از مشورت با آنان دعوت کرده است ؛ بطور مثال بررسی صحت و سقم حدیث فوق که به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده شده ، نشان می دهد که این دست احادیث ، قدرکم در بن مایه های شیعی از سند معتبری برخوردار نیستند.(مهریزی : برگة 113[=B Nazanin])
[=B Nazanin]مناوی در «فیض الغدیر شرح جامع صغیر» (جلد4 ، برگة 347) می نویسد[=Calibri] :
[=B Nazanin]عجلونی نیز در «کشف الخلفاء» (جلد2 برگة 3) اسناد آنرا ضعیف می داند ، پیامبر رحمت در ماجرای صلح حدیبیه با ام سلمه مشورت می کنند و این به خاطر وفور عقل ام سلمه و نشانه اهمیت مشورت با زنان فاضل است.این عمر است که گفته با زنان مخالفت کنید که در مخالفت ایشان برکت است ! (عجلونی ، برگة 1408)
با سلام و تشكر يادمه دفعه پيش هم شما فرموديد سندش معتبر نيست ولي خواستم به يقين برسم شما واقعا اطمينان داريد؟اخه هنوز خيلي ها با اينكه معتبر نيست مخالفند البته با كمال قدرداني و تشكر از شما دوست عزيز:Gol:
با او
عرض سلام و ادب؛بنظرم رسید که بد نیست عین متن آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) را هم در ردّ شبهه ی نقص ایمان به خاطر ایام خاص ماهانه برای خانم ها را نقل کنم؛
-------------------------------------------«الف. شبهه نقص ايمان
برخي به استناد اين خطبه و روايات مشابه به نقصان ايمان در زن حكم نموده، مستند اين استنباط را محروميت زن از نماز و روزه و... در برخي از ايام سال ميدانند، ليكن تحقيقي اساسي روشن مينمايد كه زن اگر موفقتر از مرد نباشد، دستكم همتاي مرد است. تبيين اين موضوع، مقدمهاي كوتاه ميطلبد كه از نظر ميگذرد.
دستورات ديني براي «سالكان اِلي الله» سندي خوب و راهنمايي ضروري است. كسي كه اهل راه يا در راه نيست يا توان رفتن ندارد، دين براي او برنامهاي ارائهنميدهد، ولي براي اهل راه و كساني كه توان پيمودن صراط مستقيم را دارند، برنامه و مقررات وضع ميكند. همچنين آمادگي هر كس براي پيمودن اين راه، زودتر و بيشتر باشد، برنامههاي ديني هم براي او مناسبتر و بيشتر است.
گواه اين سخن آن است كه انبيا تكاليفي دارند كه ديگران از آن محروماند؛ مثلاً خاتم انبياعليه الصلاة وعليهالسلام تكاليف خاصي در زمينه عبادات نظير نماز شب دارد كه ديگران در آن فيض شركت ندارند. گرچه اصل نماز شب براي همگان روا و فضيلت است، اما التزام به آن مخصوص رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم است. قرآن به نمازهاي پنجگانه امر كرده، ميفرمايد: ﴿أقم الصلاة لدلوك الشمس إلي غسق الليل وقران الفجر إنّ قران الفجر كان مشهوداً﴾،(1) اما پس از اين دستور همگاني، به خصوص رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: پاسي از شب را زنده بدار تا براي تو نافلهاي باشد؛ اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده بار دهد؛ ﴿ومن اللّيل فتهجّد به نافلةً لك عسيأن يبعثك ربّك مقاماً محموداً﴾(2)؛ يعني اين يك دستور خاص و نافلهاي است كه فقط براي توست.
نمازهاي پنجگانه فريضه و واجبي عمومي است، ولي نماز شب فريضهاي اختصاصي و زايد است و نبايد از قرينه «نافله» استفاده كرد كه نماز شب براي آن حضرت مستحب بوده است؛ زيرا كلمه ﴿نافلةً﴾ صفت است براي موصوف محذوف؛ يعني «ومن اللّيل فتهجّد به فريضةً نافلةً لك»؛ نظير اينكه حضرت ابراهيم(عليهالسلام) از خدا فرزند خواست و خدا فرمود كه به او نوه هم داديم؛ ﴿ووهبنا له إسحاق ويعقوب نافلةً وكُلّاً جعلنا صالحين﴾(3) كه در اين آيه، «نافله» از نظر ادبي، صفت براي هبه يعقوب است كه نوه است؛ نه صفتِ اسحاق. غرض آنكه نماز شب براي رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم واجب بود و علت وجوب هم آن بود كه حضرتش جهت پذيرش اين تكليف آمادهتر از ديگران مينمود و هر روحي كه آمادهتر و لايقتر باشد، تكاليف و دستورات بيشتري دارد.
براساس آن مقدمه و اين نمونه، ميتوان گفت كه توفيق زن در تعالي روحي و معنوي، بيش از مرد است يا دستكم زن مانند مرد است؛ زيرا طبق فتواي مشهور تقريباً شش سال قبل از مكلف شدن مرد، ذات اقدس الهي زن را به حضور ميپذيرد. زن از بدو دهمين سال زندگي، خدا او را به حضور ميپذيرد و با او سخن ميگويد و روزه را بر او واجب ميكند و مناجاتهاي او را به عنوان دستور مستحب شرعي گوش ميدهد؛ در حالي كه هنوز مرد، نوجواني بازيگر است.
شش سال زمينهسازي براي زن و از دوران نوجواني او را به حضور پذيرفتن و الزام او به نماز كه عمود دين است و به روزه كه سپر دين است و به حج كه «وفد إلي الله» است و مهمانان در آن سفر به ضيافتگاه خداوند ميروند، اينها همه نشانه آن است كه زن براي دريافت فضائل، شايستهتر از مرد است و تبيين صحيح اين منطق و اجراي آن، روشن ميسازد كه زن بالاتر از مرد يا دستكم همتاي اوست.
وانگهي، درست است كه زن در دوران عادت از برخي عبادات محروم است، اما همه آنها جبرانپذير است؛ زيرا قضاي روزهها را به جا ميآورد و براي جبران نماز، اگر با وضو در مصلّاي خود و رو به قبله بنشيند و به اندازه زمان نماز، ذكر بگويد، از ثواب نماز بهره ميبرد؛ مانند مسافري كه پس از خواندن دو ركعت نماز واجب، با سي بار تكرار تسبيحات اربعه، جبران آن دو ركعت ساقط شده را مينمايد؛ پس اينگونه از فضائل جبرانپذير است.
به هر روي، مرد در بدو شانزدهمين سال زندگي، شايسته دريافت خطاب الهي ميشود و قبل از آن چنين لياقتي ندارد؛ زيرا بلوغ، زمينه تشرف به مقام عبوديت است(4)، ولي زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت ميرسد و در نتيجه، قبل از اينكه مرد به راه بيفتد و در صراط مستقيم گام بردارد، زن بخش فراواني از اين راه را پيموده است.
بنابراين، هم محروميتهاي زن در دوران عادت، جبرانپذير است و هم زن شش سال قبل از مرد از مزايايي برخوردار است كه مرد از آنها محروم است. نيز زنان غيرسادات، پس از سن پنجاه سالگي ديگر ايام محروميت ندارند و در اين مدت محروميت نيز اولاً ايام عادت محدود است. ثانياً زنان باردار كه توفيق حمل امانت را دارند، مشمول اين محروميت نميشوند؛ چون غالباً عادت در دوران حمل نيست.
عنايت ويژه به زن
از آنچه گفته شد سِرّ بيان حضرت اميرمؤمنانسلام الله عليه در نهجالبلاغه روشن ميشود. ايشان در وصف زن خطاب به امام مجتبي(عليهالسلام) ميفرمايد: «فاِنّ المرأة ريحانة وليست بقهرمانة»(5)؛ يعني زن ريحانه است؛ نه قهرمان. ريحان بودن زن ايجاب ميكند كه به رعايت و تربيت او بيشتر و پيشتر از مرد همت گماشت؛ وگرنه پژمرده ميشود.
از حضرت صادقسلام الله عليه نيز چنين نقل شده است: «من اتّخذ امرأة فليكرمها فإنّما امرأة أحدكم لعبة فمن اتّخذها فلايضيّعها»(6). مراد از «لعبه» در اين روايت، اسباببازي و سرگرميهاي بيهدف نيست؛ زيرا كرامت در فرهنگ قرآن، امري ارزشي و در مدار تقواست و اسباببازي و لهو درخور ارزش و كرامت نيست و در نتيجه، منظور از لعبه اسباببازي نيست؛ بلكه همانند روايت قبل به معناي آن است كه زن چون برگ ريحان، ظريف و حساس است؛ مبادا اين گلبرگ ظريف را ضايع كنيد.
اسلام به اولياي مدرسه و منزل دستور ميدهد كه به دخترها بيش از پسرها رسيدگي كنيد؛ چون تكليف دختر، شش سال قبل از پسر آغاز ميشود. روي اين تحليل، زن زودتر از مرد آمادگي نماز و راز و نياز پيدا ميكند و اگر احياناً وجود احساسات و عواطف شديد، زمينههاي انحراف را پيشروي زن قرار دهد، تكاليف عبادي آن راهها را تعديل ميكند تا مبادا به انحراف برود. زن در نگاه دين حسابي خاص دارد. مرحوم ابن بابويه قميرضوان الله تعالي عليه در كتاب قيّم منلايحضرهالفقيه، بابي در ابواب نماز به نام «أدب المرأة فيالصلاة» گشوده كه آداب نماز زن را، مانند چگونگي ايستادن، ركوع، تشهد و برخاستن عفيفانه، براي او بيان ميكند. در پايانِ اين باب، از امام ششمصلوات الله عليه نقل ميكند: زن با انگشتهاي خود تسبيح بگويد؛ زيرا از انگشتان بازخواست ميشود؛ «...فإذا سبّحت المرأة عقدت علي الأنامل لأنّهنّ مسؤولات يوم القيامة»(7).
بهترين وسيله تسبيح و شمارش آن براي زن و مرد، همان تربت حسينيصلوات الله وسلامه عليه است و نيز تسبيح مرد با سرانگشتش مقبول است، ولي دستوري به آن براي مرد وارد نشده است و اين عنايتي از سوي خدا به زن است كه با انگشت خود عدد تسبيح را بشمارد تا انگشت او نيز عبادت كند و متوجه باشد كه با اين انگشتان نبايد گناه كند؛ چون خداوند بدن را با همه خصوصيات در قيامت محشور ميكند: ﴿بلي قادرين علي أن نسوّي بنانه﴾(8)؛ نه تنها دست و انگشتان بلكه خطوط سرانگشتان را نيز قيامت برميگرداند تا شهادت بدهند.
اگر تسبيح گفتن با انگشتان براي نمونه و تمثيل باشد، نه تخصيص و تعيين زيرا تعليل در روايت عموميت دارد ميتوان ادّعا نمود كه ذات اقدس الهي براساس اين روايت، اصرار دارد كه زن با همه اعضاي بدنش بنده حق باشد و ازاينرو، او را شش سال قبل از مرد، مورد عنايت خود قرار داده است؛ درست مانند بارگاهي كه بدون اذنِ ورود نميتوان وارد آن شد، ولي صاحب آن زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد. پيداست كه او به زن بيش از مرد عنايت داشته است.
غرض آنكه اگر از اين شواهد، عظمت زن و برتري او را از مرد احساس و استنباط نكنيم، دستكم به عنايت خاص دين به زن آگاه ميشويم، منتها زن نيز بايد جايگاه خود را درك كند و اينكه اگر دين صريحاً به مرد ميگويد كه آزادانه ششسال بازي كن، ولي زن را به حضور ميپذيرد، نه يعني چون زن ناقص است بلكه براي آن است كه زن ريحانه است و اين گل فقط بايد به دست باغبان باشد و باغبانِ آن فقط قرآن و عترت و ذات اقدس الهي است؛ ﴿والله أنبتكم من الأرض نباتاً﴾(9)؛ يعني خدا شما را از زمين رويانيد و آن باغبان بهتر ميداند كه كدام گل را بهتر از ديگري و زودتر و بيشتر بايد پذيرايي كند.
اصل كلّي را قرآن بيان ميكند كه در جهانِ امكان، باغبان خداست و اين نهالهاي مرد و زن را خدا آفريد و او ميداند كه بعضي از نهالها را بايد زودتر زير پوشش و نظر دين قرار داد تا مبادا آلوده و پژمرده شوند و اين نشانه عظمت اوست. زماني زن عظمت خود را مييابد كه بداند خدا او را شش سال زودتر از مرد ميپذيرد و برايش حساب ديگري باز ميكند.پاورقی ها :
1ـ سوره اسراء، آيه 78. نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكي شب برپا دار و نماز صبح را؛ زيرا نماز صبح مقرون با گواه (فرشتگان) است.
2ـ سوره اسراء، آيه 79.
3 ـ سوره انبياء، آيه 72.
4 ـ مرحوم سيد ابنطاووسرضوان الله عليه وقتي از پانزده سالگي وارد شانزدهمين سال زندگي شد، جشن گرفت؛ چون انسان تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تكليفي خدا نيست و هنگام بلوغ لياقت مييابد كه مخاطب خداي سبحان شود، (كشف المحجة لثمرة المهجه، ص31، باب 48(، اما آيا اين جشن در اسلام مشروعيت دارد و جزو سنن هست يا نه؟ مسئلهاي جداگانه است. كسي به قصد ورودِ سنّت، اقدام به برگزاري اين مراسم نميكند؛ بلكه اين جشن را به شكرانه يك نعمت برگزار مينمايد و شايد مرحوم سيد ابن طاووس زيرپوشش اطلاقات اولي كه «هر نعمتي به شما رسيده است، حقشناس و شاكر باشيد»، چنين عملي را انجام داده است.
5ـ نهجالبلاغه، نامه 31.
6 ـ بحارالأنوار، ج103، ص224.
7ـ من لايحضره الفقيه، ج1، ص374، ح1089.
8 ـ آري، ميتوانيم انگشتانش را منظم كنيم (سوره قيامت، آيه 41).
9ـ سوره نوح، آيه 17.»منبع : کتاب زن در آینه ی جلال و جمال/آیت الله جوادی آملی/صص 335-340***************************************
دانلود اصل کتاب آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)؛در ضمن دوستان مشتاق می توانند از لینک زیر که از کتابخانه ی سایت است، اصل کتاب «زن در آینه ی جلال و جمال» آیت الله جوادی آملی را دانلود نموده و مطالعه کنند. بنده هم مطالعه ی این کتاب را به دوستان مشتاق به این بحث ها و به خصوص بانوان توصیه می کنم.
البته در پیوست این نامه هم کتاب قرار گرفته، ولی بهتر است از لینک زیر دانلود بفرمائید.پیوسته متعالی
سلام چه مطالب قشنگي بود واقعا تشكر انشاا... خدا بهترينها را در دنيا و اخرت بهتون عطا كند
با سلام
قبلا بحث مفصل و تقریبا جامعی در این مورد صورت گرفته لطفا بدقت بخوانید و تحقیق کنید وزود قضاوت نکنید :
https://sites.google.com/site/hojjah/zan.zip
[="Arial"]با سلام
در این زمینه به این تاپیکها رجوع بفرمایید کامل و مستدل جواب داده شده است:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6478&page=2
http://www.askdin.com/showthread.php?t=9586
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1003
عرض سلام و ادب؛
اولا در مورد سوال آیدی محترم fargol ؛
فرمودید؛
سلام و تشكر يادمه دفعه پيش هم شما فرموديد سندش معتبر نيست ولي خواستم به يقين برسم شما واقعا اطمينان داريد؟اخه هنوز خيلي ها با اينكه معتبر نيست مخالفند البته با كمال قدرداني و تشكر از شما دوست عزيز
پاسخ؛
اولا خواهش می کنم، انجام وظیفه بوده.ببینید دوست عزیز، اینگونه مطالب مربوط به هست و نیست های دینی را باید انسان خود مطالعه و تحقیق کند و قابل تقلید نیست. اینکه سوال فرمودید: من اطمینان دارم، قطعا اینکه بنده مطالب دقیق و مستندی را با بیان ادلّه در بالا و لینک هایی که دادم انجام دادم، نشان میده که اطمینان دارم.
ولی اطمینان من شما را به اطمینان نمی رساند، و شما باید خودتون مطالعه و تحقیق و بررسی عقلانی کنید و به نتیجه و یقین برسید ان شا الله.
اگر ضمن مطالعه و بررسی، سوال و کمکی لازم بود، بنده در خدمتم.
**********************************
اما دوستان دیگری که مطالبی گفته بودند و مثلا گفته بودند:
یکوقت حکم خدا را با هوا و هوس و احساسات قاطی نکنید
پاسخ؛
دوست عزیز به حکم عقل و امر خدا، ما باید تابع حق باشیم.. در بحث های علمی هم، حق را دلیل قاطع روشن می کند. لذا ما قائل به «نحن أبناء الدلیل» هستیم و بنده مفصل در لینک های مذکور هم بلحاظ محتوا این حدیث منتسب را بررسی کرده و مخالفتش با کلام شیعی را نشان داده ام و هم سندش را بررسی نموده ام که مشهود است.
پس طبق دلیل از حق باید دفاع نمود.
پیوسته متعالی
یاحق
با سلامقبلا بحث مفصل و تقریبا جامعی در این مورد صورت گرفته لطفا بدقت بخوانید و تحقیق کنید وزود قضاوت نکنید :
سلام و با تشكر اميدوارم خدا مؤمني را در شرايط سخت امتحان نكنه ولي دوست داشتم بدانم اون موقع شما چه جوري قضاوت ميكنيد......عقايد شما كه مشخصه نيازي نيست توضيح بديد با روان ادم بازي كنيد
سلامحواستون باشه
یکوقت حکم خدا را با هوا و هوس و احساسات قاطی نکنید
و درست فکر کنید
آواره ز خانمان چنانم كز كوه به خانه ره ندانم
نه بر در دير خود پناهي نه بر سر كوي دوست راهي
اي همنفسان مجلس وروح بدرود شويد جمله بدرود
اي بيخبران ز درد و اهم خيزيد و رهاكنيد راهم
من گمشده ام مرا مجوييد با گمشدگان سخن مگوييد
تا كي ستم و جفا كنيدم با محنت خود رها كنيدم
سلام
چرا ستم؟
مگه حکم خدا به ادم ستم می کنه؟
نه دوست من اگر خدا حکمی بده حتما خیری در ان هست که ما نمی دانیم
بهتره بجای ناراحت شدن خود را تسلیم امر خدا کنیم
و اگر این حکم حکم خدا باشد ما از ان اطاعت کنیم