تمسک به قرآن و عترت، شرط عزت و سعادت مسلمین

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تمسک به قرآن و عترت، شرط عزت و سعادت مسلمین

بسم رب الحسین

سپاس پروردگار عالمیان را و درود و سلام خداوند بر پیامبر امین و سید انبیا، مولای ما ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان پاکش. صلوات خدا بر او و امامان اثنی عشر، خلفای هدایت گرِ هدایت شده.
تردیدی نیست کهـ بعد از کتاب مبین که حبل متین است و در برابرش هیچ باطلی نمی آید و بعد از آن هیچ کتابی از سوی خدای حکیم نازل نمی شود ـ آنچه از سنت نبوی و احادیث شریف مسند و مأثور از رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز عترت پاکش علیهم السلام، یکی از دو ثقلی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ما را امر به تمسک و دست اندازی به ایشان کرده،نزد مسلمانان است، ثروت علمی سترگ و میراثی جلیل و بزرگ است که سرشار از معارف حقیقی و برنامه تربیتی و تعالیم اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و نیز اصول پیشرفت و حقوق انسان و آزادی و مدنیت می باشد. همچنین مملو از تعالیم صحیح و قواعد محکم و راه های استوار است که اگر بشریت به آنها تمسک کنند، در دوزخ فساد و ظلم و استکبار و بردگی سقوط نخواهند کرد و مقهور نمی شوند و زورمندان زورگو ایشان را به استضعاف نمی کشند.1
مسلمانان در فساد اجتماعی و پراکندگی و دشمنی با یکدیگر و غلبه اشرار و چیرگی کفار و زندگانی سخت واقع نمی شوند، مگر به واسطه دوری و روی­گردانی از منهاج الهی و عدم آگاهی نسبت به نیروی این تعالیم روشن و سازنده و از طرف دیگر، بهره گیری از برنامه های وارداتی دنیایی، چه شرقی و چه غربی.
مانند تاجری که خزانه اش مملوّ از جواهر و سنگ­های قیمتی است و او از آنها غافل است و قیمت آنها را نمی داند.
از بدلی فروش، سنگ­های بدلی را به قیمت اصلی می خرد و در این ابتیاع، آبرو و عزت کاریش از بین می رود. درِ گنجینه جواهراتش را باز نمی کند تا جواهرات خویش را که در هیچ بازار و نزد هیچ تاجر دیگری نیست، ببیند.

بله، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: آنچه که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور می سازد، چیزی نیست مگر آنچه که به شما امر شده است و نیز، آنچه شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور می سازد، چیزی نیست جز آنچه نهی شده است.2
احادیث گرانسنگ، حاوی همه احتیاجات انسان است. پس واجب است که به آنها اهتمام ورزیم؛ آنها را یاد بگیریم و در مدارس و دانشگاه ها آنها را آموزش دهیم.
در مجامع و مناسبت های مختلف و در کتاب ها، نشریات و رسانه ها از آنها استفاده کنیم.

گمان نمی کنم کسی این احادیث را آموخته باشد و علوم و معارف را دارا باشد و به سمت غیر آنها عدول کند، مگر اینکه در دلش مرضی باشد.
سیاست ها و رویه ها به گونه ای پیش می رود که مسلمانان از روی مصلحت به احادیث عنایت نمی کنند و به این ثروت دانشمندانه و ساختار خردمندانه اهتمام نمی ورزند، زیرا آن از چشم ایشان پوشیده است و از واقعیت زندگانی عقیدتی، سیاسی، اخلاقی و روشمند مسلمانان دور است.
تا جایی که جایگاه مسلمانان از مورد سئوال بودن، به پرسشگری و از مخدوم، به خادم عوض می شود همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایشان را وصف کرد: «یستخدمون و لا یستخدمون».

در بخش اول از تاریخ، مصیبت منع از تدوین سنت و روایات و در کنار آن بلای اسرائیلیات واقع شد و کسی مثل کعب الاحبار یگانه قهرمان صاحبان قدرت و مرجع ایشان در تفسیر قرآن و زندگانی انبیا و بیان مشکلات و مسائل مهم دیگر بود.
این در حالی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی بعضی از مسلمانان را مشغول مطالعه و خواندن کتاب اهل کتاب می دید می فرمود: «اگر موسی زنده بود، کاری نمی کرد جز تبعیت از من».3
و نیز با وجود امامی مثل امیر المؤمنین علی علیه السلام که به نص پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم درِ شهر علم است و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم درباره ایشان می فرماید: «علی با حق و حق با علی است و از هم جدا نمی شوند»، و همچنین با وجود اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم که پیامبر درباره همراهی ایشان و قرآن می فرماید: «آنها از هم جدا نمی شوند تا همراه یکدیگر بر سر حوض بر من وارد شوند».

برهه دوم از عصر بنی امیه شروع و در عصر بنی عباس تکمیل شد، تا جایی که در زمان مأمون، سیاست های حاکم بر جامعه، معارض با قوانین اسلامی بود.
قوانینی که به صاحبان حکومت های زورگو اجازه دخالت در اداره جامعه و آنچه به مسلمانان و بیت المال تعلق دارد، نمی دهد.
در این دوره، فلسفه یونانی با آرای الحادی و شرک آمیز که هیچ موافقتی با رسالت الهی و هدایت پیامبران در شناخت خدای تعالی و اسماء و صفات کمالی و افعالش نداشت، پدیدار شد.
با این حال بعضی از کسانی که به این امر اشتغال دارند، بر موافقت و یگانگی این دو مکتب اصرار می ورزند؛ از طرفی مکتب انبیا و دعوت توحیدی ایشان که قرآن به نحو نیکو و کاملی آن را بیان کرده است و همه مسلمانان بر آن و اصول مستحکمش اتفاق دارند و حتی در یک اصل آن نیز اختلاف ندارند؛ و از طرف دیگر، مکتب فلاسفه ای که در اصول با هم اختلاف بسیاری دارند و در مبانی اولیه همفکر و هم نظر نیستند و هیچ مسلک مشخصی از مبادی نظری و عملی خود پیش روی بشریت قرار نمی دهند و انسان­ها را به سوی حقیقتی که همه آن را قبول دارند، راهنمایی نمی کنند.


آرای ایشان در مسائل مربوط به مبدأ و معاد گوناگون است به گونه ای که شاید نتوان بین دو طایفه از ایشان اتفاق نظر پیدا کرد.
هر گروه راه خودش را می رود و در سلک خود قدم می گذارد مگر کسانی که به ریسمان وحی انبیا و اولیاء الهی و هدایت ائمه معصومین علیهم السلام چنگ زده اند و سخنان فلاسفه، ایشان را گمراه نکرده است و در جاهایی که شرع اجازه ورود نداده، وارد نشده اند.

با کاوش در کتاب­ها و اصطلاحات ایشان مشخص می شود که منطق و سخن فلاسفه، غیر از سخن پیامبران و پیروان ایشان است.
سوگند به خدایی که خالق همه چیز است و هر چه می خواهد انجام می دهد، پیامبران را برمی انگیزد، بندگان را به میزان کارهایشان مجازات می کند، ایشان را روزی می دهد، صدا و دعایشان را می شنود، پاسخشان را می دهد و با صفاتی که خودش برای خویش در نظر گرفته است، خوانده می شود، آنچه که فلاسفه او را علت اولی می گویند، بر خدایی که اسماء حسنی مثل خالق، رازق، غفّار، توّاب و ... به حقیقت بر او اطلاق می شود، صدق نمی کند مگر با تأویل و مسامحه.
در اسماء الهی، مرادف علت اولی یافت نمی شود، مفهوم علت اولی هم وجود ندارد، حتی مفهومی که با علت اولی فلاسفه بخورد و به خداوند تعالی تعبیر شود، وجود ندارد.

همانطور که می دانید، بنابر توضیحات و بیانات مختلف فلسفی که در کتاب­های فلاسفه وجود دارد، مفاهیمی مثل خالق و خالقیت و مخلوق و نظیر اینها ـ که فرق بین خدا و غیر خدا را بیان می کند ـ ، با مفهوم علت و علیت و معلول که با آن، ربط حادث و قدیم را تبیین می کنند، تفاوت دارد.
ممکن است بین مکتب انبیا و معارف قرآنی و دریافتی از اهل بیت وحی علیهم السلام ـ که همتای قرآنند ـ با بیانات حکمای اسلامی ما که در طریق و مسیرشان طبق هدایت کتاب و سنت حرکت کرده اند، هماهنگی هم وجود داشته باشد، اما تردیدی نیست که مسلمان­ها در طول زمان و دوره های متمادی به بحث و جدل پیرامون مسائلی پرداخته اند که درک کردن و رسیدن به حقیقت آنها امکان نداشته است و از طرفی شرع مقدس به بحث حول اینگونه مسائل تکلیف نکرده است و ایشان از انوار قرآن و معارف روایی، طلب راهنمایی و روشنگری نکرده اند.
اگر توجه و عنایت گروهی از علمای یگانه و بزرگان تفسیر و حدیث و معارف نبود، آثار نبوت از میان می رفت و نابود می شد.
بزرگانی که پای درس قرآن و روایات شاگردی کرده اند، از دریای علوم اهل بیت علیهم السلام چشیده اند، از اهل ذکر پرسیده اند و از غیرعالمان به علم الهی چیزی اخذ نکرده اند و آنچه بر پیامبران و توسط روح الامین بر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نازل شده، همگی نزد ایشان است.

بله، این بزرگان شاگردان مدرسه اسلام و قرآن و مکتب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام هستند که حق بزرگی بر ما دارند. ایشان از آثار و معارف اسلامی در طول قرن­ها و زمان­ها محافظت و پاسداری کرده اند تا اینکه مانند روز اول و زمان ابلاغشان، محکم و متقن به ما رسیده است.

در زمان ما و از گذشته­ای نه چندان دور، مسلمان ها با فلسفه مادی و دنیایی جدید گمراه شدند؛ بعضی به سمت تمدن دنیازده غربی و برخی به سوی فرهنگ الحادی شرقی تمایل پیدا کردند.
بعضی به این طرف و بعضی به آن طرف ایمان آوردند. در ورای این میل و رغبت، سیاست­های استکباری شرق و غرب نیز وجود داشته است و از طرفی، کارگزاران آنها نیز آنچه از ترقی صنعتی و پیشرفت تکنولوژی برایشان حاصل شده است را زیبا نشان می دهند. بعضی مسلمان­ها هم این پیشرفت­ها را حاصل فرهنگ آنها می دانند. روی همین حساب شروع به ترویج فرهنگ مادی و مبانی مارکسیستی و ترغیب جوانان به طرد آداب اسلامی کردند. بعضی از مسلمان­ها که خود را در شمار اهل فرهنگ و روشنفکر می دیدند ـ که تمدن و روشنفکری آنها چیزی نبود جز سر خم کردن مقابل مادیگری و وهن تفکر اسلامی ـ به تفسیر اصول اسلام به اصول مادی، حتی اصول مارکسیستی والحادی روی آوردند.

این به اصطلاح منورالفکرها، ظاهر و باطن اداره جامعه و سیاست و اقتصاد و تربیت و تکنولوژی را جابه جا کرده اند، بلاها و فتنه های ایشان و آنچه از گمراهی ها که به نام فرهنگ جا زده اند، بلای بزرگی است.
اسلام با احکام الهی خود در هر عصر و زمانی در برابر هرگونه گمراهی و ضلالتی ایستاده است و پیروزی هایش در این میدان­های عقیدتی همچنان پابرجاست.
کتاب عظیم اسلام(قرآن) مانند عصر نزولش، محکم و استوار در همه زمان ها و قرون تا قرن حاضر و تا آخر دهر... همچنان پایا و پویا هدایت خواهد کرد.
اسلام دین الهی و وحی آسمانی برای همه انسان­ها، در همه زمان­ها است تا وقتی که خدا زمین و آنچه بر روی آن است را به ارث دهد... دینی است که آمده است تا بماند و جاودانه باشد. آمده است تا همه امت ها را هدایت کند و عدالت بین ملت ها را برقرار نماید. بنابراین اسلام به سلطه امتی بر امت دیگر و دیاری بر دیار دیگر و قومی بر قوم دیگر راضی نخواهد شد، و نیز مصلحت گروهی را بدون گروه دیگر در نظر نمی گیرد... .
اسلام آمده است تا حیات روی زمین را با افراشتن پرچم دولت عدل الهی به دست خاتم اوصیا و حجت هایش ـ صلوات و سلام خدا بر او بادـ پایان بخشد، چون دین ـ همه دین ـ برای خداوند پروردگار عالمیان است و امت ها همگی یکی هستند و بین سیاه و سفید و سرخ و زردشان فرقی نیست و همه در پیشگاه حق یکسانند.
بر مسلمین ـ به ویژه علمای امروز ما، هرچند بشریت از همه مکاتب و ایدئولوژی های مادی و نظام های دنیایی ناامید شده ـ واجب است، مبادی دین حنیف الهی را بر بشریت سرگردان عرضه کنند و برای کسانی که محتاج به روشنگری قرآن و سنت هستند، با توجه به قرآن و سخنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و عترت او علیهم السلام، دریچه های تضمین کننده و روشنگر بگشایند.
پس ای مسلمانان! به خاطر این نعمت بزرگ شکرگزار باشید و از این نعمت الهی غافل و ـ پناه بر خدا ـ روی­گردان و کافر نشوید که: «و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون* إنّ شرّ الدواب عندالله الصمّ البکم الذین لا یعقلون»4.
از الحاد در آیات الهی و دین او بترسید که خداوند تعالی فرمود: «إنّ الذّین یلحدون فی آیاتنا لایخفون علینا أفمن یلقی فی النار خیر أم من یأتی آمناً یوم القیامة اعملوا ما شئتم إنّه بما تعملون بصیر»5
در دریای این دانش ها وارد شوید و از آن مرواریدهای درخشان استخراج کنید. در باغ های آن گردش کنید که نمایشگاهی از آسمان و زمین است. گل های زیبا و میوه های اشتهاآور آن را بچینید.
از این میراث اسلامی که زندگی بخش روح، صحت رأی، سلامت فکر، نظام بخش زندگی و دین و دنیای شماست برخوردار شوید. سزاوار نیست که چیزی جایگزین آن کنید.
از شاگردان مکتب حدیث و مدرسه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او و راستگویان از خاندانش علیهم السلام باشید.
خدای متعال فرمود: «یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصادقین»6

مقدمه کتاب «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر»
اثر مرجع عالیقدر تشیع حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ترجمه: سید مهدی شاهچراغی



1.آن شاعر غیرمسلمان در قصیده ای در مدح پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم، چه زیبا عظمت منحصر به فرد حضرت را در میان همه خصوصیات ممتاز انسانی ایشان وصف کرده است:
إنی و إن اکُ قد کفرت بدینه
هل أکفرنّ بمحکم الآیات
تا جایی که می گوید:
و قواعد لو أنّهم عملوا بها
ما قیّدوا العمران بالعادات
من دونه الأبطال فی کلّ الوری
من حاضر أو غائب او آت
2.کافی ج 2 ص 74 ک 5 ب 36 ح 2
3.تفسیر قرطبی ج 13 ص 355
4.انفال: 21 و 22
5.[5]فصّلت: 40
6.توبه: 119

سلام
شکی در این نیست که معیار انسان ثقیل ، ثقلین است اما باید توجه داشت که :
1- قرآن کریم با همه عظمتش برای ما ضعفا بیانش مجمل است به این معنا که ما نمی توانیم از ظوهر آیات قرآن تمامی دانشهای مورد نظر خود را استنباط کنیم هرچند اصول معارف و احکام در آن بیان شده است
2- خدای متعال اهل عصمت را مفسر و مبین اصول قرآنی مقرر فرمود اما امت بر ایشان ظلم کردند و هیچگاه تعلیم ایشان نسبت به امت کمال نیافت چه اینکه شرایط مانع این امر بوده و هست لذا امثال بیان زیر :

حقگو;145168 نوشت:
بله، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: آنچه که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور می سازد، چیزی نیست مگر آنچه که به شما امر شده است و نیز، آنچه شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور می سازد، چیزی نیست جز آنچه نهی شده است.2

بیانگر بیان نیازمندیهای افراد عصر رسول ص با توجه به شرایط زندگی و میزان فهم و استعداد ایشان است واگرچنین نبود دلیلی بر وجود ائمه ع بعد ایشان نبود .
یکی از ادله حضور دائم حجت الهی در میان امتها و از جمله امت اسلام این است که پاسخگوی نیاز زمان و شرایط دوره و استعدادهای نو باشند وگرنه صرف ثبت و حفظ میراث وحی و نبی ع کافی بود .
اما این ادعا هم خالی از اشکال نیست که می گویند :

حقگو;145168 نوشت:
احادیث گرانسنگ، حاوی همه احتیاجات انسان است

چه اینکه حدیث در برآوردن نیاز انسانها از قرآن برتر نیست ولی همه می دانیم که بیانات در قرآن اصولی و کلی است . کلمات اهل عصمت هم علاوه فروع ، حاوی اصول و کلیات معارف و احکام است که برآورنده نیاز اهلش در هر زمان است لذاست که فرمودند : علینا القاء الاصول و علیکم التفریع . اما این غنا وقتی صورت می بندد که در همه ابعاد این تفریع محقق شود .
این معنا در بخش کمی از روایات اهل عصمت محقق شده است و آن بخش فقه و احکام عملی است اما متاسفانه در عقاید و معارف این امر مهجور مانده است و کار اجتهادی مستمری که پاسخگو باشد انجام نشده است .
مثلا ما در استنباط احکام فرعی مجهز به علم اصول هستیم اما در بسیاری از علوم دیگر علم میزانی تالیف نشده است .
لذا این ادعا هرچند به حسب واقع و به نسبت ائمه ع صحیح است اما به نسبت ما درست نیست چه اینکه ما به اندازه تلاش علمی مان از احادیث بهره مند می شویم .
شرایط و استعدادهای امروز مستلزم تلاش علمی بیشتردر حوزه معارف و حتی در حوزه احکام است و به نظر نمی رسد تلاشهای انجام شده کافی باشد کما اینکه خلا حضور علوم اسلامی را در حوزه علوم انسانی بطور واضح شاهدیم و این جز به ما بر نمی گردد چه اینکه آیات و روایات نیازها را پاسخ دادند اما ما نگرفتیم چرا که اخذ این معارف بطور کامل مستلزم همان تفریعی است که در بسیاری از حوزه ها انجام نشده است .
ما در عین قدر دانی از تلاش علما در حفظ آیات و روایات و ارائه علومی ارزشمند به جامعه انسانی آنرا کافی ندانسته و بر تلاش بیش از پیش برای استنباط دانشها از قرآن و سنت تاکید می کنیم .
مطمئنا در این استفاده علمی از آیات و روایات همه دانشها می توانند نقش ارزشمند خود را داشته باشند و هیچ دانشی در این امر بی ارزش نیست .
موفق باشید

حقگو;145168 نوشت:
مانند تاجری که خزانه اش مملوّ از جواهر و سنگ­های قیمتی است و او از آنها غافل است و قیمت آنها را نمی داند.
حقگو;145168 نوشت:
احادیث گرانسنگ، حاوی همه احتیاجات انسان است. پس واجب است که به آنها اهتمام ورزیم؛ آنها را یاد بگیریم و در مدارس و دانشگاه ها آنها را آموزش دهیم. در مجامع و مناسبت های مختلف و در کتاب ها، نشریات و رسانه ها از آنها استفاده کنیم.

تدری الروایه خیر من الف تروی

فهمیدن یک روایت با ارزش تر از نقل هزار روایت است.

دریات احادیث یکی از علوم لازم و واجب در شریعت است و این علوم وابسته به میزان فهم دین است و این فهم دین است که باعث میشود هرکسی که روایتی را میخواند هم درست آنرا بفهمد و هم ارزشش را درک کند و در نتیجه صحیح اجرا و عمل نماید.

علم درایت حدیث میسر نمیشود مگر اینکه شخص در فهم دین تجهد کرده باشد و این تلاش را خداوند حکیم علم کلام و علم عرفان میداند.

در آیات متعدد از تفکر و تعقل در آیات و عالم خلقت صحبت شده و همچنین خداوند در قرآن میفرماید که اسرار و رموز الهی را به تحقیق کنندگان در دین و عالم خلقت خواهد گفت .

و همچنین در مورد شناخت عالم خلقت و شناخت نفس و شناختت خدای متعال در آیات صحبت شده و مرحوم مجلسی نیز همین مطلب را در بحار آورده.

پس

لزوما آنچراکه ما بعنوان عرفان و کلام اسلام که مطابق با قران و دیانت است و از حدودش تجاوز نمیکند عین دیانت و لازمه آن بدانیم.

یاحق

موضوع قفل شده است