آيا جهنميان عاقبت به بهشت خواهند رفت؟
تبهای اولیه
مساله «خلود و جاودانگي عذاب گروهي از جهنميان»از جمله بحثهايي است که از ديرباز در ميان متکلمان، مفسران، فلاسفه و عرفا مطرح بوده و براي خود موافقان و مخالفاني را داشته است.البته اکثر علماي اسلامي در عداد طرفداران خلود هستند.در اينجا ادله طرفداران، شبهات و ايرادات مخالفان و پاسخ آنها را ذکر ميکنيم:
ادله موافقان خلود
دليل اول: قرآن کريم
يکي از متقنترين ادله طرفداران خلود، وجود آيات فراواني در قرآن کريم است که نسبت به جاودانه بودن کيفر برخي، دلالت تام و صريح دارند و با تعابير مختلفي اين مدعا را اثبات ميکنند؛ که به چند نمونه اشاره ميشود:
1. « وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون »(بقره 39)
و کساني که کافر شدند و آيات ما را تکذيب کردند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.
2. « يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ » (مائده 37)
آنها پيوسته ميخواهند از آتش خارج شوند ولي نميتوانند خارج شوند و براي آنها مجازات پايداري است.
3. « وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُون » (زخرف 77)
آنها فرياد ميکشند اي مالک دوزخ آرزو داريم پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم) ميگويد: شما در اينجا ماندني هستيد.
4. « ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ » (يونس 52)
سپس به ظالمان گفته ميشود بچشيد عذاب خلد و هميشگي را.
در بيشتر آياتي که بر عذاب دائمي برخي از جهنميان تاکيد دارند از کلمه «خلود»(جاودانگي) استفاده شده است به طوري که اين کلمه در اشکال مختلف آن در مورد عذاب جهنم بيش از سي باب در قرآن بکار رفته است.[1] در لغت «خلود» به معناي ثبات و باقي ماندن است که اين بقا ميتواند براي مدت طولاني باشد و همچنين براي هميشه و دائمي.[2] با توجه به اين معنا برخي گفتهاند که معناي خلود در عذاب اين است که مدت طولاني در آن ميمانند نه به صورت دائمي و ابدي.[3]در پاسخ به اين شبهه بايد گفت:اگر جاودانگي عذاب تنها از لفظ خلود و مشتقات آن استنتاج ميشد مجال اين تفسيرها بود اما همانطور که در آيات مذکور ملاحظه شد تنها تعبير به خلود نشده است، تعابيري مانند «و ما هم بخارجين من النار» (بقره167) دلالت قطعي به عدم خروج از جهنم دارند[4] به طوري که علامه طباطبايي اين تعبير را دليلي بر رد قائلين به هميشگي نبودن عذاب جهنم ميداند.[5]
دليل دوم: روايات
دليل ديگر طرفداران خلود، وجود رواياتي است که مساله خلود ر ابه روشني بيان ميکنند که دو نمونه از آنها را ذکر ميکنيم:
1. امام باقر(ع) فرمودند:« إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جِيءَ بِالْمَوْتِ فَيُذْبَحُ ثُمَّ يُقَالُ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ أَبَداً »[6] «زماني که جهنميان وارد جهنم و بهشتيان وارد بهشت شدند مرگ را پيش آنها آورده و ذبح ميکنند و به آنها گفته ميشود شما براي هميشه در اينجا هستيد و مرگي براي شما نيست.»
2. امام رضا(ع) به مامون نوشتند:« إِنَّ اللَّهَ لَا يُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُخْرِجُ مِنَ النَّارِ كَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِيهَا »[7] «خداوند مومني را که وعده بهشت به او داده وارد آتش جهنم نميکند و کافري را که به او وعده آتش جهنم و خلود در آن را داده از جهنم خارج نميکند.»
کساني که عذاب جاودان دارند
در آيات مختلف قرآن کريم گروههاي زير به عنوان مخلدون در عذاب معرفي شدهاند:
1. کافران (آل عمران116)
2. مشرکان (نحل29)
3. منافقان (مجادله17)
4. مرتدان (آل عمران86-88)
5. تکذيب کنندگان آيات الهي (اعراف36)
6. دشمنان خدا و پيامبر(ص) (توبه63)
7. ظالمان و ستمگران (شوري45)
8. اشقياء (هود106-107)
9. آنها که غرق در گناهند (بقره81)
10. قاتل مومن (نساء 93)
11. رباخواران (بقره 275)
12. سبک اعمالان (مومنون102-103)
13. گنهکاران به طور عام (جن23)[8]
با دقت در آيات فوق اين نکته معلوم ميشود که آنچه مسلم است خلود کفار، افراد بيايمان و مشرکان در دوزخ ميباشد، اما خلود همه گنهکاران و معصيتکاران مسلم نيست مگر اينکه عصيان و گناه آنچنان عظيم يا گسترده باشد که انسان را به کفر و ترک ايمان بکشاند يا بيايمان از دنيا برود. مثلا در آيه 81 بقره تعبير به «احاطت به خطيئته»: «کسي که گناهي انجام دهد و آثار گناه تمام وجود او را بپوشاند» نشان ميدهد که ارتکاب گناه به تنهايي موجب خلود در آتش نميشود بلکه احاطه گناه به تمام وجود انسان که او را به سوي کفر سوق ميدهد، سبب خلود ميشود، چنانچه در آيه 10سوره روم عاقبت انجام گناه را تکذيب آيات الهي و به سخريه گرفتن آنها ميداند.اين آيه نشان ميدهد که اصرار بر گناه و ادامه آن منجر به کفر و تکذيب آيات الهي ميشود.همچنين آياتي که مغفرت الهي را گسترده و شامل همه گناهان غير از شرک ميداند و آيات شفاعت و قبول توبه دليل روشني بر اين حقيقتاند که حساب کفار و مشرکان از گنهکاران ديگرکه قابل بخشش و آمرزشاند، جداست.[9] در روايات نيز به اختصاص خلود به کفار تصريح شده است، در روايتي امام کاظم (ع) فرمودند: « لَا يُخَلِّدُ اللَّهُ فِي النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْك»[10] «خداوند فقط کفار، منکرين، گمراهان و مشرکين را در آتش عذاب دائمي ميکند.»
ايرادات مربوط به جاودانگي عذاب
کساني که مساله خلود را نميپذيرند ايرادات و اشکالاتي را در مورد اين مساله مطرح کردهاند که برخي از آنها را همراه با پاسخاشان ذکر ميکنيم:
1. بقاي فطرت الهي
نهاد و سرشت هر آدمي اعم از کافر و مومن، با طينت توحيد به منصه ظهور و وجود رسيده است و تمام آدميان در عالم ذر به نداي «الست بربکم» الهي پاسخ موحدانه «قالوا بلي» سردادند. بنابراين طبيعت اصلي و ذاتي انسان بر محور توحيد و خداباوري است. از سوي ديگر چون حجاب کفر و شرک در مقابل فطرت توحيد، عرضي و غير ذاتي است خواه ناخواه بعد از مدتي به حسب ضعف و شدتش زايل خواهد شد زيرا که امر عرضي نميتواند دائمي باشد.[11]بنابراين کفار بعد از تحمل عذاب دردناک جهنم، به فطرت اصلي خود برميگردند و از اين طريق از عذاب ابدي رهايي مييابند.[12]
پاسخ
درست است که انسان با فطرت الهي خلق شده ولي اگر خطاها و انحرافها به صورت عادت دربيايند و در دل و جان انسان رسوخ کنند به صورت طبيعت ثانوي درآمده و صورت جديدي به انسان ميدهند. همانگونه که در دنيا گروهي از جنايتکاران به مرحلهاي از انحراف ميرسند که حتي از جنايات خود لذت ميبرند و اموري که انسان به حسب فطرت و طبيعت از آن متنفر است مورد علاقه آنها قرار ميگيرد.اين طبيعت ثانوي در آخرت جايي براي بازگشت به فطرت باقي نگذاشته و موجب عذاب دائمي انسان ميشود.علامه طباطبايي در اين زمينه مينويسد:
2. جاودانه بودن کفار در جهنم نه جاودانه بودن عذاب جهنم
محمود شلتوت رئيس دانشکاه الازهر ميگويد:« در قرآن عبارتي که به طور صريح و قاطع دلالت بر دوام عذاب جهنم داشته باشد، وجود ندارد. تنها چيزي که از قرآن به دست ميآيد اين است که کفار همواره در جهنم خواهند بود؛ بدين معنا که کافران مادامي که جهنم و عذاب آن باقي است از آن خارج نخواهند شد، اما اينکه جهنم پايان ندارد يا نه، موضوع ديگري است که در قرآن دليل قطعي بر آن نيست.»[14]
پاسخ
قرآن کريم جهنم را «دار الخلد»(فصلت28) و عذاب آن را «عذاب الخلد»(سجده14) معرفي ميکند، نتيجه اين دو تعبير اين است که عذاب جهنم بطور دائمي شامل حال کفار و معاندين خواهد بود و هرگز از آن رهايي نمييابند.[15]
3. خلود نوعي است نه شخصي
برخي خلود را «خلود نوعي» دانستهاند نه شخصي، به اين معني که اصل عذاب جهنم هميشگي و سرمدي است و هيچگاه عذاب آن قطع نخواهد شد ولي انسانهاي کافر و معاند بعد از تحمل عذاب متناسب با جرم خود، از آتش دوزخ رهايي خواهند يافت و جاي آنها را کفار ديگري خواهند گرفت.[16]
پاسخ
آياتي که با تعبيراتي همچون «يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخارجين منها» (مائده37) دلالت بر عدم خروج برخي از جهنميان از جهنم ميکنند، کاملا مخالف اين نظريه هستند زيرا طبق اين آيات تک تک افرادي که وارد جهنم ميشوند، به هيچ وجه از آن خارج نشده و عذاب دائمي آنها را فرا خواهد گرفت.
4. تنافي خلود با عدل الهي
مهمترين و اصليترين اشکالي که در مورد مساله خلود شده اين است که بايد ميان جرم و کيفر تناسب وجود داشته باشد و کيفر متناسب با جرم و گناه تعيين شود، در اين صورت چگونه عذاب ابدي قابل توجيه است با اينکه زمان جرم و گناه محدود بوده است؟ انساني که حداکثر صد سال در کفر و عناد زندگي کرده چگونه ميتوان او را در برابر يکصد سال گناه، عذاي بينهايت کرد؟ آيا اين کاري غير عادلانه نيست؟
پاسخ
منشا اين اشکال توجه نکردن به اين نکته است که نوع مجازات در آخرت با نوع مجازات در دنيا متفاوت است و پاسخ اشکال بيتناسبي جرم و جنايت، بستگي به فهم اين تفاوت دارد. مجازات سه گونه است:
1. مجازات قراردادي (تنبيه و عبرت)
2. مجازاتي که با گناه، رابطه تکويني و طبيعي دارد. (مکافات دنيوي)
3. مجازاتي که تجسم خود جرم است و چيزي جدا از آن نيست. (عذاب اخروي)
نوع اول مجازات همان کيفرها و مقررات جزائي است که در جوامع بشري به وسيله مقننين الهي و غير الهي وضع ميگردند. فائده اين مجازات يکي جلوگيري از تکرار جرم بوسيله خود مجرم و ديگري تشفي و تسلي خاطر ستمديده است در مواردي که از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.در چنين مجازاتهايي قطعا بايد تناسب جرم و جنايت در نظر گرفته شود.ولي بايد توجه داشت که اين گونه مجازاتها در جهان آخرت معقول نيست، زيرا نه آخرت جاي عمل است تا عقوبت کردن انسان به اين منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جاي تشفي و تسلي خاطر.
نوع دوم مجازات، کيفرهايي هستند که رابطه علي و معلولي با جرم دارند، يعني معلول جرم و نتيجه طبيعي آن هستند. اين کيفرها را «مکافات عمل» يا «اثر وضعي گناه» ميگويند. مثلا شرابخواري موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائين و ناراحتيهاي کبدي ميشود. يا تخلف از قوانين راهنمايي و رانندگي گاه موجب تصادفاتي ميشود که سبب زمينگير شدن انسان براي يک عمر ميشود.اينگونه مکافاتها نتيجه و لازمه خود عمل و جرم است و کيفر قانوني و قراردادي نيست تا گفته شود که بايد تناسب جرم و مجازات در آن رعايت شود.
در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروي است رابطه جرم و مجازات، نه قرارداري است و نه از نوع رابطه تکويني، بلکه يک رابطه قويتري است که در آن بين جرم و مجازات، رابطه «عينيت» و «اتحاد» حکمفرماست. يعني کيفر و مجازات در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروي صورت واقعي اعمال بد است که در آنجا خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثل پيدا ميکند. قرآن کريم در اين زمينه ميفرمايد: «و بدا لهم سيئات ما عملوا» (جاثيه33) «اعمال بدشان در برابر آنان آشکار ميشود.»[17]
ولي باز جاي اين سئوال است که چرا عملي محدود در دنيا، به صورت عذابي نامحدود تجسم مييابد؟ در جواب اين سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت، عذاب هميشگي بدنبال ندارد، وقتي انسان يک عمل ناروا را به صورت مداوم انجام دهد و انجام اين عمل براي او عادت گردد در اين صورت اثر بد آن در نفس و جان انسان رسوخ کرده و طبيعت ثانوي او ميگردد و حقيقت جديدي را براي او شکل ميدهد و باعث ميشود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده معروف «ذاتي الشيء لايختلف و لا يتخلف»؛ «چيزي که ذاتي و حقيقت چيزي به شما آيد، هرگز دستخش تغيير قرار نگرفته و تخلف پذير نيست.»اين حقيقت جديد آثار دائمي در پي داشته و در نتيجه مايه عقوبت و عذاب ابدي ميگردد.حکيم سبزواري به اين مطلب اشاره کرده و ميگويد:«تصير الكيفية الظلمانية جوهرية و العرضية السيئة ذاتية مثل مركب القوى فإن الفطرة الإنسانية ذاتية لا تزول و الفطرة الثانية أيضا ذاتية إذ صارت ملكة جوهرية إذ العادة طبيعة ثانوية»[18] «کيفيت ظلماني گناه، صورت جوهري مييابد و آلودگي عرضي آن ذاتي ميگردد؛ زيرا فطرت اوليه انسان، ذاتي او است و زوالپذير نيست و فطرت ثانوي نيز، هرگاه به صورت ملکه جوهري مبدل شود، جنبه ذاتي به خود ميگيرد زيرا عادت، طبيعت ثانوي انسان به شمار ميرود.»
بجز مواردی که در بالا ذکر شد سایر جهنمیان پس از پاکسازی در جهنم به بهشت میروند