حركت عملى به سوى پاكى‏ ==>از تو حرکت از خدا برکت

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حركت عملى به سوى پاكى‏ ==>از تو حرکت از خدا برکت

با نام و یاد خدا

سلام به همه عزیزان

منابع مقالہ :
کتاب عرفان اسلامى ج‏4

نوشته :

حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

در مقدمه رباب نامه سلطان ولد به هفت مسأله برمى‏خوريم كه به عنوان حركت عملى به سوى پاكى و صداقت از آيات قرآن و روايات گرفته شده كه با تلخيص و كمى تصرف در بعضى از لغات و عبارات آن لازم است، بدانيم‏ «1».

1- انديشيدن در هر كار
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله يك ساعت انديشيدن را از يك سال و به استناد نقل ديگر از هفتاد سال عبادت، برتر دانسته است. انديشه در صنع الهى، در عالم نفس، در عالم آفاق، در عالم شرع، در ظاهر و باطن عالم، در عمل و عاقبت آن، در آخرت و حساب و كتاب و بهشت و عقاب، راهبر به سوى پاكى و زندگى صحيح است.

2- پاكى نيت‏
بيداران راه حق از لحاظ آفرينش و با توجه به قرآن و احاديث، انسان را داراى دو جنبه جدا از هم مى‏شناسند: يكى جسم تاريك و فانى و بى‏ارزش و ديگرى روشنايى ايزدى يا روح خدايى كه بخش ارزشمند وجود انسان است و چون جسم‏ها اصولًا يكسان است، ضابطه تعيين ارزش ها همان باطن و نيروهاى غير مادى است.

روى همين اصل ظاهر در نظر عارفان بهاى خود را از دست مى‏دهد؛ زيرا كه با تظاهر مى‏توانيم ظاهر خود را نيكو جلوه دهيم، يا كارى را براى جلب توجه ديگران انجام دهيم، بى‏آن‏كه قلباً كوچك ترين اعتقادى به عمل خود داشته باشيم.

اتفاقاً حديثى هم از پيغمبر باقى است، مبنى بر اين‏كه خداوند به نيت‏ها توجه دارد نه به ظاهر و اعمال ظاهر انسان ها؛ چه بسا ممكن است كه كسى ما را به زبان ستايش كند، اما دلى لبريز از نفرت و كينه نسبت به ما داشته باشد.

پس دل هاى پاك و نيات صادقانه معيار ارزشيابى در كارها است و خداوند به دل هاى پاك توجه مى‏كند.

گفت حق من ننگرم اندر عمل‏




نى در اين جسم كثيف پر دغل‏




ليك دارم دائماً در دل نظر




زان كه جز دل نيست از من باخبر




دل بود چون آينه شاهد منم‏




جز در آيينه نظر مى‏نفكنم‏




غير آيينه نخواهد خوب رو




كى بود چيزى چنان مطلوب او



اهميت و ارزش دل و آنچه در آن مى‏گذرد تا بدان جاست كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده:

مَنْ أَحَبَّ قَوْماً فَهُوَ مِنْهُمْ‏ «2».

3- دعا همراه با حركت و عمل‏
اصل قرار دادن نيت در خصوص كارها ممكن است اين اشتباه را در پى آورد كه گروهى بى‏هيچ كارى، دست روى دست بگذارند و به اميد اين‏كه نيت فلان كار نيك را دارند، دل خوش سازند.
متأسفانه بسيارى از مردم براى كارها كلاه شرعى درست مى‏كنند، مثلًا اگر دروغ مصلحت‏آميز را جايز بدانيم، اما حدود «مصلحت» را تعيين نكنيم، آيا كدام دروغ است كه در آن مصلحتى ملحوظ نباشد؟

پس بايد توجه داشت كه اصلْ قرار دادن نيت از آن روست كه اگر كارى را با نيت درست شروع كنيم؛ اما امكانات و قدرت ما براى كمال آن كافى نباشد يا مثلًا به منظور اصلاح امرى آن را خراب‏تر كنيم، از لحاظ شرعى و اخلاقى مسؤوليتى متوجه ما نيست، در صورتى كه امكان اصلاح آن از دست ما برود و گرنه در يك‏جا نشستن و دست روى دست گذاشتن هيچ مشكلى را حل نمى‏كند، حتى اگر نيت انجام كارى را داشته باشيم، چرا كه نيت راه رفتن به تنهايى كافى نيست كه ما را از جايى به جايى ببرد، مگر اين‏كه راه رفتن و حركت را با نيت همراه سازيم.

در مورد دعا نيز وضع همين طور است، درخواست چيزى از خداوند بى‏آن‏كه در جهت كسب آن كوشش كنيم، كوچك ترين اثر مثبتى نخواهد داشت.
دعا در حقيقت يعنى اقدام و كوشش در جهت مطلوب و اين همان مطلبى است كه به صورت مَثَل مى‏گويند:

«از تو حركت از خدا بركت».

سلطان ولد براى روشن ساختن مطلب، تمثيلى زيبا آورده است:

ساده مردى بود در يك مدرسه‏


احمقى بى‏حاصلى پر وسوسه‏



روز و شب در حجره گفتى اى خدا


عالمم گردان و بر من در گشا



ديگران در حجره‏ها پهلوى او


جمله در تكرار بودند و غلو



پر شده از بانگ هريك صحن و بام‏


جمله در بحث اصولين و كلام‏



بحث ايشان را مدرس مى‏شنيد


بر در و بر بام هريك مى‏دويد



روز و شب تا بيند ايشان در جهاد


چون همى‏كوشند در علم و رشاد



حرصشان چونست در تحصيل‏ها


تا از ايشان كيست افزون در ذكا



او همى گفتى همه شب كاى خدا


عالمم ساز و بزرگ و مقتدا



پس مدرس گفتش از روزن كه هان‏


روز و شب تكرار كن درست بخوان‏



او چنان پنداشت كان گفت از خداست‏


حرص تحصيلش ز جان چون موج‏هاست‏



گشت از آن پس روز و شب مشغول او


همچو ياران ديگر در جستجو



خواندن و تكرار او بسيار كرد


پند را بشنيد و با آن كار كرد



بعد اندك مدت اندر علم دين‏


گشت او دانا و استاد گزين‏



باز مى‏گويد: خواجه‏اى براى خريدن غلام به بازار رفت، يكى از غلامان، بسيار از خود تعريف كرد و گفت: من محاسن زيادى دارم و يكى از آن‏ها اين است كه نيازهاى خواجه را بدون آن‏كه بگويد درك مى‏كنم.

خواجه او را خريد و به خانه برد. پس از چند روزى خواجه تشنه شد، اما هرچه منتظر نشست غلام آبى نياورد. بر غلام بانگ زد كه تشنه‏ام آبى بياور، اما او پاسخ نداد و حركتى نكرد، تا آن كه خواجه از تشنگى برخاست و كوزه‏اى آب را به چنگ آورد و نوشيد، آن گاه غلام گفت: اى خواجه! اكنون بر من معلوم شد كه تشنه‏اى زيرا علامت نياز به چيزى حركت در رفع آن است.

4- كشتن هواهاى نفس و دورى از شهوات‏
در وجود آدمى دو نيروى متضاد فرمانرواست. نخست نيرويى كه اعمال نيك و شايسته را در نظر آدمى جلوه مى‏دهد و عارفان بر اساس اصول الهى آن را عقل نام نهاده‏اند و ديگر نيرويى كه از آن تعبير به نفس و هواهاى آن شده كه در برابر آن نيروى ايزدى است و اين نيرو راهبرنده به شهوات و بدى ها است و در حقيقت نيروى شيطانى و اهريمنى به شمار مى‏رود.

نفس، تمايلات حيوانى را در وجود آدمى مى‏آرايد و آن گونه كه كودكان را با شيرينى مى‏فريبند، انسان را به راه نادرست مى‏كشاند كه پايان آن جز تلخى و رنج نخواهد بود!!

مهم‏ترين اصل در مبارزه با نفس شناختن نيروهاى گوناگون آن است و گرنه هر لحظه اين امكان وجود دارد كه يكى از جنبه‏هاى اهريمنى نفس، خود را در چشم انسان بيارايد و نيكو جلوه دهد و آن وقت گمراهى انسان قطعى است.

سلطان ولد، نيروهاى ظاهرى و باطنى نفس را به ديو سياه و سپيد تشبيه كرده است.
او مى‏گويد: ديوان سپيد و سياه در نفوس مردمند، حال هاى بد مثل، زنا و قتل و حرام خوردن و غير آن ديوان سياهند و آن را همه كس مى‏بينند و مى‏دانند و حال‏هاى نيك مثل ترك دنيا كردن و به طاعت و عبادت و خير مشغول شدن از روى ظاهر به غرض آن‏كه خلق قبول كنند ديوان سپيدند، آن را هركس نتواند ديدن و دانستن مگر كه اوليا كه ايشان را دائم نظر در باطن است و تمامت ديوان سياه و سپيد را در خود ديده‏اند و كشته‏اند و در همه هم مى‏بينند و مى‏دانند.

شهوات لذايذ خارج از حدود و مقررات الهى است كه در امروز گرچه ظاهر شيرين و خوش مزه‏اى دارد، ولى فردا كه باطنش آشكار شد، به صورت رنج ابدى و عذاب هميشگى گريبان انسان را خواهد گرفت!

در حديث نبوى آمده:

حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكارِهِ وَحُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ‏ «3».

بهشت، در گرو تحمل سختى‏هاست و جهنم با شهوات پر مى‏شود.

در تقرير اين حديث در «رباب نامه» آمده:

هرچه تو را آن رنج و تلخ و ناخوش مى‏نمايد هم‏چون خارستان، آن راه بهشت است و هرچه تو را شيرين و گوارنده و خوش مى‏نمايد، مثل خوردن و شهوت راندن و عيش و عشرت كردن، هم‏چون گلشن و سبزه زار، آن راه دوزخ است.

پس هركه راه رنج را گزيد، به گنج جنت رسيد و هركه راحت را اختيار كرد در محنت ابد افتاد و به نار دوزخ پيوست!

5- مجاهده، رنج كشيدن، گرسنگى‏
گرفتار ماندن در دنياى مادى و فراموش كردن جوار حق موجب پرداختن به گمان ها و انديشه‏هاى نفسانى است و هريك از اين نوع انديشه‏ها در حقيقت نوعى بت به شمار مى‏روند كه براى رسيدن به كمال، بايد آن‏ها را از ميان برداشت.

سلطان ولد، اين‏گونه بت‏هاى فكرى را به پرده‏هايى تشبيه مى‏كند كه ميان بنده و حق كشيده شده است و بايد به نيروى رياضت و مجاهده آن‏ها را از ميان برداشت.

6- عبادت‏
كشتن هواى نفس و ترك خود و رياضت و مجاهدت هنگامى سودمند است كه با عبادت و خدمت در راه حق همراه شود و گرنه به استناد آيه:

[وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ‏] «4».

و جن و انس را جز براى اين‏كه مرا بپرستند نيافريديم.

چون مقصود حق از خلقت انسان عبادت بود، هركه اينجا نكند در دوزخ گرفتار خواهد آمد.

7- پيروى از ولى حق‏
اگر كسى شش مرحله گذشته را بدون ولى و راهنماى الهى طى كند بدون شك به جايى نمى‏رسد.

اگر كسى فى المثل هزاران سال عبادت كند و در رياضت و مجاهده باشد و دائم در حال انديشه ديده شود و به مبارزه با نفس سخت كوشا باشد، ولى به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نگرود، هم به جايى نمى‏رسد، هم عباداتش مقبول نخواهد بود.

تمام برنامه‏هاى انسان در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بايد زير نظر راهنمايى پيامبر صلى الله عليه و آله و در زمان امام بايد زير نظر امام معصوم و در زمان غيبت بايد زير نظر عالم ربانى باشد.

چون اين هفت مرحله را گذر كنى، به مرز پاكى و صداقت مى‏رسى و آن ارزش و اعتبار الهى را كسب كرده لايق ورود به بساط خدمت جانان و نشستن در مقام قرب او خواهى گشت كه حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

لا يَطَأُ بَساطَهُ إلَّاالْمُطَهَّرُونَ وَلا يُؤذَنُ لِمُجالَسَتِهِ إلَّاالصِّدِّيقُون‏

پی نوشت ھا:
______________________________

(1)- رباب نامه.
(2)- تفسير ابن كثير: 2/ 343.
(3)- روضة الواعظين: 2/ 421، مجلس فى الحث على مخالفة النفس؛ بحار الأنوار: 68/ 72، باب 62، حديث 42.
(4)- ذاريات (51): 56.

سلام به همه دوستان
به نظرم رسید پست طولانی quester گرامی رو در چند پست تقسیم کنم مناسب تر باشه.با احترام

این مراحل رو باید به ترتیب رفت؟

میشه برای کسی که اول راهه، یه کم عملی تر و ملموس تر یا مثلا با مثال توضیح بدین؟

موضوع قفل شده است