چرا با گذشت اين همه سال هنوز کسي موق نشده است آيه اي مثل قرآن بياورد؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا با گذشت اين همه سال هنوز کسي موق نشده است آيه اي مثل قرآن بياورد؟

چرا با گذشت اين همه سال هنوز کسي موق نشده است آيه اي مثل قرآن بياورد؟

تحدي قرآن كريم (دليل اعجاز قرآن)

الف: آيات تحدي (مبارزه طلبي)
آياتي كه تحدي (مبارزه طلبي) قرآن در آنها مطرح شده است چند گونه است. گاهي مردم را در مورد كل قرآن و يا ده سوره آن به مبارزه ميطلبد و گاهي ميفرمايد اگر ميتوانيد يك سوره مثل آن بياوريد. به اين آيات توجه كنيد:
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذاالقرآن لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا » [2]
« بگو اگر تمامي انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند نخواهند توانست و لو آنكه برخي آنها به كمك ديگران بشتابند.»
« ام يقولون افتريه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين » [3]
« آيا ميگويند كه [ محمد (ص)] افترا ميبندند (و كلام خود را كلام خدا مي خواند) پس ده سوره مانند آن بسازيد و بياوريد و از هر كس، غير از خدا، ميخواهيد كمك بگيريد، اگر راست ميگوييد.»
« و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداكم من دون الله ان كنتم صادقين » [4]
« و اگر در مورد آنچه به بنده خود[محمد(ص)] نازل كرديم شكي داريد پس سورهاي از جنس آن بياوريد و گواهان خود را ، غير از خدا بخوانيد، اگر راستگويانيد.»
سوره يونس آيه 38 نيز مضموني شبيه آيه 23 سوره بقره دارد. « فأتوا بسورة مثله » با اين تفاوت كه كلمه «من» در سوره بقره هست اما در سوره يونس « مثله» بدون كلمه « من» آمده است. ( در مورد اين نكته بعدا توضيح خواهيم داد. )
« ام يقولون تقوله بل لايؤمنون فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين» [5]
« يا ( آيا) ميگويند او قرآن را از خود بافته است بلكه ايمان نميآورند . اگر راست ميگويند پس كلامي مثل آن ( قرآن) را بياورند.»
هر چند كه ظاهر كلمه « مثله » اين است كه كل قرآن مراد باشد ولي كلمه حديث « كلام» شامل كمتر از يك سوره هم ميشود. و لذا برخي احتمال دادهاند كه مقدار معجزه بودن قرآن يك سوره و يا تعدادي از آيات است كه به اندازه يك سوره باشد. [6]
تذكر: نكته جالب در آيات فوق اين است: آنجايي كه سخن از آوردن مثل كل قرآن ياده سوره آن است سخني از ياري افراد به همديگر است اما جائي كه سخن از يك سوره و حديث است مسأله شاهدان ـ و نه ياوران ـ را مطرح ميكند. علت اين تعبيرات شايد اين باشد كه در صورت اول اين كاربراي يك نفر مشكل است و يا اينكه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.
ب: قلمرو تحدي قرآن: مبارزه طلبي قرآن سه نوع شمول دارد
1ـ شمول افرادى: قرآن ميفرمايد: « لئن اجتمعت الجن و الانس علي ان يأتوا بمثل هذاالقرآن لايأتون بمثله » [7]يعني اگر همه افراد انسانها و حتي جنها جمع شوند نميتوانند مثل قرآن را بياورند و به اصطلاح، عام افرادي است. بطوري كه شامل همه افراد موجود انسانها و حتي افرادي كه در آينده ميآيند ميشود.
2ـ شمول زمانى: يعني اين دعوت و تحدي قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و هميشه ادامه دارد و لذا ميفرمايد:
« فان لم تفعلوا و لن تفعلوا » [8]
اگر در گذشته نتوانستيد مثل قرآن را بياوريد و هرگز هم نخواهيد توانست .
3ـ شمول احوالى: در هيچ حالي نميتوانيد مثل قرآن را بياوريد يعني اگر عرب و يا عجم،اديب(متخصص ادبيات عرب) و يا متخصص در هر زمينه ديگر باشد نميتوانيد مثل قرآن را بياوريد. البته اين مطلب از اطلاق آيه استفاده ميشود. [9]
و از اين شمول و عموم و اطلاق آيه ميتوان استفاده كرد كه آن جهت و رمز اعجاز قرآن بايد چيزي ديگر باشد. كه شامل همه زمانها و همه احوال باشد. و اين در حالي است كه برخي مثل شاطبي ميگويند: اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است. و همين كه اديبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بياورند دليل معجزه بودن قرآن است و در اعصار بعدي فقط به همين مطلب احتجاج ميشود. [10]
پ: مرجع ضمير « من مثله »
در سوره بقره آيه 12 ميخوانيم : « فأتوا بسورة من مثله » در مورد مرجع ضمير غايب « مثله» ميتوان چند احتمال را مطرح كرد:
1ـ مرجع ضمير قرآن (مانزّلنا) باشد يعنى: « پس سورهاي از جنس (از مثل) قرآن بياوريد.»
از ظاهر آيه همين معنا استفاده ميشود و مشهور در زبانها هم همين است و علامه طباطبائي (ره) در الميزان نيز اين احتمال را ذكر ميكند. [11]
2ـ مرجع ضمير خدا باشد يعني : « اگر ميتوانيد سورهاي از مثل خدا بياوريد» اين مطلب در كلام الزملكاني (م 651 ق) به عنوان يك احتمال نقل شده كه ضعيف است چرا كه سياق اين آيه با آيه «قل فأتوا بعشر سور مثله» [12] واحد است در حالي كه ضمير در اين آيه به خدا بر نميگردد. [13]
3ـ مرجع ضمير به عبد (پيامبر (ص)) برميگردد،يعني : « پس سورهاي از مثل پيامبر (ص) ( كه امي است) بياوريد.» يعني صدور يك سوره مثل سورههاي قرآن از فردي درس نخوانده مثل پيامبر (ص) ممكن نيست. اين احتمال را علامه طباطبائي در الميزان [14] بيان ميكند.
تذكر: شايد اين مطلب اشاره به مراتب اعجاز نيز باشد. يعني آوردن يك سوره با توجه به اينكه همه جهات اعجاز را در برندارد از فردي امي معجزه است و از افراد امي برنميآيد همانطور كه آوردن ده سوره ( با توجه به محتواي آن سورهها و جهات عديده اعجاز آنها) از دست افراد كثير با تخصصهاي گوناگون هم ساخته نيست.
يعني هر آيهاي خطاب به شخص يا اشخاص خاص(امي ـ جن و انس) است و مرتبهاي از اعجاز را بيان ميكند . و شاهد اين مطلب همان چيزي است كه قبلاً بيان كرديم كه تحدي قرآن در مورد ده سوره و كل قرآن همراه با اشاره به ياوران انس و جن است اما در مورد تحدي به يك سوره سخني از آنها به ميان نميايد بلكه داوران و شاهداني را براي قضاوت بين دو سوره كه از فرد امي صادر ميشود فرا ميخواند . تا روشن شود كه هيچ فرد امي نميتواند مثل پيامبر(ص) باشد و سورهاي معجزه آسا آورد.
و از اين مطلب جواب « الزملكاني » هم روشن شد كه سياق دو آيه يكسان نيست چرا كه در سوره هود سخن از ده سوره ـ و نه يك سوره ـ است. و نيز در سوره هود مرجعي مثل « عبد » وجود ندارد و نيز كلمه « من» در آنجا نيست.
پس هر چند ظاهر آيه معناي اول را نشان ميدهد اما معناي سوم دقيقتر بنظر ميرسد.
4ـ علامه طباطبائي (ره) در الميزان [15] احتمال ديگر نيز مطرح ميكند كه ضمير به خود سوره (بقره مثلاً) برگردد. و سپس آن احتمال را تضعيف ميكند.

با سلام خدمت دوست عزيز
همان طور كه مي دانيد
1-قران معجزه حضرت رسول (ص) است در قرآن آياتي است كه بارها تمام مردم جهان را به تحدي فراخوانده است
2-معجزات پيامبرا قابل خدشه نيست زيرا اگر معجرات پيامبران طوري بود كه كس ديگري مي توانست مثل آن را بياورد ديكر معجزه به آن اطلاق نمي شد و اصلا معجزه وجودش و بودنش به اين است كه كسي را توان هماوردي با آن نباشد تا نمايندگيه پيامبري به سبب آن اثبات شود
3- اگر كسان ديكري مي تواتستند مثل آن را بباورند آن معجزه تلقي نمي شود واين اختصاص به پيامبر ما ندارد و تمام پيامبران الهي نيز چنين بودند
4-واين كه چرا كسي مثل قران را نتوانسته بياورد براي اين كه قران هم معجزه حضرت رسول(ص) است و كسي را توان مقابله با آن نيست.

سوالی که در پیوند با تحدی قرآن مطرح می شود این است:
به فرض کسی یافت شد که آیه ای یا آیاتی یا سوره ای ارائه داد و مدعی شد به تحدی پاسخ داده است. در این بین باید داوری یا حکمی باشد که به قضاوت بنشیند و درباره قوت و ضعف سوره یا آیه ارائه شده و همانندی یا عدم همانندی آن با قرآن نظر دهد. بدیهی است که داور مفروض نمی تواند مسلمان باشد زیرا مسلمان به قرآن و خداوند ایمان دارد و در قرآن خداوند می گوید اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند نخواهند توانست مانند قرآن بیاورند. مسلمان با داشتن چنین باوری به هیچ وجه در ذهن خویش هم نمی تواند تصور کند که ممکن است این کار شدنی باشد. زیرا در آن صورت به درستی قرآن و سخن خداوند شک کرده است. کسی که بخشی از قرآن را نپذیرد یعنی به صحت و درستی کل قرآن شک کرده است. به بیان دیگر نمی توان بخشی را پذیرفت و بخشی دیگر را به کناری گذارد. داور شدن فردی در عین مسلمانی با ایمان وی که پایه و مایه مسلمانی اوست در تضاد است. از این روی فرد مسلمان صلاحیت داوری در این باب را ندارد خصوصا این که ایمان وی به قضاوت وی درباره سوره یا آیه ارائه شده جهت خواهد داد. و این به هیچ روی پذیرفته نیست. همچنین قضاوت فرد مسلمان به همین دلیل که مخلوط با ایمان و تعصب دینی خواهد بود برای غیر مسلمان مسموع نیست.

از سوی دیگر فردی غیر مسلمان نیز نمی تواند داوری را پذیرا شود زیرا قول وی برای مسلمانان مسموع نخواهد بود.
بنا بر آنچه گفته شد چه مرجع با چه مشخصاتی واقعاً صلاحیت آن را دارد که درباره قوت و ضعف و همانندی یا عدم همانندی سوره یا آیه ارائه شده داوری کند؟

زنده ی بیدار;4520 نوشت:
چه مرجع با چه مشخصاتی واقعاً صلاحیت آن را دارد که درباره قوت و ضعف و همانندی یا عدم همانندی سوره یا آیه ارائه شده داوری کند؟

با سلام خدمت دوست عزیز
این کفته می شود کسی نمی تواند مثل قران را بیاورد پشتوانه عقلی دارد به این صورت که
1-از خصصیات معجزه پیامبران همین است که ادعای رقابت و هماوردی می کنند و کسی را که ادعای رقابت می کند را به مبارزه می طلبند و این تنها از خصوصیات قران نیست بلکه معجزلت دیگر پیامبران نیز این گونه بود

2-قران معجزه پیامبر است و معجزات پیامبران در زمانهای خود امتحان پس داده اند وکسانی نتوانسته اند در مقابل انها قد علم کرده و عرض اندام کنند ومعجزات پیامبران طبق دلایل عقلی نمی توانند هماورد داشته باشند

زیزا اگر غیر از این باشند دیگر معجزه نیستند اصلا یکی از راههای تشخیص معجزه از غیر ان همان است که کسی نتواند مثل ان بیاورد واین که گفته می شود کسی نمی تواند
مثل قران را بیاورد یعنی این که قران معجزه است و معجزه از راههای تشخیص پیامبر از دیگران است و اگر معجزه همواورد داشته باشد معجزه نیست

3- لازم نیست کسی داوری کند زیرا همان هایی که ادعای هماوردی می کنند خودشان به اشتباه خودشان پی می برند مثل زمان حضرت موسی که ادعای ساحران را باطل کرد و خود ساحران به اشتباه خویش پی بردند

4-بر فرض که کسانی پیدا شدند که ادعای جواب ایه تحدی قران را دادند!!!در چه چیز قران می خواهند تحدی کنند مثل کدام ایه قران را می خواهند بیاورند -از داستانهای قرانت می خواهند خبر بدهند که دروغ است !!!!! دلیلشان بر مدعاشان چه خواهد بود؟؟؟

-از بهشت و جهنم می خواهند خبر بدهند!!!! به کدام دلیل؟؟؟؟

-برنامه جدیدی برای سعادت بشر دارد !!!کدام عقل ان را قبول می کند؟؟؟؟

وهزاران سوال دیگر..............

ما قبل از رفتن به سراغ قاضی اول این سوالات را می پرسیم اگر جوابش درست بود قبول اش می کنیم چرا به سراغ داور و قاضی برویم

مگر زمانی که پیامبران ادعایی داشت مردم سراغ داور می رفتند
مردم به عقل خویش رجوع می کنند و نشانه می خواهند اگر درست بود قبولش می کنند

طاها;4617 نوشت:

1-از خصصیات معجزه پیامبران همین است که ادعای رقابت و هماوردی می کنند و کسی را که ادعای رقابت می کند را به مبارزه می طلبند و این تنها از خصوصیات قران نیست بلکه معجزلت دیگر پیامبران نیز این گونه بود

خوب این چه ربطی به سخن من داشت؟

طاها;4617 نوشت:

2-قران معجزه پیامبر است و معجزات پیامبران در زمانهای خود امتحان پس داده اند وکسانی نتوانسته اند در مقابل انها قد علم کرده و عرض اندام کنند ومعجزات پیامبران طبق دلایل عقلی نمی توانند هماورد داشته باشند

خوب این که اساس بحث بحث بود. ادعا شده است که قرآن معجزه پیامبر است و اگر شکی دارد مانند آن بیاورد. و من در ادامه مسئله داوری را مطرح کردم.
از این گذشته اگر در گذشته کسی نتوانست مانند معجزه ی پیامبران پیشین را بیاورد دلیل می شود که کسی نتواند مانند معجزه ی پیامبر اسلام را بیاورد؟؟
وانگهی قرار است با اثبات اعجاز قرآن نبوت پیامبر اسلام اثبات شود.

طاها;4617 نوشت:

زیزا اگر غیر از این باشند دیگر معجزه نیستند اصلا یکی از راههای تشخیص معجزه از غیر ان همان است که کسی نتواند مثل ان بیاورد واین که گفته می شود کسی نمی تواند
مثل قران را بیاورد یعنی این که قران معجزه است و معجزه از راههای تشخیص پیامبر از دیگران است و اگر معجزه همواورد داشته باشد معجزه نیست

باز هم پاسخ به اشکال من نیست. دوست عزیز نیازی به گفتن این سخنان به من نیست. اگر متن پست های مرا درست بخوانید متوجه می شوید که نیازی به این شاخ و برگهای اضافه در بحث نیست. دقیق و مشخص به اشکال جواب بده.
طاها;4617 نوشت:

3- لازم نیست کسی داوری کند زیرا همان هایی که ادعای هماوردی می کنند خودشان به اشتباه خودشان پی می برند مثل زمان حضرت موسی که ادعای ساحران را باطل کرد و خود ساحران به اشتباه خویش پی بردند

چرا نیازی نیست؟؟!!
فردی نمونه ای عرضه می کند و می گوید شبیه به قرآن است. چه کسی یا کسانی باید در ضعف و قوت این نمونه سخن بگویند؟؟ پاسخ این پرسش را در پست های قبل داده ام. دوباره بخوانید.
در مورد قصه ی موسی کار ساحران و معجزه ی موسی همه فهم بود یعنی اگر این جریان در نقاط مختلف عالم با قومیت ها و زبانهای مختلف اجرا می شد و مردم می دیدند که اژدهای موسی مارهای ساحران را می بلعد پی می بردند که کار موسی بزرگتر است ولی در مورد قرآن چنین نیست.
اول این که صرفا کسانی که به عربی مسلطند می توانند کم و کیف کار را بسنجند. بنابراین سایر افراد از تشخیص اعجاز خارج می شوند.
دوم اینکه به علت واضح و مشخص نبودن معیارهای داوری و نسبی و ذوقی بودن بسیاری از آن نتیجه به آن شفافیت و بلعیدن مارها توسط اژدها نیست. دقت کن
طاها;4617 نوشت:

4-بر فرض که کسانی پیدا شدند که ادعای جواب ایه تحدی قران را دادند!!!در چه چیز قران می خواهند تحدی کنند مثل کدام ایه قران را می خواهند بیاورند -از داستانهای قرانت می خواهند خبر بدهند که دروغ است !!!!! دلیلشان بر مدعاشان چه خواهد بود؟؟؟

آیا در تاریخ قصه ی موسی آمده است؟؟ جریان اعجاز موسی در کدام تاریخ مدون بشری آمده است؟؟ جریان یوسف چه؟؟ خواهش می کنم به تورات استناد نکنید چون به زعم شما پر از تحریف است.
قصه آوردن کاری ندارد. برای مثال در نمونه ی عرضه شده فرد ادعا می کند قصه حضرت قازمیت!! را بصورتی دلکش و فریبا عرضه کرده است. اگر از من منبع تاریخی قصه حضرت قازمیت را می خواهید شما را به منبع تاریخی حضرت یوسف و موسی ارجاع می دهم! انصاف از این بیشتر می خواهید؟
طاها;4617 نوشت:

-از بهشت و جهنم می خواهند خبر بدهند!!!! به کدام دلیل؟؟؟؟

-برنامه جدیدی برای سعادت بشر دارد !!!کدام عقل ان را قبول می کند؟؟؟؟


به کدام دلیل شما می گویید بهشت و جهنمی وجود دارد؟؟ شما آن را دیده اید؟ چه کسی از آن دنیا برگشته است و به قول خیام گفته است احوال مسافران عالم چون شد؟؟
مگر شما به بهشت رفته اید و دیده اید که هشت در دارد و نه ده در؟؟ خوب من هم ادعا می کنم 15 در دارد. اگر گفتی چرا؟ می گویم به همان دلیلی که شما پذیرفتی 8 در دارد. اگر گفتید این را خداوند در قرآن گفته است می گویم تازه ما از طریق اعجاز می خواهیم ثابت کنیم که این قرآن از جانب خداست.
فهمیدی اشتباهت کجا بود؟
از کجا می دانید برنامه عرضه شده در نهایت به سعادت بشر می انجامد؟؟ آیا به قیامت رفته ایم و نتیجه کار را دیده ایم؟؟؟
من می گویم تعالیم اخلاقی فی المثل کنفسیوس برتر است!! شما می گویید به چه دلیل؟؟ می گویم به همان دلیل که شما می گویید برنامه اخلاقی و سعادتی اسلام برتر است.
چه کسی نتیجه ی کار را در عالم فرضی قیامت دیده است؟؟ هیچ کس.
بنابراین مرا حواله به ناکجا آباد ندهید.

طاها;4617 نوشت:

وهزاران سوال دیگر..............

بقیه دلایل هم مانند دلیل فوق بودند؟!

طاها;4617 نوشت:

ما قبل از رفتن به سراغ قاضی اول این سوالات را می پرسیم اگر جوابش درست بود قبول اش می کنیم چرا به سراغ داور و قاضی برویم

به سراغ داور می رویم تا کشف شود که نمونه ی عرضه شده مانند قرآن است یا نه.
در نمونه عرضه شده به جای این که گفته شود خورشید در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند گفته می شود که زمین مانند گویی است که به گرد گویی بسیار بسیار بزرگتر به نام خورشید می گردد.
به جای این که گفته شود کوه ها میخ زمینند گفته می شود کوه ها حاصل فشارهای پوسته زمینند.
به جای این که گفته شود شها بسنگها ترقه پرانی فرشتگان هستند بسوی شیاطین!! ماهیت اصلی شهابسنگها را توضیح دهد. اشتباه نشود. لزومی نداشت که به زبان علمی گفته شود. به زبان بسیار ساده هم می شد گفت.
به جای این که کنیزداری و برده داری را بعنوان امری پذیرفته شده بداند مانند حکم شراب حکم به لغو و ممنوعیت برده داری می داد. نمی شد؟؟
حال خود قضاوت کن کدام بهتر است. قرآن یا نمونه عرضه شده؟؟

طاها;4617 نوشت:

مگر زمانی که پیامبران ادعایی داشت مردم سراغ داور می رفتند
مردم به عقل خویش رجوع می کنند و نشانه می خواهند اگر درست بود قبولش می کنند

عزیز من بررسی نمونه مانند قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت کاری تخصصی است. چند بار بگویم.
مانند اژدهای موسی نیست که همگان ببیند و تصدیق کنند. یک فرد نروژی بی اطلاع از زبان عربی می تواند به عقل خود رجوع کند و تشخیص دهد که نمونه ی عرضه شده مانند قرآن است یا نه؟؟
برای مثال کسی ادعا می کند دعای یا مقلب القلوب و الابصار تا آخر دعا مانند قرآن است. و هیچ کمی از ربنا آتنا ... ندارد. چه کسی باید داوری کند که این گفته درست یا نه؟؟ همه ی مردم می توانند به عقلشان رجوع کنند و نظر دهند؟؟
دوست من با تامل پاسخ بده.

زنده ی بیدار;4520 نوشت:
سوالی که در پیوند با تحدی قرآن مطرح می شود این است:
به فرض کسی یافت شد که آیه ای یا آیاتی یا سوره ای ارائه داد و مدعی شد به تحدی پاسخ داده است. در این بین باید داوری یا حکمی باشد که به قضاوت بنشیند و درباره قوت و ضعف سوره یا آیه ارائه شده و همانندی یا عدم همانندی آن با قرآن نظر دهد. بدیهی است که داور مفروض نمی تواند مسلمان باشد زیرا مسلمان به قرآن و خداوند ایمان دارد و در قرآن خداوند می گوید اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند نخواهند توانست مانند قرآن بیاورند. مسلمان با داشتن چنین باوری به هیچ وجه در ذهن خویش هم نمی تواند تصور کند که ممکن است این کار شدنی باشد. زیرا در آن صورت به درستی قرآن و سخن خداوند شک کرده است. کسی که بخشی از قرآن را نپذیرد یعنی به صحت و درستی کل قرآن شک کرده است. به بیان دیگر نمی توان بخشی را پذیرفت و بخشی دیگر را به کناری گذارد. داور شدن فردی در عین مسلمانی با ایمان وی که پایه و مایه مسلمانی اوست در تضاد است. از این روی فرد مسلمان صلاحیت داوری در این باب را ندارد خصوصا این که ایمان وی به قضاوت وی درباره سوره یا آیه ارائه شده جهت خواهد داد. و این به هیچ روی پذیرفته نیست. همچنین قضاوت فرد مسلمان به همین دلیل که مخلوط با ایمان و تعصب دینی خواهد بود برای غیر مسلمان مسموع نیست.
از سوی دیگر فردی غیر مسلمان نیز نمی تواند داوری را پذیرا شود زیرا قول وی برای مسلمانان مسموع نخواهد بود.
بنا بر آنچه گفته شد چه مرجع با چه مشخصاتی واقعاً صلاحیت آن را دارد که درباره قوت و ضعف و همانندی یا عدم همانندی سوره یا آیه ارائه شده داوری کند؟

دوست عزیز

چرا به دنبال جنجال آفرینی و تشکیکات بی پایه و اساس ساخته و پرداختۀ ذهن خودت هستی؟ چرا از این صفحه به آن صفحه می کنی و همان سؤالی را که پاسخ محکم و متقن گرفتی، در جائی دیگر، تکرار می کنی؟ ما پیشتر در صفحات مربوط به دلابل عدم تحریف قرآن به عین همین سؤال، مطروحه از سوی شما، جوابی روشن و متقن، در آدرس زیر، (پست شمارۀ 18) دادیم:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=25&page=2

و البته انتظار ما پذیرش از سوی شما نیست، بلکه دقت و مقایسۀ کاربران و خوانندگان فرهیخته و اهل انصاف ما را بس است. البته اگر بپذیرید و شما هم به حقیقتی الهی ایمان آورید، خیر و بهره اش از آن خود شماست.

حالیا دوست عزیز

چرا اندیشه های در مقام و مرحلۀ شک و تردید و فقدان ایمان خودت را به اهل ایمان و یقین تحمیل می کنی؟ هر مرحله اقتضاءات خاص خودش را دارد؟ مادامیکه به رسالت و نبوت رسول اکرم ایمان نداشته باشی و عصمت را از ضروریات آن نپذیری، حکایت همین است. در جزء جزء احکام و تعالیم و آورده های دین شک می کنی.

اما حکایت اهل ایمان متفاوت است؛ وقتی از راه عقل، پس از شناخت خدا به ضرورت ارسال رسل و پیامبران ایمان آوردند به وجه عام، و به طرق مختلف، به رسالت نبی خاتم و عصمت و مصونیت او از خطا و نسیان و ابلاغ، نیز یقین یافتند، به وجه خاص.

دیگر به حکم عقل و به دستور شارع مقدس، همو که برای سعادت و کمال بشری ارسال رسل و انزال کتب نموده، تردید نمی کنند.

کما اینکه وقتی در سیر و سفر دنیوی به راهنمائی کار کشته و با تجربه و راه بلد، اطمینان نمودی و در دفع مرض به طبیبی حاذق و مجرب، در جزئیات و کم و کیف راهنمائی و نسخۀ ایشان تردید و تشکیک نخواهی کرد.

و تا ریشه ها و مبانی اندیشه ات را سر و سامان نداده و به یک اعتقاد درست و یقینی نرسیدی،

شاخ و برگت را نباشد انتظار، گر به هر سو، هر جهت سیری کنند، یا به هر شکلی دمادم می شوند. و تو تنها چاره ای جز رفتن و ماندن نداری،

آنکه ایمان نیستش بی اختیار، می شود مقهور هر خرد و کلان ...

منور باشی به نور الهی، موفق باشی به توفیق

صدیق;4647 نوشت:

چرا به دنبال جنجال آفرینی وتشکیکات بی پایه و اساس ساخته و پرداختۀ ذهن خودت هستی؟ چرا از این صفحه به آن صفحه می کنی و همان سؤالی را که پاسخ محکم و متقن گرفتی، در جائی دیگر، تکرار می کنی؟ ما پیشتر در صفحات مربوط به دلابل عدم تحریف قرآن به عین همین سؤال، مطروحه از سوی شما، جوابی روشن و متقن، در آدرس زیر، (پست شمارۀ 18) دادیم:


دوست ارجمند
متاسفانه تقریبا به هیچ وجه متعرض اشکالاتی که در پست قبل عنوان کردم نشده اید و به روی مبارک نیاورده اید. چه کسی جنجال آفرینی می کند؟؟ من که آرام پاسخ شما را می دهم. اگر فکر می کنید با چنین ادبیاتی می توانید از بار پاسخگویی شانه خالی کنید به گمانم در اشتباهید.
همچنین به صرف این که بگویید جوابی روشن و محکم و متقن به من داده شده است الزاما دلیل نمی شود پاسخ شما دارای روشنی و اتقان و استحکام باشد. از قدیم گفته اند عطر آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. شما مورد اشکال را هنوز به درستی متوجه نشده اید. این را مبتنی بر پاسخهایتان می گویم.

صدیق;4647 نوشت:

و البته انتظار ما پذیرش از سوی شما نیست، بلکه دقت و مقایسۀ کاربران و خوانندگان فرهیخته و اهل انصاف ما را بس است. البته اگر بپذیرید و شما هم به حقیقتی الهی ایمان آورید، خیر و بهره اش از آن خود شماست.

کسی نیز از شما انتظار ندارد سخنان مرا بپذیری. مگر من چنین سخنی گفته ام؟
دقیقا من هم امید دارم کاربران خود به مقایسه بپردازند و غث را ثمین تشخیص دهند.
از این گذشته اگر شما نیز به حقیقت سخنان من پی ببرید خیر و بهره اش از آن شماست.
کل حزب بما لدیهم فرحون!!

صدیق;4647 نوشت:

چرا اندیشه های در مقام و مرحلۀ شک و تردید و فقدان ایمان خودت را به اهل ایمان و یقین تحمیل می کنی؟ هر مرحله اقتضاءات خاص خودش را دارد؟ مادامیکه به رسالت و نبوت رسول اکرم ایمان نداشته باشی و عصمت را از ضروریات آن نپذیری، حکایت همین است. در جزء جزء احکام و تعالیم و آورده های دین شک می کنی.

کسی تحمیل نکرده است. من سخن خود را می گویم شما نیز سخن خود را بگو. سایرین خود قضاوت خواهند کرد. از چه بیم داری؟
فکر کنم 1400 سال زمانی بس دراز بوده است جهت تحمیل عقاید خود به توده های مردم.
سخن در این است که حدود 1400 سال قبل فردی به نام محمد بن عبدالله ادعای نبوت می کند و کتابی عرضه می کند ( البته به تدریج) که آن را سخن خداوند می داند و آن را اعجاز خود می خواند. من قرار است پس از بررسی این کتاب و مفاد آن و بررسی ادعای تحدی و درستی سخن او و نبوتش را تصدیق کنم. اگر هم می بینی با تفکر انتقادی تعالیم و آموزه های قرآنی را بررسی می کنم از همین روی است.
صدیق;4647 نوشت:

اما حکایت اهل ایمان متفاوت است؛ وقتی از راه عقل، پس از شناخت خدا به ضرورت ارسال رسل و پیامبران ایمان آوردند به وجه عام، و به طرق مختلف، به رسالت نبی خاتم و عصمت و مصونیت او از خطا و نسیان و ابلاغ، نیز یقین یافتند، به وجه خاص.

در بالا عرض شد که من در حال بررسی صدق نبوت پیامبرم. و فعلا از طریق ادعای تحدی این کار را دنبال می کنم. اگر شاخ و برگهای اضافه اجازه دهند!!
صدیق;4647 نوشت:

کما اینکه وقتی در سیر و سفر دنیوی به راهنمائی کار کشته و با تجربه و راه بلد، اطمینان نمودی و در دفع مرض به طبیبی حاذق و مجرب، در جزئیات و کم و کیف راهنمائی و نسخۀ ایشان تردید و تشکیک نخواهی کرد.

من به طبیبی حاذق مراجعه می کنم و به راهنمایی کار بلد اعتماد می کنم چون از سر تجربه و شنیدن از این و آن که نتیجه کار وی را دیده و تصدیق کرده اند به حذاقت و آگاهی آنان گواهی داده اند به حاذق بودن و کاربلد بودن آنها پی می برم. سوال من این است که چه کسی به دنیای فرضی قیامت رفته است ونتیجه مثبت برنامه ی این پیامبر را اعلام کرده است؟؟ یک نفر را نام ببرید که از آن دنیا برگشته است؟؟
چگونه به این همه سخن و آموزه دل می بندی در صورتی که هیچ کس نتیجه ی آنها را در آن دنیا به شما گزارش نداده است؟؟
من اگر به طبیبی کار نابلد مراجعه کنم و نتیجه ی ضعیف و عکس بگیرم در همین دنیا متوجه می شوم و به دنبال طبیبی حاذق می گردم ولی شما چگونه نتیجه ی مثبت چنین برنامه ای را در آن دنیای دیگر دیده اید و تست کرده اید؟؟؟

صدیق;4647 نوشت:

آنکه ایمان نیستش بی اختیار، می شود مقهور هر خرد و کلان ...

جمله فوق را باید بدین صورت تصحیح کرد:
آنکه تعقل نیستش بی اختیار، می شود مقهور هر خرد و کلان ...

زنده ی بیدار;4637 نوشت:
خوب این چه ربطی به سخن من داشت؟

با سلام خدمت دوست عزیز

این مقدمه ای است بر رسیدن به دلیل و جواب سوالات جنابعالی.
در ضمن مقدمه ای را برای رسیدن به نتیجه ذکر می کنند .
در این جا هم مقدمه ما این است که قران معجزه الهی است و تمام معجزات الهی ادعای هماوردی و رقابت می کردند.

از بس به انکار دلایل مشغولید که مقدمه را نیز منکر می شوید

زنده ی بیدار;4637 نوشت:
دوست عزیز نیازی به گفتن این سخنان به من نیست. اگر متن پست های مرا درست بخوانید متوجه می شوید که نیازی به این شاخ و برگهای اضافه در بحث نیست. دقیق و مشخص به اشکال جواب بده.

با سلام

بله درست است از بس از کنار این مطالب مهم بدون تفکر گذشته اید که اساس بحث را شاخ و برگی می دانید

سخن واضح و مشخص است اگر در همین شاخ وبرگها به قول شما درست تفکر کنید

قران معجزه الهی است و معجزه الهی قابل خدشه نیست در هر زمان که می خواهد باشد چه زمان ما و چه در اینده و چه در گذشته .

زیرا معجزه دلیل نبوت پیامبران است و اگر معجزه خدشه پذیرد دیگر معجزه نیست

و قران هم خدشه نمی پذیرد زیرا معجزه است

این سخنان خارج از منطق و استدلال است.

زنده ی بیدار;4637 نوشت:
چرا نیازی نیست؟؟!! فردی نمونه ای عرضه می کند و می گوید شبیه به قرآن است. چه کسی یا کسانی باید در ضعف و قوت این نمونه سخن بگویند؟؟

سلامی دوباره

بنده گفتم که نیازی به داور نیست زیرا همان طوز که پیامبران دیکر معجزه خویش را به مردم عرضه می داشتند

دنبال داور نبودند که حال شما برای رد انها دنبال داور باشید شما هم اگر ادعایی دارید یا کسانی ادعایی دارند

که در مقابل قران است عرضه کنند بر جهانیان انسانها خودشان تصمیم خواهند گرفت

شما هم کمی راه انبیا را روید به خود انسانها اطمینان کنید و دنیال قاضی نباشید همانند پیامبران مدعی خود در مقابل قران را به بشریت ارایه دهید

باز جواب اولی هیچ پیامبری در اثبات ادعای خویش به دنبال قاضی نبود

زنده ی بیدار;4703 نوشت:
سخن در این است که حدود 1400 سال قبل فردی به نام محمد بن عبدالله ادعای نبوت می کند و کتابی عرضه می کند ( البته به تدریج) که آن را سخن خداوند می داند و آن را اعجاز خود می خواند. من قرار است پس از بررسی این کتاب و مفاد آن و بررسی ادعای تحدی و درستی سخن او و نبوتش را تصدیق کنم. اگر هم می بینی با تفکر انتقادی تعالیم و آموزه های قرآنی را بررسی می کنم از همین روی است. من به طبیبی حاذق مراجعه می کنم و به راهنمایی کار بلد اعتماد می کنم چون از سر تجربه و شنیدن از این و آن که نتیجه کار وی را دیده و تصدیق کرده اند به حذاقت و آگاهی آنان گواهی داده اند به حاذق بودن و کاربلد بودن آنها پی می برم. سوال من این است که چه کسی به دنیای فرضی قیامت رفته است ونتیجه مثبت برنامه ی این پیامبر را اعلام کرده است؟؟ یک نفر را نام ببرید که از آن دنیا برگشته است؟؟ چگونه به این همه سخن و آموزه دل می بندی در صورتی که هیچ کس نتیجه ی آنها را در آن دنیا به شما گزارش نداده است؟؟ من اگر به طبیبی کار نابلد مراجعه کنم و نتیجه ی ضعیف و عکس بگیرم در همین دنیا متوجه می شوم و به دنبال طبیبی حاذق می گردم ولی شما چگونه نتیجه ی مثبت چنین برنامه ای را در آن دنیای دیگر دیده اید و تست کرده اید؟؟؟

سلام دوست عزیز

در جعمبندی این بحث توجه به چند نکته ضروری است:

1. راه شناخت حقایق عالم، تنها به تجربه و عقل ختم نمی شود بلکه ابزار شناخت، عبارتند از تجربه، عقل، کشف و شهود و وحی و الهام، البته این تفاوت بسته به نوع جهان بینی هر کسی است. قائلان به جهان بینی مادی، تنها به علل مادی قائلند و هر آنچه را به تجربه و عقل خود دریافت کنند می پذیرند و غیر آن را انکار می کنند. اما معتقدان به جهان بینی الهی به علل معنوی و ماورائی نیز قائلند و وحی و الهام و کشف و شهود را نیز در شناخت حقائق مؤثر می دانند.
2. قرآن یکی از معجزات پیامبر و البته بزرگترین آنها و یکی از دلایل اثبات پیامبری نبی اکرم (ص) و تحدی یکی از دلایل معجزه بودن قرآن محمدی است. قرآن کریم در ابعاد مختلف معجزه است: 1- اعجاز ادبی قرآن 2- در قلمرو معارف و احکام 3- قرآن و اخبار غیبی 4- هماهنگی و عدم اختلاف در فرآن 5- پیشگویی های علمی قرآن 6- تحدی قرآن و معجزات دیگر پیامبر که در جای خود بحث شده است.
3. چگونه ما بر اساس نقل و خبر دیگران به حاذق بودن پزشکی و یا یک اتفاق تاریخی که خودمان شاهد آن نبودیم اعتراف می کنیم اما در قول و خبر اینهمه اخبار و نقل های متواتر رسیده از سوی اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی تردید می کنیم.
4. اگر به پیامبری و معجزات نبی مکرم اسلام (ص) و اخباری که در بارۀ معاد و جهان آخرت داده، به این دلیل که خودمان ندیده و یا چه کسی به آن عالم رفته و خبر آورده در حالیکه وجود جهان آخرت و اصل پاداش و جزا به حکم عقل نیز قابل اثبات است، شک کنیم. باید در همۀ معجزات و آورده های سایر پیامبران و حتی به همۀ دستاوردهای دانشمندان گذشته هم شک و تردید کنیم. (در اینصورت هیچ حقیقتی در عالم قابل اثبات نخواهد بود)
5. وقتی بر اساس ادلۀ مختلف نبوت پیامبر اکرم ثابت شد بر اساس اصل ضرورت عصمت و مصونیت نبی، صادق بودن آن نیز ثابت است از اینرو ایمان و اعتقاد به اخبار صادره در بارۀ حقایق دنیا و آخرت، نه تنها با حکم عقل منافاتی ندارد که عین آن است.
6. لجاجت و تند روی آدمی در برابر حق، و بستن گوشها و چشمها و دهان از دیدن، گفتن و شنیدن حقیقت و کلفت کردن پوسته تعصب و قرار گرفتن در این پوسته، آفتی برای عقب نشینی فکری و عملی افراد یک جامعه است و سبب اصلی گمراهی و تبهکاری یک اجتماع یا طایفه می باشد.
7. قرآن در آیاتی می فرماید: "خداوند که شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورده هیچ چیزی را نمی فهمیدید. خداوند گوش و چشم و عقل را برای شما قرار داد، تا او را سپاسگذاری کنید و قدر نعمتهای او را بدانید. (نحل، 78) و نیز می فرماید: "برای آنها (کافران) دلهایی است که حقایقی را با آن درک نمی کنند و چشمهایی است که حقیقت را با آنها نمی بیند، و گوشهایی است که فرمان خود را با آنها نمی شنوند و در حقیقت آنان مانند چهار پایان بی فهم و بدون درک و شعورند، بلکه از آنها گمراه تراند. (اعراف، 179) در جای دیگر می فرماید: "اگر حق را گوش می دادیم و فهم درک حقایق را داشتیم، از زمره دوزخیان نمی بودیم." (ملک، 10)
با سیر انفسی و آفاقی و دقت در آیات و نشانه های الهی در خواهیم یافت که: خداوند، آفرینش چشم و گوش و عقل را جز برای درک حقایق و شکر سپاسگذاری خداوند نمی پندارد. اما اعلام می کند که کافران و گمراهان از آنها، هیچگاه برای طلب حقیقت استفاده نکرده و بدین ترتیب برای خود فرقی با چهار پایان باقی نمیگذارند. و در آخر عامل بدبختی و سیه روزی آنها را همین امر می داند. بعلاوه قرآن را با ادله و نشانه های روشنی که در آن وجود دارد، فاقد هیچگونه شک و تردید می شمارد که البته درک و فهم حقایق آن و بار یافتن به هدایت و نورانیت آن را تنها به متقین اختصاص می دهد. "ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین" (بقره، آیه 2).

موفق باشید .

زنده ی بیدار;4637 نوشت:
در مورد قصه ی موسی کار ساحران و معجزه ی موسی همه فهم بود یعنی اگر این جریان در نقاط مختلف عالم با قومیت ها و زبانهای مختلف اجرا می شد و مردم می دیدند که اژدهای موسی مارهای ساحران را می بلعد پی می بردند که کار موسی بزرگتر است ولی در مورد قرآن چنین نیست. اول این که صرفا کسانی که به عربی مسلطند می توانند کم و کیف کار را بسنجند. بنابراین سایر افراد از تشخیص اعجاز خارج می شوند. دوم اینکه به علت واضح و مشخص نبودن معیارهای داوری و نسبی و ذوقی بودن بسیاری از آن نتیجه به آن شفافیت و بلعیدن مارها توسط اژدها نیست.

باز سلام

فرموده اید اعجاز قران به اندازه عصای موسی(ص) که اژده ها شده همه فهم نیست و دلیل را زبان عربی قران می دانید
در مورد داوری هم که در پست بالا ذکر کردیم


برادر عزیز
فصاحت و بلاغت قران یکی از راههای تشخیص اعجاز قران می باشد

جنابعالی هم اگر ترجمه قران را ببینید به اعجاز قران پی خواهید برد اعجاز قران در این است که

راه بهتر زیستن را به انسان می اموزد

بهترین مدل زندکی بشر در روی زمین را که راه سعادت بشر است به ایشان نشان می دهد

خبر از اینده بشر در اخرت می دهد
خبراز بهشت و جهنم و عذابها و پاداشها می دهد

هر کدام از پیامبران نسبت به مردمان زمان خویش و موقعیت های زمانی و مکانی و البته با حکمت الهی معجزه هایی برای اثبات ادعای خویش داشتند

و در مورد همه پیامبران امر چنین بود که پس از اثبات ادعای خویش راه سعادت را برای انها می فرمودند

قران نیز به نسبت زمان پیامبر خویش و به حکمت الهی به لغت عربی نازل می شد -هرچند که به زنانی نازل می شد همین اشکال را وارد می کردند که چرا به ان زبان -

پس تنها اعجاز قران فصاحت و بلاغت نیست که دیکران از تشخیص اعجاز قران عاجز باشند

ان زمان همه می دیدند که عصای پیامبر اژده ها می شود ودراین زمان هم همه می بینند که قران برنامه هایی ارائه می دهد که دیکران از طرح چنین مباحثی عاجزند وبه همین خاطر دنبالرو چنین معجزه ای هستند

موضوع قفل شده است