کدام یک از پسران حضرت علی در لشکر مختار شهید شد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام یک از پسران حضرت علی در لشکر مختار شهید شد؟

کدام یک از پسران حضرت علی در لشکر مختار شهید شد؟ لطفا در این باره که بنده شنیده ام کمی توضیح بفرمایید.

برچسب: 

شايد منظورتان فرزند حضرت علي عليه السلام بود که در جنگ مختار ومصعب بطور مرموز کشته شد که داستانش بدين شرح است عبیدالله پسر حضرت علی (علیه السلام) در سپاه مصعب بود و مصعب به پشتوانه حضور عبیدالله در لشکرگاهش چنین می گفت که ای مردم مختار دروغ می گوید که به خونخواهی حسین بن علی قیام کرده است، چرا که برادر حسین بن علی(علیه السلام) یعنی عبیدالله اینجاست و حکومت را می خواهد. و اگر مختار راست می گوید حکومت را به او واگذار کند.[1]
پس مختار کذاب است.
در تاریخ زندگی او گفته شده است که عبيد الله بن على از حجاز به كوفه و پيش مختار آمد و ازاو چيزى خواست.
مختار چيزى نداد و پرسيد آيا از مهدى (محمد حنفیه) نامه اى آورده‏اى. گفت: نه. چند روزى او را زندانى و سپس آزاد كرد و گفت: از پيش ما برو. و عبيد الله از مختار گريخت و به بصره پيش مصعب بن زبير رفت و به خانه دايى خود نعيم بن مسعود تميمى نهشلى فرود آمد.
مصعب دستور داد صد هزار درم به او پرداختند.
مصعب بن زبير دستور داد مردم براى جنگ با دشمن خود (يعنى مختار) آماده شوند و زمانى را براى حركت معين كرد و در جايى پايگاه قرار داد و سپس از همان پايگاه حركت كرد و بر بصره عبيد الله بن عمر بن عبيد الله بن معمر را گماشت.
وقتی مصعب حركت كرد، عبيد الله بن على از همراهى با او خوددارى كرد و ميان دايى ‏هاى خويش ماند. ولى دايى بزرگش نعيم بن مسعود همراه مصعب حركت كرد.
چون مصعب از بصره دور شد فرزندان سعد بن زيد منات بن تميم پيش عبيد الله آمدند و گفتند: ما هم دايى‏هاى تو هستيم و ما را هم در تو بهره و نصيبى است، پيش ما بيا كه دوست مى‏داريم تو را گرامى داريم. عبیدالله پذیرفت و پيش ايشان رفت.
آنان او را ميان خود منزل دادند و [ می خواستند تا با او بر خلافت بیعت کنند] در حالى كه خود كراهت داشت با او به خلافت بيعت كردند. عبيد الله بن على مى‏گفت: شتاب مكنيد و اين كار را انجام مدهيد و آنان از پذيرش گفتارش خوددارى كردند [ و با او بیعت کردند].
اين خبر به اطلاع مصعب رسيد و موضوع را براى عبيد الله بن عمر بن عبيد الله بن معمر نوشت و او را ناتوان شمرد و گفت: چگونه از كارى كه در مورد عبيد الله بن على شده است بى‏ خبر مانده‏اى و چگونه آگاه نشده‏اى كه با او بيعت كرده‏اند.
آن گاه مصعب دايى عبيد الله بن على را فراخواند و به او گفت: من تو را گرامى داشتم و در كارهاى ميان خودم و تو همواره نسبت به تو نيكى كردم چه چيز موجب شد در مورد خواهرزاده‏ات اين كار را انجام دهى و او را در بصره بگذارى كه مردم را بشوراند و نسبت به آنان خدعه و مكر ورزد. نعيم بن مسعود به خدا سوگند خورد كه اين كار را او انجام نداده و يك كلمه از اين داستان را نمى ‏داند.
مصعب سخن او را پذيرفت و او را تصديق كرد.
مصعب گفت: من براى عبيد الله بن عمر نامه نوشته‏ام و او را از غفلتى كه در اين مورد كرده است سرزنش كردم.
نعيم بن مسعود گفت: هيچ كس نبايد موجب تحريك بيشتر او گردد، من خود اين موضوع را كفايت مى‏كنم و او را پيش تو مى‏آورم.
نعيم حركت كرد و خود را به بصره رساند افراد خاندان حنظلة و عمرو بن تميم را جمع كرد و با آنان پيش افراد بنى سعد رفت و گفت: به خدا سوگند در اين كارى كه كرديد براى شما خيرى وجود ندارد و گويا مى ‏خواهيد تمام قبيله تيم را به هلاك اندازيد.
خواهرزاده‏ام را به من بسپريد، آنان ساعتى يك ديگر را سرزنش‏كردند و سپس عبيد الله بن على را به او سپردند و او همراه عبيد الله بيرون آمد و پيش مصعب رفت.
مصعب به عبيد الله گفت: اى برادر چه چيزى تو را به انجام اين كار واداشت؟ عبيد الله سوگند خورد كه به خدا قسم نه آن كار را مى ‏خواسته و نه از آن آگاه بوده است و گفت: من اين كار را خوش نداشتم و از پذيرش آن خوددارى كردم ولى آنان انجام دادند. مصعب او را تصديق كرد و از او پذيرفت.
در اين هنگام مصعب به عباد حبطى فرمانده جلو داران سپاه خود دستور داد براى رويارويى با لشكرهاى مختار پيشروى كند. او حركت كرد عبيد الله بن على هم همراهش بود و چون به منطقه مذار رسيدند سپاهيان مختار هم فرا رسيدند و برابر ايشان فرود آمدند. ناگاه به لشكر مصعب شبيخون زدند و بيشتر افرادش را كشتند و فقط اندكى توانستند پراكنده بگريزند.
عبيد الله بن على بن ابى طالب هم در آن شب كشته شد.[2]
به هر روی او با مصعب بیعت کرد.[3] برخی از مورخان مانند بلاذری معتقدند که سپاهیان مختار او را در مذار کشته اند.[4] پس از این واقعه مصعب چنین ادعا می کرد که او را شیعیان پدرش به قتل رسانده اند.[5]
البته طبری این سخن را یک پندار از محمد بن عمر واقدی می داند.[6] با این حال همدانی قتل عبیدالله را به یاران مختار نسبت می دهد.[7]
ابن سعد[8] و ابوالفرج اصفهانی[9] نیز این ادعا را پذیرفته اند.
با اینکه برخی معتقد بودند عبیدالله در کربلا به شهادت رسیده است، اما مجلسی این سخن را رد می کند و می گوید مختار او را کشت.[10]
به هر حال او در مذار کشته شد.[11]
گفتنی است این عبیدالله در شمار پیشقراولان سپاه مصعب بود.[12] در چگونگی قتل او ابن اعثم چنین گزارش کرده است که شخصی از کوفیان در حالی که او را نمی شناخت با ضربه ای که به شاه رگش زد او را از پای درآورد.[13]
از بین مورخین تنها مورخی که عبیدالله را از یاران مختار به حساب آورده، مسعودی است که به نظر می آید در عبارتش مسامحه است. [14]
قبر عبیدالله در روستای مزار واقع است.[15] در پایان با درنگی در گزارشهای ذکر شده به نظر می رسد طبق حدیث امام علی (علیه السلام) او باید بدست یاران مصعب کشته شده باشد چرا که نقل امام در واقع در جایگاه توبیخ عبیدالله است.
از سوی دیگر بیعت با عبیدالله از سوی برخی از بصریان می توانست دلیل خوبی برای کشتن او از سوی مصعب باشد، چرا که او رقیبی را حذف می کرد که با حذفش رقیب دیگرش یعنی مختار را نیز ترور شخصیت کرده بود.
با تامل در آنچه گفته شد، قتل عبیدالله بن علی بوسیله هر کسی که اتفاق افتاده باشد، کمک شایانی به جبهه زبیریان در کذاب نامیدن مختار نموده است.

[1] - تاريخ‏ اليعقوبى،ج‏2،ص:263
[2] - الطبقات‏ الكبرى،ج‏5،ص:88؛ الأعلام،ج‏4،ص:
[3] - الغارات،ج‏1،ص:93
[4] - انساب الاشراف،‏زكار،ج‏2،ص:410
[5] - أنساب‏ الأشراف،ج‏6،ص:439
[6] - تاريخ‏ الطبري،ج‏5،ص:154
[7] - تاريخ‏ الطبري (صله تاریخ طبری)،ج‏11،ص:664
[8] - الطبقات‏ الكبرى،ج‏3،ص:14
[9] - مقاتل ‏الطالبيين،ص:
92
[10] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،ج‏45،ص:39
[11] - شذرات‏ الذهب،ج‏1،ص:293
[12] - تاريخ ‏الطبري،ج‏6،ص:115
[13] - الفتوح،ج‏6،صص:289- 288
[14] - مروج ‏الذهب،ج‏3،ص:99
[15] - هروی، الاشارات الى معرفة الزيارات، ص: 71

[=&quot]با سپاس فراوان

[=&quot]درباره پسران حضرت علی (ع) که در جریان حمله مصعب به مختار کشته شده اند، دو قول وجود دارد. برخی معتقدند تنها عبیدالله بود و کشته شد که قاتلش هم شناخته نشد. و دیگرانی نیز هستند که می گویند در صف یاران مختار یکی از پسران حضرت علی (ع) به نام عمر بن علی(ع) به شهادت رسیده است.

[=&quot]البته دینوری در اخبار الطوال، می گوید، او در شمار یاران مصعب بود. ولی به نظر می آید دینوری عمر بن علی را با عبیدالله بن علی یکی دانسته و بدین سان دچار اشتباه شده است.[=&quot][1] البته او در این نظر تنها نیست و خلیفه بن خیاط نیز چنین سخنی می گوید. و تمامی داستان مربوط به دیدار عبیدالله با مصعب را برای عمر نقل می کند.[=&quot][2] اما ذهبی در تاریخ اسلام خود، وی را در بین کشته شدگان جنگ مختار نام می برد و او را از یاران مختار می خواند. وی عمر را کشته شده به سال هفتاد می داند. البته گمانه ای را به صورت ضعیف اینچنین مطرح می کند که برخی معتقدند او در بین یاران مصعب بوده است.[=&quot][3] گفتنی است ذهبی کشته شدن عبیدالله بن علی را در سال 72 هجری نوشته است.[=&quot][4] در این بین ابن عماد حنبلی در شذرات الذهب، قتل عبیدالله را در صف یاران مصعب و کشته شدن عمر بن علی را در بین یاوران مختار را به صورت تفکیک شده آورده و چنین بدست می دهد که عمر از یاران پر و پا قرص مختار بوده است. گفتنی است او نام عمر را عمر الاطرف ثبت کرده است.[=&quot][5] از این گزارشها که بگذریم ، به نظر می رسد اندکی در چند و چون زندگی عمر بن علی(ع) تردید وجود دارد. چرا که گفته شده وی در زمان حمله حجاج یعنی 5 سال پس از گشته شدن مختار ، زنده بوده و در این صورت او نمی توانسته در بین یاران مقتول مختار باشد.[=&quot][6] مگر اینکه بگوییم حضرت علی(ع) صاحب فرزند دیگری به نام عمر نیز بوده اند که در این صورت تفاوت بین این دو آشکار شود. البته این سخن خیلی هم دور از ذهن نیست چرا که نام عمر اصغر نیز در بین فرزندان حضرت علی (ع) دیده می شود، که مادرش بر خلاف مادر عمر الاکبر که صهباء بوده است، مادر وی ام سعیده ثبت شده است.[=&quot][7] به هر حال گفته شده یکی از این عمر بن علی (ع)ها اهل خوردن نبیذ یعنی شراب کشمش بوده و به همین دلیل شلاق نیز خورده است.[=&quot][8] این شخص تلاش زیادی داشت تا بتواند، خود را متولی صدقات امام علی (ع) نماید که موفق نشد.[=&quot][9] به هر حال یکی از این عمر ها تا زمان هشام بن عبدالملک زنده بوده و گزارش رفتن او به نزد هشام در دسترس است.[=&quot][10] او با تلاش فراوان بالاخره موفق شد نصف میراث حضرت علی را تصاحب کرده و در هشتاد و پنج سالی در ینبع از دنیا رفت.[=&quot][11] با توجه به کند و کاو حاصله می توان گفت حضرت علی(ع) دارای دو پسر به نام عمر بوده که یکی در بین یاران مختار کشته شد و دیگری سالها بعد نیز زنده بوده و احتمالا در دوران هشام بن عبدالملک از دنیا رفته است.


[=&quot][1] [=&quot]- [=&quot]الأخبار الطوال،ص:306

[=&quot][2] [=&quot]- [=&quot]تاريخ ‏خليفة،ص:165

[=&quot][3] [=&quot]-[=&quot]تاريخ ‏الإسلام،ج‏5،ص:197

[=&quot][4] [=&quot]- [=&quot]تاريخ‏ الإسلام،ج‏6،ص:165

[=&quot][5] [=&quot]- [=&quot]شذرات ‏الذهب،ج‏1،ص:293

[=&quot][6] [=&quot]- [=&quot]أنساب‏ الأشراف، سهیل ‏زكار،ج‏2،ص:318

[=&quot][7] [=&quot]- [=&quot]أنساب ‏الأشراف، زكار،ج‏2،ص:414

[=&quot][8] [=&quot]-[=&quot]أنساب ‏الأشراف، ‏زكار،ج‏2،ص:421

[=&quot][9] [=&quot]- [=&quot]أنساب‏ الأشراف، ‏زكار،ج‏3،ص:305

[=&quot][10] [=&quot]- [=&quot]أنساب ‏الأشراف،ج‏7،ص:230

[=&quot][11] [=&quot] -[=&quot]تاريخ ‏الطبري،ج‏5،ص:155
موضوع قفل شده است