آیه 154 بقره اثبات حقانیت شیعه و شبهه(طلبه ها و روحانیون می شود بیایید؟مهم)
تبهای اولیه
به نام خالق علم و ادب
سلام
دوستان در کلوپ پاسخ شماره 9 را مطالعه کنید
http://www.cloob.com/answer/question/show/questionid/147704
9. 90/6/14 (02:40)
پاسخگو : دوستان به مکر پاسخگوی یک توجه بکنید:
آیه را به اشتباه ترجمه کرده تا دروغ هاشو بتونه ثابت بکنه.توجه بکنید:
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ(البقرة/154)
و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،ولی شما نمیفهمید!
دوست عزیز"لا یشعرون"یعنی اینکه هیچ گونه احساسی ندارند.لا یشعرون مخاطبش مردگانه نه زندگان.
و اما شما میگید که اگر طلب شفا از امامان شرکه پس رفتن به پیش دکتر هم شرکه!!!دوست عزیز به این نکته توجه بفرمایید که ما استعانت از غیر خدا را شرک میدانیم نه طلب کمک از غیر خدا.استعانت یعنی طلب و امداد غیبی و اگر کسی به جز خدا از کس دیگری طلب و امداد غیبی بخواد اون موقع هست که دچار شرک شده////
اگر مطالعات خود را در حدی میدونید که بتونید مناظره بکنید ،من حاضرم که با شما در رابطه با مسئله شفاعت و توسل به صورت صوتی در هر مسنجری که دوست داشته باشید مناظره بکنم(دوستان دیگری هم که مایل باشن من حاضرم باهاشون مناظره بکنم. البته نه برای دعوا و جدل بلکه برای رفع شبهه)
- 0%
من در جواب این جواب
این و دارم می خواستم ببینم از لحاظ علم عربی درسته یا خیر؟
این دوستمون انگار جوابو درست نخوانده بودند
و حتی به آیه توجه نکردند
این جا برای باطل بودن ترجمه جناب مکارم شیرازی
گفتند لا یشعرون
در صورتی که آیه لا تشعرون و به شیوه مخاطب ترجمه می شود درست است؟
و برفرض که هیچگونه احساسی ندارند که من می گم اشتباهه و این مربوط به مردگان نیست
چون
1.خدا داره می گوید زنده اند پس چه طور بعد بگوید احساسی ندارند؟
2.همانطور که اول ذکر شد لا تشعرون است
نه لا یشعرون
و اما بخش دوم جواب
توسل را چه کسی گفت شرکه؟
چه کسی گفت که رفتن پیش پزشک شرکه؟
اگر کمک گرفتن ایراد نداره
خوب ما هم با توسل داریم از ائمه کمک می گیریم
تا شفاعت ما را پیش خدا بکنند!!!
یکی از ضعف های کلوب همینه که نمی شه درست جواب داد؟
حال از لحاظ عربی از بزرگواران می خواهم ببینند
استدلالم درسته؟
یا خیر
و بررسی کنند
:Gol::Hedye:
سلام
دوست عزیز من به هیچ وجه متوجه بحث شما نشدم
آیه 154 سوره بقره :
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ
در کجا بجای لا تشعرون - لا یشعرون آمده
در کتاب چاپ قرآن
شما این مورد را کجا دیدید
لطف میکنید بیشتر توضیح دهید
با سلام
اولا که قرآن را ترجمه کرده وهدفش از لایشعرون تاکید بر زنده بودن شهدا و تنبیه مخاطب است.
ثانیا معنای آیه هماهنگ با آیات :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ {الحجرات/2}
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ {الزمر/55}
یعنی هر کس که کمی عربی بداند میفهمد که اول وآخر آیه با هم هماهنگ است و اگر لا یشعرون باشد اصلا مفهوم ومعنی آیه بهم میریزد .
در کجا بجای لا تشعرون - لا یشعرون آمده در کتاب چاپ قرآن شما این مورد را کجا دیدید لطف میکنید بیشتر توضیح دهید
سلام
اون لینکو ببینید
http://www.cloob.com/answer/question...stionid/147704
اولا که قرآن را ترجمه کرده وهدفش از لایشعرون تاکید بر زنده بودن شهدا و تنبیه مخاطب است.
سلام
شما الان چه کسی را می گویید؟
این جواب این پاسخگو ناشی از مطالعه نکردن آیه می باشد
چرا که در آیه آمده:(( لَا تَشْعُرُونَ ))و پاسخگو این را گفته :(("لا یشعرون"یعنی اینکه هیچ گونه احساسی ندارند.لا یشعرون مخاطبش مردگانه نه زندگان.))
گذشته از این تمام مترجمان معنی نمی فهمید را آوردند
با سلام
پاسخگوی شماره 9 اصلا قرآن را اشتباه نوشته در قرآن آمده : لا تشعرون : یعنی شماها نمیفهمید .
[=B Lotus]تبرك جستن به موى پيامبر(ص)
[=B Lotus]مسلم در صحيح خود روايت مىكند كه: «رسول خدا(ص) به مِنى آمد و پس از رمى جمرات و قربانى كردن، سر خود را تراشيد و آن را به مردمان داد.»
[=B Lotus][=B Lotus]و در روايت ديگرى گويد: «آن حضرت سرتراش را فرا خواند و پس از تراشيدن موها، آنها را به اباطلحه داد. راوى گويد: او نيز آنها را ميان مردم تقسيم كرد.»[=Times New Roman][1]
[=B Lotus]و نيز از انس بن مالك روايت كند كه گفت:
[=B Lotus][=B Lotus]«رسول خدا(ص) را ديدم كه سر مىتراشيد و صحابه آن حضرت دور او را گرفته بودند تا هر مويى كه فرو افتد در دست يكى از آنان قرار گيرد.»[=Times New Roman][2]
[=B Lotus]و در كتاب اسد الغابه در شرح حال خالد بن وليد گويد:
[=B Lotus][=B Lotus]«خالد بن وليد كه در نبرد با ايرانيان و روميان نقش ويژه و برجستهاى داشت به هنگام فتح دمشق در شب كلاهى كه با آن مىجنگيد، تار مويى از رسول خدا(ص) را قرار داده بود كه به بركت آن فتح و ظفر مىجست و هميشه پيروز بود.»
[=B Lotus]همچنين در شرح حال او در اصابه و مستدرك حاكم گويند:
[=B Lotus][=B Lotus]«خالد بن وليد در نبرد يرموك شب كلاه خويش را گم كرد و دستور داد آن را بجويند. ابتدا آن را نيافتند، ولى دوباره جستجو كردند و آن را يافتند و ديدند شب كلاهى كهنه و مندرس است. خالد گفت: رسول خدا(ص) در سالى عمره به جاى آورد و سر تراشيد. مردمان به جمعآورى موهاى آن حضرت پرداختند و من در گرفتن موى پيشانى بر آنان سبقت گرفتم و آن را در اين شب كلاه نهادم و اكنون در هيچ نبردى حاضر نمىشوم كه اين شب كلاه با من باشد مگر آنكه پيروزى نصيب من مىگردد.»[=Times New Roman][3]
[=B Lotus]و در صحيح بخارى روايت كند كه: «تارهايى از موى پيامبر(ص) نزد امسلمه زوجه رسول خدا(ص) بود كه هرگاه كسى را چشمزخمى مىرسيد ظرف آبى خدمت ايشان مىفرستاد تا آن موها را در آن فرو كند و آسيبديده را شفا بخشد.»[=Times New Roman][4]
[=B Lotus]عبيده گويد: «اگر يك تار موى پيامبر نزد من باشد از همه دنيا و هرچه در آن است نزد من محبوبتر است.»[=Times New Roman][5]
[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=B Lotus]. صحيح مسلم، كتاب الحج، باب بيان ان السنة يوم النحران يرمى ثم ينحر ثم يحلق، حديث 323 و 326؛ سنن ابوداود، كتاب المناسك، باب الحلق و التقصير، حديث 1981؛ طبقات ابن سعد، ج 1، ص 135؛ مسند احمد، ج 3، ص 111، 133، 137، 146، 208، 214، 239، 256، 287 و ج 4، ص 42؛ مغازى واقدى، ص 429.
[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=B Lotus]. صحيح مسلم، كتاب الفضائل، باب قرب النبى من الناس و تبركهم به، حديث 74، ص 1812.
[=Times New Roman][3][=Times New Roman] [=B Lotus]. مستدرك حاكم، كتاب معرفة الصحابة، باب مناقب خالد بن الوليد، ج 3، ص 299. فشرده اين روايت در منتخب كنزالعمال، در حاشيه مسند احمد، ج 5، ص 178 و تاريخ ابن كثير، ج7، ص 113 نيز آمده است.
[=Times New Roman][4][=Times New Roman] [=B Lotus]. صحيح بخارى، كتاب اللباس، باب ما يذكر فى الشيب، ج 4، ص 27، كه ما فشرده آن را آوريم.
[=Times New Roman][5][=Times New Roman] [=B Lotus].طبقات ابنسعد، ج6، ص63؛ صحيحبخارى، كتابالوضوء، باب الماء الذى يغسلبه شعر الانسان،ج1، ص31.
سوره : النمل آیه : 80
متن عربی آیه : إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
ترجمه :
- تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از توروی بر می گردانند برسانی
- ترجمه فولادوند
البتّه تو مردگان را شنوا نمىگردانى، و اين ندا را به كران- چون پشت بگردانند- نمىتوانى بشنوانى.
- ترجمه مجتبوی
تو نتوانى كه مردگان را بشنوانى، و نه به كران آواى دعوت را بشنوانى آنگاه كه پشت كرده برمىگردند.
- ترجمه مشکینی
مسلّما تو مردگان (كفر و عناد) را نتوانى شنواند و دعوت خود را به كران، در جايى كه پشت كرده و رويگردانند نتوانى رساند
- ترجمه بهرام پور
البته تو نمىتوانى مردگان را شنوا كنى و نمىتوانى نداى دعوت را به گوش كران برسانى هنگامى كه پشت مىكنند و روى بر مىتابند
- تفسیر مجمع البيان
- تفسیر الميزان
برخی از آیات قرآن باهم در ارتباط بوده و باید به آیات قبل و بعد از آن نیز توجه نمود
آیه فوق سخنی است که خداوند با رسولش میفرمایند و اصلا در ارتباط با توسل جویی نبوده و نیست .
- سوره : الروم آیه : 52
ترجمه آیه :
- تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و اگر اينان نيز از تو بازگردند ، آواز خود را به گوش آن کران نرسانی ،
- ترجمه فولادوند
و در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمىگردانى، و اين دعوت را به كران- آن گاه كه به ادبار پشت مىگردانند- نمىتوانى بشنوانى.
- ترجمه مجتبوی
تو مردگان- مردهدلان- را نتوانى شنواند و بانگ و آواز را به كران نتوانى شنواند آنگاه كه پشت كرده برگردند.
- ترجمه مشکینی
مسلّما تو مردگان (كفر و عناد) را نتوانى شنواند و دعوت خود را به كران، در جايى كه پشت كرده و رويگردانند نتوانى رساند
- ترجمه بهرام پور
پس مسلما تو نمىتوانى مردگان را شنوا كنى و نمىتوانى دعوت [خود] را به گوش كرها برسانى هنگامى كه پشت كنند و برگردند
و تو [اى پيامبر! هرگز] نخواهى توانست [دعوتت را] به گوش مردگان برسانى، و نخواهى توانست اين دعوت را به كرها [بويژه] آنگاه كه پشت كنان [از حق] دور مىگردند - بشنوانى
تفسیر الميزان
و نيز تو نمىتوانى كوران گمراه را از گمراهى به هدايت بكشانى، و به جز كسانى را كه به آيات ما ايمان دارند، و تسليم ما هستند نمىشنوانى
لطفا به ترجمه آیات و تفسیر آن توجه کنید
- سوره : فاطر آیه : 22
ترجمه :
- و زندگان و مردگان برابر نيستند خدا هر که را خواهد می شنواند و تونمی توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته اند بشنوانی
- ترجمه فولادوند
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مىگرداند و تو كسانى را كه در گورهايند نمىتوانى شنوا سازى.
- ترجمه مجتبوی
و نيز زندگان و مردگان- مؤمنان با كافران- برابر نيستند. همانا خدا آن را كه خواهد- شايسته بداند- مىشنواند. و تو كسانى را كه در گورند- مردهدلان كافران- نشنوانى
- ترجمه مشکینی
و نيز زندگان (مغز و دل كه اهل ايمانند) و مردگان (فكر و قلب كه اهل كفر و جهالتند) يكسان نيستند. بىترديد خداوند هر كس را بخواهد (پس از پذيرش دعوت دين راههاى تكامل دينى و انسانى را به او) مىشنواند، و تو هرگز اهل قبور را نمىتوانى شنواند
- ترجمه بهرام پور
و نه زندگان يكسانند و نه مردگان. همانا خدا هر كه را بخواهد شنوا مىكند، و تو كسانى را كه در گورهايند شنوا نتوانى كرد
تفسیر :
تفسیر مجمع البيان
و زندگان و مردگان [نيز] با هم برابر نيستند؛ بىگمان خدا هركه را بخواهد [و شايستهاش بنگرد] شنوا مىسازد و تو نمىتوانى كسانى را كه در گورها خفتهاند شنوا سازى.
تفسیر الميزان
و زندگان و مردگان نيز يكسان نيستند، كه همانا خدا هدايت خويش را به هر كه خواهد مىشنواند و تو چيزى را به كسانى كه در گورستان (كفر و جهالت) فرو رفته اند نمىشنوانى
حال از لحاظ عربی از بزرگواران می خواهم ببینند استدلالم درسته؟ یا خیر و بررسی کنند
سلام
بله شما درست فرموده اید . قرآن می فرماید : ولکن لا تشعرون و لیکن شما درک نمی کنید . این آیه خطاب به اغلب انسانهاست که از درک حیات معنوی ارواح عاجزند .
در خصوص توسل هم مبنای ما قرآن است . آیه 97 و 98 سوره یوسف اصل توسل را به ما می آموزد . این آیه هم برای رد عدم امکان توسل به ائمه ع است که ایشان را زنده معرفی می کند البته منظور از زنده زنده روحانی است نه جسمانی .
تمام آیاتی که نفی ادراک ازمردگان می کند درباره جسم مرده است نه روح او به خصوص که در بعضی آیات دقیقا به من فی القبور تصریح می کند که منظور همان جسمی است که در گور گذاشته اند .
و اما در خصوص شفاعت مساله کمی دقیقتر است چون قرآن یک خط دقیق الهی را در مساله شفاعت تبیین می کند و شفاعت از عقاید مشرکان و یهود هم بوده بسیار دقیق است .
و اما چه استعانت و چه کمک گرفتن از سبب مادی و معنوی به فرض استقلال وجودی شرک است و فرقی بین نیاز معنوی و مادی نیست همچنانکه فرقی بین سبب مادی و معنوی نیست .
دقت کنید که آیات سوره یوسف به یک نیاز اساسی معنوی هم اشاره دارد لذا به طریق اولی نیازهای مادی هم در حوزه توسل قرار می گیرد چون رفع آنها آسانتر است .
موفق باشید