۩۞۩ هیئت عاشقان ثارالله انجمن گفتگوی دینی ۩۞۩

تب‌های اولیه

1087 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩۞۩ هیئت عاشقان ثارالله انجمن گفتگوی دینی ۩۞۩

بسم الله الرحمن الرحیم
انشاءالله در این تاپیک سعی می شود مطالب وموضوعات مختلفی در خصوص مقام منزلت وخلاصه هر آنچه موجب معرفت به مولایمان حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام میگردد درج شود تا زمینه ای برای ورود به محرم الحرام نیز باشد.از مطالب ارزشمند شما عزیزان هم در این تاپیک استقبال میگردد.




[=Century Gothic]در حديث صحيحي آمده است:

پيامبري نيست مگر اين که سرزمين کربلا را زيارت کرده و به آن سرزمين خطاب کرده که ماه درخشنده‌اي را در تو دفن مي‌نمايند.

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
حضرت نوح در کربلا
[=Century Gothic]

وقتي کشتي نوح بر روي آب سير مي‌کرد به سرزميني رسيد که نوح از تلاطم شديد آن ترسيد که کشتي غرق شود. گفت:"طفت الدنيا و ما اصابني فرع مثل هذه الارض"؛ همه دنيا را دور زدم و مثل اين سرزمين، دلهره و نگراني به من دست نداد، ‌جبرئيل نازل شد و گفت: "اينجا سرزمين کربلا و قتلگاه حسين عليه السلام فرزند آخرين پيغمبر خدا است." حضرت نوح و اصحابش براي مظلوميت آن حضرت گريه کردند و بر قاتلش لعن نمودند.

[=Century Gothic]

حضرت ابراهيم در کربلا

[=Century Gothic]

شيخ الانبياء، حضرت ابراهيم عليه السلام وقتي سوار بر اسب بود، از اين سرزمين مي‌گذشت، پاي اسبش لغزيد و از اسب زمين خورد و سرش شکست، گفت:"الهي ما حدث مني؟"؛ خدايا! چه لغزشي از من سر زده که اين چنين شد؟ به اراده الهي اسبش به سخن آمده و گفت: اين سرزمين کربلاست و فرزند آخرين پيامبر الهي را در اينجا مي‌کشند؛ به خاطر همدردي با خون پاک آن عزيز زهرا خون سرت جريان پيدا کرد.

[=Century Gothic]

حضرت خاتم الانبياء محمد مصطفي صلوات الله عليه در کربلا

[=Century Gothic]

حضرت فرمودند مرا به سرزميني سير دادند، که گفته مي‌شد اينجا کربلاست (سرزمين حزن و اندوه) "و اُريتُ فيهِ مَصرَعَ الحُسَينِ عليه السلام وَ اصحابه؛ و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين و اصحاب با وفايش را به من نشان دادند، و در آنجا يک مجلس سوگواري و عزاداري برپا شد.

[=Century Gothic]

حضرت سيد الاوصياء اميرالمومنين علي عليه السلام در کربلا

[=Century Gothic]

ابن عباس مي‌گويد: همراه حضرت علي عليه السلام در مسير صفين بودم، وقتي به دشت کربلا (ساحل فرات) رسيديم پياده شديم. ناگهان آن حضرت با صداي بلند گريه کردند و فرمودند: "يَابنَ عباس أتعرف هذا الموضع؟"؛ آيا اين سرزمين را مي‌شناسي؟ عرض کردم: نمي‌شناسم. حضرت فرمودند: اگر مانند من مي‌شناختي از اينجا نمي‌گذشتي مگر اين که مانند من گريه مي‌کردي ... اين را فرمودند و گريه زيادي کردند طوري که اشک از محاسن شريف آن حضرت جاري و بر سينه مبارکشان مي‌ريخت. فرمودند: "اين سرزمين کربلاست، که محل شهادت حسينم و هفده نفر از نسل من و فاطمه زهرا سلام الله عليها مي‌باشد و مانند مکه و مدينه و بيت المقدس شناخته مي‌شود

[=Century Gothic]

زيارت امام حسين عليه السلام، بزرگترين ارزش

[=Century Gothic]

امام صادق عليه السلام فرمودند: زيارت امام حسين عليه السلام از هر عمل پسنديده‌اي ارزش و فضيلتش بيشتر است.

[=Century Gothic]

افتخار زمين کربلا

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]امام صادق عليه السلام فرمودند:

زمين کعبه گفت: کيست مثل من، و حال آن که خانه خداوند متعال بر من بنا شده و مردم از اطراف و اکناف به طرف من مي‌آيند و حرم امن الهي قرار داده شده‌ام

و چه فضيلت‌هايي که براي زيارت اين مکان مقدس وارد شده (از آن جمله: حضرت علي ابن الحسين عليهماالسلام فرمودند: تسبيح گفتن در مکه افضل است از خراج و ماليات که در راه خدا انفاق شود.

و حضرت باقر عليه السلام مي‌فرمايند: سجده کننده در مکه به منزله در خون غلطيدن در راه خداست. در روايتي ديگر آورده‌اند که طعام خوردن در مکه به منزله روزه داشتن در غير مکه است. و راه رفتن در مکه عبادت خداوند است. و در ادعيه بسياري درخواست زيارت خانه خدا وارد شده است.

با اين حال خداوند به زمين کعبه خطاب کرد: ساکت باش که فضيلت تو در برابر فضايل زمين کربلاي حسين چون سوزني باشد و اگر نبود خاک و تربت کربلا، هرگز تو را فضيلت نداده بودم و اگر کساني که کربلا ايشان را در بردارد (حضرت سيد الشهدا و اصحابش) نبودند، تو را و آنچه تو هم اکنون به آن فخر مي‌کني نمي‌آفريدم.

و خداوند کربلا را بهترين زمين در بهشت قرار داده است...

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]امام حسين عليه السلام فرمود:
من به نزد رسول خدا (ص) رفتم در حالي كه ابي بن كعب در خدمت ايشان بود.
پيامبر خدا فرمود :‌ آفرين بر تو اي اباعبدالله ! اي زيور آسمانها و زمينها !
ابي به آن حضرت عرض كرد : چگونه كسي جز شما مي تواند زيور آسمانها و زمينها باشد؟
فرمود : اي ابي سوگند به آن كه مرا بحق پيامبري برانگيخت حسين بن علي در آسمان عظمت فزونتري دارد تا در زمين و درسمت راست عرش خداي عزيز و شكوهمند نوشته شده است :

حسين -ع- چراغ هدايت و كشتي نجات است پيشواي نيكي و بركت و شكوه و فخر و علم و تقواست

[=Century Gothic]امام صادق عليه السلام فرمود : [=Century Gothic]

[=Century Gothic]فاطمه دختر محمد نزد زائران قبر فرزندش حسين عليه السلام حضور مي يابد و براي گناهانشان طلب آمرزش مي كند.

با سلام

محمد عزيز خوش امديد
مدتي بود، نبوديد
تايپك زيبايي است و ان شاء الله ادامه يابد

در ضمن مطالبي را كه نوشتيد بي زحمت در تايپك هاي متعدد با فونت هاي بزرك ارسال تماييد تا رغبت دوستان براي مطالعه بيشتر شود

يا علي

با تشکر از دوست گرامی :Gol:

در مورد زیارت عاشورا و فوائدآن:


این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته است و خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی‏علیهم‏السلام با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است و خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏علیهم‏السلام ترسیم می‏کند و اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏علیه‏السلام و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.

فوائد این زیارت به دو دسته فوائد دنیوی و اخروی قابل تقسیم است:

فوائد دنیوی:

بعضی انسان‏های بزرگ در اثر تمسک به این زیارت و با نذر چهل زیارت عاشورا، به حوائج شخصی یا عمومی خود دست یافته‏اند؛ مانند مرحوم آیت الله نجفی قوچانی و مرحوم آیت الله فشارکی (رهما) که می‏توانید با رجوع به‏ کتاب‏های آن‏ها اطلاعات بیشتری کسب نمایید.(2) در احوالات سید رشتی نیز آمده است که هنگام تشرف به خدمت حضرت ولی عصر، ایشان به سه چیز تأکید نمودند: 1 - نماز شب 2 - زیارت جامعه 3 - زیارت عاشورا.

و از دیگر فوائد دنیوی آن، جنبه تربیت، ایجاد حسن حقیقت‏جویئی، شهادت‏طلبی و دشمن ستیزی را می‏توان نام برد.

فوائد اخروی:

1 - امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که این زیارت را تلاوت نماید را بپذیرد و نیازمندیهایش را برآورده سازد و او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید.

2 - امام باقر در ثواب این زیارت فرمودند:

به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین شهید شده باشد... و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏علیه‏السلام را از روزی که شهید شده است.

ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.
به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

امام حسين (ع ) و پيامبر (ص )

از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد.
انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد.
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:
حسين از من و من ازحسينم

:Gol::Gol::Gol:

امام حسين (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.

به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى

امام حسين (ع ) در زمان معاويه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...

:Gol::Gol::Gol:

تشکر از دوستان بابت شرکت در تاپیک :Gol:چشم استاد طاها سعی میکنم با فونت بزرگ بنویسم

استاد فرشچیان وماجرای تابلوی عصر عاشورا

چهار ساله بودم. روی زمین می نشستم و نقش های قالی را روی کاغذ می کشیدم. پدرم هم از این وضعیت راضی بود. پدرم نماینده شرکت فرش در اصفهان بود. استادی بود که برای ایشان نقش فرش می کشید. یک بار پدرم مرا پیش او برد. استاد، نقش یک آهو را به من داد و گفت از روی آن نقاشی کن. تا صبح فردا حدود دویست طرح در اندازه ها و جهت های مختلف کشیدم. برای استاد باور کردنی نبود.
· هنرجویان امروز بعد از اندک زمانی خدا را هم بنده نیستند. من آنقدر رنگ برای استادم سابیدم که کف دستهایم پینه بست.
· سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو" عصر عاشورا" را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می کنم، می بینم اگر می خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه ام می گیرد. در این تابلو مایه اصلی تصویر گرایی، مرکز تصویر دیده نمی شود. جایش خالی است. امام حسین که محور اصلی این تابلوست در اثر دیده نمی شوند.

يکي از عجايبي که در مورد مرحوم آيت‌الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري يزدي (ره) مؤسس حوزه علميه قم نقل مي‌کنند چنين است:

ايشان در مواقعي که سرپرستي حوزه علميه اراک را بر عهده داشتند براي "آيت‌الله حاج آقا مصطفي اراکي "(ره) نقل کردند : «هنگامي که در کربلا مشغول تحصيل علم بودم در خواب ديدم شخصي به من گفت:«شيخ عبدالکريم! کارهايت را انجام بده و وصيت کن چرا که سه روز ديگر خواهي مرد».

من از خواب بيدار شدم در حاليکه متحير بودم به خود گفتم:« اين يک خواب معمولي بود و تعبيري ندارد و آن را فراموش کردم.»

روز سه‌شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم و خوابي را که ديده بودم کاملاً از ياد برده بودم ،روز پنج‌شنبه که درس‌ها تعطيل بود با بعضي از دوستان به باغ بزرگ مرحوم سيد جواد رفتيم ،در آنجا قدري گردش و تفرج و مدتي را با مباحث علمي گذرانديم. نهار را همانجا صرف کرديم و ساعتي خوابيديم من نيز در گوشه‌اي به خواب رفتم ناگهان لرزه شديدي سراسر وجودم را فرا گرفت دوستانم به سويم دويدند و هرچه عبا و روانداز همراه داشتند روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرز داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم، حالت عجيبي بود حس کردم که حالم بسيار وخيم است به اطرافيانم گفتم:«کاري از دست شما ساخته نيست زودتر مرا به منزلم برسانيد».
آنان وسيله‌اي فراهم کردند و مرا به شهر کربلا رساندند و وارد منزل نمودند در منزل، بي‌حال و بي‌حس در بستر افتاده بودم، بسيار حالم دگرگون شده بود در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم علائم مرگ را به وضوح مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابي که ديده بودم مرگ را احساس کردم.

ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند نگاهي به يکديگر کردند و گفتند:«اجل اين مرد رسيده است مشغول قبض روحش شويم»

در همان حال عجيب با توجه قلبي به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله‌الحسين (ع) متوسل شده و عرض کردم:«اي حسين عزيز! دستم خالي است و کاري نکرده‌ام و زاد و توشه‌اي براي آخرت خود تدارک نديده‌ام، تو را به جان مادرت زهرا (س) از من شفاعت نما تا خداوند مرگ مرا تأخير اندازد تا فکري به حال خود نمايم».

بلافاصله پس از اين توسل ديدم شخصي نزد آن دو نفر آمد و گفت : «حضرت سيدالشهدا (ع) فرمودند شيخ عبدالکريم به ما متوسل شده و ما نيز در پيشگاه خداوند از او شفاعت کرديم تا مرگش را به تأخير اندازد و خداوند متعال تقاضاي ما را اجابت نموده است هم اکنون از نزد او خارج شويد!»

در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه کردند و گفتند :«سمعا و طاعه»

پس ديدم آن دو نفر به همراه فرستاده امام حسين (ع) (سه نفري) صعود کردند و رفتند.در اين وقت احساس سلامتي کردم و به خودم آمدم صداي گريه و زاري اطرافيانم را شنيدم و متوجه شدم که بستگانم در اطرافم جمع شده و به سر و صورت خود مي‌زنند.

خواستم دستم را حرکت دهم ولي از شدت ضعف نتوانستم آرام چشم گشودم و ديدم که به رويم پارچه‌اي کشيده اند، خواستم پايم را جمع کنم ولي متوجه شدم که دو انگشت بزرگ پايم را بسته‌اند، (گويا مرا آماده غسل و کفن کرده بودند).

به هر زحمتي بود دستانم را تکان دادم و در آن حال شنيدم که کسي مي‌گويد:«ساکت شويد! گريه نکنيد، گويا بدن حرکت دارد!»

همگان آرام شدند و رواندازي که به رويم کشيده بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پاهايم را دراز کردند با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهيد کم‌کم از جا برخاسته و نشستم تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و بحمدالله پس از مدتي کوتاه بهبود يافتم و اين موهبت به برکت مولايم حضرت امام حسين (ع) حاصل شد.


.......... این تعبیری که از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) راجع به امام حسین (علیه السلام) وارد شده است، بی‌جهت نیست؛ «إنَّ الحُسَیْنَ مِصْبَاحُ الهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاة».
امام حسین (علیه السلام) هم «ارائه طریق» می‏کند و هم «ایصال به مطلوب» می‏کند. پیغمبر هر دو مورد را می‏گوید. «مصباح الهدی» یعنی چراغی روشنی‌بخش است و راه را از چاه تشخیص می‏دهد، اما خودت باید بروی. معنای «مصباح الهدی» این است؛ چراغ راهنما است. معنای چراغ راهنما این است که او راه را به تو نشان می‌دهد، اما خودت باید راه بروی. ولی «سفینة النجاة» ایصال به مطلوب است. این همان دستگیری‏هایی است که حسین (علیه السلام) می‌کند. «سفینة النجاة» یعنی قایق نجات است. کار قایق نجات چیست؟ کارش این است که تا می­بیند کسی دارد غرق می‌شود، دست می­اندازد و او را از مهلکه بیرون می­کشد. معنای سفینه نجات همین است. به کسی که در حال غرق شدن است، نمی‏گوید از آن طرف برو؛ بلکه دستش را می‏گیرد و نجاتش می‌دهد.

منبع سایت آیت الله آقا مجتبی تهرانی



ابن شهر آشوب از حسن بصری و امّ سلمه روایت کرده است که روزی جبرئیل به خدمت حضرت رسول (ص) آمد به صورت دحیه کلبی، و نزد آن حضرت نشسته بود که ناگاه امام حسن و امام حسین(ع) داخل شدند، چون جبرئیل را گمان دحیه می کردند به نزدیک او آمدند و از او هدیه می طلبیدند، چون جبرئیل مطلب ایشان را یافت دستی به سوی آسمان بلند کرد، سیبی و بهی و اناری برای ایشان فرود آورد و به آنها داد، چون آن میوه ها را دیدند شاد گردیدند و نزدیک پیغمبر بردند، حضرت از ایشان گرفت و بویید و به آنها داد و فرمود: ببرید به نزد مادر خود، اگر اول به نزد پدر خود ببرید بهتراست.

آنچه حضرت فرموده بود به عمل آوردند، و به نزد مادر و پدر خود ماندند تا حضرت رسالت پناه(ص) به نزد ایشان رفت و همه از آن میوه ها تناول کردند هرچه می خوردند به حال اول بر می گشت و چیزی از آن کم نمی شد، و آن میوه ها به حال خود بود تا حضرت رسالت(ص) از دنیا رفت، و باز آنها نزد اهل بیت بود و تغییری نکردند تا آنکه حضرت فاطمه(س) شهید شد، پس انار برطرف شد. چون حضرت امیرالمؤمنین(ع) شهید شد به برطرف شد و سیب ماند آن سیب را حضرت امام حسن(ع) داشت تا آنکه به زهر شهید شد و آسیبی به آن نرسید، بعد از آن نزد حضرت امام حسین(ع) بود.

حضرت امام زین العابدین(ع) فرمود: وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا شد، آن سیب را در دست داشت، هر گاه عطش بر او غلبه می کرد آن را می بویید تا تشنگی آن حضرت تخفیف می یافت، چون تشنگی بر آن حضرت غالب شد و دست از حیات خود برداشت، دندان بر آن سیب فرو برد. چون شهید شد، هر چه آن سیب را طلب کردند نیافتند، پس حضرت سجّاد فرمود: من هر وقت که به زیارت او می روم بوی آن سیب را از مرقد مطهر او می شنوم، و هرکه از شیعه مخلص ما در وقت سحر به زیارت آن مرقد مطهر برود بوی سیب از آن ضریح منور می شود.

منبع کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی


باید به تفاوت دو مفهوم سبّ و لعن اشاره کنیم و آن گاه منافات نداشتن لعن با روح تعالیم اسلامی را روشن نماییم.
سبّ به معنای دشنام دادن است و در قرآن از آن نهی شده است. در آیه108 سوره انعام آمده است: "ولا تسبوا الذین یدعون مِن دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم؛ کسانی که غیر خدا را می پرستند دشنام ندهید که از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام دهند".
این آیه یکی از ادب های دینی را خاطر نشان می کند که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی، محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و مسخره نمی شود، چون طبیعی است هر فرد از مقدّسات خود دفاع کند، بنابراین اگر مسلمانان به منظور دفاع از پروردگار، بت های مشرکان را دشنام دهند، تعصب جاهلیت، مشرکان را وادار می سازد به حریم مقدّس خداوند اهانت کنند، از این رو دستور می دهد به خدایانِ مشرکان ناسزا نگویید.
لعن به معنای لعنت و نفرین کردن است. لعن خداوند یعنی دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خویش اما توسط ملائکه و دیگر لعن کنندگان، طلب دوری از رحمت خدا برای لعنت شوندگان است.(1)
لعن در قرآن از طرف خدا، ملائکه و دیگر لعن کنندگان به کافران و منکران و ظالمان و دروغ گویان آمده است: «ان الله لعن الکافرین و اعدّ لهم سعیراً؛ خداوند کافران را لعن می‌کند و عذاب را برای آنان آماده کرده است».(2)
لعن نوعی اعلام انزجار و بی‌ارزشی لعن شونده است.
درست است که قاتلان امام حسین از دنیا رفته‌اند، ولی کار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر می‌کنیم. حزب شیطان سابقه دار است و قاتلان امام حسین(ع) یک گروه از این زنجیره‌اند. هر کس به کار آنها راضی باشد، حلقة دیگر حزب شیطان می‌باشد، همان گونه که حزب الله یک سلسله است. با لعن قاتلان سیدالشهدا و گریه برای امام، عضویت خود در حزب الله و نفرت خود را از حزب شیطان اعلام می‌کنیم.
عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شیطان و دوستداران او، پایه و اساس دین است.
در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی(ع) فرمود: آیا هرگز کاری برای من انجام داده‏ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت برای توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، سایة سرت] در روز قیام
پی نوشت ها:
1. المیزان، ج1، ص 390.
2. احزاب (33) آیه 64.
3. میزان الحکمه، ج 2، ص 966.
4. همان، ص 944.
5. کنزالعمّال، ح 24688
6. فاطر (35)، آیه 6
7. فتح (48)، آیه 29.

گزیده ای از زندگی نامه رسول دادخواه خیابانی ملقب به رسول ترک

در روز ۵ اسفند سال ۱۲۸۴ شمسی، در محله قدیمی خیابان در شهر تبریز، فرزند مشهدی جعفر

hajrasul و آسیه خانم یعنی رسول چشم به جهان گشود. آسیه خانم یکی از گریه کنان روضه امام حسین (ع)، با عشق و محبتی که به مولا داشت فرزند خود را بزرگ کرد ولی بازیهای روزگار از رسول، جوانی خلافکار و لاابالی بارآورد. بعد از سنین بیست و چهار پنج سالگی، رسول شهر و دیار خود را رها کرد و به تهران آمد. از آنجایی که رسول آذری زبان بود در تهران به رسول ترک شهرت یافت. یکی از شبهای دهه اول محرم بود و رسول ترک دهانش را از نجاستی که خورده بود با آب کشیدن به خیال خود پاک کرد چرا که باز می خواست به همان هیأتی برود که شبهای گذشته نیز در آن شرکت داشت.

ولی این بار گویا فرق می کرد. پچ پچ مسئولان هیأت که با نیم نگاهی او را زیر نظر داشتند برایش ناخوشایند بود. رسول یکی از قلدرهای شروری بود که حتی مأموران کلانتریهای تهران از اینکه بخواهند با او برخورد جدی داشته باشند بیم و هراس داشتند. می شود گفت که رسول از انجام هیچ گناهی مضایقه نکرده بود و این به زعم هیأتی ها که او در مجلسشان بود، گران تمام می شد. بالاخره یکی از میان آنها برخواست و در مقابل رسول قد راست کرد و در برابر لبخند رسول، از او با لحنی تند خواست که ازمجلس بیرون رود. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرفهای او گوش می داد. خیلی ناراحت و عصبانی شد ولی چیزی نمی گفت. همه جا را سکوت فراگرفته بود. به گمان بعضی ها و طبق عادت رسول می بایست دعوایی راه می افتاد اما او بدون هیچ شکایتی و با دلی شکسته آنجا را ترک کرد و رو به سوی خانه حرکت کرد.

هرچند رسول آدمی بسیار قلدر و شرور بود ولی اعتقادش به آقاامام حسین (ع) به اندازه ای بود که به او اجازه نمی داد تا از خادمان حسینی (ع) کینه و عقده ای به دل بگیرد و دعوا کند. آن شب نیز مثل شبهای دیگر گذشت. صبح خیلی زود بود و هنوز شهر هیاهوی روزانه خود را شروع نکرده بود که در یکی از خانه ها باز شد و مردی بیرون آمد. از حالتش پیدا بود که برای انجام امری عادی و روزمره نمی رود. او به سوی خانه رسول ترک می رفت. به جلوی درخانه رسید و شروع به در زدن کرد. رسول با شنیدن صدای در، خود را به پشت در رساند و در را باز کرد. پشت در کسی را می دید که به طور ناخودآگاه نمی توانست از او راضی باشد، بله، حاج اکبر ناظم مسئول هیأت دیشبی بود. همان هیأتی که رسول دیگر حق نداشت به آنجا برود. اما برخورد گرم و صمیمی حاج اکبر حکایت از چیز دگیری داشت. بعد از کلی معذرت خواهی، از رسول خواست تا در شبهای آینده در جلسات آنها شرکت کند اما چرا؟ مگر چه شده؟ ناظم دیگر بیش از این نمی خواست توضیح دهد ولی اصرار رسول پرده از رازی عجیب برداشت.

مرحوم حاج اکبر ناظم در شب گذشته در عالم خواب دیده بود که در شبی تاریک در صحرای کربلاست. او تصمیم می گیرد که به طرف خیمه های امام حسین (ع) برود ولی متوجه می شود که سگی در حال پاسبانی از آنجاست و به هیچ کس اجازه نزدیک شدن به آن خیمه ها را نمی دهد. ناظم زمانی که می خواهد به آنجا نزدیکتر شود، سگ به او حمله می کند. وقتی که می خواهد خود را از چنگال آن سگ رها کند متوجه منظره ای عجیب می شود، بله، چهره آن سگ همان چهره رسول ترک بود. مسئول پاسبانی از خیمه ها ی امام حسین (ع) را رسول ترک برعهده داشت.

این همان چیزی بود که در رسول انقلابی عظیم ایجاد کرد و به یکباره از رسول ترک، حربن یزید ریاحی دیگری ساخت. بله، رسول به یکباره اسیر زلف یار شده بود و دیگر هر چه بر زبان می آورد شهد و شکری سوزان بود؛ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند او از آن روز به بعد یکی از شیداترین و دلسوخته ترین دلداده ها و ارادتمندان به امام حسین (ع) می شود به گونه ای که هر سخنی که از او درباره آقا بیرون می آمد، هر شنونده ای را گریان و منقلب می ساخت و از این رو به حاج رسول دیوانه شهرت یافت و داستانهای شگفت انگیزی از او نقل می شود که ارادت او را به این خاندان عزیز اثبات می کند.

سرانجام در شب نهم دی ماه سال ۱۳۳۹ شمسی مصادف با پانزدهم رجب سال ۱۳۸۰ قمری درحالی که او حاج اکبر ناظم را بر بالین خود می بیند با گفتن مکرر »آقام گلدی ، آقام گلدی« روح بزرگش از بدنش خارج و به دیار باقی می شتابد. جنازه مطهرش را در قم، در کنار تربت پاک خانم فاطمه معصومه (س) در قبرستان حاج آقای حائری (قبرستان نو) به خاک می سپارند. روحش همنشین ابدی مولایش باد.

پادشاه است فقیری که در این کوچه گداست
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیّت که: قیامت برخاست
راستی شور قیامت زقیامت خبری ست
بنگرد دیده ی کج بین، اگر از منظر راست
زنده در عرش دل ما، بدن کشته ی توست
جان مایی و تو را قبر حقیقت، دل ماست
هر طرف می نگرم،روی دلم جانب توست
عارف ام بیت خدا را که دلم قبله نماست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و خیمه مظلوم به پاست
پرچم سلطنت افتاد کیان را زکیان
سلطنت، سلطنت توست که پاینده لواست
ما فقیریم و گدا بر سر کوی تو، حسین!
پادشاه است فقیری که دراین کوچه گداست
تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا،شرط بقاست
دولت آن یافت که در پای تو سر داد؛ ولی
این قبا راست نه بر قامت هربی سروپاست
رفت برعرشه نی چون سرت ـ ای عرش خدا ـ
لوح و کرسّی و قلم ـ بهر عزایت به نواست
(فؤاد کرمانی)

حسین پاینده اتدی الصلاتی / حسینده اولدی اسلامون نجاتی

حسین غرق بلا سیماسی خندان / حسین حیرتده قویدی کائناتی

[=Arial Black]سلام به عزیزان
یه سوال از دوستان و کارشناسان محترم دارم : ایا امام حسین از شهادت خود و مشکلات بعد از شهادت خود اطلاع داشتند؟ اگه اطلاع داشتند نمی توانستند به گونه ای دیگر عمل کنند یا صبر کنند تا موقعیت بهتری پیش بیاید یا ایجاد شود؟:Sham:

masodi;52152 نوشت:
[=Arial Black]سلام به عزیزان
یه سوال از دوستان و کارشناسان محترم دارم : ایا امام حسین از شهادت خود و مشکلات بعد از شهادت خود اطلاع داشتند؟ اگه اطلاع داشتند نمی توانستند به گونه ای دیگر عمل کنند یا صبر کنند تا موقعیت بهتری پیش بیاید یا ایجاد شود؟:Sham:

شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 60 ینابیع الموده از تاریخ بخاری و بغوی و ابن السکین و ذخاءر العقبی شافعی نقل می کند: از انس بن حارث بن بعیة که گفت شنیدم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:
إنَ ابنی هذا یعنی الحسین یقتل بارض یقال لها کربلا فمن شهد ذلک منکم فلینصره - فَخَرجَ انس بن الحارث فقتل بها مع الحسین رضی الله عنه و عمَّن معه.
بدرستیکه این پسر من حسین کشته می شود در زمینی که به آن کربلا گفته می شود . پس هر کس از شما آنروزحاضر باشد یاری کند حسین را – سپس نوشته است انس بن حارث بسوی کربلا رفت و بدستور پیامبر عمل کرد و کشته شد با حسین علیه السلام .
این مطلب که حضرت امام حسین در کربلا شهید خواهند شد مطلبی نبود که فقط حضرت از آن آگاه باشد بلکه پیامبر و امیر المؤمنین علی بن ابیطالب بار ها این مطلب را فرموده بودند که اتمام حجت بر منافقان و اسباب هدایت کسانی که در زمان یزید دچار سردرگمی می شوند باشد.
اما امام حسین علیه السلام از تمامی جزئیات و وقایعی که اتفاق خواهد افتاد مطلع بودند و در پاسخ کسانی که حضرت را از رفتن به عراق منع می کردند فرمودند من پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم و حضرت به من فرمودند: اُخرُج الی إلعراق إن الله شاءَ اَن یَراکَ قَتیلا
که دیگران بدانند که فرمان و امر خدا و از لسان پیغمبر است که خدا امر به خروج به سوی عراق داده است و بفرمایش حضرت : إنی خرجتُ لطلبِ الأصلاح فی اُمة جدی ، حضرت برای نشان دادن ظلم ظالم و اساسا برای حفظ دین اسلام که بازیچه بنی امیه شده بود قیام نمودند که این قیام قطعا مصداق این آیه خواهد بود .

o مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا.

از ميان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين‏] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.[13]
لذا حضرت عاقلانه خود را فدای حفظ دین نمودند که صیانت و نگهداری از شریعت بر عهده امام است.
با اینکه حضرت علم به این داشتند که کشته خواهند شد اما دیگران را بر ماندن اجبار نکردند و بیعت را از تمامی افراد حتی نزدیکان خود برداشتند. لذا دیگران با علم به اینکه کشته خواهند شد در لشگر حضرت ماندند و جانفشانی نمودند.
فلذا امام حسین علیه السلام با اینکه علم به شهادت خود داشتند و دارای علم غیب بودند اما رضایت پروردگار که حفظ دین اسلام بود را بر همه چیز حتی اسارت خانواده خویش ترجیح دادند و در لحظات پایانی عمر شریفشان فرمودند : الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک.

منبع:http://ghadirekhom.com

خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان ياد کردن
زبان را زخمه فرياد کردن

خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای ديگر سرودن

نوای نی نوايی آتشين است
بگو از سر بگيرد، دلنشين است

نوای نی نوای بی نوايی است
هوای ناله هايش، نينوايی است

نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گُل، بيماری سنگ

قلم،تصوير جانکاهی است از نی
علم،تمثيل کوتاهی است از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در انديشه نی
که اينسان شد پريشان بيشه نی؟

سری سر مست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری

پر از عشق نيستان سينه او
غم غربت،غم ديرينه او

غم نی بند بند پيکر اوست
هوای آن نيستان در سر اوست

دلش را با غريبی، آشنايی است
به هم اعضای او وصل از جدايی است

سرش برنی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گرديد، گه دال

ره نی پيچ و خم بسيار دارد
نوايش زير و بم بسيار دارد

سری برنيزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر،باری از دل بود بر نی

چو از جان پيش پای عشق سر داد
سرش بر نی ، نوای عشق سر داد

به روی نيزه و شيرين زبانی !
عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده ای ديگر بخواند
نيستان را به آتش می کشاند

سزد گر چشمها در خون نشينند
چو دريا را به روی نيزه بينند

شگفتا بی سرو سامانی عشق!
به روی نيزه سرگردانی عشق!

ز دست عشق در عالم هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست !
((مرحوم استاد قیصر امین پور))

سعد بن عبدالله قمي نقل مي‌كند كه در خدمت امام عسكري (ع) بودم و فردي از تأويل آيه كهيعص سئوال كرد. امام عسكري (ع) فرمود كه از فرزندم «مهدي» پاسخ را دريافت كنيد. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغيب،..

بسياري از مفسّران قرآن كريم معتقدند كه آيه «كهيعص» كه از حروف رمزي و مقطّعه در قرآن است به ماجراي كربلا و شهادت امام حسين (ع) اشاره كرد.

دليل اين مفسران بر ارتباط آيه «كهيعص» با ماجراي كربلا، روايتي از «سعد بن عبدالله قمي» است كه در كتب روايي از جمله «كمال‌الدين وتمام النعمة» شيخ صدوق (متولد نيمه اول قرن چهارم هجري) و «احتجاج»‌ مرحوم طبرسي (متولد نيمه اول قرن ششم هجري) آمده است.

از كتاب‌هاي متأخر نيز مي‌توان به «تفسير البرهان» سيدهاشم بحرانى و «بحار الانوار» علامه مجلسي اشاره كرد كه اين روايت در آن‌ها ذكر شده است.

بر پايه اين گزارش،‌ سعد بن عبدالله قمي نقل مي‌كند كه در خدمت امام عسكري (ع) بودم و فردي از تأويل آيه كهيعص سئوال كرد. امام عسكري (ع) فرمود كه از فرزندم «مهدي» پاسخ را دريافت كنيد. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغيب، أطلع الله عليها عبده زكريا عليه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله عليه وآله، وذلك أن زكريا سأل ربّه أن يعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط عليه جبرئيل فعلّمه إياها، فكان زكريا إذا ذكر محمداً وعلياً وفاطمة والحسن سُرِّي عنه همّه، وانجلى كربّه، وإذا ذكر الحسين خنقته العبرة ووقعت عليه البهرة! فقال ذات يوم: يا إلهي! ما بالي إذا ذكرت أربعا منهم تسليّت بأسمائهم من همومي، وإذا ذكرت الحسين تدمع عيني وتثور زفرتي؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (كهيعص) فالكاف اسم كربلاء، والهاء هلاك العترة، والياء يزيد وهو ظالم الحسين عليه‌السلام، والعين عطشه، والصاد صبره.»

ماجرا از اين قرار است كه حضرت زكريا از پروردگارش درخواست كرد كه «اسماء خمسه طيبه‏» را به وي بياموزد. خداوند متعال، جبرئيل امين را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعليم داد.

حضرت زكريا هنگامي كه نام‏هاي محمد (ص)، علي (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را ياد مي‏كرد، اندوه و ناراحتي‌اش بر طرف مي‏شد و گرفتاريش از بين مي‏رفت. امام هنگامي كه از حسين (ع) ياد مي‏كرد، بغض گلويش را مي‏فشرد و مبهوت مي‏شد. به همين دليل روزي از خداوند سبب اين اندوه و ناراحتي را جويا شد و گفت: بارالها! چرا وقتي آن چهار نفر را ياد مي‏كنم، آرامش مي‏يابم و اندوهم بر طرف مي‏شود، اما وقتي حسين را ياد مي‏كنم، اشكم جاري و ناله‏ام بلند مي‏شود؟

خداي تعالي او را از داستان شهادت امام حسين (ع) آگاه كرد و فرمود: «كهيعص‏»! «ك» نام كربلا و «ه» اشاره به كشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ي» اشاره به نام يزيد دارد كه بر حسين (ع) ظلم كرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگي آن امام و «ص» نيز نشان صبر و مقاومت ايشان است.

*‌ ويژه‌نامه محرم و صفر خبرگزاري فارس/60


یک روزی دشمن ائمه بود امروز از آنها دفاع می کند.

شاگرد مفتی اعظم عربستان بن باز و تحصیلکرده بزرگترین حوزه وهابیان عربستان امروز از حسین میگوید.

در این سخنرانی او از یکی از بزرگترین مورخان وهابی با نام خالد محمد خالد سخن میراند که کتابهای او در سطح دانشگاههای عالی عربستان وهابی توسط اساتید علوم دینی تدریس میشد ولی در آخرین کتابی که مینویسد موضوعیت آن کتاب ابناء الرسول فی کربلاء است .

او از وهابی ای میگوید که تا چند وقت پیش یزیدبن معاویه را امیر المومنین میخواند بر علیه شاه سعودی شورش میکند
و
از او میپرسند که تو با چه جرعتی چنین کردی می گوید من مقلد حسین بن علی ام.

هیهات من الذله

یک ساعت و 45 دقیقه مدت سخنرانی و پرسش و پاسخ از

دکتر عصام العماد است.

یاحق

طبيبى بود اهل موصل از دوستان معاويه كه او را خليفه مى دانست . روزى يكى از پيروان مكتب علوى با او ملاقات كرد و در ضمن اتمام حجت به او فهمانيد كه امام بايد داراى فضايل و مكارم اخلاق باشد و اكنون علايم امات حجت به او فهمانيد كه امام بايد داراى فضايل و مكارم اخلاق باشد و اكنون علايم امامت در حسين بن على موجود است ، و از خوان احسان او ايتام و ارامل و مساكين بهره ورند، سخنان او را در دل آن طبيب موثر شد، اما با خود گفت : مى بايد گفتارش را محك زد، اتفاقا در همسايگى او بيوه زنى بود كه يتيمى داشت و آن زن مريض شد. پسرش را نزد طبيب فرستاد و گفت : مادرم چنان حالتى يافته ، طبيب پس از استفسار از عقيده آن پسر ديد از محبان حسين عليه السلام است ، گفت : علاج مرض مادرت جگر اسبى است فلان رنگ . يتيم گفت : از كجا فراهم كنم ؟ پاسخ داد: از امامت حسين بطلب ...
آن طبيب خدمت امام حسين آمد و از غلامان خواست او را به طويله ببرند تا اسب ها را بنگرد. چون آنها را كشته ديد پرسيد نه براى چه اينها را كشته اند؟ گفتند: براى يتيمى كه مادرش معالجه شود طبيب تقاضا كرد خدمت حضرت برسد. چون او را آوردند به قدم هاى آن بزرگوار افتاد و از شيعيان شد. حضرت علت پرسيد؟ او جريان را بيان كرد. حضرت فرمود: اينها سهل است ، بيا تا به تو امرى بالاتر بنمايم و دعا نمود: الهى تو قادرى اينها را زنده كنى ، اگر ما را نزد تو قرب و منزلتى است به حرمت جد و پدر و مادر و برادرم اينها را زنده گردان ... اسبان به قدرت بارى تعالی زنده شدند.
(بحار ج ۹۸، ص ۵۰، (ح ۱ و ۲ )كامل الزيارات ، باب ۴۶، ص ۱۲۸ - ۱۲)

masodi;52152 نوشت:
یه سوال از دوستان و کارشناسان محترم دارم : ایا امام حسین از شهادت خود و مشکلات بعد از شهادت خود اطلاع داشتند؟ اگه اطلاع داشتند نمی توانستند به گونه ای دیگر عمل کنند یا صبر کنند تا موقعیت بهتری پیش بیاید یا ایجاد شود؟


بسم الله الرحمن الرحیم
1- هر چند ائمه علیهم السلام علم غیب دارند و از شهادت و وقایع پس از آن مطلعند ولی تکلیف آنان مانند سایر مردم بر اساس علم عادی است که علم غیب برای آنان تکلیفی به دنبال نمی آورد به دو دلیل:
- زیرا عمل بر اساس علم غیب در برخی موارد با حکمت بعثت پیامبران و نصب ائمه علیهم السلام منافات دارد زیرا جنبه الگو و اسوه بودن خود را از دست میدهند
- عمل دائمی به علم غیب موجب اختلال در امور است زیرا اراده الهی به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی تعلق گرفته است.1


2-هر چند طبق روایات ائمه علیهم السلام علم غیب دارند نسبت به حوادث ولی از روایات دیگر استفاده میشود این آگاهی به صورت بالفعل نیست بلکه شأنی است یعنی هرگاه خدا بخواهد آنها را نسبت به چیزی آگاهی میدهد.اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه الله ذلک؛2
3-انبیا و ائمه علیهم السلام تکالیف خاص خود را دارند که با وجود علم به شهادتشان باید آن را انجام می دادند مثل نماز شب برای رسول الله صلی الله علیه واله.

4-برخی موارد مثل خوردن میوه زهر آلوده اجباری و بدون اختیار بوده با وجود علم به شهادت،مجبور به خوردن بودند
البته پاسخ اساسی شناخت صحیح از علم غیب معصومین علیهم السلام است.


1-صافی گلپایگانی،معرف دین ،ج1،ص121.
2- بحار الانوار،ج26،56،116،117.

« بسم الله الرحمن الرحيم ...؛ اين وصيت حسين‌بي‌علي است به برادرش محمد حنفيه. حسين گواهي مي‌دهد به توحيد و يگانگي خداوند و اين که براي خدا شريکي نيست و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آئين حق ( اسلام ) را از سوي خدا ( براي جهانيان ) آورده است و شهادت مي‌دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پيوست و خداوند همه انسان‌ها را در چنين روزي زنده خواهد نمود. »
امام در وصيت نامه‌اش پس از بيان عقيده خويش درباره توحيد و نبوت و معاد، هدف خود را از اين سفر اين چنين بيان نمود:
« من نه از روي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از شهر خود بيرون آمدم؛ بلکه هدف من از اين سفر، امر به معروف و نهي از منکر و خواسته‌ام از اين حرکت، اصلاح مفاسد امت و احياي سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، علي‌بن‌ابيطالب (ع) است. پس هر کس اين حقيقت را از من بپذيرد ( و از من پيروي کند ) راه خدا را پذيرفته است و هر کس رد کند ( و از من پيروي نکند ) من با صبر و استقامت ( راه خود را ) را در پيش خواهم گرفت تا خداوند در ميان من و بني‌اميه حکم کند که او بهترين حاکم است.
و برادر ! اين است وصيت من به تو و توفيق از طرف خداست. بر او توکل مي‌کنم و برگشتم به سوي اوست. »

:Gol:
حلال جميع مشكلات است حسين ............شوينده لوح سيئات است حسين
اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلا ............آنجا كه سفينه النجات است حسين
:Gol:

من مطمئنم که با دعا کردن ازته دل ، حتما صدامون به گوش خدا و آقا امام حسین ( ع)
میرسه . پس همگی با هم میگیم :
یا اباعبدالله حسین(ع)

سلام

محمد;51600 نوشت:
لعن در قرآن از طرف خدا، ملائکه و دیگر لعن کنندگان به کافران و منکران و ظالمان و دروغ گویان آمده است: «ان الله لعن الکافرین و اعدّ لهم سعیراً؛ خداوند کافران را لعن می‌کند و عذاب را برای آنان آماده کرده است».(2)

محمد;51600 نوشت:
درست است که قاتلان امام حسین از دنیا رفته‌اند، ولی کار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر می‌کنیم.

تناقض آشکار است.
اگر خداوند قرار است که خودش لعن کند پس ما این وسط چکاره ایم؟
به نوشته ی شما کاملا شک دارم

یابنده;57335 نوشت:
تناقض آشکار است. اگر خداوند قرار است که خودش لعن کند پس ما این وسط چکاره ایم؟ به نوشته ی شما کاملا شک دارم

سلام لعن کردن ما هم در امتداد لعن کردن خداوند است البته لعن کردن خداوند مستقیما باعث عذاب است ولی لعن کردن ما باعث افزایش عذاب ملعون.پس تناقضی در کار نیست.


پخش زنده از حرم مطهر امام حسین (ع)

السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین


روز شمار قیام امام حسین (ع)


- پانزدهمرجب سال 60 هجری قمری:
مرگ معاویه (لعنت الله علیه) در شام و نشستنیزید(لعنت الله علیه) به جاى پدر.


- بیست و هشتم رجب 60:

رسیدن نامه یزید به والى مدینه مبنى بر بیعت گرفتناز حسین(ع) و دیگران.


- بیست و نهم رجب 60:

فرستادن ولید ، كسى را سراغ سید الشهدا و دعوت بهآمدن براى ‏بیعت ، دیدار امام حسین(ع) از قبر پیامبر و خدا حافظى ، سپس هجرت ازمدینه ، همراه با اهلبیت علیهم السلام و جمعى از بنى هاشم.


- سوم شعبان 60:

ورود امام حسین‏(ع) به مكه وملاقاتهاى وى با مردم.

- دهم ماه رمضان 60:
اولین نامه كوفیان به وسیله دو نفر از شیعیان به دست امام رسید.

- پانزدهم ماه رمضان 60:
هزاران نامه از كوفیان به امام رسید و آن حضرت مسلم بن عقیل را برای بررسی اوضاع به كوفه فرستاند.

- پنجم شوال 60:
ورود مسلم بن عقیل به كوفه، استقبال مردم و شروع بیعت ها با نماینده امام حسین(ع)

- یازدهم ذیقعده 60:
مسلم نامه ای برای دعوت امام به كوفه به سوی آن حضرت نوشت.

- هشتم ذیحجه 60:
شورش (خروج) مسلم بن عقیل به همراهی چهار هزار نفر در كوفه. پراكندگی آنان از اطراف مسلم. تنها ماندن و مخفی شدن او در خانه فردی به اسم طوعه. امام حسین در این روز حج تمتع را به عمره تبدیل، خطبه ای ایراد كردند و همراه 82 نفر از افراد خانواده و یاران به طرف كوفه به راه افتادند. در این روز هانی بن عروه دستگیر شد و به شهادت رسید.

- نهم ذیحجه 60:
درگیرى مسلم با كوفیان ، سپس دستگیرى او و شهادتش بر بام ‏دار الاماره كوفه ، دیدارامام حسین(ع) با فرزدق در بیرون مكه.



- دوم محرم 61:
ورود امام حسین(ع) به سرزمین كربلا.

- سوم محرم 61:
ورود عمر بن سعد(لعنت الله علیه) به همراه 4 هزار نفر به كربلا و شروع مذاكره با امام برای گرفتن بیعت از آن حضرت

- پنجم محرم 61:
ورود شیث بن ربعی با 4 هزار نفر به كربلا.

- هفتم محرم 61:
سپاه امام را از دسترسی به آب منع كردند ، 500 نفر به فرماندهی عمر بن حجاج نگهبان فرات و مانع از دسترسی سپاه امام حسین(ع) به آب آن شدند.

- نهم محرم 61:
شمر به همراه 4 هزار نفر به كربلا وارد شد. او حامل نامه ابن زیاد به عمر سعد مبنی بر جنگیدن با امام حسین(ع) و كشتن آن حضرت بود. سپاه عمر سعد در این روز حمله مقدماتی خود به اردوگاه امام را آغاز كرد. ایشان شب عاشوار را برای نماز و نیایش انتخاب كرده، مهلت خواستند.

- دهم محرم 61:


درگیری سپاه كوفه با یاران امام شهادت اصحاب ، فرزندان ، خاندان و خود امام حسین(ع) ، غارت خیمه ها، فرستادن سر مطهر امام به كوفه به وسیله خولی.

- یازدهم محرم 61:
حركت سپاه عمر سعد و همچنین اسرا به سمت كوفه. تدفین كشته شدگان سپاه یزیدی.

- اول صفر 61:
ورود اسرای اهلبیت علیهم السلام به دمشق .

- بیستم صفر 61:
بازگشت اهلبیت علیهم السلام از سفر شام به مدینه


منبع: فرهنگ عاشورا – صفحه 187

در حوالی عطش

تو کیستی که جهان تشنه زلالی توست
بهار عاطفه مرهون خشکسالی توست

شب زمانه که مقهور بامدادان باد
شکیب خاطرش از خون لایزالی توست

ز قصه عطشت چشم عالمی گریان
هزار چشمه جوشنده در حوالی توست

تو ـ ماه من ـ به کدامین ظلامه ات کشتند
که پشت پیر فلک تا ابد هلالی توست

نوید نقش تو را کس به حجم آینه ها
حکایت همه از صورت خیالی توست

چه عاشقی تو که در دفتر قصاید سرخ
هر آن چه خواند دلم شاه بیت عالی توست

سزد که رایحه درد، سازدم مدهوش
که باغ عشق، به داغ شکسته بالی توست

فغان که وارث بانوی آب های جهان تویی
و تشنه یک قطره، مشک خالی توست

تو شهر عشقی و دروازه ات به باغ بهشت
دل شکسته من یک تن از اهالی توست


بهمن صالحی

آبروي حسين به كهكشان مي ارزد
يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد
گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست
گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد

قبل از شهادت حضرت ابی عبدالله علیه السلام لقب سید الشهدا به حضرت حمزه، عموی پیامبر اسلام، اختصاص داشت که در جنگ احد به شهادت رسیده و رشادت‌های او در دفاع از پیامبر و حریم اسلام زبانزد همگان بود. ولی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در بسیاری از روایات لقب سید الشهدا برای او به کار رفته است.
لقب سید الشهداء برای امام حسین علیه السلام را بسیاری از ائمه علیهم السلام از جمله امام سجاد علیه السلام، امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام به کار برده‌اند؛ رسول خدا نیز هنگام رحلت خویش به امیرالمومنین فرمود:«یا علی، هنگامی که زمان ارتحال تو فرا رسید این وصیت را به فرزندم حسن بسپار و آن هنگام که زمان رحلت وی فرا رسید آن را به فرزندم، حسین شهید زکی مقتول بسپارد.»

حضرت موسی علیه السلام نیز در هنگام توسل به اهل بیت علیهم السلام برای نجات از عطش که قومش را در ورطه هلاکت انداخت بود همین لقب را برای امام حسین به کار برد.
و نیز زینب کبری و میثم تمار از این لقب برای اشاره به امام حسین علیه السلام استفاده کرده اند.
به نظر می رسد که لقب سیدالشهدا برای حضرت حمزه به معنی این است که او سید و سرور شهدای زمان خودش بوده است تا زمان شهادت امام حسین؛ و از آن پس امام حسین علیه السلام سید و سرور شهدای همه زمان‌ها بوده و هست.
چنانچه سیدة النساء هم به حضرت مریم گفته می‌شود و هم به حضرت زهرا سلام الله علیها. اما حضرت مریم بانوی زنان زمان خودش بوده و حضرت زهرا سلام الله علیها «سیده نساء العالمین» یعنی بانوی بزرگ همه عالم است.

منابع:
بحار الانوار، ج 43، ص 37- مناقب ابن شهر آشوب.

این روزها توی خانه که هستم یک گوشه ی دلم خرابه ی شام است


چقدر فرق است بین اینکه


سرت را به دامن دخترت بگذاری


تا این که


سرت را به دامن دخترت بگذارند....

[="DarkGreen"]بوی سیب از مرقد مطهر امام حسین(ع)!!![/]
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7873
[="Red"]پرچم قرمز حرم سید الشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام[/]
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7874

اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است .
ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (ع) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند.

حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.
آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست».
برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست‏
چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد
فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا (ع) چنان است كه امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين (ع) از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» 65.
با ذكر اين مختصر ، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين (ع) و تحولات عمارت شريف ، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.

محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است ، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق ، ضريح در ميان روضه منوره ، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مى‏باشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين (ع) را تشكيل مى‏دهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مى‏باشد.

ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .
صحن مطهر حسين (ع) داراى هفت باب است كه عبارتنداز:
1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است ،
2- باب قاضى الحاجات
3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد
4- باب سلطانى
5- باب بازار بزازها
6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد
7- باب صافى كه به درب بين الحرمين نيز معروف است.
از اخبار چنين بر مى‏آيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .

عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد ، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.
عمارت دوم : بعد از تخريب مرقد شريف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود .
اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.
عمارت سوم : سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.
عمارت چهارم : تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب ، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.
عمارت پنجم : بناى عضد الدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.
عمارت ششم : ششمين بار بارگاه حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.
عمارت هفتم : عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است . 66

1- مرقد حسينى ، نيروبخش است
با ذكر اجمالى تحولاتى كه در عمارت مرقد مطهر امام حسين (ع) صورت گرفته است به خوبى معلوم مى‏گردد كه زيارت قبر آن حضرت در مبارزه با حكومت بنى عباس تأثير مهمى داشته است ، و به همين دليل بود كه عباسيان قبر آن امام را دشمن خود مى‏دانستند و به ويرانى آن دست مى‏زدند ، زيرا اين قبر شريف به مركز تجمع مخالفان و مبارزان تبديل شده بود. مشاهده مزار و مرقد شهيدان كربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار ، حالت بيننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، كه چگونه عده‏اى قليل در مقابل جمعى كثير و سپاهى مجهز و مهيا تن به مرگ داده و روى عقيده و ايمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرين قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند.
2- محل نزول فرشتگان الهى
امام صادق (ع) فرمود: «ما بين قبر حسين (ع) تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ». 67
و نيز فرمود: «قبر حسين بن على (ع) بيست ذراع در بيست ذراع است . آن باغى از باغهاى بهشت ، و محل عروج فرشتگان به آسمان مى‏باشد هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى نيست جز آنكه از خدا مى‏خواهد كه او را زيارت كند پس گروهى فرود مى‏آيند و گروهى بالا مى‏روند» 68.
3- نماز قبول مى‏شود
اگر انسان زائر ، حق امام را شناخته و با معرفت و ولايت او در كنار قبر مطهرش نماز گذارد ، مورد قبول حق تعالى قرار مى‏گيرد . چنانكه امام صادق (ع) در شأن و مقام كسى كه به مرقد و بارگاه شريف حضرت مشرف شده و نماز بخواند ، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مى‏دهد» 69.
4- تمام خواندن نماز
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: «نماز در چهار مكان تمام خوانده مى‏شود (يعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بيشتر باشد اما شكسته نمى‏شود) : 1- مسجد الحرام (مكه) ، 2- مسجد الرسول (مدينه)، 3- مسجد كوفه، 4- حرم امام حسين (ع) » 70.
و نيز روايت شده كه «ابن شبل» از امام صادق (ع) پرسيد: آيا قبر امام حسين (ع) را زيارت كنم ؟ فرمود: پاك و خوب زيارت كن و نمازت را در حرمش تمام بخوان . پرسيد نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض كرد : بعضى از اصحاب و شيعيان شكسته مى‏خوانند؟ فرمود: اينان دو چندان عمل مى‏كنند » 71.
لذا چنانكه در رساله‏هاى عمليه نيز آمده است ، در حرم امام حسين (ع) مى‏توان نماز را، هم شكسته خواند و هم به بركت آن حضرت تمام بجا آورد.
5- اجابت دعا و برآورده شدن حاجت
خداوند سبحان در ازاى ايثار و فداكارى سيدالشهدا (ع) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شريفش بركاتى را قرار داده كه از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «هر كس دو ركعت كنار قبر حسين (ع) نماز بخواند ، از خداوند چيزى رإ؛88ّّ مسئلت نكند جز اينكه به او عطا شود» . 72
و نيز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسين (ع) امامت را در ذريه آن حضرت ، شفا را در تربتش ، اجابت دعا را در كنار مرقدش قرار داده ، و ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود» . 73
پى نوشتها:

65 سيرهء امامان (ترجمهء اعيان الشيعه )، علامه سيد محسن امين ، ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم ،
عمادزاده ، ج 2 ص 137
66 وسائل الشيعه ، شيخ حر عاملى ، ج 10 ص 323
67 منتخب كامل الزيارات ، ابن قولويه ، ص 195
68 منتخب كامل الزيارات ، ابن قولويه ، ص 252
69 وسائل الشيعه ، شيخ حر عاملى ، ج 10 ص 549
70 كامل الزيارات ، ابن قولويه ، ص 248
71 كامل الزيارات ، ابن قولويه ، ص 123
72 امالى شيخ طوسى ، ص 317
73 امالى شيخ طوسى ، ص 319

منبع:http://www.aviny.com

حق

سلام بر تمام بزرگواران گرامی


انشاالله از فردا شب تا اربعین حسینی ( در حد وسع ) با کاروان حق حسین همراه خواهیم شد


قصد و هدف با توکل بر خدا این است تا بیشتر در این حرکت عظیم تاریخ تامل و تفکر کنیم


تا بیشتر حقش را ادا کنیم و امسال محرم مان با سالهای گذشته متفاوت تر و با کیفیت تر باشد


معتقدم چنین راهی نمی تواند و نباید شور یا شعور محض باشد که نفی هرکدام یعنی ضربه به جنبه ای از این نهضت بزرگ


لیکن با توجه به روزهای پیش رو بر میزان هر کدام به تناسب آن زمان خاص اضافه خواهد شد



اولین بار است که چنین کاری را انجام می دهم و بی شک سرشار از ضعف های گوناگون است


پس به همراهی و یاری شما بشدت نیازمندم


سعی می کنم در حد توان و وقت که دارم حتی الامکان مطالب را بعد از نوشتن در وبلاگ شخصی در اینجا هم بنویسم


اگر که بطور کامل قادر به چنین کاری نبودم ، در وبلاگ محراب در خدمت تمامی شما بزرگواران هستم


توکلت علی الله ، انا الله البصیر البعباد


یا علی

با سلام

دوستان با مدحي تركي چطور اند؟!؟!


هرچند اشعار تركي به فارسي نمي ايند ولي چاره نيست :

اي خدا روزها گذشت و عمر كوتاه شد

حسرت كربلا در دل ماند

چه مي شد از غصه راحت مي شديم

كربلا را مي ديديم و مي مرديم

1 . عزت و سربلندی مسلمان، در سایه جهاد و شهادت ومبارزه در راه حق و عدالت است . مرگ شرافتمندانه در این راه، «حیات ابدی » است و زندگی با خواری و خفت تن دادن به زبونی و ذلت، «مرگ تدریجی » است .
2 - تکلیف یک مسلمان متعهد، دفاع از ارزش های دینی، دعوت به پاکی و نیکی، «امر به معروف ونهی ازمنکر» ، اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد ومنکرات و انحرافات است واگر این فریضه ترک شود، بدان مسلط می شوند و سقوط جامعه حتمی است . قیام کربلا برای عمل به همین تکلیف بود .
3 - شهادت طلبی، سلاحی است که هر امتی به آن مسلح شود، شکست ناپذیر می گردد . خون بر شمشیر پیروز است و شهیدان راه خدا زندگان همیشه تاریخ و سرمایه های الهام بخش جوامعند . پس برای عزت یک جامعه، باید «فرهنگ شهادت طلبی » را ترویج کرد .
4 - فلسفه قیام کربلا، احیای دین و ترویج نماز وگسترش معنویات ومبارزه با منکرات است . پیروان اباعبدالله ( علیه السلام) با ایمان و عمل و تقوا و جهاد خویش، نشان می دهند که این فلسفه را شناخته و آن را پذیرفته اند و در راه آن تلاش می کنند .
5 - برای یک مسلمان، بالاتر از هر چیز، عمل به وظیفه و انجام تکلیف است، هرچه باشد و هرجا باشد، چه با فتح نظامی، چه با شهادت، چه با ماندن، چه با رفتن، چه با فریاد، چه با سکوت، قیام برای خدا شکست ندارد و هرکه به «وظیفه » عمل کند، پیروز است، هرچند در ظاهر شکست بخورد .
6 - مدعیان مسلمانی بسیارند . اما در صحنه امتحان است که مؤمنان صادق و مدعیان دروغین و منافق شناخته می شوند . آنان که در جبهه نبرد حق و باطل، به هر بهانه ای امام حق را یاری نکنند و خود را کنار بکشند و به گوشه عافیت و راحت بخزند، مردود شدگان این امتحانند، هرچند سابقه درخشان ایمانی و انقلابی داشته باشند .
7 - اگر چهره های شاخص و افراد نافذ و مورد توجه جامعه - «خواص امت » - در لحظه های حساس به وظیفه خود عمل نکنند، جامعه را به ذلت و حیرت وافکار را به انحراف واسلام و تشیع را به انزوا می کشانند . «رسالت خواص » ، بسی سنگین است و تکلیف آگاهان، بسی خطیر و حساس!
8 - شیعیان حسین ( علیه السلام) و پیروان فرهنگ عاشورا، هرگز با دشمنان اسلام و مسلمین سازنش نمی کنند و عزت و سربلندی خود را به زندگی حقیرانه و بردگی ستمکاران و جباران نمی فروشند . جان می دهند، ولی دین و ایمان و شرافت را از دست نمی دهند .
9 - عزاداری برای امام حسین ( علیه السلام) و شهدای کربلا و اهل بیت مظلوم، نشانه همدلی و همراهی و همگامی با حماسه آفرینان عاشوراست . زنده نگه داشتن عاشورا، رمز بقای این حماسه جاوید است و سلاح اشک، فریاد مظلومیت بر ضد ظالمان است .
10 - آنان که به حکومت ظالمان و فاسدان تن بدهند و در برابر فساد و ظلم و بدعت و تحریف، سکوت و سازش کنند و جان خود را بیش از دین و عزت و شرف، دوست بدارند، ذلت دنیوی و عذاب اخروی و خشم خدا و نفرین خلق خدا را برای خود می خرند . شعار عاشوراییان «هیهات منالذله » است و مدالشان عزت و آزادگی .
پدیدآورنده: جواد محدثی

كَفعَميّ در حاشيه كتاب‌ دعاي‌ «البلدُ الامين‌«، سيّد حسيب‌ نسيب‌ رضيّ الدّين‌ عليّ بن‌ طاووس‌ قدَّس‌اللهُ روحَه‌ در كتاب‌ «مصباح‌ الزّآئر» آورده‌ است‌ كه‌:
بِشر و بشير دو پسر غالِب‌ أسديّ روايت‌ نموده‌اند كه‌ امام‌ حسين‌ بن‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ عليهم‌ السّلام‌ در عصر روز عرفه‌ از چادر خود در سرزمين‌ عرفات‌ بيرون‌ آمد با حالت‌ تذلّل‌ و تخشّع‌، و آرام‌ آرام‌ آمد تا اينكه‌ وي‌ و جماعتي‌ از اهل‌ بيت‌ وي‌ و پسرانش‌ و غلامانش‌ در حاشيه چپ‌ كوه‌ عرفات‌ جبلُ الرّحمه رو به‌ بيت‌ الله‌ الحرام‌ وقوف‌ نمودند . سپس‌ دو دست‌ خود را مانند مسكيني‌ كه‌ طعام‌ طلبد در برابر صورتش‌ بلند كرد و خواند اين‌ دعا را: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ لَيْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ ـ تا آخر دعاء كه‌ به‌ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ مختوم‌ مي‌شود ، و فقرات‌ إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ تا آخرش‌ در آن‌ موجود نمي‌باشد .
سيّد ابن‌ طاووس‌ در كتاب‌ «مصباحُ الزّآئر» در بحث‌ زيارت‌ روز عرفه‌ ، روايت‌ بشر و بشير را كه‌ از قبيله بني‌أسد بوده‌اند به‌ همان‌ طريقي‌ كه‌ ما از حاشيه «البلد الامين‌» نقل‌ كرديم‌ روايت‌ مي‌كند ، سپس‌ اين‌ دعا را طبق‌ مضمون‌ «البلدالامين‌« روايت‌ كرده‌ است‌. «بحار الانوار» طبع‌ كمپاني‌، ج‌ 20 ، بابُ أعمال‌ خصوصِ يومِ عرفة‌ و ليلتِها، اين‌ گفتار مجلسي‌ (ره‌) بود در «بحار الانوار».
سپس‌ پس‌ از بيان‌ چند دعاي‌ ديگر از سيّد ابن‌ طاووس‌ در روز عرفه‌ ، سيّد مي‌گويد: از دعاهائي‌ كه‌ در روز عرفه‌ شرف‌ صدور يافته‌ است‌ ، دعاي‌ مولانا الحسين‌ بن‌ عليّ صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌باشد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ لَيْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَآئِهِ مَانِعٌ.
در اينجا ابن‌ طاووس‌ اين‌ دعاي‌ مفصّل‌ حضرت‌ را نقل‌ مي‌كند با دنباله آن‌: إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ فَكَيْفَ لَا أكونُ فَقيرًا في‌ فَقْري‌ ـ تا آخر آن‌ كه‌ به‌: أمْ كَيْفَ تَغيبُ وَ أنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ ، إنَّكَ عَلَي‌ كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ پايان‌ مي‌يابد.
سپس‌ مجلسيّ (ره‌) گويد: «اين‌ دعا را كفعمي‌ ايضاً در «البلد الامين‌» و ابن‌ طاووس‌ در «مصباح‌ الزّآئر» آورده است، وليكن‌ در آخر اين‌ دعا در آن‌ دو كتاب‌ به‌ اندازه تقريبيِ يك‌ ورق‌ موجود نمي‌باشد؛ و آن‌ از عبارت‌: إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ تا آخر دعا مي‌باشد.
و امّا مرحوم‌ محدّث‌ قمّي‌ پس‌ از نقل‌ اين‌ دعا تا يَا رَبِّ يَا رَبِّ آورده‌ است‌ كه‌: آن‌ حضرت‌ مكرّر مي‌گفت‌: يَا رَبِّ ، و كسانيكه‌ دور آن‌ حضرت‌ بودند تمام‌ گوش‌ داده‌ بودند به‌ دعاي‌ آن‌ حضرت‌ و اكتفا كرده‌ بودند به‌ آمين‌ گفتن‌. پس‌ صداهايشان‌ بلند شد به‌ گريستن‌ با آن‌ حضرت‌ ، تا آفتاب‌ غروب‌ كرد، و بار كردند و روانه مشعر الحرام‌ شدند.
محدّث‌ قمّي‌ مي گويد كه‌: كفعمي‌ دعاي‌ عرفه امام‌ حسين‌ عليه‌ السّلام‌ را در «بلد الامين‌« تا اينجا نقل‌ فرموده‌ «البلد الامين» شيخ‌ إبراهيم‌ كفعمي‌، ناشر مكتبه صدوق‌ ـ طهران‌ ، ص‌ 251 تا ص‌ 258
و علاّمه مجلسي‌ در «زادالمعاد «زاد المعاد» علاّمه‌ ملاّمحمّد باقر مجلسي‌ ‌از طبع‌ قديم‌ با خطّ أحمد تبريزي‌ ، ص‌ 91 تا ص‌ 96 ؛ اين‌ دعاي‌ شريف‌ را موافق‌ روايت‌ كفعمي‌ ايراد نموده است.
درباره پسران غالب اسد،که در صدر راويان اين دعا آمده اند بايد گفت: آن چه در كتاب‌هاي رجالي آمده است، پسران غالب بن بشر اسدي كه ابن اثير غالب را از صحابه دانسته‌است. 1
برخي بزرگان درمورد بشر بن غالب الاسدي الكوفي چيزي نگفته‌اند و عدّه‌اي او را مجهول دانسته‌اند. در تنقيح‌المقال آمده است كه: شيخ ‌(ره) او را از اصحاب امام حسين و امام سجاد ـ عليهالسلام ـ دانسته و به دنبال آن آورده: ظاهر اين است كه بشر بن غالب الاسدي الكوفي امامي است اما حال او مجهول است. 2
در اصول كافي هم از او روايت نقل شده است. برخي او را از اصحاب اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ و اصحاب امام حسين‌(عليه السلام) و امام سجاد(عليه السلام) دانسته است3 و در مورد وثاقت يا عدم وثاقت او ساكت ماندهاست.
در مورد شخصيت بشير ابن غالب الاسدي الكوفي هم كتاب‌هاي رجالي به طور صريح و محكم سخن نگفته‌اند. در موسوعه رجاليه آمده است: بشير مشترك است بين رجال حديث؛ ولي هيچ كدام توثيق نشده‌اند. هم‌چنين آمده است: از او از امام حسين‌عليه السلام ـ در كافي روايت نقل شده است. او كسي است كه دعاي عرفه را از امام حسين‌ ـ عليه السلام ـ روايت كرده است.4 در جاي ديگر آمده: بشير بن غالب الاسدي الكوفي مجهولٌ5.عده‌اي از رجاليون در مورد وثاقت ياعدم وثاقت او سكوت كرده‌اند و يا نام او را ذكر نكرده‌اند.

البته برخي از محدثين بزرگوار، يقين به سند اين نيايش ندارند، ولي طبق اصل معروف: «دلالته تغني عن السند» در اين جا جاري است. يعني گاهي مفهوم و دلالت و محتواي حديث به قدري با عظمت و مطابق اصول است كه از سند بي‌نياز و احتياجي به آن وجود ندارد. بديهي است كه نظير مضامين اين نيايش در عالي‌ترين درجه‌ي حكمت و عرفان اسلامي را جز انبياي عظام و ائمه معصومين(عليه السلام) نمي‌توانند بيان نمايند.6 بيشتر دعاهاي موجود، از باب بي‌نظير بودن در مضامين و معنا مورد وثوق قرار مي‌گيرند.
آيه الله جوادي آملي7 مي فرمايند: اشكالي ندارد كه از مضامين و معناي بلند آن درعرصه‌هاي اجتماعي و اخلاقي استفاده ببريم8 و طبق اصل «دلالته تغني عن السند» از آن بهره ببريم. احاديث شريف نبوي(صلي الله عليه و آله)، نهج البلاغه شريف، صحيفه سجاديه و بسياري از دعاها چنين سرنوشتي دارند و طبق اين اصل دلالت مورد پذيرش قرار مي‌گيرند. بلي در مسايل فقهي و بيان حكم شرعي اثبات سند و سندشناسي بسيار مهم است. تازه در مسايل فقهي هم گاهي روايات مرسله و غير معتبر مؤيد روايات ديگر قرار مي‌گيرند و از اين حيث مورد استناد و استفاده قرار مي‌گيرد. مبناها هم در اين راستا مؤثر مي‌باشد و نسبت به هم فرق مي‌كنند. آنچه در پايان قابل بيان است اين است كه درست است كه برخي از محدثين بزرگوار و رجاليون يقين برسند اين نيايش ندارند و بر راوي آن اشكال مي‌كنند و لي دلالت آن‌طوري است كه بوي عصمت مي‌دهد و يك مضمون و دلالت بي‌نظير اين گونه، آن هم در قالب نيايش جز در توان معصوم ‌(عليه السلام) و انبياء عظام نمي باشد. و وقتي دلالت يك متني اين‌قدر محكم و قوي و بلند باشد هم مورد تأييد ساير معصومين (عليه السلام) قرار مي‌گيرد و هم عقل برهاني آن را به معصوم ـ عليه السلام ـ مستند مي‌كند و به معصوم (عليه السلام) نسبت مي‌دهد. از شيخ محمّد حسين كاشف الغطا رحمه اللّه در مورد يكى از دعاها ميپرسند، با صراحت پاسخ ميدهد: قوّت متن كاشف از قطعيّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشيم. الفردوس الأعلى:ص 76.
اگر طبق اخبار عرض 9متن دعاي عرفه بر قرآن شريف هم عرضه شود، يقيناً با روح قرآن همخواني دارد و هماهنگ است و مورد تأييد قرآن شريف مي‌باشد. انتساب اين دعا به امام حسين ـ عليه السلام ـ داراي شهرت هم هست. ممكن هم است سند يك حديث يا متن در دست باشد ولي متن آن اضطراب داشته و با روح قرآن سازگار نباشد و مردود شمرده شود. ليكن مضامين دعاي عرفه با روح قرآن و روايات ناسازگار به نظر نمي رسد.

تهيه و تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان

(1). مامقاني، تنقيح المقال فيعلم‌الرجال، بي‌جا، بي‌تا، ج2، ص365.
(2). همان، ج1، ص174.
(3) . خويي، سيّد ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، بيروت، الطبعةالثالثة، 1403ق، ج3، ص320.
(4) ترابي، علي‌اكبر، الموسوعة الرجاليه الميسرة، قم، مؤسسة الامام الصادق(عليه السلام)، الطبعةالثالثة، 1424ق، ص62.
(5). جواهري، محمد، المفيد من معجم الرجال الحديث، قم، محلاتي، الطبعة الاولي، 1417ق،ص86ـ88.
(6) جعفري، محمد تقي،نيايش امام حسين(عليه السلام) صحراي عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علّامه، چاپ چهارم، 1382ش،ص29.
(7) . حر عاملي، وسايل الشيعه، ج12، باب 49 و ج1، ص150ـ155(8) جوادي آملي، عبدالله، خارج فقه ـ مكاسب محرمه، تاريخ 10/8/1380.
(9) وسائل الشيعه،جوان‌ 18، باب 9، از ابواب صفات قاضي، ص 89.

انتظارم مي‌كُشد، يادي ز ما كن يا حسين
درد هجران را به وصل خود دوا كن يا حسين




گرچه دورم، بر نگاه دلنشينت جان دهم
كوفه را با يك نظر چون كربلا كن يا حسين




بي‌نيازي گرچه از من، من به تو دارم نياز
پادشاهي، يك نگه بر اين گدا كن يا حسين




در حريم كعبه مي‌گردي چو اي سيمرغ عشق
عبد سرگردان خود را هم دعا كن يا حسين




عيد قربان است فردا و منم قرباني‌ات
چون كه دارم صبر، امروزم فدا كن يا حسين




چون كه دور افتاده‌ام، اي زائر بيت‌الحرام
بام قصر كوفه را كوه مني كن يا حسين




مهرباني از دو سر، دارد چو لذت بيشتر
دير شد احضار من، نامم صدا كن يا حسين




آيم از شوق تو با سر، چون كه پابندم به عشق
پاي بر فرقم بنه، كامم روا كن يا حسين




چون «حسان» بسيار مي‌باشد گداي در گهت
جمله را با يك نظر از غم رها كن يا حسين




دارم اندر ذمه‌ام حق خدا و خلق او
خود به فضل خويشتن، دينم ادا كن يا حسين


سلام

حسين (ع) از مكه خارج شده است و ميهمان كربلاست

مداحي تركي

التماس دعا

يا علي


[=B Koodak]شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که زغم بسته به زنجیر و نزدیک اذان بود که پیچید به آفاق همه نغمه تکبیر نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش که باز است به درگاه الهی در رحمت و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت شدم غرق عبادت دو چشمم همه ام اشک شد و روی لبانم همه سوگند که یارب تو رهایم کن از این بند و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم


[=B Koodak]همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب همان وادی سوز و عطش و درد همان وادی شرمندگی آب همان وادی پاک حرم حضرت ارباب همان جا که زمینش همه نور است پر از شور و شعور است حماسه است غرور است شرمنده تر از وادی طور است و فرش حرمش از پر حور است و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است همان جا که حرم خانه دلهاست و عشقش همه در آب و گل ماست زیارتگه زهراست عبادتگه موسی است دخیل حرمش حضرت عیسی است و زیباست خدا محو تماشاست که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست

[=B Koodak]مکانی که قدم رنجه نمودست گل یاس تمامش کند از عشق و احساس به لبهاش بود ذکر ابالفضل و دریای دو چشمش همه الماس همان کعبه کوچک کف العباس مکانی که در آن عشق زند موج همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب همان جا که به هر جای زمینش هست نشان از قدم محترم حضرت زینب همان خاک که هم بدر و احد خندق و احزاب و حنین است که دل از عالم هستی برباید خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم‌گشته به کنعان نرسیده است، چرا کلبة احزان به گلستان نرسیده است، دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، زمین مُرد خداوند گواه است، دلم چشم به راه است که در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است تویی آیینه، روی من بیچاره سیاه است و جا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس تو کجایی گل نرگس؟ به فدای، نفس‌های غریب تو که آغشته به حزن است ز جنس غم و ماتم‌زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته دست روی کدامین غم عظما به تنت رخت عزا کرده‌ای ای عشق مجسم که به جای غم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت، نکند باز شده ماه محرم که چنین می‌زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای رُخت ای صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک‌الله عزیز دو جهان یوسف در چاه کنون شعله آه تو شود حس تو کجایی گل نرگس؟
دل ما سوخته از آه نفس‌های غریبت، دلمان بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس، گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی به همان صحن و سرایی که شما زائر آنید و خلاصه شود ایا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب‌وبلایی، به خدا در هوس دیدن شش‌گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزلی تاب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق بیچارة دلدادة دلسوخته ارباب ندارد؟
گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده‌ای آن را و اگر طاقتتان است کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است. بگذار که قبلش بنویسم که ببخشید مرا یوسف زهرا، در این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج‌زن آب فرات است ، به ارباب همه سینه‌زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است، ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنة آب است و زنی محو تماشاست ز بالای بلند الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال سپس آه که الشمر ... نه نه خدایا چه بگویم که دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می‌گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب‌وبلایی قَسَمت می‌دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی تو کجایی
شب سوم شده باید که گریزی بزنم آه به یک مجلس پر شور که این کار صواب است، صواب است و نفس در نفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است، دلِ تک‌تکشان وای کباب است، ببین روضه عجب ساده و ناب است که بر پا شده در بین خرابه است، بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است، ولی یک نفر آنجاست که بی‌تاب‌تر از باقی آنهاست، ببینید ببینید درست است رباب است، ببینید گلم رنگ ندارد سر جنگ ندارد، چه بزمی است چه شوری است چه حالی است فقط روضه و ناله است و مداح پر از عاطفه‌اش طفل سه ساله است که در دست ظریفش، که در دست نحیفش سر باباست سلام ای شه زیبا سر بابا چه کسی کرده به ویرانه مقیمم چه کسی کرده یتیمم.

اي تا ابد؛ در روزگاران مانده نامت
نوشانده ما را ؛جرعه اي از جان جامت
:Sham:
سوز عطش در كام تو تعبير عشق است
وقتي شهادت مي شود شرب مدامت
:Sham:
يك سينه زخم از سينه تاريخ داري
آزادگي آوازه نام و مرامت
:Sham:
احساس عباس و فرات آرزوها
مشكي شد و پشتي شكسته در پيامت
:Sham:
وقتي كه در غربت تمام خيمه ها سوخت
خون خدا شد عشق دامنگير نامت
:Sham:
زينب صداي ماندگار كربلا شد
لبريز شد احساس عالم از قيامت
:Sham:

فلسفه عزاداری

1_ شناساندن مقام پيشوايان بزرگ اسلام كه در سراسر زندگي آنان براي جامعه اسلامي الگو و سرمشق است خواه در مبارزه با طاغوتيان يا مسايل اخلاقي و روحي و ..... ؛

2_ افزايش عشق و محبّت به اهل بيت (ع) كه پاداش رسالت پيامبر (ص) است ؛

3_ دعوت به دين و آگاه شدن از حقايق و معارف آن و فراخواني مردم به صلاح و اصلاح و دوري از انحراف و فساد ؛

4_ بيان حقانيت نهضت حسيني بر ضد طاغوتيان و آشكار كردن مردم با ويژگيهاي قيام امام حسين (ع)

5_ اطعام عده اي از گرسنگان در پرتو مجالس عزا كه از دستورات موكّد قرآن و اسلام است ؛

6_ ياد مصيبت اهل بيت (ع) كه موجب آسان شدن مصائب و سختيهاي دوستداران آنان است ؛‌

7_ همدردي با رسول خدا(ص) حضرت زهرا ( س)، امام زمان ( عج)و ساير ائمه ( ع)

8_ افشاگري جنايات ستمگران به ويژه بني اميّه و بني عباس و تطبيق آن با شرايط و مقتضيات زمان ؛

9_ رشد فضايل و كرامتهاي انساني و الهي و پرورش روحيه شهادت طلبي ؛

بنده( حضرت آيت اللّه‏ العظمى بهجت ـ رحمه الله ـ .) خيال مى‏كنم فضيلت بكا « گریه » بر سيّد الشّهدا ـ عليه ‏السّلام ـ بالاتر از نماز شب باشد ؛ زيرا نماز شب عمل قلبىِ صرف نيست بلكه كَالْقَلْبى است، ولى حزن و اندوه و بُكا عمل قلبى(1) است، به حدّى كه بكا و دمعه(2) از علايم قبولى نماز وتر است.

1. در روايتى از امام جواد ـ عليه‏السّلام ـ آمده است: « القَصْدُ اِلى اللّه‏ِ تَعالى بالقُلُوبِ اَبْلَغُ مِنْ اِتْعاب الجَوارِحِ بالاَعْمالِ »؛ (آهنگ خدا نمودن با دل، از خسته كردن اعضا و جوارح با اعمال [غيرقلبى] رساتر است.) بحار الانوار، ج 67، ص 60؛ ج 75، ص 363؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 368.
2. اشك چشم.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی مرحوم آیت الله بهجت

[="Blue"][="Magenta"]این و در حرفهای قشنگ هم زدم [/]
[="Purple"]اینجا[/]
http://www.askdin.com/showpost.php?p=63404&postcount=550
[="Blue"]ذی‌القعده را که از دست دادیم یادش به خیر می خوندیم [/]
[="DarkGreen"]و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله…اعراف ۱۴۲ [/]
[="Blue"]بگم دراین چله خودسازی چه ها بوده و چه ها را از دست دادیم ولی به خودمون بیایم سعی کنیم خوب بشیم [/]
[="DarkOrchid"]چیزی تا محرم نمونده که راه میان‌بر وصال وتقرب به ذات احدیت حضرت اباعبدالله(ع) است[/]
از بار غمت قد فلک خم مانده
در دیده ما بارش نم نم مانده

ای سینه زنان به وقت شرعی عزا
یک چله فقط تا به محرم مانده[/]

[=&quot]عاشورا صحيفه‌اي است كه عالمان شيعه و سني همواره ازچشم‌اندازهاي متفاوتي بدان نظر كرده و اين قيام را مورد توجه و بررسي قرار داده‌اند. [/]

[=&quot]- ابن خلدون (متوفي، [/][=&quot]‪[/][=&quot] ۸۰۸ه.ق) يكي از علمايي است كه به طور مبسوط و از زواياي مختلف واقعه عاشورا و انگيزه امام حسين(ع) از اين قيام را مورد توجه قرار داده است. [/]

[=&quot]او در مقدمه مي‌نويسد: "نمي‌توان گفت يزيد هم در كشتن امام حسين (رض) اجتهاد كرد پس بي‌تقصير است، چون صحابه‌اي كه با امام حسين در قيام شركت نكرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند و اين يزيد بود كه با امام جنگيد. [/]

[=&quot]اين عمل يزيد، يكي از اعمالي است كه فسق بر او تاكيد كرده و تاييد مي‌كند و حسين در اين واقعه شهيد و در نزد خدا ماجور است و عمل او بر حق و از روي اجتهاد است." [/]

[=&quot]ابن خلدون، امام حسين(ع) را از جمله صحابي مجتهدي مي‌داند كه شايستگي فوق‌العاده‌اي براي رهبري قيام عليه يزيد دارا بوده است. [/]

[=&quot]او در اين زمينه مي‌نويسد: اما درباره شايستگي حسين(ع) همچنانكه حسين (ع) گمان كرد درست بود بلكه بيش از آن هم شايستگي داشت. [/]

[=&quot]او درباره عاشورا بر اين اصل اعتقاد دارد كه امام حسين(ع) چون شرايط رهبري را در خود جمع مي‌ديد و از طرفي شاهد وضع آشفته وناهنجار و تحمل ناپذير عصر خود و جنايات و فسق و فجور يزيد بود، لذا دست به قيام زد و همين يك دليل براي تحليل عاشورا كافي به نظر مي‌رسد. [/]

[=&quot]ابن خلدون در اين‌باره مي‌نويسد: اما درباره حسين(ع) و اختلافي كه روي داد، بايد گفت چون فسق و تبه‌كاري يزيد در نزد همه مردم عصر او آشكار شد پيروان و شيعيان خاندان پيامبر در كوفه هياتي نزد حسين(ع) فرستادند كه به سوي ايشان برود تا به فرمان وي برخيزند. [/]

[=&quot]حسين(ع) ديد قيام عليه يزيد تكليفي واجب است، زيرا او متجاهر به فسق است و به ويژه اين امر بر كساني كه قادر بر انجام دادن آن هستند لازم است و گمان كرد خود او، سبب شايستگي و داشتن شوكت و نيرومندي خانوادگي بر اين امر تواناست. [/]

[=&quot]ابن خلدون سه عامل را از شرايط رهبري قيام مي‌داند و امام حسين(ع) را جايز آن شرايط مي‌داند اين ويژگي‌ها عبارتند از: شايستگي فردي كه قطعا امام آن را دارا بود و نيرومندي خانوادگي كه هيچ شكي در آن نبود، اما ويژگي سوم شوكت است، كه ابن خلدون با ديده ترديد به آن مي‌نگرد. [/]

[=&quot]- "عباس محمود عقاد" ([/][=&quot]‪[/][=&quot] (۱۹۶۴-۱۸۸۹شاعر، ناقد، پژوهشگر، نويسنده و روزنامه‌نگار مصري نيز نظرات خود را درباره واقعه عاشورا اينگونه بيان كرده و معتقد است كه از شخصي مثل حسين (ع) بعيد بود كه با يزيد بيعت كند زيرا اساسا حسين(ع) حقيقت‌جو است و يزيد عين باطل است. [/]

[=&quot]امام حسين(ع) به چند دليل هرگز نمي‌توانست با يزيد همكاري يا بيعت كند. اول اينكه بيعت با يزيد پشت پا زدن به عقايد امير مومنان و پيامبر(ص) و ناديده گرفتن كوشش‌هاي آنان است، دوم اينكه بيعت با يزيد به معناي تاييد دشنام‌هاي يزيد بر علي(ع) و خاندانش است و سوم آنكه به علت حسن وفا و صدق باطني كه از او سراغ داريم هرگز راه بازگشتي در پيش نداشت. [/]

[=&quot]ازنظر عقاد،حسين(ع) مي‌دانست كه مردم دين را بازيچه دنيايشان كرده بودند از اين نظر با قيام خود در صدد مبارزه با چنين وضعي بر آمده بود. [/]

[=&quot]از اين جهت از ديدگاه عقاد، قيام حسين(ع) هم قيام عليه حاكميت بني اميه بود و هم عليه فرهنگ حاكم بر آن عصر، به اين دليل است كه امام در صدد بر مي‌آيد تا هم حكومت جائر را سرنگون كند و هم فرهنگ مبتني بر اسلام را حاكم گرداند. [/]

[=&quot]عقاد بر اين باور است كه حسين(ع) با آگاهي و علم كامل حركتش را آغاز كرد به اين لحاظ درصدد برآمد تا جلو هرگونه بهانه تراشي را بگيرد تا امر براي مردم مشتبه نشود. [/]

[=&quot]عباس[/][=&quot]محمود عقاد درتحليل عاشورا به مساله قوميت و نوع تربيت دو خانواده بني اميه و بني هاشم تاكيد مي‌ورزد و بر اساس آن به قضاوت و داوري عاشورا مي‌نشيند[/]
[=&quot]اگر سخن عقاد را ناشي از موقعيت زماني و مكاني در ارتباط با مساله تربيت، حمل نكنيم، حداقل مي‌توان گفت كه او ريشه‌هاي قيام عاشورا را در مقايسه تربيتي اين دو خانواده مي‌جويد و بر آن اعتقاد است كه همين نوع تربيت و پرورش فردي افراد اين دو خانواده باعث رويارويي تاريخي آنان با يكديگر شده است و چاره‌اي جز وقوع حادثه عاشورا نبوده است. [/]

[=&quot]از نظر عقاد، امام حسين(ع) و يزيد نمونه كاملي از دو خانواده بودند با اين اختلاف كه حسين(ع) واجد فضايل هاشمي بود ولي يزيد حتي فاقد صفات مادي خوب اموي‌ها بود و همين عامل در واقع منجر به مبارزه دايمي بين اين دو خانواده كه در واقع مصاديق بارز حق و باطل در طول تاريخ بودند، شد. [/]

[=&quot]به اعتقاد عقاد اين مبارزه از زمان ولادت عبد مناف و عبد الشمس پديد آمد و به تدريج در هر عرصه‌اي كه امكان بروز مي‌يافت، عينيت پيدا مي‌كرد تا اين كه به عصر يزيد رسيد. [/]

[=&quot]او همچنين معتقد است كه حسين(ع) داراي انگيزه‌اي كاملا الهي و معنوي براي نجات دين بود كه نتايج مورد نظر نهضتش نيز به زودي به دست آمد به اينگونه كه يزيد، پس از چهار سال در كمال ذلت مرد، عاملان فاجعه عاشورا به سزاي اعمالشان رسيدند و سلسله بني اميه نيز در مدت اندكي سقوط كرد. [/]

[=&quot]به هرحال عباس محمود عقاد، حركت امام حسين(ع) را يك قيام اصلاحي غيرقابل اجتناب در مورد حكومت اسلامي دانسته و حركت فرزند پيغمبر را تا سرحد اعجاب تقديس كرده است. [/]

یاالله
سلام علیکم

بنده یه مطلبی رو دیدم حیفم اومد که اینجا نزارم:

ویژگی های مجلس سوگواری حسین علیه السلام بر طبق روایات:

1-جایگاه درود فرستادن خداوند بر برپادارندگان و سوگواران ان مجلس است

2-جایگاه گردهمایی فرشتگان تقرب یافته است

3-جایگاه دست یافتن به دعای پیامبر و جانشینش علی و زهرا و حسن صلوات الله علیهم

4-جایگاه مورد توجه و رحمت امیز امام حسین است

5-جایگاه بیان سخنان و گفتارهای ان حضرت،در میان سوگواران گردهم امده است.

6-جایگاهی که امام صادق به ان عشق می ورزد.

7-جایگاهی که در فرازمندی بسان عرفه است

8-جایگاهی که در پاکی بسان مشعرالحرام است

9-جایگاهی که در عظمت و پاکی بسان جایگاه طواف خانه خدا است

10-جایگاهی که در قداست بسان حطیم (فاصله میان حجرالاسود و در کعبه) است


11-جایگاهی که در معنویت بسان حرم حسین است

12-جایگاهی که فرونشاننده ی اتش های شعله ور دوزخ است

13-جایگاهی که سرچشمه ی اب حیات در سرای بهشت است

14-مجلسی که به مجالسی پیوند می خورد که اغازش پیش از افرینش و پایانش روز رستاخیز است.

اگر درباره این همه پاداش ها و ویژگی هایی که درباره مجلس سوگواری امام حسین گفتم اندیشه نمودی،پس چگونه می توان گمان کرد که ناامیدانه و با دستی تهی از پاداش از این جایگاه های پاک گام به بیرون می نهی.

واگر کردارهای زشت و ناپسندت از تاثیرگذاری کامل وسیله های حسینی بازداشت،ان وسیله ها تاثیر اندک خود را خواهد گذارد

[=&quot]خصایص الحسینیه ،نوشته شیخ شوشتری ترجمه حسن زاده ص36

خلاصه در یک کلام:
عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام


[/]

التماس دعا
یاعلی