مقصود از قرآن ناطق چیست؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقصود از قرآن ناطق چیست؟

مقصود از قرآن ناطق چیست؟

سلام منظور از قران ناطق معصومین می باشند که انها کار تفهیم و شفاف سازی ایات قران را بر عهده دارند

سلام بر شما
سخنان حضرت بيش از آنها باشد و ديگر اين كه آن حضرت عليه السّلام كلام اللّه ناطق و علم و حكمتش را پايانى نيست كما قال اللّه تعالى‏

سخنان حضرت بيش از آنها باشد و ديگر اين كه آن حضرت عليه السّلام كلام اللّه ناطق و علم و حكمتش را پايانى نيست كما قال اللّه تعالى‏

ترجمه‏غررالحكم‏ودررالكلم(انصارى)، مقدمه ، صفحه‏ى 6

براي روشن شدن جواب لازم است چند مقدمه ذكر كنيم:
الف) ناطق به معناي سخنگو و متكلم و به معناي متفكر و بعنوان فصل ذاتي انسان استعمال مي شود. ليكن آنچه در روايات آمده مراد معناي اول است چون در آن زمان ناطق فقط به همان معناي اول استعمال مي شده است.
ب) براي درك مقصود معصومين عليهم السلام از اين جمله بايد ببينيم قرآن چه ويژگي هائي دارد. مي دانيم كه قرآن كريم اولا مصدر و منبع همه معارف الهي است يعني مشتمل بر اصول و فروع دين و سندي معتبر براي احكام و معارف و حقايق ديني و ثانيا اين كتاب مصون از تحريف و تبديل و اشكال زياده و نقصان است و خطا و اشتباه در او معنا ندارد ثالثا ملاك حق و باطل است كه هرچه در كنار قرآن و با قرآن با شد حق و هرچه در صف مقابل و مخالف قرآن باشد باطل است.
ج) قرآن كريم چون مكتوب است و صامت ممكن است افرادي اشتباها و يا افرادي مغرض عمدا قرآن را به نحوي كه با انديشه هاي باطل آنان تطابق داشته باشد معنا كنند و حال آنكه مراد و مقصود قرآن چيز ديگري بوده كه در اينجا نياز به مترجمين و مفسريني است كه براي قرآن كه از خطا و غرض سوء مصون باشد و بر حقايق و بطون قرآن واقف باشند.
د) عقيده ما درباره ائمه اطهار اين است كه آنها هم مثل قرآن اولا مصدر و منبع حقايق دين الهي هستند، ثانيا معصوم از خطا و اشتباه، ثالثا ملاك حق و باطل مي باشند و اينگونه نيست كه آنها فقط ناقل احكام و معارف ديني باشند بلكه خود منبع و مصدر هستند كه در اين زمينه مي توانيد به كتاب شيعه در اسلام تأليف علامه طباطبائي مراجعه فرمائيد.
ه) مي دانيم كه مسئله اي كه در مقدمه ج بصورت امكاني ذكر كرديم در همان دوران حضور معصومين اتقال افتاد و از مرحله امكان خارج شد و بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله عده اي چه از مردم عوام و چه از دانشمندان اهل تسنن درموارد متعدد مستقيما به قرآن استناد كرده و به تفسير قرآن پرداختند بدون اينكه به معصومين عليهم السلام كه ثقل اصغر بودند مراجعه نمايند كه جنگ صفين و قضيه حكميت و استدلالهاي افرادي چون ابوحنيفه و ديگران به بعضي آيات قرآن (مثل اينكه در بحث جميت قياس به آيه «فاعتبروا يا اولي الابصار» (سوره حشر، آيه 2) شك كرده اند) كه هيچ ارتباطي با مدعاي آنها ندارد و بسياري از موارد ديگر كه فعلا جاي تفصيل نيست.
بعد از ذكر اين مقدمات مقصود معصومين از اينكه ما كتاب ناطق هستيم روشن مي شود. معصومين در واكنش به اين افراد كه راه ورود به حقايق ديني را گم كرده بودند و قرآن را بر طبق ميل و فهم خود تأويل و تفسير مي كردند، فرمودند قرآن كتابي است صامت و ساكت، خطوطي است بين دو جلد و نياز به مترجم دارد. (آن هم مترجماني كه از خطا مصون باشند و واقف به حقايق و بطون قرآن باشند.) و آن مترجمان ما هستيم. چنانچه در خطبه 125 نهج البلاغه، حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «و هذا القرآن انما هو خط مسطور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لا ... من ترجمان» و اين قرآن خطي است نوشته شده ميان دو پاره جلد كه به زبان سخن نمي گويد و ناچار براي آن مترجمي لازم است (كه مقصود آن را بيان كند) و مردانند كه از آن سخن مي گويند.
البته روشن است كه مراد حضرت مرداني است كه به حقايق قرآن واقف باشند و مصون از خطا كه معصومين باشند. و در مورد ديگري مي فرمايد: «هذا كتاب الله الصامت و انا كتاب الله الناطق»(وسائل الشيعه، ج27 ص34) قرآن كتاب صامت و ساكت خداوند است و من كتاب ناطق حق. لهذا مقصود معصومين علهيم السلام اين است كه قرآن كريم كه مكتوب بر روي كاغذ است صامت است و خود سخن نمي گويد و در هر عبارت از آن احتمالاتي مي رود چنانچه حضرت به عبد الله بن عباس فرمود: «فإن القرآن حمال ذو وجوه»(نهج البلاغه، كتاب 77) يعني قرآن حمل كننده وجوه و احتمالات است. و نياز به مترجم و ناطق دارد كه ما اهل بيت هستيم.
البته احتمال ديگري هم در مقصود ائمه از اين جمله كه ما قرآن ناطق هستيم مي رود كه مقصود آنها اين باشد كه پيامبر دو حجت در بين امتش باقي نهاد، قرآن كريم كه ثقل اكبر و قرآن صامت است و ما اهل بيت كه ثقل اصغر و قرآن ناطق هستيم كه ديگر نظر به مترجم و تفسير بودن آنها براي قرآن نداشته باشيم بلكه مقصود آنها اين باشد كه ما هم مثل قرآن جامع حقايق ديني هستيم تنها با اين تفاوت كه قرآن صامت و ما ناطق هستيم، كه البته اين دو احتمال ... نيستند گرچه احتمال اول بهتر و مناسبتر با كلمات معصومين است.

در آيات قرآن کريم و روايات معصومين(عليه السلام) گفته شده : مراد از ناطق (گويا) بودن قرآن کريم اين است که آن چه در آن ثابت است ، بى پرده بيان مى کند ; همچنان که مى فرمايد «و لَدينا کِتب يَنطِقُ بالحَقّ ; (مؤمنون ،62) و نزد ما کتابى است که به حق گوياست » به اين معنا که قرآن کريم در بيان مقاصدش ، احتياج به هيچ راهى ديگر ندارد ; چون بيان الهى و ذکر حکيم ، بهترين راه براى فهم خودش است و معارف الهيه را کشف مى نمايد ; بنابر اين ، پيامبراکرم (صلى الله عليه وآله)و على(عليه السلام)و اهل بيت(عليهم السلام) نيز قرآن ناطق اند ; يعنى کارشان که ذهن متعلمين را به آن معارفى که دستيابى به آن برايشان دشوار است ، ارشاد مى کنند ; هر چند بدون تعليم نيز ، فهميدن آنها محال نيست ; بکله مطالب را به گونه اى دسته بندى شده تحويل شاگردانشان مى دهند که ذهن آنها آسانتر آن را دريابد ; بنابر اين حقانيّت رسول اکرم(صلى الله عليه وآله)حقيقت قرآن است و اين حقانيّت در بشارت و بيم ايشان نهفته است .
در روايتى آمده است : «اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در جنگ صفّين وقتى که ديد معاويه با خدعه عمرو عاص قرآن ها را بر سر نيزه کرد ، فرمود : به اين قرآن توجه نکيند.. .! منم قرآن ناطق : انا کلام الله الناطق »
اين روايات به ما مى گويد : قرآن بر معانى خود دلالت دارد و معارف الهيه را کشف مى کند و اهل بيت(عليهم السلام) ما را به طريق اين دلالت نموده ، به سوى اغراض و مقاصد قرآن راهنمايى مى کنند.1


ر.ك :1 . بحارالانوار ، ج 27 ، باب 14 ، ح 5 ، احياءالتراث العربى .
2. الميزان ، علامه طباطبايى ، ج 3 ، ص 71-86 ، نشر اسلامى

موضوع قفل شده است