با شکست در عشق چه بايد کرد؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با شکست در عشق چه بايد کرد؟

به نام او

1) تمرکز اين نوشتار بر روي عشق زميني و به تعبير ديگر عشق مجازي است، که در مقابل عشق حقيقي بازشناسي شده و مراد از آن محبت شديد (نه محبت معمولي) بين تنها و تنها دو فرد انساني است. عاشق و معشوقه ها در اين ميدان در چهار صورت قابل فرض اند:
اول: عاشق و معشوق هر دو مرد باشند؛
دوم: عاشق و معشوق هر دو زن باشند؛
سوم: عاشق مرد و معشوق زن باشد؛
چهارم: عاشق زن و معشوق مرد باشد. در اين ميدان جاي سخن بسيار است و نگارنده در جاي ديگر به تفصيل به ماهيت و اقسام و... عشق پرداخته است (منصورنژاد محمد، عشق زميني، ناشر: مؤلف: 1381).

2) با فرض اينکه عشق بين دو فرد با تمام آثارش شکل گرفته (که حداقل اثرش آن است که اين محبت شديد، فقط بين دو فرد ساري و جاري است و به قدري شديد است که اين دو و خصوصا عاشق را از توجه به ديگران بازداشته است). ممکن است به دلايلي عاشق و معشوق، در حالي که همچنان به هم علاقه مند و نيازمندند، مجبور شوند که از يکديگر فاصله بگيرند و اين روابط و تجربه ها را قطع نموده و همديگر را فراموش نمايند. و از آنجا که فراموش کردن و پشت سر گذاشتن فضاهاي عميق، شديد و نافذ عشق، به هيچ عنوان کار سهلي نيست و ممکن است به جد در فعاليت هاي عادي افراد اختلال ايجاد کند، از اين رو لازم است که براي برون رفت از اين وضعيت به چاره جويي نشست و به اين سؤال پاسخ داد که در عشق ناکام و شکست خورده چه بايد کرد؟ چگونه بايد از اين فضا فاصله گرفت و به وضعيت عادي زندگي پرداخته و اين توان و فرصت را بيابند که از زندگي لذت ببرند؟

3) در پاسخ بدين مشکل و براي شکست خورده در ميدان عشق، حداقل دو دسته پيشنهادات، قابل توصيه اند:

الف) نسخه هايي غير از عشق:
از آنجا که فضاي عشق، تمام وجود آدمي را اشغال مي کند و به تمام ابعاد شخصيت آدمي معنا و شکل مي دهد، پس از خالي شدن چنين امر فراگير و نافذي، آدمي در قلب و جانش خلاهاي بسيار شديدي احساس مي کند که به نحوي بايد اين محيط خالي را پر کرد. از جمله مشغله هاي پيشنهادي، کارهاي سخت، جسماني، سنگين و نيز ورزشي است (کارهاي يدي، کوهنوردي، دويدن، شنا و...). ممکن است فرد را به سوي امور زيبايي شناختي، لطيف، فرحزا و قلبي فراخواند که مثلا به امور هنري و ادبيات بپردازد (شعر، موسيقي، خطاطي، نقاشي، شرکت در محافل ادبي و...). ممکن است غذايي که براي عاشق شکست خورده تجويز مي شود، از مقوله هاي جسمي و قلبي نباشد، بلکه او را به تلاش عقلاني جدي فراخواند (مثلا پژوهشهاي علمي، خصوصا ميداني و تجربي و...).
اينگونه نسخه ها گرچه ممکن است به عنوان دارو تلقي شوند که مي توانند بي قراري هاي شکست در عشق را موقتا آرام نمايند، اما في الواقع اينگونه توصيه ها، نسخه هاي دوانما هستند و حداکثر کارکرد آنها ايجاد نقشي مسکن و آرام بخش به صورت موقتي است و فرد بحران زده ممکن است از اين فضا قانع نشده و مجددا به حالت اول بازگردد.

ب) نسخه هايي بر مبناي عشق:
به نظر مي رسد که پادزهر اصلي عشق، همان عشق است و تنها با عشق مي توان توسن سرکش عشق را مهار نمود. عاشق شکست خورده در اين ميدان را نه مي توان و نه جايز است که از نعمت وجود عشق، بازداشت. نمي توان او را از اين فضا بيرون آورد، چون کسي که تجربه ي لحظه هاي شيرين، عميق و جذاب عشق را داشته، با هيچ تجربه ي ديگري به آن حد و گستره از تجربه هاي هجر و وصل، لذت و غم، آرامش و اضطراب، نمي تواند برسد و درنتيجه، هميشه در عطش و تشنگي مي ماند.
جايز نيست و نبايد گوهر عشق را از کسي گرفت، زيرا براي مهمترين بعد وجودي آدمي، يعني قلب، بهترين و لذت بخش ترين غذاست. از اين رو آنان که در اين موضوع به دنبال پاک کردن صورت مساله اند، بسيار به خطا مي روند. اينجاست که بايد براي جايگزيني فضاي عشق، تنها و تنها به عشق تمسک جست. به عبارت ديگر نبايد عشق را در آدميان جابجا کرد، چون نياز جدي است و جايگزيني مناسبتر، بلکه در حد خود ندارد، بلکه بايد معشوق را جايجا کرد و تغيين داد. اما مصداق معشوقها براي چنين عاشق بحران زده يي در سه سطح قابل فرض اند:
اول، معشوقه ي فراانساني:
مراد از مصاديق، معشوقه هايي هستند که جنبه ي تجرد داشته و قرار نيست عاشق با قالبي ملموس، مشهود و ملموس، مثل ساير اشياء و آدميان سروکار داشته باشد، بلکه با امور و مصاديق مجرد، غيرملموس و غيرمشهود مواجه است. به عبارت ديگر، براي فرار از عشق مجازي، مي توان به دامن عشق حقيقي چنگ زد. از آنجا که ورود به فضاي عشق حقيقي، توان، ادراک، تخيل و امکانات ويژه مي طلبد، که کار هر کسي نيست، عاشق ناکام از آنجا که تمزين پرواز، تلقين حرکتهاي سنگين روحي، تجربه ي تخيلهاي عميق و همه جانبه را دارد، بسيار مستعد است که در سطوح بالاتري نيز پرواز نمايد. از اين رو مي توان به اين گونه عاشقها گفت، وارد فضاي عشق الهي و معنوي شويد، با خدا سودا کنيد، با مسايل و اشخاص معنوي (مثلا معصومين) عشق بازي کنيد و عطش وجودي خودتان را از سرچشمه هاي اصيل و سالم عشق فراانساني سيراب کنيد و با توکل و توسل به آرامش برسيد.
اين راه رفتني، قابل وصول و نتيجه بخش است. (بد نيست از اين زاويه تجربه هاي معنوي مولانا پس از ازدست دادن شمس تبريزي و استاد محمدحسين شهريار پس از نوميدشدن از معشوقه اش مورد توجه و تامل قرار گيرند). اما راهي است صعب و سنگين و از اين رو در حد همه ي انسانها و هر سطح از عاشق فرومانده از راه نيست. اينجاست که در چاره جويي براي فرد شکست خورده در عشق، بايد وزنه هاي سبکتر و قابل حملتر از عشق حقيقي پيشنهاد کرد، در عين حال که اين راه را براي سالکان جدي، عاشقان توانا و روندگان با عزم جزم بازگذاشت و بر روي آن به عنوان راه حلي اساسي تکيه کرد.
دوم، معشوقه ي فروانساني: ممکن است به عاشق خسته گفت که چرا از طبيعت زيبا بهره نمي گيري و با آن مانوس نمي شوي؟ چرا از اين همه پرندگان و حيوانات متنوع و دوست داشتني غفلت مي کني و چرا خودت را پايبند امور و مصاديق غيرانساني نمي کني که پاسخهاي مناسبي نيز از آنان دريافت کني. مثلا چرا به تغذيه و تربيت پرندگان زيبا نمي پردازي؟ چرا با آب و گل خلوت نمي کني و آرامشت را از اين طريق نمي جويي؟ چرا با پروراندن برخي حيوانات که قدرشناس و وفادارند، مشغول نمي شوي؟و...
گرچه اينگونه معشوقه ها نيز جذاب اند و آدميان زيادي را نيز دلبسته ي خود کرده اند، ولي براي کسي که تجربه ي عشق انساني دارد و ناکام مانده است، اين گونه معشوقه ها به جهت پايين بودن سطوح توانايي ها و جذابيت ها، قانع کننده نبوده و لذتش ناقص بماند و از اين رو ممکن است فضاي غم و تلخي شکست مجددا براي او احيا شود. از اين رو اين جايگزيني در عشق، گرچه مفيد است و به عنوان معادلهاي غيرکامل، قابل تجويزند، اما مي توان نسخه هاي مناسبتري نيز براي اين درد تجويز نمود.
سوم، معشوقه ي انساني: در اينجا توصيه و تجويز آن است که اگر معشوقه يي به هر دليل از دست رفت، چرا يکي ديگر در حد او و ياشد بهتر از او را برنگزيند؟ به جاي يک انسان، به انسان ديگري مهر ورزيد و به معاشقه نشست. ممکن است گفته شود که اين تجويز سطحي و غيرجامع است. زيرا کسي که غرق در فضاي سنگين عشق است، معشوقه ي سابق تمام فضاي ذهني و جانش را اشغال کرده است. او نه جايي براي مهرورزيدن (در حد عشق) به ديگران دارد و نه اين فرصت و توان را دارد که براي جابجايي معشوق، عزم جزم کند و پادررکاب نمايد. اين اشکال بي وجه نيست، اما توصيه ي ما نيز بي قيد و شرط نيست و با رعايت اين قيود، برداشتن اين بار ممکن مي شود. در مسير جايگزيني معشوق، بايد به نکات زير توجه داشت:
اولا: چنين فرد بحران زده از تجربه ي کارشناسان و از مشاوره با صاحبنظران، هرگز غفلت نورزد. زيرا آشنايان با پيچ و خمهاي وجود آدمي و بحرانهايش، ممکن است راههاي ميانبر و حد وسطي را بشناسند که راه برون رفت از مشکل را براي ديگران بسيار تسهيل مي نمايند.
ثانيا: تغيير معشوقه، يک شبه و در اندک زمان به سادگي ممکن نيست. از اين رو به عاشق آسيب ديده بايد فرصت داد تا اندکي از مشغله هاي وجوديش فروکش کند. تجربه هاي تازه تر نمايد، با حوادث و مسايل نويي دست و پنجه نرم کند و اندک اندک از شعله هاي فروزان عشق، فاصله گيرد، تا قابليت و ظرفيت تجربه ي جديد و دريافت محبت فرد جديد را پيدا کند و از سويي ببيند که در درون نيازي اساسي وجود دارد و پاسخ مي طلبد، و از سوي ديگر به اينجا برسد که پاسخ شايسته براي آن حاجت ندارد، تا به فکر غذاي مناسب براي رفع آن نياز بيفتد.
ثالثا: آدميان بر اساس باورهايشان زندگي مي کنند. انسانها در قالبهاي ذهني و تصاوير ذهني خود، پيش فرضهايي دارند که مبناي ادراک و کنش آنان است. برخي از اين باورها صواب اند و بايد حفظ و تقويت شوند. اما بسياري از تصاوير ذهني اگر غلط هم نباشند، اين قابليت را دارند که جايگزينهاي مناسبتري پيدا کنند (و البته اگر غلط اند، بايد جايجا شوند). عاشق نيز از معشوق پيشين و شرايط يک معشوق مطلوب و... پيش فرضهايي دارد که با تامل و با راهنمايي افراد محبوب، مي تواند قالبهاي ذهني و پيش فرضهايش را جابجا کند، آنگاه آماده ي دريافت تجربه ي جديد خواهد شد.
رابعا: براي اينکه فضاي سابق مورد غفلت و فراموشي قرار گيرد، حتما بايد هر اثر، نکته، مطلب و اشياء مربوط به فضاي عشق پيشين در معرض ديد و در دسترس عاشق ناکام نباشد. از اين رو بايد هر آنچه که خاطره ي گذشته را تجديد مي کند، چاره جويي نمود و از آن عقبه رهايي يافت و فاصله گرفت، تا آنکه صفحه ي جانش آمادگي دريافت تجربه ي جديد را بيابد.
حاصل آنکه با رعايت شرايط فوق (مشاوره، فاصله ي زماني، تغيير تصوير ذهني و محو آثار پيشين) مي توان از تجربه ي شکست در عشقي رهايي يافته و با جايگزيني معشوق جديد، از زندگي لذت برد. واضح است که شرايط يادشده، بسترها را فراهم مي کند و فرد بحران زده بايد فعالانه بسترهاي لازم را در اين شرايط مناسب براي گزينش جايگزين مناسب فراهم کند و صفحه ي جانش را براي ورود فرد ديگر باز کند و آنگاه روح بحران زده و خسته اش به قرار برسد.
دکتر محمد منصورنژاد

خیلی سادس
باید دنبال یه عشق دیگه بگردید تا جای خالی عشق دیگه پر بشه - البته اینبار چون تجربه بهتر و بیشتری دارید موفق تر خواهید بود .

دین من از عشق زنده بودن است
عاشقی زین جان و سر ننگ من است
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

خواهش می کنم باز تعریف های الکی از عشق نکنید - منظور من " عشق " هست : " [="red"]ع[/]لاقه [="red"]ش[/]دید [="red"]ق[/]لبی ... "

هیچکس;82897 نوشت:
خیلی سادس
باید دنبال یه عشق دیگه بگردید تا جای خالی عشق دیگه پر بشه - البته اینبار چون تجربه بهتر و بیشتری دارید موفق تر خواهید بود .

دین من از عشق زنده بودن است
عاشقی زین جان و سر ننگ من است
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

خواهش می کنم باز تعریف های الکی از عشق نکنید - منظور من " عشق " هست : " [="red"]ع[/]لاقه [="red"]ش[/]دید [="red"]ق[/]لبی ... "

خیلی ممنون که حرفای منو زدید:Kaf::Nishkhand:

هیچکس;82897 نوشت:
خیلی سادس
باید دنبال یه عشق دیگه بگردید تا جای خالی عشق دیگه پر بشه - البته اینبار چون تجربه بهتر و بیشتری دارید موفق تر خواهید بود .

اگه با تمام دقت باز هم در عشق مون شکست خوردیم چی ؟

باز یکی دیگه ؟

اون عشق واقعی نیست .
عشق حقیقی به شکست نخواهد انجامید

ماه بانو;82922 نوشت:
اگه با تمام دقت باز هم در عشق مون شکست خوردیم چی ؟

باز یکی دیگه ؟

مگه دل کاروانسراست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:

سلام و درود :Gol:

چه نکته ی به جایی مریم جونم :hamdel:

اون که دل نیست پارکینگ عمومی ه

اگر بعضی ها در عشق اسطوره شدن

به خاطر وفاداری و پایبندی به عشقشون و .... بوده

نه...

علی یارتان :Gol:

سلام.

این تاپیک زیر خاکیه, چه اصراری به این کار هست؟؟ مشکوک هست اینکار ها.

فکر کنم راه حل اصلی نوشته جناب گمنام که احتمالا این پست اصلا یادشان نیست, جایگزینی معشوقه و تغییر عشق باشد.

التماس دعا.

سیده مریم;82957 نوشت:
مگه دل کاروانسراست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:

با سلام خدمت سیده مریم عزیز

بنده این سوال رو از جناب هیچ کس پرسیدم که نوشته بودند : باید دنبال یه عشق دیگه بگردید تا جای خالی عشق دیگه پر بشه ، و اتفاقا می خواستم این جمله ی شما رو هم برای ایشون بنویسم .

ولی ظاهراً اشتباه بنده این بوده که بدون خوندن مقاله ی جناب گمنام به جناب هیچ کس نقد کردم :Nishkhand: (باعرض پوزش)

موفق باشید و عشق تان پایدار :Gol:

ماه بانو;82971 نوشت:
با سلام خدمت سیده مریم عزیز

بنده این سوال رو از جناب هیچ کس پرسیدم که نوشته بودند : باید دنبال یه عشق دیگه بگردید تا جای خالی عشق دیگه پر بشه ، و اتفاقا می خواستم این جمله ی شما رو هم برای ایشون بنویسم .

ولی ظاهراً اشتباه بنده این بوده که بدون خوندن مقاله ی جناب گمنام به جناب هیچ کس نقد کردم :Nishkhand: (باعرض پوزش)

موفق باشید و عشق تان پایدار :Gol:

سلام به بانوی ماه:Nishkhand:
اولا که بنده هیچکس هستم نه هیچ کس
ثانیا عشق یک چیز الهی هست که زمانی اسمش عشق هست که عشق حقیقی باشه - تا تعریف از عشق حقیقی چی باشه - اگه از معشوق جدا شدید دلیل بر هوس بازی یا کاروانسرا بودن دل نیست - دلیل اینه که عشقتونو درست انتخواب نکردید - به قول دکتر انوشه : من نمی گم عاشق نشید ولی عاشق خودش بشید .
به قول مولانا :

حین رها کن عشق های صورتی
عشق بر صورت نه بر روی ستی
آنچه معشوق است صورت نیست آن
خواه عشق این جهان خواه آن جهان
آنچه بر صورت تو عاشق گشته ایی
چون برون شد جان چرایش رشته ای
صورتش بر جاست این سیری ز چیست
عاشقا واجو که معشوق تو کیست
پرتو خورشید بر دیوار تافت
تابش عاریتی دیوار یافت
بر کلوخی دل چه بندی ای سلیم
وا طلب عشقی که پاید او مقیم
:hamdel::Mohabbat:

عشقهایی که از پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود

سیده مریم;82957 نوشت:
مگه دل کاروانسراست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:


دل آقایون کمی تا قسمتی! مثل دل دخترا قبرستون نیست که کسی که بره توش دیگه بیرون نیاد
:ok:

ببخشید
میشه یکی توضیح بده شکست در عشق یعنی چی اصلا؟:Gol:

هیچکس;82925 نوشت:
اون عشق واقعی نیست .
عشق حقیقی به شکست نخواهد انجامید

[="darkslategray"]چون اگر معشوق ترکت کنه باز تو همچنان عاشق خواهی ماند

این معنی واقعی عشق...
[/]

guest;135615 نوشت:
چون اگر معشوق ترکت کنه باز تو همچنان عاشق خواهی ماند


باز هم فراموشش میکنی ، چون نمیخواهی از اون عقب بی افتی میشه رقیب تو !

سلام دوست عزیز.من تو این رابطه ها بودم.از عشق و .... .جز اینکه وقتتو بگیره چیزی رو درست نمیکنه.
میدونی این دوستی با جنس و مخالف و عشق وعاشقی از کجا آمده؟از تحریف در فرهنگمان شاید بخندید ولی از زمانی که ماهواره وارد کشورمان شد این سوسول بازیا شروع شد.
من یک بار بادختری بودم که خودش رفت از اون به بعد دور دخترو خط کشیدم چون این کارا جایی رو درست نمیکنه وقتتو میگیره.اون عشق واقعی بالاسرته.خداوند.نه با بنده ی خدا.زمانی با کسی دوست شوید وقتی میخواهید ازدواج کنید.نه دوستی بلکه باگفتگو که ببینید اخلاقورفتارش چگونه است.درکل این دوستی و عشق و عاشقی باکس دیگر بی بندوباری را می اورد.عاملی که باعث عاشق شدن به جنس مخالف میشه موسیقی است.
امیدوارم متوجه شده باشید.
موضوع قفل شده است