خاطراتی از شهید آیت الله سعیدی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خاطراتی از شهید آیت الله سعیدی

گاهی اوقات رزق پیشرفت شما نزد مخالفان است

شب گذشته به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سید محمد رضا سعیدی مراسم ختم قرآن کریم در سالن اجتماعات حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) برگزار شد و امام جمعه قم در این مراسم به ذکر خاطراتی در مورد امر به معروف و نهی از منکر از پدر شهیدش پرداخت که مشروح آن به خوانندگان صفحات سبز ابنا تقدیم می‏شود.



شهید سعیدی نماد اجرای امر به معروف و نهی از منکر

پیش از انقلاب روزی آیت الله سعیدی مطلع شدند که در مکانی در شهر تهران قرار است مجلس عروسی و به تبع آن بساط عیش و نوش برپا شود. ایشان احساس وظیفه کردند که باید با نهی از منکر مانع از برگزاری این مراسم شوند، از این رو عده ای از دوستان مسجدی خود را جمع کردند تا به آن مجلس بروند.

هنگامی که با دوستان به سمت آن مجلس رفتند در راه مرتبا صلوات بلند می فرستاند. جمعیتی که در مجلس عروسی نشسته بودند متوجه می شوند و از مجلس بیرون می آیند تا ببینند چه خبر است. با تعجب می بینند که آیت الله سعیدی و عده ای دیگر به سمت آنها می آیند.

آیت الله سعیدی که می رسند به اتفاق دوستانشان وارد مجلس می شوند و با صلوات و اشعار مذهبی اداره جلسه را در دست می گیرند.

صاحب مجلس که حضور ایشان را مانع از اجرای برنامه های فاسد خود می بیند سعی می کند ایشان را از مجلس بیرون کند از این رو ضمن تشکر از حضور ایشان می گوید: چون شما کارهای دیگری هم دارید ما مزاحمتان نمی شویم تا شما هم به کارهای دیگرتان برسید.

شهید سعیدی هم در پاسخ می گوید: اتفاقا من امشب جائی کار ندارم و وقتم آزاد است به همین خاطر تا پایان مجلستان می نشینم.

صاحبخانه که متوجه می شود آیت الله سعیدی قصد خارج شدن از مجلس را ندارد کسانی را که قرار بود برنامه های فاسد خود را اجرا کنند مرخص می کند.

بدین ترتیب آیت الله سعیدی با نهی از منکر توانست جلوی برپائی یک مجلس گناه را بگیرد.

گاهی اوقات رزق پیشرفت شما نزد مخالفان است

شهید آیت الله سعیدی تاکید می‏کردند حرف درست را حتی از زبان مخالفان باید شنید و پذیرفت و شما هم سعی کنید از دیدگاه های مخالفان نیز برای پیشرفت کار خود استفاده کنید زیرا برخی اوقات رزق پیشرفت شما نزد آنهاست.

یادآور می‏شود شهید آیت الله سید محمد رضا سعیدی در سال 1349 بر اثر شکنجه ماموران ساواک در زندان رژیم پهلوی به شهادت رسید.

مرد آشناي شب
پدرم خيلي به وضعيت فقرا و نيازمندان توجه مي‌كرد. يك روز وقتي به خانه آمد ديديم فقط قبا بر تن ايشان است. پرسيدم: «آقاجان! پس عبايتان كجاست؟» با كمي تأمل پاسخ دادند: «در مسيري كه از مسجد باز مي‌گشتم مرد فقيري را ديدم كه به علت نداشتن لباس گرم، از سرما مي‌لرزيد. عبايم را به او دادم. چون من قبا داشتم.» يك مرتبه نيز همسايه‌مان كه راننده تاكسي و مرد نيازمندي بود، به من گفت: «يك شب ديدم صداي نفس نفس زدن مردي در راه پله ساختمان مي‌آيد، وقتي به راهرو آمدم،‌ ديدم حاج آقا سعيدي يك گوني زغال را روي دوشش گرفته و براي ما مي‌آورد. خيلي شرمنده شدم. او كه مي‌دانست ما در سرماي زمستان نياز به زغال داريم، شخصاً آن را تهيه كرده و برايمان آورده بود.» آيت الله سعيدي مرد آشناي شب كوچه‌هاي خلوت بود و فقط ماه و خدا مي‌دانستند كه او در نيمه شب با كوله‌بارش كجا خواهد رفت.

راوي :فرزند شهيد

بركت صلوات
پدرم براي تبليغ دين و آگاه نمودن مردم به جنايات رژيم پهلوي بيشتر اوقات به شهرستانهاي اطراف تهران مي‌رفت. يكي از شبها تصميم گرفت به منطقه «پارچين» برود اما وسيله‌اي پيدا نكرد. قرار شد با موتور به آنجا برويم. در ميان راه در حاليكه هنوز مسافت زيادي تا روستا بود موتور خراب شد. در تاريكي شب پياده به طرف روستا رفتيم. آن شب حتي نور ماه هم نمي‌تابيد. مقداري از راه را رفتيم. پدرم گفت: «من يك صلوات مي‌فرستم و تو هم موتور را روشن كن، ان شاء الله روشن مي‌شود.» با صلوات پدر موتور روشن شد. آن شب پدر سخنراني مفصلي كرد و صبح روز بعد با همان موتور به تهران بازگشتيم. [نام محمد (ص) هر جا كه باشد، بركت و رحمت از آسمان به زمين مي‌آيد. نامش براي خدا اين قدر عزيز است، جان مباركش چقدر كه هرگاه فرزندان فاطمه (س) به او متوسل مي‌شوند، نيازشان برطرف مي‌گردد.]

راوي :فرزند شهيد

خواب آسماني
پس از شهادت پدرم دست خطي از ايشان در پشت كتاب «مواعظ العدديه» پيدا شد. اين دست خط را «آيت الله خزعلي،‌ آيت الله مطهري و آقاي طباطبايي» ديدند. (1) پدرم در اين كتاب نوشته بودند: «شبي در خواب ديدم كه به منزل آيت الله خميني مي‌روم. در اين راه علامه طباطبايي را ديدم. ايشان مرا صدا زدند و با هم تا آستانه منزلشان رفتيم. علامه به من فرمودند:«من ديشب آقا ابا عبدالله (ع) را در عالم خواب ديدم كه به من فرمودند: «به سعيدي بگو به اينجا بيا، چيزي نيست ما نگهدار توييم...» وقتي از خواب بيدار شدم، شكر خدا را كردم و اين خواب را پشت كتاب «مواعظ العدديه» نوشتم.» [اين مسأله مربوط به زماني بود كه پدرم به علت طرفداري از حضرت امام (ره) در معرض دستگيري مأموران شاه بود.] 1- شايد حجت الاسلام رفسنجاني هم ديده باشند.

راوي :فرزند شهيد

جهاد كلامي
«به خدا قسم اگر مرا بكشيد و خونم را بر زمين بريزيد در هر قطره خون من نام مقدس امام خميني (ره) را خواهيد ديد.» اين جملات پرصلابت را سيدي فرياد مي‌كرد كه با هر كلامش پايه‌هاي كاخ‌هاي ستم محمدرضا پهلوي به لرزه در مي‌آمد. آيت الله سعيدي با اينكه در محضر بزرگان حوزه تا مرتبه اجتهاد پيش رفته بود اما افتخارش اين بود كه امام (ره) را مقتداي خويش مي‌دانست و مي‌گفت: «حضرت امام (ره) شبيه‌ترين عالمان نسبت به ولي الله امام زمان (عج) و آباء طاهرينش است.» اين سيد بزرگوار در ضمن جهاد و مبارزه عليه استبداد حكومت پهلوي، آثار گرانقدري از خود به جاي گذاشت كه عبارتند از:
1-آيا دين موجب عقب ماندگي است؟
2- آزادي زن
3- اتحاد در اسلام
4- كار در اسلام
5- استفتاآت (مجموعه 64 استفتاء از امام (ره))
6- رساله امر به معروف و نهي از منكر «ترجمه از تحرير الوسيله»
7- نقد و بررسي و حاشيه نويسي بسياري از كتابهاي اجتماعي و سياسي
8- تقريرات درسي آيت الله بروجردي
9- سيزده جزوه از مسجد موسي بن جعفر (ع)

منبع:يادنامه شهداي 57