متقين كيانند؟؟؟؟؟؟( در گفتار امیرالمومنین)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
متقين كيانند؟؟؟؟؟؟( در گفتار امیرالمومنین)

قسمت(1)

يكى از اصحاب امير مؤمنان(ع)به نام‏«همام‏»كه مردى عابد و پرهيزكار بودبآنحضرت عرض كرد:اى امير مؤمنان!پرهيزكاران را برايم آن چنان‏توصيف كن كه گويا آنان را با چشم مى‏نگرم‏»!

اما امام(ع)در پاسخش درنك فرمود:آن گاه فرمود:«اى همام!از خدا بترس ونيكى كن كه‏«خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كنند و با كسانيكه نيكوكارند»(نحل-128)
ولى همام باين مقدار قانع نشد(و در اين باره اصرار ورزيد)تا اينكه امام تصميم‏گرفت صفات متقين را مشروحا برايش بازگو كند.پس از آن خداى را ستايش و ثنانمود و بر پيامبرش درود فرستاد.سپس فرمود:
اما بعد:خداوند سبحان مخلوق را آفريد در حاليكه از اطاعتشان بى‏نياز و از معصيت‏آنان ايمن بود،زيرا نه نا فرمان گناهكاران به او زيان مى‏رساند و نه اطاعت مطيعان به‏او نفعى مى‏بخشد.
روزى و معيشت آنان را بينشان تقسيم كرد و هر كدام را در دنيا به جاى خويش قرارداد،اما پرهيزكاران در دنيا داراى اين صفات برجسته‏اند:گفتارشان راست،پوشش‏آنان ميانه روى،و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است... (ادامه دارد)

سلام علیکم
این تایپیک رو هم ملاحظه ای بفرمایید:

پای سخنان امیر المومنین علی علیه السلام

متشکرم

با سلام و عرض ارادت،خداوند در قرآن ویژگیهای متقین را بیان فرموده اندو همچنین پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله وامام علی علیه السلام به جهت اهمیت موضوع ویژگیهای متقین را بیان کرده اند.
دراین قسمت به چند ویژگی اولیه این بزرگواران براساس قرآن اشاره می کنم و اگر لازم بود بفرمائید تا ادامه دهم:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(2)الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(3)وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(4)أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(سوره بقره:5)
اين است همان كتابى كه در آن هيچ شكى نيست. پرهيزگاران را راهنماست: (2)
آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند و نماز مى گزارند، و از آنچه روزيشان داده‏ايم انفاق مى كنند، (3)و آنان كه به آنچه بر تو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مى‏آورند و به آخرت يقين دارند. (4)ايشان از سوى پروردگارشان قرين هدايتند، و خود رستگارانند. (5)
به کمک خداوند متعال بتوانیم این ویژگیها را در خودمان با تزکیه نفس بوجود آوریم.

قسمت (2)

چشمان خويش را از آن چه خداوند بر آنها تحريم نموده،پوشيده‏اند و گوش‏هاى‏خود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساخته‏اند.در بلا و آسايش حالشان يكسان است(وتحولات آنها را دگرگون نميسازد)و اگر نبود اجل و سر آمد معينى كه خداوند براى آن‏هامقرر داشت.

روحهاى آنان حتى يك چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس كيفر در جسمشان‏قرار نمى‏گرفت،خالق و آفريدگار در روح و جانشان بزرك جلوه كرده(بهمين جهت)غيرخداوند در نظرشان كوچك است.آنها به كسى مى‏مانند كه بهشت را با چشم ديده و در آن‏متنعم است و همچون كسى هستند كه آتش دوزخ را مشاهده كرده،و در آن معذب است،قلب‏هاشان پر از اندوه و(انسان‏ها)از شرشان در امان،بدن‏هاشان لاغر،و نيازمندى‏هايشان‏اندك،و ارواحشان عفيف و پاك است،براى مدتى كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدندو راحتى بس طولانى بدست آوردند،تجارتى است پرسود كه پروردگارشان بر ايشان فراهم‏ساخته،دنيا(با جلوه گريهايش)خواست آنها را بفريبد ولى آنها فريبش را نخوردند و آنرانخواستند دنيا(بالذاتش)آنها را اسير خود سازد ولى آنها با فداكارى،خويشتن را آزاد ساختند.

(پرهيزكاران)در شب همواره بر پا ايستاده‏اند،قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت‏مى‏كنند،با آن جان خويش را محزون مى‏سازند و داروى درد خود را از آن مى‏گيرند،هر گاه به آيه‏اى برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند و روح‏و جانشان با شوق بسيار در آن خيره شود،و آن را همواره نصب العين خود مى‏سازند،و هرگاه به آيه‏اى برخورد كنند كه در آن بيم باشد.

گوشهاى دل خويشتن را براى شنيدن آن باز مى‏كنند،و صداى ناله و به هم خوردن‏زبانه‏هاى آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است،آنها در پيشگاه‏خدا به ركوع مى‏روند و جبين و دست و پا به هنگام سجده بر خاك مى‏سايند،و از او آزادى‏خويش را از آتش جهنم درخواست ميكنند...(ادامه دارد)

خطبه ی همام |( قسمت3)


و اما در روز دانشمندانى بردبار،و نيكوكارانى با تقوا هستند،ترس و خوف بدنهاى‏آنها را همچون چوبه تيرى لاغر ساخته،چنانكه ناظران،آنها را بيمار مى‏پندارند اماهيچ بيمارى در وجودشان نيست‏بيخبران مى‏پندارند آنها ديوانه‏اند در حالى كه انديشه‏اى‏بس بزرك آنان را به اين وضع در آورده.

از اعمال اندك خويش خشنود نيستند و اعمال فراوان خود را زياد نمى‏بينند،آنان‏خويش را متهم مى‏سازند،و از كردار خود خوفناكند.هر گاه يكى از آنها ستوده شوند از آن‏چه در باره‏اش گفته شده در هراس مى‏افتد و مى‏گويد:من از ديگران نسبت‏بخود آگاه ترم!وپروردگارم به اعمالم از من آگاه‏تر است.

(مى‏گويد)بار پروردگارا ما را در مورد گناهانى كه به ما نسبت مى‏دهند مؤاخذه مفرما!

و نسبت‏به نيكى‏هائيكه در باره ما گمان مى‏برند ما را از آن برتر قرار ده!و گناهانى را كه‏نميدانند بيامرز!

از نشانه‏هاى آنان اين است:

در دين نيرومند،نرمخو و دور انديش،با ايمانى مملو از يقين،حريص در كسب‏دانش،و داراى علم توام با حلم،ميانه‏رو در حال غنا،در عبادت خاشع،در عين تهيدستى‏آراسته،در شدائد بردبار،طالب حلال،در راه هدايت‏با نشاط،از طمع دور،اعمال نيك‏را انجام مى‏دهد اما بازهم ترسان است،روز را شام ميسازد و همش سپاسگزارى است،شب‏را به روز مى‏آورد و تمام فكرش ياد خدا است،مى‏خوابد اما ترسان است و بر ميخيزدشادمان است ترس او از غفلت و شادمانى او به خاطر فضل و رحمتى است كه به او رسيده،هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند او هم از آنچه دوست‏دارد محرومش ميسازد.

روشنى چشمش در چيزى است كه زوال در آن راه ندارد،و بى علاقه‏گى و زهدش درچيزى است كه باقى نمى‏ماند،علم و حلم را به هم آميخته و گفتار را با كردار هم آهنگ‏ساخته، آرزويش را نزديك مى‏بينى،لغزشش را كم،قلبش را خاشع،نفسش را قانع،خوراكش را اندك، امورش را آسان،دينش را محفوظ،شهوتش را مرده و خشمش‏را فرو خورده است همگان به خيرش اميدوار،و از شرش در امانند،اگر در ميان غافلان‏باشد جزو ذاكران محسوب مى‏گردد، و اگر در ميان ذاكران باشد جزو غافلان محسوب‏نميشود. (ادامه دارد)

[="darkred"][="tahoma"] بهترين سخن درباره تقوي ومتقين بعداز قرآن نهج البلاغه و آن هم خطبه همام است.اما خالي از لطف نيست كه بدانيم(همانطوريكه جناب آية الله ناصر مكارم شيرازي نيز مي فرمايند)كه:
حقيقت تقوا چيست؟
" تقوا" در اصل از ماده" وقايه" به معنى نگهدارى يا خويشتن دارى است و به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى‏كند، و در واقع نقش ترمز نيرومندى را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و از تندرويهاى خطرناك، باز مى‏دارد.
به همين دليل امير مؤمنان على ع" تقوا" را به عنوان يك دژ نيرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا كه مى‏فرمايد:
اعلموا عباد اللَّه ان التقوى دار حصن عزيز:" بدانيد اى بندگان خدا تقوا دژى است مستحكم و غير قابل نفوذ" « نهج البلاغه خطبه 157».
در احاديث اسلامى و همچنين كلمات دانشمندان، تشبيهات فراوانى براى تجسم حالت تقوا بيان شده است، امير مؤمنان على ع مى‏فرمايد:الا و ان التقوى مطايا ذلل، حمل عليها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة:تقوا همچون مركبى است راهوار كه صاحبش بر آن سوار است و زمامش در دست او است و تا دل بهشت او راه پيش مى‏برد"! «نهج البلاغه خطبه 16».
بعضى، تقوا را به حالت كسى تشبيه كرده‏اند كه از يك سرزمين پر از خار عبور مى‏كند، سعى دارد دامن خود را كاملا برچيند و با احتياط گام بردارد مبادا نوك خارى در پايش بنشيند، و يا دامنش را بگيرد.
ضمنا از اين تشبيه به خوبى استفاده مى‏شود كه تقوا به اين نيست كه انسان انزوا و گوشه گيرى انتخاب كند، بلكه بايد در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ كند.
در هر صورت اين حالت تقوا و كنترل نيرومند معنوى، روشنترين آثار ايمان به" مبدء" و" معاد" يعنى خدا و رستاخيز است، و معيار فضيلت و افتخار انسان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام محسوب مى‏شود تا آنجا كه جمله" إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ" به صورت يك شعار جاودانى اسلام در آمده است (حجرات آيه 14).
على ع مى‏فرمايد:
ان تقوى اللَّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتق من كل ملكة و نجاة من كل هلكة:
" تقوا و ترس از خدا، كليد گشودن هر در بسته‏اى است، ذخيره رستاخيز، و سبب آزادى از بردگى شيطان و نجات از هر هلاكت است" (نهج البلاغه خطبه 230).[/][/]

موضوع قفل شده است