؟؟؟؟چرا از خودم راضی نیستم؟؟؟؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
؟؟؟؟چرا از خودم راضی نیستم؟؟؟؟

سلام به کارشناسان عزیز
چرا من از خودم راضی نیستم؟
چرا همیشه احساس می کنم برای خدا کم گذاشتم؟
به نظر شما ایراد کار من کجاست؟
همیشه فکر می کنم باید الان کار بهتری انجام بدم ؛ ولی هیچ نمی دونم کار بهتر چیه؟
راهنمائیم کنید لطفا....

سلام
دوستم من
این علایم می تونه دلایل متفاوتی داشته باشه شما با وضعیت خود تطبیق دهید:
1- این که واقعا کاری می توانستید بکنید نکرده اید مانند خدمت به والدین ، امر به معروف و....
و به همین خاطر احساس گناه دارید؟
2- ممکن است گناهانی کرده باشید که احساس می کنید بخشیده نمی شوید در حالی که توبه درش همیشه باز است و خداوند منتظر.
3- اگر فردی اضطرابی باشید و یا وسواس فکری داشته باشید این افکار تکراری بی اراده به سراغ شما می آید.
4- در افراد افسرده نیز احساس گناه و نا رضایتی وجود دارد.
5- برخی مشکلات جسمی نیز می تواند سبب افکار منفی شود مانند نامنظمی تیرویید.
6- توقع بیش اندازه از خود .
کار بهتر اینه که به اندازه توانایی خود و در حد اعتدال به وظایف خود(تلاش و کار، معاشرت با خویشاوندان و دوستان،عبادت،تفریح)عمل کنید و تلاش کنید امروزتان بهتر از دیروزتان باشه
اگر سئوال دیگری داشتید می توانید با پیام خصوصی نیز با من در ارتباط باشید.

چه کنیم تا در همه حال احساس رضایتمندی از زندگی و نشاط داشته باشیم ؟:Gol:

معرفي كتاب
رضايت از زندگي، عباس پسنديده، نشر دار الحديث
بسيار جالب رويكرد ديني روان شناختي

محب مهدی;4230 نوشت:
سلام به کارشناسان عزیز
چرا من از خودم راضی نیستم؟
چرا همیشه احساس می کنم برای خدا کم گذاشتم؟
به نظر شما ایراد کار من کجاست؟
همیشه فکر می کنم باید الان کار بهتری انجام بدم ؛ ولی هیچ نمی دونم کار بهتر چیه؟
راهنمائیم کنید لطفا....

سلام
منم گاهی دچار این مشکل میشم البته از بعد معنوی...
گاهی همه کارهامو درست انجام میدم مثلا نماز اول وقت ، دعا.... ولی باز از خودم راضی نیستم و احساس میکنم یه نقطه ی سیاهی وجود داره ، مشاوره و دوستانم همیشه میگن تو خیلی سخت میگیری!
(در واقع یه احساس گناه همیشگی دارم)

به نظر من یکی از علتهای این احساس گناه نداشتن یک برنامه منظم و مشخص در زندگی هست.
ما حتی باید برای عباداتمون هم برنامه مشخصی داشته باشیم و حتی المقدور خودمون را ملزم به اجرای برنامه کنیم.

ریحانه71;14748 نوشت:
سلام
منم گاهی دچار این مشکل میشم البته از بعد معنوی...
گاهی همه کارهامو درست انجام میدم مثلا نماز اول وقت ، دعا.... ولی باز از خودم راضی نیستم و احساس میکنم یه نقطه ی سیاهی وجود داره ، مشاوره و دوستانم همیشه میگن تو خیلی سخت میگیری!
(در واقع یه احساس گناه همیشگی دارم)

سلام بر شما
همیشه هم نارضایتی از خود بد نیست ، چرا که به ما انگیزه می دهد تا به دنبال نقاط ضعف خود باشیم .ولی به شرط اینکه این نارضایتی اونقدر ها زیاد نباشد که انگیزه ما را برای برطرف کردن کاستیهامون از بین ببرد.
حالا به عنوان راهکار به شما پیشنهاد می کنم یک روز با خودتون تصمیم بگیرید تا همه کارهایی را که باعث نارضایتی شما از خودتون میشود را انجام ندهید ، و هر کاری که به شما آرامش روحی میدهد را سعی کنید در برنامه اونروز تون بگنجونید، ( البته هر آنچه حلال است ) ، نتیجه را به من اطلاع بدهید.

گل نرگس;14759 نوشت:
سلام بر شما
همیشه هم نارضایتی از خود بد نیست ، چرا که به ما انگیزه می دهد تا به دنبال نقاط ضعف خود باشیم .ولی به شرط اینکه این نارضایتی اونقدر ها زیاد نباشد که انگیزه ما را برای برطرف کردن کاستیهامون از بین ببرد.
حالا به عنوان راهکار به شما پیشنهاد می کنم یک روز با خودتون تصمیم بگیرید تا همه کارهایی را که باعث نارضایتی شما از خودتون میشود را انجام ندهید ، و هر کاری که به شما آرامش روحی میدهد را سعی کنید در برنامه اونروز تون بگنجونید، ( البته هر آنچه حلال است ) ، نتیجه را به من اطلاع بدهید.

سلام
حرفتونو کاملا تایید میکنم
هر وقت از خودت راضی باشی ابن اولین قدم شکست توست در درس خواندن هر وقت بگویی من به اندازه کافی خوندن و درسو بلدم همین باعث تنبلی میشه ولی اگر ناراضی باشی و کمی استرس داشته باشی خیلی بهتر و با انگیزه میشود درس خواند این یه مثالی بود میشه احساس نارضایتی رو اگر ازش درست استفاده کنی یه نیرو محرکه دانست:Gol:

sadra;14755 نوشت:
به نظر من یکی از علتهای این احساس گناه نداشتن یک برنامه منظم و مشخص در زندگی هست.
ما حتی باید برای عباداتمون هم برنامه مشخصی داشته باشیم و حتی المقدور خودمون را ملزم به اجرای برنامه کنیم.

[="darkred"]حرفتونو قبول دارم،اما مشکل من از اونجایی شروع شد که یه مدتی به مرگ خیلی فکر میکردم این باعث شد خیلی کمتر گناه کنم، اما این فکر کردنه بیش از حد منو به افسردگی کشوند چون از عذاب و گناهام میترسیدم.(تازه می خواستم عزلت نشینی اختیار کنم!)
الان دیگه اونجوری نیستم اما گاهی احساس بدی نسبت به خودم دارم که البته عوامل دیگم میتونه موثر باشه که در نهایت به عدم برنامه ریزی بر میگرده.[/]

با سلام

در همۀ کارها و همیشۀ احوال باید به این سه محور توجه کنیم:

اول اینکه ما برای هدفی آفریده شده ایم (نقطۀ مطلوب) و باید به آن سمت و سوی حرکت کنیم.

دوم اینکه ظرفیت و استعداد و توانائی خودمان را بشناسیم و بدانیم که فقیر و ناچیز و محدودیم و تنها مکلفیم به قدر توان و ظرفیت هامان و در چارچوب برنامه هائی که بدان رهنمون شده ایم سعی و تلاشگری و حرکت کنیم.

و سوم اینکه در ورای این مسیر مطلوب و دارائی و توانائی ناچیز ما، قدرتی نامحدود و زوال ناپذیر وجود دارد که "نعم الوکیل" و "نعم النصیر" است و اوست که تمام کنندۀ کارهاست.

اگر به این سه نکته توجه نمودی. بی شک بیش از آنکه به سعی و تلاش خودت که بفرمودۀ خدا فقیر و نیازمند هستی به قدرت و لطف و عنایت خداوند که بهترین وکیل و یاری رسان است چشم خواهی داشت.

اکثر اوقات، در عین حالیکه در حد توان و ظرفیت و فرصت تلاش می کنیم باز از خودمان ناراضی هستیم، این حالت نشان از آن است که به تأثیر از ناحیۀ خودمان بیش از تأثیر از ناحیۀ خدا دل بسته و امیدواریم.

اگر چه نارضایتی انسان، در مواقع کم کاری و قصور و غفلت از انجام وظیفه که همیشه ایام بوده و خواهد بود. اصولاً نقص و کاستی و فقر و نیازمندی از اقتضاءات وجود بشری است، و اگر نبود، چه بسا انسان طغیان می کرد. "ان الانسان لیطغی، ان راه استغنی"(علق، 6 و7).

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است