مظلومیت امام علی علیه السلام

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مظلومیت امام علی علیه السلام

مظلومیت امام علی علیه السلام
از ویژگی های امیر المؤمنین«علیه السلام» مظلومیّت در اوج اقتدار آن حضرت است.آن حضرت در این رابطه می فرمایند : فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلى‏الله‏عليه‏وسلم )حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا[1] .
به خدا سوگند از هنگام وفات پيغمبر (صلي الله عليه وآله) تا هم اكنون از حق خويشتن محروم مانده‏ام، و ديگران را به ناحق بر من مقدم داشته‏اند.
مظلومیّت آن حضرت به گونه ای است که معاویّة آنرا به عنوان مذمّت نقل نمود وامام در جواب او فرمودند:
وَ قُلْتُ:
«انّى كُنْتُ اقادُ كَما يُقادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشَ حَتَّى ابايعَ، وَ لَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ ارَدْتَ انْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ انْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ ما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَةٍ فى انْ يَكُونَ مَظْلُوماً ما لَمْ يَكُنْ شاكّاً فى دينِهِ وَ لا مُرْتاباً بِيَقينِهِ وَ هذِهِ حُجَّتى الى غَيْرِكَ قصْدُها وَ لكنّى اطْلَقْتُ لَكَ مِنْها بِقَدرِ ما سَنَحَ مِنْ ذِكْرِها» [2].«و امّا آنچه در نامه خود نوشته‏اى كه مرا مانند شترى كه چوب در استخوان بينى او نموده و او را مهار كرده باشند براى بيعت مى‏كشيدند سوگند به خدا كه خواستى مرا بدين سرگذشت مذمّت و عيب كنى لكن نفهميده مرا ستايش نموده و تمجيد كرده‏اى، و خواستى مرا رسوا كنى و ندانسته خود را رسوا كرده‏اى .(چون عدم بيعت من از روى اختيار، دليل بر بطلان آنهاست و تو كه خود را تابع آنها مى‏دانى بر بطلان خود و سيره خود اعتراف نموده و خود را رسوا كرده‏اى).بدان كه براى مؤمن هيچ نقص و خوارى نيست در اينكه مظلوم واقع شود مادامى كه از آن ستم ،شكى در دين او پيدا نشود و در يقين او رَيب و شكّى داخل نگردد» .
داستان مظلومیّت آن حضرت به گونه ای است که رعیّت او هم به او ظلم میکند در کجای عالم حاکم دچار ظلم رعیّت خود می شود:

«لَقَدْ أَصبَحَتِ الاُْمَمُ تَخافُ ظُلْمَ رُعاتِها، وَ أَصْبَحَتُ أَخافُ ظُلْمَ رَعِيَّتي»[3].

ملّت هاي جهان همواره از ستم حاکمان خود بيمناکند، در حالي که من از ستم رعيّت و پيروان خويش ‍ مي ترسم.

[1] .نهج البلاغة/خطبۀ/6.

[2] .نهج البلاغة،نامه28.

[3] .نهج البلاغة،خطبه،97.

خطبۀ قاصعه و معرفی برترین وصی



1-«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَبِ، وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ.
من در دوران جوانى بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخهاى بلند قبيله‏ ربيعه و مضر را درهم شكستم (و سران گردنكش آنها را به خاك نشاندم).

2- وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصيصَةِ.
و شما به خوبى موقعيّت مرا از رسول خدا «صلى الله عليه و آله »از نظر خويشاوندى نزديك و منزلت و مقام ويژه مى‏دانيد.

3- وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى‏ صَدْرِهِ.
او مرا در دامان خويش در حالى كه كودك (خردسالى) بودم مى‏نشاند و (همانند فرزندش) مرا به سينه خود مى‏فشرد
وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ، وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ.
و در بستر خويش در كنار خود مى‏خوابانيد، به گونه‏اى كه بدن خود را (همچون يك پدر مهربان) به بدن من مى‏چسبانيد.

وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْ‏ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ.
و بوى خوش خود را به مشام من مى‏رساند و (چون بسيار كوچك بودم و توان جويدن غذاى سخت را نداشتم) غذا را مى‏جويد و در دهان من مى‏گذاشت. .

وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ، وَ لَاخَطْلَةً فِي فِعْلٍ.
او هرگز دروغى در گفتار من نيافت و در كردارم خطا و اشتباهى نديد.


4- وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ، وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ، لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ.
از همان زمان كه رسول خدا« صلى الله عليه و آله» از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگ‏ترين فرشته از فرشتگان خود را مأمور ساخت، تا در طول شب و روز وى را به راههاى فضيلت و محاسن اخلاق جهانيان وادارد.

5- وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً، وَ يَأْمُرُنِي بِالْاقْتِدَاءِ بِهِ.
و من هم مانند كودكى كه به دنبال مادرش حركت مى‏كند از او پيروى مى‏كردم.
هر روز نكته تازه‏اى از اخلاق برجسته خود براى من آشكار مى‏ساخت و مرا فرمان مى‏داد كه به او اقتدا كنم.

6- وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَ لَايَرَاهُ غَيْرِي.
او در هر سال مدتى را در مجاورت غار حرا به سر مى‏برد (و به عبادت خدا مى‏پرداخت) من او را مى‏ديدم و كسى ديگر او را نمى‏ديد (و از برنامه عبادت او خبر نداشت.


7- وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ« صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا.
«هنگامى كه آن حضرت به نبوت مبعوث شد) در آن روز خانه‏اى كه اسلام در آن راه يافته باشد، جز خانه پيامبر نبود. تنها او و خديجه در آن بودند و من نفر سوم بودم.

8- أَرَى‏ نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ، وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ.
من نور وحى و رسالت را مى‏ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى‏كردم.

9- وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟
من صداى ناله شيطان را در آغاز نزول وحى بر آن حضرت شنيدم و گفتم اى رسول خدا اين ناله (از كيست و براى) چيست؟

فَقَالَ: «هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ. فرمود :اين ناله شيطان است، زيرا از اينكه پيرويش كنند مأيوس شده است.

10-إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَ تَرَى‏ مَا أَرَى‏،
إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَ لكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى‏ خَيْرٍ».

(سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:) تو آنچه را من مى‏شنوم مى‏شنوى و آنچه من مى‏بينم مى‏بينى (و چشم و گوش تو حقايق عالم غيب را درك مى‏كند) جز اينكه تو پيامبر نيستى؛ ولى وزير منى ودر مسير خير و سعادت قرار داری.
موضوع قفل شده است