جمع بندی اگر ولي فقيه معصوم نيست، چرا اطاعت از وي واجب است؟

تب‌های اولیه

119 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر ولي فقيه معصوم نيست، چرا اطاعت از وي واجب است؟

اگر ولي فقيه معصوم نيست، چرا اطاعت از وي واجب است؟

اگر ولی فقیه معصوم نیست، اطاعت بی چون و چرا از وی چه توجیهی دارد؟ روشن است در میان معتقدان به ولایت فقیه هیچ کس معتقد به عصمت ولی فقیه نبوده و حتی چنین ادعایی نکرده است، زیرا ما معتقدیم فقط پیامبران، حضرت زهرا و امامان صلوات الله علیهم اجمعین معصومند.
اکنون سؤال این است: با توجه به عدم عصمت ولی فقیه و احتمال خطا و اشتباه در او، آیا این احتمال مانع اطاعت از وی می گردد؟
به نظر می آید چنین ملازمه ای وجود ندارد یعنی چنان نیست که اگر کسی معصوم نبود، اطاعت او لازم نباشد. اگر به سیره عملی شیعیان توجه کنیم، می یابیم آن ها بی چون و چرا از مراجع، تقلید می کرده اند و به فتوای آنان عمل می نموده اند، در حالی که هیچ کس معتقد به عصمت مراجع نبوده، بلکه با تغییر فتوای مرجع می فهمیدند نه تنها او عصمت ندارد که قطعا اشتباه هم کرده است، زیرا یا فتوای پیشین او خطا بوده و یا فتوای جدیدش. همچنین از اختلاف فتاوای مراجع معلوم می شود بعضی از آنان دچار خطای در فتوا شده اند، ولی با این حال هیچ کس اندک تردیدی در وجوب تقلید از مراجع ندارد.
حال به سؤال موردنظر خود بپردازیم. آیا احتمال خطا در ولی فقیه، موجب عدم اطاعت از او می شود؟
ضرورت اطاعت از حاکم یکی از دو رکن حکومت

شکی نیست که هر جامعه ای نیازمند حکومت است و قوام حکومت به دو امر است. یکی حق حاکمیت، یعنی کسانی حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر کنند; و دیگری ضرورت اطاعت و فرمانبرداری. اگر یکی از این دو تحقق نیابد، حکومتی به وجود نمی آید. حال اگر احتمال خطا، مجوز سرپیچی از دستور حاکم باشد، چون این احتمال هیچ گاه منتفی نیست، اطاعت از حاکم هیچ گاه تحقق نخواهد یافت و یک رکن حکومت محقق نخواهد شد، پس حکومت از بین خواهد رفت.
اگر به روش خردمندان در زندگی توجه کنیم، می یابیم آنان در مواردی اطاعت را ضروری می دانند، گرچه دستوردهنده را معصوم نمی دانند. فرض کنید فرماندهی در جنگ به سربازان خود دستوری بدهد; اگر سربازان بخواهند به استناد این که احتمال دارد فرمانده خطا کند، از دستورش سرپیچی نمایند، آیا کار جنگ سامان خواهد گرفت؟ آیا اقدام و حرکتی صورت می گیرد؟ آیا شکست این گروه حتمی نیست؟ پس تبعیت نکردن چنان زیانی دارد که با ضرر ناشی از پیروی از دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. به عبارت دیگر اطاعت از فرمانده چنان منافعی دارد که با ضرر اندک ناشی از پیروی یک مورد دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. همچنین زمانی که به پزشک متخصص مراجعه می کنید، آیا احتمال خطا در تشخیص او می دهید؟ با وجود چنین احتمالی از مراجعه به پزشک چشم نمی پوشید.
اطاعت نکردن از حاکم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه می گردد. ضرر ناشی از این هرج و مرج بسیار بیش تر از ضرری است که گاه در اثر اطاعت از یک دستور اشتباه به جامعه وارد می شود.
در تمام موارد مذکور روش خردمندان اعتنا نکردن به احتمالات ضعیف به هنگام عمل است. حال اگر به خصوصیات ولی فقیه توجه کنیم و در نظر داشته باشیم که حاکم اسلامی همیشه در هر کاری با صاحب نظران و متخصصان مشورت می کند و بعد تصمیم می گیرد و مردم هم وظیفه دارند از خیرخواهی و مصلحت اندیشی برای حاکم شرعی مضایقه نکنند، احتمال خطا تا حد بسیاری کاهش می یابد و دیگر معقول نیست از دستورهای او سرپیچی کنیم.
انگیزه طرح مساله معصوم نبودن ولی فقیه

در پایان باید گفت اشکال عدم عصمت درباره هر حاکم و رییس در هر حکومتی وارد است، ولی اگر این اشکال در مورد نظام ولایت فقیه مطرح می گردد و در مورد نظام های دیگر این اشکال مطرح نمی شود، ما را به این برداشت رهنمون می شود که غرض مطرح کنندگان از طرح این گونه اشکالات شکستن قداست رهبری نظام اسلامی است، زیرا قداست رهبر در موارد بسیاری سد راه دشمنان و بر هم زننده نقشه آنان بوده است. اگر با یک فرمان امام راحل(ره) حصر آبادان شکسته شد، به علت این بود که به ذهن هیچ یک از رزمندگان خطور نکرده بود که مخالفت با امر ایشان جایز است یا نه.
چون در اثر این قداست و لزوم اطاعت، دشمنان به ناکامی رسیده اند، این اشکالات طرح می شود. پس توجه داشته باشیم همه اشکالات برای دریافت جواب حق مطرح نمی گردد، بلکه انگیزه این اشکال تراشی امور دیگری است.
آیا در نظام اسلامی فقیه وکیل مردم است؟ اگر جواب مثبت است چرا حکومت اسلامی را به ولایت فقیه تعبیر می کنند نه وکالت فقیه؟
«وکیل » به کسی گفته می شود که کاری به او واگذار می شود تا از طرف واگذار کننده انجام دهد. مثلا کسی که مسؤولیت انجام کاری به او سپرده شده است، اگر در اثر گرفتاری یا اشتغال نتواند وظیفه اش را انجام دهد و دیگری را برای انجام آن کار به جای خود قرار دهد، او را وکیل کرده است. همچنین کسی که از حق معینی برخوردار است، مثلا حق امضا یا حق برداشت از حساب بانکی یا حق مالکیت دارد، می تواند دیگری را وکیل خود گرداند تا آن را استیفا نماید.
تعریف «وکالت » و تبیین «وکالت فقیه »

وکالت عقدی جایز و قابل فسخ است; یعنی موکل هر زمان که اراده کند می تواند وکیل را از وکالت عزل نماید. پس وکالت در جایی فرض می شود که اولا شخصی اصالتا حق انجام کاری را داشته باشد تا به وسیله عقد وکالت آن را به وکیلش واگذار کند و طبعا اختیارات وکیل در همان محدوده اختیارات خود موکل خواهد بود نه بیش از آن. ثانیا موکل هر وقت بخواهد می تواند وکیلش را عزل نماید.
کسانی که نظریه «وکالت فقیه » را مطرح نموده اند، وکالت را به معنای حقوقی گرفته اند و مقصودشان این است که مردم دارای حقوق اجتماعی ویژه ای هستند و با تعیین رهبر، این حقوق را به او واگذار می نمایند. این نظریه که اخیرا توسط برخی به عنوان نظریه فقهی مطرح شده است، درتاریخ فقه شیعه پیشینه ای ندارد و اثری از آن در کتب معتبر فقهی دیده نمی شود. از نظر حقوقی وکیل، کارگزار موکل و جانشین او محسوب می شود و اراده اش همسو با اراده موکل است. وکیل باید خواست موکل را تامین کند و در محدوده اختیاراتی که از طرف موکل به او واگذار می شود، مجاز به تصرف است.
منطبق نبودن «وکالت فقیه » با نظام سیاسی در اسلام

آنچه در نظام سیاسی اسلام مورد نظر است با این نظریه منطبق نیست. بعضی از اختیاراتی که حاکم در حکومت اسلامی دارد، حتی در حوزه حقوق مردم نیست. مثلا حاکم حق دارد به عنوان حد، قصاص و یا تعزیر، مطابق با ضوابط معین شرعی کسی را بکشد یا عضوی از اعضای بدن او را قطع کند. این حق که در شرع اسلام برای حاکم معین شده، برای آحاد انسان ها قرار داده نشده است ; یعنی هیچ کسی حق ندارد خودکشی کند یا دست و پای خود را قطع کند و چون هیچ انسانی چنین حقی نسبت به خود ندارد، نمی تواند آن را به دیگری واگذار کند و او را در این حق وکیل نماید.
از این رو می فهمیم حکومت حقی است که خداوند به حاکم داده است نه این که مردم به او داده باشند. اصولا مالکیت حقیقی جهان و ولایت بر موجودات، مختص به خداست و تنها اوست که می تواند این حق را به دیگری واگذار نماید. ولایت و حکومت حاکم اسلامی به اذن خداست و اوست که برای اجرای احکام خود به کسی اذن می دهد تا در مال و جان دیگران تصرف نماید.
بدین ترتیب اختیارات حاکم به خواست مردم - که در این نظریه موکلان فقیه فرض شده اند - محدود نمی شود.
از سوی دیگر، حاکم شرعی باید دقیقا طبق احکام الهی عمل کند و حق سرپیچی از قانون شرعی را ندارد و نباید به خاطر خواست مردم دست از شریعت بردارد. بنابراین، محدوده عمل حاکم را قانون شرعی معین می کند نه خواست مردم. در حالی که اگر حاکم، وکیل مردم فرض شود پیروی از خواست مردم برای او لازم است و اختیارات او محدود به خواست موکلان می شود و نیز مردم می توانند هر وقت بخواهند فقیه را عزل نمایند حال آن که عزل و نصب حاکم شرعی به دست خداست.

گمنام عزیز :Gol: استدلالهای شما بسیار به دلم نشست و از این روشنگری شما بسیار ممنونم:Kaf::Mohabbat:

محمد;4188 نوشت:
اگر ولي فقيه معصوم نيست، چرا اطاعت از وي واجب است؟

به هیچ وجه واجب نیست.

newmrd;85123 نوشت:
به هیچ وجه واجب نیست.


با سلام

بزرگوار به اسك دين خوش امديد

لطفا مطالب خود را به دليل و برهان و استدلال مستند كنيد

طاها;85125 نوشت:


با سلام

بزرگوار به اسك دين خوش امديد

لطفا مطالب خود را به دليل و برهان و استدلال مستند كنيد


با سلام. شما رو ارجاع می دم به کتاب وسائل الشیعه، جلد 15 بخش 13: ـ باب حكم الخروج بالسيف قبل قيام القائم

ممکنه نتونید این احادیث رو پیدا کنید. من چند نمونه رو میارم:

يا سدير ألزم بيتك ، وكن حلسا من أحلاسه ، واسكن ما سكن الليل والنهار ، فاذا بلغك أن السفياني قد خرج فارحل إلينا ولو على رجلك

یعنی ای سدیر فرشی از فرشهای خونه ات باش و همیشه در خونه بمون تا اینکه سفیانی خروج کنه.در اون زمان به سمت ما بیا.

توضیح اینکه: هدف این نیست که تو خونه بمون و حتی برای کسب و کار و یا گردش بیرون نرو. هدف اینه که با چیزی کاری نداشته باش و تو فتنه ها جز هیچ حزبی نباش. چون هیچ کدوم رو تایید نمی کنیم.

حدیث بعدی:

كل راية ترفع قبل قيام القائم ( عليه السلام ) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزّ وجلّ .

هر پرچمی که قبل از قیام قائم بلند شه صاحبش طاغوت هست.

توضیح: مراد از پرچم رو می تونیم اینجوری بگیم که هر حزبی. یعنی طرفداران ائمه قبل از انقلاب مهدی هیچ حزبی ندارند و ائمه هیچ یک از این پرچم هارو تایید نمی کنن.
پس اطاعت از هیچ کدوم واجب نیست.

حدیث دیگر:

خمس علامات قبل قيام القائم : الصيحة ، والسفياني ، والخسف ، وقتل النفس الزكية ، واليماني ، فقلت : جعلت فداك إن خرج أحد من أهل بيتك قبل هذه العلامات أنخرج معه ؟ قال : لا

پنج علامت قبل از قیام قائم خواهد بود: صیحه، خروج سفیانی، خسف بیدا، قتل نفس زکیه، خروج یمانی. پرسیدم (راوی پرسید): فدایت شوم، اگر کسی از اهل بیت شما قبل از این علامات قیام کنه همراهیش کنیم. امام فرمودند: لا

توضیح: لا یعنی اطاعت از هیچ کدوم از اینها واجب نیست.
ممکنه بگین پس چطور امام فرمودند که کسی که خروج یمانی رو تشخیص بده و اونو یاری نکنه از ما نیست، با اینها تناقض داره، جواب این که خروج یمانی یکی از این علامت ها گفته شده و بعد از سفیانی قیام می کنه و اگر قبل از اونا هم قیام کنه اون مورد رو ائمه استثنا کردند.

حدیث بعدی:

ذهبت بكتاب عبد السلام بن نعيم وسدير وكتب غير واحد إلى أبي عبدالله ( عليه السلام ) حين ظهر المسودة قبل أن يظهر ولد العباس بأنا قد قدرنا أن يؤول هذا الامر اليك ، فما ترى ؟ قال : فضرب بالكتب الارض ، قال : أف أف ما أنا لهؤلاء بامام ، أما يعلمون انه انما يقتل السفياني .

در زمان خروج مسوده پیش امام صادق رفتیم و گفتیم که ما فکر می کردیم این امر (حکومت) بجای بنی عباس به شما میرسه.
امام (ع) کتاب رو زمین زدند ( نشانه ناراحتی) و فرمودند: اف اف، مثل اینکه من امام اینها نیستم. مگر شما نمیدونید این امر به ما نمی رسه تا اینکه سفیانی کشته شه.

توضیح: پس قبل از سفیانی حکومت به امام ها نمی رسه. البته کشته شدن سفیانی یا خروج سفیانی فاصله چندانی ندارن و ممکنه منظور امام دقیقا لحظه کشته شدن سفیانی ملعون نباشه. چون از لحظه ظهور به بعد حکومت مولا مهدی شروع میشه.

محمد;4188 نوشت:
اگر ولي فقيه معصوم نيست، چرا اطاعت از وي واجب است؟

سلام
اگر مرجع تقلید معصوم نیست چرا اطاعت از او واجب است ؟
هرچه اینجا گفتی آن بالا هم بگو و کمی شورترش کن
موفق باشید

سلام دوستان
عرض ادب و احترام
به دوست عزیز که تازه به جمع ما پیوستن خوش آمد می گویم
از کارشناس های محترم سایت تقاضا دارم احادیثی که ایشان مطرح کردن را یکی یکی توضیح دهند
فقط یه نکته بگم باقی با کارشناسان محترم
ما یاد گرفتیم انتظار فرج سازنده است انتظار یعنی حرکت یعنی تلاش یعنی آماده بودن ولی این انتظاری که ایشان مد نظر دارند مخرب است و افراد را به سکون دعوت می کند و این با اصل غیبت جور در نمی آید
با تشکر
موفق و پیروز باشید

حلس;85171 نوشت:
حدیث بعدی:

كل راية ترفع قبل قيام القائم ( عليه السلام ) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزّ وجلّ .

هر پرچمی که قبل از قیام قائم بلند شه صاحبش طاغوت هست.

توضیح: مراد از پرچم رو می تونیم اینجوری بگیم که هر حزبی. یعنی طرفداران ائمه قبل از انقلاب مهدی هیچ حزبی ندارند و ائمه هیچ یک از این پرچم هارو تایید نمی کنن.
پس اطاعت از هیچ کدوم واجب نیست.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار قبل از اینکه بنده خودم پاسخی در این باره بدهم نظر شما را به فتاوا ونظرات آیات عظام که فقیه و محقق وصاحب نظر در این امر هستند جلب میکنم .


پاسخ از ظهور روایاتى که هر گونه قیام را قبل از ظهور حضرت قائم محکوم مى‌کند
أفرادى که مى‌گویند در زمان غیبت إنسان نباید به هیچ وجه من الوجوه قیامى و إقدامى کند به چند روایت تمسّک مى‌کنند:
أوّل روایتى است که کلینى در «روضة کافى» عن محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن حَمّاد بن عیسى، عن الحسین بن المختار، عن أبى بصیر، عن أبى عبد الله علیه السّلام روایت مى‌کند که:
قَالَ: کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ‌
سلسلۀ سند را به حضرت صادق علیه السّلام مى‌رساند که آن حضرت فرمود:
«هر پرچمى که قبل از قیام قائم برافراشته گردد، صاحب آن پرچم طاغوت است؛ و مردم او را عبادت مى‌کنند و دست از عبادت پروردگار عزّ و جلّ برداشته، او را معبود خود قرار مى‌دهند.» یعنى آن صاحب پرچم، طاغوت است و در مسیر غیر پروردگار حرکت مى‌کند؛ و خود را معبود مردم قرار داده است و أفرادى که به او مى‌گروند عابد او هستند و عبادتشان هم در غیر راه خدا قرار دارد.
و این رایت هم اختصاص به یک رایت ندارد‌
(کُلُّ رَایَةٍ)
هر پرچمى برافراشته گردد (کُلّ اضافه به رایة شده است، رایت هم نکره است و إفادۀ عموم مى‌کند). بنابراین، این حکم تا قبل از قیام قائم إدامه دارد. این است مفاد این روایت.
حال از سند که بگذریم آیا خود این متن قابل قبول است، یا اینکه منظور خاصّى را در بر دارد؟ از قرینۀ‌
قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمْ‌
مى توان استفاده کرد که آن رایتى که برداشته شود، نه هر رایتى است که در راه قائم و در مسیر دین و در مسیر قرآن و در مسیر ولایت و در مسیر رضایت خود حضرت قائم برافراشته گردد؛ بلکه آن رایتى است که در مقابل رایت قائم است.
چون قائم علیه السّلام فقط یک قیام دارد و آن قیام بحقّ است؛ و آن قیام وقتى تحقّق پیدا میکند که به موقع انجام شود و بجاى خود و به منصّۀ خود نشسته باشد. و هر کسى قبل از قیام قائم رایتى را- و لو بنام دین- برافرازد، اگر در غیر مسیر حضرت قائم باشد بعنوان خودپسندى و شخصیّت طلبى و یا‌لا أقلّ بعنوان خود محورى تحقّق خواهد یافت؛ و ولایتى را که به خود نسبت مى‌دهد در مقابل ولایت قائم علیه السّلام است نه مندکّ و فانى در ولایت و قیام قائم، و نه در مسیر و ممشاى آن حضرت.
پس هر رایتى که در مقابل قیام قائم باشد‌
فَصَاحِبُها طَاغُوتٌ‌
. چون قیام قائم إنسان را با از بین رفتن شخصیّت و استکبار و خودمنشى که در أفراد موجود است بسوى پروردگار حرکت مى‌دهد؛ و این رایت أفراد را بسوى خود دعوت مى‌کند و هر جائى که محورى و مرکزى از شخصیّت طلبى باشد، آن طاغوت است و‌
یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ.
مجلسى در «مرآت العقول» این روایت را موثّق دانسته است.
________________________________________

تهرانى، سید محمد حسین حسینى، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ۴ جلد، انتشارات علامه طباطبایى، مشهد – ایران، دوم، ۱۴۲۱ ه‍ ق

............................................................................... حق یارتان :roz: ...............................................................................

حلس;85171 نوشت:
حدیث بعدی: كل راية ترفع قبل قيام القائم ( عليه السلام ) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزّ وجلّ . هر پرچمی که قبل از قیام قائم بلند شه صاحبش طاغوت هست. توضیح: مراد از پرچم رو می تونیم اینجوری بگیم که هر حزبی. یعنی طرفداران ائمه قبل از انقلاب مهدی هیچ حزبی ندارند و ائمه هیچ یک از این پرچم هارو تایید نمی کنن. پس اطاعت از هیچ کدوم واجب نیست.

سلام
امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات دین است و هرگاه شرایط برای انجام آن موجود باشد اقدام واجب است چه در امور شخصی و چه امور اجتماعی لذا امثال راوایاتی که آورده اید نمی تواند نافی این ضروری دین باشد . به عبارت دیگر با وجود ادله محکم امر بمعروف و نهی از منکر که آنرا ضروری کرده است به این روایات اعتنا نمی شود . باب تعادل و تراجیح اصول فقه را در صورت امکان بررسی بفرمایید .
موفق باشید

mahdi60;85352 نوشت:
سلام دوستان
عرض ادب و احترام
به دوست عزیز که تازه به جمع ما پیوستن خوش آمد می گویم
از کارشناس های محترم سایت تقاضا دارم احادیثی که ایشان مطرح کردن را یکی یکی توضیح دهند
فقط یه نکته بگم باقی با کارشناسان محترم
ما یاد گرفتیم انتظار فرج سازنده است انتظار یعنی حرکت یعنی تلاش یعنی آماده بودن ولی این انتظاری که ایشان مد نظر دارند مخرب است و افراد را به سکون دعوت می کند و این با اصل غیبت جور در نمی آید
با تشکر
موفق و پیروز باشید

با اینکه نمی خواستم بازم بیام اینجا چون می دونم حرفامو سانسور می کنید، ولی این بحث نیمه رو تموم کنیم تا حقیقت معلوم شه. یا من هدایت شم یا شما.

واینکه ایشون میاند و انتظار ها رو رتبه بندی می کنند و به خوب و بد تقسیم می کنند، اول اینکه شما از کجا می دونید انتظار من چطوری هست؟
ثانیا اینکه شما بیایید اون مسیری که توش هستید رو حق بدونید و بقیه رو گمراه، باید دلیل بیارید. حدیثی از معصومین بیارید که به شما بگه باید از غیر معصوم تبعیت کنید.
ثالثا: کجای انتظار شما سازنده است؟ کدوم یکی تون با این انتظار من درآوردی به جایی رسیدید؟
انتظار فرج میانبر ترین راه برای رسیدن به خداست ( حدیث از رسول اکرم (ص): انتظار فرج افضل اعمال است)

حامد;85368 نوشت:
سلام
امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات دین است و هرگاه شرایط برای انجام آن موجود باشد اقدام واجب است چه در امور شخصی و چه امور اجتماعی لذا امثال راوایاتی که آورده اید نمی تواند نافی این ضروری دین باشد . به عبارت دیگر با وجود ادله محکم امر بمعروف و نهی از منکر که آنرا ضروری کرده است به این روایات اعتنا نمی شود . باب تعادل و تراجیح اصول فقه را در صورت امکان بررسی بفرمایید .
موفق باشید

امر به معروف و نهی از منکر با تشکیل حکومت فرق داره.
اگر شما بیاید و بگین فرق نداره پس تمام معصومین این امر واجب رو رها کردند و مرتکب معصیت شدند که نیومدند قیام کنند و حکومت تشکیل بدند.
چرا تا به حال از خودتون نپرسیدید امام صادق (ع) که می فرماییند پیش روات حدیث ما برید اگه منظورش تشکیل حکومت بود، باید خودش تشکیل حکومت داده بود.

به همان دلیل که وقتی آب در دسترس نیست ، نماز با تیمم واجب است
به همان دلیل اطاعت از ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم واجب است

حلس;85378 نوشت:
با اینکه نمی خواستم بازم بیام اینجا چون می دونم حرفامو سانسور می کنید، ولی این بحث نیمه رو تموم کنیم تا حقیقت معلوم شه. یا من هدایت شم یا شما.

واینکه ایشون میاند و انتظار ها رو رتبه بندی می کنند و به خوب و بد تقسیم می کنند، اول اینکه شما از کجا می دونید انتظار من چطوری هست؟
ثانیا اینکه شما بیایید اون مسیری که توش هستید رو حق بدونید و بقیه رو گمراه، باید دلیل بیارید. حدیثی از معصومین بیارید که به شما بگه باید از غیر معصوم تبعیت کنید.
ثالثا: کجای انتظار شما سازنده است؟ کدوم یکی تون با این انتظار من درآوردی به جایی رسیدید؟
انتظار فرج میانبر ترین راه برای رسیدن به خداست ( حدیث از رسول اکرم (ص): انتظار فرج افضل اعمال است)


سلام دوستان
عرض ادب و احترام
یک سلام ویژه به دوست عزیز و گرامی حلس
دوست من
من اصلا در مورد انتظار شما صحبت نکردم فکر کنم منظورم را بد رساندم منظورم انتظار شما نبود
دوست خوب اینجا یک محل خوب برای رسیدن به پرسش های دینی است من و دیگر دوستان در کمال آرامش با هم بحث می کنیم و گاهی هم با نظرات هم مخلالفیم ولی اصلا قصد زیر سوال بردن و کوبیدن کسی یا عقیده او را نداریم
اگر شما کمی با آرامش بیشتر در بحث شرکت کنی هم شما هم ما به نتایج خوبی می رسیم
از شما دعوت می کنم دلایل خود را بیان کنید و البته از نظر کارشناسان هم استفاده کنید
در مطالب بعدی بیشتر در مورد انتظار صحبت می کنم
با تشکر
موفق و پیروز باشید

••ostad••;85361 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از قرینۀ‌
قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمْ‌
مى توان استفاده کرد که آن رایتى که برداشته شود، نه هر رایتى است که در راه قائم و در مسیر دین و در مسیر قرآن و در مسیر ولایت و در مسیر رضایت خود حضرت قائم برافراشته گردد؛ بلکه آن رایتى است که در مقابل رایت قائم است.
چون قائم علیه السّلام فقط یک قیام دارد و آن قیام بحقّ است؛ و آن قیام وقتى تحقّق پیدا میکند که به موقع انجام شود و بجاى خود و به منصّۀ خود نشسته باشد. و هر کسى قبل از قیام قائم رایتى را- و لو بنام دین- برافرازد، اگر در غیر مسیر حضرت قائم باشد بعنوان خودپسندى و شخصیّت طلبى و یا‌لا أقلّ بعنوان خود محورى تحقّق خواهد یافت؛ و ولایتى را که به خود نسبت مى‌دهد در مقابل ولایت قائم علیه السّلام است نه مندکّ و فانى در ولایت و قیام قائم، و نه در مسیر و ممشاى آن حضرت.
پس هر رایتى که در مقابل قیام قائم باشد‌
فَصَاحِبُها طَاغُوتٌ‌
.

حالا من چند تا حدیث دیگه میارم شما خودتون قضاوت کنید:

سمعت أبا عبدالله (عليه السلام ) يقول : عليكم بتقوى الله وحده لا شريك له وانظروا لانفسكم ، فوالله إن الرجل ليكون له الغنم فيها الراعي ، فاذا وجد رجلا هو أعلم بغنمه من الذي هو فيها يخرجه ويجيء بذلك الرجل الذي هو أعلم بغنمه من الذي كان فيها ، والله لو كانت لاحدكم نفسان يقاتل بواحدة يجرب بها ثم كانت الاخرى باقية تعمل على ما قد استبان لها ، ولكن له نفس واحدة إذا ذهبت فقد والله ذهبت التوبة فأنتم أحق أن تختاروا لانفسكم ، إن أتاكم آت منا فانظروا على اي شيء تخرجون ، ولا تقولوا : خرج زيد ، فإنّ زيداً كان عالما وكان صدوقا ولم يدعكم إلى نفسه ، وإنما دعاكم إلى الرضا من آل محمد ( صلى الله عليه وآله ) ولو ظهر لوفى بما دعاكم إليه إنما خرج إلى سلطان مجتمع لينقضه ، فالخارج منا اليوم إلى اي شيء يدعوكم إلى الرضا من آل محمد ( عليه السلام ) فنحن نشهدكم انا لسنا نرضى به وهو يعصينا اليوم وليس معه أحد ، وهو إذا كانت الرايات والالوية أجدر أن لا يسمع منا إلا من اجتمعت بنو فاطمة معه ، فوالله ما صاحبكم إلا من اجتمعوا عليه إذا كان رجب فاقبلوا على اسم الله ، وإن أحببتم أن تتأخروا إلى شعبان فلا ضير ، وإن أحببتم أن تصوموا في أهاليكم فلعل ذلك يكون أقوى لكم ، وكفاكم بالسفياني علامة .

در این حدیث امام معصوم فرموده که فردا پس فردا هر کسی پرچمی برداره و بگه ما برای معصومین قیام کردیم دنبالش نرید و نگین چون زید قیام کرد پس اینم کار درستی انجام میده.

حالا در این حدیث شما بگید حدیث در راستای قیام قائم رو از کجاش استنباط می کنید.

سمعت أبا عبدالله ( عليه السلام ) يقول : خمس علامات قبل قيام القائم : الصيحة ، والسفياني ، والخسف ، وقتل النفس الزكية ، واليماني ، فقلت : جعلت فداك إن خرج أحد من أهل بيتك قبل هذه العلامات أنخرج معه ؟ قال : لا . . .الحديث .

این حدیث رو من قبل هم آورده بودم. امام معصوم فرمودند حتی اگه قبل از قیام قائم سیدی از اهل بیت هم قیام کنه در راستای قیام قائم نیست.

یاوران منجی;85387 نوشت:
به همان دلیل که وقتی آب در دسترس نیست ، نماز با تیمم واجب است
به همان دلیل اطاعت از ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم واجب است

به اون دلیل تیمم وقتی آب در دسترس نیست مجازه که قرآن فرموده.
اطاعت از غیر معصوم هم زمانی مجازه که خدا یا رسول خدا یا اوصیای برحق رسول خدا تایید کنند.
بحث ما هم اینه. آیا تایید کرده اند یا نه.

این تشابه شما هم غلطه.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی از شبهاتی که از طرف اعضای انجمن حجتیه در مدرسه یا اباصالح مطرح می شود این است که ما در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عج) موظف به قیام علیه حکومت جائر نیستیم .

واحادیثی را مستند این ادعای خود مطرح میکنند که طبق آن احادیث هر حکومتی قبل از حکومت حضرت مهدی (عج) واقع شود باطل است و صاحب آن حکومت در حکم طاغوت است .
به همین دلیل قیام وانقلاب امام خمینی (ره)را اشتباه می دانند و قائلند که این قیام نباید صورت می گرفته.

روایتی که انجمن حجتیه به آن استناد میکند روایاتی است که مرحوم شیخ حر عاملی در بابی از وسایل الشیعه آورده است.به این مضمون:
«باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم »
که در این باب روایاتی نقل شده که اهل بیت (ع) مردم را از قیام کردن قبل از قیام ولی عصر (عج) نهی کرده اند .

طبق روالی که مرحوم شیخ عاملی داشته در روایات مزبور متوقف شده و فتوا ونظر قطعی نداده .
زیرا هرگاه ایشان کلمه ی حکم را به کار می برده نشان از این داشته که نظر قطعی در با ب آن موضوع پیدا نکرده .زیرا هرگاه نظر قطعی داشتند مثلا" می گفتند «باب ان الخارج بالسیف....»

در اینجا دو روایت را از این باب به طور نمونه نقل میکنم .

1 - عن ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام:قال کل رایةترفع قبل
قیام القائم فصاحبهاطاغوتیعبد من دون الله عز وجل
وسایل الشیعه ج 15 ص 52

یعنی امام صادق (ع) فرمودند هر پرچمی قبل از قیام امام زمان (عج)بر افراشته شود صاحب آن پرچم طاغوت است.

2 - عن سدیر قال قال ابو عبدالله (ع) یا سدیر الزم بینک وکن جلسا" من احلا سیة
وسایل الشیعه ج 15 ص51

یعنی امام صادق (ع) به سدید فرمودند در خانه ات بمان و گلیم زیر فرش خانه ات باش

برای پاسخ ابتدابه بررسی سند روایات می پردازم :
راوی روایت اول حسین ابن مختار واقفی است .که امامی نیست و فقهایی مانند علامه ی حلی و شهید ثانی یکی از شرایط صحت سند را که خبر از امام نقل می کند با شرط شیعه ی امام بودن ملازم کرده اند وصحت خبر از امام را امامی بودن میدانند .

همین امر میتواند شبهه در صحت خبر از جانب پیروان این فقها به وجود آورد .
در روایت دوم سدیر صیرفی وثاق کلامش قطعی نبوده و میان علماء صحت وثیق سند مورد بحث است .

............................................................................ حق یارتان :roz: .....................................................................................

حلس;85391 نوشت:

در این حدیث امام معصوم فرموده که فردا پس فردا هر کسی پرچمی برداره و بگه ما برای معصومین قیام کردیم دنبالش نرید و نگین چون زید قیام کرد پس اینم کار درستی انجام میده.

سلام دوستان
عرض ادب و احترام
با توجه به این حدیث پس روزی که امام خمینی پرچم بر دست گرفت ما نباید دنبالش می رفتیم و انتقلاب می کردیم باید زیر ظلم شاه صبر می کردیم تا اقا خودشان ظهور کنند.
من یه سوال از دوست گرامی حلس دارم
به نظر شما این احادیث را عالمی مثل امام خمینی ندیده است و یا دیده و به آن عمل نکرده من با این نوع نگاه مشکل دارم اگر می شود کمی بیشتر توضیح دهید.
با تشکر
موفق و پیروز باشید

mahdi60;85400 نوشت:
سلام دوستان
عرض ادب و احترام
با توجه به این حدیث پس روزی که امام خمینی پرچم بر دست گرفت ما نباید دنبالش می رفتیم و انتقلاب می کردیم باید زیر ظلم شاه صبر می کردیم تا اقا خودشان ظهور کنند.
من یه سوال از دوست گرامی حلس دارم
به نظر شما این احادیث را عالمی مثل امام خمینی ندیده است و یا دیده و به آن عمل نکرده من با این نوع نگاه مشکل دارم اگر می شود کمی بیشتر توضیح دهید.
با تشکر
موفق و پیروز باشید

چرا دیده بودند، خوب هم بلد بودند، حتی مناظراتی هم با آیت الله حکیم داشتند (به نظرم، دقیقا یادم نیست)
من قیام مردم مسلمان رو محکوم نمی کنم. من اطاعت محض یا ولایت مطلقه فقیه رو صحیح نمی دونم.

حلس;85402 نوشت:
چرا دیده بودند، خوب هم بلد بودند، حتی مناظراتی هم با آیت الله حکیم داشتند (به نظرم، دقیقا یادم نیست)
من قیام مردم مسلمان رو محکوم نمی کنم. من اطاعت محض یا ولایت مطلقه فقیه رو صحیح نمی دونم.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار با توجه به رد ضمنی وتفسیر فقهی احادیثی که ارایه کردم خدمتتان دلیل خود را غیر از این احادیث که مروج آنها انجمن حجتیه است را بیان کنید تا ما هم در جریان قرار گیریم .

......................................................................... حق یارتان :roz:........................................................................................

بحث هم روی چرایی انقلاب نیست. حکومت ها عوض میشند، و این چیزه عادی هست.
من فقط میگم که این حکومت مورد تایید ائمه نیست. اطاعت از ولی فقیه هم واجب نیست.

ولایت فقیه برای اهل سنت که به ائمه اعتقاد ندارند خوبه. بیان و یکی رو از بین خودشون انتخاب کنند بگن بیا حکومت کن.
ولی برای تشیع، ما پیرو امامامون هستیم. اگر واقعا شرایط قیام محیا بود مولا مهدی خودشون قیام میکردند.

اما این نکته رو هم دور از انصاف هست نگم.
این حکومت، مورد تایید ائمه نیست. این به این معنا نیست که این حکومت بره.
تنها حکومت مولا مهدی شیعیان رو راضی خواهد کرد. و تا اون حکومت نیاد حکومتی بهتره که ظواهر شرع رو در اون بشه به راحتی انجام داد.
به عبارتی دیگر اگر اینها حکومت نکنند چه کسی حکومت کنه؟ بعد از اینها کسی سر کار خواهد آمد که دشمن شیعیان باشه. و این خوب نیست.

شیعه یعنی پیرو.
من علم خودم رو از طریق قرآن و احادیث میگیرم.
دلیل عقلی اگه بگم شاید درست نباشه. به همین دلیل نباید اشتباه بودن اونو از دید اسلام دید.
اگر دلایل عقلی من اشتباه باشه این اراد من هست.

دلیل عقلی میشه اینو آورد که اگه حکومت بر مردم کار هر کسی بود، خدا اونو منحصر به رسولان و امامان نمی کرد.

حلس;85410 نوشت:
این حکومت، مورد تایید ائمه نیست این به این معنا نیست که این حکومت بره

سلام
دوست عزيز با اين حساب شما ائمه رو قبول نداريد! چون راضي شديد حكومتي سركار بياد كه مورد تاييد ايشان نيست.اينطور نيست؟

حکومت بر مردم مثل یه کشتی بزرگه که پره از دستگاههای پیچیده. تنها کسی میتونه این کشتی بزرگ رو برونه که مدرک اون رو از سازندش گرفته باشه.
حالا راننده این کشتی به دلیل اینکه مردم اونو نمی خواند غایب هست.
ما نمیتونیم بریم و یه ماهیگیر که فقط بلده قایق پارو بزنه رو بگیم بیا این کشتی رو برون.
نه تنها نمی تونه اونو برونه حتی ممکنه اشتباه کنه و کشتی رو غرق کنه.

اولین کسانی که حق امیرالمومنین رو غصب کردند و امام رو از جایگاهی که خدا براشون قرار داده بودند محروم کردند خلفای اول وثانی بودند که نه تنها به ائمه بلکه به تمام بشریت ظلم کردند

محمد;85417 نوشت:
سلام
دوست عزيز با اين حساب شما ائمه رو قبول نداريد! چون راضي شديد حكومتي سركار بياد كه مورد تاييد ايشان نيست.اينطور نيست؟

اگه شما این طور فکر می کنید، شما ائمه رو قبول ندارید چون همشون در حکومت ظالم شهید شدند. و جز امیرالمومنین (وامام حسن اونم چند ماه) هیچ کدوم حکومت نکردند.

حلس;85420 نوشت:
اگه شما این طور فکر می کنید، شما ائمه رو قبول ندارید چون همشون در حکومت ظالم شهید شدند. و جز امیرالمومنین (وامام حسن اونم چند ماه) هیچ کدوم حکومت نکردند.

قياس مع الفارق نموديد چون حكومت ها در زمان ائمه همه حكومت جور بودند وائمه به حكومت آنها راضي نبودند.

حکومت بنی عباس در ظاهر اونقدر هم خودشونو بد نشون نمی دادند.
شهادت امام های ما باعث شد تا چهره ی اصلی شون برملاشه.
در ضمن ائمه این حکومت رو هم قبول نمی کنند.
آیا ائمه که در برابر این حکومت ها قیام نکردند و تقیه کردند اشتباه کردند؟

حلس;85382 نوشت:
امر به معروف و نهی از منکر با تشکیل حکومت و ادعای ولی امر مسلمین جهان بودن فرق داره. اگر شما بیاید و بگین فرق نداره پس تمام معصومین این امر واجب رو رها کردند و مرتکب معصیت شدند که نیومدند قیام کنند و حکومت تشکیل بدند. چرا تا به حال از خودتون نپرسیدید امام صادق (ع) که می فرماییند پیش روات حدیث ما برید اگه منظورش تشکیل حکومت بود، باید خودش تشکیل حکومت داده بود.

سلام
1- امر بمعروف و نهی از منکر درمراتبی جنبه عملی دارد ( همانطور که می دانید ) وقتی شما در امر اجتماعی مثل حکومت امر بمعروف و نهی از منکر عملی کردید معنایی جز جایگزینی حکومت با یک حکومت اسلامی ندارد .
2- در روایات متعددی وقتی از ائمه ع در مورد عدم قیام سوال شده جواب فرمودند : به دلیل نداشتن یاران شایسته . حتی از خود امام صادق علیه السلام هم چنین روایاتی نقل شده است . پس حضرا ترک واجب نفرمودند بلکه شرایط فراهم نبوده است .
3- امام صادق ع ولی امر حاضر بودند نه مثل امام زمان ع که حجت غائب است . اکثر ادله بزرگان هم روایات منقول از صاحب الامر است . روایت امام صادق ع تمام شوون فقیه را بیان نمی کند چون خود بعنوان حجت خدا حاضر بودند پس می بایست در بعضی شوون مردم را به رواه حدیث ارجاع دهند .
4- آقاجان اگر قرار باشد بین فهم شما از روایات و فهم امام ره یکی را انتخاب کنیم به نظر شما عاقلانه تر کدام است ؟
موفق باشید

حامد;85479 نوشت:
سلام
1- امر بمعروف و نهی از منکر درمراتبی جنبه عملی دارد ( همانطور که می دانید ) وقتی شما در امر اجتماعی مثل حکومت امر بمعروف و نهی از منکر عملی کردید معنایی جز جایگزینی حکومت با یک حکومت اسلامی ندارد .
2- در روایات متعددی وقتی از ائمه ع در مورد عدم قیام سوال شده جواب فرمودند : به دلیل نداشتن یاران شایسته . حتی از خود امام صادق علیه السلام هم چنین روایاتی نقل شده است . پس حضرا ترک واجب نفرمودند بلکه شرایط فراهم نبوده است .
3- امام صادق ع ولی امر حاضر بودند نه مثل امام زمان ع که حجت غائب است . اکثر ادله بزرگان هم روایات منقول از صاحب الامر است . روایت امام صادق ع تمام شوون فقیه را بیان نمی کند چون خود بعنوان حجت خدا حاضر بودند پس می بایست در بعضی شوون مردم را به رواه حدیث ارجاع دهند .
4- آقاجان اگر قرار باشد بین فهم شما از روایات و فهم امام ره یکی را انتخاب کنیم به نظر شما عاقلانه تر کدام است ؟
موفق باشید

با سلام.
به نظر شما آیا یاران شایسته الان حاضر هستند؟

حلس;85481 نوشت:
ا سلام. به نظر شما آیا یاران شایسته الان حاضر هستند؟

سلام
وقتی 200 هزار شهید و دهها هزار جانباز و .. دیگر جنگ را با 72 تن یار سیدالشهدا مقایسه می کنم می بینم امام خمینی خیلی خیلی بیشتر یار شایسته داشته شاید به تعداد تمام یاران شایسته ائمه یار داشته است . نظر شما چیست ؟
موفق باشید

حامد;85490 نوشت:
سلام
وقتی 200 هزار شهید و دهها هزار جانباز و .. دیگر جنگ را با 72 تن یار سیدالشهدا مقایسه می کنم می بینم امام خمینی خیلی خیلی بیشتر یار شایسته داشته شاید به تعداد تمام یاران شایسته ائمه یار داشته است . نظر شما چیست ؟
موفق باشید

با احترام باید بگم که اشتباه میکنی.
روزی مردی از همین خراسان خودمون محضر مبارک صادق آل محمد (ص) میره. میدونید دوران امام صادق آزادی نسبی برای امام حاصل شده بود و امام در این زمان موفق شدند هزار ها شاگرد تربیت کنند.
به همین دلیل در اکثر روایات می بینیم که نزد امام صادق اومدند و می گن چرا قیام نمی کنید.
یکی از این افراد این آقای خراسانی هست که فکر کنم اسمش هم مامون بود. میاد محضر امام صادق و میگه آقا شما چرا قیام نمی کنید اینقدر طرفدار و اینقدر شیعه دارید.
امام به کنیزشون می فرمایند که تنور رو روشن کن و پس از گرم شدن تنور به این مرد خراسانی می فرمایند که برو و داخل تنور شو.
مرد خراسانی میگه که منو معاف کنید. در این حال هارون مکی (رضوان الله علیه) داخل میشند و امام به ایشون می فرمایند که برو داخل تنور شو.
هارون بدون اینکه از جریان باخبر باشه بدون سوالی یا جوابی و چون چرا وارد تنور میشه.

امام فرمودند که من یارانی همچون این نیاز دارم. چند نفر در خراسان مثل این سراغ داری؟
گفت هیچ کس.

در حدیث دیگری امام به گوسفندایی که در حال چرا بودن اشاره میکنه و به سوال پرسنده میگه اگه به اندازه این گوسفندا من یار داشتم قیام میکردم، راوی میگه شمردم گوسفندهارو 17 تا بودند.

نکته ای اینجا پیش میاد اونم یاران قائم هست که به عدد یاران رسول الله در جنگ بدر هستند.
ممکنه سوال شه پس این 313 نفر چطور ممکنه تربیت شند بدون اینکه امام بالای سرشون باشه.
یا امام صادق در دوران حضور کمتر از 17 نفر یار با کفایت تربیت کردند، چطور ممکنه 313 نفر در غیاب مولا مهدی تربیت شند.

در جواب باید گفت که تمام 313 نفر مال اون دوره تاریخی نیستند.
همچنین این افراد کسانی هستند که مولا مهدی عنایت خاصی دارند و از بدو تولد تحت عنایت حضرت بزرگ میشوند.
البته این به این معنا نیست که ماها نمیتونیم جز این افراد باشیم که همانا خدا انجام میدهید هرچه بخواهد. (ولی خوب باید قید این مقام رو بزنیم چون خیلی مقام بالایی هست!!!)

313 یار مولا مهدی همسطح جناب آصف بی برخیا هستند که تونست در یک لحظه تمام کاخ ملکه سبا رو بیاره.

در مورد 72 تن یار ویاور امام حسین قضیه فرق داره.
حدیثی از امام حسین داریم که میفرماند از یاران خود وفادار تر کسی سراغ ندارم.
و از مولا امیر المومنین روایت داریم که می فرمایند پاک تر از اینها (یاران امام حسین) سراغ ندارم جز اصحاب بدر.

البته احتمالا منظور امام حسین این بوده که از این به بعد وفادار تر از اصحاب من نخواهند بود.

پس این 72 نفر هم از اون 17 و هم از اون 313 نفر هم بالاترند.

در مورد شهدای 10 سال دفاع مقدس هم اینطوری فکر نشه که مقام اینها پایین هست.
درود خدا برتمام ایشان.

حلس;85499 نوشت:
با احترام باید بگم که اشتباه میکنی. روزی مردی از همین خراسان خودمون محضر مبارک صادق آل محمد (ص) میره. میدونید دوران امام صادق آزادی نسبی برای امام حاصل شده بود و امام در این زمان موفق شدند هزار ها شاگرد تربیت کنند. به همین دلیل در اکثر روایات می بینیم که نزد امام صادق اومدند و می گن چرا قیام نمی کنید. یکی از این افراد این آقای خراسانی هست که فکر کنم اسمش هم مامون بود. میاد محضر امام صادق و میگه آقا شما چرا قیام نمی کنید اینقدر طرفدار و اینقدر شیعه دارید. امام به کنیزشون می فرمایند که تنور رو روشن کن و پس از گرم شدن تنور به این مرد خراسانی می فرمایند که برو و داخل تنور شو. مرد خراسانی میگه که منو معاف کنید. در این حال هارون مکی (رضوان الله علیه) داخل میشند و امام به ایشون می فرمایند که برو داخل تنور شو. هارون بدون اینکه از جریان باخبر باشه بدون سوالی یا جوابی و چون چرا وارد تنور میشه. امام فرمودند که من یارانی همچون این نیاز دارم. چند نفر در خراسان مثل این سراغ داری؟ گفت هیچ کس. در حدیث دیگری امام به گوسفندایی که در حال چرا بودن اشاره میکنه و به سوال پرسنده میگه اگه به اندازه این گوسفندا من یار داشتم قیام میکردم، راوی میگه شمردم گوسفندهارو 17 تا بودند.

سلام
با این مطالب حرف ما رو تایید می کنید یا رد می کنید ؟
یعنی دهها هزار نفری که با عشق و علاقه به تنور آتش جنگ وارد شدند یاران شایسته ای نبودند ؟
مگر امام علی ع در هنگام انتخابشون به خلافت نفرمودند :
لولا حضور الحاضر و تمام الحجه بوجود الناصر ...
آیا آنها که دور حضرت ریختند همه در حد و اندازه یاران سیدالشهدا یا امام زمان بودند که وجودشان حجت را بر امام ع تمام کرد با این ایده آل گرایی افراطی که شما به قول قدیمیا : علی می مونه و حوضش
امام ره در مورد ملت ایران فرمودند این ملت از مردم عصر رسول الله بهترند و تا الان هم همین امر ثابت شده است . روزی بود که حجت معصوم الهی در میان امتی که رسول الله ص را دیده بودند غریب بود اما یکی از شاگردان آن بزرگواران در این مملکت چنین مورد حمایت است که جهان را در حیرت فرو برده است .
اگر وجود این مردم حجت را تمام نمی کند تا عالمان وارسته به میدان بیایند و طومار طاغوت را به هم بپیچند فردا روز به رسول الله چه بگویند در مورد سکوت و پرهیزشان از جهاد ؟؟؟؟
موفق باشید

با سلام.
شما امیرالمومنین (ع) رو با امام خمینی مقایسه نکنید.

بیشتر و خالص تر از اون افراد هم در زمان امام صادق بودند. امام صادق قدر امام خمینی نمیدونسته به نظر شما؟

به هرحال من روشن و شفاف حدیث آوردم روایت آوردم و با اینها هر انسانی که عناد نداشته باشه به این نتیجه میرسه که اطاعت از ولایت فقیه واجب نیست. و من هم دنبال اثبات این بودم چون ازم خواستید دلیل و مدرک بیارم.

حالا شما آقا حامد اگه قبول نمیکنی نکن!
فقط بگم که من حجت رو تموم کردم و اگه روز قیامت حق با من باشه هیچ عذر و بهانه ای نخواهید داشت.

والسلام.

حلس;85586 نوشت:
با سلام. شما امیرالمومنین (ع) رو با امام خمینی مقایسه نکنید. بیشتر و خالص تر از اون افراد هم در زمان امام صادق بودند. امام صادق قدر امام خمینی نمیدونسته به نظر شما؟
حلس;85595 نوشت:
به هرحال من روشن و شفاف حدیث آوردم روایت آوردم و با اینها هر انسانی که عناد نداشته باشه به این نتیجه میرسه که اطاعت از ولایت فقیه واجب نیست. و من هم دنبال اثبات این بودم چون ازم خواستید دلیل و مدرک بیارم. حالا شما آقا حامد اگه قبول نمیکنی نکن! فقط بگم که من حجت رو تموم کردم و اگه روز قیامت حق با من باشه هیچ عذر و بهانه ای نخواهید داشت. خدا شما رو با ولی فقیه تون محشور کنه و مارو با امام معصوممون. والسلام.

سلام
شما هیچ دلیلی نیاوردید
روایاتی هم که آوردید نظر شما را نه بلکه نظر ما را تایید می کرد یعنی ثابت می کرد امامان بخاطر نداشتن یاران شایسته به تعداد کافی ،قیام نکرده اند .
لذا هرگاه عالمان پرهیزگار که نائبان عام امام عصرند شرایط را مناسب یافته اند اقدام کرده اند ( در حد مقدور ) و امام بواسطه حضور ملت بزرگ ایران در صحنه کار را تمام کرد .
و اما
امثال بنده که تابع بزرگانی همچون امام هستیم خیالمان باید آسوده تر از شما باشد که در عین نداشتن تخصص در امور دینی و تنها با تکیه بر فهم خودتان روشی را در پیش گرفته اید . اساسا افرادی مثل شما مساله ولایت را نفهمیده اند . شما هم مستقیما با امامان رابطه ای ندارید . بله اگر امام معصوم حاضر بود هرکس می توانست به او چنگ بزند اما در عصر غیبت تنها راه اتصال به ائمه علیهم السلام علماء ربانی اند و دیگران افراد خودسرند و بزودی شکار شیطان می شوند .
روایت امام سجاد ع را یادآور شوید که فرمود :
هلک من لیس له مرشد یرشده
و امام علی ع هم مردم را بر سه گروه تقسیم فرمودند :
عالم ربانی ، سالک سبیل نجات که تابع اوست ، انسانهای سرگردان
موفق در کشف حقیقت

شما احتمالا از وسط بحث اومدی نمیدونی جریان چیه.
برو از اول بخون تمام چیزایی که گفتم رو با جوابایی که دادید.

در ضمن این روایت از امام باقر رو هم داشته باش که امر ما اظهر من الشمس هست.

حامد;85604 نوشت:
سلام
شما هیچ دلیلی نیاوردید
روایاتی هم که آوردید نظر شما را نه بلکه نظر ما را تایید می کرد یعنی ثابت می کرد امامان بخاطر نداشتن یاران شایسته به تعداد کافی ،قیام نکرده اند .

حلس;85167 نوشت:
ممکنه نتونید این احادیث رو پیدا کنید. من چند نمونه رو میارم:

يا سدير ألزم بيتك ، وكن حلسا من أحلاسه ، واسكن ما سكن الليل والنهار ، فاذا بلغك أن السفياني قد خرج فارحل إلينا ولو على رجلك

یعنی ای سدیر فرشی از فرشهای خونه ات باش و همیشه در خونه بمون تا اینکه سفیانی خروج کنه.در اون زمان به سمت ما بیا.

توضیح اینکه: هدف این نیست که تو خونه بمون و حتی برای کسب و کار و یا گردش بیرون نرو. هدف اینه که با چیزی کاری نداشته باش و تو فتنه ها جز هیچ حزبی نباش. چون هیچ کدوم رو تایید نمی کنیم.

حلس;85177 نوشت:
حدیث بعدی:

ذهبت بكتاب عبد السلام بن نعيم وسدير وكتب غير واحد إلى أبي عبدالله ( عليه السلام ) حين ظهر المسودة قبل أن يظهر ولد العباس بأنا قد قدرنا أن يؤول هذا الامر اليك ، فما ترى ؟ قال : فضرب بالكتب الارض ، قال : أف أف ما أنا لهؤلاء بامام ، أما يعلمون انه انما يقتل السفياني .

در زمان خروج مسوده پیش امام صادق رفتیم و گفتیم که ما فکر می کردیم این امر (حکومت) بجای بنی عباس به شما میرسه.
امام (ع) کتاب رو زمین زدند ( نشانه ناراحتی) و فرمودند: اف اف، مثل اینکه من امام اینها نیستم. مگر شما نمیدونید این امر به ما نمی رسه تا اینکه سفیانی کشته شه.

توضیح: پس قبل از سفیانی حکومت به امام ها نمی رسه. البته کشته شدن سفیانی یا خروج سفیانی فاصله چندانی ندارن و ممکنه منظور امام دقیقا لحظه کشته شدن سفیانی ملعون نباشه. چون از لحظه ظهور به بعد حکومت مولا مهدی شروع میشه.

حلس;85174 نوشت:
حدیث دیگر:

خمس علامات قبل قيام القائم : الصيحة ، والسفياني ، والخسف ، وقتل النفس الزكية ، واليماني ، فقلت : جعلت فداك إن خرج أحد من أهل بيتك قبل هذه العلامات أنخرج معه ؟ قال : لا

پنج علامت قبل از قیام قائم خواهد بود: صیحه، خروج سفیانی، خسف بیدا، قتل نفس زکیه، خروج یمانی. پرسیدم (راوی پرسید): فدایت شوم، اگر کسی از اهل بیت شما قبل از این علامات قیام کنه همراهیش کنیم. امام فرمودند: لا

توضیح: لا یعنی اطاعت از هیچ کدوم از اینها واجب نیست.
ممکنه بگین پس چطور امام فرمودند که کسی که خروج یمانی رو تشخیص بده و اونو یاری نکنه از ما نیست، با اینها تناقض داره، جواب این که خروج یمانی یکی از این علامت ها گفته شده و بعد از سفیانی قیام می کنه و اگر قبل از اونا هم قیام کنه اون مورد رو ائمه استثنا کردند.

حلس;85171 نوشت:
حدیث بعدی:

كل راية ترفع قبل قيام القائم ( عليه السلام ) فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزّ وجلّ .

هر پرچمی که قبل از قیام قائم بلند شه صاحبش طاغوت هست.

توضیح: مراد از پرچم رو می تونیم اینجوری بگیم که هر حزبی. یعنی طرفداران ائمه قبل از انقلاب مهدی هیچ حزبی ندارند و ائمه هیچ یک از این پرچم هارو تایید نمی کنن.
پس اطاعت از هیچ کدوم واجب نیست.

من نمی دونم کدوم عقل سالمی از این نوشته های من نوشته این آقا رو استنباط می کنه.

حامد;85604 نوشت:

و اما
امثال بنده که تابع بزرگانی همچون امام هستیم خیالمان باید آسوده تر از شما باشد که در عین نداشتن تخصص در امور دینی و تنها با تکیه بر فهم خودتان روشی را در پیش گرفته اید . اساسا افرادی مثل شما مساله ولایت را نفهمیده اند . شما هم مستقیما با امامان رابطه ای ندارید . بله اگر امام معصوم حاضر بود هرکس می توانست به او چنگ بزند اما در عصر غیبت تنها راه اتصال به ائمه علیهم السلام علماء ربانی اند و دیگران افراد خودسرند و بزودی شکار شیطان می شوند .
روایت امام سجاد ع را یادآور شوید که فرمود :
هلک من لیس له مرشد یرشده
و امام علی ع هم مردم را بر سه گروه تقسیم فرمودند :
عالم ربانی ، سالک سبیل نجات که تابع اوست ، انسانهای سرگردان
موفق در کشف حقیقت

شما که ولایت رو فهمیدید، چرا دنبال طاغوت افتادید.

مگر نشنیدید این حدیث رو که:
علمای نگبانان دینند تا وقتی که در دنیا وارد نشوند.
سوال شد: ورود در دنیا یعنی چه؟
رسول الله فرمودند: اطاعت از طاغوت

در ضمن شما از کجا می دونید من مرشد دارم یا نه و مرشد من کیه؟

دلیل وجوب اطاعت از ولى فقيه حاكم‏ در بیان امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه»

1- ضرورت استمرار و اجراى احكام و تشكيل حكومت‏
«بديهى است ضرورت اجراى احكام كه تشكيل حكومت رسول اللّه«صلّى اللّه عليه و اله» را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست؛ [آن هم به دليل مشكلات و مفاسد فراوانى كه در صورت نبود حكومت اسلامى و ترك عمل به قوانين اسلام به وجود مى‏آيد] و اگر كسى ادعا كند اين ضرورت منحصر به زمان پيامبر«صلّى اللّه عليه و اله» مى‏باشد، برخلاف ضروريات اعتقادى اسلام است».[1]

2- وجوب اطاعت از فقیه حاکم
«اگر فرد لايقى كه داراى اين دو خصلت [- علم به قانون «اسلامى» و عدالت‏] است، به پا خاست و تشكيل حكومت داد كه [در فرهنگ دينى و در تعبير امام خمينى قدّس سرّه به اين فرد فقيه عادل مى‏گويند]، همان ولايتى را دارد كه رسول اكرم«صلّى اللّه عليه و اله» در امر اداره جامعه دارا مى‏باشد و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند».[2]
امام مى‏فرمايد: «قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد؛ ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است؛ همان ولايت رسول اللّه هست. اينها از ولايت رسول اللّه مى‏ترسند. شما بدانيد اگر امام زمان«عليه السّلام» حالا بيايد، باز اين قلمها مخالف‏اند با او ...».[3]

3- ولى فقيه و تمام اختيارات حكومتى پيامبر «صلّى اللّه عليه و اله»‏
«فقيه عادل تمامى اختيارات حكومتى و سياسى پيامبر اكرم«صلّى اللّه عليه و اله» و امام معصوم را دارا مى‏باشد و اساسا [از اين جهت‏] تفاوت معقول نمى‏باشد؛ زيرا والى، هركس باشد، اجراكننده احكام شريعت و اقامه‏كننده حدود الهى، خراج و ماليات و متصدى مصرف آنهامطابق مصلحت آنان است».[4]

4- توهم محدوديت اختيارات حكومتى ولى فقيه‏
«اين توهم كه اختيارات حكومتى رسول اكرم«صلّى اللّه عليه و اله» از حضرت امير «عليه السّلام» بيشتر بود، يا اختيارات حكومتى‏حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است. البته فضايل حضرت رسول اكرم «صلّى اللّه عليه و اله» بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضايل حضرت امير از همه بيشتر است، لكن زيادى فضايل معنوى، اختيارات حكومتى را افزايش نمى‏دهد». [5]
از آنچه بيان شد، چنين نتيجه مى‏گيريم كه در تمامى امورى كه پيامبر و ائمه عليهم السّلام- به واسطه حكومتشان بر مردم- ولايت داشته‏اند، فقها نيز از جانب امامان عليهم السّلام در آن امور ولايت دارند. براى خروج از اين حكم كلى نيز بايد دليلى وجود داشته باشد كه براختصاص امر يا امورى به امام معصوم عليه السّلام دلالت كند.[6]
از وجود چنين محدوده اختيارات وسيع حكومتى در اداره عمومى براى فقيه يا حاكم جامع الشرايط، به «ولايت مطلقه فقيه» تعبير مى‏شود[7]بسيارى از فقها از آن به ولايت عامّه نيز نام مى‏برند.

تشکيل حکومت از دیدگاه امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه»
از نظر امام خميني (رحمه الله)، يکي از وظايف اساسي مسلمين در دوران غيبت امام معصوم تشکيل حکومت است. مؤمنين بايد براي تحقق اين هدف بزرگ با طواغيت زمان و سلاطين دوران مقابله نمايند و بساط حکومت آنان را برچينند و خود تشکيل حکومت دهند و احکام نوراني اسلام را اجرا نمايند. ديدگاه امام خميني (رحمه الله) در ارتباط با حکومت، در چند بند بيان مي شود.

الف) لزوم تشکيل حکومت
«اکنون که دوران غيبت امام (عليه السلام) پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي کند که تشکيلات لازم است، تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانيم جلوگيري کنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم کردند دفاع کنيم. شرع مقدس هم دستور داده که بايد هميشه در برابر اشخاصي که مي خواهند به شما تجاوز کنند براي دفاع آماده باشيد. براي جلوگيري از تعدّيات افراد نسبت به يکديگر هم حکومت و دستگاه قضايي و اجرايي لازم است. چون اين امور به خودي خود صورت نمي گيرد. بايد حکومت تشکيل داد، چون تشکيل حکومت و اداره جامعه بودجه و ماليات مي خواهد شارع مقدس بودجه و انواع مالياتش را نيز تعيين نموده است: مانند خراجات، خمس، زکات و غيره.»[8]
«از غيبت صغري تا کنون که هزار و چند صد سال مي گذرد و ممکن است صدهزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدّت مديد احکام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاري خواست بکند؟ هرج و مرج است؟... اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آن ها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.»[9]
امام خميني (رحمه الله) در برابر کساني که با تمسّک به برخي روايت ها مي گويند: «هر دولتي که پيش از قيام قائم برپا شود باطل است»، يا «هر عَلَمي که قبل از قيام قائم برپا شود طاغوت است»[10]موضع گيري مي کند و به اين اشخاص نسبت جهل مي دهد و حرف هاي آن ها را نسنجيده مي داند. ايشان مي فرمايد:
«اين احاديث هيچ مربوط به تشکيل حکومت خدايي عادلانه که هر خردمند لازم مي داند نيست بلکه در روايت اول، دو احتمال است، يکي آن که راجع به خبرهاي ظهور ولي عصر (عج) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگويد علم هايي که به عنوان امامت قبل از قيام قائم بر پا مي شود باطل است. چنان چه در ضمن همين روايات علامت هاي ظهور هم ذکر شده است و احتمال ديگر آن که از قبيل پيشگويي باشد از اين حکومت هايي که در جهان تشکيل مي شود تا زمان ظهور که هيچ کدام به وظيفه خود عمل نمي کنند و همين طور هم تا کنون بوده...»[11]
«آن روايات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلَم مهدي، به عنوان «مهدويت» بلند کند، [باطل است].»[12]


[1] . امام خمينى، ولايت فقيه، ص 18. در ادامه سخنان امام آمده است: قرآن و دستورهاى آنها تنها براى زمان رسول خدا- نيامده و صريح قرآن است كه در سوره ابراهيم (آيه 53) مى‏فرمايد: «هذا بلاغ للناس: اين قرآن حجت بالغى‏براى همه مردم است». از مسلّمات دين اسلام است كه اين دين، دين خاتم است و دستورهاى آن براى همه زمانهاى بعداز پيامبر است. بنابراين كسى كه در اين تشكيك كند و اسلام را بخواهد منهاى قوانين قضايى و سياسى و اجتماعى آن، در واقع اسلام را نمى‏خواهد.

[2] . امام خمينى قدّس سرّه، ولايت فقيه، ص 40؛ كتاب البيع، ج 2، ص 467. «فتحصل مما مرّ ثبوت الولايه للفقهاء من قبل‏المعصومين في جميع ما ثبت لهم الولايه فيه من جهه كونهم سلطانا على الامه».

[3] . امام خمينى، صحيفه نور، ج 10، ص 308.

[4] . «فللفقيه العادل جميع ما للرسول و الامه عليهم السّلام مما يرجع الى الحكومه و السياسه و لا يعقل الفرق لان الوالى- اىّ شخص‏كان- هو مجرى احكام الشريعه و المقيم للحدود الالهيه و الاخذ للخراج و سائر الماليات و المتصرفاته فيها هو صلاح‏المسلمين». (امام خمينى، كتاب البيع، ج 2، ص 267).

[5] . همو، ولايت فقيه، ص 403.

[6] . «فتحصل مما مرّ ثبوت الولايه للفقهاء من قبل المعصومين في جميع ما ثبت لهم الولايه فيه من جهة كونهم سلطانا على‏الامة و لابد في الاخراج عن هذه الكيّة في مورد من دلالة دليل دال على اختصاصه بالامام المعصوم عليه السّلام». (امام خمينى، كتاب البيع، ج 2، ص 488.)

[7] .کتاب البیع،ص514.

[8] . خميني، [امام] سيد روح الله، ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمه الله)، چ نهم، 1378 ش، ص 39.

[9] . همان، ص 19.

[10] . «کلّ راية ترفع قبل قيام القائم فهي طاغوت»; «کل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت» (الحرّ العاملي، [الشيخ] محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج 3، ص 532، ح 461).

[11] . خميني، [امام] سيد روح الله، کشف الاسرار، ص 225.

[12] . خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه امام (رحمه الله)، ج 21، ص 14.

دليل عقلى‏ بر لزوم اطاعت از ولی فقیه
دليل عقلى ما از چند مقدمه بديهى و مورد اتفاق همه كه احدى در آنها ترديد ندارد تشكيل مى‏گردد. هنگامى كه اين مقدمات در كنار هم قرار مى‏گيرند، عقل با توجه به آنها ولايت فقيه را در بينش اسلامى از مسلّمات و بديهيات دانسته و به ضرورت آن حكم مى‏كند.
لذا ما در اينجا به بيان هريك از مقدمات- به طور مختصر- مى‏پردازيم.
1- تمام احكام الهى و دستورات اسلامى اعمّ از: عبادى، سياسى، قضائى، جزائى، اجتماعى و اقتصادى و ... كه بر پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) نازل شده در زمان حضور ائمه اطهار (عليهم السلام) باقى بوده،و در زمان غيبت بلكه تا قيام قيامت نیزباقى است، زيرا پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) آخرين پيامبر از طرف خدا بر بندگان و شريعت او آخرين شرايع از طرف خداست و بقاء و اجراء و حفظ اين دستورات همان‏گونه كه براى بعد از وفات پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) مستلزم وجود امام و مقام امامت بود، در زمان غيبت نيز مستلزم حكومت و ولايتى است كه آن دستورات را از دستبرد اجانب و تغيير و تبديل حفظ نموده و آن را بطور صحيح در جامعه اسلامى اجراء نمايد، لذا فقها بطور مطلق به عنوان حصون (دژهاى محكم) اسلام [1] معرفى شده‏اند.

2- با توجّه و مراجعه به دستورات اسلام در ابواب مختلف فقه، كه در هر بابى حكمى يا احكامى چند به حاكم ارجاع داده شده است، انسان يقين پيدا مى‏كند كه حكومت جزء بافت اسلام بوده و نبود آن مساوى با به تعطيل كشاندن اكثر احكام الهى خواهد بود.

3- در آيات قرآنى و روايات اهلبيت (عليهم السلام) و فتاواى فقهاى عظام مراجعه به حكّام طاغوت براى احقاق حق، و رفع مخاصمه ممنوع و حرام دانسته شد، و اين مسأله تا بدان حد اهميت دارد كه اگر شخص مدّعى، مالش را به واسطه حكم حاكم طاغوت از خصمش بگيرد، تصرف در آن مال حرام و نامشروع خواهد بود چنانكه امام صادق (عليه السلام)فرموده:
«من تحاكم اليهم فى حق او باطل فإنّما تحاكم الى الطاغوت و ما يحكم له فإنّما يأخذ سحتا و ان كان حقا ثابتا له لأنّه اخذه بحكم الّطاغوت و ما امر اللّه ان يكفر به ...»[2]

4- براى حاكم در حكومت اسلامى در آيات و روايات شرائطى مقرر شده كه اگر شخصى واجد آن شرائط نباشد حق زعامت و رهبرى امت اسلامى را نخواهد داشت، و اگر با نداشتن آن شرائط زمام امور مسلمين را در دست گيرد به عنوان حاكم طاغوت شناخته خواهد شد كه مراجعه مردم به آن دستگاه و پذيرفتن حكومت چنين كسى مشروع نخواهد بود و مهمترين شرط از آن شرائط «فقاهت و عدالت» است .

5- از حكمت خداى حكيم بدور است كه بندگان را مهمل و حيران و سرگردان باقى بگذرد و آنان را به صورت هرج و مرج به حال خود واگذاشته، تا هركس هرچه خواست بكند، و هركس از قدرت بيشترى برخوردار بود بر ضعفا بتازد و منطق فرعونى در جامعه انسانها حكم‏فرما گردد، لذا براى هدايت انسانها و جلوگيرى از هرج‏ومرج و حفظ حقوق مستضعفين و ردّ ظلم ظالمين و تعيين احكام الهى و اجراى آن در جوامع بشرى، انبياء و سپس اولياء را فرستاده و رهبرى آنان و وجوب اطاعت از آنها را به مردم خبر داده است. عينا همان مسأله در زمان غيبت نيز متصوّر است چرا كه خداوند امت اسلامى را در زمان غيبت- كه معلوم نيست چه مدّت خواهد بود و حضرت كى ظهور خواهد كرد- به حال خود وانگذاشته و آنان را به صورت هرج‏ومرج به جان هم نينداخته و همچون

طعمه‏اى به دست گرگان اجانب نسپرده است، بلكه قطعا براى رهبرى آنان فكرى شده و كسانى به اين امر مأمور شده‏اند، وگرنه نتيجه آن هرج‏ومرج و مهمل گذاشتن نابودى ملّت اسلامى قطعى خواهد بود و اين موضوع نه با بقاء تكليف سازگار است و نه با حكمت خداى حكيم مطابقت دارد.

6- علاوه بر آن امور پنجگانه، در نزد عقل و براساس روايات نقل شده حفظ بلاد اسلامى از تجاوز متجاوزين و تهاجم اجانب از مهمترين واجبات شمرده شده است و حفظ آنها نيز بدون حكومت و نظم و انسجام- مخصوصا در دنياى كنونى- ميسر نخواهد بود.
در مجموع، عقل با توجه به اين امور ششگانه، حكم به ضرورى بودن ولايت فقيه كرده‏
و آن را از مسلمات در بينش اسلامى مى‏داند، چرا كه اگر احكام الهى در زمان غيبت برداشته نشده و همگى باقى و مردم مكلّف به آنها هستند و اگر مسلمين در موارد مختلف زندگيشان مأمورند كه به حاكم اسلامى مراجعه نمايند، و اگر، مراجعه به حكّام طاغوت ممنوع اعلام گرديده است، و اگر درباره حاكم اسلامى علاوه بر شرائط متعدد موضوع فقاهت و علم مطرح است، و اگر از حكمت خداى حكيم بدور است كه بندگان خود را در مدّت طولانى سرگردان و حيران باقى بگذارد، و اگر حفظ حدود ثغور ممالك اسلامى در بينش اسلام واجب است، مسئله ولايت فقيه قطعى بوده و از ضروريات خواهد بود، زيرا تأمين اين امور ششگانه تنها به وسيله فقيه و تشكيل حكومت و داشتن نظم و انسجام ميسر است و با نبود حكومت، اين امور تأمين نمى‏گردد، و با حكومت غير فقيه نيز غرض حاصل نمى‏شود.
همانگونه كه ملاحظه مى‏كنيد اين حكم عقل تنها با ملاحظه به دستورات اسلامى در موارد مختلف، از عقل صادر شده است و به عبارت بهتر مسئله از مسائل بديهى و ضرورى است كه تنها با تصوّر اطراف آن، اثبات حكم قطعى بوده و نيازى به استدلال نخواهد داشت.

[1] . اصول كافى، ج 1، باب «فقد العلماء».

[2] . وسائل، ج 18، ص 99.

ممنوعيت قيام در عصر غيبت
از جمله رواياتي که براي مشروع نبودن تشکيل حکومت در عصر غيبت، مورد استفاده واقع شده اند، رواياتي است که به ظاهر قيام مسلحانه را پيش از ظهور مهدي«عليه السلام»منع مي کنند و تاکيد دارند که اين گونه قيامها به ثمر نمي رسند. روايات ياد شده را شيخ حر عاملي در «وسائل الشيعه» و محدث نوري در «مستدرک الوسائل» گرد آورنده اند. براي پاسخ به شبهه فوق، به دسته بندي روايات ياد شده مي پردازيم و از هر کدام نمونه اي نقل و سپس به نقد آن مي پردازيم:
1- برخي از اين روايات، به طور عام، هر نوع قيام و برافراشتن هر پرچمي را پيش از ظهور حضرت حجت عليه السلام محکوم مي کنند و پرچمدار آن را طاغوت مشرک معرفي مي کنند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«کل رايه ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله»[1].
هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتي است که در برابر خدا پرستش مي شود.
امام باقر مي فرمايد:
«هر پرچمي پيش از پرچم مهدي عليه السلام بلند شود، پرچمدار آن ظاغوت است.»[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. «وسائل الشيعه»، ج 11: 37.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. «مستدرک الوسائل» ج 11: 34.

نقد و بررسي
بر افراشتن پرچم، کنايه از اعلان جنگ با نظام حاکم و تلاش براي تأسيس ‍ حکومت جديد است.
«طاغوت» يعني انساني که به حدود الهي تجاوز کرده و مي خواهد که مردم حاکميت او را در برابر حاکميت خداوند بپذيرند.
واژه «طاغوت» و جمله: «يعبد من دون الله» در دو حديث فوق، به خوبي بيانگر آن است که مقصود از «پرچم بر افراشته شده پيش از قيام قائم» پرچمي است که در مقابل خدا و رسول و امام عليه السلام برافراشته گردد و برافرازنده در مقابل حکومت خدا حکومتي تأسيس کند و در پي آن باشد که به خواسته هاي خود، جامه عمل، بپوشاند. بنابراين، نمي توان شخص صالحي که براي حاکميت دين، قيام و اقدام کرده، طاغوت خواند؛ زيرا در اين صورت، چنين پرچمي، نه تنها در مقابل پرچم قائم برافراشت نشده که در مسير و طريق و جهت او خواهد بود.
بر اين سخن گواه از سخن معصوم داريم، از جمله:
امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايد:
«و انه ليس من احد يدعو الي ان يخرج الدجال الا و سيجد من يبايعه و من رفع رايه ضلاله فصاحبها طاغوت.»[1]
هيچ کس مردم را تا خروج دجال فرا نمي خواند، مگر اين که افرادي يافت مي شوند که با او بيعت کنند. هر کس پرچم گمراهي برافراشت، صاحب آن طاغوت است.
در اين روايت، امام«عليه السلام» با قيد «ضلالت» براي «راية» آن قيام کننده اي را طاغوت خوانده است که پرچم گمراهي برافرازد.
مؤ يد ديگر، صحيحه «عيص بن قاسم» است. امام «عليه السلام» در اين روايت قيامها را به دو دسته تقسيم مي فرمايد:
قيامهايي که جلوداران آنها به خود دعوت مي کنند.
قيامهايي که براي مقابله با باطل و اقامه حق صورت مي گيرد.
امام «عليه السلام» قيامهاي دسته دوم را تأييد مي کند و قيام «زيدبن علي» و مانند وي را از اين نوع مي داند و به پيروان خود هشدار مي دهد که هر قيامي را به قيام زيد قياس نکنند، تا به گمراهي دچار نشوند:
«هنگامي که کسي براي قيام به سوي شما آمد، توجه کنيد که براي چه هدفي قيام مي کنيد. نگوييد که زيد هم خروج کرد. زيد، مردي عالم و راست گفتار بود. او، هرگز شما را به سوي رياست و حاکميت خويش ‍ دعوت نکرد، بلکه به آنچه رضاي آل محمد صلي الله عليه و آله است، فرا خواند. و اگر پيروز مي شد، به عهد خود وفا مي کرد، او، براي شکستن قدرت طاغوتي بني اميه قيام کرد؛ اما آن که امروز قيام کرده است (محمد بن عبدالله) شما را به چيز ديگر مي خواند. ما شهادت مي دهيم که به دعوت او راضي نيستيم. او امروز، از ما پيروي نمي کند، تا چه رسد به روزي که پرچمها براي او بسته شود.»[2]
در روايات بالا، امام عليه السلام قيام زيدبن علي«عليه السلام» و مانند او را که داعي به حق هستند، تأييد مي کند و قيامهاي اشخاصي چون: محمد بن عبدالله[3] ، که مردم را به خود فرا مي خوانند، محکوم مي کند.
گواه ديگر اين که: ائمه«عليهم السلام» قيام حسين بن علي، شهيد فخ را که در زمان حکومت هادي، برادر هارون الرشيد، انجام گرفته تأييد کرده اند.
بنابراين، قيام زيدبن علي و شهيد فخ و نهضتهايي از اين دست را، نمي توان از نمونه هاي طاغوت شمرد.

افزون بر اينها، اگر با استناد به اين روايات، هر گونه قيام و نهضتي را محکوم و غير مشروع بدانيم، اين گونه برداشت، با روايات جهاد، امر به معروف و نهي از منکر و همچنين با سيره پيامبر«صلي الله عليه و آله» و ائمه معصومين«عليهم السلام» تعارض دارد و در مقام تعارض، بايد از اين روايات صرف نظر کرد.

همچنين رواياتي وجود دارد که پيامبر«صلي الله عليه و آله» و ائمه«عليهم السلام» به برخي از قيامهاي پيش از قيام قائم «عليه السلام» اشاره نموده اند و آنها را تأييد کرده اند.[4]
با توجه به مطالب فوق، معناي حديث اين است که:
هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشت شود و رهبر آن مردم را به سوي خود فرا خواند، صاحب اين چنين پرچمي، طاغوت است.
اما اگر شخص صالحي در دوره غيبت قيام کند، به نيابت از امام«عليه السلام» و تشکيل حکومت دهد، بدون ترديد، مشمول اين روايات نخواهد بود.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman].«فروع الکافي»، کليني، ج 8: 297 حديث 456، دارالتعارف، بيروت.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman].«وسائل الشيعه»، ج 11: 35.

[=Times New Roman][3][=Times New Roman].«مقاتل الطالبين»، ابي الفرج اصفهاني، 157 - 165؛ «بحار الانوار»، ج 47: 277؛ «اصول کافي»، ج 1: 363 - 367.

[=Times New Roman][4][=Times New Roman].«بحارالانوار»، ج 52: 243، «کتاب الغيبة» نعماني: 256، 273.

حلس;85652 نوشت:
اول اینکه چرا نوشته های منو حذف کردید.
دوم اینکه این چیزایی که نوشتین چرت و پرته. مگر نبود حکومت اسلامی فقط در غیبت صغری بوده. در زمان سایر ائمه هم طاغوت حاکم جامعه بوده. امام صادق که ازشون حدیث آوردید مگر زمانی که این حرف رو زده حاکم بوده.
ثالثا گیرم که درست. الان بنا به احادیثی که آوردم ائمه این حکومت رو قبول ندارند. و این حکومت حکومتی مثل حکومت بنی امیه یا بنی عباس هست. و مصداق طاغوت.
رابعا: خدا ما رو مهمل و حيران و سرگردان باقى نذاشته. لولا الحجة لساخت الارض بأهلها. ما امام داریم. سنی نیستیم که فکر کنیم خدا مارو سرگردان رها کرده بفکر چاره باشیم.

خامسا: من بخاطر سانسور های این سایت قرار بود دیگه نیام. و این آخرین کامنت من هست. اگه واجب نبود تقیه چه چیزها که می گفتم.

والسلام

اعوذو بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

قل يا ايها الكافرون

لا اعبد ما تعبدون

و لا انتم عابدون ما اعبد
و لا انا عابد ما عبدتم
و لا انتم عابدون ما اعبد
لكم دينكم و لي دين

یا ستار..

دوست عزیز اینکه قیام و حکومتی تا قبل از ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه انجام نگیرد خود ناقض خط اهل بیت است ؛اگر اینطور باشد باید قیام امام حسین علیه السلام را نیز یک قیام باطل دانست ؛و اینکه همه سخنان انجناب در خصوص پیروی از خودشان والگو دانستن خودشان را نیز همه از اباطیل دانست اینها همه از ضیق خنداق است که احادیث را بر ظواهر انها تفسیر نمود ؛برای تفسیر یک حدیث مصداق حدیث و جهت صدق ان از جنبه های الزامی در جهت صدق صحیح ان می باشد ؛همانطور که دوستان گفتند مراد از قیام ؛قیام خود محوری و نیرنگ بازی است نه قیام بالله که حسین علیه السلام خود قافله سالار ان بودند...

حضرت عالی بین اینکه چه چیزی از معصوم قابل انتقال است وچه چیزی نیست خلط نموده اید ؛عصمت و رفتارهای شخصی و عملکرهای شخصی معصوم که قابل انتقال نیست که انرا شرط قیام بدانیم ؛اگر اینطور باشد باید گندکاریهای سران حکومت حضرت امیر را نیز به حساب ان حضرت بگذاریم و انجناب را به خاطر این مسائل عاری از اشتباه و عصمت ندانیم در حالی که سران حکومت ان حضرت ان مسائل عدیده را به وجود اوردند در حالی که خود حضرت انها را نصب کرده بود ،این از انجا ناشی می شود که اشخاص فکر می کنند که عصمت در امام قابل انتقال است نتیجتا حکومت را فقط باید شخص دارای عصمت به دست گیرد ؛در حالی که همچین چیزی اشتباه است ؛و انچه از امام قابل انتقال است خط مشی انها می باشد نه ملکه عصمت که همه کارها را با عصمت انجام دهند در حالی که معصوم نیز کارهای حکومتی را با درایت وعقل و مشارکت مردمی در جهت نواقص و نیازهای ان جامعه انجام می دهند...انچه مهم است اجرای قوانین اسلامی است که اجرای این قوانین بین یک معصوم ویک فقیه اصلا تفاوتی نیست؛حکم شرب خمر در جامعه برای شخصی چه از طرف معصوم باشد وچه غیر معصوم مشخص است ؛...

چند حدیث دیگر:

[="red"]یامبر اسلام(ص) فرمود:"یخرج أناس مِن المشرق فوطئون للمهدی سلطانه؛ مردمی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی(ع) را فراهم می سازند"[/]

[="blue"]حضرت باقر(ع) فرمود:"گویا می بینم مردمی را از مشرق که در طلب حق قیام کرده‏اند، ولی (حاکمان) به آنان پاسخ نمی دهند. پس از مدّتی دوباره قیام می کنند. این بار نیز به آنان پاسخی داده نمی شود، ولی این مرتبه که وضع را چنین می بینند، شمشیرهای خود را بر شانه‏هایشان می نهند. در این هنگام آن چه را می خواهند، به آنان می دهند اما نمی پذیرند و دست به قیام می زنند (و رژیم حاکم را ساقط و حکومتی بر اساس مبانی اسلام تشکیل می دهند) اینان این حکومت را جز به صاحب شما (حضرت مهدی) تسلیم نمی کنند. کشتگان این قیام، همه شهید به شمار می روند. اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای خدمت مهدی(عج) نگه می‏دارم.
[/]

هر دو از بحار می باشند..

تشکیل حکومت برای ستاندن حق مظلوم از ظالم و احقاق عدالت وحق ضروری است و رد ان از مضحکات عقلی و نقلی...

یاحق

حلس;85619 نوشت:
شما که ولایت رو فهمیدید، چرا دنبال طاغوت افتادید. مگر نشنیدید این حدیث رو که: علمای نگبانان دینند تا وقتی که در دنیا وارد نشوند. سوال شد: ورود در دنیا یعنی چه؟ رسول الله فرمودند: اطاعت از طاغوت در ضمن شما از کجا می دونید من مرشد دارم یا نه و مرشد من کیه؟

سلام
اولا قضاوت را بگذارید برای دیگران ، که حرف شما منطقیه یا حرف ما ؟
ثانیا به چه جراتی امام و رهبری را که سردمدار مبارزه با طاغوتند به پیروی از طاغوت متهم می کنید ؟
ثالثا شما گفتید : خدا شما را با ولی فقیهتون محشور کنه و ما را با امام معصوممون . لذا خودتون را مستقیما به ائمه وصل کردید . باید خیلی والا مرتبه باشد که خود را مستقیما به ایشان وصل می کنید . لذا حرفی از مرشدتون نزدید .
خلاصه بازهم می گم اگر قرار باشه بین فهم شما حتی مرشد شما و حرف امام ره یکی رو انتخاب کنیم حق و انصاف پذیرش کلام آن امامی است که همگان به عظمت علمی و معنویشان اقرار دارند
موفق در گشودن چشم حقیقت بین
موضوع قفل شده است