وقتی نمی شود خدا را شناخت چرا باید دنبال خداشناسی بود

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وقتی نمی شود خدا را شناخت چرا باید دنبال خداشناسی بود

همه ما شنیده ایم که انسان نمی تواند خدارا آنچنانکه باید بشناسد ولی با اینحال خداشناسی اصل اول دین است. وقتی می خواهی در مورد خدا سوال کنی می گویند این دیگر از توان بشر خارج است.

سوال این است:
اگر کاری از توان ما خارج است کار بیهوده ای نیست دنبال آن رفتن؟

alamuti;135798 نوشت:
همه ما شنیده ایم که انسان نمی تواند خدارا آنچنانکه باید بشناسد ولی با اینحال خداشناسی اصل اول دین است. وقتی می خواهی در مورد خدا سوال کنی می گویند این دیگر از توان بشر خارج است. سوال این است: اگر کاری از توان ما خارج است کار بیهوده ای نیست دنبال آن رفتن؟

سلام
شما چقدر ماهی ساردین را می شناسید ؟ چقدر ستاره دنباله دار هالی را می شناسید ؟ چقدر کهکشان امراه المسلسله را می شناسید ؟
می بینید که ما از میزان شناخت پرسیدیم . پس بطور طبیعی باید قائل بود که شناخت هر چیزی مراتب دارد لذا اگر می گویند ذات خدا را نمی توان شناخت معنایش این نیست که فعل و خلق اورا که ظهور کمالات و صفات ذاتی اوست را نمی شود شناخت با اینحال شناخت این ظهورات نیز مراتب بسیار دارد .
پس می توان خدای متعال را شناخت چه اینکه شناخت خلق خدا شناختی از اوست
موفق باشید

alamuti;135798 نوشت:
همه ما شنیده ایم که انسان نمی تواند خدارا آنچنانکه باید بشناسد ولی با اینحال خداشناسی اصل اول دین است. وقتی می خواهی در مورد خدا سوال کنی می گویند این دیگر از توان بشر خارج است. سوال این است: اگر کاری از توان ما خارج است کار بیهوده ای نیست دنبال آن رفتن؟

هرکس به اندازه درک خود و مقدماتی که کسب کرده است می تواند نسبت به خداوند متعال شناخت داشته باشد.

در واقع شناخت خداوند مراتب گوناگونی دارد که هرکس به تناسب کمال وجودی خود نسبت به آن شناخت پیدا می کند.



اما نکته ای که نباید فراموش شود این است که انسان در هر مرتبه ای باشد نمی تواند به طور کامل نسبت به خدا شناخت پیدا کند و به همین خاطر است که پیامبر(ص) فرموده اند:"ما عرفناك حق معرفتك"
تو را آنگونه که شایسته اش هستی نشناختیم.



شناخت هم می تواند شناخت به وجود خدا(آیا خدا وجود دارد؟) و یا شناخت خود خدا (چیستی خدا) باشد.سخنانی که گفتیم در مورد شناخت خود خدا بود و اما شناخت نسبت به وجود خدا با دلایل مختلفی که دانشمندان مطرح کرده اند قابل کسب است.

شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:



1- شناخت حصولي: كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، انديشه و استدلال و برهان است.



2- شناخت حضوري: شناخت حضوری دوگونه است:



الف) درك فطري يا خداشناسي فطري:

كه يك علم حضوري غيراكتسابي در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است و از زمان خلقت انسان با اوست و در همه انسان ها مشترک است.هرچند انسان ها با انجام گناه و دوری از یاد خدا بر این شناخت غبار فراموشی می نشانند.



ب)علم حضوري اكتسابي:

كه يك علم حضوري روشن و آگاهانه است و آدمي با تلاش و پس از پيمودن مراحل تكامل، اين شايستگي را مي‏يابد كه خداوند آن را به او افاضه نمايد.

در قرآن کریم هم به این شناخت فطری اشاره شده است:

الف) فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَيْها؛


پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است‏، (روم، آيه‏30).

ب ) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلي‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ اَلْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ اَلْمُبْطِلُونَ‏؛

و چون پروردگارت فرزندان بني آدم را از پشت‏هاي ايشان برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت [و پرسيد] آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا شهادت مي‏دهيم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [حقيقت‏] بي‏خبر بوديم. يا مبادا بگوييد همانا پدران ما در گذشته شرك آورده بودند و ما فرزنداني از پي ايشان بوديم، آيا ما را به خاطر كاري كه باطل انديشان كردند هلاك مي‏كني‏، (اعراف، آيات 172 و 173).

در گفتار معصومین (ع) هم به توانایی انسان در شناخت خداوند متعال و راه های شناخت آن اشاره شده است:



امام علی (ع) می فرمایند:



ما يَسُرُّنى لَومِتُّ طِفلاً وَاُدخِلتُ الجَنَّةَ وَلَم أَكبَر فَأَعرِفَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ؛



دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم، عزّوجلّ، را بشناسم.



(كنزالعمال، ج13، ص151، ح36472)




رسول خدا حضرت محمد (ص) می فرمایند:



أَفضَلُ الاعمالِ العِلمُ بِاللّه إِنَّ العِلمَ يَنفَعُكَ مَعَهُ قَليلُ العَمَلِ وَكَثيرُهُ وَإِنَّ الجَهلَ لايَنفَعُكَ مَعَهُ قَليلُ العَمَلِ وَلا كَثيرُهُ؛



بهترين اعمال، خداشناسى است، زيرا با وجود علم و معرفت، عمل، كم يا زياد تو را سود مى بخشد اما با وجود نادانى (نسبت به خدا) عمل، نه اندكش تو را سود مى بخشد نه بسيارش.



(كنزالعمال، ج10، ص143، ح28731)


روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که متن آن چنین است:



وَقَد سَأَلَهُ ابنُ أَبِى العَوجاءِ: وَلِمَ احتَجَبَ عَنهُم وَأَرسَلَ إِلَيهِمُ الرُّسُلَ؟ وَيلَكَ وَكَيفَ احتَجَبَ عَنكَ مَن أَراكَ قُدرَتَهُ فى نَفسِكَ؟ نَشَأَكَ وَلَم تَكُن وَكَبَّرَكَ بَعدَ صِغَرِكَ وَقَوّاكَ بَعَدَ صَعفِكَ... وَما زالَ يَعُدُّ عَلَىَّ قُدرَتَهُ الَّتى هِىَ فى نَفسِىَ الَّتى لااَدفَعُها حَتّى ظَنَنتُ أَنَّهُ سَيَظهَرُ فيما بَينى وَ بَينَهُ؛



در پاسخ ابن ابى العوجاء كه پرسيد: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پيامبران را سويشان فرستاد؟ فرمودند: واى بر تو كسى كه قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشيده داشته است؟ تو را كه نبودى پديد آورد، كوچك بودى بزرگت كرد، ناتوان بودى توانايت گردانيد... حضرت پيوسته مظاهر قدرت خدا را كه در وجود من است و نمى توانم منكرشان شوم برايم برشمرد تا جايى كه خيال كردم بزودى خداوند ميان من و او ظاهر خواهد شد.



التوحيد، ص 127



حدیث دیگری از امام صادق(ع) است که چنین می فرمایند:



مَنْ عَرَفَ اللّه‏َ خافَهُ ، وَ مَنْ خافَ اللّه‏َ حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه‏ِ عَلَى الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ وَالاَْخْذِ بِتَأديبِهِ ، فَبَشِّرِ الْمُطيعينَ المُتَأَدِّبينَ بِاَدَبِ اللّه‏ِ وَ الاْآخِذينَ عَنِ اللّه‏ِ اَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللّه‏ِ اَنْ يُنْجيَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛



آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در پيش گرفتن ادبش واداشت . پس فرمان‏بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعت‏كنندگان دستورهاى او را بشارت ده كه بر خداست كه آنها را از فتنه‏هاى گمراه‏كننده برهاند.



مصباح الشريعه، ص 108


امام محمد باقر(ع) نافرمانی خدا را از دلایل عدم شناخت صحیح خداوند بیان می کنند:



ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛

خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.



تحف العقول، ص294



امام صادق (ع) نتیجه شناخت خدا و آثار آن را ترس از خدا و به تبع آن دوری نفس از حب دنیا ذکر می کنند.ایشان می فرمایند:



مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا؛



هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.



جهاد النفس، ص83

به بیان دیگرمی توان این چنین گفت که می توان مراتب شناخت خداوند را در سه مرتبه بیان کرد:



مرتبه اول : بین همه انسان ها مشترک است و همه انسان ها در این مرتبه به خداوند سبحان شناخت دارند و این همان شناخت فطری است که از زمان خلقت انسان در وجود انسان نهادینه شده است.



مرتبه دوم:مرتبه ای است که فقط مخصوص ذات الهی است و آن علم خداوند به ذات خود است که هیچ کس را در آن سهمی نیست.



مرتبه سوم که خود دارای مراتب مختلفی است که شدت و ضعف دارد و متناسب با کمال وجودی هر انسان و کسب کمالات الهی و معرفت های دینی اوست.آری هر انسان با تهذیب نفس و کسب معارف الهی پیمودن راه کمال می تواند شناخت خود را به خداوند متعال زیاد کند.


alamuti;135798 نوشت:
همه ما شنیده ایم که انسان نمی تواند خدارا آنچنانکه باید بشناسد ولی با اینحال خداشناسی اصل اول دین است. وقتی می خواهی در مورد خدا سوال کنی می گویند این دیگر از توان بشر خارج است.

با سلام و تشکر از شما و مشارکت همه دوستان:Gol:

ابتداءً باید عرض کنم؛ این عبارت شما که "انسان نمی تواند خدا را آنگونه که باید (بایسته) بشناسد" عبارت نادرستی است زیرا خداوند به انسان، قدرت و توانائی های خاصی داده که نیازش را تا حدّی که برای حرکت در مسیر کمال احتیاج دارد و باید شناخت و معرفت خداوند و حقایق هستی را چراغ راه خویش سازد، تأمین می سازد و خداوند هم بیش از آن، از وی تکلیف نمی خواهد. چنانکه در قرآن فرموده است: "لایکلف الله نفساً الا وسعها؛ خداوند بیش از توان و طاقت، بر کسی تکلیف نمی کند."(بقره، آیه 286).

در حقیقت باید گفت: عبارت درست اینست که: "انسان نمی تواند خدا را آنگونه که شایسته ذات خداوندی است بشناسد و حقش را ادا کند"، چنانکه نبی اکرم (ص) فرمودند: "ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛ ما تو را آنگونه كه سزاوار معرفت تو است نشناختيم و آنگونه كه سزاوار عبادت تو است عبادت نكرديم."

alamuti;135798 نوشت:
سوال این است:
اگر کاری از توان ما خارج است کار بیهوده ای نیست دنبال آن رفتن؟

اما در بیان مراحل خداشناسی گفتنی است:

گاه ممكن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند گرفته شود آيا خداشناسي به اين معنا امكان دارد؟ پاسخ به اين مطلب در نظر متكلمان و حكماي الهي منفي است و دلايل عقلي و نقلي فراواني وجود دارد كه شناسائي ذات خداوند نه تنها براي انسان بلكه براي هيچ مخلوقي امكان پذير نيست.

مرحله ديگر خداشناسي اين است كه بدانيم خدا هست و اين شناخت سبب مي‎شود كه انسان از صف ملحدان و شكاكان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گيرد و اين نوع شناخت نه تنها براي ما امكان دارد بلكه پايه و اساس سطوح ديگر خداشناسي است.

مرحله ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنكه انسان اصل وجود خداوند را پذيرفت درصدد شناخت تفصيلي اوصاف و افعال او بر مي‎آيد.(1)

اما در خصوص راههاي خدايابي و خداشناسي باید گفت:

اگر به راههايی كه آدميان براي شناسائي خداوند در پيش مي‎گيرند، نظر كنيم، خواهیم دید که هر انساني راه مخصوص به خود دارد و هر كس به گونه ای او را مي‎يابد و مي‎شناسد از اين ديدگاه راههاي شناخت خدا، بي‎شمارند و از همين رو گفته شده است كه «الطرق الي الله بعدد نفوس (انفاس) الخلائق»(2) راههاي به سوي خدا به تعداد جانها (يا نفسها)ي مخلوقات است.

به طور كلي آن راهها را به دو دسته مي‎توان دسته بندي كرد: 1. استدلالي و نظري 2. شهودي و عملي.

1. راه استدلالي و نظري آن است كه انسان با استفاده از مقدمات و اصول عقلي، ادّله‎اي را بر اثبات وجود خداوند و بر صفات و افعال او طراحي كند.

2. و در راه دوّم كه راه شهودی و عملی است، انسان از طريق تهذيب نفس و تصفيه باطن و از رهگذر سير و سلوك به جايی مي‎رسد كه خداي خويش را با چشم دل مشاهده مي‎كند و اوصاف جمال و جلال او را مي‎يابد.(3) چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) در پاسخ به شخصی که از حضرت پرسید: آیا خدایت را هنگام عبادت دیده ای؟ فرمود: وای بر تو! من نمی پرستم خدایی را که ندیده باشم. پرسید چگونه او را دیده ای؟ فرمود: دیده ها با چشم سر او را درک نمی کنند بلکه قلبها با حقیقت ایمان او را دیده اند.(4)

اینجا حضرت (ع) یقین را به اسم دیدن معرفی کرده. من و شما اگر چه ایمان امیر المومنین (ع) را نمی توانیم داشته باشیم، اما شایسته است که این خدای غایب از نظرها را مقابل چشمان خود بیاوریم و او را ببینیم و اینگونه به او ایمان کامل داشته باشیم. اگر چه خدا را نمی بینیم اما قدرت خدا و علم و حکمت خدا را که می توانیم ببینیم.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________
1. سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، مؤسسه فرهنگي طه، چ 1، 1377، ج 1، ص 23 ـ 25.
2. مجلسي، محمد تقي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404، ج 64، ص 137.
3. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ چهارم، 1370، ج 2، ص 357 ـ 360.
4. اصول کافی، ج 1، ص 98.

پرسش :

همه ما شنیده ایم که انسان نمی تواند خدارا آنچنانکه باید بشناسد ولی با اینحال خداشناسی اصل اول دین است. وقتی می خواهی در مورد خدا سوال کنی می گویند این دیگر از توان بشر خارج است.
سوال این است:
اگر کاری از توان ما خارج است کار بیهوده ای نیست دنبال آن رفتن؟


پاسخ با بهره گیری از نظرات کارشناس محترم جناب صدیق :

خداوند به انسان، قدرت و توانائی های خاصی داده که نیازش را تا حدّی که برای حرکت در مسیر کمال احتیاج دارد و باید شناخت و معرفت خداوند و حقایق هستی را چراغ راه خویش سازد، تأمین می سازد و خداوند هم بیش از آن، از وی تکلیف نمی خواهد. چنانکه در قرآن فرموده است: "لایکلف الله نفساً الا وسعها؛ خداوند بیش از توان و طاقت، بر کسی تکلیف نمی کند.[1]

در حقیقت باید گفت"انسان نمی تواند خدا را آنگونه که شایسته ذات خداوندی است بشناسد و حقش را ادا کند"، چنانکه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: " مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏؛ ما تو را آنگونه كه سزاوار عبادت تو است عبادت نكرديم وآنگونه كه سزاوار معرفت تو است نشناختيم ."[2]

اما در بیان مراحل خداشناسی گفتنی است:

گاه ممكن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند گرفته شود آيا خداشناسي به اين معنا امكان دارد؟ پاسخ به اين مطلب در نظر متكلمان و حكماي الهي منفي است و دلايل عقلي و نقلي فراواني وجود دارد كه شناسائي ذات خداوند نه تنها براي انسان بلكه براي هيچ مخلوقي امكان پذير نيست.
مرحله ديگر خداشناسي اين است كه بدانيم خدا هست و اين شناخت سبب مي‎شود كه انسان از صف ملحدان و شكاكان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گيرد و اين نوع شناخت نه تنها براي ما امكان دارد بلكه پايه و اساس سطوح ديگر خداشناسي است.
مرحله ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنكه انسان اصل وجود خداوند را پذيرفت درصدد شناخت تفصيلي اوصاف و افعال او بر مي‎آيد.[3]

شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:

1- شناخت حصولي: كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، انديشه و استدلال و برهان است.
2- شناخت حضوري: شناخت حضوری دوگونه است:
الف) درك فطري يا خداشناسي فطري:
كه يك علم حضوري غيراكتسابي در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است و از زمان خلقت انسان با اوست و در همه انسان ها مشترک است.هرچند انسان ها با انجام گناه و دوری از یاد خدا بر این شناخت غبار فراموشی می نشانند.
ب)علم حضوري اكتسابي:
كه يك علم حضوري روشن و آگاهانه است و آدمي با تلاش و پس از پيمودن مراحل تكامل، اين شايستگي را مي‏يابد كه خداوند آن را به او افاضه نمايد.

در قرآن کریم هم به این شناخت فطری اشاره شده است:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَيْها؛[4]
پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است‏

در گفتار معصومین (علیهم السلام) هم به توانایی انسان در شناخت خداوند متعال و راه های شناخت آن اشاره شده است.روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت در پاسخ ابن ابى العوجاء كه پرسيد: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پيامبران را سويشان فرستاد؟ فرمودند: واى بر تو كسى كه قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشيده داشته است؟ تو را كه نبودى پديد آورد، كوچك بودى بزرگت كرد، ناتوان بودى توانايت گردانيد... حضرت پيوسته مظاهر قدرت خدا را كه در وجود من است و نمى توانم منكرشان شوم برايم برشمرد تا جايى كه خيال كردم بزودى خداوند ميان من و او ظاهر خواهد شد.[5]

امام صادق (علیه السلام) نتیجه شناخت خدا و آثار آن را ترس از خدا و به تبع آن دوری نفس از حب دنیا ذکر می کنند.ایشان می فرمایند:
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.[6]

امام محمد باقر(علیه السلام) نافرمانی خدا را از دلایل عدم شناخت صحیح خداوند بیان می کنند:خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.[7]

[1] سوره بقره، آیه 286
[2] بحار الأنوار ، ج‏68، ص: 23 ، ، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1403 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم
[3] سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، مؤسسه فرهنگي طه، چ 1، 1377، ج 1، ص 23 ـ 25
[4] سوره روم، آيه‏30
[5] التوحيد، ص 127، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ ، محقق / مصحح: حسينى، هاشم‏ ، ناشر: جامعه مدرسين‏ ، مكان چاپ: ايران؛ قم‏ ، سال چاپ: 1398 ق‏ ، نوبت چاپ: اول‏
[6] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 68 ، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ، ناشر: دار الكتب الإسلامية ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1407 ق‏ ، نوبت چاپ: چهارم
[7] تحف العقول، ص294، ، نويسنده: ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏ ، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر ، ناشر: جامعه مدرسين‏ ، مكان چاپ: قم‏ ، سال چاپ: 1404 / 1363 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم

موضوع قفل شده است