من رسول الله نيستم من جعفرم!!!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من رسول الله نيستم من جعفرم!!!

با سلام

جعفر طيار (عليه السلام ) بعد از برادرش على (عليه السلام ) به اسلام گرويد و دومين مردى بود كه دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را پذيرفت و مسلمان شد.
امام صادق (عليه السلام ) چگونه ايمان آوردن جعفر را اين گونه بيان مى كند: در اولين نماز جماعت كه برگزار شد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و على (عليه السلام ) به نماز ايستاده بودند، ابوطالب با فرزندش ‍ جعفر از آنجا مى گذشتند، ابوطالب به جعفر گفت : كنار پسر عمويت نماز بخوان و جعفر چنين كرد، ابوطالب خوشحال شد و در اين زمينه اشعارى سرود كه قسمتى از آن چنين است .
همانا على و جعفر (عليه السلام ) در سختى ها و مصيبت هاى روزگار پشتوانه اطمينان بخش من هستند، به خدا قسم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را تنها نمى گذارم ، فرزندان من همچون او داراى شرافتند و او را تنها نخواهند گذاشت ، اى على و اى جعفر! رها نكنيد و يارى نمائيد پسر عمويتان را كه فرزند برادر پدرى و مادرى من مى باشد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: خداوند مردم را از شاخه هاى مختلف آفريد اما من و جعفر از يك شاخه و درختيم و تو اى جعفر در شمائل و خلق و اخلاق شبيه من هستى .
شباهت جعفر با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در چهره و هيات ظاهرا آنگونه بود كه حتى گاهى بعضى بر او به عنوان رسول الله سلام مى داند و جعفر در پاسخ آنها مى گفت : من رسول الله نيستم من جعفرم .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: سروران اهل محشر من و على و حسن و حسين و حمزه و جعفر (عليه السلام ) هستيم .1



مقام جعفر طيار

حضرت جعفر فرزند ابوطالب پسر عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و برادر على (عليه السلام ) مى باشد، مادرش فاطمه بينت اسد، و بيست سال قبل از بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مكه به دنيا آمد و سومين فرزند ابوطالب بود، كينه اش ابو عبدالله ، ولى از بس به ضعفا و مستمندان مهربان بود به ((ابوالمساكين )) هم شهرت يافت ، چنانكه بعد از شهادت جعفر طيار ((ذوالجناحين )) ملقب گرديد.
جعفر در ميان بنى هاشم از آثار سوء فرهنگ جاهلى به دور ماند و بر پايه تربيت انسانى و الهى رشد يافت و مورد ستايش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) قرار گرفت .
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به وحى الهى دريافت كه خداوند چهار خصلت جعفر را ارج مى نهد جعفر را فرا خواند و از او سوال كرد؟

آن چهار خوى و خصلت تو كه خدا بر او اعتبار مى نهد و موجب خوشنودى خدا شده چيست ؟
جعفر گفت : يا رسول الله ! اگر نبود كه خدا به شما خبر داده است ، هرگز آنها را آشكار نمى ساختم .
1 - هرگز ميگسارى نكرده ام زيرا مى دانم عقل را تباه مى كند.
2 - هيچ گاه دروغ بر لب نياورده ام زيرا دانسته ام دروغ از ارزش آدمى مى كاهد.
3 - ابدا قصد زنا نكرده ام چرا كه بيم داشته ام آنچه درباره ديگران روا دارم درباره من انجام پذيرد.
4 - به هيچ روى بت را نپرستيده ام زيرا بت موجودى بى سود و زيان است .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به نشانه تحسين ، دست بر شانه جعفر آورد و فرمود: به راستى سزاوار است خداوند تو را دو بال ارزانى دارد تا با فرشتگان در بهشت پرواز كنى .2




رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بالاى منبر فرمود: جعفر شهيد شد

در درگيرى شديد جنگ ((موته )) فرمانده اول جفربن ابى طالب رشادتهاى بزرگى نشان داد هنگامى كه در محاصره دشمن قرار گرفت و خود را در آستانه معراج شهادت ديد از اسب پياده شد و براى اينكه دشمن از اسب او استفاده نكند آن را پى كرد و از كار انداخت و پياده با دشمن جنگيد تا دست راستش قطع شد، براى اينكه پرچم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر زمين نيفتد آن را به دست چپ گرفت دست چپ او هم قطع شد پرچم را با بازوان خود برافراشته نگه داشت تا اينكه با جراحات بسيار به شهادت رسيد.
نوشته اند ميان دوشانه جعفر هفتاد و دو زخم شمشير يا نيزه يافتند.
در روز نبرد ((موته )) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر منبر نشست و فاصله ايشان و شام برداشته شد در حالى كه به ميدان جنگ مى نگريست فرمود:
هم اكنون پرچم را جعفرابن ابى طالب گرفت ، شيطان پيش آمد تا او را به زندگانى دنيا آزمند سازد و مرگ را در نظرش ناخوشايند كند ولى جعفر گفت : اكنون هنگامى است كه بايد ايمان در دل مومنان استوار گردد، تو آمده اى تا دنيا را در نظر من بيارائى ؟ همچنان پيش رفت تا شهيد شد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر او درود فرستاد و دعا كرد و به مسلمانان فرمود: براى برادرتان استغفار كنيد كه او شهيد گرديد و وارد بهشت شد و با دو بال از ياقوت در هر كجاى بهشت كه مى خواهد پرواز مى كند.3

1- حضال شيخ صدوق ، ج 1، ص 13، بحارالانوار، ج 22، ص سرداران صدر اسلام ، ص 128.
2- علل الشرايع ، ص 187، بحارالانوار، ج 22، ص 272، سرداران صدر اسلام ، ص 126.
3- سرداران صدر اسلام ، ص 140، مفازى واقدى ، ج 2، ص 762.

موضوع قفل شده است