جمع بندی سند قرآنی برای پرداخت خمس؟!!!

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سند قرآنی برای پرداخت خمس؟!!!


سلام:Gol:

شخصی هست که با وجود مقید بودن به احکام و موازین شرعی و اسلامی ، خمس رو به عنوان یه امر واجب قبول نداره و دلیلش هم این هست که برای من سند قرآنی بیارید!!!! چون تو قرآن هیچ آیه ای دلیل بر پرداخت خمس وجود نداره!

چطور میشه ایشون رو قانع کرد؟

زینب سادات;134646 نوشت:
سلام شخصی هست که با وجود مقید بودن به احکام و موازین شرعی و اسلامی ، خمس رو به عنوان یه امر واجب قبول نداره و دلیلش هم این هست که برای من سند قرآنی بیارید!!!! چون تو قرآن هیچ آیه ای دلیل بر پرداخت خمس وجود نداره! چطور میشه ایشون رو قانع کرد؟


با سلام خدمت همکار محترم سرکار زینب سادات بزرگوار و تشکر از سئوال شما

وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ ؛ (1)

«بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، براى پيامبر، براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد و خداوند بر هر چيزى توانا است».

هرچند که اين آيه در مورد نحوه تقسيم غنائمي که در جنگ به دست آمده است نازل شده است ولي نزول يک آيه در موردي خاص ، دليل بر اختصاص آن آيه در آن مورد خاص نمي شود. چرا که در آن صورت اکثريت قريب به اتفاق آيات قرآن به همان مواردي که آيات در آن موارد خاص نازل شده اند محدود مي شد و ديگر در موارد ديگر قابل بهره برداري و استتناد نبود.

به عبارت روشن‏ تر هيچ مانعى ندارد كه مفهوم آيه يك معنى كلى و عمومى باشد و در عين حال مورد نزول آيه غنائم جنگى كه يكى از موارد اين حكم كلى است بوده باشد و اين گونه احكام در قرآن و سنت فراوان است كه حكم كلى است و مصداق جزئى است:
مثلا در آيه 7 سوره حشر مى‏ خوانيم ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا":" هر چه پيامبر براى شما مى ‏آورد بگيريد و هر چه از آن نهى مى كند خوددارى كنيد".
اين آيه يك حكم كلى در باره لزوم پيروى از فرمانهاى پيامبر (ص) بيان مى ‏كند در حالى كه مورد نزول آن اموالى است كه از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مى ‏افتد (و اصطلاحا به آن" فى‏ء" گفته مى‏ شود).

و نيز در آيه 233 سوره بقره يك قانون كلى به صورت" لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها":" هيچ كس بيش از آنچه قدرت دارد تكليف نمى ‏شود" بيان شده در حالى كه مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آيا ورود آيه در چنين مورد خاصى مى‏ تواند جلو عموميت اين قانون (عدم تكليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟! خلاصه اينكه: آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولى مى‏ گويد: هر در آمدى از هر موردى عايد شما شود كه يكى از آنها غنائم جنگى است خمس آن را بپردازيد مخصوصا" ما" موصوله و" شي‏ء" كه دو كلمه عام و بدون هيچ گونه قيد و شرطند اين موضوع را تاييد مى‏ كنند.

حال بايد ببينيم كه" غنيمت" در لغت و در نظر عرف چه معنى مى ‏دهد؟! آيا راستى منحصر به غنائم جنگى است و يا هر گونه در آمدى را شامل مى‏شود؟
آنچه از كتب لغت استفاده مى ‏شود، اين است كه در معنى ريشه لغوى اين كلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى ‏آيد، نيامده است، بلكه هر در آمدى را شامل مى‏شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از كتب معروف و مشهور لغت كه مورد استناد دانشمندان و ادباى عرب است اشاره مى‏كنيم:
در كتاب" لسان العرب" جلد دوازدهم مى‏خوانيم" و الغنم الفوز بالشى‏ء من غير مشقة ... و الغنم، الغنيمة و المغنم الفي‏ء ... و فى الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته ... و غنم الشي‏ء فاز به ...
:" غنم يعنى دسترسى يافتن به چيزى بدون مشقت، و" غنم" و" غنيمت" و" مغنم" به معنى فى‏ء است (فى‏ء را نيز در لغت به معنى چيزهايى كه بدون زحمت به انسان مى‏رسد ذكر كرده‏اند ...)
و در حديث وارد شده كه گروگان در اختيار كسى است كه آن را به گرو گرفته، غنيمت و منافعش براى اوست و غرامت و زيانش نيز متوجه اوست و نيز غنم به معنى زيادى و نمو و اضافه قيمت است، و فلان چيز را به غنيمت گرفت يعنى به او دست‏رسى پيدا كرد."
و در كتاب" تاج العروس" جلد نهم مى‏خوانيم" و الغنم الفوز بالشي‏ء بلا مشقة":" غنيمت آن است كه انسان بدون زحمت به چيزى دست يابد".
در كتاب" قاموس" نيز غنيمت بهمان معنى فوق ذكر شده است.
و در كتاب" مفردات راغب" مى‏ خوانيم غنيمت از ريشه" غنم" به معنى" گوسفند" گرفته شده و سپس مى‏گويد" ثم استعملوا فى كل مظفور به من جهة العدى و غيره" يعنى:" سپس در هر چيزى كه انسان از دشمن و يا غير دشمن به دست مى‏آورد به كار رفته است." حتى كسانى كه يكى از معانى غنيمت را غنائم جنگى ذكر كرده‏اند انكار نمى‏كنند كه معنى اصلى آن معنى وسيعى است كه به هر گونه خيرى كه انسان بدون مشقت به آن دست يابد گفته مى‏شود.

در استعمالات معمولى نيز" غنيمت" در برابر" غرامت" ذكر مى ‏شود، همان طور كه معنى" غرامت" معنى وسيعى است و هر گونه غرامت را شامل مى ‏شود" غنيمت" نيز معنى وسيعى دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظه‏اى گفته مى‏ شود اين كلمه" در نهج البلاغه" در موارد زيادى به همين معنى آمده است، در خطبه 76 مى‏ خوانيم" اغتنم المهل":" فرصت‏ها و مهلت‏ها را غنيمت بشماريد".
و در خطبه 120 مى ‏فرمايد"
من اخذها لحق و غنم‏
":" كسى كه به آئين خدا عمل كند به سر منزل مقصود مى‏رسد و بهره مى‏برد" در نامه 53 به مالك اشتر مى‏فرمايد:"
و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم‏
": در برابر مردم مصر همچون حيوان درنده‏اى مباش كه خوردن آنها را غنيمت و در آمدى براى خود فرض كنى".
و در نامه 45 به عثمان بن حنيف مى‏فرمايد:"
فو اللَّه ما كنزت من دنياكم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا
":" به خدا سوگند از دنياى شما طلايى نياندوختم و از غنائم و در آمدهاى آن اندوخته‏اى فراهم نكردم".
و در كلمات قصار، در جمله 331 مى‏فرمايد
ان اللَّه جعل الطاعة غنيمة الاكياس‏
:" خداوند اطاعت را غنيمت و بهره هوشمندان قرار داده است".
و در نامه 41 مى‏خوانيم"
و اغتنم من استقرضك فى حال غناك‏
":" هر كس در حال بى ‏نيازيت از تو قرضى بخواهد غنيمت بشمار."
و نظير اين تعبيرات بسيار فراوان است كه همگى نشان مى ‏دهد" غنيمت" منحصر به غنائم جنگى نيست.

اينکه ادعا کرده اند برخي از مفسرين کلمه غنائم را در آيه خمس تنها به غنائم جنگي اختصاص داده اند اگر هم قائلي داشته باشد با توجه به مدارک لغوي که در مطالب گذشته روشن شد سخن آنان قابل اعتناء نمي باشد و نمي توان به صرف ادعاي آنها چنين حرفي را از آنان پذيرفت چرا که در فهم لغت ، سخن لغويين مقدم است بر سخن ديگران.
ولي براي اينکه مطلب واضح تر شود عباراتي از مفسرين معروف اهل سنت آورده مي شود تا روشن شود که حتي بسياري از اهل سنت نيز غنائم را اختصاص به غنائم جنگي نمي دانند و اين قول اختصاص به شيعه ندارد.

بسيارى از مفسران كه در زمينه اين آيه به بحث پرداخته‏ اند صريحا اعتراف كرده ‏اند كه غنيمت در اصل معنى وسيعى دارد و شامل غنائم جنگى و غير آن و به طور كلى هر چيزى را كه انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست يابد مى‏ شود. حتى آنها كه آيه را به خاطر فتواى فقهاى اهل تسنن مخصوص غنائم جنگى دانسته ‏اند باز معترفند كه در معنى اصلى آن اين قيد وجود ندارد. بلكه به خاطر قيام دليل ديگرى اين قيد را به آن زده ‏اند.

" قرطبى" مفسر معروف اهل تسنن در تفسير خود، ذيل آيه چنين مى ‏نويسد" غنيمت در لغت خيرى است كه فرد يا جماعتى با كوشش به دست مى‏ آورند" ...
و بدانكه اتفاق (علماى تسنن) بر اين است كه مراد از غنيمت در آيه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالى است كه با قهر و غلبه در جنگ به مردم مى ‏رسد، ولى بايد توجه داشت كه اين قيد همانطور كه گفتيم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، اين قيد وارد شده است" (2)
" فخر رازى" در تفسير خود تصريح مى ‏كند كه:" الغنم الفوز بالشي‏ء"" غنيمت اين است كه انسان به چيزى دست يابد" و پس از ذكر اين معنى وسيع از نظر لغت مى ‏گويد:" معنى شرعى غنيمت (به عقيده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است" (3)
و نيز در تفسير" المنار"" غنيمت" را به معنى وسيع ذكر كرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده، اگر چه معتقد است بايد معنى وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعى مقيد به غنائم جنگى كرد. (4)
در تفسير" روح المعانى" نوشته" آلوسى" مفسر معروف سنى نيز چنين آمده است كه:" غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است" (5)
از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه گرفته مى ‏شود كه:
آيه غنيمت معنى وسيعى دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتى را شامل مى‏شود. زيرا معنى لغوى اين لفظ عموميت دارد و دليل روشنى بر تخصيص آن در دست نيست.
تنها چيزى كه جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تكيه كرده ‏اند اين است كه آيات قبل و بعد در زمينه جهاد وارد شده است و همين موضوع قرينه مى‏ شود كه آيه غنيمت نيز اشاره به غنائم جنگى باشد.
در حالى كه همان گونه که گفته شد شان نزول ‏ها و سياق ، عموميت آيه را تخصيص نمى ‏زنند.

در هر حال شیعه بخاطر پشتوانه قوی روایی در زمینه خمس حتی احتیاجی به عمومیت لغوی آیه ندارد بلکه با تکیه بر مفسران واقعی قرآن قائل به وجوب خمس با حدود و شرایطی است که در کلام اهل بیت علیهم السلام آمده است .

در پناه حضرت حق مستدام باشید

پي نوشت :
1. سوره انفال آیه 41
2. محمد بن احمد قرطبي ، الجامع لاحکام القرآن ، تهران ، انتشارات ناصر خسرو ، سال 1364هـ.ش ، جلد 4 صفحه: 2840.
3. فخر رازى ، تفسير کبير ، بيروت ، نشر دار احياء التراث العربي ، سال 1420هـ.ق ، جلد 15 صفحه 164.

4. تفسير المنار جلد: 10 صفحه 3- 7.

5. سيد محمود آلوسي ،روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏ ، بيروت ، انتشارات دارالکتب العلميه ، سال نشر 1415هـ.ق ، جلد: 10 صفحه: 2.

استاد سجاد جواب شما مرا قانع نکرد. چطوری از این آیه این برداشت را می کنید؟ شما تنها از کتابهای لغتی دلیل آوردید از کتابهای حدیثی خودتان چرا دلیل نیاوردید؟


سلام :Gol:

خیلی ممنون و تشکر از پاسخ کامل شما استاد سجاد بزرگوار

:Gol:
اتفاقا ایشون هم روی همین تکیه داشتن که یه آیه وجود داره و اونم مربوط به غنائم جنگی هست!

در پناه حق:Gol:

هوريا شاهويي;134681 نوشت:
استاد سجاد جواب شما مرا قانع نکرد. چطوری از این آیه این برداشت را می کنید؟ شما تنها از کتابهای لغتی دلیل آوردید از کتابهای حدیثی خودتان چرا دلیل نیاوردید؟

با تشکر از شما کاربر محترم و عضو وفادار سایت هوریا شاهویی بزرگوار

دلیل آوردن از کتب لغت بخاطر این بود که ظهور آیه در عموم غنائم روشن گردد البته در پایان عرایضم هم به احادیث اهل بیت علیهم السلام اشاره کردم که برای اجابت حضرتعالی برخی روایات و ترجمه آنها را از این منبع نقل می کنم:

امام كاظم عليه السلام فرمود: «لقد يسر اللّه على المؤمنين ارزاقهم بخمسة دراهم جعلوا لربّهم واحداً واكلوا اربعة حلالا ثم قال هذا من حديثنا صعب مستصعب لايعمل به ولا يصبر عليها الا ممتحن قلبه للايمان»(37) خمس مالتان را بدهيد تا رزق شما حلال شود، سپس فرمود: اين كلام سختى است كه جز افراد با ايمانِ امتحان شده، تحمّل آن را ندارند.

نپرداختن خمس، در كنار شرك و قتل نفس، از بزرگ‏ترين گناهان كبيره شمرده شده است. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: «اكبر الكبائر سبع: الشرك والقتل واكل اموال اليتامى و عقوق الوالدين و قذف المحصنات و الفرار من الزحف وانكار ما انزل اللّه»، سپس فرمود: امّا خوردن مال يتيمان همان حقّ ما است كه از ما ربوده و خوردند.(38)

امام زمان ‏عليه السلام فرمود: «لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين على مَن استحلّ من مالنا درهماً»(39)، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر كسى كه يك درهم مال ما را حلال بشمارد و در روايت ديگر فرمود: ما دشمن اين گونه افراد هستيم. «و نحن خصمائه»(40)

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «هلك الناس فى بطونهم و فروجهم لانهم لم يؤدوا الينا حقّنا»(41)، مردم بخاطر اينكه حقّ ما را نمى‏ دهند غذا و آميزش آنان ناپاك شده و سبب هلاكت آنان مى ‏شود.

در بعضى احاديث مى ‏خوانيم: «من استحل منها شيئاً فامسكه فانما ياكل النيران»(42)، كسى كه بخشى از خمس را حلال پندارد و آن را نپردازد، گويا آتش مى‏ خورد.

ياران واقعى اهل‏بيت‏ عليهم السلام آنگونه ايمان داشتند كه نپرداختن خمس را مساوى با حرام خوردن و قبول نشدن نماز و روزه مى ‏دانستند و در سؤال كتبى خود از آن بزرگواران مى‏ پرسيدند كه خمس را چگونه بپردازيم تا جزو حرام خواران و كسانى كه نماز و روزه‏شان قبول نيست نباشيم.(43)

امام باقر عليه السلام فرمود: آسان‏ترين وسيله‏اى كه انسان را به دوزخ مى‏ برد خوردن مال يتيم است، سپس حضرت فرمود: ما يتيم هستيم(44) (و نپرداختن خمس، به منزله خوردن مال يتيم است).

در حديث ديگر مى‏ خوانيم: از سخت‏ترين شرائطى كه مردم در قيامت دارند وضعيّت تاركان خمس است.(45)

در حديثى مى‏ خوانيم: «الدنيا و ما فيها للّه و رسوله و لنا فمن غلب على شيى‏ء منها فليتّق اللّه و ليؤدّ حقّ اللّه و ليتبرّ اخوانه فان لم يفعل ذلك فاللّه و رسوله و نحن براء منه»(46)، هر كس بر مال دنيا دست يافت بايد تقوى پيشه كند و حق خدا را بپردازد و به برادران ايمانى خود احسان كند و اگر اين چنين نكرد خدا و رسول و ما اهل بيت از او بيزاريم.

امام رضا عليه السلام فرمود: «ان الخمس عوننا... فلا تزووه عنّا ولا تحرموا انفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه»(47) خمس كمك به ماست آن را از ما دور نكنيد تا از دعاى ما محروم نشويد.

امام زمان عليه السلام فرمودند: «فلا يحلّ لاحد ان يتصرف فى مال غيره بغير اذنه فكيف يحل ذلك فى مالنا من فعل شيئاً من ذلك لغير امرنا فقد استحل منا ما حرم عليه و من اكل من مالنا شيئا فانما يأكل فى بطنه نارا و سيصلى سعيرا»(48)، با اينكه هيچ كس حق ندارد در مال غير تصرّف كند، پس چگونه مردم در مال ما تصرف مى‏ كنند؟ هر كس بدون دستور ما در مال ما تصرف كند مرتكب گناه شده و هر كس ذره ‏اى از مال ما را بخورد پس گويا آتش در شكم اوست.

در روايات مى‏ خوانيم: «لا يعذر عبد اشترى من الخمس شيئاً ان يقول ربّ اشتريته بمالى حتّى يأذن له اهل الخمس»(49)، عذر كسى كه از خمس چيزى خريدارى كند پذيرفته نيست، مگر آنكه صاحبان خمس اجازه دهند.

امام باقر عليه السلام فرمود: براى هيچ كس حلال نيست مال خمس نداده ‏اى را خريدارى كند مگر آنكه حق ما را به ما برساند.(50)

برای اطلاعات بیشتر درباره تفاوت دیدگاه اهل سنت و شیعه در مورد خمس و دلائل آن می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=112

در پناه حضرت حق مستدام باشید

پی نوشت:
37) وسائل، ج 9، ص 484.
38) وسائل، ج 9، ص 536 .
39) وسائل، ج 9، ص 541 .
40) وسائل، ج 9، ص 540 .
41) وافى، ج 10، ص 337.
42) وسائل، ج 9، ص 550 .
43) وسائل، ج 9، ص 503 .
44) وسائل، ج 9، ص ص 483 و ص‏536 .
45) وسائل، ج 9، ص 545 .
46) وافى، ج 10، ص 289 .
47) وافى، ج‏10، ص 334.
48) وسائل، ج 9، ص 541 .
49) وافى، ج‏10، ص‏337 و تحريرالوسيله، ج‏1، ص‏334 با اندكى تفاوت.
50) وسائل، ج‏9، ص 484.

به نام یگانه هستی بخش
در مورد مساله خمس یک آیه در قرآن مجید وجود دارد:« وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىَ‏ْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلىَ‏ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ» (بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ ايد و خداوند بر هر چيزى تواناست) سوره انفال آیه 41.
قبل از پرداختن به آیه شریفه لازم است به معنی کلمه « غنمتم» توجه شود. غنمتم از ماده« غنم» و غنيمت هم بمعنى غنيمت جنگ است و هم بمعنى هر فايده.(قرشی ،قاموس قرآن،ج5،ص123). غنیمت تنها در مورد به دست آوردن مال به کار نمی رود، مثلا گفته می شود: [غنم‏] الشي‏ءَ: آن چيز را غنيمت گرفت «اسْتغنَم الفُرصَةَ»: فرصت را غنيمت شمرد و از آن سود برد(،فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، ص62).

توجه به چند نکته در مورد این آیه لازم است: خداوند می فرماید:«أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شى» یعنی هر چیزی که غنیمت گرفتید از اشیاء، پس برخلاف نظر بعضی افراد که می گویند خمس تنها به غنایم جنگی مربوط می شود، آیه قرآن این مساله را به صورت عام مطرح می کند و آن را مربوط به همه اشیاء می داند، چه غنیمت جنگی باشد یا غیر از غنیمت جنگی.
شاید به دلیل اینکه شان نزول این آیه در مورد غنایم جنگی در جنگ بدر بود( واقدی ،المغازي ،ج‏1،ص98)
، این افراد گمان کردند که خمس تنها به غنایم جنگی مربوط می شود، در حالی که همانطور که اشاره شد، آیه عام است و شامل همه انواع اموالی که انسان بدست می آورد می شود.


به نام یگانه هستی بخش


در یادداشت قبلی عرض شد، مورد خمس تنها به غنیمت محدود نمی شود. با توجه به متن آیه می توان این مطلب را اثبات کرد.
موارد مصرف خمس عبارت است از؛ خمس براى خدا، و براى پيامبر(ص)، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است‏.
به طور کلی می توان گفت مصرف خمس به دو بخش کلی تقسیم می شود1- سهم امام 2- سهم سادات. سهم خداوند و رسول(ص) در اختیار پیامبر(ص) و پس از ایشان در اختیار امام معصوم و در زمان غیبت به علماء و مراجع سپرده می شود که در امور مربوط به مسائل دینی و تبلیغ و ترویج دین مصرف می شود. بخش دیگر متعلق به سادات نیازمند و یتیم و مسکین و در راه مانده است.
سوال این است که اگر خمس تنها از راه غنیمت جنگی به دست آید، با توجه به این که این دو مورد مصرف خمس( سهم امام و سادات) همیشه و در طول تاریخ وجود دارد، آیا منابع لازم جهت تامین مخارج این دو قسم تنها از راه غنیمت جنگی قابل تامین می باشد؟!
آیا می توان برای تامین مخارج خمس همیشه جنگ به راه انداخت؟ و آیا اگر جنگ برپا شد همیشه پیروزی به همراه دارد؟

در صدر اسلام نیز گاهی لشکر اسلام پیروز( مانند جنگ بدر) و گاهی شکست می خوردند( مانند جنگ احد).
بنابراین تامین مخارج خمس نمی تواند تنها به غنایم جنگی محدود باشد، و منابع دیگری نیز باید برای آن لحاظ شده باشد. مانند اضافه درآمد از مخارج سالانه، که اگر در آمدش بیشتر از مخارج سالش بود، یک پنجم آن را باید به عنوان خمس بپردازد.

یا حق:roz:


هوريا شاهويي;134681 نوشت:
استاد سجاد جواب شما مرا قانع نکرد. چطوری از این آیه این برداشت را می کنید؟ شما تنها از کتابهای لغتی دلیل آوردید از کتابهای حدیثی خودتان چرا دلیل نیاوردید؟

مروری در روایات خمس در منابع اهل سنت


الف: وجوب خمس در معدن از باب غنيمت


با سلام به دوستان بزرگوار
اهل‏سنت متفقند که در رکاز (گنجينه طلا و نقره) خمس است[1] و در معادن اختلاف دارند و حنفيه و مالکيه در آن به وجوب خمس قائل‏اند کم باشد یا زیاد و شافعيه و حنبلي‏ها در صورتی واجب می دانند که به حد نصاب برسد که در صورت رسیدن قائل به يک‏چهلم هستند.
حنفي‏ها در وجوب خمس در معادن، به قرآن و سنت و قياس استدلال کرده و آيه «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» را ذکر کرده و معدن را غنيمت شمرده‏اند و از سنت هم به اين حديث نبوي که فرموده است: در عجماء[2] و بئر و معدن چيزي بر عهده نيست، ولي در رکاز خمس است رکاز شامل معدن و گنج مي‏شود، چون در جايي نهان است، چه از سوي خدا يا مخلوق.
به قياس هم استدلال کرده‏اند و معدن را همچون گنج دانسته‏اند، چون معناي غنيمت در هر دو هست، پس در هر دو خمس واجب است.[3]
مشاهده می شود که حنفي‏ها در وجوب خمس در معادن به آيه غنيمت استدلال کرده‏اند و اين استدلال، وقتي درست است که غنیمت معنایی عام داشته باشد.


[1] .المبسوط،السرخسی،ج2،ص382، وأصحابنا احتجوا بحديث أبي سلمة عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: "وفي الركاز الخمس". واسم الركاز يتناول الكنز والمعدن جميعا لأنه عبارة عن الإثبات يقال ركز رمحه في الأرض إذا أثبته والمال في المعدن مثبت كما هو في الكنز ولما قيل: يا رسول الله وما الركاز قال: "الذهب والفضة الذين خلقهما الله في الأرض يوم خلقها".

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. «عجماء» حيواني است که از دست صاحبش گريخته است[=Times New Roman].

[3] . الفقه الإسلامي وادلته،وَهْبَة الزُّحَيْلِيّ: ج2، ص 214،دارالفکر،دمشق.

از مجموع روايات اهل سنت برمي‏آيد که خمس در چهار مورد واجب است:
گنجينه طلا و نقره، گنج، معدن، جواهرات دفن شده. از صحابه کساني همچون ابن‏عباس، ابوهريره، جابر، عبادة بن صامت، انس بن مالک، وجوب خمس در اين موارد را روايت کرده‏اند. نمونه‏اي از اين احاديث را مي‏آوريم:
1- ابن‏عباس روايت کرده است که پيامبر خداصلي الله عليه وآله فرمود: در رکاز خمس است.[1]
2- ابوهريره روايت کرده است که پيامبر خداصلي الله عليه وآله فرمود: در عجماء و معدن چيزي نيست ولي در رکاز خمس است. [2]
نقل شده است که در جاهليت رسم بر اين بود که هرگاه مردي در چاه مي‏افتاد و تلف مي‏شد، چاه را خون بهاي او قرار مي‏دادند و اگر چهارپايي کسي را مي‏کشت، همان خون‏بهايش بود و اگر معدني سبب قتل کسي مي‏شد آن را خون‏بهاي او قرار مي‏دادند. کسي در اين مورد از رسول خداصلي الله عليه وآله پرسيد: حضرت فرمود: عجماء و معدن، جُبار و هدر است و در رکاز خمس است. گفتند: رکاز چيست؟ فرمود: طلا و نقره‏اي که خداوند از آغاز خلقت در زمين نهاده است.[3]
3- به روايت جابر بن عبداللَّه، رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «در حيوان چرنده، در چاه و در معدن چيزي نيست، ولي در رکاز خمس است.» شعبي گفته است: رکاز، گنج معمولي است.[4]
4- عبادة بن صامت گويد: از قضاوت و حکم پيامبر خداصلي الله عليه وآله اين بود که در معدن، چاه، حيوان فرار کرده، غرامتي نيست، اما در رکاز خمس است.[5]
5- انس بن مالک گويد: همراه پيامبر خداصلي الله عليه وآله به سوي خيبر رفتيم. يکي از همراهان ما وارد خرابه‏اي شد تا قضاي حاجت کند. خشتي را برداشت که با آن خود را تميز کند. خاکِ گنجي بر او فروريخت. آن را نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آورد و خبر داد. حضرت فرمود: آن را وزن کن، وزن کرد دويست درهم بود. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: اين گنج است و خمس دارد.[6]
6- مردي از پيامبر خداصلي الله عليه وآله سؤال‏هايي کرد، از جمله اين که: در خرابه‏ها و نشانه‏ها گنج مي‏يابيم، حضرت فرمود: در آنها خمس است.[7]
در برخي نقلها هم آمده است که در «سيوب» خمس است. سيوب همان گنجينه است، رگه‏هايي از طلا و نقره در معدن‏ها شکل مي‏گيرد، اموال مدفون در دوران جاهليت، يا به معناي معدن، اين‏ها از تفضّلات و عطاياي خداست و براي کسي است که آن را بيابد.[8]

«عجماء»حيواني است که از دست صاحبش گريخته است. ضررهايي که در حالتِ گريختگي بزند، غرامتي بر صاحبش نيست. اين که «معدن، جُبار است» يعني اگر کسي معدني حفر کند و کسي در آن بيفتد، غرامتي بر او نيست. همچنين اگر کسي چاهي را براي استفاده عموم حفر کند و انساني در آن بيفتد، بر صاحب آن غرامتي نيست.
«رکاز»هم چيزي است که از دفن شده‏هاي اهل جاهليت به دست مي‏آيد. پس هر که رکازي بيابد، خمس آن را به حکومت مي‏دهد، بقيه مال خود اوست.[9]
«آرام» يعني نشانه‏ها. سنگي که سر راه در بيابان مي‏گذاشتند تا راه را بشناسند، از عادت جاهليت بود که وقتي در راه چيزي مي‏يافتند و نمي‏توانستند با خود ببرند، بر آن سنگي مي‏نهادند تا نشاني باشد و هنگام برگشت، آن را بردارند.[10] روايات ياد شده (که اين الفاظ در آنها بود) نشان مي‏دهد که غير از زکات، ماليات ديگري از باب غنيمت وجود دارد که خمس است.

ادامه دارد

[1] . مسند احمد: ج1، ص314؛ سنن ابن‏ماجه: ج2، ص839 (چاپ 1373 ه).
[2] . صحيح مسلم: ج5، ص127؛ صحيح بخاري: ج1، ص182.
[3] . الخراج، ابويوسف: ص22.
[4] .مسند احمد،ح:14852.«حدثنا عبد الله حدثني أبي حدثنا خلف بن الوليد حدثنا عباد بن عباد عن مجالد عن الشعبي عن جابر بن عبد الله قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : السائبة جبار والجب جبار والمعدن جبار وفي الركاز الخمس قال وقال الشعبي الركاز الكنز العادي».
[5] .مسند احمد: ح12320.«حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا أبو عامر ثنا زهير حدثني عبد الرحمن بن زيد عن أبيه أن أنس بن مالك أخبره قال : خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه و سلم إلى خيبر فدخل صاحب لنا إلى خربة يقضي حاجته فتناول لبنة ليستطيب بها فانهارت عليه تبرا فأخذها فأتى بها النبي صلى الله عليه و سلم فأخبره بذلك قال زنها فوزنها فإذا مائتا درهم فقال النبي صلى الله عليه و سلم هذا ركاز وفيه الخمس».
[6] .همان: 22820.«حدثنا عبد الله ثنا أبو كامل الجحدري ثنا الفضيل بن سليمان ثنا موسى بن عقبة عن إسحاق بن يحيى بن الوليد بن عبادة بن الصامت عن عبادة قال : إن من قضاء رسول الله صلى الله عليه و سلم أن المعدن جبار والبئر جبار والعجماء جرحها جبار والعجماء البهيمة من الأنعام وغيرها والجبار هو الهدر الذي لا يغرم وقضى في الركاز الخمس».
[7] .مسند احمد،ح6683.«قال ما يوجد في الخرب العادي قال فيه وفي الركاز الخمس».مسنداحمد،ح6746.«قال يا رسول الله فالكنز نجده في الخرب وفي الآرام فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم فيه وفي الركاز الخمس.
[8] . النهايه، واژه «سيب».«وفي كتابه لوائل بن حُجر [ وفي السُّيُوب الخُمُس ] السُّيُوب : الرِّكازُ . قال أبو عبيد : ولا أُراه أُخذ إَّلا من السَّيْب وهو العَطاءُ وقيل السُّيُوب عُرُوق من الذَّهب والفِضَّة تَسِيبُ في المَعْدن : أي تَتَكَّون فيه وتظهَر . قال الزمخشري : السُّيُوب [ الرِّكاز ] جمع سَيْبِ يريد به المالَ المدفونَ في الجاهلية أو المَعْدِن [ وهو العطاء ] لأنه من فَضْل اللّه تعالى وعَطاَئه لمن أصابَه».
[9] . سنن ترمذي: ج6، ص145.
[10] . النهايه، واژه «ارم».


2- خمس در سود کسب


نکته مهم در اينجا و هدف از طرح مسأله، اثبات خمس سود و درآمد است.
از روايات متعددي برمي‏آيد که پيامبر خداصلي الله عليه وآله دستور داد از هر چه انسان به دست مي‏آورد، چه سود کسب يا جز آن، خمس داده شود. برخي از روايات چنين است:

1- گروهي از عبدالقيس حضور پيامبر خداصلي الله عليه وآله آمدند و گفتند: مشرکان بين ما و شما هستند و جز در ماه‏هاي حرام دسترسي به شما نداريم. به ما توصيه جامعي بفرما که اگر به آن عمل کنيم وارد بهشت شويم، ديگران را هم به آن فرا بخوانيم. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:

شما را به چهار چيز فرمان مي‏دهم و از چهار چيز نهي مي‏کنم. شما را فرمان مي‏دهم به ايمان به خدا، آيا مي‏دانيد ايمان چيست؟ شهادت به يکتايي خدا، اداي نماز، پرداخت زکات و دادن خمس غنائم...[1]

روشن است که پيامبرصلي الله عليه وآله، از بني‏عبد القيس نخواسته که غنائم جنگي را بپردازند، چرا که آنان در غير از ماه‏هاي حرام از قبيله خود نمي‏توانستند بيرون روند، چون از مشرکان مي‏ترسيدند. پس مقصود از غنائم، همان معناي لغوي آن است، يعني آن چه به دست مي‏آورند. بر آنان بود که خمس سودهاي خود را بپردازند.

نوشته‏ها و اسنادي هست که پيامبرصلي الله عليه وآله آنها را نوشته و بر صاحبان آنها خمس را واجب ساخته است. پس از نقل آنها خواهيم گفت که آنها دلالت بر خمس در سودها و درآمدها مي‏کند، هر چند غنيمت جنگي نباشد.

2- پيامبر خداصلي الله عليه وآله وقتي عمرو بن حزم را به يمن اعزام کرد، در حکم او نوشت:

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم.
اين عهد و حکمي از پيامبر خدا براي عمرو بن حزم است، آن گاه که او را به يمن اعزام کرد. او را به تقواي الهي در همه کارهايش دستور داد و اين که از مغانم، خمس خدا را بگيرد، و آن مالياتي که بر زمين‏هاي مؤمنين مقرر شده است، يعني يک‏دهم از آنچه به صورت ديم آبياري مي‏شود و يک‏بيستم از آنچه با دلو آبياري مي‏گردد».[2]
3- آن حضرت به شرحبيل بن عبدکلال، حارث بن عبدکلال و نعيم بن عبدکلال. صاحبان قبيله ذي‏رعين، معافر و همدان نوشت: «اما بعد، فرستاده شما برگشت و يک‏پنجم خمس خدا را از غنايم پرداختيد».[3]

4- به سعد هذيم از قضاعه و به جذام، نامه‏اي نوشت و واجبات صدقه را بيان فرمود و دستور داد که صدقه و خمس را به دو فرستاده‏اش اُبيّ و عنبسه يا هر که را اين دو بفرستند بپردازند.[4]

5- به فُجيع و پيروان او نوشت: «از محمد پيامبر به فُجيع و پيروان او که مسلمان شده و نماز خوانده، زکات پرداخته‏اند و خدا و رسولش را اطاعت کرده و خمس درآمدها را براي خدا پرداخت کرده‏اند».[5]

6- به جناده ازدي و قوم و پيروان او نوشت: «تا وقتي نماز مي‏خوانند، زکات مي‏دهند، از خدا و رسولش پيروي مي‏کنند و خمس غنايم را براي خدا مي‏دهند و سهم پيامبرصلي الله عليه وآله را مي‏پردازند و از مشرکان فاصله مي‏گيرند، در پناه خدا و محمد بن عبداللَّه هستند».[6]

7- به جهينة بن زيد نوشت: «دره‏ها، دشت‏ها، وادي‏ها و پشت تپه‏ها از آن شما باشد و اين که گياهان آنها را چراگاه سازيد و از آب آن بنوشيد، به شرط اين که خمس بپردازيد».[7]

8- به پادشاهان حمير نوشت: «زکات مي‏دهيد و از غنايم، خمس براي خدا و سهم خاص پيامبر را و آن چه را خداوند بر مؤمنان به صورت صدقه واجب ساخته مي‏پردازيد».[8]

9- به بني‏ثعلبة بن عامر نوشت: «هر که از آنان مسلمان شد و نماز برپا داشت و زکات داد و خمس غنيمت و سهم پيامبر را پرداخت...».[9]

10- به بعضي از بزرگان جهينه نوشت: «هر که از آنان مسلمان شد و نماز برپا داشت و زکات داد و از خدا و پيامبرش اطاعت کرد و خمس غنائم را پرداخت».[10]

[1] . صحيح بخاري: ح: 87 ، 500 ، 1334 ، 2928 ، 3319 ، 4119 ، 4111 ، 5822 ، 6838 ، 7117 ؛ صحيح مسلم: ج1، ص36 - 35؛ سنن نسائي: ج1، ص323 و منابع ديگر.« حدثنا علي بن الجعد قال أخبرنا شعبة عن أبي جمرة قال: كنت أقعد مع ابن عباس يجلسني على سريره فقال أقم عندي حتى أجعل لك سهما من مالي فأقمت معه شهرين ثم قال إن وفد عبد القيس لما أتوا النبي صلى الله عليه و سلم قال ( من القوم ) أو من الوفد ) ؟ قالوا ربيعة . قال ( مرحبا بالقوم أو بالوفد غير خزايا ولا ندامى ) فقالوا يا رسول الله إنا لا نستطيع أن نأتيك إلا في شهر الحرام وبيننا وبينك هذا الحي من كفار مضر فمرنا بأمر فصل نخبر به من وراءنا وندخل به الجنة . وسألوه عن الأشربة فأمرهم بأربع ونهاهم عن أربع أمرهم بالإيمان بالله وحده قال ( أتدرون ما الإيمان بالله وحده ) . قالوا الله ورسوله أعلم قال ( شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة وصيام رمضان وأن تعطوا من المغن الخمس ) . ونهاهم عن أربع عن الحنتم والدباء والنقير والمزقت . وربما قال ( المقير . وقال ( احفظوهن وأخبروا بهن من وراءكم )».

[2] . فتوح البلدان: ج1، ص81؛ سيره ابن هشام: ج4، ص265. وحدثني الحسين قال: حدثنى يحيى بن آدم قال: حدثنا زياد، عن محمد بن اسحاق أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كتب لعمرو بن حزم حين بعثه إلى اليمن: " بسم الله الرحمن الرحيم.هذا بيان من الله ورسوله * (يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود) عهد من محمد النبي رسول الله لعمرو بن حزم حين بعثه إلى اليمن: أمره بتقوى الله في أمره كله، وأن يأخذ من المغانم خمس الله، وما كتب على المؤمنين من الصدقة من العقار عشر ما سقى البعل وسقت السماء، ونصف العشر مما سقى الغرب ".

[3] . الوثائق السياسيه: ص227، شماره 110 (چاپ چهارم، بيروت).

[4] . الطبقات الکبري: ج1، ص270.«قالوا: وكتب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إلى سعد هذيم من قضاعة وإلى جذام كتاباً واحداً يعلمهم فيه فرائض الصدقة، وأمرهم أن يدفعوا الصدقة والخمس إلى رسوليه أبي وعنبسة أو من أرسلاه، قال: ولم ينسبا لنا».

[5] . همان: ص305 - 304.«أخبرنا هشام بن محمد بن السائب الكلبي قال: كتب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، للفجيع كتاباً من محمدٍ النبي للفجيعٍ ومن تبعه وأسلم وأقام الصلاة، وآتى الزكاة، وأعطى الله ورسوله وأعطى من المغانم».

[=Times New Roman][6][=Times New Roman] [=Times New Roman]. همان: ص270.«وكتب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، كتاباً لجنادة الأزدي وقومه ومن تبعه، ما أقاموا الصلاة، وآتوا الزكاة، وأطاعوا الله ورسوله، وأعطوا من المغانم خمس الله وسهم النبي، صلى الله عليه وسلم، وفارقوا المشركين، فإن لهم ذمة الله وذمة محمد بن عبد الله».

[=Times New Roman][7][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الوثائق السياسيه: ص265 شماره 157.
[=Times New Roman]

[8] . فتوح البلدان: ج1، ص82؛ سيره ابن هشام: ج4، ص258. «عن محمد بن اسحاق قال: كتب رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى ملوك حمير: " بسم (ص 70) الله الرحمن الرحيم: من محمد النبي رسول الله إلى الحارث بن عبد كلال ونعيم بن عبد كلال وشرح بن عبد كلال وإلى النعمان قيل ذى رعين ومعافر وهمدان.أما بعد، فإن الله قد هداكم بهدايته ان أصلحتم وأطعتم الله ورسوله، وأقمتم الصلاة، وآتيتم الزكاة من المغانم خمس الله وسهم النبي وصفيه، وما كتب الله على المؤمنين من الصدقة من العقار عشر ما سقت العين وسقت السماء، وما سقى بالغرب نصف العشر».
[=Times New Roman]

[=Times New Roman][9][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الاصابة: ج2، ص189؛ أسد الغابه: ج3، ص34.

[=Times New Roman][10][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الطبقات الکبري: ج1، ص271.

توضيح استدلال به اين نامه‏ها:
از اين نامه‏ها به روشني برمي‏آيد که رسول خداصلي الله عليه وآله از آنان نخواسته که خمس غنائم جنگ‏هايي را که در آنها شرکت داشتند بپردازند، بلکه خمس و صدقه‏اي را که در اموال آنان بوده مي‏طلبيده است. از آنان خمس مي‏طلبيد، بدون آنکه شرط کند وارد جنگ شده باشند و غنائمي به دست آورده باشند.

به علاوه، حاکم اسلامي يا جانشين او عهده‏دار جمع‏آوري غنائم جنگ پس از پيروزي و تقسيم آنها پس از استخراج خمس آنهايند و هيچ‏يک از جنگجويان مالک چيزي جز آنچه از لباس و سلاح کشته به دست مي‏آورند، نيستند وگرنه دزدي کرده‏اند. پس وقتي اعلان جنگ و جداکردن خمس غنائم در دوران پيامبرصلي الله عليه وآله، از شؤون پيامبرخداصلي الله عليه وآله است، درخواست خمس از مردم و تأکيد بر آن در نامه‏ها و قراردادها براي چيست؟
معلوم مي‏شود آنچه را مي‏طلبيده، مربوط به غنائم جنگ نبوده است، علاوه بر اين که نمي‏توان گفت مقصود از غنيمت در اين نامه‏ها، چيزهايي بوده که مردم در جاهليت از راه غارت به دست آورده بودند، چرا که آن حضرت به شدّت از غارتگري و چپاول نهي کرده و فرموده است: هرکس چيزي را غارت کند از ما نيست.[1]

و فرموده است: مال غارت شده حلال نيست.[2]

در صحيح بخاري و مسند احمد از عبادة بن صامت نقل شده که: با پيامبرصلي الله عليه وآله عهد بستيم که غارت نکنيم.[3]

همچنین روايت شده که مردي از انصار گويد: همراه پيامبر خداصلي الله عليه وآله بيرون شده بوديم. مردم به شدّت نياز پيدا کردند. گوسفندي را يافته و آن را چپاول کردند. ديگ‏هاي ما مي‏جوشيد که پيامبر خداصلي الله عليه وآله آمد، در حالي که با تکيه بر کمان خود راه مي‏رفت، با کمان خود ديگ‏هاي ما را واژگون ساخت و گوشت‏ها را خاک‏آلود مي‏کرد و فرمود:«غارت، هرگز حلال‏تر از مردار نيست!»[4]

عبداللَّه بن یزيد هم گويد: پيامبر خداصلي الله عليه وآله از غارت و مُثله نهي کرد.[5] و روايات ديگري که در کتاب الجهاد آمده است.

غارت نزد عرب، به معناي غنيمتي بوده که امروز به کار مي‏رود، يعني گرفتن مال دشمن. پس وقتي غارت، در دين مجاز نيست و جنگ بدون اذن پيامبرصلي الله عليه وآله هم جايز نبوده است، پس غنيمتي که در اين نامه‏ها و عهدنامه‏ها آمده، همان دستاوردهاي مردم از غير راه جنگ، يعني از راه کسب و امثال آن بوده است.

بنابراین بايد گفت: خمسي را که پيامبرصلي الله عليه وآله از آنان مي‏طلبيده، خمس درآمدها و بهره‏هاي غير از راه جنگ و غارت بوده است، چون آنچه از راه چپاول به دست آيد، حرام است. آنچه هم از راه جنگ و جهاد به دست آيد، غنائمي است که اختيار آن به دست پيامبرصلي الله عليه وآله است و اوست که غنائم جنگي را ميان سواران و پياده‏ها به اندازه سهم هرکدام تقسيم مي‏کند، البته پس از اخراج خمس آنها از آن غنايم. پس معني ندارد که از جنگجويان بخواهد که خمس آن را بدهند، پس قسم سوم مي‏ماند، يعني خمس درآمدهاي کسب.

از ائمه اهل بيت‏عليهم السلام نيز رواياتي نقل شده که بر اين دلالت مي‏کند. يکي از شيعيان به امام جوادعليه السلام نوشت: آيا خمس بر همه چيزهايي است که کسي بهره مي‏برد، کم باشد يا زياد؟ از همه انواع درآمد و بر صنعتگران هم هست؟ و چگونه است؟ امام‏عليه السلام نوشت: «خمس پس از مؤونه و مخارج است».[6]

از اين جواب کوتاه برمي‏آيد که آنچه را پرسنده گفته، امام‏عليه السلام تأييد کرده است و کيفيت پرداخت و محاسبه خمس هم ياد شده است.

سماعه گويد: از امام کاظم‏عليه السلام درباره خمس پرسيدم. فرمود: «هر چه که مردم به دست آورند، کم باشد يا زياد، خمس دارد».[7]

ابوعلي بن راشد (از وکلاي امام جواد و امام هادي‏عليهما السلام) گويد: به حضرت هادي‏عليه السلام گفتم: مرا دستور دادي که به کار تو بپردازم و حق تو را بگيرم. به پيروانت گفتم، برخي گفتند: حق امام چيست؟ نمي‏دانستم چه جواب دهم. حضرت فرمود: «خمس بر آنان واجب است» گفتم: در چه چيز؟ فرمود: «در کالا و وسايلشان». گفتم: آنکه تجارت مي‏کند يا چيزي را با دستش مي‏سازد چه؟ فرمود: «اگر بتوانند، پس از هزينه‏هايشان». [8]

احاديث ديگري از پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله و ائمه طاهرين‏عليهم السلام است که بر شمول خمس نسبت به هر درآمد دلالت دارد.

:Gol:-----------------------------------------------------------:Gol:

[1].سنن ابن ماجه: ج2، ص1298 کتاب الفتن. «حدثنا حميد بن مسعدة . حدثنا يزيد بن زريع . حدثنا حميد . حدثنا الحسن عن عمران ابن الحصين أن رسول الله صلى الله عليه و سلم : قال ( من انتهب نهبة فليس منا )» . قال الشيخ الألباني : صحيح.

[2].همان. حدثنا أبو بكر بن أبي شيية . حدثنا أبو الأحوص عن سماك عن ثعلبة بن الحكم قال أصبنا غنما للعدو . فانتهبناها . فنصبنا قدورنا . فمر النبي صلى الله عليه و سلم بالقدور . فأمر بها فأكفئت . ثم : قال ( إن النهبة لا تحل )

[3].صحيح البخاري:ح6479. «حدثنا عبد الله بن يوسف حدثنا الليث حدثنا يزيد عن أبي الخير عن الصنابحي عن عبادة بن الصامت رضي الله عنه قال : إني من النقباء الذين بايعوا رسول الله صلى الله عليه و سلم بايعناه على أن لا نشرك بالله شيئا ولا نسرق ولا نزني ولا نقتل النفس التي حرم الله ولا ننتهب ولا نعصي بالجنة إن فعلنا ذلك فإن غشينا من ذلك شيئا كان قضاء ذلك إلى الله».

[4].سنن ابي‏داود: ج3، ص18،ح2707. «حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِىِّ حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ عَنْ عَاصِمٍ - يَعْنِى ابْنَ كُلَيْبٍ - عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فِى سَفَرٍ فَأَصَابَ النَّاسَ حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَجَهْدٌ وَأَصَابُوا غَنَمًا فَانْتَهَبُوهَا فَإِنَّ قُدُورَنَا لَتَغْلِى إِذْ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَمْشِى عَلَى قَوْسِهِ فَأَكْفَأَ قُدُورَنَا بِقَوْسِهِ ثُمَّ جَعَلَ يُرَمِّلُ اللَّحْمَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ قَالَ « إِنَّ النُّهْبَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ الْمَيْتَةِ ». أَوْ « إِنَّ الْمَيْتَةَ لَيْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ النُّهْبَةِ ». الشَّكُّ مِنْ هَنَّاد»ٍ.

[5].صحيح البخاري:ح2342،دارابن کثیر،بیروتحدثنا آدم بن أبي إياس حدثنا شعبة حدثنا عدي بن ثابت سمعت عبد الله بن يزيد الأنصاري وهو جده أبو أمه قال : نهى النبي صلى الله عليه و سلم عن النهبى والمثلة».

[6].وسائل الشيعه: ج6، باب 8 از ابواب خمس، حديث 1، چاپ الاسلامیة.« محمد بن الحسن بإسناده عن سعد بن عبد الله ، عن أبي جعفر ، عن علي بن مهزيار ، عن محمد بن الحسن الأشعري قال : كتب بعض أصحابنا إلى أبي جعفر الثاني عليه السلام أخبرني عن الخمس أعلى جميع ما يستفيد الرجل من قليل وكثير من جميع الضروب وعلى الصناع ؟ وكيف ذلك ؟ فكتب بخطه : الخمس بعد المؤنة».

[7].همان: ح 6.«محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن الحسين بن عثمان ، عن سماعة قال : سألت أبا الحسن عليه السلام عن الخمس فقال : في كل ما أفاد الناس من قليل أو كثير».

[8].وسائل الشيعه: ج6، باب 8 از ابواب خمس، حديث 3. « وبإسناده عن علي بن مهزيار قال : قال لي أبو علي بن راشد قلت له : أمرتني بالقيام بأمرك وأخذ حقك فأعلمت مواليك بذلك ، فقال لي بعضهم : وأي شئ حقه فلم أدر ما أجيبه ؟ فقال : يجب عليهم الخمس ، فقلت : ففي أي شئ ؟ فقال : في أمتعتهم وصنايعهم ( ضياعهم ) ، قلت : والتاجر عليه والصانع بيده ؟ فقال : إذا أمكنهم بعد مؤنتهم».

حالا من یک سوال دارم . اگر خمس اینقدر مهم هست . چرا هیچگاه در قرآن بعد از نماز نیامده . در حالی که زکات به کرات همراه نماز ذکر شده .( با توجه به منابع خمس بسیار مقدار بیشتری دارد)
خمس تنها یک بار در قرآن آمده اما زکات چندین بار !!!

با سلام
خواهشمند است در خصوص موارد ذیل توضیح قانع کننده (با ذکر سند معتبر-تائید علم رجال و تواتر حدیث و ...) ارائه فرمائید.

1-چرا نه پيامبر و نه خلافای راشدين منجمله امام علی (ع) دستور جمع آوری خمس را نداده اند. لطفا از ابوهریره حدیث نیاورید.(ظاهرا خمس به شکل امروزی از زمان امام صادق (ع) به بعد در بین شیعیان رواج یافته است)

2- برخی میگویند که چون زمامداری و حکومت از محل اصلی خودش (اهل بیت) خارج شد و ائمه اطهار (ع) دیگر قدرتی بر دخل و تصرف در مالیات حکومت را نداشته اند. با استفاده از اجتهاد و با توسعه موارد مربوط به خمس خواستند تا سهم سادات و فقرا و در راه ماندگان و ... را بدین طریق ادا نمايند.
به همين دليل در حکومت های غير دیني اخذ خمس از مسلمين خالی از اشکال مینمايد اما در حکومتهای اسلامی (مثل نظام جمهوری اسلامی) به دلیل اینکه امکان دخل و تصرف در مالیات برای فقها فراهم است(حکومت در دست فقهاست) دیگر وجوب خمس با حدود توسعه یافته معنا نخواهد داشت و میتواند از محل مالیاتهای مردم تامین گردد.

3-چرا خمس را به مصرف فقراء و نیازمندان و در راه ماندگان سادات می رسانند در حالی که در آیه 41 سوره مائده چنین چیزی مطرح نشده ؟ و منظور از واليَتمي والمَسكينَ وَابن السبيل... عامه مردم هستند نه فقط سادات. و استناد به اینکه چون آیه به الله و رسول و ذی القربی اشاره دارد پس مابقی آیه نيز اشاره به مساکین و یتیمان سادات اشاره خواهد داشت صحیح نخواهد بود.

4- اگر غنیمت معنایی عمومی داشته باشد ،منظور مالیست که بدون تلاش و بدون انتظار قبلی به دست شخص برسد نه سود و منفعت کسب چون در سود و منفعت کسب شخص با آگاهی و به قصد تجارت فعالیت میکند. اما اگر مثلا شخصی به قصد مسافرت یا زیارت به جایی برود و در این سفر از جایی که فکرش را نمیکرده به او مالی برسد این میشود غنیمت و مشمول خمس خواهد بود.

limbo;240149 نوشت:
حالا من یک سوال دارم . اگر خمس اینقدر مهم هست . چرا هیچگاه در قرآن بعد از نماز نیامده . در حالی که زکات به کرات همراه نماز ذکر شده .( با توجه به منابع خمس بسیار مقدار بیشتری دارد)
خمس تنها یک بار در قرآن آمده اما زکات چندین بار !!!

با سلام و عرض ادب
خمس واجبي مستقل است كه در قرآن کریم آیه ای در مورد آن آمده و ملکیت آنرا به میزان مشخص نسبت به خدا و رسول و ذوی القربی بیان نموده است.

اطلاق آیۀ شریفه در مورد غنیمت عمومیت آنرا می رساند:((«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»؛[1]بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد و خداوند بر هر چيزى تواناست)).

ودر واجبات لزومی ندارد که دو واجب مستقل در کنار هم بیایند. همچنین این نکته را باید توجه کنید در لفظ زکات در قرآن کریم در مطلق صدقات بکار رفته، مخصوصا آیاتی که مکی هستند و نه مدنی[2] و آیه ای که در مورد زکات واجب در قرآن آمده و موارد مصرف را نیز بیان فرموده این آیۀ شریفه است که در قرآن یک بار ذکر شده است:

«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم»؛[3]زكات، تنها از آن تهيدستان و بيچارگان و مأموران (دريافت) آنها و دلجويى‏شدگان و در راه (آزادى) بردگان و از آن وامداران و (هزينه) در راه خداوند و از آن در راه‏ماندگان است كه از سوى خداوند واجب گرديده است و خداوند دانايى فرزانه است.

نکتۀ دیگر اینکه مقایسه خمس با نماز قیاس مع الفارق است. نماز واجبی است که در طول شبانه روز بر همۀ مکلفین واجب گردیده[4] و از کسی نیز ساقط نگردیده و در هر حالی باید بجا آورده شود بخلاف سایر عبادات کهواجب مشروطند و در صورت تحقق شرط تکلیف آور هستند. همچون روزه ، حج، جهاد، خمس و زکات، که چه بسا بر افرادی در طول عمرشان نیز تعلق نگیرند.

موفق باشید.

---------------------------------------------------------

[1]. الانفال/41.

[2]. تشریع زکات در مدینه بوده است.

[3].التوبه/60.

[=Calibri][4] . مگر زن حائض.

esmailamiri49;299579 نوشت:
با سلام
خواهشمند است در خصوص موارد ذیل توضیح قانع کننده (با ذکر سند معتبر-تائید علم رجال و تواتر حدیث و ...) ارائه فرمائید.

1-چرا نه پيامبر و نه خلافای راشدين منجمله امام علی (ع) دستور جمع آوری خمس را نداده اند. لطفا از ابوهریره حدیث نیاورید.(ظاهرا خمس به شکل امروزی از زمان امام صادق (ع) به بعد در بین شیعیان رواج یافته است)
.

با سلام و عرض ادب
1) نخست خاطر نشان می سازم که در مباحث فقهی آنچه اهمیت دارد صحت حدیث است که در صورت نبود موانع دلالی مورد استناد فقها قرار می گیرد، اما اینکه لازم باشد استدلال به حدیث متواتر باشد، احادیث متواتر در فقه نایاب و یا ناچیز اند.

2) آنچه جزو مسلمات است این است که: خمس امری واجب در شریعت اسلامی است، هر چند که میان شیعه و اهل سنت در تعلق آن به مصادیق اختلاف نظر وجود دارد، اما آنچه میان مذاهب اسلامی مورد اتفاق است تعلق خمس به غنیمت جنگی و گنج و معدن می باشد(به پست شماره 8 مراجعه نمائید). که با این حساب روشن می گردد خمس مختص به غنائم جنگی نخواهد بود.

3) اینکه دستوری به جمع آوری خمس نشده است[1] این سخنی کلی است که مورد نقض آشکار آن نیز خمس غنائم است که غنیمت هیچ گاه قبل از اخراج خمس و اجازۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تقسیم نمی شده است.[2]

4) در غیر غنیمت باز در مورد گنج و معادن و غواصی و مال حلال مخلوط به حرام روایاتی در منابع شیعه و سنی موجود است. ‏در روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده است نحوۀ حکم نمودن امام علی علیه السلام در مورد گنج بیان گردیده است.[3]
وهمچنین در نقلی از امام علی علیه السلام است که آنحضرت منابع خمس را در چهار امر واجب دانسته اند: غنائم ، معادن، گنج و غواصی.[4]
همچنین در روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرمایند: امام علی علیه السلام در مورد مال حلال آمیخته به حرام امر به اخراج خمس نمودند.[5]

5) اما آنچیزی که در این میان مهم به نظر می آید منفعت کسب است که در مورد آن نیز می توان گفت: با توجه به حجیت گفتار، کردار و تقریر معصوم علیه السلام، و اینکه در این امر هیچ تفاوتی بین ائمۀ معصومین علیه السلام وجود ندارد و همچنین وجود مصلحت برای فاصله شدن مرحلۀ تشریع با مرحلۀ تبیین و اجرا، هیچ اشکالی ندارد که مراحل تشریع و تبیین[6] و اجرا تدریجی بوده باشند؛ زیرا احکام الهی تکلیف است و تکالیف در مقام اطاعت و فرمان برداری صبر و نیروی نفسانی وایمانی(ویا شرایط لازم برای اجرای حکم را) می طلبد؛ همچنان که این امر در اکثر واجبات دیده می شوند که به تدریج تشریع و تبیین گردیده اند.

به بیان دیگر می توان گفت همه ائمه معصومین علیهم السلام در عصر خود از سوی خدا ماذون بوده اند که در امور دینی و سیاسی مردم دخالت نمایند و به آنچه صلاح فرد و جامعه است دستور دهند و از آنچه فساد دارد نهی نمایند، وخداوند نیز این امر و نهی را مانند امر و نهی پیامبر صلی الله علیه و آله امضا فرموده و حجت قرار داده است و پیروی از آنان را واجب قرار داده است ، همچنان که در روایات تفویض[7] به این امر تصریح شده است؛ لذا امام معصوم علیه السلام می تواند به صلاحدید خود اموری را وضع نماید از جمله خمس در ارباح مکاسب.

-----------------------------------------------------

[1]. عمل غیر معصوم(خلفای سه گانه) برای ما حجت نیست؛ زیرا ما فعل معصوم را حجت می دانیم، نه غیر معصوم؛ علاوه بر اینکه در عملکرد آنها در قبال مساله خمس رویۀ واحدی مشاهده نمی گردد(که اگر لازم دانستید بیان بفرمائید به عرض می رسد).

[2].مستدرک الوسائل، ج11،ص56.«حضرت على علیه السلام بعد از شكست سپاه جمل در نزديكى بصره آنچه از اموال دشمن كه به اردوگاه آورده بودند براى جنگ كردن، جمع آورى و پس از جدا كردن خمس (يك پنجم) آن، بقيه را بر ياران و سربازانش تقسيم كرد و سپس به سوى بصره حركت نمود.اَنَّهُ (على علیه السلام) لَمَّا هَزَمَ أَهْلَ الْجَمَلِ، جَمَعَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ فِي عَسْكَرِهِمْ مِمَّا أَجْلَبُوا بِهِ عَلَيْهِ، فَخَمَّسَهُ وَ قَسَمَ أَرْبَعَةَ أَخْمَاسِهِ عَلَى أَصْحَابِهِ وَ مَضَى».

[3].المحلی، ابن حزم، ج7،ص326:«ان كنت وجدتها في خربة يؤدى خراجها قرية أخرى فهي لأهل تلك القرية وإن كنت وجدتها في قرية ليس يؤدى خراجها قرية أخرى فلك أربعة أخماسه ولنا الخمس».

[4]. وسائل الشیعه، ج9،ص516.علي بن الحسين المرتضى في ( رسالة المحكم والمتشابه ) نقلا من ( تفسير النعماني ) بإسناده الآتي عن علي ( عليه السلام ) قال : الخمس يخرج من أربعة وجوه : من الغنائم التي يصيبها المسلمون من المشركين ، ومن المعادن ، ومن الكنوز ، ومن الغوص ، ويجري هذا الخمس على ستة أجزاء فيأخذ الإمام منها سهم الله وسهم الرسول وسهم ذي القربى ثم يقسم الثلاثة السهام الباقية بين يتامى آل محمد ومساكينهم وأبناء سبيلهم .

[5].وسائل الشیعه، ج9، ص506.«عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إن رجلا أتي أمير المؤمنين عليه السلام فقال ، يا أمير المؤمنين إني أصبت مالا لا أعرف حلاله من حرامه ، فقال له : أخرج الخمس من ذلك المال ، فان الله عز وجل قد رضي من المال بالخمس ، واجتنب ما كان صاحبه يعلم».

[6].« وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند.النحل/44».

[7]. کلینی در کافی در این رابطه ده حدیث آورده اند، کافی، ج1،ص266.«فما فوض الله الی رسوله فقد فوضه الینا».

esmailamiri49;299579 نوشت:
با سلام
چرا خمس را به مصرف فقراء و نیازمندان و در راه ماندگان سادات می رسانند در حالی که در آیه 41 سوره مائده چنین چیزی مطرح نشده ؟ و منظور از [=zar]واليَتمي والمَسكينَ وَابن السبيل... عامه مردم هستند نه فقط سادات. و استناد به اینکه چون آیه به الله و رسول و ذی القربی اشاره دارد پس مابقی آیه نيز اشاره به مساکین و یتیمان سادات اشاره خواهد داشت صحیح نخواهد بود.

مراد از ملکیت شخصی در موردخمس نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چیست؟
در قرآن کریم مالکیت فیءو انفال و خمس به خداو رسول صلی الله علیه و آله و ذوی القربی اختصاص یافته است:
1)«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»؛[1]از تو درباره انفال [غنايم، و هر گونه مال بدون مالك مشخص‏] سؤال مى‏كنند بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد.

2)«ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ...»؛[2]آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است.

«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ...»؛[3]بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است.

باید توجه داشت که از طرفی در این آیات بحث ملکیت نسبت به رسول و ذوی القربی مطرح گردیده و از طرفی در فقه انفال و فیء از اموال عمومی محسوب می شود و درمورد خمس در روایات در مصارف خواصی آمده که همه اینها زیر نظر حاکم اسلامی و به صلاحدید او در امور مربوطه صرف می شود.

بنابراین باید دانست که مراد از این ملکیت به چه معنایی خواهد بود؟

الف) تفاوت ملکیت و استحقاق
قبل از بیان حقیقت ملکیت در مورد خدا و رسول صلی الله علیه و آله نکته ای در رابطه با مالکین و یا مستحقین انفال و خمس گفته می شود.
همچنان که از دو آیه خمس و فیء استفاده می شود، این اموال مالک و مورد مصرف دارند خدا و رسول و ذوی القربی و ایتام و مساکین و در راه ماندگان.

سهم خدا و رسول صلی الله علیه و آله یک چیز بیشتر نیست و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مالک این اموال هستند و ملکیت نیز بدون حق تصرف معنایی نخواهد داشت بنابراین آنحضرت حق تصرف دارند و حق دارند نیازهای خود را از این راه تامین نمایند.(زیرا که صدقه بر آل محمد صلی الله علیه و آله حرام است [4]و با شان و جایگاه آنان منافات دارد).

همچنان که ملاحظه می شود لام ملکیت علاوه بر اینکه بر سر الله و رسول آمده بر سر (ذی القربی) نیز آمده است؛ لذا آنان نیز مالک فیء و خمس (به میزان تعیین شده ) خواهند بود؛ لذا این گروه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله صاحب حق بوده اند و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ولی و صاحب امر در تصرف و مصرف آن بوده اند همچنان که سیاق آیه چنین امری را می رساند.

نکتۀ دیگری که در این آیات قابل توجه است این است که: لام ملکیت بر سر سه گروه بعدی نیامده است این امر دلالت بر این امر دارد که: یتیم وقتی از یتیمی خارج شد دیگر از فیء و خمس سهمی ندارد مسکین وقتی از مسکینی خارج شد از خمس سهمی ندارد اما سهم (ذی القربی) تا روز قیامت مستمر خواهد بود؛ یعنی سهم خدا و رسول و امام مشروط به هیچ شرطی نیست اما در بقیه اصناف شرایط خاصی است مثل این که یتیم و ابن السبیل باید نیازمند باشند البته لازم هم نیست این سه صنف به یک اندازه سهم بهره مند بشوند؛ بلکه اختیار با امام است همه اینها نشان می دهد آنها مالک خمس نمی شوند بلکه استحقاق آن را دارند و تنها مورد مصرف می باشند.

که این امر در مورد انفال(وصدقات[5] واجبه)در مورد عموم افراد یتیم و فقیر و در راه مانده است، و لی در مساله خمس در روایات اهل بیت علیهم السلام اختصاص به ایتام و سادات و در راه ماندگان از سادات یافته است.

ب) ملکیت به معنای اولویت در تصرف است.
آنچه مسلم است این است که ملکیت در این آیات به معنای ملکیت اعتباری لحاظ نشده اند؛زیرا فساد چنین امری در مورد خداوند متعال امری بدیهی و آشکار است[6] و از آنجا که در این آیات تفکیکی بین خدا و رسول و ذوی القربی نیامده است، ملکیت در مورد آنان نیز به چنین معنایی نخواهد بود.

آنچه با تامل در این آیات قابل تصور است این است که انفال و فیء و خمس یک مالک بیشتر ندارند و آن خداوند متعال است. حق تصرف او مطلق و نامحدود است؛ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام معصوم علیه السلام به اعتبار خلافت و ولایت و رهبری جامعه ، حق ولایی و تصرف در انفال و فی ء و خمس را دارند.

بنابراین ملکیت در این آیات به معنای اولویت در تصرف است؛ ملکیتی که اصالتا و حقیقتا متعلق به خداست واوست که صاحب تصرف مطلقه است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند چنین ولایتی را پیدا نموده که ولایت بر تصرف داشته باشد. این ولایت در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متعلق به آنحضرت است و با رحلت ایشان این ولایت به امام منصوب از جانب خدا می رسد.

حال امام معصوم که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است مالک بر تصرف خمس است؛ لذا ولایت دارد براینکه موارد مصرف در خمس را اختصاص به اقربای خویش دهد.

[1]. الانفال/1.

[2].الحشر/7.

[3]. الانفال/41.

[4].مسند احمد، ج6،ص9.

[5].إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (التوبه/60).

[6].یعنی اینگونه نیست که مالکیت خدا همچون مالکیت ما بر اموالمان باشد بدین صورت که مثلا اگر خداوند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله را مامور فروش ملک خود نمود، این جنس از تحت ملکیت خداوند متعال خارج شود وبه ازای آن بهای آن ملک به ملکیت خداوند درآید و این امری بدیهی البطلان است.

esmailamiri49;299579 نوشت:

در حکومتهای اسلامی (مثل نظام جمهوری اسلامی) به دلیل اینکه امکان دخل و تصرف در مالیات برای فقها فراهم است(حکومت در دست فقهاست) دیگر وجوب خمس با حدود توسعه یافته معنا نخواهد داشت و میتواند از محل مالیاتهای مردم تامین گردد

در نقض این سخن می توان به مساله زکات اشاره نمود؛ آیا می توان گفت چون حکومت از مردم مالیات می گیرد پس وجوب زکات از کسانی که شرعا مکلف به پرداخت شده اند ساقط گردد؟


esmailamiri49;299579 نوشت:
اگر غنیمت معنایی عمومی داشته باشد ،منظور مالیست که بدون تلاش و بدون انتظار قبلی به دست شخص برسد نه سود و منفعت کسب چون در سود و منفعت کسب شخص با آگاهی و به قصد تجارت فعالیت میکند. اما اگر مثلا شخصی به قصد مسافرت یا زیارت به جایی برود و در این سفر از جایی که فکرش را نمیکرده به او مالی برسد این میشود غنیمت و مشمول خمس خواهد بود

غنیمت به معناى رسيدن به در آمد از راه تجارت و يا صنعت و يا جنگ است، واینکه بدون مشقت بوده باشد مورد اختلاف است، به علاوه اینکه چنین فرضی در مورد غنیمت جنگی نیز حاصل نیست، زیرا که در این امر هم مشقت وجود داشته و هم اینکه معمولا مورد انتظار بوده است.
در قاموس القرآن، ج5،ص124آمده است:« در المنار ذيل آيه فوق گفته: غنم، مغنم و غنيمت در لغت چيزيست كه بدست آنسان بى‏مشقّت آيد چنانكه قاموس گفته. سپس بقيد «مشقّت» اشكال كرده كه در موارد غنيمت صادق نيست و بعد گفته: متبادر از استعمال اين است كه غنيمت و غنم آنچيزى است كه انسان بدست مياورد بى‏آنكه مالى و غيره درباره آن بذل كند».
بنابراین در مورد غنیمت و مصادیق آن به تبیین معصوم مراجعه می شود.

موفق باشید.

با سلام و تشکر از اساتید بزرگوار آقایان سجاد و صدرا و سایر دوستان عزیز.

در اینکه خمس یکی از وجوبات شریعت است شکی نیست. اما اختلاف در مصادیق و شرایط آن موضوعیت خمس در جامعه فعلی را ضعیف می کند.

از جمله اینکه تصمیم قطعی در خصوص موارد مصرف خمس و مهم تر از آن دریافت وجوه شرعی با امام معصوم است. همان طور که مستحضرید هیچ یک از فقها بدون کسب اجازه از پیامبر یا امامان (ع) حتی در زمانی که حکومت اسلامی توسط معصومین برقرار نبود حق مصرف این وجوه را نداشته اند. پس مرجع دریافت خمس «به عنوان وجه شرعی» امام معصوم است نه هر حاکمی. تازه اگر فرض کنیم غیرمعصوم نیز بتواند در این وجوه شرعی دخل و تصرف کند باز هم نمی توان با قاطعیت گفت که موارد مصرف مورد رضایت الهی کدام است.

مستحضر هستید که حتی موضوعیت اصل حکم نیز در زمان چند امام معصوم در مقاطعی تغییر کرد و امر به عدم ارسال وجوهات شرعی داشتند. ممکن است مشابه برخی علما بفرمایید آن مسأله نسخ وجوب خمس نبوده بلکه بدلیل شرایط زمان و مکان و اجبار حاکم جابر اتفاق افتاده است. در این صورت نیز اصالت حکم امام معصوم منتفی نمی شود. چرا که اگر قرار بود این حکم در هیچ دورانی تعطیل نشود امام معصوم (ع) اجازه می دادند خود نمایندگان و فقها در محدوده زندگی خودشان آنها را به مصرف برسانند.

بنابراین به نظر می رسد وجوب خمس مانند وجوب نماز و روزه قطعی نبوده و مشابه وجوب احتیاطی گذاردن ریش برای مردان امری اختلافی است. هرچند علمای شیعه در اصل وجوب دریافت آن متفق باشند که می توان برای این اتفاق نظر دلایلی ذکر کرد. :Gol:

esmailamiri49;299579 نوشت:
در حکومت های غير دیني اخذ خمس از مسلمين خالی از اشکال مینمايد اما در حکومتهای اسلامی (مثل نظام جمهوری اسلامی) به دلیل اینکه امکان دخل و تصرف در مالیات برای فقها فراهم است(حکومت در دست فقهاست) دیگر وجوب خمس با حدود توسعه یافته معنا نخواهد داشت و میتواند از محل مالیاتهای مردم تامین گردد.

صدرا;302406 نوشت:
در نقض این سخن می توان به مساله زکات اشاره نمود؛ آیا می توان گفت چون حکومت از مردم مالیات می گیرد پس وجوب زکات از کسانی که شرعا مکلف به پرداخت شده اند ساقط گردد؟

بله می توان گفت!

همان طور که در زمان امیرالمؤمنین (ع) موارد جدیدی برای زکات تعیین شده بود که زمان پیامبر اسلام (ص) تعیین نشده بود ممکن است در زمان ظهور محدوده ی زکات گسترش یافته و به عنوان مالیات حکومت اسلامی از تمام مشاغل اخذ شود. بویژه زمانی که حکومت اسلامی در دست معصوم است تمام وجوه شرعی همان مالیات حکومتی را تشکیل می دهند. اشکال این مطلب کجاست؟ برای رد صحبت جناب اسماعیل امیری فکر کنم بهتر است سندی بیاورید که زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) یا دوران حکومت امام علی (ع) هم خمس می گرفتند هم زکات می گرفتند و هم چیزی به نام مالیات حکومت اسلامی! اگر این طور بوده ثابت می شود که مالیات حکومت «اسلامی» چیزی غیر از خمس و زکات است. :Gol:

اما مورد مبهم دیگر مصارف خمس است که اصلاً روشن نیست.

از قرآن نمی توان استنباط کرد که مقدار خمس باید به شش قسمت مساوی تقسیم شود. اگر در روایات چیزی در تصریح این مطلب وجود داشته باشد ظاهراً قابل تعمیم به زمان غیبت امام معصوم (ع) نیست. :Gol:

esmailamiri49;299579 نوشت:
چرا خمس را به مصرف فقراء و نیازمندان و در راه ماندگان سادات می رسانند در حالی که در آیه 41 سوره مائده چنین چیزی مطرح نشده ؟ و منظور از واليَتمي والمَسكينَ وَابن السبيل... عامه مردم هستند نه فقط سادات. و استناد به اینکه چون آیه به الله و رسول و ذی القربی اشاره دارد پس مابقی آیه نيز اشاره به مساکین و یتیمان سادات اشاره خواهد داشت صحیح نخواهد بود.

صدرا;302396 نوشت:
حال امام معصوم که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است مالک بر تصرف خمس است؛ لذا ولایت دارد براینکه موارد مصرف در خمس را اختصاص به اقربای خویش دهد.

با تشکر از استاد صدرا :Gol:

برای تکمیل بحث شاید اشاره به نظرات مخالف رسم رایج نیز مفید باشد.
به عنوان نمونه در تفسیر الفرقان در ذیل آیه 41 سوره انفال مصارف خمس به دو بخش معنوی (روحانی) و مادی (اقتصادی) تقسیم شده است که هر یک سه قسم دارند. در مورد بخش دوم آمده است:

«بخش دوم نيز سه قسم است كه مصرفهاى مادى و اقتصادى مسلمانان را در بر مى ‏گيرد، كه ابتدا ايتام، سپس مساكين، و در آخر كار در راه ماندگان مى ‏باشند، و چون الف ولام برسر «اليتامى» و «المساكين» به اصطلاح ادبى براى استغراق است، تمامى اين افراد را در بر مى ‏گيرد، و هرگز اختصاصى به سادات آن هم سادات پدرى ندارد، و چگونه مى ‏توان نيمى از خمس در اختصاص سادات نيازمند- آنهم از طرف پدر- قرار گيرد و حال آنكه حداكثر يك دهم كل نيازمندان اسلام مى ‏باشند، واگر هم سادات از طريق مادر را نيز اضافه كنيم- چنانكه حق هم همين است- دو يا سه دهم خواهند شد، و آيا اين حساب از نظر اقتصاد عادى- تا چه رسد اقتصاد عادلانه اسلامى- درست است كه حدود هفت‏ دهم از نيازمندان اسلام ميانگين شش‏ صدم از زكات را آن هم از نه چيز- چنانكه گفته مى ‏شود- داشته باشند، و اگر اموال زكوى آنان تنها نُه مورد اموال معروف باشد، در مقابل حداقل ده درصد از كل اموال در انحصار تنها سادات پدرى باشد، آيا خالق و شارع حساب اين گونه بى حساب اموال را ميان سادات و غير سادات پخش مى‏ كند؟! وانگهى آياتى ازقبيل" قل لا أسئلكم عليه أجراً إلّا المودّة فى القربى" (42: 23) به كلى اجر مادى رسالت را نفى كرده، كه اگر از اموال خصوصى پيامبر نيز باشد در زمينه تقسيم بايد عادلانه تقسيم گردد، و نه آنكه سهم سادات- بويژه اينگونه- بيشتر باشد، و اگر هم بر فرض سهم سادات از اموال شخصى پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر بود چه ربطى به اموال ديگران دارد كه از خمس منافع مسلمانان در اختصاص اين سادات قرار گيرد. ...»

مفسر در ادامه به مفهوم «سیادت» و مصداق آن می پردازد که منحصر به نسبت پدری نیست و حتی نسبت مادری قوی تر است. در انتها آمده است:

«در پايان بايد گفت- چنانكه گذشت- براى سادات به هر معنى سهمى ويژه از خمس هرگز نيست، بلكه مانند ساير يتيمان و بی‏نوايان و در راه ماندگان كه بخش دوم خمس هستند سهمى عادلانه نه كمتر و نه بيشتر نسبت به ديگران دارند. روايات هم مختلف است و تنها آن دسته از روايات كه موافق آيه خمس هستند مورد قبول مى ‏باشند.»

موفق باشید. :Hedye:

بسم الله الرحمن الرحیم
درود الله بر محمد نبی
اصحابهم و ازواجهم اجمعین

با سلام
همانگونه که می دانید در مورد خمس فقط یک آیه وجود دارد:

﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾
و بدانید آنچه در جنگ غنیمت گرفته اید محققاً یك پنجم آن متعلق به خداوند است و برای پیامبر و برای نزدیکان و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان است. اگر به خدا و آنچه بر بنده خود (محمد صلی الله علیه و سلم) در روز فرقان روزی که دو سپاه روبرو شدند خدا نازل فرمود ایمان آورده اید و بدانید که خدا بر هر چیز تواناست.

پس بهتر است ابتدا در مورد آیه کمی دقت کنیم.
با دلایل زیر می توان گفت خمس مربوط به غنایم جنگی است:
با توجه به آیه فوق، خمسی كه در قرآن آمده مخصوص غنایم (دارالحرب) است و اگر به متن آیه توجه كنیم سخن از (یَوْمَ الْفُرْقَانِ) است یعنی روزی كه میان حق و باطل فرق گذارده شده است و باز هم در آیه آمده (یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ) روزی كه دو لشكر كفر و ایمان در مقابل یكدیگر قرار گرفتند.

پس معلوم می شود این حکم مربوط به صحنه جنگ است و به كسب و تجارت و كشاورزی ارتباطی ندارد.

آیه شریفه در سوره انفال است و انفال در لغت به معنای عطیه و دستاوردهای مادی جنگ است از اول تا پایان این سوره مباركه سخن از جهاد فی سبیل الله و دفاع از جان و مال و ناموس مسلمین و مجاهدین است و سخن از پیروزی مؤمنین بر سپاه كفر و شرك بوده و شرایط موفقیت بر دشمنان را متذكر می گردد و شأن نزول آیات به اتفاق همه مفسرین مربوط به جنگ بدر است و هیچ ارتباطی با كسب و كار و زراعت ندارد.

اگر بگویند شأن نزول مخصص نیست می گوییم كاملاً صحیح است ولی عمومیت آن شامل جنگهایی است كه بین مسلمین و كفار واقع گردد و تا قیامت تعمیم دارد . بنابراین تعمیم آیه در مورد جنگ است.
كسبه عموماً در كوچه و بازار به كار مشغولند و كشاورزان در مزارع نه در میدان كارزار .

در ابتدای آیه شریفه خداوند فرموده است : « وَاعْلَمُواْ » یعنی و بدانید . حال باید دید كه چه چیز را بدانیم، باید به آیه قبل از آن توجه شود تا معنای « وَاعْلَمُواْ » مشخص گردد. حرف «وَ» در اول آیه ی شریفه واو عطف است و به آیه قبل از آن مرتبط می شود.
که فرموده ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ در آیه می گوید که این کفار همگی فتنه اند و فرموده با آنها بجنگید تا فتنه برداشته شود و بدانید آنچه می ماند غنیمت است پس مشاهده می شود كه آیات در سوره ی انفال همه مربوط به جنگ است.

پس خمسی که خداوند در قرآن مقرر فرموده مربوط به غنایم جنگ است و هرگونه دستکاری در حکم خداوند بدعت بوده و باعث فساد و نابودی منابع مادی مسلمین شده و مستوجب عذاب آخرت است.

بسم الله الرحمن الرحیم
درود الله بر محمد نبی
اصحابهم و ازواجهم اجمعین

سجاد;134665 نوشت:
حال بايد ببينيم كه" غنيمت" در لغت و در نظر عرف چه معنى مى ‏دهد؟! آيا راستى منحصر به غنائم جنگى است و يا هر گونه در آمدى را شامل مى‏شود؟ آنچه از كتب لغت استفاده مى ‏شود، اين است كه ...

با عرض احترام نسبت به کارشناس محترم فکر می کنم بهتر باشد به جای مراجعه به کتب لغت معنی کلمه "غنیمت" را از میان کتاب الله پیدا کنیم!!!

در شش آیه از آیات قرآن کریم واژه (غَنِمْتُم) و مغانم در سوره انفال، /نساء / و فتح آمده است که تماماً مربوط به جنگ است.
حال برای کسانی که مایل به
تحقیق می باشند آدرس سایر آیات را که واژه غنیمت را تفسیر می کند یادآور می شویم. که آیه اول در مورد (چهار پنجم) باقیمانده است که این آیه در مورد (چهار پنجم) باقیمانده كه سهم رزمندگان و مجاهدین است و می فرماید از آنچه غنیمت گرفتید بخورید كه حلال و طیب است بر شما.
سوره انفال آیه 69 : ﴿فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَیِّبًا﴾
در سوره نساء آیه94 فرموده برای به دست آوردن مال دنیا جهاد نکنید . غنایم را از خدا بخواهید : ﴿تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِیرَةٌ﴾
در سوره فتح آیه 19 فرموده: و غنیمت های بسیار که در جنگ خواهند گرفت (وَمَغَانِمَ كَثِیرَةً یَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَكِیمًا)
آیاتی از سوره فتح در مورد جنگ است. که عده ای تخلف کرده در جهاد حاضر نشدند و اینها گفتند زمانی که شما به غنایم رسیدید ما می آییم.
سوره فتح آیه 15 می فرماید: ﴿سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ﴾
سوره فتح آیه 20 فرموده: ﴿وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا﴾ خدا وعده داده است به شما که در جنگ غنایم بسیار به دست آورید.

پس تكرار می كنیم به اعتبار تفسیر قرآن به قرآن غنایم فقط و فقط مربوط به جنگ است و به كسب و كار و تجارت و زراعت هیچگونه ربطی ندارد.

در قرآن آمده است « وَآتُوا الزَّكَاةَ » ولی در هیچ جای قرآن «اتوالخمس» نداریم.

علت آن است که آن یك پنجم كه مال خداست را نمی گوید بدهید چون فعل بدهید یعنی از مال خودتان بپردازید ولی در مورد خمس می فرماید : «آن را تصرف نكنید و به مصارفی كه شارع مقدس مشخص كرده است برسانید.»
كلمه «غَنِمْتُمْ » غیر از واژه كسبتم است عموم مردم باید زكات را بپردازند بدین جهت می فرماید «وَآتُوا الزَّكَاةَ» اما چون اموالی که از جنگ به دست آمده مال شما نیست و مال خداست تصاحب نكنید و به مصارفی كه خداوند متعال تعیین كرده است برسانید.

بررسی لغوی به صورت موضوعی نمی تواند صحیح باشد و شما باید معنی خاص را در نظر بگیرید.
واژه ( صلوة) را در نظر بگیرید اگر بخواهیم به معنای لغوی آن عمل كنیم. ( صلوة) یعنی دعا ولی نمی توان به جای نمازی که مشخص شده در سیره نبی كه «حقیقت شرعیه» دارد. فقط دعا خواند. یا آن كه (زكوة) به معنای پاك نمودن است و اگر كسی مثلاً دست و صورت و لباس خود را بشوید آیا به حكم زكوة عمل نموده است ؟ و آیا قصد شارع همین بوده است؟ و اینگونه برداشت آیا مسخره كردن شریعت نیست؟

پیامبر خمس غنایم جنگی را گرفت و به اهلش رسانید ولی از كاسب و زارع و .... درهم و دیناری نگرفت و روح پیامبر و اصحابش از چنین خمسی با خبر نبوده است.
به عقیده اهل سنت خمسی که در رساله های علمیه مشاهده می شود خلاف سنت رسول خداست.
بعضی ازشیعیان که پاسخی برای سنت رسول خدا ندارند، به مسائلی غیر واقعی متوسل می شوند. مثلاً می گویند در زمان پیامبر همه مردم فقیر بودند و هیچکس وجود نداشت که مختصر مالی داشته باشد تا مشمول خمس شود و از این جهت رسول خدا از کسی خمس نگرفته است.
پیامبر زكات را از اغنیای جامعه می گرفت پس این حرف ناروایی است كه گفته می شود مردم زمان رسول الله فقیر و ضعیف بوده اند .
در اینجا بعضی از آیاتی که نشانگر وضعیت دارائی مردم زمان پیغمبر است را یادآور می شویم :
آل عمران 186 : ﴿لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ﴾ حتماً شما در اموالتان و جانهای خود آزمایش خواهید شد.
منافقون 9 : ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ ای اهل ایمان اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نسازد.
نساء 5 : ﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِیَاماً﴾ اموالی را که خدا برای قیام شما قرار داده به کم خردان ندهید.
انفال 28 : ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ بدانید اموال و اولاد شما سبب آزمایش شما هستند.
بقره 264 : ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى﴾ ای اهل ایمان صدقات خود را با منت نهادن و آزار رساندن باطل نکنید.
همزه 2 : ﴿وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ﴾ وای بر هر عیبجوی بد زبان . آنان که مال جمع می کنند و در حال ازدیاد شمارش هستند.
بقره 155 : ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ﴾ و حتماً می آزماییم شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و نقصان اموال و جان ها و نتایج آن و مژده ده صابران را.

توبه 24 : ﴿وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا﴾ و گنج هایی که روی همدیگر انبار می كنند و تجارتی كه می ترسید كساد شود و خانه هایی كه از آن راضی هستید .
آیا این همه آیات قرآن و نظایر آن کفایت نمی کند ما را که بفهمیم در آن زمان مردم دارای مال و مکنت بوده اند و توان پرداخت هر گونه وجوهاتی را داشته اند و مع الوصف پیامبر از آنان خمسی دریافت نکرده است؟ این آیات پاسخ دندان شکنی است برای کسانی که می گویند علت این که پیامبر از کسی خمس نگرفته این است که مردم استطاعت پرداخت نداشته اند !!!
خدا بر تمام افراد بشر اطاعت از پیامبر را واجب فرموده (اطیعوالله و اطعیوا الرسول) و نوزده بار امر کرده که از رسول اطاعت کنید .
خداوند در قرآن فرموده : ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ سوره احزاب آیه 21
خداوند ما را مكلف فرموده كه به بهترین نحو به رسول او اقتدا كنیم .

دوستان اگر هنوز قانع نشده اند هنوز هم می توانم استدلال هایی بیاورم که خمس فقط مربوط به میدان جنگ است

تعریف خمس

خمس همان حقى است كه خدايتعالى آنرا براى پيامبر گراميش ، محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و ذريه آن حضرت كه خدا نسلشان را زياد كند قرار داده و آنان را گرامى داشته به اين كه محتاج زكات نشوند، و كسى كه يك درهم از خمس را نپردازد به آنان ظلم كرده و حقشان را غصب نموده است از مولايمان امام صادق علیه‌السلاموارد شده كه فرمود: (خداى كه جز او معبودى نيست از آنجا كه خوردن صدقه را بر ما حرام كرده حكم خمس را براى ما نازل فرمود، بنابراين صدقه بر ما حرام است و خمس تكليفى است كه خدايتعالى آنرا بنفع ما بر مسلمانان واجب كرده و چون جنبه احترام دارد خوردنش براى ما حلال است )و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: اين عذر از هيچ بنده خدائى پذيرفته نيست كه از خمس چيزى را خريدارى كند و هنگامى كه از او بازخواست مى شود بگويد، پروردگارا من آن كالا را با پول خودم خريدارى كرده ام مگر آنكه قبلا از اهل خمس اجازه گرفته باشد و از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: (براى هيچكس حلال نيست با مالى كه خمس در آن هست چيزى خريدارى كند مگر بعد از آنكه حق ما را به ما رسانده باشد)و گفتار در خمس از چند جهت است .
1 - بحث در اينكه در چه مالى خمس هست . 2 - بحث دراينكه چه كسانى مستحق خمسند؟ 3 - بحث در اين كه چگونه بايد خمس در بين صاحبانش ‍ تقسيم شود. 4 - بحث پيرامون انفال .

موارد خمس

  • غنائم
  • معدن
  • گنج
  • غواصی در دریا
  • مالی که از مخارج سالانه بیشتر باشد
  • زمینی که کافر از مسلمان بخرد
  • مال حلال مخلوط به حرام مصارف خمس
مصارف خمس

خمس به شش قسمت تقیسم مى شود، سهمى براى خدایتعالى است ، سهمى دیگر از آن رسول خدا است ، و سهمى از آن امام علیه السلام است که این سه سهم دراین اعصار متعلق بصاحب الامر ارواحناله الفداء وعجل الله تعالى فرجه مى باشد، و سه سهم دیگر از آن ایتام و راه ماندگان و مساکین از سادات است (سادات یعنى کسانیکه از طرف پدر پشت به پشت منتهى شوند بجناب عبدالمطلب ) بنابراین مساکین و ایتام و راه ماندگانى که مادرشان سید است و از طرف مادر منتهى به آن جناب مى شوند خمس ‍ برایشان حلال نیست و در مقابل صدقه که براى سادات حرام است براى آنان حلال است.
احکام خمس

یکی از مهمترین مالیاتهای اسلامی، مالیات بر درآمد است. اگر کسی درآمدی داشته باشد که از سر سال اضافه بیاورد، یک پنجم از آن اضافه را باید بپردازد. آیه قرآن صریحاً دستور و جواب خمس را بیان نموده است: « و اعلموا انما عنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول » البته اینکه به چه چیز مالیات خمس تعلّق میگیرد بین شیعه و سنی اختلاف است.

برادران اهل سنت قانون خمس را فقط در غنائم جنگی جاری میدانند، ولی شیعیان به پیروی از روایات اهل بیت عصمت و طهارت ائمه هدی علیهم السلام که مفسّران واقعی قرآنند، خمس را در - غنائم جنگی - اضافه درآمد سالیانه - مال مخلوط به حرام - معادن - مالی که از غواصی بدست میآید واجب میدانند. برای بیشتر دانستن احکام خمس به رساله عملیّه مراجع تقلید مراجعه کنید

منبع:

  • تحریر الوسیله امام خمینی؛ مولف: محمد باقر موسوی همدانی

سلام

وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىَ‏ْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلىَ‏ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ(انفال/41)

بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد و خداوند بر هر چيزى تواناست‏


مفسرین و فقهای شیعه معتقدند این آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مى كند و براى خمس ‍ در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمت هاى ديگرى در سنت بيان شود.

مثلا در قرآن مجيد نمازهاى پنجگانه روزانه صريحا آمده است ، و همچنين به نمازهاى طواف كه از نمازهاى واجبه است اشاره شده ، ولى از نماز آيات كه مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سنى است ذكرى به ميان نيامده است ، و هيچكس را نمى يابيم كه بگويد چون نماز آيات در قرآن ذكر نشده و تنها در سنت پيامبر آمده نبايد به آن عمل كرد، و يا اينكه چون در قرآن به بعضى از غسل ها اشاره شده و سخن از ديگر غسل ها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر كرد، اين منطقى است كه هيچ مسلمانى آن را نمى پذيرد.

بنابراين هيچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بيان كرده باشد و بقيه را موكول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است .

نکته: كلمه" غنم" و" غنيمت" به معناى رسيدن به در آمد از راه تجارت و يا صنعت و يا جنگ است، و ليكن در اين آيه بملاحظه مورد نزولش تنها با غنيمت جنگى منطبق است.


ر.ک : مفردات راغب ، قاموس،لسان العرب ، تاج العروس و ....

با این توضیحات مشخص می شود که خمس فقط در مورد غنائم جنگی واجب نشده است تا سوال کنیم که الان جنگی نیست که غنائمی باشد پس خمس بر ما واجب نیست.

اما خمس در چه مواردی واجب شده است ؟؟؟؟

در آیه 41 سوره انفال خداوند کسانی را که خمس به آن ها تعلق می گیرد روشن می کند و می فرماید که ، خمس براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است.

منظور از خدا و پیامبر که مشخص است .

ذی القربی : منظور همه خويشاوندان پيامبر نیست بلكه امامان هستند دليل بر اين موضوع روايات متواترى است كه از طرق اهلبيت پيامبر نقل شده است . و در كتب اهل سنت نيز اشاراتى به آن وجود دارد.

بنابراين آنها كه يك سهم از خمس را متعلق به همه خويشاوندان پيامبر مى دانند در برابر اين سئوال قرار مى گيرند كه اين چه امتيازى است كه اسلام براى اقوام و بستگان پيامبر قائل شده است ، در حالى كه مى دانيم اسلام ما فوق نژاد و قوم و قبيله است .

ولى اگر آن را مخصوص امامان بدانيم با توجه به اينكه آنها جانشينان پيامبر و رهبران حكومت اسلامى بوده و هستند علت دادن اين يك سهم از خمس به آنها روشن مى گردد، به تعبير ديگر ((سهم خدا)) و ((سهم پيامبر)) و ((سهم ذى القربى )) هر سه سهم متعلق به ((رهبر حكومت اسلامى )) است .

سهم خدا . پیامبر و امامان را اصطلاحا سهم امام می نامند و متعلق به امام زمان (علیه السلام) است. و در زمان غیبت در اختیار فقها قرار می گیرد تا بنا به مصلحت برای گسترش و ترویج اسلام از آن استفاده کنند.

منظور از ((يتيمان )) و ((مسكينان )) و ((واماندگان در راه )) : تنها ايتام و مساكين و ابناء سبيل بنى هاشم و سادات مى باشند، اگر چه ظاهر آيه مطلق است و قيدى در آن ديده نمى شود، دليل ما بر اين تقييد روايات زيادى است كه در تفسير آيه از طرق اهل بيت وارد شده و مى دانيم بسيارى از احكام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولى شرائط و قيود آن بوسيله سنت بيان شده است و اين منحصر به آيه مورد بحث نيست تا جاى تعجب باشد.

به علاوه با توجه به آنكه زكوة بر نيازمندان بنى هاشم به طور مسلم حرام است بايد احتياجات آنها از طريق ديگرى تأمين گردد و اين خود قرينه مى شود بر اينكه منظور از آيه فوق خصوص نيازمندان بنى هاشم است لذا، در احاديث مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرموده خداوند هنگامى كه زكوة را بر ما حرام كرد خمس را براى ما قرار داد بنابراين زكوة بر ما حرام است و خمس حلال.

علمدار کربلا;303700 نوشت:
مفسرین و فقهای شیعه معتقدند این آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مى كند و براى خمس ‍ در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمت هاى ديگرى در سنت بيان شود.

سلام برادر من
دوستان اینجا به دنبال سند قرآنی خمس هستند و نه سند روایتی آن.

الله متعال 32 مرتبه در 32 آیه قرآن زکات را آورده اند.
خمس فقط و فقط 1 بار و در آیه 41 سوره مبارکه انفال آمده است.

الله متعال در زمان بیان کلمه زکات می فرمایند: وَآتُوا الزَّكَاةَ یعنی بپردازید.

اما نمی گوید وَآتُوا الخمس!!!

[="purple"]بسیاری از علمای شیعه خمس را واجب نمی دانند و آن را رد می کنند:[/]
صاحب مدارک الأحکام در موضوع خمس در أرباح مکاسب و تجارات می گوید: « وحكاه الشهيد في البيان عن ظاهر ابن أبي عقيل أيضا فقال : وظاهر ابن الجنيد وابن أبي عقيل العفو عن هذا النوع وأنه لا خمس فيه »

ترجمه:
« شهید در "البیان" گفته است: از ظاهر فرمایش ابن جنید و ابن عقیل چنین بر می‌آید که [="red"]خمس این نوع در آمد کسب و تجارت عفو است یعنی خمسی در آن نیست.[/]» ابن ابی عقیل و ابن جنید اسکافی ، هر دو هم عصر کلینی بوده اند.
[="red"]مدارک الاحکام ، پاورقی ، ج5 ص 378 ، السيد محمد العاملي (م1009) ، موسسه آل البیت لاحیاء التراث _قم،ط1[/]

علامۀ حلیدر کتاب «مختلف الشیعه» (ج2، ص31) نوشته است: «احتج ابن الجنيد بأصالة البراءة ، وبما رواه عبد الله بن سنان قال : سمعت أبا عبد الله - عليه السلام - يقول : ليس الخمس إلا في الغنائم خاصة »
یعنی:«ابن جنید به اصل برئ الذمه بودن از پرداخت خمس احتجاج نموده است و به روایت امام صادق استناد نموده که فرمود : «[="red"]خمس تنها در غنائم جنگی است[/]»
[="red"]مختلف الشیعه ، ج3 ص 314 ، حلی ؛ جامعه مدرسین _قم ،ط1[/]

در کتاب «زبدة البیان» در ذیل آیۀ شریفه: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ [الأنفال: 41] پس از آنکه روایت مؤذن بنی عبس را از حضرت صادق می‌آورد که آن جناب فرمود: «والله هي الفائدة يوماً فيوما...» در شرح آن می‌نویسد: «ألا أن الظاهر أن لا قائل به» ظاهر آن است که به چنین خمسی که در فائدۀ روزانه باشد قائلی وجود ندارد. «وأنه تكليف شاق والزام شخص بإخراج خمس جميع ما يملكه بمثله مشكل والأصل والشريعة السهلة السمحة ينفيانه والرواية غير صحيحة وفي صراحتها أيضا تأمل»
یعنی:«این خود تکلیف شاقی است و ملزم داشتن شخصی به پرداختن یک پنجم از جمیع آنچه مالک است به مانند چنین ادعایی بسی مشکل است. اصل برائت و قاعدۀ شریعت سهله و آسان نیز آن را نفی می‌ نمایند از طرفی روایت هم صحیح نیست و در صراحت آن نیز جای تأمل است!»
سپس می نویسد: «والأصل: الدال على العدم مع ظواهر بعض الآيات والأخبار»
[="red"]زبدة البيان في أحكام القرآن، ص: 210 به بعد ؛ المكتبة الجعفرية لإحياء الآثار الجعفرية _تهران[/]

محدث بحرانی (م1135) نظر وی را بعضی از علمای شیعه در کتب خود آورده‌اند چنانکه صاحب حدائق (درج12، ص438) آورده است. أما عبارتی که صاحب جواهر در کتاب خمس ضمن المسألة الثانية در إباحه خمس از قول وی آورده است از همه صریحتر است:« ( يكون ) الخمس بأجمعه ( مباحا ) للشيعة وساقطا عنهم ، فلا يجب إخراجه عليهم »
یعنی:« از این همه احادیث تحلیلیه نتیجه‌ای که به دست می‌آید آن است که خمس جمیع انواع آن (خمس غنائم و ارباح مکاسب و گنج و غوص و میراث) ب[="red"]رای شیعه مباح بوده و از ایشان ساقط است لذا اخراج و پرداخت آن بر ایشان واجب نیست.[/]»
جواهر الكلام، ج: 16 ، ص:156 ، الشيخ الجواهري ؛ دار الكتب الإسلامية _ تهران

حیدر علی قلمداران نام 17 نفر از علمای شیعه را ذکر کرده است! و اشخاص دیگری چون :
محقق نجم الدین حلی (م676) در کتاب شرائع الاسلام، ص:182
شيخ يحيي بن سعيدحلي(601 -690هـ) در کتاب الجامع للشرائع، ص:151
حسن بن المطهر الحلي(قرن 8 ) در کتاب تحرير الاحكام، ص : 75
سید علی طباطبائی (م1009) در کتاب مدارك الافهام، ص: 344
شیخ محمد حسن نجفی (م1266) در کتاب جواهر الکلام ج16ص 141
و چند تن دیگر که آنها نیز معتقد به عدم واجب بودم خمس هستند!!!

در دوران صفویه خمس حق شاه بود و زمانی که غنیمتی به دست می آمد ، خمس آن را جدا کرده و به شاه می سپردند؛ مؤلف روضة الصفا در مورد یکی از لشکرکشی های شاه طهماسب به گرجستان ( که غالباً مسیحی بودند) می نویسد: «زیاده از سی هزار اسیر از برنا و پیر واما و عبید و نسوان و صبیان در اردوی کیهان پوی شهریار ایران‏ در تصرف غازیان و دلیران بود و آنچه از زنان و دختران و پسران عظماء و اعیان بودند به‏ طریق پنج یک مخصوص پادشاه ایران گردید.»
[="red"]روضة الصفا ص 102 ، میر خواند ؛ ر.ک: مجلۀ یغما ص 378 ؛مهرماه 1345 ؛شمارۀ 219 ، عنوان:« جزر و مد سیاست و اقتصاد در امپراطوری صفویه1»[/]

داستان در اینجا جالب می شود:

در اواخر دوران صفوی رفته رفته حکم خمس را تغییر دادند و متمایل به وجوب خمس شدند تا جایی که در اواخر سلطنت صفویه "محمد باقر مجلسی" که قدرتمندترین مراجع شیعی آن دوران بود ، بر این نظریه پافشاری کرد، وی در رسالۀ «زكات و خمس و اعتكاف‏» می نویسد: « و جمعى گفته ‏اند كه در زمان غيبت ائمه عليهم السلام اين حصه را بر شيعيان حلال كرده‏اند. و اين بى ‏وجه است زيرا كه از حضرت صاحب الامر عليه السلام روايت صريحى نرسيده است كه بر شيعيان حلال كرده باشد بلكه خلافش ظاهر است.»
[="red"]بیست و پنج رساله فارسی ص : 355 ، مجلسی ، مکتبة المرعشی _قم ،ط1[/]

اما با کمال تعجب می بینیم که مجلسی، خود روایتی را در سه محل از کتاب بحار الانوارش از امام زمان نقل می کند که خمس را برای شیعیانش حلال قرار داده است!!
«الإحتجاج الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ‏ فِيمَا خَرَجَ إِلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ مِنْهَا شَيْئاً فَأَكَلَهُ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ النِّيرَانَ وَ أَمَّا الْخُمُسُ‏ فَقَدْ أُبِيحَ‏ لِشِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُث‏»
یعنی: «از ناحیۀ مقدسه یعنی امام زمان نامه ای به نائب او محمد بن عثمان العمری رسید و درآن آمده بود: افرادى كه اموال ما را تصرف ميكنند و بدون استحقاق آن را ميخورند، مانند اين است كه آتش ميخورند. [="red"]و اما در مورد خمس، آن را به شيعيان خود بخشيديم [/]و آنان را از پرداخت آن معاف كرديم تا آنگاه كه وقت ظهور ما برسد، و اين براى پاكى ولادت آنها است كه بدون آلودگى‏ متولد شوند.»
[="red"]بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص: 181 و ج 75 ص: 380 و ج 93 ، ص: 184
[/]

«محمد حسین آل کاشف الغطاء»(م1373) از علمای شیعه ، در این باره گفته است: «أما اليوم فقد صار مال الإمام سلام الله عليه كمال الكافر الحربي ينهبه كل من استولی عليه فلا حول ولا قوة إلا بالله»
یعنی: [="red"]«امروزه مال (سهم) امام چون مال کافر حربی گردیده و هرکه بر آن دست یابد آن را به غارت می‌برد ولا حول ولا قوة إلا بالله»[/]
فردوس الاعلی ، ص: 55 ، کاشف الغطاء ؛ ر.ک فقهية هامة، ص: 419 ، مکارم شیرازی ؛ مدرسة الإمام علي بن أبي طالب ع _قم ،ط1

دوستان قانع کننده بود؟

با سلام.

ohfreedom;303710 نوشت:
دوستان اینجا به دنبال سند قرآنی خمس هستند و نه سند روایتی آن.

سند قرآنی در اوایل بحث مورد اشاره قرار گرفت. اما برای تشریح جزئیات نحوه انجام حکم ناگزیر به رجوع به سنت و روایات بودیم و هستیم و به نظر من تا اینجا بحث خوبی بود. تازه خود شما هم که در تمام بحثتون به روایات پرداختید! که البته کار خوبی کردید و مفید هم بود. :ok:

در مورد تعمیم معنی و مصداق واژه غنیمت حق با جناب «علمدار کربلا» است. اما در مورد مرجع دریافت خمس به نظرم جمله زیر هنوز مبهم است:

علمدار کربلا;303702 نوشت:
سهم خدا . پیامبر و امامان را اصطلاحا سهم امام می نامند و متعلق به امام زمان (علیه السلام) است. و در زمان غیبت در اختیار فقها قرار می گیرد تا بنا به مصلحت برای گسترش و ترویج اسلام از آن استفاده کنند.

بر اساس روایت زیر برای تفویض و تسری اختیار امام معصوم (ع) به فقها در زمان غیبت ایشان دلیل محکمی وجود ندارد و بلکه نوعی شرک در مقام امامت معصوم (ع) است که قبلاً در کتابی از آیت الله صافی نیز روایتی با این مضمون از حضرت مهدی (عج) به یکی از نوابشان مطالعه کرده بودم.

ohfreedom;303710 نوشت:
«از ناحیۀ مقدسه یعنی امام زمان نامه ای به نائب او محمد بن عثمان العمری رسید و درآن آمده بود: افرادى كه اموال ما را تصرف ميكنند و بدون استحقاق آن را ميخورند، مانند اين است كه آتش ميخورند. و اما در مورد خمس، آن را به شيعيان خود بخشيديم و آنان را از پرداخت آن معاف كرديم تا آنگاه كه وقت ظهور ما برسد، و اين براى پاكى ولادت آنها است كه بدون آلودگى‏ متولد شوند.» بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص: 181 و ج 75 ص: 380 و ج 93 ، ص: 184

در این صورت ظاهراً محلی برای بحث درباره صحت موارد مصرف خمس یا تضاد آن با مالیات حکومتی باقی نمی ماند. :Gig:

ohfreedom;303710 نوشت:
الله متعال در زمان بیان کلمه زکات می فرمایند: وَآتُوا الزَّكَاةَ یعنی بپردازید. اما نمی گوید وَآتُوا الخمس!!!

سلام
حکم حکم است نوع تشریع آن هم مهم نیست

ohfreedom;303710 نوشت:
بسیاری از علمای شیعه خمس را واجب نمی دانند و آن را رد می کنند: صاحب مدارک الأحکام در موضوع خمس در أرباح مکاسب و تجارات می گوید: « وحكاه الشهيد في البيان عن ظاهر ابن أبي عقيل أيضا فقال : وظاهر ابن الجنيد وابن أبي عقيل العفو عن هذا النوع وأنه لا خمس فيه »

هیچیک از مواردی که ذکر کردید نفی کلی حکم خمس نیست بلکه یا نفی مورد خاصی از خمس مثل خمس منافع کسب است یا استثناء برخی افراد از حکم خمس است
در پایان : از آنجایی که خمس از احکام فرعی اسلام است و در فروعات باید مجتهد بود بسیاری از افراد شانیت بحث در آن را ندارند
والله الهادی الموفق

حامد;303881 نوشت:
در پایان : از آنجایی که خمس از احکام فرعی اسلام است و در فروعات باید مجتهد بود بسیاری از افراد شانیت بحث در آن را ندارند

در مورد اهل شیعه که باید تابع مجتهد باشند حرف شما صحیح است.
اما ما اهل سنت فکر نکنم در این قانون قرار گیریم.

برادر من اگر بخواهید هنوز هم سند و مدرک برای اثبات مشمولیت خمس به غنایم جنگی و نه غیر آنها را دارم.

مکه;303266 نوشت:

در شش آیه از آیات قرآن کریم واژه (غَنِمْتُم) و مغانم در سوره انفال، /نساء / و فتح آمده است که تماماً مربوط به جنگ است.
حال برای کسانی که مایل به
تحقیق می باشند آدرس سایر آیات را که واژه غنیمت را تفسیر می کند یادآور می شویم. (وَمَغَانِمَ كَثِیرَةً یَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَكِیمًا)

پس تكرار می كنیم به اعتبار تفسیر قرآن به قرآن غنایم فقط و فقط مربوط به جنگ است و به كسب و كار و تجارت و زراعت هیچگونه ربطی ندارد.

پس خمسی که خداوند در قرآن مقرر فرموده مربوط به غنایم جنگ است و هرگونه دستکاری در حکم خداوند بدعت بوده و باعث فساد و نابودی منابع مادی مسلمین شده و مستوجب عذاب آخرت است.

با سلام و عرض ادب
قبل از اینکه ناقل باشید در کلامی که نقل می کنید تفکر نمائید.
اولا:اینکه آیه می فرماید:«فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَة»؛ در نزد خداوند غنيمت‏هاى فراوان است. به چه معنا است؟یعنی در نزد خدا غنائم دار الحرب موجود است؟یا نه مراد امردیگری است؟این آیه شریفه نقض کلام خود شمااست.فافهم.

ثانیا: لفظ آیه شریفه(ان ما غنمتم من شیء) است،تعبیر به من شیء آمده. اگر غنیمت اختصاص به غنیمت جنگی دارد چرا تعبیر به صورت(واعلموا ان ما غنمتم فی الحرب) نیامده است؟

ثالثا: اگر غنیمت مختص به غنائم جنگی دارالحرب است، چرا اهل سنت در معدن و گنج قائل به وجوب خمس شده اند؟

قبل از اینکه ناقل کلام دیگران باشید کمی در رابطه با آن تحقیق نمائید.

موفق باشید.

ohfreedom;303889 نوشت:
در مورد اهل شیعه که باید تابع مجتهد باشند حرف شما صحیح است.
اما ما اهل سنت فکر نکنم در این قانون قرار گیریم.

برادر من اگر بخواهید هنوز هم سند و مدرک برای اثبات مشمولیت خمس به غنایم جنگی و نه غیر آنها را دارم.

با سلام و عرض ادب
در خصوص اهل سنت در چهار مذهب بحث تقلید وجود دارد یعنی همه مکلفین و حتی علمای مذهب نیز از ائمه اربعه تقلید می کنند، که البته علمای اهل سنت از جهت درجات اجتهاد دارای تقسیم بندی مختلفی هستند.

اما در نزد سلفیون آنها اعتقادی به تقلید ندارند بلکه در مورد آنها اگر کسی به اجتهاد رسیده باشد باب اجتهاد به روی او باز است و مجتهد نیازی به تقلید ندارد.

اما در باب عموم مکلفین بحث تقلید؛ یعنی رجوع جاهل به عالم شرعیت دارد و شخص غیر مجتهد نمی تواند برای استخراج احکام مستقیما به قرآن و سنت رجوع نماید.
موفق باشد.

با سلام به همه دوستان گرامی

شرط شرکت در پستهایی که حقیر نظارت می کنم عدم کپی برداری مطالب به صورت گسترده از سایتهای دیگر است .

لذا اگر دوستان(چه شیعه و چه سنی) مطالب را به صورت طولانی کپی نمایند با عرض پوزش پستهای آنها حذف خواهد گردید.

موفق باشید.

يكى از واجباتى كه در قرآن بدان امر شده پرداخت خمس از غنيمت است.

اما آنچه كه اكنون مى‏خواهيم بدان بپردازيم تقسيم خمس است كه به نص قرآن بايد به ذى القربى داده شود. در اينجا نيز مى‏بينيم كه عمر از دادن حق آنها خوددارى مى‏كند. اين هم يكى ديگر از مصاديق ديندارى او به حساب مى‏آيد و آن زير پاگذاشتن دستور خدا است؟!!! در مورد پرداخت خمس به اهلش.

يزيد بن هرمز مى‏گويد نجدة (بن عامر حرورى كه از خوارج بود) نامه ‏اى به ابن عباس نوشت و در آن از سهم ذى القربى پرسيد. در جواب گفت: خمس مال ما است به خاطر قرابت با رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله؛ عمر مقدارى به ما داد و چون آن را كمتر از حقمان ديديم نپذيرفتيم. او نيز حاضر نشد بر آن بيفزايد.

سنن أبي داود، ج 3 ص 146، كتاب الخراج والامارة والفى‏ء، باب في بيان مواضع قسم الخمس وسهم ذى القربى، ح 2982.سنن نسائى، ج 7 ص 136 و 137، كتاب قسم الفى‏ء، باب اول، ح 4139 و 4140.

حديث فوق را غير از ابو داود و نسائى، مسلم هم در صحيحش نوشته ولى از آنجا كه بايد امانت را ادا كرده باشد! تحفظا لكرامة الخليفة به جاى: «وكان عمر عرض علينا من ذلك عرضا رأيناه دون حقنا...» نوشته است: «... هولنا. فابى علينا قومنا ذاك. يعنى: «قوم ما ابا كردند كه به ما بدهند. در پاورقى نيز چنين معنى كرده كه منظور از قوم ما واليان و حكمرانان بنى اميه مى ‏باشد!

صحيح مسلم، ج 3 ص 1444، كتاب الجهاد والسير، باب 48، حديث 137 به بعد

البته از روايات مسلم و ترمذى برمى آيد كه نجدة چند سؤال كرده بود كه جناب ترمذى صلاح نديد كه سؤال مربوط به خمس را مطرح كند!

سنن ترمذی، ج 4 ص 106، ح 1556

توجه داشته باشيد كه همه روايات به يزيد بن هرمز منتهى مى‏ شود.

آرى اينها بود بعض از مصاديق دين عمر كه بر قلم صاحبان صحاح رفت و ما مطمئنيم كه از اينگونه مصاديق در زندگانى خليفه دوم بسيار وجود دارد. زيرا مبناى صاحبان صحاح پوشاندن عيب خلفا -حتى معاويه و يزيد- بوده است و نيز در مدح آنان به آنچنان اشتباهی گرفتار شدند كه براى اينكار به ساحت قدس رسول گرامى اسلام صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله نيز جسارت كرده ‏اند.

و این تنها بخشی از مطاعن و بدعت های عمر بن الخطاب می باشد که حتی در کتب اهل سنت نیز نقل شده است.

موضوع قفل شده است