اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاد؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاد؟

اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاده است؟

اینکه انسان در این دنیا است نتیجه کار خدا است؟ یا نتیجه کار شیطان؟

اگر اینکه انسان در زمین باشد بواسطه اشتباهی بوده که انسان مرتکب شده است و بقیه نسل بشر هم باید تاوان اشتباه جد بزرگ خود را بکشند والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود. بنابراین شیطان برنامه ریزی خدا را تغییر داده است.

اگر انسان فریب شطان را نمی خورد نیازی به بهشت و جهنم و مجازات هم نمی بود. بنابراین اینکه ما در این دنیا هستیم ناشی از کار شیطان است نه خدا چون خدا به انسان گفته بود که فریب شیطان را نخورد تابتواند الی الابد در همانجا بماند.

alamuti;134603 نوشت:
والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود.


با سلام
و ارزوی قبولی طاعات و عبادات

بزرگوار یک به یک سوالاتتان را مورد بررسی قرار می دهیم

در مورد بهشتی که انسان در ان زندگی می کرد:

بهشتي كه آدم و حوا پس از آفرينش در آن جاي گرفتند،
نه بهشت موعود بلكه بهشتي برزخي جلوه گر شده در قالب زندگي غير دنيوي
(محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 14، ص 219، ).

و حتي به باور برخي يكي از باغ هاي پرنعمت و روح افزاي منطقه اي سرسبز از زمين
بوده است

زيرا، بهشت موعود قيامت، نعمتي جاوداني مي باشد كه بيرون رفتن از آن
شدني نيست؛

وانگهي در اين عالم سراسر نيكي و پاكي ابليس آلوده و بي ايمان، وسوسه
هاي شيطاني او و نيز نافرماني خداوند را راهي نيست.
(ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 186،).


بهشتی که ادم و حوا در ان زندگی می کردند یکی از باغ های این زمین بوده است با توجه به دلایل و قراین علما ثابت شده است


alamuti;134603 نوشت:
اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاده است؟


باز سلام

انسان موجودی است تشکیل یافته از جسم و روح
جسم انسان از عالم ماده و روح انسان از عالم دیگری است

با توجه به نوع خلقت انسان خداوند ایشان را مختار افریده است و اسباب و عوامل سقوط و نزول را در اختیار انسان قرار داده است
که اگر بخواهد به تعالی برسد از اسباب ان استفاده بکند و اگر نخواهد هم که هیچ

دنیا دار تضاد و کشاکش و جبهه جنک بین نفس و شیطان است
انسان به این دنیا امده است تا رشد و تعالی خود را بین خوبی ها و بدی ها تجربه کند

انسان در امتحانات و کش و قوس ها و فراز و فرودهاست تا روح خود که متعلق به عالم دیگر است را پرورش دهد

تعالی روح وقتی ارزشمند خواهد بود که انسان خودش ان را در تضادها و بدی ها پرورش دهد و از این دنیای مادیات به عالم ارواح بکشاند

خداوند با توجه به نیازهای انسان در این دنیا عوامل و اسباب تعالی روح را هم فراهم نموده است و با مختار گذاشتن انسان در این دنیا راه تعالی و ضلالت را برای انسان معین کرده است

و این انسان است که هم می تواند روح خود را با معنویات به تعالی برساند و هم می تواند همین روح را در عالم مادیات غرق کند

alamuti;134603 نوشت:
اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاده است؟ اینکه انسان در این دنیا است نتیجه کار خدا است؟ یا نتیجه کار شیطان؟ اگر اینکه انسان در زمین باشد بواسطه اشتباهی بوده که انسان مرتکب شده است و بقیه نسل بشر هم باید تاوان اشتباه جد بزرگ خود را بکشند والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود. بنابراین شیطان برنامه ریزی خدا را تغییر داده است. اگر انسان فریب شطان را نمی خورد نیازی به بهشت و جهنم و مجازات هم نمی بود. بنابراین اینکه ما در این دنیا هستیم ناشی از کار شیطان است نه خدا چون خدا به انسان گفته بود که فریب شیطان را نخورد تابتواند الی الابد در همانجا بماند.

سلام
معنویات چیست ؟ آیا منظور از معنویات عالم مجردات است ؟
از کجا نتیجه گرفته اید که خداوند خواسته ما صرفا با معنویات ( مجردات ) باشیم ؟
از نظر دین با معنویت بود یعنی با خدا بودن یعنی بنده خدا بودن و صفات علیای اورا در حد وجودی خود نشان دادن .
آیا این امر اختصاصی به عالم معنا دارد ؟
اگر نشان دادن صفات الهی مختص عالم معناست پس چرا خداوند حقایق عالم دنیا را نشانه ها و آیات خود می داند ؟
فکر می کنم باید در معنای معنوی بودن تجدید نظر کرد
موفق باشید

alamuti;134603 نوشت:
گر اینکه انسان در زمین باشد بواسطه اشتباهی بوده که انسان مرتکب شده است و بقیه نسل بشر هم باید تاوان اشتباه جد بزرگ خود را بکشند والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود. بنابراین شیطان برنامه ریزی خدا را تغییر داده است.

سلام

یک نکته ایی که ممکنه در این بین فراموش شود جواب خدا به ملائک است که می گوید من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم

دقت کنید خدا می خواهد ادم خلیفه او در زمین باشد

حال باید این خلیفه روی زمین بیاید چه شیطانی بود و چه خیر

و برای رسیدن به درجه خلافت و به ار ثبردن زمین باید صالح شود و نیاز به یکسری اسباب هست که اسباب خوب و شر وجود دارد

اسباب خوب ملائکه و نفس لوامه و انبیاو اوصیا هستند

و اسباب بد شیاطین و نفس اماره

و فرصتی معلوم به انسان داده شده تا با اختیار خویش راه را انتخاب کند و خود خدا راه خوب و رسیدن به خلیفه خدا شدن را به ادمی آموخت اما مجبور به اطاعتش نکرد

و انسان مختار است که بین شقاوت و خوشبختی یکی را برگزیند:Gol:

alamuti;134603 نوشت:
اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاده است؟ اینکه انسان در این دنیا است نتیجه کار خدا است؟ یا نتیجه کار شیطان؟ اگر اینکه انسان در زمین باشد بواسطه اشتباهی بوده که انسان مرتکب شده است و بقیه نسل بشر هم باید تاوان اشتباه جد بزرگ خود را بکشند والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود. بنابراین شیطان برنامه ریزی خدا را تغییر داده است. اگر انسان فریب شطان را نمی خورد نیازی به بهشت و جهنم و مجازات هم نمی بود. بنابراین اینکه ما در این دنیا هستیم ناشی از کار شیطان است نه خدا چون خدا به انسان گفته بود که فریب شیطان را نخورد تابتواند الی الابد در همانجا بماند.

سلام دوست عزیز و تشکر از سوال خوبتون

در جواب شما چند نکته را ذکر می کنم :

1-خداوند متعال می خواست انسان به کمال برسد وبا اختیارخود این راه را بپیماید.جهان مادی جهانی است پر از امتحانات که عیار انسان در آن نمایان می شود.

2-طبق آیات قرآن مخصوصا آیه 30 سوره بقره(انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در زمین جانشینی قرار می دهم)از اول هم قرار بود انسان ها در زمین زندگی کنند و حتی اگر حضرت آدم هم از درخت ممنوعه نمی خورد فرقی به حال ما نمی کرد.

3- فقط شیطان نیست که انسان را گمراه می کند بلکه در خود انسان هم نفسی است به نام نفس اماره که اورا به پیروی از هوای نفس و بدی ها می خواند وحتی اگر شیطان هم نبود باز امکان گناه وجود دارد.آیه 53 سوره یوسف به این مطلب اشاره دارد:

(وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ)

(من هرگز خودم را تبرئه نمى ‏کنم، که نفس بسيار به بديها امر مى‏ کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.)

alamuti;134603 نوشت:
اگر خدا می خواست انسان دنبال معنویات باشد چرا او را به دنیای مادی فرستاده است؟

با سلام و تشكر:Gol:

اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه انسان با اختيار بدنبال معنويات برود نه با جبر و اكراه، زيرا پيروي از معنويات در صورتي ارزشمند است كه از سر اختيار و قرار گرفتن انسان، بر سر دوراهي ها باشد. از اينرو انسان خلق شد تا با انتخاب و اختيار راه سعادت خود را بيابد و لازمه ي آن قرار گرفتن در موقعيت تضادها و تعارض ها و دوراهي هاست كه از جمله اقتضاءات عالم مادي است.

alamuti;134603 نوشت:
اینکه انسان در این دنیا است نتیجه کار خدا است؟ یا نتیجه کار شیطان؟

اينكه انسان در دنياست نه نتيجه كار خداست و نه شيطان، بلكه نتيجه و پيامد غرض و هدف افرينش، يعني بكارگيري عقل و اختيار انسان در مسير انتخاب راه سعادت يا شقاوت است و نيز مواجهه با امتحانات و سنت هاي الهي براي رشد و تكامل انسان.

alamuti;134603 نوشت:
اگر اینکه انسان در زمین باشد بواسطه اشتباهی بوده که انسان مرتکب شده است و بقیه نسل بشر هم باید تاوان اشتباه جد بزرگ خود را بکشند والا ظاهرا قرار نبوده انسان ار بهشت خارج بشود. بنابراین شیطان برنامه ریزی خدا را تغییر داده است.


چنانكه در بالا اشاره شد، انسان در برنامه خلقت، مقرر بوده با توجه به بهره مندي از عقل و اختيار خليفه ي خدا بر زمين باشد، و در اين ميان، خود مسير سعادت خويشتن را رقم بزند، برنامه ريزي خدا در سطح عالي و متكامل، همان است كه از ابتداي خلقت تا كنون در جريان بوده و هست، از طريق و اسباب و علل و شرايط حاكم بر هستي ...

از اينرو شيطان نه چنين قدرتي دارد كه بتواند برنامه ريزي خدا را تغيير دهد و اگر بعنوان قدرتي معارض خدا چنين امكاني برايش ميسور بود، نظام و استواري خلقت را به نفع خود دچار دگرگوني مي كرد و بيش از اينها مسير جهان هستي را به نفع اهداف خويش متغير مي ساخت. و اصولاً عالم هستي داراي دو خدا مي بود، خداي خير و خداي شر و اين دو دائماً در حال جدال و خنثي سازي اقدامات يكديگر بودند و در اين كشاكش قدرتها معارض، هيچ نظم و استواري مشاهده نمي شد.

و حال آنكه ما در طول تاريخ، شاهد نظم و اتقان و استواري عالم هستي در ابعاد و اقسام مختلف ان هستيم و اصولاً انچه در عالم هستي جريان دارد خير است، حتي شروري هم كه در عالم مشاهده مي شوند، نظير مرگ و بيماري و زلزله و فقر و امثالهم، يا با كمي تأمل و دقت، قابل بازگرداندن به خير هستند و يا اين قبيل شرور از امور عدمي اند.

alamuti;134603 نوشت:
اگر انسان فریب شطان را نمی خورد نیازی به بهشت و جهنم و مجازات هم نمی بود. بنابراین اینکه ما در این دنیا هستیم ناشی از کار شیطان است نه خدا چون خدا به انسان گفته بود که فریب شیطان را نخورد تابتواند الی الابد در همانجا بماند.

اينكه آدم فريب شيطان را خورد گر چه معصيتي مرتكب نشد اما از بهشت برزخي رانده شد تا در دنيا با توجه به اقتضاءات آن(امتحانات و سختي ها) و با استفاده از عقل و اختيار خود مراتب رشد و كمال و سير تقرب الي الله را در خود فراهم سازد و به مقام خليفه اللهي نائل شود. به جائي برسد كه گوي سبقت را از ملائكه بربايد.

اين خود انسان بود كه چنين سرنوشتي را براي خويش رقم زد نه آنكه بگوييم كار خدا يا شيطان بوده است؟ اين دنيا نيز بمثابْ همان ميدان و همان امتحاني است كه براي آدم ابوالبشر و حضرت حوا مهيا گرديد. همه انسان ها گويا در بهشتي با انواع و اقسام نعمات قرار گرفته اند، و شيطان و نفس بعنوان عوامل مزاحم و وسوسه گر وجود حقيقي دارند و خداوند در كنار عقل و اختيار و استعدادهاي وجودي بشر (حجت هاي دروني) پيامبران الهي و كتب را (حجت هاي بيروني) براي هدايت انسان ارسال و نازل فرموده تا در اين ميدان كارزار امتحان الهي، انسان كدام راه را برگزيند.

چنانكه آيه كريمه مي فرمايد: "انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً".

موفق باشيد ...:Gol:


1- هدف از خلقت :

قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .

روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .

آنجا که می فرماید :

" تسبح له السماوات السبع و الارض و من فيهن و ان من شي‏ء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم " 2
" آسمانهاى هفتگانه و زمين و کسانى که در آنها هستند، همه تسبيح او مى‏گويند؛ و هر موجودى ، تسبيح و حمد او مى‏گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را نمى‏فهميد . "

اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .

آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :

" كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 3

" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم "

بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلب و جانش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش و عبوديت عاشقانه او بنشیند .

و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .

آنجا که می فرمایند :

" و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " 4

" من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند ! "

بدین رو ، ایشان ، خلقت را عبث و بیهوده نیافرید و خود را غایت آن قرار داد .

آنجا که می فرمایند :

" افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون "5

" آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما برنمی گردید ؟ "

و برای این هدف ، در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .

آنجا که می فرمایند :

" علم ادم الاسما کلها " 6

" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "

و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .

آنجا که می فرماید :

" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون "7

" گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پيروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند ."

و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .

آنجا که می فرمایند :

" اني جاعل في الارض خليفة " 8

" من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد .

بنابر این ، این انسان خلیفه و جانشین حضرت حق شد روی زمین .

اما با این تفاوت که ؛ خداوند کامل مطلق است ، و انسان ، ناقصی که امکان و قابلیت اتصاف به همه اوصاف خداوندی را دارا بوده که اگر او را مطیع شد و در راه ، جز او را هدف قرار نداد ، همو خواهد شد .

آنجا که حضرتش در حديث قدسي می فرمایند :

" عبدى اطعنى اجعلك مثلى انا حىّ لا اموت اجعلك حىّ لا تموت، انا غنى لا افتقر اجعلك غنياً لا تفتقر أنا مهما أشاء يكون اجعلك مهما تشاء يكون" 9

" بنده من، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم. من زنده اى هستم كه مرگ ندارم، پس به تو نيز حياتى جاودانه مى دهم. من بى نيازى هستم كه فقر ندارم، تو را چنان غنا بخشم كه محتاج نگردى. من هر چه اراده كنم هستى مى يابد، تو را مقامى مى دهم كه هر چه اراده كنى پديد آيد. "

اما برایخداگونه شدن ، باید استعدادهای تکوینی و ذاتی انسان ، زمینه رشد یابد و امکان فعلیت .

و البته ، این عرصه و مقام را خداوند فقط به دنیای زمینی ارزانی کرده است .

ادامه مطلب در :

دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی

سرنوشت انسان ، جبر یا اختیار

درخت ممنوعه ( منهیه ) چه بود ؟ و چرا آدم و حوا عریان شدند ؟

موضوع قفل شده است