علت خلق دار فانی چیست؟؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت خلق دار فانی چیست؟؟

سلام.

میدانیم که خدا بر هر چیزی قادر است.

میدانیم خدا علم غیب دارد.

باز فرض کنیم ما به دنیای فانی می آییم, تغییراتی روی ما انجام میشود ,مثلا کامل میشویم یا به سوی شیطان میرویم و ............. بعد به دیار باقی میشتابیم! در واقع من به شکل a وارد دنیا میشوم و به شکل b خارج.

خدا بدون نیاز به عالم فانی میتواند شخص را از a به b ببرد. و با علم خود از کیفیت دقیق این a و b اگاه است. مسیر حرکت a به b را هم میداند.

پس لزومی به خلق دار فانی نبود.در واقع میشد ما در عالم ذر چشمانمان را ببندیم سپس چشمانمان را باز کنیم و در جهنم و یا بهشت باشیم.

خلق دنیای فانی بیهوده است.:!!!:

عالم ذر -----------> دنیای فانی -------------> دیار باقی(آخرت)

مهندس a;133889 نوشت:
سلام.

خدا بدون نیاز به عالم فانی میتواند شخص را از a به b ببرد. و با علم خود از کیفیت دقیق این a و b اگاه است. مسیر حرکت a به b را هم میداند.

خوب خدا میدونه ما که نمیدونیم.اگه هم میگفت مستقیم بفرمایید جهنم کی حرف خدا رو قبول میکرد؟

سلام.

pofef;133908 نوشت:
خوب خدا میدونه ما که نمیدونیم.اگه هم میگفت مستقیم بفرمایید جهنم کی حرف خدا رو قبول میکرد؟

مهندس a
در واقع میفرمایید که خدا اینجوری میخواسته دهن آدم ها رو ببنده و کسی اعتراض نکنه که از کجا معلوم......

سه نکته هست

[="Blue"]اول : اینکه اوون دنیا که پرده ها فرو افتد ! و همه در محضر خدا هستن کسی جرات داره بگه که چنین و چنان؟[/]

[="DarkRed"]دوم : اگر بخواد اعتراض کنه که خیلی اعتراضا میتونه بکنه مثلا همین الانشم که این دار فانی رو میگذرونیم اون دنیا طرف میتونه بگه خدا به من ثروت میدادی من انفاق میکردم الان تو بهشت بودم یا من اگه فلان چیزو داشتم فلان کار رو میکردم. واضحه که خدا برای اینکه دهن این رو ببنده نمیاد دوباره بفرستش به دنیا. احتمالا خدا میگه من میدونم چکاره هستی اعتراض نکن. همین جواب رو خدا برای اون حالتی که دنیای فانی نیست میتونه بده.[/]

[="SeaGreen"]سوم: از اینها گذشته هرکی اعتراض کرد خدا میتونه مثل 1 فیلم که آدم میبینه به اون شخص نشون بده که اگه در دنیای فانی بود چکار میکرد در واقع بهش الهام میکنه ذره ای از علم غیبش رو راجع به اون شخص و شخص رو ساکت میکنه.[/]

مهندس a;133889 نوشت:
سلام.

میدانیم که خدا بر هر چیزی قادر است.

میدانیم خدا علم غیب دارد.

باز فرض کنیم ما به دنیای فانی می آییم, تغییراتی روی ما انجام میشود ,مثلا کامل میشویم یا به سوی شیطان میرویم و ............. بعد به دیار باقی میشتابیم! در واقع من به شکل a وارد دنیا میشوم و به شکل b خارج.

خدا بدون نیاز به عالم فانی میتواند شخص را از a به b ببرد. و با علم خود از کیفیت دقیق این a و b اگاه است. مسیر حرکت a به b را هم میداند.

پس لزومی به خلق دار فانی نبود.در واقع میشد ما در عالم ذر چشمانمان را ببندیم سپس چشمانمان را باز کنیم و در جهنم و یا بهشت باشیم.

خلق دنیای فانی بیهوده است.:!!!:

عالم ذر -----------> دنیای فانی -------------> دیار باقی(آخرت)

دوست عزیز سوال شما تقریبا شبیه همان سوالی است که می گوید خداوند می دانست که ما گنهکار و یا رستگاریم پس چرا می خواست انسان ها را امتحان کند و از این نمونه مثال ها.

اما نکته ای که شما توجه ندارید اینست که حالتb وابسته به اختیار و مسیر حرکت و عمل انسان ها دارد که یا رستگار از این جهان می روند یا غیر رستگار.

در واقع علم خداوند به اعمال انسان از روی اختیار تعلق گرفته است.یعنی خدا می داند این انسان با اختیار خود چه راهی را بر می گزیند؟سعادت یا شقاوت؟
بدیهی است اگر مسیر a تا b نبود دیگر b هم معنا نداشت.

در ثانی از رحمت خدا به دور است که شخصی را تا امتحان نکرده و او متوجه اشتباه خود نشده است توبیخ و عذاب کند.

ثالثا سعادتی ارزش دارد که با آگاهی و با اختیار انسان به دست آمده باشد.روح انسان با تحمل سختی ها و انجام کار نیک به کمال برسد.

مهندس a;133889 نوشت:
سلام. میدانیم که خدا بر هر چیزی قادر است. میدانیم خدا علم غیب دارد. باز فرض کنیم ما به دنیای فانی می آییم, تغییراتی روی ما انجام میشود ,مثلا کامل میشویم یا به سوی شیطان میرویم و ............. بعد به دیار باقی میشتابیم! در واقع من به شکل a وارد دنیا میشوم و به شکل b خارج. خدا بدون نیاز به عالم فانی میتواند شخص را از a به b ببرد. و با علم خود از کیفیت دقیق این a و b اگاه است. مسیر حرکت a به b را هم میداند. پس لزومی به خلق دار فانی نبود.در واقع میشد ما در عالم ذر چشمانمان را ببندیم سپس چشمانمان را باز کنیم و در جهنم و یا بهشت باشیم.

سلام
این سوال بخاطر عدم اطلاع از اساس انگیزه خلقت است . خدای متعال از خلقت مقصودی جز ظهور و جلوه گری که موجب شناخت او می شود نداشته است . پس این سیری که ما در خلقت می بینیم همان ساختار ظهور و جلوه گری اوست . اگر موضوع را اینطوری ببینیم به ساختار خلقت اعتراض نمی کنیم
موفق باشید

سلام.

علامه حلی عزیز

علامه حلي;134064 نوشت:
ز سوال شما تقریبا شبیه همان سوالی است که می گوید خداوند می دانست که ما گنهکار و یا رستگاریم پس چرا می خواست انسان ها را امتحان کند و از این نمونه مثال ها

شبیه است اما تفاوت هم دارد.

علامه حلي;134064 نوشت:
بدیهی است اگر مسیر a تا b نبود دیگر b هم معنا نداشت.

1[="seagreen"]-میدانیم اگر سنگ بزرگی را با شدت کافی به شیشه ای معمولی بزنیم شیشه میشکند.ما انسانها این علم را با تجربه کردن بدست آورده ایم.اما نیازی نیست واقعا عملی اتفاق بیوفتد تا خدا آگاه شود از نتیجه آن.

خدا میداند من با اختیار خود چه مسیری را میروم .آن مسیر چه اثراتی بر جسم و جان من دارد. خدا بر جسم و جان من کاملا تواناست.========>نیازی به خلق جهان فانی نبود.(اگر فرضیات درست باشند)
[/]

علامه حلي;134064 نوشت:
در ثانی از رحمت خدا به دور است که شخصی را تا امتحان نکرده و او متوجه اشتباه خود نشده است توبیخ و عذاب کند.

2- [="darkred"]وقتی نتیجه امتحان مشخص است ,امتحان چرا؟ اگر شخص اعتراض کرد خدا ذره ای از علم غیبش را برای بنده رو میکند که ای بنده جان ببین این تو هستی در دنیا[/]

([="darkorange"]اینجا معمولا مثال معلمی میزنند که میداند شاگردش مردود است اما برای آگاه شدن شاگرد امتحان میگیرد از او. این مثال منطبق با بحث ما نیست زیرا تنها راه معلم برای معتقد کردن دانش اموز به مردود شدنش امتحان است.اما خداوند راه های بهتری هم در ید قدرت بی انتهای خود برای آگاه کردن شخص دارد.)
[/]

علامه حلي;134064 نوشت:
ثالثا سعادتی ارزش دارد که با آگاهی و با اختیار انسان به دست آمده باشد.روح انسان با تحمل سختی ها و انجام کار نیک به کمال برسد.

3[="royalblue"]-
الف: حرف من منافاتی با اختیار ندارد.
ب: خداوند میتواند انسان را آگاه کند که اگر در دارفانی بود چه میکرد.
ج: خداوند آن قدرت را دارد که روح انسان را ناگهان به گونه ای تغییر دهد که گویا همان مشکلات را تحمل کرده و .......
[/]

[="sienna"]سلام.

حامد;134065 نوشت:
این سوال بخاطر عدم اطلاع از اساس انگیزه خلقت است . خدای متعال از خلقت مقصودی جز ظهور و جلوه گری که موجب شناخت او می شود نداشته است . پس این سیری که ما در خلقت می بینیم همان ساختار ظهور و جلوه گری اوست . اگر موضوع را اینطوری ببینیم به ساختار خلقت اعتراض نمی کنیم
موفق باشید

من به کل خلقت کاری ندارم!!بحث من دار فانی بود فقط .
خداوند جلوه گری اش را در همان عالم ذر و آخرت هویدا میکرد.[/]

مهندس a;134076 نوشت:
من به کل خلقت کاری ندارم!!بحث من دار فانی بود فقط . خداوند جلوه گری اش را در همان عالم ذر و آخرت هویدا میکرد.

سلام
از جزئی ترین تا کلی ترین مراتب دار وجود همه و همه مسیر تحقق این خواست الهی هستند .
دیگر اینکه ما از وجود و نحوه ظهور آن چه می دانیم که بخواهیم به خدا راه حل بهتری برای ظهور پیشنهاد کنیم ؟
موفق باشید

سلام.

1-اول از کجا میگویید هدف تجلی خداوند بوده. دلیل عقلی بیاورید.یا تاپیکی معرفی کنید.

2-دوم از کجا میگویید بدون خلق فلان چیز این تجلی انجام نمیشد؟؟

3-اگر بخواهید که بگویید که اگر چیزی خلق شود و هدفی نداشته باشد آنگاه خدا کار بیهوده انجام داده و خدا کار بیهوده انجام نمیدهد, پس هرچیزی هدفی دارد. درست نیست زیرا اول باید ثابت کنید که خدا کار بیهوده انجام نمیدهد.

مهندس A;134091 نوشت:
اول از کجا میگویید هدف تجلی خداوند بوده. دلیل عقلی بیاورید.یا تاپیکی معرفی کنید.

سلام
در حدیث قدسی است که :
من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم

مهندس A;134091 نوشت:
دوم از کجا میگویید بدون خلق فلان چیز این تجلی انجام نمیشد؟؟

به دلیل وجدان یعنی همین حقیقتی که واقع شده است که خلق خداست
مهندس A;134091 نوشت:
اگر بخواهید که بگویید که اگر چیزی خلق شود و هدفی نداشته باشد آنگاه خدا کار بیهوده انجام داده و خدا کار بیهوده انجام نمیدهد, پس هرچیزی هدفی دارد. درست نیست زیرا اول باید ثابت کنید که خدا کار بیهوده انجام نمیدهد.

خیر نیازی به دلیل حکمت نداریم بلکه دلیل وجدان کافی است
موفق باشید

سلام.

حامد;134095 نوشت:
در حدیث قدسی است

دلیل عقلی نه نقلی.

حامد;134095 نوشت:
خیر نیازی به دلیل حکمت نداریم بلکه دلیل وجدان کافی است

متاسفانه من به اندازه شما -وجدان- ندارم. دلیل عقلی و منطقی دارید بفرمایید.

مهندس a;134100 نوشت:
دلیل عقلی نه نقلی.

سلام
هدف چیزی است که انجام دهنده کار ندارد و از انجام کار ، کسب آن را اراده می کند
خدا کمال مطلق است اما اگر خودش باشد و خودش کسی چه می داند که او کمال مطلق است پس شناخته شدن هدف خدای متعال است اما شناخته شدن چه ربطی به خلقت دارد ؟ چون هرچیزی به آثارش شناخته می شود پس خداوند خلق می کند تا در اثرش شناخته شود و بدین گونه شناخته شدن انگیزه خلقت است .

مهندس a;134100 نوشت:
متاسفانه من به اندازه شما -وجدان- ندارم. دلیل عقلی و منطقی دارید بفرمایید.

منظور از وجدان یافتن است نه آن قاضی درونی . یعنی همین که این مرتبه از خلقت را می یابیم پی می بریم برای ظهور لازم است
موفق باشید

سلام.

حامد;134103 نوشت:
خدا کمال مطلق است اما اگر خودش باشد و خودش کسی چه می داند که او کمال مطلق است

چه نیازی هست کسی بداند او کمال مطلق است؟

سلام.
راستی چرا خدا باید کمال مطلق باشد؟ بودن خدایی که بعضی کمالات را ندارد چه مشکلی دارد؟ چگونه ثابت میشود همه صفات خدا در حد کمال است؟ اگر تاپیک خاصی هست بفرمایید تا مراجعه کنم.


سلام:Gol:

مهندس A;134118 نوشت:
اگر تاپیک خاصی هست بفرمایید تا مراجعه کنم.


چطور بدونيم كه خداوند كمال مطلق هست؟

در پناه حق:Gol:


ممنون از کاربر عزیز زینب سادات.

سوالاتی که برام مطرح شد راجع به اون موضوع , رو ادامه اون تاپیک نوشتم.

مهندس a;134117 نوشت:
چه نیازی هست کسی بداند او کمال مطلق است؟

سلام
خودش که می خواهد بداند کیست و دارایی اش چه جلوه ها دارد
او خود بیش از هرچیز مشتاق ظهور و مشاهده کمالات خویش است
رخ زیبا تاب پرده نشینی ندارد
موفق باشید

سلام.

حامد;134259 نوشت:
خودش که می خواهد بداند کیست و دارایی اش چه جلوه ها دارد

[="green"]خودش که میداند, ناسلامتی علم غیب دارد.[/]

مهندس A;133889 نوشت:
سلام.

میدانیم که خدا بر هر چیزی قادر است.

میدانیم خدا علم غیب دارد.

باز فرض کنیم ما به دنیای فانی می آییم, تغییراتی روی ما انجام میشود ,مثلا کامل میشویم یا به سوی شیطان میرویم و ............. بعد به دیار باقی میشتابیم! در واقع من به شکل a وارد دنیا میشوم و به شکل b خارج.

خدا بدون نیاز به عالم فانی میتواند شخص را از a به b ببرد. و با علم خود از کیفیت دقیق این a و b اگاه است. مسیر حرکت a به b را هم میداند.

پس لزومی به خلق دار فانی نبود.در واقع میشد ما در عالم ذر چشمانمان را ببندیم سپس چشمانمان را باز کنیم و در جهنم و یا بهشت باشیم.

خلق دنیای فانی بیهوده است.:!!!:

عالم ذر -----------> دنیای فانی -------------> دیار باقی(آخرت)


با سلام و تشکر:Gol:

دوستان پاسخ های نسبتاً خوبی داده اند بنده هم مطالبی را می افزایم:

بزرگوار آنچه مسلم است اینكه غرض از خلقت، آزمایش و امتحان انسان برای فراهم آمدن زمینه های كمال اوست‌. "الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایكم احسن عملا". (ملك / 2)ً. خدایی كه مرگ و زندگانی را آفرید كه شما بندگان را بیازماید كه كدام نیكوتر است‌.

بعلاوه انسان موجودی است دارای استعداد، اراده و انتخاب‌، اوست كه با در اختیار داشتن وسایل هدایت و ضلالت می تواند خود را به قلّه كمال برساند یا در ورطه گناه سقوط كند.

ببینید بزرگوار اشكال شما در صورتی وارد بود كه خداوند متعال ستمكاران و اهل شقاوت را ستمكار و شقی می‌آفرید، در حالیكه چنین نیست; خدای متعال، همه انسانها را مساوی آفریده و وسایل هدایت و ضلالت را در اختیار آنها قرار داده است تا با انتخاب خود راه بندگی و یا طغیان را برگزینند.

اگرخداوند كسانی، را بر خلاف حکمتش، خلق كند كه صرفاً اعمالشان آنها را به سعادت می رساند و كسانی را كه صرفاً با اعمالشان به خود صدمه می زنند از اصل و اساس نمی آفرید، در حقیقت این با اصل اختیار و با اصل حکمت بالغۀ الهی تناقض دارد.

آن چیزی كه انسان فطرتاً آرزویش را دارد حقیقت انتخاب است، یعنی از میان دو راه، آنی را كه می خواهد انتخاب كند و در آن راه رنجها و سختیها می برد. در این صورت اگر به سعادت برسد این ارزش، مستند به او خواهد بود و جایگاهی كه پیدا می كند از روی استحقاق و شایستگی و حسن انتخابش است . اما اگر جز این راه، راه دیگری امكان تحقق نداشته باشد انسان مسلوب الاراده می شود و در حقیقت، اراده و انتخاب، معنای خودش را از دست می دهد و این كمال، دیگر مستند به انسان نیست و قابل مدح و ذم و مستوجب پاداش و عقاب نیز نخواهد بود.

به عبارتی اگر خداوند كسانی را خلق كند كه غایت امرشان فقط بهشت باشد، افراد بعنوان اعتراض می توانند بگویند كه خداوند اراده ای كرده كه همان تحقق پیدا می كند و ما هر چه بكنیم چه بد و چه خوب، همان را كه خداوند خواسته می شود. در اینصورت، ارسال رسل، انزال كتب و تربیت انبیاء امری بیهوده و بی نتیجه خواهد بود و هر كسی به هرگونه كه بخواهد عمل كند وهیچ ممنوعیتی وجود نخواهد داشت. و تحقق این امر در حالیكه این آثار و تبعات را دارد خود انسان هم یك احساس اعتراض گونه پیدا می كند كه در واقع اعتراض به جبر است.

موفق باشید ...:Gol:

مهندس A;134076 نوشت:
سلام.
من به کل خلقت کاری ندارم!!بحث من دار فانی بود فقط .
خداوند جلوه گری اش را در همان عالم ذر و آخرت هویدا میکرد.

با سلام:Gol:

بطور اجمال در پست قبلی مطالب را عرض کردیم، برای آگاهی بیشتر از هدف آفرینش می توانید به آدرس زیر هم مراجعه کنید:

http://www.pasokhgoo.ir/node/9841

موفق باشید ...:Gol:

مهندس a;134341 نوشت:
خودش که میداند, ناسلامتی علم غیب دارد.

سلام
دانایی او در مقام ذات است که با ذاتش یکی است اما او می خواهد در مقام فعل بداند فعلی که بدون تحقق خارجی نمی توان آنرا چشید و یافت . مثل اینکه شما صوت قرآن آموخته باشید . تا آنرا با صدای دلنشینی ظهورش ندهید نمی دانید چه مزه ای دارد
موفق باشید

سلام.

حامد;134436 نوشت:
دانایی او در مقام ذات است که با ذاتش یکی است اما او می خواهد در مقام فعل بداند فعلی که بدون تحقق خارجی نمی توان آنرا چشید و یافت . مثل اینکه شما صوت قرآن آموخته باشید . تا آنرا با صدای دلنشینی ظهورش ندهید نمی دانید چه مزه ای دارد

خداوند باید به اندازه ای قادر و دانا باشد که بدون تحقق فعل خارجی هم متوجه بشود قدرتش در چه حدی است.

قاری مذکور چون علمش ناقص است مجبور است که بخواند تا صدایش را کامل درک کند.خدا شباهتی به قاری مورد مثال ندارد.

سلام.

صدیق;134419 نوشت:
بزرگوار آنچه مسلم است اینكه غرض از خلقت، آزمایش و امتحان انسان برای فراهم آمدن زمینه های كمال اوست‌. "الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایكم احسن عملا". (ملك / 2)ً. خدایی كه مرگ و زندگانی را آفرید كه شما بندگان را بیازماید كه كدام نیكوتر است‌.

کارشناس عزیز خسته نباشید.

اول: آزمایش برای کسی است که اطلاعی از نتیجه ندارد. وقتی نتیجه را بدانید و آزمایش کنید کار بیهوده کرده اید.

دوم:خداوند اگر برای کامل کردن انسان به جهان مادی نیاز داشته باشد که دیگر هیچ.

صدیق;134419 نوشت:
ببینید بزرگوار اشكال شما در صورتی وارد بود كه خداوند متعال ستمكاران و اهل شقاوت را ستمكار و شقی می‌آفرید، در حالیكه چنین نیست; خدای متعال، همه انسانها را مساوی آفریده و وسایل هدایت و ضلالت را در اختیار آنها قرار داده است تا با انتخاب خود راه بندگی و یا طغیان را برگزینند.

...
صحبت بنده این نیست. و من ارتباطی بین این قسمت فرمایش شما و سوال خودم نیافتم.

صدیق;134419 نوشت:
آن چیزی كه انسان فطرتاً آرزویش را دارد حقیقت انتخاب است، یعنی از میان دو راه، آنی را كه می خواهد انتخاب كند و در آن راه رنجها و سختیها می برد. در این صورت اگر به سعادت برسد این ارزش، مستند به او خواهد بود و جایگاهی كه پیدا می كند از روی استحقاق و شایستگی و حسن انتخابش است . اما اگر جز این راه، راه دیگری امكان تحقق نداشته باشد انسان مسلوب الاراده می شود و در حقیقت، اراده و انتخاب، معنای خودش را از دست می دهد و این كمال، دیگر مستند به انسان نیست و قابل مدح و ذم و مستوجب پاداش و عقاب نیز نخواهد بود.

فرضی که من کردم با اراده آزاد هیچ تناقضی ندارد.ببینید:

1-خداوند میداند من در زندگی طبق اراده خودم ,به خواست خودم چه خواهم کرد و چه نخواهم کرد.

2-خداوند با قدرت خود بدون عبور انسان از جهان مادی تغییراتی را که در اثر اَعمال به او اِعمال میشود را روی انسان اعمال میکند.

3 -تمام.

صدیق;134419 نوشت:
اگر خداوند كسانی را خلق كند كه غایت امرشان فقط بهشت باشد، افراد بعنوان اعتراض می توانند بگویند كه خداوند اراده ای كرده كه همان تحقق پیدا می كند و ما هر چه بكنیم چه بد و چه خوب، همان را كه خداوند خواسته می شود. در اینصورت، ارسال رسل، انزال كتب و تربیت انبیاء امری بیهوده و بی نتیجه خواهد بود

مجددا عرض میکنم که عرض من نبود کسی را خلق کند که محکوم به جهنم است!. آیا خدا میداند ما به بهشت میرویم یا جهنم؟ اگر آری؛ آیا ما محکوم به بهشت یا جهنمیم؟؟ نه.
این اعتراض که شما میفرمایید جوابش این است که خدا میداند که شما با اراده آزاد خود چه میکردید اگر روی زمین زندگی میکردید.

(علم بی منتها با جبر و اختیار چه هــــا که نمیکند!):ok:

موضوع قفل شده است