شَک عجیب من

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شَک عجیب من

در حالت غیر معمول. یعنی مثلا همین حالا که ذهنم رو مساله ی وجود خدا متمرکزه وجودش رو قبول دارم. اما وقتی میخوام دعا کنم تا میام دعا کنم یه لحظه کلی شک در مورد وجود خدایی که به درگاهش دارم دعا میکنم میاد سراغم و آزارم میده. اینجوری حلاوت دعا رو هم ازم میگیره.
گاهی فکر میکنم وسوسه ی شیطانه. اما حس میکنم اگر اینطور فکر کردم که وسوسه ی شیطانه در واقع خودم رو گول زدم. چون بعدش بالاخره با دل صاف که دعا نمیکنم. همش پس ضمیرم میگم یعنی واقعا دارم با خدایی حرف میزنم؟ نکنه دارم خودمو مسخره میکنم؟
نمیدونم کجای کارم مشکل داره و باید چیکار کنم.
راستی یه چیز دیگه. این قانون جذب هم پاک منو کافر کرده! گاهی معجزات خدا رو به قانون جذب ربط میدم. خودم میام برا خودم فلسفه چینی میکنم و بین آیات قرآن و قوانین جذب نکات کاملا مشابه پیدا میکنم. بعدش میگم خب قانون جذب هم که از قوانینیه که خدا بر دنیا حاکم کرده. بعدش میگم چه خدای بزرگی که....
وقتی میگن از خدا بخواه قطعا بهت میده. به این فکر میکنم که این یعنی انرژی مثبت بفرست و قطعا میشه. خب پس این انرژی مثبت فرستادن کافیه. تمسک به خدا نیاز نیست دیگه!
شایدم ندیدنش آزارم میده. چرا نباید خدایی که نمیبینم رو بپرستم
نمیدونم... در حالت معمول خیلی چیزا در مورد اثبات خدا میدونم اما همونطور که احتمالا از نوشته هام فهمیدین کلا ذهنم آشفته است. تو رو خدا کمکم کنید. من که میدونم خدایی هست. فقط این ذهن سرکش من رام باورهام نمیشه!!!!!!! (مگه اعتقادات من تو ذهنم نیست؟!)
همه اینا رو میدونم اما تا میام بگم خدا؟ یه هو شک میاد تو دلم که کدوم خدا؟!

سلام
قانون جذب كه قديمي شده!
راه كارهاي براي رهيدن از مشكلات روزانه
يه روزي قانون جذب رو پيشنهاد دادند
يه روزي قانون زمان
يه روز ديگه راز شاد زيستن رو در حال و...
يه روزي مي گند! قورباقه ات رو قورت بده! روز ديگه مي گند نده!
يه روز مي گند رو نقطه ضعف هايت ور برو
روز ديگه مي گند نه نقاط مثبتت رو داشته باش! نقاط منفي زياد داري
اونا اگه مي تونستند تا راشو پيدا مي كردند.
بگذريم
شما چرا با ذهنت مي خواهيي خدا رو بخوني
اصلا چرا به ذهنت اينقدر اجازه مي دهي آزارت بده!
ببخشيد ولي خوب من مي خواهم كمكتان كنم!
شما در گير يك وسواس ذهني شديد! البته شيطان هم بيكار نمينشينه! ولي شما مستعد هستيد و اين شما رو با بقيه متفاوت كرده!
اول از همه بايد باور كنيد كه اين يك عارضه است و اصلا ربطي به خدا و خودتون نداره!
پس اول باورتون رو نسبت به خودتون و خدا اصلاح كنيد!
دوباره مي پرسم چرا مي خواهيد خدا رو در ذهنتون جستجو كنيد؟
براي شروع
براي رهيدن از وسوسه ذهن
بايد جلوي ذهن فرار رو بگيريد! البته همه ما دچار آن هستيم
همه ما در ذهن خود زندگي مي كنيم!
مگه تا حالا نشده از كنار بسياري از موضوعات چشم بسته گذشته باشيم...
به من ايمان داشته باشيد
سعي كنيد صداها را بشنويد! صداي آب صداي باد و صداي...
با دستتون سرما و خنكاي آب رو احساس كنيد
خلاصه اول از همه خودتون رو احساس كنيد
البته نه در ذهن
در بيرون از ذهن
سخته ولي بايد تمرين كرد

سرگشته;133698 نوشت:
در حالت غیر معمول. یعنی مثلا همین حالا که ذهنم رو مساله ی وجود خدا متمرکزه وجودش رو قبول دارم. اما وقتی میخوام دعا کنم تا میام دعا کنم یه لحظه کلی شک در مورد وجود خدایی که به درگاهش دارم دعا میکنم میاد سراغم و آزارم میده. اینجوری حلاوت دعا رو هم ازم میگیره.
گاهی فکر میکنم وسوسه ی شیطانه. اما حس میکنم اگر اینطور فکر کردم که وسوسه ی شیطانه در واقع خودم رو گول زدم. چون بعدش بالاخره با دل صاف که دعا نمیکنم. همش پس ضمیرم میگم یعنی واقعا دارم با خدایی حرف میزنم؟ نکنه دارم خودمو مسخره میکنم؟
نمیدونم کجای کارم مشکل داره و باید چیکار کنم.

با سلام و عرض خوش آمد و قبولی طاعات شما عزیز:Gol:

اولاً باید عرض کنم، شكِ ابتدایی نه تنها مذموم نیست بلکه می تواند شروع مباركی برای رسیدن به علم و یقین باشد. آدمی تا چیزی را مسلّم می پندارد و هیچ زاویه پنهان و مجهولی نمی یابد، در پی كنكاش بیشتر بر نمی آید. بسا حقایق گرانسنگی كه تنها پس از یك شك و تردید اولیه به دست آمده اند. بنابراین، شكْ گذرگاهی ارزشمند و گاه بی دلیل به سوی علم و یقین و در نهایت ایمان است و در این شكل خود نامطلوب و رذیلت اخلاقی نیست. ولی شك و تردید هیچ گاه نمی تواند منزلگاه شایسته ای باشد. شك به عنوان مقصد و منزل (حالتی که شما قبل و حین و بعد عبادت) دارید قطعاً یك رذیلت اخلاقی و از آفات بزرگ یقین و ایمان است و مفهوم آن این است كه نفس آدمی ناتوان از تمییز حق از باطل و در میان حق و باطل سرگردان است. بر همین اساس است كه امام علی ـ علیه السّلام ـ به شدت از شك و حیرت نهی می كند و آن را نافی ایمان و موجب كفر می داند: لاترتابوا فتشكّوا، و لاتشكّوا فتكفروا. «تردید و دودلی به خود راه ندهید تا به شك افتید و شك نكنید تا كافر شوید.» (كلینی، كافی، ج 1، ص 48، ح 6.)



سرگشته;133698 نوشت:
راستی یه چیز دیگه. این قانون جذب هم پاک منو کافر کرده! گاهی معجزات خدا رو به قانون جذب ربط میدم. خودم میام برا خودم فلسفه چینی میکنم و بین آیات قرآن و قوانین جذب نکات کاملا مشابه پیدا میکنم. بعدش میگم خب قانون جذب هم که از قوانینیه که خدا بر دنیا حاکم کرده. بعدش میگم چه خدای بزرگی که....

در باره قانون جذب هم می توانید به تایپیک زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=10865


سرگشته;133698 نوشت:
وقتی میگن از خدا بخواه قطعا بهت میده. به این فکر میکنم که این یعنی انرژی مثبت بفرست و قطعا میشه. خب پس این انرژی مثبت فرستادن کافیه. تمسک به خدا نیاز نیست دیگه!

چرا در تصورات تان همیشه بدنبال تفکیک هستید، می توانید هم با کارهای خیر و بقول شما فرستادن انرژی مثبت، زمینه و مقدمۀ تحقق موفقیت و پیشرفت را فراهم کنید و هم در این مسیر، از یاد خدا و طلب استمداد از آن منبع لایزال غفلت نکنید، هم در انجام کارها اعتماد بنفس و اعتماد به تلاش و کار خیر و مثبت خود داشته باشید و هم به خدا توکل کنید. به عبارتی با همان اصل قرآنی "از تو حرکت از خدا برکت" در همه زمینه ها و همه امور وارد شوید.

موفق باشید ...:Gol:

سرگشته;133698 نوشت:
شایدم ندیدنش آزارم میده. چرا نباید خدایی که نمیبینم رو بپرستم

سلام مجدد:Gol:

چرا باید خدایی را که ندیده و نشناخته ای بپرستی؟ دین اسلام دین تحقیقی است و از جمله اصولی که باید در باره ان تحقیق کنی اصل توحید است. باید خدا را بشناسی آنگاه ایمان بیاوری سپس پرستش کنی.

حقیقت وجود خدا آشکارترین حقایق عالم هستی است، مگر می شود انسان با اندک تأمل در زیبائی های نظام خلقت و بیکران هستی به وجود خالق توانا که واجد صفات کمالی علم و قدرت و تدبیر و اراده است پی نبرد؟ مگر می شود انسان، پیچیدگی ها و نظم حاکم بر عالم هستی را ببیند، و خالق و ناظم آن را نبیند (البته نه با چشم سر بلکه با چشم دل)، از آنطرف، برای ساده ترین و ابتدائی ترین سیستم های ساخت بشر قائل به سازنده باشد اما نظام هستی و انهمه پیچیدگی و نظم و استواری آن را اتفاقی و در اثر یک حادثه بشمارد؟

اینها ساده ترین بیان استدلالی است که در اثبات وجود خدا مطرح است، بگونه ای که هر کسی در هر سطح اندیشه می تواند براحتی آن را بفهمد، و درک کند، حتی انسان با اندک رجوع به فطرت و درون خودش،(سیر انفسی) می تواند وجود خدا را احساس کند. مگر می شود انسان، خود را ببیند و به اینهمه ظرافت و دقت و نیز اوج نیازمندی اش پی ببرد و به تدبیر و ناظم و عالم و قادر بودن خدا و غنی و بی نیازی اش پی نبرد؟ آیا این رؤیت و دیدن خدا به گواهی قلب و جان نیست؟ پس چرا می گویید خداوند را ندیده اید و چرا باید خدای ندیده را بپرستید؟(دقت کنید)


سرگشته;133698 نوشت:
آیا می شود،
نمیدونم... در حالت معمول خیلی چیزا در مورد اثبات خدا میدونم اما همونطور که احتمالا از نوشته هام فهمیدین کلا ذهنم آشفته است. تو رو خدا کمکم کنید. من که میدونم خدایی هست. فقط این ذهن سرکش من رام باورهام نمیشه!!!!!!! (مگه اعتقادات من تو ذهنم نیست؟!)
همه اینا رو میدونم اما تا میام بگم خدا؟ یه هو شک میاد تو دلم که کدوم خدا؟!

اگر کسی بخواهد بیشتر، در ادله اثبات وجودی خدا غور کند می تواند استدلالات عقلی و فلسفی را که در کتب فلسفی و کلامی آمده مطالعه کند.

در همین سایت (انجمن کلام و عقائد- خداشناسی- مبحث براهین اثبات خدا) مباحث بسیاری به بیان ساده و تخصصی در همین خصوص، مطرح و پاسخ داده شده که می توانید رجوع کنید:

در همین سایت (انجمن کلام و عقائد- خداشناسی- مبحث براهین اثبات خدا) مباحث بسیاری به بیان ساده و تخصصی در همین خصوص، مطرح و پاسخ داده شده که می توانید رجوع کنید:

http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=98

علاوه بر اینکه تلاش کنید با مطالعه و تحقیق در حقایق و اصول دین، اعتقادات تان را استحکام ببخشید، بکوشید در کنار مطالعه که تلاشی علمی است، به سیر آفاقی و انفسی هم اهتمام ورزید (تلاش عملی) یعنی فرصت هایی در طول شبانه روز را برای توجه به نفس خودتان و قدرت های درونی و بیرونی که خداوند در نهاد شما به ودیعه گذاشته تنظیم کنید، بهترین اوقات برای این تأمل و تدبر و سیر معنوی اوقات عبادت و بندگی است که خداوند برای ارتباط بندگان با خودش مقرر فرموده است.

برای خلاصی از وسواس شیطان لعین، به فرموده قرآن کریم بسیار استعاذه کنید: "وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و هرگاه از شیطان بر تو رنج و فسادی رسید به خدا پناه ببر که او شنوای داناست..."(اعراف، آیه 200)

ببینید تا چه حد مسأله استعاذه، اهمیت دارد که حتی خداوند دستور داده(فعل امر استعذ) قبل از قرائت قرآن نیز، باید از شیطان و وساوسش به خدا پناه برد. آنجا که می فرماید: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ هنگامى كه قرآن مى خوانى از شر شيطان مطرود شده به خدا پناه بر." (نحل، آیه 98)


علاوه بر اینکه تلاش کنید با مطالعه و تحقیق در حقایق و اصول دین، اعتقادات تان را استحکام ببخشید، بکوشید در کنار مطالعه که تلاشی علمی است، به سیر آفاقی و انفسی هم اهتمام ورزید (تلاش عملی) یعنی فرصت هایی در طول شبانه روز را برای توجه به نفس خودتان و قدرت های درونی و بیرونی که خداوند در نهاد شما به ودیعه گذاشته تنظیم کنید، بهترین اوقات برای این تأمل و تدبر و سیر معنوی اوقات عبادت و بندگی است که خداوند برای ارتباط بندگان با خودش مقرر فرموده است.

برای خلاصی از وسواس شیطان لعین، به فرموده قرآن کریم بسیار استعاذه کنید: "وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و هرگاه از شیطان بر تو رنج و فسادی رسید به خدا پناه ببر که او شنوای داناست..."(اعراف، آیه 200)

ببینید تا چه حد مسأله استعاذه، اهمیت دارد که حتی خداوند دستور داده(فعل امر استعذ) قبل از قرائت قرآن نیز، باید از شیطان و وساوسش به خدا پناه برد. آنجا که می فرماید: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ هنگامى كه قرآن مى خوانى از شر شيطان مطرود شده به خدا پناه بر." (نحل، آیه 98)


از اینرو مسأله بسیار حیاتی است، وقتی شیطان، انسان را در مواقع بندگی و حضور عندالله رها نمی کند در باقی اوقات قطعاً دائماً در حال دام گذاری و فتنه گری است. از اینرو اگر انسان می خواهد راهی برای فرار از وساوس شیطان بیابد باید دائماً از شر شیطان به خدا پناه ببرد و استعاذه کند.

تداوم استعاذه و پناه بردن به خدا توأم با مراقبه و حساب کشیدن از نفس، مقدمه ای می شود که انسان به هنگام عبادت، اوقات نماز و بندگی و قرائت قرآن، از نفس آرام و طمأنینه ی بیشتری برخوردار باشد، دیگر وساوس و دسایس شیطان، به هنگام حضور در میعادگاه عبادت، کمتر مؤثر می افتد و در آنها که در تمام اوقات، مراقب و محاسب نفس اند و دائماً به حضرت حق پناهنده اند به هیچوجه اثر نمی کند.

همچنین، بر اساس توصیه بزرگان، خواندن سوره "قل اعوذ برب الناس" و "آیةالکرسی" و ذکر "لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم" نیز مجرب و در آرامش روحی و معنوی و دریافت توفیق و توجهات الهی مؤثر است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام.
شاید این قبیل افکار در برخی سن ها طبیعی باشد. مدتی فرد را آزار می دهند و سپس میروند. من هم چند سال پیش (سالهای اواخر دبیرستان و اوائل دانشگاه) از این افکار در رنج بودم. بحمد الله مرتفع شد. البته نباید به امید رفع آنها در آینده، بیکار نشست. بلکه مطالعه کتابهای اعتقادی (که از نویسندگان شناخته شده و علمای طراز اول باشد)، شرکت در مجالس علما و منابر آنها، مفید است. نکته خیلی مهم دیگر، پرهیز از تماس داشتن (ولو لحظه ای ) با مظاهر خلاف دین (افراد کم ایمان، رادیو ها و رسانه های بیگانه، رسانه داخلی کم ایمان، و ... ) است.

سلام.

یاقوت احمر;133859 نوشت:
نکته خیلی مهم دیگر، پرهیز از تماس داشتن (ولو لحظه ای ) با مظاهر خلاف دین (افراد کم ایمان، رادیو ها و رسانه های بیگانه، رسانه داخلی کم ایمان، و ... ) است.

علت چیست؟؟

ashkan62;133758 نوشت:
سلام
قانون جذب كه قديمي شده!
راه كارهاي براي رهيدن از مشكلات روزانه
يه روزي قانون جذب رو پيشنهاد دادند
يه روزي قانون زمان
يه روز ديگه راز شاد زيستن رو در حال و...
يه روزي مي گند! قورباقه ات رو قورت بده! روز ديگه مي گند نده!
يه روز مي گند رو نقطه ضعف هايت ور برو
روز ديگه مي گند نه نقاط مثبتت رو داشته باش! نقاط منفي زياد داري
اونا اگه مي تونستند تا راشو پيدا مي كردند.
بگذريم
شما چرا با ذهنت مي خواهيي خدا رو بخوني
اصلا چرا به ذهنت اينقدر اجازه مي دهي آزارت بده!
ببخشيد ولي خوب من مي خواهم كمكتان كنم!
شما در گير يك وسواس ذهني شديد! البته شيطان هم بيكار نمينشينه! ولي شما مستعد هستيد و اين شما رو با بقيه متفاوت كرده!
اول از همه بايد باور كنيد كه اين يك عارضه است و اصلا ربطي به خدا و خودتون نداره!
پس اول باورتون رو نسبت به خودتون و خدا اصلاح كنيد!
دوباره مي پرسم چرا مي خواهيد خدا رو در ذهنتون جستجو كنيد؟
براي شروع
براي رهيدن از وسوسه ذهن
بايد جلوي ذهن فرار رو بگيريد! البته همه ما دچار آن هستيم
همه ما در ذهن خود زندگي مي كنيم!
مگه تا حالا نشده از كنار بسياري از موضوعات چشم بسته گذشته باشيم...
به من ايمان داشته باشيد
سعي كنيد صداها را بشنويد! صداي آب صداي باد و صداي...
با دستتون سرما و خنكاي آب رو احساس كنيد
خلاصه اول از همه خودتون رو احساس كنيد
البته نه در ذهن
در بيرون از ذهن
سخته ولي بايد تمرين كرد

فرمایشتان در مورد قانون جذب و غورباقه و اینا رو که قبول ندارم. ردش نکنید این قوانین حاکم بر جهانند. خدا قوانین زیادی رو حاکم بر جهان گذاشته. اینا هم هستند. اصلا خیلی از حرف های روانشناسان این حیطه رو عینا میشه تو قرآن خوند! و این نشون میده اینا اگه تازه کشف کردن خدا یه زمانی به اونها فرمان داده.
بگذریم. این موضوع اهمیت بحث نداره
ولی نمیدونید چقدر خوشحال شدم که انگار دقیقا حرف منو فهمیدین.
وسوساس ذهنی، شیطان، مستعد گول خوردن،ذهن فرار
این عبارات رو تایید میکنم. ولی راستش منظور دوم فرمایشتون که احساس میکنم خیلی هم باید کمکم کنه رو نمیفهمم. یعنی چی که خودم رو احساس کنم؟ که چی بشه؟ مگه میخوام خودمو گول بزنم که ذهنمو رها کنم؟ من میخوام با یقین قلبی خدامو صدا کنم. از شما چه پنهون من خدا رو خیلی دوست دارم. وقت دعا نمیتونم تو ذهنم بهش یقین داشته باشم. ولی وقتی یه اتفاق خوب تو زندگیم میفته با یقین عجیی میگم فقط کار خدا بوده! و واقعا باور دارم که خدا اینکارو کرده. کم و بیش تو یه سری حالات روحی خاص که غالبا آرامش و شادی هستند گاهی تو عوالم خاص خودم احساس میکنم چنان بهش نزدیک شدم که حسش میکنم و... اما نمیدونم لحظات دعا چه مرگم میشه! کمکم کنید من به آرامش لحظات دعا احتیاج دارم.
برم حرفای بقیه رو هم بخونم

صدیق;133855 نوشت:
با سلام و عرض خوش آمد و قبولی طاعات شما عزیز:gol:

اولاً باید عرض کنم، شكِ ابتدایی نه تنها مذموم نیست بلکه می تواند شروع مباركی برای رسیدن به علم و یقین باشد. آدمی تا چیزی را مسلّم می پندارد و هیچ زاویه پنهان و مجهولی نمی یابد، در پی كنكاش بیشتر بر نمی آید. بسا حقایق گرانسنگی كه تنها پس از یك شك و تردید اولیه به دست آمده اند. بنابراین، شكْ گذرگاهی ارزشمند و گاه بی دلیل به سوی علم و یقین و در نهایت ایمان است و در این شكل خود نامطلوب و رذیلت اخلاقی نیست. ولی شك و تردید هیچ گاه نمی تواند منزلگاه شایسته ای باشد. شك به عنوان مقصد و منزل (حالتی که شما قبل و حین و بعد عبادت) دارید قطعاً یك رذیلت اخلاقی و از آفات بزرگ یقین و ایمان است و مفهوم آن این است كه نفس آدمی ناتوان از تمییز حق از باطل و در میان حق و باطل سرگردان است. بر همین اساس است كه امام علی ـ علیه السّلام ـ به شدت از شك و حیرت نهی می كند و آن را نافی ایمان و موجب كفر می داند: لاترتابوا فتشكّوا، و لاتشكّوا فتكفروا. «تردید و دودلی به خود راه ندهید تا به شك افتید و شك نكنید تا كافر شوید.» (كلینی، كافی، ج 1، ص 48، ح 6.)

در باره قانون جذب هم می توانید به تایپیک زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=10865

چرا در تصورات تان همیشه بدنبال تفکیک هستید، می توانید هم با کارهای خیر و بقول شما فرستادن انرژی مثبت، زمینه و مقدمۀ تحقق موفقیت و پیشرفت را فراهم کنید و هم در این مسیر، از یاد خدا و طلب استمداد از آن منبع لایزال غفلت نکنید، هم در انجام کارها اعتماد بنفس و اعتماد به تلاش و کار خیر و مثبت خود داشته باشید و هم به خدا توکل کنید. به عبارتی با همان اصل قرآنی "از تو حرکت از خدا برکت" در همه زمینه ها و همه امور وارد شوید.

موفق باشید ...:gol:


با نهایت شرمندگی حرفتونو کامل قبول دارم

صدیق;133858 نوشت:
سلام مجدد:gol:

چرا باید خدایی را که ندیده و نشناخته ای بپرستی؟ دین اسلام دین تحقیقی است و از جمله اصولی که باید در باره ان تحقیق کنی اصل توحید است. باید خدا را بشناسی آنگاه ایمان بیاوری سپس پرستش کنی.

حقیقت وجود خدا آشکارترین حقایق عالم هستی است، مگر می شود انسان با اندک تأمل در زیبائی های نظام خلقت و بیکران هستی به وجود خالق توانا که واجد صفات کمالی علم و قدرت و تدبیر و اراده است پی نبرد؟ مگر می شود انسان، پیچیدگی ها و نظم حاکم بر عالم هستی را ببیند، و خالق و ناظم آن را نبیند (البته نه با چشم سر بلکه با چشم دل)، از آنطرف، برای ساده ترین و ابتدائی ترین سیستم های ساخت بشر قائل به سازنده باشد اما نظام هستی و انهمه پیچیدگی و نظم و استواری آن را اتفاقی و در اثر یک حادثه بشمارد؟

اینها ساده ترین بیان استدلالی است که در اثبات وجود خدا مطرح است، بگونه ای که هر کسی در هر سطح اندیشه می تواند براحتی آن را بفهمد، و درک کند، حتی انسان با اندک رجوع به فطرت و درون خودش،(سیر انفسی) می تواند وجود خدا را احساس کند. مگر می شود انسان، خود را ببیند و به اینهمه ظرافت و دقت و نیز اوج نیازمندی اش پی ببرد و به تدبیر و ناظم و عالم و قادر بودن خدا و غنی و بی نیازی اش پی نبرد؟ آیا این رؤیت و دیدن خدا به گواهی قلب و جان نیست؟ پس چرا می گویید خداوند را ندیده اید و چرا باید خدای ندیده را بپرستید؟(دقت کنید)

اگر کسی بخواهد بیشتر، در ادله اثبات وجودی خدا غور کند می تواند استدلالات عقلی و فلسفی را که در کتب فلسفی و کلامی آمده مطالعه کند.

در همین سایت (انجمن کلام و عقائد- خداشناسی- مبحث براهین اثبات خدا) مباحث بسیاری به بیان ساده و تخصصی در همین خصوص، مطرح و پاسخ داده شده که می توانید رجوع کنید:

در همین سایت (انجمن کلام و عقائد- خداشناسی- مبحث براهین اثبات خدا) مباحث بسیاری به بیان ساده و تخصصی در همین خصوص، مطرح و پاسخ داده شده که می توانید رجوع کنید:

http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=98

علاوه بر اینکه تلاش کنید با مطالعه و تحقیق در حقایق و اصول دین، اعتقادات تان را استحکام ببخشید، بکوشید در کنار مطالعه که تلاشی علمی است، به سیر آفاقی و انفسی هم اهتمام ورزید (تلاش عملی) یعنی فرصت هایی در طول شبانه روز را برای توجه به نفس خودتان و قدرت های درونی و بیرونی که خداوند در نهاد شما به ودیعه گذاشته تنظیم کنید، بهترین اوقات برای این تأمل و تدبر و سیر معنوی اوقات عبادت و بندگی است که خداوند برای ارتباط بندگان با خودش مقرر فرموده است.

برای خلاصی از وسواس شیطان لعین، به فرموده قرآن کریم بسیار استعاذه کنید: "وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و هرگاه از شیطان بر تو رنج و فسادی رسید به خدا پناه ببر که او شنوای داناست..."(اعراف، آیه 200)

ببینید تا چه حد مسأله استعاذه، اهمیت دارد که حتی خداوند دستور داده(فعل امر استعذ) قبل از قرائت قرآن نیز، باید از شیطان و وساوسش به خدا پناه برد. آنجا که می فرماید: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ هنگامى كه قرآن مى خوانى از شر شيطان مطرود شده به خدا پناه بر." (نحل، آیه 98)

علاوه بر اینکه تلاش کنید با مطالعه و تحقیق در حقایق و اصول دین، اعتقادات تان را استحکام ببخشید، بکوشید در کنار مطالعه که تلاشی علمی است، به سیر آفاقی و انفسی هم اهتمام ورزید (تلاش عملی) یعنی فرصت هایی در طول شبانه روز را برای توجه به نفس خودتان و قدرت های درونی و بیرونی که خداوند در نهاد شما به ودیعه گذاشته تنظیم کنید، بهترین اوقات برای این تأمل و تدبر و سیر معنوی اوقات عبادت و بندگی است که خداوند برای ارتباط بندگان با خودش مقرر فرموده است.

برای خلاصی از وسواس شیطان لعین، به فرموده قرآن کریم بسیار استعاذه کنید: "وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و هرگاه از شیطان بر تو رنج و فسادی رسید به خدا پناه ببر که او شنوای داناست..."(اعراف، آیه 200)

ببینید تا چه حد مسأله استعاذه، اهمیت دارد که حتی خداوند دستور داده(فعل امر استعذ) قبل از قرائت قرآن نیز، باید از شیطان و وساوسش به خدا پناه برد. آنجا که می فرماید: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ هنگامى كه قرآن مى خوانى از شر شيطان مطرود شده به خدا پناه بر." (نحل، آیه 98)

از اینرو مسأله بسیار حیاتی است، وقتی شیطان، انسان را در مواقع بندگی و حضور عندالله رها نمی کند در باقی اوقات قطعاً دائماً در حال دام گذاری و فتنه گری است. از اینرو اگر انسان می خواهد راهی برای فرار از وساوس شیطان بیابد باید دائماً از شر شیطان به خدا پناه ببرد و استعاذه کند.

تداوم استعاذه و پناه بردن به خدا توأم با مراقبه و حساب کشیدن از نفس، مقدمه ای می شود که انسان به هنگام عبادت، اوقات نماز و بندگی و قرائت قرآن، از نفس آرام و طمأنینه ی بیشتری برخوردار باشد، دیگر وساوس و دسایس شیطان، به هنگام حضور در میعادگاه عبادت، کمتر مؤثر می افتد و در آنها که در تمام اوقات، مراقب و محاسب نفس اند و دائماً به حضرت حق پناهنده اند به هیچوجه اثر نمی کند.

همچنین، بر اساس توصیه بزرگان، خواندن سوره "قل اعوذ برب الناس" و "آیةالکرسی" و ذکر "لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم" نیز مجرب و در آرامش روحی و معنوی و دریافت توفیق و توجهات الهی مؤثر است.

موفق باشید ...:gol:

بخش اول فرمایشتون یعنی اینکه خدا رو خیلی ساده در اعماق وجودم میتونم اثبات کنم رو کامل قبول دارم.
فرمایشاتتون در مورد استعاذه از شیطان هم ذهنمو حسابی درگیر کرد و به صحتش مطمئن شدم. میشه بفرمایید منظورتون از اهتمام بر سیر آفاقی و انفسی چیه؟ تا برم دنبال تحقیق و مطالعه در این
زمینه؟

یکی از شک های دیگه هم که وقتی میخوام برم دنبال مطالعه ی بیشتر زیاد میاد تو ذهنم اینه که اولا حس میکنم ته همه ی این مطالعه ها باید به خدا برسم. پس در واقع جواب رو جلوجلو میدونم و انگار مجبورم! و ثانیا بدتر از اون فکرم همش مشغول اینه که وقتی اینهمه راه برا اثبات خدا هست که من با توانایی علمی متوسط میتونم با مطالعه راحت خدا رو اثبات کنم پس چرا سایر افراد دنیا که خدا پرست نیستند نمیتونن با مطالعه به خدا برسن؟ چرا هنوز افراد و ادیانی هستند که خدا رو باور ندارند؟ همچنین وقتی من با اثبات های ساده اسلام رو بهترین میدونم چرا بقیه ی مردم دنیا نمیتونن به این باور برسم؟
پس نکنه من دارم تو جهل میگم خدایی هست. اسلام برترینه و...

یاقوت احمر;133859 نوشت:
سلام.
شاید این قبیل افکار در برخی سن ها طبیعی باشد. مدتی فرد را آزار می دهند و سپس میروند. من هم چند سال پیش (سالهای اواخر دبیرستان و اوائل دانشگاه) از این افکار در رنج بودم. بحمد الله مرتفع شد. البته نباید به امید رفع آنها در آینده، بیکار نشست. بلکه مطالعه کتابهای اعتقادی (که از نویسندگان شناخته شده و علمای طراز اول باشد)، شرکت در مجالس علما و منابر آنها، مفید است. نکته خیلی مهم دیگر، پرهیز از تماس داشتن (ولو لحظه ای ) با مظاهر خلاف دین (افراد کم ایمان، رادیو ها و رسانه های بیگانه، رسانه داخلی کم ایمان، و ... ) است.

دوست عزیزم من 25 سالمه. والا سال هاست به این مرض دچارم! هر سال شب های قدر تصمیم میگیرم از این مشکل نجات پیدا کنم. میشینم تو این شب بیشتر از هر کار دیگه ای سنگامو با ذهنم وامیکنم که ببین یادت باشه خدا هست. برا خودم میشینم از سر نو اثبات میکنم و حتی یه جاهایی یادداشت میکنم اما دوباره از دو روز بعدش تا میام دعا کنم دوباره همون آش و همون کاسه!
من از همه ی دوستای اینجا عذر میخوام . انگا واقعا وسواس فکری دارما ولی در مورد ادامه ی فرمایشتون: خودمم احساس کردم که وقتی خودم رو در معنویات غرق میکنم حس و حال بهتری دارم . اصلا خودم این حالات رو بیشتر دوست دارم. ولی پیش خودم میگم نکنه اینکه جو رو مثبت کنم یه جور گول زدن باشه! من باید تو هر جو و شرایطی به اثبات وجود خدا یقین داشته باشم.
تو رو خدا نزنید منو . میدونم اوضاعم وخیمه!
ولی خدا منو خیلی دوست داره ها. اینقدر تو زندگیم رد پاش به وضوح هست که خودم نمیدونم چرا اینقدر هوامو داره! شاید بخاطر همسفر پاکیه که تو زندگیم دارم...

نهایتا دوباره ازتون تشکر میکنم که برام وقت میذارین. خیلی تشکر میکنم... ازتون خواهش میکنم به سوالاتم جواب بدین. در کنارش دارم کم و بیش مطالعه هم میکنم.
الان میخوام برم نماز صبحم رو بخونم. دارم فکر میکنم دعا کنم و به خود خدا هم بگم کمکم کنه بتونم این مشکلمو حل کنم.
!!!!! چطور پس الان فکر میکنم میتونم راحت دعا کنم و از خدا یه چیزی بخوام؟ پس چرا وقتای دیگه تا میام دعا کنم و بگم خدایا فلان مشکلمو حل کن، به شک میفتم؟! چرا الان برای این مساله که میخوام دعا کنم شک نمیکنم که خدایی هست یا نه؟! وااااااااای تا دیوونه نشدم برم نماز بخونم!

دوست عزیز خیلی قشنگ سوالتو مطرح کردی
ضمن اینکه بزرگواران هم جواب های مفیدی دادند ...من که استفاده کردم

***
در جایگاهی نیستم که بخوام جوابی به سوال شما بدم فقط به عنوان کسی که کمی درک کردم این افکا رشما رو عرض میکنم همونطور که کارشناس محترم هم فرمودن : به خود خدا پناه ببرید از این افکار که او بهترین پناهگاهه ، همونطور که خودتون هم گفتید در معنویات غرق کنید خودتون رو...به افکارتون بها ندید..

کتاب "روی ماه خداوند راببوس" اثر آقای مصطفی مستور رو اگر مایل بودید مطالعه کنید.کمی آدم رو به خودش میاره که دست برداره از این افکار...

سرگشته;133897 نوشت:
فرمایشتان در مورد قانون جذب و غورباقه و اینا رو که قبول ندارم. ردش نکنید این قوانین حاکم بر جهانند.

سلام
يه سوال دارم
شما اين اموزه هاي روانشانسي رو با آموزه هاي ديني تطبيق مي دهيد يا آموزه هاي ديني رو با روانشناسي؟؟؟
به عبارتي ديگر
به نظر شما كدام اصل و معيار است كدام نه!؟
صحت و سقم هر گذاره براساس يك دليل بديهي بايد اثبات شود!
ولي بگذريم
چون من احساس مي كنم مشكل شما در دونستن يا ندونستن نيست!!
شما خوب مي دانيد كه خدا است! و حتي طبق گفته خودتون نسبت به ان علاقه داريد!
يك سوال آيا نسبت به يك موهوم علاقه داريد!؟
حقيقت و واقعيت اين است كه هميشه بايد از علت پي به معلول برد!
نمي خواهم بحث فلسفي كنم! كه بحث به جرو بحث و كل كل با اقايوون بيفته!
فقط مي خواهم يك تلنگر بزنم!
چيزي كه شما به ان شديدا نياز داريد!
تلنگر!
همه ما خونديم كه از نشانه هاي خدا پي به خدا مي بريم! به قول استاد تجليات خداوندي بيانگر خداوند است!
اما يك سوال ظريف
بيانگر چي خداوند است!
وجود خدا يا شناخت و حس و درك خدا!
مسلما مادر مقام اثبات وجوديت خدا بوديم و اين برهان را آورديم!
والا هيچكس نمي تواند بگويد معلول بيانگر معرفت و شناخت علت است!
ايا گرما معرف اتش است؟مسلما نه!
نتيجه و تلنگر
چرا مي خواهيد خدا را با اين قوانين و كلا با ذهن و ...بشناسيد!
خدا بارز و شهودي ترين واقيت و حقيقت هستي است!
و اين يعني بطلان تطورات نفس كه فلاسفه مي گويند!
....
اين ها به كنار
اما احساس وجود و حضور خودتون
يك سوال ساده
اگر كسي به نظافت وسواس داشته باشد را مامور بهداشت مي كنند! يا ناظر كيفي بهداشت!!
مسلما نه!
تعرف الاشياء باضدادها
براي رفع وسواس شما بايد نقطه مخالفآن را تمرين كنيد تا بهاعتدال برسيد!
و آن فرار از ذهن است
يك سوال چه موقع شما كمترين دقدقه ذهني رو داريد؟
وقتي فعاليتي انجام مي دهيدكه ذهني نيست!
و آن احساس بالوجود است!مثل شنيدن يك موسيقي يا تماشاي يك منظره و لمس هرچي كه احساسش براتون شيرينه

سرگشته;133698 نوشت:
در حالت غیر معمول. یعنی مثلا همین حالا که ذهنم رو مساله ی وجود خدا متمرکزه وجودش رو قبول دارم. اما وقتی میخوام دعا کنم تا میام دعا کنم یه لحظه کلی شک در مورد وجود خدایی که به درگاهش دارم دعا میکنم میاد سراغم و آزارم میده. اینجوری حلاوت دعا رو هم ازم میگیره. گاهی فکر میکنم وسوسه ی شیطانه. اما حس میکنم اگر اینطور فکر کردم که وسوسه ی شیطانه در واقع خودم رو گول زدم. چون بعدش بالاخره با دل صاف که دعا نمیکنم. همش پس ضمیرم میگم یعنی واقعا دارم با خدایی حرف میزنم؟ نکنه دارم خودمو مسخره میکنم؟ نمیدونم کجای کارم مشکل داره و باید چیکار کنم. راستی یه چیز دیگه. این قانون جذب هم پاک منو کافر کرده! گاهی معجزات خدا رو به قانون جذب ربط میدم. خودم میام برا خودم فلسفه چینی میکنم و بین آیات قرآن و قوانین جذب نکات کاملا مشابه پیدا میکنم. بعدش میگم خب قانون جذب هم که از قوانینیه که خدا بر دنیا حاکم کرده. بعدش میگم چه خدای بزرگی که.... وقتی میگن از خدا بخواه قطعا بهت میده. به این فکر میکنم که این یعنی انرژی مثبت بفرست و قطعا میشه. خب پس این انرژی مثبت فرستادن کافیه. تمسک به خدا نیاز نیست دیگه! شایدم ندیدنش آزارم میده. چرا نباید خدایی که نمیبینم رو بپرستم نمیدونم... در حالت معمول خیلی چیزا در مورد اثبات خدا میدونم اما همونطور که احتمالا از نوشته هام فهمیدین کلا ذهنم آشفته است. تو رو خدا کمکم کنید. من که میدونم خدایی هست. فقط این ذهن سرکش من رام باورهام نمیشه!!!!!!! (مگه اعتقادات من تو ذهنم نیست؟!) همه اینا رو میدونم اما تا میام بگم خدا؟ یه هو شک میاد تو دلم که کدوم خدا؟!

سلام
در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که :
ایمانی که بر اساس علم و آگاهی باشه تثبیت می شه و به انسان نفع می رسونه و ایمانی که بدون علم باشه می یاد و میره
لذا برای تثبیت ایمان خود به علم دانش روی بیاوردید و خدا را با علم به او باور کنید و بپرستید
و اما قانون جذب یا هر واقعیت دیگری تکیه به خدای متعال دارد حتی سوزاندن آتش هم به اذن تکوینی خداست چه اینکه عالمی که خدا آفریده عالم اسباب است و حقایق از طریق اسباب جلوه می کنند حتی رحمت الهی از طریق اسباب می رسد
باز از امام صادق علیه السلام روایت داریم که : خداوند ابا دارد امور را از غیر طریق اسباب انجام دهد
موفق باشید

مهندس a;133893 نوشت:
سلام. نقل نوشته اصلی توسط : یاقوت احمر نکته خیلی مهم دیگر، پرهیز از تماس داشتن (ولو لحظه ای ) با مظاهر خلاف دین (افراد کم ایمان، رادیو ها و رسانه های بیگانه، رسانه داخلی کم ایمان، و ... ) است. علت چیست؟؟

سلام. چون اینها با آن شکی که از آن در رنج هستیم، همجنس هستند و با هم سنخیت دارند، و مسایل هم جنس یا هم سنخ، باعث تقویت اثر یکدیگر می شوند.
این از حیث محسوس.
در پس پرده، از حیث معقول هم روابطی بین اینها در کار است...

احادیث:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل.
انسان بر دین دوست و همنشین خودش است. پس لازم است هر یک از شما درباره‏انتخاب دوست، دقت کنید .

امام علی (علیه السلام): لاتصحب الشریر فان طبعک یسرق من طبعه شرا و انت لا تعلم.
از مصاحبت‏با انسان شرور بپرهیز، زیرا طبع تو ‏به طور ناخودآگاه، از طبع او شر ‏را می‏گیرد در حالیکه تو از آن بی‏خبری.

امام علی (علیه السلام): و احذر صحابه من یفیل رایه وینکر عمله فان الصاحب معتبر بصاحبه‏.
از دوستی با کسانی که افکارشان نادرست و اعمالشان ناپسند است، دوری گزین زیراانسان از دوستش، متاثر می‏شود.

امام صادق (علیه السلام): من یصحب صاحب السوء لایسلم‏.
کسی که با رفیق بد همنشین شود سالم نمی‏ماند.

سرگشته;133698 نوشت:
در حالت غیر معمول. یعنی مثلا همین حالا که ذهنم رو مساله ی وجود خدا متمرکزه وجودش رو قبول دارم. اما وقتی میخوام دعا کنم تا میام دعا کنم یه لحظه کلی شک در مورد وجود خدایی که به درگاهش دارم دعا میکنم میاد سراغم و آزارم میده. اینجوری حلاوت دعا رو هم ازم میگیره. گاهی فکر میکنم وسوسه ی شیطانه. اما حس میکنم اگر اینطور فکر کردم که وسوسه ی شیطانه در واقع خودم رو گول زدم. چون بعدش بالاخره با دل صاف که دعا نمیکنم. همش پس ضمیرم میگم یعنی واقعا دارم با خدایی حرف میزنم؟ نکنه دارم خودمو مسخره میکنم؟ نمیدونم کجای کارم مشکل داره و باید چیکار کنم. راستی یه چیز دیگه. این قانون جذب هم پاک منو کافر کرده! گاهی معجزات خدا رو به قانون جذب ربط میدم. خودم میام برا خودم فلسفه چینی میکنم و بین آیات قرآن و قوانین جذب نکات کاملا مشابه پیدا میکنم. بعدش میگم خب قانون جذب هم که از قوانینیه که خدا بر دنیا حاکم کرده. بعدش میگم چه خدای بزرگی که.... وقتی میگن از خدا بخواه قطعا بهت میده. به این فکر میکنم که این یعنی انرژی مثبت بفرست و قطعا میشه. خب پس این انرژی مثبت فرستادن کافیه. تمسک به خدا نیاز نیست دیگه! شایدم ندیدنش آزارم میده. چرا نباید خدایی که نمیبینم رو بپرستم نمیدونم... در حالت معمول خیلی چیزا در مورد اثبات خدا میدونم اما همونطور که احتمالا از نوشته هام فهمیدین کلا ذهنم آشفته است. تو رو خدا کمکم کنید. من که میدونم خدایی هست. فقط این ذهن سرکش من رام باورهام نمیشه!!!!!!! (مگه اعتقادات من تو ذهنم نیست؟!) همه اینا رو میدونم اما تا میام بگم خدا؟ یه هو شک میاد تو دلم که کدوم خدا؟!

سلام من در جایگاهی نیستم که بخوام پاسخگوی سوالتون باشم فقط نظرمو میگم
1راستش این موضوع که میگین هنگام دعا شک می کنین طبیعیه شیطون دنبال همینه که به قول خودتون حلاوت دعا رو ازتون بگیره
2 بعضی افکاری که آزارتون میده نطرات تئوریک غربه که به صورت لائیک هست وشاید اگه این کتابا رومیخونین یا رشته دانشگاهیتون مرتبطه ممکنه رو ذهنتون تاثیر گذاشته باشه ...
3 شاید دعای خاصی کردین ومستجاب نشده ویه کم دل سردتون کرده
4 همون طور که خودتون گفتین اگه فقط انرژی مثبت باشه خو ب کی انرژی مثبت ، قانون جذب و... را روو این کره ی خاکی بر قرار کرده ؟ خوب خود خدا
5 بعد گفتین خدایی که نمی بینم خوب چطور شما قانون جربو ندیده قبول دارین اما در مورد خدا شک می کنین ........؟؟؟؟؟؟؟
6 نهایا بازم میگم به خدا پناه ببرین واز خودش بخواین دستتونو بگیره واز شیطا برائت بجویین که همه ی این شکا کار خودشه التماس دعا

ashkan62;133959 نوشت:

سلام
يه سوال دارم
شما اين اموزه هاي روانشانسي رو با آموزه هاي ديني تطبيق مي دهيد يا آموزه هاي ديني رو با روانشناسي؟؟؟
به عبارتي ديگر
به نظر شما كدام اصل و معيار است كدام نه!؟
صحت و سقم هر گذاره براساس يك دليل بديهي بايد اثبات شود!
ولي بگذريم
چون من احساس مي كنم مشكل شما در دونستن يا ندونستن نيست!!
شما خوب مي دانيد كه خدا است! و حتي طبق گفته خودتون نسبت به ان علاقه داريد!
يك سوال آيا نسبت به يك موهوم علاقه داريد!؟
حقيقت و واقعيت اين است كه هميشه بايد از علت پي به معلول برد!
نمي خواهم بحث فلسفي كنم! كه بحث به جرو بحث و كل كل با اقايوون بيفته!
فقط مي خواهم يك تلنگر بزنم!
چيزي كه شما به ان شديدا نياز داريد!
تلنگر!
همه ما خونديم كه از نشانه هاي خدا پي به خدا مي بريم! به قول استاد تجليات خداوندي بيانگر خداوند است!
اما يك سوال ظريف
بيانگر چي خداوند است!
وجود خدا يا شناخت و حس و درك خدا!
مسلما مادر مقام اثبات وجوديت خدا بوديم و اين برهان را آورديم!
والا هيچكس نمي تواند بگويد معلول بيانگر معرفت و شناخت علت است!
ايا گرما معرف اتش است؟مسلما نه!
نتيجه و تلنگر
چرا مي خواهيد خدا را با اين قوانين و كلا با ذهن و ...بشناسيد!
خدا بارز و شهودي ترين واقيت و حقيقت هستي است!
و اين يعني بطلان تطورات نفس كه فلاسفه مي گويند!
....
اين ها به كنار
اما احساس وجود و حضور خودتون
يك سوال ساده
اگر كسي به نظافت وسواس داشته باشد را مامور بهداشت مي كنند! يا ناظر كيفي بهداشت!!
مسلما نه!
تعرف الاشياء باضدادها
براي رفع وسواس شما بايد نقطه مخالفآن را تمرين كنيد تا بهاعتدال برسيد!
و آن فرار از ذهن است
يك سوال چه موقع شما كمترين دقدقه ذهني رو داريد؟
وقتي فعاليتي انجام مي دهيدكه ذهني نيست!
و آن احساس بالوجود است!مثل شنيدن يك موسيقي يا تماشاي يك منظره و لمس هرچي كه احساسش براتون شيرينه


سلام. حس خوبی لای حرفاتون هست که به نجات یافتن امیدوارم میکنه... میشینم روش فکر میکنم و جواب میدم

ریحانه بهشتی;134192 نوشت:
سلام من در جایگاهی نیستم که بخوام پاسخگوی سوالتون باشم فقط نظرمو میگم
1راستش این موضوع که میگین هنگام دعا شک می کنین طبیعیه شیطون دنبال همینه که به قول خودتون حلاوت دعا رو ازتون بگیره
2 بعضی افکاری که آزارتون میده نطرات تئوریک غربه که به صورت لائیک هست وشاید اگه این کتابا رومیخونین یا رشته دانشگاهیتون مرتبطه ممکنه رو ذهنتون تاثیر گذاشته باشه ...
3 شاید دعای خاصی کردین ومستجاب نشده ویه کم دل سردتون کرده
4 همون طور که خودتون گفتین اگه فقط انرژی مثبت باشه خو ب کی انرژی مثبت ، قانون جذب و... را روو این کره ی خاکی بر قرار کرده ؟ خوب خود خدا
5 بعد گفتین خدایی که نمی بینم خوب چطور شما قانون جربو ندیده قبول دارین اما در مورد خدا شک می کنین ........؟؟؟؟؟؟؟
6 نهایا بازم میگم به خدا پناه ببرین واز خودش بخواین دستتونو بگیره واز شیطا برائت بجویین که همه ی این شکا کار خودشه التماس دعا

1- خب منم میخوام تو این لحظات ایشون دور و بر من تشریف نیارن دیگه!
2- رشته ام که نه. تو یکی از رشته های مهندسی درس خوندم که یه کلمه از این مسایل بهمون یاد ندادن. یادش بخیر عاشق درس معارف بودم که بلکه بشه به سوالات ذهنم جواب داده بشه که اونم اصولا برای رشته های ما فقط یه درس عمومیه و سمبل میشه میره! ولی علی رغم اینکه با چنین افکاری سر و کار نداشتم اتفاقا دوست دارم برم سمتشون! تا بدونم چه استدلالی مقابل اونا میشه آورد که حرف اونا رو نقض کنه؟ اگه حرف اونا رو میشه نقض کرد پس چرا خودشون رو نمیشه معتقد کرد؟ چرا باز هم در دنیا گروهی موافق این جریان های فکری هستند؟(این سوالمو قبلا هم مطرح کردم و هنوز جوابی نگرفتم.)
3- اتفاقا برعکس. میشه گفت 99 درصد دعاهام مستجاب میشه. همین اخیرا یه اتفاق خیلی خیلی بزرگ تو زندگیم افتاد که ذره ذره ی ماجراش رو میشه فقط معجزه ی خدا دونست. با این اتفاق ایمان من به خدا خیلی بیشتر شد. برا هر کی تعریف میکنم وقتی میگم فقط خدا این مساله رو حل کرد، اشکام میریزه(منظورم اینه که واقعا بهش باور قلبی دارم)
4- آره...
5- آخه قانون جذب مدعی یه موضوع جزئیه. پیش خودم میگم دروغم که باشه تاثیری تو زندگیم نداره. دوسش ندارم!. اما خدا ... فطرت هر انسانی خداییه. دلم در تب و تاب اینکه بتونم باهاش ارتباط بر قرار کنم میسوزه... خدا میدونه چه عذابی میکشم که نمیتونم راحت باهاش ارتباط برقرار کنم...
6- آره. این یکی دو روزه سحر بعد از اینکه اینجا رو مطالعه میکنم با حس خاصی میرم سر نمازم و از خدا همینو میخوام. تو رو خدا شما هم تو این ماه عزیز برام دعا کنید از این مشکل رها شم...

ashkan62;133959 نوشت:

چون من احساس مي كنم مشكل شما در دونستن يا ندونستن نيست!!
شما خوب مي دانيد كه خدا است! و حتي طبق گفته خودتون نسبت به ان علاقه داريد!

[=Courier New]با سلام خدمت دوستان و دوست عزیز سرکار سرگشته:Gol:
همانطور که جناب اشکان فرمودندو صحبتهای خودتون مشخص میشه ، شما به وجود خدا کاملا واقفید .
[=Courier New]پس نیاز نیست وجود خدارو برای خودتون اثبات کنید.
[=Courier New]
در جایی دیگه دوستمون گفتن اینکه موقع دعا نمیتونین ذهنتون رو متمرکز کنید و خدارو صدا بزنید ،کار شیطانه ؛با ایشون کاملا موافقم .

از همه اینها گذشته غکر میکنم شما زیادذهنتون رو در مسائل توحیدی و اعتقادی درگیر کردید .به دهنتون اجازه بدید کمی اروم باشه مدتی رو به هیچ وجه به مسائل اعتقادی فکر نکنید .
احساس میکنم شما خودتون رو مجبور میکنید تا خیلی از اعمال مستحبی رو انجام بدید البته این یک فرضیه هست چون خودم مدتی دچار وسواس بودم و طبق تجربیاتم این حدس رو زدم .پس اگر گمانم درسته مدتی این اعمال رو انجام ندیدو به انجام واجبات بسنده کنید .زمانی که چیزی رو به خودتون تحمیل نکنید طبق همون قانون جذب که میفرمایید ،مسلم بدونید ذهنتون به طور ناخود اگاه اون موارد رو به سمت خودش جذب خواهد کرد.

در ضمن

[=Courier New]دوست عزیز اگر کمی درباره زندگی گذشته و حال خودتون و جو خانوادگی که در اون رشد یافتید ؛صحبت کنید قطعا جوابهای مفیدتری دریافت خواهید کرد.
موفق باشید :Gol:

سرگشته;133897 نوشت:
من میخوام با یقین قلبی خدامو صدا کنم. از شما چه پنهون من خدا رو خیلی دوست دارم. وقت دعا نمیتونم تو ذهنم بهش یقین داشته باشم. ولی وقتی یه اتفاق خوب تو زندگیم میفته با یقین عجیی میگم فقط کار خدا بوده! و واقعا باور دارم که خدا اینکارو کرده. کم و بیش تو یه سری حالات روحی خاص که غالبا آرامش و شادی هستند گاهی تو عوالم خاص خودم احساس میکنم چنان بهش نزدیک شدم که حسش میکنم و... اما نمیدونم لحظات دعا چه مرگم میشه! کمکم کنید من به آرامش لحظات دعا احتیاج دارم.
برم حرفای بقیه رو هم بخونم

سلام مجدد:Gol:

سرگشته گرامی، حیف از آن دستها نیست که بسته باشد وقتی اینقدر آزادانه اندیشه و بیان شان می کنید، ضمن آنکه شما سرگشته اید نه دست بسته ...(اینهم برای تلطیف سخن):Hedye:

بسیار خوشحالم که می بینم احساسات زیبای درونی تون و قشنگ و بی ریا اظهار می کنید این یک نقطۀ قوت و سرشار از امید برای انسان است که به مرتبه ای از شناخت رسیده که وجودش رو نمی تونه مستقل و بدون نیاز به خالقی توانا و علیم و بی نیاز از تربیت پروردگارش احساس کنه.

چه احساسی از این قشنگ تر که انسان به فقر و نیازمندی خودش در برابر خالق بی نیازش پی ببره.

همون معرفتی که خداوند اون رو در قرآن به ما گوشزد کرده "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید".(فاطر/15)

باور کنید که در این پهنۀ گیتی هستند بسیاری که در درون خودشان به حقایق و معارف بلندی همچون خدا و حیات اخروی و انگیزه و روح پرستش خدا و حقیقت الطاف و نعمات الهی و دستگیری های غیبی خدا اعتقاد دارند اما به هر دلیلی، (که بحث مستقلی می طلبد بررسی این دلایل) نمی خواهند و یا نمی توانند این احساسات قشنگ و تکامل بخش رو به زبان آورده و اظهار کنند.

و شما باید این حالت و درجه کمالی که دارید اینکه به راحتی و با افتخار احساسات معنوی تون و اولاً درک می کنید و ثانیاً راحت و بدون حجب و حیا و خجالت، و یا ترس و منفعت طلبی قشری و یا هر دلیلی که خیلی ها گرفتارش هستند به زبان می اورید.

شکر این نعمت رو همیشه بجا بیاورید که "لئن شکرتم لأزیدنکم..."(ابراهیم/14)

اینکه باید چه کنید تا در وقت عبادت و دعا گرفتار وسواس شیطان نشوید؟ هم ما گفتیم و هم دوستان اشارات و توصیه های زیبائی داشتند:

باید هم تلاش علمی داشته باشید؛ اینکه با بالا بردن سطح شناخت و معرفت تان، گام به گام، ایمان تان هم به خداوند و به معارف حقۀ دین، راسخ و مستحکم تر شود و هم تلاش عملی، که با تداوم ذکر و بندگی خدا و مراقبت و محاسبه نفس، از وسوسه های شیطانی فاصله گرفته و از عوامل و لوازم گناه و معصیت، دوری جویید تا استعداد وجودی تان را رشد و تکامل بخشیده و برای احساس حضور بیشتر در تمام لحظات، خصوصاً هنگامه عبادت آماده سازید.

و در تمام این مراحل، از طلب توفیق و طلب خلاصی از وسوسه های نفسانی و شیطانی غافل نشوید که هر چه اثر و توفیق است از جانب حضرت باریتعالی است، اوست که اول و وسط و آخر همۀ امور است. "هو الاول والآخر والظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم"(حدید/3) و شرط توفیق در اول و وسط و اخر همه امور ثابت است.

فعلاً بدرود تا درودی دیگر ...:Gol:


سرگشته;133897 نوشت:
من میخوام با یقین قلبی خدامو صدا کنم. از شما چه پنهون من خدا رو خیلی دوست دارم. وقت دعا نمیتونم تو ذهنم بهش یقین داشته باشم. ولی وقتی یه اتفاق خوب تو زندگیم میفته با یقین عجیی میگم فقط کار خدا بوده! و واقعا باور دارم که خدا اینکارو کرده. کم و بیش تو یه سری حالات روحی خاص که غالبا آرامش و شادی هستند گاهی تو عوالم خاص خودم احساس میکنم چنان بهش نزدیک شدم که حسش میکنم و... اما نمیدونم لحظات دعا چه مرگم میشه! کمکم کنید من به آرامش لحظات دعا احتیاج دارم.
برم حرفای بقیه رو هم بخونم

سلام مجدد:Gol:

سرگشته بزرگوار ...:Gol:

در این خصوص، یعنی خلاصی از وسوسه های ذهنی(شیطانی) هنگام عبادت، می توانید با خداوند مهربان، تعاملی(معامله) بکنید. که این شیوه بسیار مجرب و مورد توصیه ارباب معرفت و اخلاق است.

به این کیفیت که از خدا عاجزانه بخواهید که شما را از این "وسوسه های ذهنی نفس اماره و شیطان" که شیرینی ایمان و لذت بندگی تان را هنگام عبادت، به تلخی می کشاند خلاصی عنایت کند، و شما هم تصمیم بگیرید هیچ کاری را بر نماز اول وقت در برابر این لطف خدا ترجیح ندهید، و یا گناه کبیره ای که العیاذ بالله گرفتارش هستید در مقابل این لطف الهی ترک کنید و یا اموری از این دست...:Gol:

ضمناً توصیه می کنم شما که بنظر به مسائل روانشناسانه اعتقاد زیادی دارید، در این مسیر، می توانید از مسائل روانشناسی هم بهره بگیرید، زیرا اتفاقاً توصیه هایی نظیر (تداوم ذکر و مراقبت و توجه به خویشتن خویش و نفس تان و حساب کشیدن از آن و نظم و وقت شناسی و ... از جمله مصادیق دستورات اخلاقی و روانشاسی دینی است.

بعنوان نمونه می توانید هر شبانه روز ساعات مشخصی (ترجیحاً شب که فرصت خلوت و سکوت و زمینه تمرکز بیشتری فراهم است) را برای خود تعیین کنید و به ذکر و فکر بپردازید، نیازی نیست که اذکار دینی را تکرار کنید (گر چه انها مجرّبتر است)، می توانید همین احساسات قشنگ تان، مانند "من خدا را باور دارم"؛ "خدا خالق انسان و جهان است"؛ "من خدا را دوست دارم"؛ "من خدا را با هیچ چیزی عوض نمی کنم"؛ "من به خدا محتاجم" و نظائر آن ... که منطبق بر اذکار دینی نظیر (لا اله الا الله)؛ (الله اکبر)؛ (الحمدلله)؛ (سبحان الله) و ... است. را برای تلقین نفس تکرار کنید، بی شک اثر روانشناسانه این تلقینات، در خلاصی شما از وساوس نفس و شیطان مؤثر است.

سرگشته;133897 نوشت:
ولی وقتی یه اتفاق خوب تو زندگیم میفته با یقین عجیی میگم فقط کار خدا بوده! و واقعا باور دارم که خدا اینکارو کرده. کم و بیش تو یه سری حالات روحی خاص که غالبا آرامش و شادی هستند گاهی تو عوالم خاص خودم احساس میکنم چنان بهش نزدیک شدم که حسش میکنم.

ضمناً اگر برایتان مقدور است نمونه هایی از این اتفاقات قشنگ و زیبا که در زندگی تان افتاده که معرفت شما را به خدا بیشتر کرده و حالت و احساس معنوی خوبی نسبت به آنها دارید، خصوصاً اینکه یادآوری انها به احساس معنوی شما عمق می بخشد را برای دوستان تان در اسک دین به هدیه بگذارید.

این یاداوری و ذکر شما دو فایده دارد: اول اینکه همه خوانندگان، در فضای اینترنت و دوستان اسک دین، از این تجربیات واقعی بهره برده بر ایمان شان به حقیقت وجود خدا و الطاف بی حدش افزوده می شود و دوم آنکه خود همین یادآوری البته اینبار نه در فضای ذهن، بلکه بصورت نوشتار و اثری که حقیقتی را از ذهنتان بر گسترۀ صفحه ای ماندگار به رشتۀ تحریر در می اورید. بی شک، به اعتراف همه صاحبان اندیشه و قلم، بازتاب و اثرِ آنچه به رشتۀ تحریر در می آورید بر ذهن و روحتان ماندگارتر خواهد بود. (انشاءالله)

موفق باشید ...:Gol:


صدیق;134475 نوشت:
در این خصوص، یعنی خلاصی از وسوسه های ذهنی(شیطانی) هنگام عبادت، می توانید با خداوند مهربان، تعاملی(معامله) بکنید. که این شیوه بسیار مجرب و مورد توصیه ارباب معرفت و اخلاق است. به این کیفیت که از خدا عاجزانه بخواهید که شما را از این "وسوسه های ذهنی نفس اماره و شیطان" که شیرینی ایمان و لذت بندگی تان را هنگام عبادت، به تلخی می کشاند خلاصی عنایت کند، و شما هم تصمیم بگیرید هیچ کاری را بر نماز اول وقت در برابر این لطف خدا ترجیح ندهید، و یا گناه کبیره ای که العیاذ بالله گرفتارش هستید در مقابل این لطف الهی ترک کنید و یا اموری از این دست...

خیلی عالیه ها...استاد ممنون

سرگشته;134196 نوشت:
- خب منم میخوام تو این لحظات ایشون دور و بر من تشریف نیارن دیگه! 2- رشته ام که نه. تو یکی از رشته های مهندسی درس خوندم که یه کلمه از این مسایل بهمون یاد ندادن. یادش بخیر عاشق درس معارف بودم که بلکه بشه به سوالات ذهنم جواب داده بشه که اونم اصولا برای رشته های ما فقط یه درس عمومیه و سمبل میشه میره! ولی علی رغم اینکه با چنین افکاری سر و کار نداشتم اتفاقا دوست دارم برم سمتشون! تا بدونم چه استدلالی مقابل اونا میشه آورد که حرف اونا رو نقض کنه؟ اگه حرف اونا رو میشه نقض کرد پس چرا خودشون رو نمیشه معتقد کرد؟ چرا باز هم در دنیا گروهی موافق این جریان های فکری هستند؟(این سوالمو قبلا هم مطرح کردم و هنوز جوابی نگرفتم.) 3- اتفاقا برعکس. میشه گفت 99 درصد دعاهام مستجاب میشه. همین اخیرا یه اتفاق خیلی خیلی بزرگ تو زندگیم افتاد که ذره ذره ی ماجراش رو میشه فقط معجزه ی خدا دونست. با این اتفاق ایمان من به خدا خیلی بیشتر شد. برا هر کی تعریف میک
نم وقتی میگم فقط خدا این مساله رو حل کرد، اشکام میریزه(منظورم اینه که واقعا بهش باور قلبی دارم) 4- آره... 5- آخه قانون جذب مدعی یه موضوع جزئیه. پیش خودم میگم دروغم که باشه تاثیری تو زندگیم نداره. دوسش ندارم!. اما خدا ... فطرت هر انسانی خداییه. دلم در تب و تاب اینکه بتونم باهاش ارتباط بر قرار کنم میسوزه... خدا میدونه چه عذابی میکشم که نمیتونم راحت باهاش ارتباط برقرار کنم... 6- آره. این یکی دو روزه سحر بعد از اینکه اینجا رو مطالعه میکنم با حس خاصی میرم سر نمازم و از خدا همینو میخوام. تو رو خدا شما هم تو این ماه عزیز برام دعا کنید از این مشکل رها شم...

راستش می خوام به جناب سرگشته بگم خیالش راحت باشه همین نماز ودعا بالاخره از این مشکل رهاتون می کنه انشاءالله خدا دستتونو می گیره منم اگه قابل باشم براتون دعا میکنم نگران نباشین شیطون نمیتونه کاری از پیش ببره خصوصا در مورد شما که کاملا کور خونده .............. :ok: فقط نمازتونو قطع نکنین که شیطون امیدوار شه ....:ok:
انشاءالله به زودی از دست شما ناامید می شه تشریف می بره .................... :Doaa:

121;134227 نوشت:
احساس میکنم شما خودتون رو مجبور میکنید تا خیلی از اعمال مستحبی رو انجام بدید البته این یک فرضیه هست چون خودم مدتی دچار وسواس بودم و طبق تجربیاتم این حدس رو زدم .پس اگر گمانم درسته مدتی این اعمال رو انجام ندیدو به انجام واجبات بسنده کنید .زمانی که چیزی رو به خودتون تحمیل نکنید طبق همون قانون جذب که میفرمایید ،مسلم بدونید ذهنتون به طور ناخود اگاه اون موارد رو به سمت خودش جذب خواهد کرد.

نه بابا. من تو همین واجباتم موندم بخدا. سر صحبت از اینا رو باز نکنید که حسابی دلم از خودم پره! من تنها واحبی که میدونم حتی یه تخطی ازش نداشتم روزه و حجاب بوده. وگرنه متاسفانه در نمازم کوتاهی هایی دارم. ولی مستحبات رو در حد معمول انجام میدم. وسواسی هم رو این مسایل ندارم. حتی رو همون حجاب و روزه هم در همون حد دستورات اسلام. یعنی راحت و با آرامش بهشون میرسم
نقل قول:
در ضمن دوست عزیز اگر کمی درباره زندگی گذشته و حال خودتون و جو خانوادگی که در اون رشد یافتید ؛صحبت کنید قطعا جوابهای مفیدتری دریافت خواهید کرد.

نمیدونم منظورتون از صحبت در مورد گذشته و حال، صحبت در مورد چیه؟ من در یک خونواده ی مذهبی متولد و بزرگ شدم. البته یه مقدار از نظر مذهبی از سمت مادرم زده شدم. آخه اکثر مواقع واقعا با تاکیدش روی مساله ی نماز اعصابمو خورد میکرد. یه جورایی همیشه سر موضوع نماز بحثمون میشد. اما پدرم غالبا از فواید روحی و آرامش نهفته در مسایل مذهبی روم کار میکرد. اما خب این دو تا یه جورایی مساله رو خنثی میکرد! ولی به طور کلی بزرگ شدن در یک جو مذهبی فرصت فکر کردن به خیلی مسایل رو به آدم نمیده. چون تا بوده همین بوده. حتی خیلی جاها شاید فکرشم نکنی یعنی اینی که هست درسته؟
تا اینکه چند سال پیش با پسری هم سن خودم آشنا و سپس عاشق شدم که بزرگ شده ی جو خونوادگی تقریبا غیر مذهبی بود اما خودش با خونواده اش خیلی متفاوت بود. تازه از منی که در جو مذهبی بزرگ شده بودم خیلی معتقد تر بود. چند سال برای بدست آوردنم با همه ی دنیا!!! جنگید . همین الانشم که سال ها از اون زمان میگذره و اون همسر منه اون در انجام تکالیفش جلوتر از منه. خلاصه عاشق من شد و مدتی بعد منو هم دلبسته کرد. در حریان این ماجرا فکر منو نسبت به مسایل مذهبی زیباتر کرد.حتی تو مسایل اجتماعی و سایر امور موفق و برگزیده شدم و به شهرت رسیدم. اون با چشم دل به دنیا و متعلقاتش نگاه میکرد. وقتی میخواست باهام تماس بگیره وضو میگرفت. در کوچکترین مساله ای تاکید روی تقدس عشق داشت. در حالیکه تو خونواده ی خودش هیچکس محجب نیست روی خجابی که از قبل داشتم کار کرد و حجابی که قبلا به اقتضای محیطم رعایت میکردم رو از اون به بعد با جون و دل و به انتخاب خودم برگزیدم. نه اینکه اون ازم خواسته بودا. نه. دیدم رو نسبت به مسایل مذهبی تغییر داد. منو با ادعیه مختلف آشنا کرد. بهم یاد داد کمیل خوندن یعنی چی و توسل خوندن یعنی چی. رو مساله ی کنترل نگاه کلی مطالعه کرده بود و تو فامیل و آشنابه این مساله زبانزد بوده و هست. عاشق خدا بود و هست. خیلی زیبا دعا میکنه. خیلی به خدا توکل میکنه. برا همین همیشه روح آروم و دل وسیعی داره...
اینا هم یکی از دلایلیه که باعث میشه من از خودم خجالت بکشم که نمیتونم مثل اون مدام به خدا توکل کنم. نمیتونم سر نماز گردنمو مقابل خدا کج بگیرم و اشک بریزم و بگم خدا هوامو داشته باش. تا میام دعا کنم میگم یعنی واقعا خدا هست؟ پس چرا افراد اونوردنیا از خدا نمیخوان؟ نکنه دارم خودمو مسخره میکنم و خلاصه همون فکر آزار دهنده ای که بخاطرش این تاپیک رو ایجاد کردم.
نمیدونم منظورتون از گذشته و حال رو درست فهمیدم یا نه. اما سعی کردم روی نقطه ی عطف زندگیم که مرتبط با این موضوع بود مانور بدم.

صدیق;134468 نوشت:

سلام مجدد:gol:

سرگشته گرامی، حیف از آن دستها نیست که بسته باشد وقتی اینقدر آزادانه اندیشه و بیان شان می کنید، ضمن آنکه شما سرگشته اید نه دست بسته ...(اینهم برای تلطیف سخن):hedye:

بسیار خوشحالم که می بینم احساسات زیبای درونی تون و قشنگ و بی ریا اظهار می کنید این یک نقطۀ قوت و سرشار از امید برای انسان است که به مرتبه ای از شناخت رسیده که وجودش رو نمی تونه مستقل و بدون نیاز به خالقی توانا و علیم و بی نیاز از تربیت پروردگارش احساس کنه.

چه احساسی از این قشنگ تر که انسان به فقر و نیازمندی خودش در برابر خالق بی نیازش پی ببره.

همون معرفتی که خداوند اون رو در قرآن به ما گوشزد کرده "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید".(فاطر/15)

باور کنید که در این پهنۀ گیتی هستند بسیاری که در درون خودشان به حقایق و معارف بلندی همچون خدا و حیات اخروی و انگیزه و روح پرستش خدا و حقیقت الطاف و نعمات الهی و دستگیری های غیبی خدا اعتقاد دارند اما به هر دلیلی، (که بحث مستقلی می طلبد بررسی این دلایل) نمی خواهند و یا نمی توانند این احساسات قشنگ و تکامل بخش رو به زبان آورده و اظهار کنند.

و شما باید این حالت و درجه کمالی که دارید اینکه به راحتی و با افتخار احساسات معنوی تون و اولاً درک می کنید و ثانیاً راحت و بدون حجب و حیا و خجالت، و یا ترس و منفعت طلبی قشری و یا هر دلیلی که خیلی ها گرفتارش هستند به زبان می اورید.

شکر این نعمت رو همیشه بجا بیاورید که "لئن شکرتم لأزیدنکم..."(ابراهیم/14)


منم از شما ممنونم که صادقانه به خودم علی رغم همه ی خوددرگیری هام امیدوارم کردین...

نقل قول:

اینکه باید چه کنید تا در وقت عبادت و دعا گرفتار وسواس شیطان نشوید؟ هم ما گفتیم و هم دوستان اشارات و توصیه های زیبائی داشتند:

باید هم تلاش علمی داشته باشید؛ اینکه با بالا بردن سطح شناخت و معرفت تان، گام به گام، ایمان تان هم به خداوند و به معارف حقۀ دین، راسخ و مستحکم تر شود و هم تلاش عملی، که با تداوم ذکر و بندگی خدا و مراقبت و محاسبه نفس، از وسوسه های شیطانی فاصله گرفته و از عوامل و لوازم گناه و معصیت، دوری جویید تا استعداد وجودی تان را رشد و تکامل بخشیده و برای احساس حضور بیشتر در تمام لحظات، خصوصاً هنگامه عبادت آماده سازید.

و در تمام این مراحل، از طلب توفیق و طلب خلاصی از وسوسه های نفسانی و شیطانی غافل نشوید که هر چه اثر و توفیق است از جانب حضرت باریتعالی است، اوست که اول و وسط و آخر همۀ امور است. "هو الاول والآخر والظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم"(حدید/3) و شرط توفیق در اول و وسط و اخر همه امور ثابت است.

فعلاً بدرود تا درودی دیگر ...:gol:

جناب صدیق گرامی حرف هاتون رو خیلی خوب قبول دارم. اتفاقا خودمم اعتراف میکنم که ایمانم زیاد قوی نیست که اینطور دچار وسوسه میشم! اما یکی دیگه از مشکلاتم در حیطه ی این مساله که تو یکی دیگه از پست هامم عنوان کردم اینه که فکر میکنم اگه در این برحه ی زمانی برم سراغ افزایش یقین قلبیم این یعنی اینکه بخوام در خودم زمینه ی یه چیزی رو آماده کنم... این یعنی اینکه خودم رو در جوی قرار بدم که بتونم پذیرای یه سری تعالیم یا احکام بشم. از ایجاد چنین جوی میترسم! چون نگرانم بعدش پذیرشش از سر قرار گرفتن در این جو باشه نه حقیقت موضوع. میخوام اول بپذیرم و بعد تحت تاثیر قرار بگیرم. اگه اشتباه میکنم بهم متذکر بشید

صدیق;134475 نوشت:

.

ضمناً اگر برایتان مقدور است نمونه هایی از این اتفاقات قشنگ و زیبا که در زندگی تان افتاده که معرفت شما را به خدا بیشتر کرده و حالت و احساس معنوی خوبی نسبت به آنها دارید، خصوصاً اینکه یادآوری انها به احساس معنوی شما عمق می بخشد را برای دوستان تان در اسک دین به هدیه بگذارید.

این یاداوری و ذکر شما دو فایده دارد: اول اینکه همه خوانندگان، در فضای اینترنت و دوستان اسک دین، از این تجربیات واقعی بهره برده بر ایمان شان به حقیقت وجود خدا و الطاف بی حدش افزوده می شود و دوم آنکه خود همین یادآوری البته اینبار نه در فضای ذهن، بلکه بصورت نوشتار و اثری که حقیقتی را از ذهنتان بر گسترۀ صفحه ای ماندگار به رشتۀ تحریر در می اورید. بی شک، به اعتراف همه صاحبان اندیشه و قلم، بازتاب و اثرِ آنچه به رشتۀ تحریر در می آورید بر ذهن و روحتان ماندگارتر خواهد بود. (انشاءالله)

موفق باشید ...:gol:


چشم استاد. اگر منظورتون مشکلاتی که ازم حل شد هستش:
در اولین فرصت تو همون تاپیک مرتبط با این موضوعات ازش صحبت میکنم. ولی در همین حد فعلا اینجا بگم که یه مشکلی داشتم که حدود یکسال درگیرش بودم و حلش به دست یکی از مسئولین رده بالای مملکتی افتاده بود!! این مشکل تمام زندگی و سرنوشتم رو تحت الشعاع قرر داده بود. ایشون هم نه تنها به هیچ عنوان راضی به حل مشکلم نمیشد بلکه کلی سنگ جلو پام مینداخت و بدتر همه چی به هم گره خورد. اما درست در روز میلاد یکی از مقرب ترین معصومین بهش متوسل شدم(حتی صبحی که تصمیم گرفتم آخرین تلاش رو انجام بدم تو گوشیم یه نیایش کوچیک با اون معصوم نوشتم و ازش خواستم مشکلم حل شه. و درست شب همون روز تو گوشیم شکر اجابت اون آرزو رو یادداشت کردم) همه چی حل شد. اونم واقعا بصورت معجزه وار. ماجراش خیلی طولانیه. اما باور کنید دقیقا معجزه بود. دقیقا خود خدا همه چی رو حل میکرد. تمام واسطه ها حذف شد و انگار خود خدا تو هر بخش از حل روال مشکلم واسطه بود. نهایتا نه تنها همه چی حل شد بلکه شرایط جدید دقیقا همونطور شده بود که خودم همیشه از خدا میخواستم اما فکر میکردم نشدنیه!
اگر هم منظورتون اون حالات روحیه... راستش... یکی دو بار .. خجالت میکشم بگم!شاید یه کم خنده دار و غیرمعمول باشه:khandeh!: ... یکی دوبار احساس کردم از دنیا جدا شدم و تو عالم دیگه ای میرم. یه بارش اونجا بی اختیار و بدون فکر کردن به موضع خاصی شروع به خوندن سوره ی توحید! کردم.و برا چند دقیقه چهره ای بک گراند اون فضابود که بهم الهام شد خداست!!!!!!!!!! بعدش که از اون حال بیرون اومدم دیگه حال جسمیم دست خودم نبود!
چندبار هم در زمان هایی که در روال حل مشکلم ، امدادهای عجیب غیبی! اتفاق می افتاد، بی اختیار حس میکردم خدا بهم خیلی نزدیکه و از شوق این مساله به سجده می افتادم(شاید اگه برا هر انسان بزرگی این اتفاق بیفته طبیعی باشه. اما من یه ادم متوسطم. تازه کلی تو مسایل مذهبی نقص دارم. ) حتی یه مقدار ترس برم میداشت!(از خجالت اعمال خودم)
ووووووووووووووو

سلام

چند سوال دارم

می شه دقیق بگویید در چه زمانی این فکر به شما خطور می کنه؟

از لحاظ زمانی

مکانی

از چه سالی شروع شد؟

محل نمازتان کجا است و چه کیفیتی دارد؟

صدیق;134468 نوشت:

سلام مجدد:gol:

سرگشته گرامی، حیف از آن دستها نیست که بسته باشد وقتی اینقدر آزادانه اندیشه و بیان شان می کنید، ضمن آنکه شما سرگشته اید نه دست بسته ...(اینهم برای تلطیف سخن):hedye:


نه استاد. تاکید من از انتخاب روی این اواتور تصاویر ذهنی زیره:
بندهایی که در حال پاره شدنه. آسمون. دست هایی که محکم عزمشون رو جزم کردن...
من میخوام بندهایی که به دلم بسته شده رو باز کنم...

mkk1369;134580 نوشت:
سلام

چند سوال دارم

می شه دقیق بگویید در چه زمانی این فکر به شما خطور می کنه؟

از لحاظ زمانی

مکانی

از چه سالی شروع شد؟

محل نمازتان کجا است و چه کیفیتی دارد؟

دقیقا وقتی میخوام دعا کنم و از خدا یه چیزی بخوام. زمان و مکان هم نداره. دقیقا هر وقت بخوام دعا کنم این فکر میاد سراغم که یعنی واقعا خدایی هست؟ یعنی دارم با خدا حرف میزنم؟

محل نمازم تو خونه است. تو اتاق. منظورتون کیفیت نمازمه یا محل نماز؟ محلش که هیچ مشکلی نداره اما خود نمازم... متاسفم!

دارم فکر میکنم چرا یه باره تو این تاپیک همه تنهام گذاشتن؟!!!
بگذریم..
دارم روی حرف های گفته شده در اینجا و راهنمایی های ارزشمند عزیزی که در پیام خصوصی کمکم میکنه کار میکنم...
فقط یه ابهام دیگه:
چرا با وجود اینهمه برهان در مورد اثبات خدا هنوز هم در دنیا افرادی خدایی رو قبول ندارند؟ چرا با وجود اینهمه دلیلی برای کامل بودن اسلام(و بالطبع تعالیم عقیدتی متفاوت) باز هم افراد غیر مسلمان در دنیا زیادند؟ اونا چه فکری تو سرشونه!؟ من دارم اشتباه فکر میکنم یا اونا؟ چرا من با اندک دانش مذهبیم مطمئنم اسلام بهترینه. پس چرا دانشمندای اونا نمی فهمن؟!

سرگشته;136052 نوشت:
پس چرا دانشمندای اونا نمی فهمن؟!

سلام
کافر را از آنجهت کافر می گویند که روی حقیقت را می پوشاند..پس جقیقت را دریافته ولی دلی خاشع و منقاد ندارد تا از آن تبعیت کند
مثل زمان خلفای غاصب می دونستند خ با چه کسی است ولی دنیا طلبی نمی گذاشت بهش اعتراف کنند.
همین من و شما خیلی اوقات می دونیم خوردن فلان چیز برامون ضرر داره و حساسیت داریم یا ... ولی دلمون می خواد بخوریم یا انجام بدهیم
خوب
شما گندم بکاری گندم در میاد
بین دونستن و فهمیدن خیلی راهه
فرق یا ایهالذین آمنوا آمنوا...
زمانی خدا را در زندگیمون راه می دهیم که خوبی و خودشو حس کرده باشیم...
الله نور..
نور او را بر صفحه تاریک ذهن و دلمون تابیده باشه...

ashkan62;136177 نوشت:

سلام
کافر را از آنجهت کافر می گویند که روی حقیقت را می پوشاند..پس جقیقت را دریافته ولی دلی خاشع و منقاد ندارد تا از آن تبعیت کند
مثل زمان خلفای غاصب می دونستند خ با چه کسی است ولی دنیا طلبی نمی گذاشت بهش اعتراف کنند.
همین من و شما خیلی اوقات می دونیم خوردن فلان چیز برامون ضرر داره و حساسیت داریم یا ... ولی دلمون می خواد بخوریم یا انجام بدهیم
خوب
شما گندم بکاری گندم در میاد
بین دونستن و فهمیدن خیلی راهه
فرق یا ایهالذین آمنوا آمنوا...
زمانی خدا را در زندگیمون راه می دهیم که خوبی و خودشو حس کرده باشیم...
الله نور..
نور او را بر صفحه تاریک ذهن و دلمون تابیده باشه...

بی نهایت ممنونم.
قانع نمیشم. یعنی اینهمه آدم تو دنیا بخاطر منافعشون انکار میکنند و فقط ما مسلمون هاییم که از دنیا میگذریم؟!
نورش که بر صفحه ی دلم تابیده... ولی یعنی بر صفحه ی دل غیر مسلمون ها نتابیده؟
قانع نمیشم. یعنی چی که اونا فهمیدن ولی نمیخوان عمل کنن؟ وقتی حقیقتی برا آدم روشن میشه اگه سراغش نری وجدانت آرومت نمیذاره. یعنی اینهمه ادم وجدان ندارند؟ یعنی اینهمه آدم...؟
با این حساب من باید بزرگترین سعادتم رو این بدونم که خدا منو مسلمون آفرید! یعنی در دامن خانواده ای مسلمان قرار داد که حالا منم از نور ایمان اونها به همین دین گرایش داشته باشم. وگرنه چه بسا منم تو یه خونواده ی غیر مسلمان به دنیا می اومدم و شاید همیشه در جهل می موندم و حتی فکرشم نمی کردم دین دیگه ای کامل تره. دارم درست میگم؟ دارم به سوال خودم جواب میدم؟ یعنی به همین سادگی ادم ها در گمراهی می مونن؟؟؟؟؟؟

سلام بر همه کاربران و کارشناسان محترم

سرگشته;136052 نوشت:
دارم فکر میکنم چرا یه باره تو این تاپیک همه تنهام گذاشتن؟!!!

نه تنها نیستید حرفها و سوالات شما را دنبال می کنیم و منتظریم زودتر به نتیجه برسید

من فقط خواستم یک نکته را یاداوری می کنم

سرگشته;136052 نوشت:
چرا با وجود اینهمه برهان در مورد اثبات خدا هنوز هم در دنیا افرادی خدایی رو قبول ندارند؟

اعتقادبه وجود خدا بصورت فطری و بدون نیاز به اوردن دلایل پیچیده در درون هر انسانی وجود دارد ولی این مستلزم ان نیست که همه انسانهابه وجود خدا اعتقاد داشته باشند و هیچ ملحد و شکاکی وجود نداشته باشد

گاه برخی از افراد بدیهی ترین امور را به راحتی انکار می کنند حال به هر دلیلی یا عناد یا غفلت یا وابستگیها و مشغله های دنیا چراغ فطرت انها را کم فروغ کرده و خدا را فراموش کرده اند اما جالب است همین افراد که خدا را قبول ندارنددر حالات و شرایط بحرانی که امیدشان از همه اسباب عالم قطع می شود توجهشان به سمت قدرتی لایزال جلب می شود و بی اختیار او را می خوانند

خیلی وقتها ما هم برای پیدا کردن خدایمان نیازمند امور بیدار کننده ای هستیم تا از غوغاهای بیرونی رها شویم ، حجابهای غفلت را کنار بزنیم و توجه به درون خود کنیم تا خدایمان را پیدا کنیم

امیدوارم شما هم به زودی خدایتان را پیدا کنید

شفا;136284 نوشت:

نه تنها نیستید حرفها و سوالات شما را دنبال می کنیم و منتظریم زودتر به نتیجه برسید



ممنونم. باور بفرمایید از وقتی با اسک دین آشنا شدم خیلی جاها که تو مسایل مذهبی مشکل دارم خیالم راحته که به یه منبع در دسترس و موثق میتونم رجوع کنم.

نقل قول:

اعتقادبه وجود خدا بصورت فطری و بدون نیاز به اوردن دلایل پیچیده در درون هر انسانی وجود دارد ولی این مستلزم ان نیست که همه انسانهابه وجود خدا اعتقاد داشته باشند و هیچ ملحد و شکاکی وجود نداشته باشد

گاه برخی از افراد بدیهی ترین امور را به راحتی انکار می کنند حال به هر دلیلی یا عناد یا غفلت یا وابستگیها و مشغله های دنیا چراغ فطرت انها را کم فروغ کرده و خدا را فراموش کرده اند اما جالب است همین افراد که خدا را قبول ندارنددر حالات و شرایط بحرانی که امیدشان از همه اسباب عالم قطع می شود توجهشان به سمت قدرتی لایزال جلب می شود و بی اختیار او را می خوانند

خیلی وقتها ما هم برای پیدا کردن خدایمان نیازمند امور بیدار کننده ای هستیم تا از غوغاهای بیرونی رها شویم ، حجابهای غفلت را کنار بزنیم و توجه به درون خود کنیم تا خدایمان را پیدا کنیم

امیدوارم شما هم به زودی خدایتان را پیدا کنید


درسته. همه ی حرفاتونو قبول دارم. میدونم اینا که میفرمایید هست. ولی روی کل بحث میکنم. روی جمعیت بسیار. نه روی مثلا فکر برخی افراد این گروه. مثلا دارم فکر میکنم چرا اینهمه آدم تو ادیانی مثل مسیحیت داریم؟ چرا اونا به اسلام روی نمیارن؟ اونا حقیقت رو نمی فهمند؟(مساله ی خدا رو عرض نمیکنم. چون بدیهیه که خدا رو مثل ما قبول دارن. کلا مساله ی تعالیم مذهبی رو عرض میکنم.)
جوابی که تو پست قبلم به سوال خودم دادم درست نیست؟

سرگشته;136248 نوشت:
با این حساب من باید بزرگترین سعادتم رو این بدونم که خدا منو مسلمون آفرید! یعنی در دامن خانواده ای مسلمان قرار داد که حالا منم از نور ایمان اونها به همین دین گرایش داشته باشم. وگرنه چه بسا منم تو یه خونواده ی غیر مسلمان به دنیا می اومدم و شاید همیشه در جهل می موندم و حتی فکرشم نمی کردم دین دیگه ای کامل تره. دارم درست میگم؟ دارم به سوال خودم جواب میدم؟ یعنی به همین سادگی ادم ها در گمراهی می مونن؟؟؟؟؟؟

با سلام
ممنون میشم به این بحث هم توجه کنید و آن را دقیق و از ابتدا مطالعه فرمایید.باز اگر سوالی بود در خدمتم
http://www.askdin.com/showthread.php?p=136296#post136296

ashkan62;136297 نوشت:
با سلام
ممنون میشم به این بحث هم توجه کنید و آن را دقیق و از ابتدا مطالعه فرمایید.باز اگر سوالی بود در خدمتم
http://www.askdin.com/showthread.php?p=136296#post136296

خوندم. این که ربطی به مشکل من نداشت!

شب قدره. برا خودم خلوت کردم. با خدا خیلی حرف دارم. اما همش اون شک میاد سراغم؟
انگار نمیتونم خدا رو درک کنم. من چمه؟ احساس میکنم خیلی با من فاصله داره. احساس میکنم خیلی کوچیکم اونقدر که نمیتونم باهاش صمیمی شم. نمیتونم باهاش حرف بزنم. دارم دیوونه میشم...

سرگشته;136725 نوشت:
انگار نمیتونم خدا رو درک کنم. من چمه؟ احساس میکنم خیلی با من فاصله داره. احساس میکنم خیلی کوچیکم اونقدر که نمیتونم باهاش صمیمی شم.

خوب اینها که درسته. علمی هم هست.
ما که خدا رو نمی تونیم درک کنیم. ما محدودیم و او نامحدود. برای درک کردن چیزی، باید "درک کننده" بر "درک شونده" احاطه پیدا کنه. احاطه محدود بر نامحدود هم که عقلاً محاله. پس ما نمی توین خدا رو درک کنیم. اما می تونیم در حد ظرفیت خودمان، شناختهایی را درباره او پیدا کنیم. ولی نمیشه اسم این شناختها (هر قدر هم که زیاد باشند) را "درک" گذاشت.

ما با خدا فاصله زیادی داریم. چون ما یک "موجود ضعیف" هستیم و او "وجود مطلق" و "کمال مطلق" است. به عبارت دیگر، بین "سطح وجودی ما" و "سطح وجودی خدا" ، فاصله ای بی نهایت است. اما از سوی دیگر، در عین وجود این فاصله بی نهایت، او به ما بسیار نزدیک است (از رگ گردن هم نزدیکتر). و این به دلیل "احاطه کاملی" است که او به ما دارد: او چنان به همه ابعاد وجودی ما احاطه کامل دارد و از آنچه در دلهایمان می گذرد کاملاً آگاه است، که گویی از خودمان هم به خودمان نزدیکتر است.
پس:
فاصله بی نهایت ما با خداوند، به دلیل اختلاف سطح وجودی ما و خداوند است.
نزدیک بودن خداوند به ما ، به دلیل احاطه کامل علم و قدرت خداوند بر ماست.

احساس کوچکی ما در برابر خداوند هم یک حقیقت است. حقیقتی که پی بردن به آن، ناشی از شناخت ضعف خودمان و قدرت و کمال خداوند است. به عبارت دیگر، پی بردن به کوچکی ما، ناشی از "علم" است. به همین دلیل است که افرادی که اهل علم نیستند، در برابر خداوند عصیان می ورزند. چون عظمت او و کوچکی خودشان را درنیافته اند.

و اما "صمیمیت"... صمیمیت بین بنده و خدا، شاید مشابه با صمیمیت بین دو فردی که با هم دوست اند نباشد...
اسماء و صفات خداوند را که می خوانیم، در می یابیم که خداوند سرشار از مهربانی و گذشت و ... است. چیزی بسیار فراتر از "صمیمیت". اما ما گاهی کارهایی می کنیم که با دست خودمان، خودمان را از خدا دور می کنیم...
به عبارت دیگر، درک این نکته علمی ضروری است که هر خیری هست، از جانب خداوند است نه ما. و خداوند منشأ منشأ هیچ شری نیست. اگر شری به وقوع پیوست، علتش را باید در خودمان جستجو کنیم.

سلام این فایل رو دانلود کنید ...
التماس دعا دارم ... [attach]11301[/attach]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر جناب سرگشته

چند جمله ساده عرض می کنم

این حقیر زمانی عین شما بودم دقیقا با همین نوع شک و بارها و بارها این شک جلوی سلوکم را گرفته بود

تا اینکه با استادی حاذق صحبت کردم ایشان نه فلسفه ای بافت نه برهانی به کار بست فقط یک جمله گفت

کار شیطان است توجه نکن هربار امد سراغت مرتب بگو لا اله الا الله

همین و مشکل چندین ساله بنده به حول و قوه الهی مدتهاست که حل شد شما هم امتحان کنید
این را بدانید این شک دلیل این است که شما یک جای حساسی از سلوک ایستاده اید که می خواهند هدیه ای به شما بدهند و ملعون هم چون این را فهمیده اینطور جلویتان را می گیرد
شما هم امتحان کنید انشاالله حل می شود

یا علی

من هنوز مشکلم حل نشده. خیلی ناراحتم. جالب اینجاست که وقتی معجزه ای در زندگیم اتفاق میفته با شوق و یقین خاصی میدونم کار خدا بوده. اما حالا که مشکلی برام پیش اومده و میخوام ازش بخوام کمکم کنه وقتی میخوام دعا کنم هی شک میاد تو دلم که یعنی واقعا خدایی هست که بخواد دعای منو برآورده کنه؟ کسی هست که حرف منو بشنوه؟ چرا نمیتونم با یقین بسپارم که کسی حرف منو میشنوه؟ تو اون لحظه که میخوام دعا کنم میگم یعنی کسی هست که بتونه دعای به این بزرگی رو برآورده کنه؟ آخه پس چرا من نمیتونم با یقین به همچین خدای بزرگی پناه بیارم؟

سرگشته;163921 نوشت:
من هنوز مشکلم حل نشده. خیلی ناراحتم. جالب اینجاست که وقتی معجزه ای در زندگیم اتفاق میفته با شوق و یقین خاصی میدونم کار خدا بوده. اما حالا که مشکلی برام پیش اومده و میخوام ازش بخوام کمکم کنه وقتی میخوام دعا کنم هی شک میاد تو دلم که یعنی واقعا خدایی هست که بخواد دعای منو برآورده کنه؟ کسی هست که حرف منو بشنوه؟ چرا نمیتونم با یقین بسپارم که کسی حرف منو میشنوه؟ تو اون لحظه که میخوام دعا کنم میگم یعنی کسی هست که بتونه دعای به این بزرگی رو برآورده کنه؟ آخه پس چرا من نمیتونم با یقین به همچین خدای بزرگی پناه بیارم؟


سلام علیکم

کلام صادقانه ایست. خیلیها هستند که فکر میکنند بوجود خدا یقین دارند و باوردارند در حالیکه اینطور نیست و حقیقت چیز دیگری است.

اولین مطلبی را که قبل از دعا کردن لازم است در یاد داشته باشید این است که :
من تنها کسی هستم که دعا میکند و نه کسی که اجابت میکند و با قدرت خود میخواهد مشکل را حل کند.

مطلب دوم:

تنها آن کسی که قرار است این دعا را اجابت کند و میسر نماید خداست و لاغیر پس من در حد خودم که یک خواهنده و یک دعوت کننده هستم با اخلاص کامل و صدق و حضور قلب این امر را به خدای متعال واگذار میکنم و به او توکل میکنم در حالیکه ایمانم به او مخدوش است.

مطلب سوم :

خدایا این بنده ات را هدایت فرما آنچنان که شایسته صادقین و مخلصین دگاهت است . به حق دعای ذکریای نبی

قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيةً قَالَ آيتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيالٍ سَوِيا(مريم/10)
عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‌اي براي من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو اين است که سه شبانه روز قدرت تکلم (با مردم) نخواهي داشت؛ در حالي که زبانت سالم است!»

مطلب آخر : همه چیز را به او واگذار کن و از تصمیمی که برایت میگیرد راضی باش


التماس دعا

یاحق

ممنونم جناب بینا. زوایایی از ابهامم حل شد. حرفتون درسته. من در اون لحظه که دعا میکنم بجای خدا هم فکر میکنم! یعنی با عقل خودم میخوام به خدا هم کمک کنم مشکلمو حل کنه. برا همین وقتی در نتیجه ی ابهام ناشی از پیدا کردن راه حل و عدم اطلاع از اینکه خدا به اون روش عمل میکنه یا نه دچار ترس از بزرگی مساله میشم و اینکه آیا چنین خدای توانمندی هست؟
ضمنا خیلی برای استجابت دعام بیقراری میکنم. نمیتونم بگم توکل به خدا اگه به صلاحم بود برآورد شه. انگار خودم صلاح خودمو میدونم. و از خدا میخوام حتما همینو برام محقق کنه. همین باعث میشه یه مقدار مایوس شم از دعا
اما بیشتر همونجای ماجرا گیرم که تو لحظات دعا نمیتونم وجود خدا رو درک کنم؟ تو اون لحظات میگم یعنی اصلا خدایی هست که من دارم براش حرف میزنم؟! خب معلومه که هست! ببنید این جمله ای بود که فی الدبداهه و با عصبانیت از دست خنگ بازی! خودم به زبون آوردم. آخه مگه میشه این خدا نباشه؟ مگه میشه موقع شادی این خدار و از اعماق قلب حس کنم؟ و حالا که بهش احتیاج دارم شک کنم که هست یا نه؟
من فقط در مورد دعا به درگاه خدا اینو مشکلو ندارما. مثلا در مورد امام رضا. عشق عجیبی به امام رضا دارم. شنیدن اسمش از زبون کسی کافیه تا اشک بیاد تو چشام. من مثل خیلی از شماها آدم های متمدن و با ایمانی نیستم. متاسفانه خیلی معمولی ام. نه ظاهرم و نه اعمال دینیم کامل شبیه شما نیست. اما امام رضا رو خیلی دوست دارم. بیشتر از حس خدا، امام رضا رو تو قلبم درک میکنم. دلم پر میکشه. کبوتر میشم. گریه میکنم. برای تولدش کلی شیرینی دادم و ذوق کردم!!!!!!! اما حالا...
شاید یه دلیلش این باشه که امام رضا رو به جنس خودمون یعنی انسان بودن زدیک تر میبینم و درک میکنم.
تو رو خدا منو ببخشید با این خوددرگیری هام. ولی واقعیت اینه که هر پستی که اینجا میزنید و هر جمله ای که بیان میشه یه پرتو نور به دلم میتابونه. امیدوارم به زودی قلبم روشن شه. من خدا رو دوست دارم. میخوام بهش نزدیک باشم. میخوام آرامش بگیرم. من خیلی خسته ام...

سلام علیکم

این مطلبی که میفرمائید عجیب نیست. حقیقت است. تنها کسانی که با این حقیقت میخواهند روبرو شوند کسانی هستند که خدا را بر عکس خیلی ها نمیتوانند نا دیده بگیرندو یا سهل انگارانه او را بپذیرند.
.
اگر هست که از او میخواهم که من را بعنوان بنده اش دریابد و اگر نیست هم باید بدانم .
این سرگشتگی ایست که مختص کسانی است که به حقیقت نیاز دارند.

شما نمیدانید ارزش این بینش و برخورد چقدر است. لذا حقیر ندانید.
از نشانه های وجود او و احاطه او بر انسانها وقتی کاملا قابل لمس میشود که نامهایش را به زبان می آورید.

اسماء الحسنی. دعای جوشن کبیر یادتان هست. ذکر یا نور ذکر یا دلیل یا مستعان و هر ذکری که قلب انسان ناخودآگاه آنرا میطلبد.

صفحات جوشن کبیر را ورق که میزنید اذکار را در زمانی که نماز خواندید به زبان بیاورید و شاهد انقلاب در قلبتان شوید . این همان حضور است و احاطه او
او سمیع است و میشنود و چون صدایش میزنید لبیک میگوید.

ادعونی استجب لکم. او هیچگاه خلف وعده نکرده و نمیکند.

تنها با اخلاص صدایش بزنید تا جانتان صدای لبیک را بشنود. در این صورت یقین را لمس خواهید کرد . ان شاء الله تعالی.

یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غناء

التماس دعا

یاحق

[=&quot]یه چیز دیگه الان به ذهنم رسید. در وجود خدا که شکی نیست. این که نیرویی... کسی... چیزی... قدرتی هست که این جهان رو اداره میکنه و ما بهش میگیم خدا کاملا درسته و قبول دارم(چه عجب) ولی از کجا معلوم این خدا فقط کارش اداره کردن جهان و تغییر و تحولاتش نیست؟ چجوری بفهمم این خدا به حرفای بنده هاش هم گوش میده و میشنوه و درک میکنه و مشکلش رو حل میکنه؟ بعضی دعاها برآورده میشن و بعضی نه. از کجا معلوم اونا که برآورده میشن ناشی از اتفاقات طبیعیه؟ در جریان روال امو دنیا اتفاق افتاده خب.[/]

[=&quot]ولی... ولی آخه اگه نخوام اینو بپذیرم که پس به این معنیه که خدا اداره ی دقیق امور دستش نیست و میشه یه کاری بدون اراده ی اون انجام بشه!!!!!! که این امکان نداره. میدونم که خدا کل دنیا رو با دقت و اراده کنترل میکنه.[/]

[=&quot]ای خدا پس من دردم کجاست که نمیتونم با یقین حست کنم و ازت یه چیزی بخوام؟
حالا برنم پست قبلی جناب بینا رو ببینم
[/]

bina88;164056 نوشت:

تنها با اخلاص صدایش بزنید تا جانتان صدای لبیک را بشنود. در این صورت یقین را لمس خواهید کرد . ان شاء الله تعالی.

یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غناء

التماس دعا

یاحق


امشب اینکارو میکنم. از خودش میخوام این مشکلمو حل کنه. البته قبلا هم این به ذهن خودم رسیده بودا. ولی شما یه جور خاص با یه حس خاص این موضوع رو به ذهنم القا کردین. صداش میکنم و منتظر لبیکش می مونم.
باقی حرفاتون رو گرچه بعد از پست قبلیم که در مورد شک به اجابت دعاها و اداره ی تغییر و تحولات گفتم، خوندم اما ظاهرا مرتبط با همون سوالمه. میبخشید که باعث زحمتم. اما منتظر جوابتون می مونم.

سرگشته;164061 نوشت:
صداش میکنم و منتظر لبیکش می مونم.


سلام علیکم
سرگشته گرامی . اگر کسی دوستی داشته باشه که چشم انتظار اوست.

ولی او حتی نمیدونه که این دوست را دارد. در عین حال دلمشغولیهای بسیاری دارد و دوستان بسیاری که مرجع خواسته های او هستند و برای هر امری به آنها دل بسته.

این دل زمانی به اون یک دوست آخرین معطوف میشه که بفهمه و به عینه ببینه که هیچ کدوم از یارانی که بدانها دل بسته بود و پناه او شده بودند در آن ناچاری - نه هستند - و نه میتوانند به دادش برسند.

آنگاه از روی ناامیدی به آخرین دوست خود پناه خواهد برد و آن پناه بردن رجوعی واقعی است.

خداوند رحمان به پیامبر اکرم فرمود ای پیامبر تو تنها وظیفه ات این است که به مومنین و مسلمین بگوئی که من را بخوانند و من منتظر دعوت آنها هستم

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186)
و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا مي‌خواند، پاسخ مي‌گويم،پس بر آنان است که دعوتم را اجابت نمایند و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!


و وظیفه ات بیش از این نیست


[=&quot]قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا(الکهف/110)[/]
[=&quot]بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است که) به من وحي مي‌شود که تنها معبودتان معبود يگانه است؛ پس هر که به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد کاري شايسته انجام دهد، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند![/]

بگو اگر کسی را غیر از من پناه خود تصور کنند در نادانی و گمراهی اند. هیچ کسی بر احوالشان مانند من آگاه نیست. و من درمان دردهای آنها هستم.

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَي الَّذِي لَا يمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا(الفرقان/58)
و توکل کن بر آن زنده‌اي که هرگز نمي‌ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!


و ای نبی بیش از این هیچ وظیفه ای بر تو نیست. چراکه هدایتگر تنها خداست.


اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(البقرة/257)
خداوند، ولي و سرپرست کساني است که ايمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون مي‌برد. (اما) کساني که کافر شدند، اولياي آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوي ظلمتها بيرون مي‌برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

التماس دعا

یاحق

ایمان دارای 3 مرحله است است.:ابتدا یک اعتقاد با استدلال وارد بخش عقلی وجود انسان می شود. اما این کافی نیست. اگر وارد قلب نشود در همان مرحله عقل می ماند وتبدیل به عمل نمی شود.همان اتفاقی که برای مردم غیر مسلمان عالم در گذشته یا حال افتاده. در مرحله بعدی ایمان وارد قلب یا دل می شود .یعنی همان که در مورد اکثریت ما صدق می کند.اما این مرحله متزلزل است وممکن است با هر اتفاقی دستخوش طوفان شود.مثلا وقتی اتفاق خوبی برایمان می افتد وجود خدا را حس می کنیم وقتی اوضاع مطابق میل ما پیش نمی رود احساس می کنیم خدا نیست یا به ما توجه ندارد! مرحله بعدی ایمان یقین است که جایگاه آن فوادیا جان یا خلاصه جایی فراتر از جسم خاکی است.در این مرحله انسان همه چیز را از خدا می بیند.چه ظاهرا خیر باشد چه شر. علی ع می گویند: من خدایی را که نبینم پرستش نمی کنم ! اما من با چشم دل او را می بینم.واقعا هم راست می گفت .برای ما قابل تصور نیست چون خودمان به این مرحله نرسیده ایم. پیشنهاد این حقیر که خودم تجربه کرده ام این هاست:
1-نظریات ائمه درباره حوادث زندگی روزمره انسان ودلایل این حوادث ونقش پروردگار در این حوادث را مطالعه کنید. بخصوص صحیفه سجادیه ودعاهای دیگر مثل دعای عرفه ونهج البلاغه واحادیث معتبر دیگر واصلا خود قرآن
2-کنار گذاشتن حب دنیا ! این را واقعا وجدا توصیه می کنم.هر چه انسان غرق دنیا شود دیدش محدودتر می شود واز دیدن پروردگار محرومتر.نه اینکه به مسایل دنیا اهمیت ندهیم اما آن را اصل زندگی خود فرض نکنیم .اگر هر از گاهی به قبرستانها برویم و عاقبت دنیا را ملاحظه کنیم یا گاهی از زیاده روی در لذتهای حلال چشم پوشی کنیم یعنی همان زهد صحیح که در اسلام تاکیدشده دلبستگی کم می شودوهر چه دلبستگی کمتر شود یقین بیشتر می شود.
3-حتی به زبان هم که شده مرتبا در هراتفاقی بگویید: خدایا راضیم به رضای تو.هرچه تو بخواهی. این تلقینات حتی اگر در ابتدا زبانی باشد کم کم وارد قلب می شود.
موفق باشید والتماس دعا

ازمیان مردم کسی است که خدا را تنها با زبان می پرستد. همین که خیری به او می رسد حالت اطمینان پیدا می کند.اما اگر مصیبتی برای امتحان به او برسد دگرگون می شود.هم دنیا را از دست داده وهم آخرت راواین همان خسران آشکار است .
سوره حج-آیه 11
اما انسان.هنگامی که پروردگارش اورابرای آزمایش اکرام می کند ونعمت می بخشد می گوید:پروردگارم مرا گرامی داشته ولی هنگامی که برای امتحان روزیش را بر او تنگ می گیرد می گوید:پروردگارم مرا خوار کرده .چنین نیست.بلکه (این افکار) بخاطر این است که شما یتیمان را گرامی نمی داریدو......
سوره فجر-آیات 15تا20
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی وسرگرمی وتجمل پرستی وفخر فروشی در میان شما وافزون طلبی در اموال واولاد است.همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می برد وسپس خشک می شود به گونه ای که آن را زرد رنگ می بینی وسپس تبدیل به کاه می شود ودر آخرت عذاب شدید است.زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست.
سوره حدید-آیه 20

جوادی;164233 نوشت:
ایمان دارای 3 مرحله است است.:ابتدا یک اعتقاد با استدلال وارد بخش عقلی وجود انسان می شود. اما این کافی نیست. اگر وارد قلب نشود در همان مرحله عقل می ماند وتبدیل به عمل نمی شود.همان اتفاقی که برای مردم غیر مسلمان عالم در گذشته یا حال افتاده. در مرحله بعدی ایمان وارد قلب یا دل می شود .یعنی همان که در مورد اکثریت ما صدق می کند.اما این مرحله متزلزل است وممکن است با هر اتفاقی دستخوش طوفان شود.مثلا وقتی اتفاق خوبی برایمان می افتد وجود خدا را حس می کنیم وقتی اوضاع مطابق میل ما پیش نمی رود احساس می کنیم خدا نیست یا به ما توجه ندارد! مرحله بعدی ایمان یقین است که جایگاه آن فوادیا جان یا خلاصه جایی فراتر از جسم خاکی است.در این مرحله انسان همه چیز را از خدا می بیند.چه ظاهرا خیر باشد چه شر. علی ع می گویند: من خدایی را که نبینم پرستش نمی کنم ! اما من با چشم دل او را می بینم.واقعا هم راست می گفت .برای ما قابل تصور نیست چون خودمان به این مرحله نرسیده ایم. پیشنهاد این حقیر که خودم تجربه کرده ام این هاست:
1-نظریات ائمه درباره حوادث زندگی روزمره انسان ودلایل این حوادث ونقش پروردگار در این حوادث را مطالعه کنید. بخصوص صحیفه سجادیه ودعاهای دیگر مثل دعای عرفه ونهج البلاغه واحادیث معتبر دیگر واصلا خود قرآن
2-کنار گذاشتن حب دنیا ! این را واقعا وجدا توصیه می کنم.هر چه انسان غرق دنیا شود دیدش محدودتر می شود واز دیدن پروردگار محرومتر.نه اینکه به مسایل دنیا اهمیت ندهیم اما آن را اصل زندگی خود فرض نکنیم .اگر هر از گاهی به قبرستانها برویم و عاقبت دنیا را ملاحظه کنیم یا گاهی از زیاده روی در لذتهای حلال چشم پوشی کنیم یعنی همان زهد صحیح که در اسلام تاکیدشده دلبستگی کم می شودوهر چه دلبستگی کمتر شود یقین بیشتر می شود.
3-حتی به زبان هم که شده مرتبا در هراتفاقی بگویید: خدایا راضیم به رضای تو.هرچه تو بخواهی. این تلقینات حتی اگر در ابتدا زبانی باشد کم کم وارد قلب می شود.
موفق باشید والتماس دعا

با این توضیحات من هنوز در مرحله ی اولم! برا خودم ناراحت شدم. چقدر از خدا دورم...
ممنون از راه حلتون. مورد اولی بیشتر توجهم رو جلب کرد. چون مساله ی نقش خدا در این حوادث همون چیزیه که دنبالش میگردم. اما نیاز به استدلال دارم. کجای قرآن رو بخونم مثلا؟ در حد معلومات ضعیف خودم فقط میدونم که قرآن روی این مساله تاکید داره. کجا اثباتش کرده؟ این روزا همش فکر میکنم اگه بتونم بفهمم خدا چجوری روی دنیا و آدما و اتفاقاتشون اثر میذاره این شک از بین میره. اگه بفهمم خدا واقعا صدای بنده هاشو میشنوه و اگه بخواد چیزی که میخوان رو بهشون میده...

این روزا همش زیارت عاشورا میخونم. امشب هم که میخوندم دلم پر میکشید اشکام میریخت اما همش این شک می اومد سراغم... دارم دیوونه میشم...

جوادی;164806 نوشت:
ازمیان مردم کسی است که خدا را تنها با زبان می پرستد. همین که خیری به او می رسد حالت اطمینان پیدا می کند.اما اگر مصیبتی برای امتحان به او برسد دگرگون می شود.هم دنیا را از دست داده وهم آخرت راواین همان خسران آشکار است .
سوره حج-آیه 11
اما انسان.هنگامی که پروردگارش اورابرای آزمایش اکرام می کند ونعمت می بخشد می گوید:پروردگارم مرا گرامی داشته ولی هنگامی که برای امتحان روزیش را بر او تنگ می گیرد می گوید:پروردگارم مرا خوار کرده .چنین نیست.بلکه (این افکار) بخاطر این است که شما یتیمان را گرامی نمی داریدو......
سوره فجر-آیات 15تا20
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی وسرگرمی وتجمل پرستی وفخر فروشی در میان شما وافزون طلبی در اموال واولاد است.همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می برد وسپس خشک می شود به گونه ای که آن را زرد رنگ می بینی وسپس تبدیل به کاه می شود ودر آخرت عذاب شدید است.زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست.
سوره حدید-آیه 20

من با کمی تفاوت اینطوری ام! وقتی شادم یا خدا یه موهبت بزرگ به من میده ازاعماق وجودم مطمئنم کار خدا بوده. اما وقتی به سختی دچار میشم به خدا گله نمی کنم. ولی وقتی میخوام دعا کنم همش میگم یعنی خدا به حرفای من گوش میده. یعنی آیادعای من تاثیری روی اونچه خدا میخواد پیش بیاره داره که من دارم به درگاهش دعا میکنم؟
حرف هاتون خیلی چیزها رو در من روشن کرد. لااقل فهمیدم دردم شناخته شده است! و میشه درمانش کرد. از این بابت هم خوشحالم و هم ناراحت.
تو رو خدا کمکم کنید بتونم از این مرحله عبور کنم...

سرگشته;164921 نوشت:
آیادعای من تاثیری روی اونچه خدا میخواد پیش بیاره داره که من دارم به درگاهش دعا میکنم؟

دوستان من تا همینجاشم با شما خیلی از ابهامات ذهنم برطرف شده. دیگه چیزی نمونده ذهنم روشن شه. خواهش میکنم تنهام نذارید و بحث رو ادامه بدید.

سرگشته;164921 نوشت:
آیادعای من تاثیری روی اونچه خدا میخواد پیش بیاره داره که من دارم به درگاهش دعا میکنم؟

با سلام
در کتاب کافی که شریفترین و معتبر ترین کتاب حدیثی شیعه می باشد بابی بعنوان( أَنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ الْقَضَاءَ ) وجود دارد که احادیث متعددی درباره تاثیر دعا و نقش دعا در رفع بلا و حتی تغییر قضای الهی می توانید ببینید.بعنوان نمونه:

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ يَنْقُضُهُ كَمَا يُنْقَضُ السِّلْكُ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً

2- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ مَا قَدْ قُدِّرَ وَ مَا لَمْ يُقَدَّرْ قُلْتُ وَ مَا قَدْ قُدِّرَ عَرَفْتُهُ فَمَا لَمْ يُقَدَّرْ قَالَ حَتَّى لَا يَكُونَ

3- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ بِسْطَامَ الزَّيَّاتِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً

4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي هَمَّامٍ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَيَتَرَافَقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ الدُّعَاءَ لَيَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً

5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ الدُّعَاءُ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ النَّازِلَ وَ مَا لَمْ يَنْزِلْ

از امام صادق ـ عليه السلام ـ منقول است كه به يكي از اصحاب خود فرمودند: اي ميسَّر دعا كن و مگو كه كار تمام شده است (يعني همه چيز از تقدير خدا گذشته و ديگر دعا فايده اي ندارد) چه آنكه نزد خدا منزلتي است كه به آن نمي شود دست يافت مگر از طريق دعا و تقاضاي از خدا و اگر بنده اي دهان خود را ببندد و از خدا نخواهد ، چيزي به او داده نمي شود، پس بخواه تا به تو بدهند، اي ميسّر، حقيقت آن است كه هيچ دري نيست كه كوبيده شود ، مگر آنكه بزودي به روي كوبنده اش گشوده گردد

موضوع قفل شده است