حقایقی در مورد شیخین و حذف منابع در تاریخ iiii
تبهای اولیه
با سلام
احمدبن حنبل در کتاب العلل میگوید: ابوعوانه[1] کتابی در معایب اصحاب رسول خداصلّیاللهعلیهوآله نوشته بود، سلّامبن أبی مطیع نزد او آمد و گفت: ابیعوانه! آن کتاب را به من بده.
ابوعوانه کتاب را به او داد و سلّام آن را گرفت و سوزاند.[2]
احمدبن حنبل در همان کتاب از عبدالرحمانبن مهدی روایت میکند: از این که نگاهی به کتاب ابیعوانه کردهام استغفار مینمایم.[3]
او از این که به آن کتاب نگریسته استغفار میکند و دیگری میآید و کتاب را از او میگیرد و بدون اجازه و رضایت او آتش میزند.
در شرح حال عبدالرحمانبن خراش نوشتهاند: او معایب شیخین [ابوبکر و عمر ] را در دو جزء نوشته بود.:Sham:
در شرح حال حسینبن حسن اشقر ذکر کردهاند: احمدبن حنبل از او حدیث نقل میکرد و میگفت کسی او را دروغگو نخوانده است.
به او گفتند: که اشقر احادیثی علیه ابوبکر و عمر روایت میکند و بابی در ذکر معایب آنها نگاشته است.
احمدبن حنبل چون چنین شنید گفت: پس صلاحیت این را ندارد که از او حدیث نقل شود.[4]
آن دو جزء یا آن بابی که مشتمل بر معایب ابوبکر و عمر بود کجاست؟:Sham:
چرا چیزی از آن برای ما روایت نشده و به دست ما نرسیده است؟:Sham:
و چرا به مجرد این که احمدبن حنبل میفهمد که اشقر درباره شیخین چنان احادیثی روایت میکند و چنان احادیثی را در کتاب خود آورده است، نظر خود را تغییر میدهد و به ناگاه در دید او، اشقر دروغگو و غیر قابل اعتماد میشود و صلاحیت نقل و روایت حدیث را از دست میدهد.
در شرح حال بسیاری از بزرگان حدیث که جزء راویان صحاح سِتّه هستند، گفتهاند:
آنها به ابوبکر و عمر دشنام میدادهاند، برای نمونه بنگرید به شرح حال اسماعیلبن عبدالرحمان[5]، تلیدبن سلیمان[6]، جعفرابن سلیمان الضبعی [7] و دیگران.»[8]
«در نیمه قرن سوم، لعن و طعن بر شیخین بسیار گزارش شده است.
زائدةبن قدامه که در نیمه قرن سوم میزیسته است میگوید:
چه زمانی شده است؟!
مردم، ابوبکر و عمر را دشنام میدهند.[9]
این امر همچنان گسترش مییافت تا در قرن ششم یکی از محدّثین بزرگ اهل سنّت به نام عبدالمغیثبن زهیربن حربِ حنبلی بغدادی، کتابی در فضیلت یزیدبن معاویه و در دفاع از او و جلوگیری از لعن بر او نگاشت و چون از او علّت تألیف چنین کتابی را پرسیدند، گفت: هدف من این بود که زبانها را از لعن خلفا بازدارم.[10]
[=Century Gothic]در اواخر قرن هشتم هجری به تفتازانی برمیخوریم، او در شرح المقاصد چنین میگوید:
اگر گفته شود که چرا برخی از علمای مذهب با این که میدانند یزید مستحقّ لعن است، لعن او را جایز نمیشمارند؟
در پاسخ میگوییم: به خاطر این که از لعن افراد بالاتر از یزید جلوگیری کرده باشند[11] ...»[12]:Sham:
«با توجّه به آنچه گفتیم پس از کاوش و جستجوی لازم در لابلای منابع و مصادر، نخست به این نتیجه میرسیم که بسیاری از دانشمندان و نویسندگان اهل سنّت نیز رویدادهای مربوط به رفتارهای ناروای برخی اصحاب پیامبر ـ حال در زمان حیات یا پس از رحلت آن حضرت ـ را نقل کردهاند؛ لیکن در اثر عوامل گوناگونی این حکایتها از بین رفته و یا در هالهای از ابهام و حتّی گاهی تحریف شده، نقل گردیده است.
ابنعدی ـ متوفّی 365 هـ ـ درباره ابنخراش مینویسد:
او دو جزء (کتاب) درباره حرکتهای ناروا و معایب ابوبکر و عمر تألیف کرده است.:Sham:
سپس ابنعدی او را توثیق مینماید.[13]
وی در شرح حال عبدالرزاقبن همام ـ پس از ستایش او ـ میگوید:
... او درباره مثالب (عیبهای برخی اصحاب و خلفا) سخنانی دارد که من در این کتاب ذکر نخواهم کرد!... او در فضائل اهلبیت و رفتارهای ننگآور دیگران (صحابه و خلفا) مطالب غیر قابل قبولی آورده است.
آنگاه ابنعدی وی را نیز توثیق کرده است.[14]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ذهبی ـ متوفّی 748 هـ ـ در ترجمه ابوصلت هروی[15] و رواجنی [16] و هم چنین ابنحجر ـ متوفّی 852 هـ ـ در ترجمه جعفرابن سلیمان[17] و... آوردهاند که آنان عیبهای صحابه را روایت کردهاند؛ و این خود یکی از علتهای تضعیف راویانی قرار گرفته که از خلفا و صحابه عیبجویی میکنند.
مسلم در کتاب صحیح خود آورده است:
عبداللهبن مبارک در برابر انبوه مردم میگفت: از عمروبن ثابت سخنی نقل نکنید! زیرا او به صحابه ناسزا میگوید.[18]
در این راستا میتوان به شرح حال برخی چون احمدبن محمّدابن سعیدبن عقده[19]، اسماعیلبن عبدالرحمان[20]، تلیدبن سلیمان[21]، قادسی [22]، عمروبن شمر[23]، محمّدبن عبدالله شیبانی[24]، زیادابن منذر[25] و برخی دیگر مراجعه نمود.»[26]
«اینان چرا به شیخین دشنام میدادند؟:Sham::Sham:
آیا روایتی، بلکه روایتهایی به آنها رسیده بود که آنان را وادار به دشنام میکرد و آنها به خود اجازه میدادند که به خلیفه اوّل و دوم لعن نثار کنند، آن روایات و مسائل اکنون کجاست؟»[27]:Sham::Sham:
«به راستی این کتب و روایتها کجاست و یا چه فرجامی یافته است؟
آیا فرجامی دیگر دارند جز آنچه احمدبن حنبل بدان اقرار کرده که آنها را سوزاندند، تا در دسترس مردم قرار نگیرد و پرده از حقایق تلخ و ناگوار برداشته نشود و یا آنکه در صندوقهای تعصب و لجاجت پنهان شدهاند و قفلهای گران حقستیزی، دسترسی به آنها را ناممکن ساخته است.:Sham:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ذهبی مینویسد::Nishkhand:
گرچه کتابها و نوشتهها لبریز از مطالبی است که حکایت از مشاجرهها و درگیریهای بین اصحاب دارد و رویدادهای جنگ و ستیزگیهای بین آنان را رقم زده است؛ لیکن بسیاری از این روایتها ضعیف یا بدون سند و یا دروغ است (!؟)
میبایست آنها را پنهان سازیم و حتی باید آنها را نابود کنیم تا آنکه دلها درباره اصحاب صاف شود و همگان ایشان را دوست بدارند و از آنان خشنود و راضی باشند.:khandeh!:
و مخفی ساختن اینگونه مطالب بر عموم مردم و فرد فرد عالمان لازم است...[28]»[29]
آنچه ملاحظه فرمودید دورنمایی بود از موانعی که در مسیر پژوهش و تحقیق درباره سیزده سال زمامداری پس از پیامبرصلّیاللهعلیهوآله با آن مواجه بودهایم.
[=Century Gothic](1) - ـ ابوعوانه یکی از بزرگان حُفّاظ و محدّثین اهل سنّت است.
(2) - ـ به نقل از: العلل و الرجال، ج 1، ص 60 .
(3) - ـ به نقل از: العلل و الرجال، ج 3، ص 92 (چاپ جدید).
(4) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 291 .
(5) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 1، ص 274 .
(6) - ـ به نقل از: تهذیب الکمال، ج 4، ص 322 .
(7) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 82 ـ 83 .
(8) - ـ استاد سیّد علی حسینی میلانی: گفتارهایی پیرامون مظلومیّت برترین بانو (ترجمه مسعود شکوهی)، ص 38 ـ 40 .
(9) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 3، ص 264.
[از سخن او چنین استنباط میشود که در آن دوران، صحبت از رفتارهای زشت خلفا رایج و متداول بوده است.]
(10) - ـ به نقل از: سیر اعلام النبلاء، ج 21، ص 161 .
(11) - ـ به نقل از: شرح المقاصد، ج 5، ص 311 .
(12) - ـ همان منبع، ص 41 ـ 42 .
(13) - ـ به نقل از: الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 5، ص 519 .
(14) - ـ به نقل از: همان منبع، ج 6، ص 545 .
(15) - ـ به نقل از: سیر اعلام النبلاء، ج 11، ص 447 ـ 448 .
(16) - ـ به نقل از: همان منبع، ج 11، ص 537 ـ 538 .
(17) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 83 .
(18) - ـ به نقل از: صحیح مسلم، ج 1، ص 12 .
(19) - ـ به نقل از: الکشف الحثیث، ص 70 .
(20) - ـ به نقل از: تهذیب التهذیب، ج 1، ص 273 ـ 274 .
(21) - ـ به نقل از: همان منبع، ج 1، ص 447 .
(22) - ـ به نقل از: سیر اعلام النبلاء، ج 18، ص 12 .
(23) - ـ به نقل از: لسان المیزان، ج 4، ص 366 .
(24) - ـ به نقل از: همان منبع، ج 5، ص 231 .
(25) - ـ به نقل از: کتاب المجروحین (تألیف: ابنحبان)، ج 1، ص 302؛ ر.ک: تهذیب الکمال، ج 10، ص 136 و ج 21، ص 594 .
(26) - ـ شیخ عبدالزهرا مهدی: نگرشی در اسناد و مدارک هجوم به خانه صدّیقه طاهرهعلیهاالسّلام، ص 186 ـ 188 .
(27) - ـ استاد سیّد علی حسینی میلانی: گفتارهایی پیرامون مظلومیّت برترین بانو (ترجمه مسعود شکوهی)، ص 40 .
(28) - ـ به نقل از: سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 92 ـ 93 .
(29) - ـ شیخ عبدالزهرا مهدی: نگرشی در اسناد و مدارک هجوم به خانه صدّیقه طاهرهعلیهاالسّلام، ص 190 .