آنچه درباره حب جاه و شهرت باید دانست

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آنچه درباره حب جاه و شهرت باید دانست

[=&quot]حقیقت شهرت طلبی چیست[/] :!!::!:

[=&quot]
:ok!: حقیقت شهرت طلبی و حب جاه ، جلب محبت مردم است و مالک شدن دل آنها.

[/]

[=&quot]و زمانی مردم کسی را دوست می دارند که اعتقاد داشته باشند آن شخص در مورد صفتی دارای کمال است.

[/]



[=&quot]چه این صفت کمال واقعی باشد ، مثل علم ، تقوا ، شجاعت ، سخاوت و ...[/]



[=&quot]یا اینکه مردم به خیال خودشان برخورداری از آن صفت را کمال بدانند. مثل سلطنت ، زیبایی ، منصب ، ثروت ، ...[/]



[=&quot] [/]



[=Times New Roman][=&quot]زمانی که مردمان ، شخصی را دارای صفتی بدانند که به گمان آنها کمال است ، [/][/]
[=Times New Roman][=&quot] [/][/]
[=Times New Roman][=&quot]هر چقدر که آن صفت در دل آنها دارای عظمت و ارزش باشد ، دلهایشان مسخر او می شود و به همان میزان او را اطاعت می کنند. [/][/]
[=Times New Roman][=&quot] [/][/]
[=Times New Roman][=&quot]و بدین سبب همه به منزله ی بندگان و مطیع فرمان او خواهند بود.[/][/]



ادامه دارد...

[=&quot]حب جاه و شهرت ، از عوامل بزرگ هلاک و خسارت است!



[=&quot]و آن کس که طالب آن باشد ، در حقیقت طالب ضررهای دنیوی و اخروی شده است.



[=&quot]کم می شود کسی مشهور باشد و دنیا و آخرتش سالم بماند مگر کسی که خداوند او را به خاطر نشر احکام دین خود برگزیده باشد.

[=&quot]




[=&quot] حضرت محمد :sallallah: فرموده اند که دوستی مال و جاه ، نفاق را در دل می رویاند ، همان طور که آب ، گیاه را.



[=&quot]هم چنین آن حضرت فرموده اند اگر دو گرگ درنده را در بین گوسفندان رها کرده باشند ، آنقدر به گوسفندان ضرر نمی رساند که دوستی جاه و مال به دین مسلمان ضرر میزند.



[=&quot]و امام صادق :alayhe: نیز فرموده اند به راستی که بدهای شما کسانی هستند که دوست دارند کسی پیرو ایشان باشد.


[=times new roman]علاقه مند بودن به کسب محبوبیت چه ضررهای دارد:!!::!:


[=&quot]از جمله مفاسد این این صفت این است که هر کس که در دلش حب جاه و برتری وجود داشته باشد ،
[=&quot] همواره همت خود را در آن قرار می دهد که جانب مردم را مراعات کند ، و رضایت آنها را بدست بیاور در نتیجه از کسب رضایت خدا دور می شود.



[=&quot]و از روی ریا اعمال و کارهای خود را در نظر مردم جلوه می دهد و همیشه منافقانه دوستی خود را با ایشان نشان می دهد.

[=&quot]




[=&quot]و شبانه روز توجه و تمرکزش بر این است که چه کاری انجام بدهد یا چه حرفی بزند که قدر و منزلت او پیش مردمی که خود قصور و کوتاهی هایی دارند زیاد شود.


[=&quot]:ok!: و به خاطر همین است که بزرگان و علما و پرهیزکاران ، از سرشناسی و ریاست گریزان بودند تا حدی که بعضی از آنها کارشان به جائی رسید که در جمع بیش از سه نفر نمی نشستند!



[=&quot]و دیگری می گریست از اینکه نامش در مسجد جامع برده شده است و یکی از ایشان اگر جماعتی را می دید که پشت او راه می روند ، می گفت ای بیچاره ها! چرا به دنبال من راه افتادید؟

[=&quot]بخدا قسم اگر می دانستید من در خلوت خویش چه کارهایی انجام می دهم هیچ کدامتان به دنبالم نبودید.

[=&quot]ز مهر کسان روی برتافتم




[=&quot]کس خویش را خویشتن یافتم




[=&quot]در خلق را گل براندوده ام




[=&quot]درین ره بدین صورت آسوده ام




[=&quot]



[=&quot]شکی نیست که بدست آوردن دل عوامی چند ، یا برتری یافتن بر مردم در چند صباحی ، نه باعث کمال انسان می شود نه دلیل عظمت اوست.




[=&quot]و شیطان است که آن را در نظر شخص کمال جلوه می دهد تا شخص مشغول بازیچه دنیا شود و مشمول این آیه:





[=Traditional Arabic]أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ ۖ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

[=Times New Roman]اينان كسانى هستند كه زندگى [زودگذر] دنيا را به جاى آخرت خريدند ؛ پس نه عذاب از آنان سبك گردد و نه يارى شوند .

آیه 86 سوره بقره


[=Times New Roman]در ادامه می خوانید:

[=Times New Roman]:ok!: آیا علاقه مند بودن به کسب محبوبیت همواره بد است:!!::!:

[=Times New Roman]:ok!: درمان حب جاه و شهرت طلبی

اما قبل از پرداختن به ادامه مطالب؛
یک سؤال :!:

در زیارت امین الله اینطور میخونیم :


اللهم فَاجعَل نَفسِی مُطمَئِنةً بِقَدَرِک، راضِیَةً بِقَضائِک، مُولَعَةً بِذِکرِکَ و دُعائکَ، مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أولِیائِکَ، مَحبُوبَةً فی أرضِکَ و سَمائِک



این بخش از زیارت امین الله چگونه با این قسمت قابل جمع است:

مـــریم;132237 نوشت:
و به خاطر همین است که بزرگان و علما و پرهیزکاران ، از سرشناسی و ریاست گریزان بودند تا حدی که بعضی از آنها کارشان به جائی رسید که در جمع بیش از سه نفر نمی نشستند! و دیگری می گریست از اینکه نامش در مسجد جامع برده شده است و یکی از ایشان اگر جماعتی را می دید که پشت او راه می روند ، می گفت ای بیچاره ها! چرا به دنبال من راه افتادید؟ بخدا قسم اگر می دانستید من در خلوت خویش چه کارهایی انجام می دهم هیچ کدامتان به دنبالم نبودید

با سلام و تشکر خدمت سرکار مریم عزیز بخاطر تاپیک مفید و ارزندتون:Gol:

ما منتظر ادامه مطالب خوب شما هستیم.:Gol:

مـــریم;132537 نوشت:
اما قبل از پرداختن به ادامه مطالب؛
یک سؤال :!:

در زیارت امین الله اینطور میخونیم :


اللهم فَاجعَل نَفسِی مُطمَئِنةً بِقَدَرِک، راضِیَةً بِقَضائِک، مُولَعَةً بِذِکرِکَ و دُعائکَ، مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أولِیائِکَ، مَحبُوبَةً فی أرضِکَ و سَمائِک



این بخش از زیارت امین الله چگونه با این قسمت قابل جمع است:


آنچه که در این فراز از زیارت امین الله آمده است درخواست محبوبیتی مطلوب از خداوند است .

زمانی انسان می تواند محبوب ودوست داشتنی شود که نسبت به اوامر الهی مطیع باشد.وقتی انسان نسبت به خدا ورسولش واهل بیت علیهم السلام مطیع بود ،وجودش مملو از صفات الهی خواهد شد .چنین شخصی از نظر اعتقادی وعملی واخلاقی در مسیر درست گام بر می دارد ووجودش تجلیگاه اسماءالهی می شود.
كسانى كه محبوب الهى می شوند، خداوند چشم دل آنها را به سوى خويش باز مى كند تا او را در تمامى شئون زندگی حاضر ببينند.

مؤ من با التزام به لوازم ايمان و محبت به خداوند متعال ، محبوب خداوند مى شود، علاوه بر آن در بین سایر مردم نیز از محبوبیت خاصی بر خوردار می شود.خداوند براى انسان مؤ من با عمل صالحش، محبت موجودات را قرار داده است به گونه اى كه آنها را مجذوب به او مى گرداند .

در شرح این قسمت از زیارت آمده است:

رابطه محبت تكوينى بين تمامى موجوداتى كه يك نوع رابطه فعل و انفعال بينشان برقرار است ، تحقق دارد، و از جمله بين افراد انسان اين نوع رابطه تكوينى برقرار است علاوه بر اينكه انسان فطرتا تمايل به خوبيها و محبت به افعال و اوصاف نيكو دارد هر چند در پيدا كردن مصداق آن گاهى اشتباه مى كند لكن نسبت به افراد انسان ، آن محبتى كارساز و موجب تكامل آنهاست كه بر اساس رسيدن به هدف حقيقى از آفرينش - كه بندگى آگاهانه خداوند متعال است - برقرار شود.

ادامه دارد...

خواستن از خداوند كه انسان را محبوب در زمين و آسمان قرار دهد معنايش اين است كه خداوند توفيق دهد تا در مسير بندگى خودش قرار گيريم . آن بندگى كه هدف حقيقى از خلقت همه موجودات بوده است .و در اين صورت تمامى موجودات در مسير آن رابطه حقيقى با حق تعالى قرار مى گيرند و پيوند و جاذبه آنها با يكديگر بر اساس ‍ فطرت و گرايش توحيدى خواهد بود و قهرا چنين انسانى كه با به كار بستن ابزار بندگى و كمك گرفتن از حق تعالى در اين مسير، سير حقيقى وجودش ‍ را در جهت حقيقت وجودش يعنى حق تعالى قرار داده ، هماهنگ با تمامى موجودات بوده و محبوب آنها مى شود اعم از ملائكه و حقايق عاليه هستى تا انسانهاى مؤ من و زمين و آسمان ، و آثار اين محبت برايش ظاهر مى شود.

اما آنچه که عرفا از آن گریزانند وبه دنبال کسب آن نبوده اند حب جاه ومفام وشهرت است که در رفتار وگفتار آنها مشهود است چرا که این خصوصیت از موانع مهمی است که در مسیر سیر وسلوک آنان قرار دارد و در این مرحله تا از خلق جدا نشوند به حق نخواهند رسید.

ادامه دارد...

گفتار، رفتار، حرکات و سکنات انسان عارف مورد توجه دیگران قرار می گیرد و قلب‌های زیادی را به سوی خویش جذب می کند ؛ چرا که همه افراد به صورت فطری کمال طلبند و مجذوب انسان‌هائی می‌شوند که نواقص را از خود دور کرده و دارای کمالات و زیبائی‌ها هستند.


بنابراین ثمره ایمان و عمل صالح محبوب شدن در دل ها ی مردم است


دلیل این امر این است که ایمان و عمل صالح جاذبه و کشش فوق العاده ای دارد ؛ اعتقاد به یگانگی خدا ، باز تابش در روح و و فکر و گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانی ، تجلی می کند و همچون نیروی مغناطیس جذب کننده و جلب کننده است . در واقع محبوبیت حقیقی از آن کسانی است که به دنبال محبوب شدن و مطرح شدن در میان خلق نمی باشند و تنها به دنبال بندگی خدا و کسب رضای او و انجام عمل صالح هستند .

این گونه افراد محبوب بودن در نزد خداوند را وجهه همت خود قرار داده اند ولی نتیجه و ثمره چنین اعتقادات و اعمالی این است که خداوندی که مالک قلب ها و دل ها است محبت آنها را در دل ها می افکند و آنها در نزد مردم محبوب و مورد علاقه قرار می دهد .

عا رف خدامحور از نام و شهرت گریزان است و تنها سر در هوای دوست داردو دل در آرزوی نام آوری در ملکوت و آستان قدس ربوبی.
وبه خوبی دریافته است که علايق دنيوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جويى ، شهرت طلبى و محبوبيت خواهى ميان مردم ، از امور تباه كننده سير و سلوك اند.

خداوند در قرآن درسوره قصص، آیه83 میفرمایند:

« تِلْكَ الدَّارُ الْأخِرَه نَجْعَلَها لِلْذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّا فِى الْأرْضِ وَ لا فَسادا

یعنى: «آن خانه آخرت را كه وصف آن را شنیده‏ اى قرار دادیم از براى آنان كه نمى‏ خواهند در دنیا ،بزرگى و برترى را در زمین، و نه فساد و تباهكارى را»

آنچه سبب محروميت انسان از مواهب سراى آخرت مى ‏شود در حقيقت «برترى جويى» وحب جاه ومقام وشهرت است كه همه گناهان در آن جمع است.

اكثر عداوتها و مخالفتها با انبیا و اوصیا دلیلی جز حبّ جاه نداشته است.

البته معروف شدن ومشهور شدن انسان اگر ازجانب خدا باشد وانسان در کسب این شهرت تلاشی نکند مشکلی ایجاد نمی کند.

جاه به طور مطلق مذموم و نكوهیده نیست بلكه مانند مال از جهتی پسندیده و از جهتی دیگر نكوهیده است و همانطور كه انسان برای ضرورت خوراك و پوشاك به مقداری مال محتاج است برای زندگی با مردم تا حدی به جاه نیاز دارد مثلا اگر دوست داشته باشد كه در قلب دوستش جایی پیدا كند كه او را وادار به حسن معاشرت و معاونت او كند مذموم نیست و همین طور اگر بخواهد در قلب استادش جائی داشته باشد كه او را وادار به ارشاد و تعلیمش كند و باعث عنایت بیشتر استاد به او شود مذموم نیست.

کسانی که به دنبال کسب محبوبیت در بین مردم هستند در واقع شناخت درستی از خود وخداوند ندارند .هر كس كمال حقیقی را بشناسد جاه و مقام در نظرش كوچك می شود وزمانی انسان می تواند به این درجه برسد که ایمانش به آخرت قوی باشد.وگویی قیامت را در همین دنیا می بیند .

کسی که به دنبال جا باز کردن در قلوب مردم است دائما به این فکر است که اعمالی را انجام دهد که برای دیگران خوشایند باشد بنابراین از انگیزه ی الهی در کارها دور می ماند وهمچنین دائما در این ترس واضطراب است که نکندجایگاه خود را در بین مردم از دست بدهد.چرا که مبنای کار او قلوب مردم است و آنچه مبنایش بر قلوب مردم است ، در بی ثباتی شبیه خانه ای است كه بر موج دریا بناء شود.

راه عملی علاج جاه طلبی عمل به ضد است یعنی انسان از کسانی که در دلشان محبوبیت کسب کرده است مدتی دوری کند تا کم کم جاه ومقام خود را در قلب دیگران از بین ببرد.

خیلی وقتها دلیل اینکه ما می خواهیم در قلب دیگران جا باز کنیم این است که طمع به مال و داشته های دیگران داریم وبه خاطر خصلت طمع ،دائما دنبال کسب محبوبیت هستیم چرا که اگر آنها ما را دوست داشته باشند حاضرند به خاطر ما از داراییشان نیز بگذرند.در حالی که تمرین قناعت وقانع بودن به داشته ها، بهترین روش درمان این رذیله ی اخلاقی است.


همانطور که قبلا هم اشاره کردیم دوستدار جاه ومقام وشهرت، در واقع تمام اعمالش بر روی این اصل استوار است که رضایت خاطر دیگران را حاصل کند نه خدا را .به خاطر همین دچار خصوصیت نفاق ودورویی می شود. زیرا نفاق همان مخالف بودن ظاهر با باطن در گفتار و کردار است، وچنین شخصی ناچار می شود به صفات و اخلاق پسندیده که از آنها تهی است تظاهر کند.

ریشه ی اصلی این رذیله ی اخلاقی حب دنیاست در واقع حب جاه ومقام وشهرت از شاخه های فرعی حب دنیاست. خود حب دنیا از حب نفس ایجاد می شود.
حب نفس سبب می شود كه آدمی خود را محور عالم بداند.
علاقه به خود، «خودخواهی» را به دنبال دارد و به «خودپرستی» می انجامد و ریشه همه مفاسد فردی و اجتماعی است. علاقه و محبت انسان به خودش باعث علاقه و دلبستگی او به دنیا و مظاهرآن می شود.واین خصوصیات زنجیر وار به هم وابسته اند.

حب نفس...خودخواهی...خودپرستی ..حب دنیا...حب جاه ومقام وشهرت...


خداوند در قرآن می فرماید:

«کلا بل تحبون العاجلة و تذرون الآخرة»

(قیامت، 20- 21)

«نه چنین است بلکه شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وامی گذارید» .

بنابراین دلبسته نشدن به دنیا ودر یک کلام زهد بهترین راه حل عملی برای علاج این رذیله می باشد.

علاقه به جاه و شهرت باعث می شود که انسان در شرایط مختلف به خاطر حفظ موقعیت ومحبوبیت خویش از گفتن حق پرهیز کند چرا که اگر بخواهد رفتارش منطبق بر حق وگفتارش نیز مطابق با حقیقت باشد به ناچار ممکن است خیلی از افراد از او دلگیر شده ونظرشان در مورد او عوض شود. به خاطر همین، چنین اشخاصی برای اینکه نظر دیگران درباره ی آنها تغییر نکند حاضرند از حق چشم پوشی کنند.و این چیزی جز فدا كردن دین در راه دنیا نیست.

خداوند در قرآن می فرماید:
«اولئك الذين اشترو الحيوة الدنيا بالاخرة فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون‏».

يعنى: «ايشان‏اند كه خريدند زندگانى دنيا را به آخرت، پس عذاب ايشان هرگز تخفيف‏ داده نخواهد شد» .


افراد جاه طلب را مى توان از حركات و كلمات و رفتارشان شناخت، روحيه جاه طلبی آنهارا وادار می کند که کارهای خاصی را بنحو خاص انجام دهند. آنها تمايل دارند تمام كارهاى نيكى را كه انجام مى دهند تابلو كنند و همه از آن آگاه شوند تا در نزد مردم مقام و منزلتى پيدا كنند. آنها هرکار کوچکشان را بزرگ نمائی نموده ، آن را در هرفرصتی تبليغ می کنند.

جاه طلبان توقع و انتظار دارند دائما از آنها تعریف شود، كمترين نقد و نكوهش از آنها به عمل نيايد، انتظار دارند در مجالس ، همه آنها را احترام كنند و كسى بالاتر از آنها ننشيند، افرادى كه آنها را تكريم و تعظيم مى كنند در نظر آنها افراد با معرفتى هستند و افرادى كه نسبت به آنها اعتنايى ندارند، افرادى بى معرفت می باشند.بنابراین حب مدح وستایش و انتقاد پذیر نبودن نیز از عوارض حب جاه است.

از نشانه هاى ديگر آنها اين است كه آنها در دنيائى از وهم و خيال به سر مى برند و آنچه را در واقعيت عينى از مقام و منزلت به دست نمى آورند، در عالم اوهام و خيالات براى خود فراهم مى سازند.



يکی از راههای اصلاح اين رذيله ، کسب معرفت به حقايق زندگی است.شناخت خود وشناخت دنیا وشناخت خدا. انسان جاه طلب بايد بداند که اوّلا هيچ انسانی به همه خواسته های خود نمی سد زيرا خواسته ها نامحدود و دنيا، دنيای محدود و پر از تزاحم و تعارض است . ثانيا اگر رسيدن به همه خواسته ها ميسر نيز باشد ، رسيدن به آنها به اين آسانی نيست ، بلکه انسان بايد خون دل بخورد و دهها سال ، شب و روز تلاش کند شايد آنچه می خواهد به آن برسد. اگر همه عالم را به انسان بدهند و تحصيل و حفظ آن هم هيچ زحمتی نداشته باشد مگر چند روز در دست انسان خواه ماند.عمر اندک و فرصت بسيار محدود است پس شناخت نسبت به خود وآگاهی به ناپایدار بودن دنیا ولوازمش می تواند به عنوان راهکار علمی برای دوری از این رذیله باشد.


جاه طلبى از ضعف ايمان مخصوصاً اعتقاد به توحيد افعالى سرچشمه مى گيرد و با تقويت پايه هاى ايمان برطرف مى شود، كسى كه آگاه از عظمت خدا باشد مى داند كه تمام عالم آفرينش در برابر ذات پاك او ذره ناچيزى است، به علاوه مى داند عزت و ذلت، عظمت و حقارت در دست او است و از همه مهمتر دلهاى بندگان در كف با كفايت او مى باشد از همه اينها گذشته اقبال مردم كه افراد جاه طلب به آن دل بسته اند و ادبار آنها كه از آن بيم و هراس دارند به قدرى ناپايدار است كه براى آن حسابى نيست و به گفته بعضى، ادبار و اقبال دلها همچون ديگى كه در حال جوشيدن است دائماً در حال تغيير است .

کسی که دچار این خصوصیت است همانطور که گفته شد باید عمل به ضد کند بدين نحو که برخلاف خواسته های نفسانی که از حب جاه بر می خيزد عمل کند. اگر ميل به صدرنشينی در مجلس دارد ، در پايين مجلس بنشيند و اگر ميل به نشان دادن خود با لباس گرانقيمت دارد ، از لباسهای معمولی استفاده کندوبه این ترتیب در برابر هر وسوسه ای عمل مخالفش را انجام بدهد تا با تمرین وتکرار از شر این صفت رهایی پیدا کند.

حب جاه و شهرت، مانع ذكر و فكر است


آن كس كه حب جاه و شهرت دارد، قلب او هميشه مشغول است، گاهى خشنود است كه فلان كار و فلان خصلت او مايه جلب قلوب گرديده و جاه و منزلت او را در نزد مردم بالا برده و بر شهرت او افزوده است، وگاهى محزون است كه فلان عمل يا فلان صفت او موجب نفرت و ناخشنودى مردم گشته، و علاقه و ارادت آنان نسبت به وى از ميان رفته و يا كم شده است، اگر چه به احتمال باشد. گاهى حال خوشى دارد، زيرا اقبال مردم را خوب احساس مى ‏كند. گاهى حال بدى دارد، زيرا اقبال آنان را كم احساس مى‏ نمايد؛ و خلاصه اينكه، هميشه حال به حال است و لحظه‏ اى فارغ نيست، و هميشه اسير اقبال و ادبار خلق است. پيداست چنين كسى نمى ‏تواند به ذكر و فكر بپردازد، و بسوى مقصد اعلى اقبال داشته باشد، زيرا فكر و قلب او هميشه مشغول و در افكار و خيالات و اوهام غوطه ‏ور است. و اين در حقيقت، فانى گشتن در خلق، و روى آوردن به هلاكت است.

علاوه بر اين، چه بسا همين رذيله حب جاه و شهرت، صاحب خود را براى به دست آوردن جاه و برترى، يا حفظ آن، و يا بالا بردن آن به يك سلسله كارهاى هلاكت بار ديگر بيندازد. واو را به سایر گناهان آلوده کند.

سستى در امر به معروف و نهى از منكر، و سازش با معصيت كاران ومنحرفين نیز از نشانه های بارز این گروه است.