جمع بندی تعریف زمان از نظر دینی چیست؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعریف زمان از نظر دینی چیست؟

آیا می شود دردین از تعریف زمان صحبت کرد. منظورم واحد اندازه گیری زمان نیست. خود مفهوم زمان است
آیا زمان وجود مستقلی دارد. ایا وابسته به چیزی است. که آن چیز در زمان تاثیر می گذارد مثلا باعث کند شدن یا تند شدن زمان می شود. آیا زمان مبدا مطلق دارد؟ یعنی زمانی بوده که از آن لحظه زمان شروع شده است (صفر مطلق زمان کجاست؟) و اگر بوده آن موقع کی بوده است؟

با سلام

تبریک به این تحقیق ، البته که ماهیت زمان شگفت است وازآن عجیبتر افزایش و کاهش مدت آن ؛ آیا زمان همین گذران شب و روز است ماهیت زمان چیست ؟

آیا مطلق است یا نسبی که سخن گفتن ونوشتن روی کاغذ راحت است ولی باور و هضم این که زمان : نسبی: است مغز را منفجر میکند . برداشت شخصی اینجانب که از تلفیق نظریه حرکت جوهری ملا صدرا رضوان الله علیه و نسبیت انیشتن بدست می آید اینست که:



معانی اندر حرف ناید که بحر بیکران در ظرف ناید


زمان نسبی است یعنی ممکن است در یک وقت برای بعضی 1 ساعت و برای بعضی دیگر2 یا نیم ساعت بگذرد واین بسیار عجیب و غریب است ودرک آن مشکل.


برای تقریب به ذهن قضییه اصحاب کهف که در تورات و قران آ مده ذکر میگردد که برای یاران غار 2 یا 3 ساعت اما برای مردم شهر 309 سال(در تورات 300سال که بگفته علی (ع) سال یهود بیشتر از سال عرب است که 9 سال کم میشود)


و در کتاب روح مجرد از علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی خواندم که داستانهای عجیبی در این مورد ذکر نمو ده است که خواندن ان به تشنگان حقیقت سفارش میشود.وبنظر اینجانب حضرت حجت علیه السلام را از این جهت صاحب الزمان گفته اند که قدرت تصرف در زمان وکاهش یا افزایش آنرا دارند.

به نام خدا
سلام

بنده احتمال وجود جریانی را بیان می کنم (یعنی خودم هم کاملا مطمئن نیستم)، قبول کردن یا قبول نکردنش با خواننده.
شاید در زمان بریدگی هایی وجود داشته باشد. به این مفهوم که مثلا شما فردی را می بینید که در حال مرگ است. در این وضعیت ممکن است او در لحظه ای از زمان که برای بیننده چشم برهم زدنی است، ساعتها، سالها، قرنها یا ... با مسایلی به صورت مادی و معنوی درگیر باشد.

[سلام دوستان
به نظر من زمان نه شگفت انگیز است و نه تعریف ان سخت بلکه تعریف ان بسیار ساده تر از ان است که فکر می کنیم
زمان یعنی تغییر و حرکت به طور مثال بعد از یک رویداد مهم مانند تولد ازدواج یا مرگ ما ان رویداد را مبدا قرار میدهیم میگویم چهل روز بعد از فوت یا تصادف به این صورت که ان اتفاق سراغازی است موقت یا دایمی برای شمارش تغیراتی که بعدا اتفاق افتاده مانند طلوع وغروب افتاب یا روند پیر شدن یا گرمتر شدن زمین حال میزان چگونگی این مبدا ونحوه اندازه گیری ان بدست خود ماست در حالی که مبدا اساسی وبنیادین ان برای شمارش در دست ما نیست و ان نه تولد مسیح(ع) است نه هجرت پیامبر(ٌص) بلکه بوجود امدن اولین شی ماده نور یا هر چیزی است که سر نخ تشکیل دنیا بوده است نه کسی که دنیا را بوجود اورده چون خداوند واجب الوجود است واو همیشه بوده بنابرین تا زمانی که شی یا ماده ی بوجود نیامده زمانی در کار نیست چون قابل شمارش نیست و در نبود ان شی تاریکی است ودر تاریکی مطلق و بدون هیچ تغیر و حرکت یا اتفاقی زمان بی معنی است اما به محض بوجود امدن کوچکترین نور یا ماده ی زمان اغاز میشود و این تغیر مبدا زمان قرار میگیرد حال نحوه ی شمارش ان به روز باشد یا به سال و یا گردش سیاره ی نپتون به دور خورشید به جای گردش زمین به دور خورشید بنا براین زمان یعنی تغیر وحرکت

کجای این شگفت انگیز است؟

alamuti;130289 نوشت:
آیا می شود دردین از تعریف زمان صحبت کرد. منظورم واحد اندازه گیری زمان نیست. خود مفهوم زمان است آیا زمان وجود مستقلی دارد. ایا وابسته به چیزی است. که آن چیز در زمان تاثیر می گذارد مثلا باعث کند شدن یا تند شدن زمان می شود. آیا زمان مبدا مطلق دارد؟ یعنی زمانی بوده که از آن لحظه زمان شروع شده است (صفر مطلق زمان کجاست؟) و اگر بوده آن موقع کی بوده است؟

سلام
1- منظور از وجود مستقل اگر استقلال تام است که در مورد هیچ چیزی جز ذات خدای متعال صحیح نیست اما اگر منظورتان استقلال نسبی از سایر موجودات است ظاهرا چنین چیزی را بتوان قبول کرد . به عبارتی هر امر مادی و معنوی دارای حقیقتی در عالم بالاست . قرآن می فرماید : ان من شی الا عندنا خزائنه (حجر 21)
2- در میان اهل معرفت عنوانی است به نام طی الزمان که منظور از آن افزایش یا کشیدگی زمان است . در جریان حضرت عزیر که در قرآن آمده است نمونه ای از آن را می توان ملاحظه کرد . (بقره 259)
3- ابتدای زمانی قابل تصور نیست مگر بصورت نسبی مثل ابتدائاتی که خود ما مبنا قرار می دهیم مثل هجرت پیامبر ص
موفق باشید

نقل قول:

کجای این شگفت انگیز است؟

با سلام

ما نگفتیم که زمان شگفت انگیز است بلکه انقباض وانبساط حقیقی آن عجیب است ، به کلمه حقیقی دقت کنید .

در این زمینه به داستانی که علامه تهرانی در کتاب روح مجرد آورده رجوع کنید تا متعجب شوید .

البته اینجانب نیز مواردی را سراغ دارم.

نقل قول:

ما نگفتیم که زمان شگفت انگیز است بلکه انقباض وانبساط حقیقی آن عجیب است ، به کلمه حقیقی دقت کنید .

میشود بگوید انقباظ و انبساط حقیقی یعنی چه؟

سلام.
بحث زمان، بحث خیلی خوبی است....
من همیشه به این موضوع فکر می کرده ام...
الان هم از دید دیگری ، مطالعات شخصی ام به این مسأله مرتبط می شود....

معمولاً گفته می شود اشیاء چهار بعد دارند، سه بعد مکان و یک بعد زمان...

معمولاً این طور می اندیشیم که "زمان حرکت می کند". اما با توجه به نسبی بودن حرکت، آیا امکان دارد ما مثل کسی باشیم که در قطار متحرکی است و فکر می کند خودش ثابت است و محیط بیرون در حال حرکت است در حالیکه قضیه عکس این است؟

چطور است فکر کنیم "زمان" یک شیء ثابت است و این "اشیاء" هستند که در یک "مسیری" در حال حرکت هستند؟ در این صورت می توان فرض کرد که "سرعت حرکت اشیاء" در این مسیر ، یکسان نباشد. و بر این اساس، "انبساط و انقباض زمان" به راحتی قابل تصور است. زیرا اشیاء مختلف السرعة، خودشان را ثابت می پندارند و سرعتهای مختلف خود را به زمان نسبت می دهند.

ولی اگر فکر کنیم "زمان" حرکت می کند و اشیاء ثابت هستند، در این صورت چون متحرک، "یک چیز واحد" است (و بقیه اشیاء هم ثابت اند) تصور اینکه شی متحرک نسبت به اشیاء ثابت دارای سرعتهای مختلفی باشد، تصور سختی خواهد بود.

اگر این فرض (ثابت بودن زمان و حرکت اشیاء در یک مسیر خاص) را بپذیریم، باید جزء خواص ماده که عبارتند از" وزن داشتن ، فضا اشغال کردن و ..." ، خاصیت دیگری را هم اضافه کنیم: "حرکت در مسیری خاص".

حال می توان روی این مسیر خاص (که البته ثابت فرض شده است) بحث کرد تا تصور بهتری از آن داشته باشیم.... این چه مسیر و بستر و برداری است که همه اشیاء ، بالذات در آن در حال حرکتند؟ ...

با سلام به دوستان گرامی
به این لینک هم مراجعه بفرمائید نکات خوبی در رابطه با حقیقت زمان بدست می آورید:

 
<br /> این چه مسیر و بستر و برداری است که همه اشیاء ، بالذات در آن در حال حرکتند؟ <br />

این قضیه حملی که (مسیر و بستر و بردار حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت گرفته و به جلو پیش میرود)
دو نقض دارد.
1_ از جمله شما این طور استنباط مییشود که حرکت اشیاء (به طور نهادی) غیر ارادی است. حال این سوال مطرح میشود که حرکت یعنی چه؟ لطفا به این مثال توجه کنید اگر یک سیب و یک گوی اهنی را روی دو میز و جداگانه در یک اتاق قرار داده وتمام در پنجره ها را نیز بسته و نور را خاموش کنیم تا از باد و عوامل بیرونی به دور باشد و انها را چهار روز رها کنیم بعد از چهار روز حتمی است که سیب تغیرات قابل رویتی را به خود دیده و حد اقل رنگش عوض شده در حالی که گوی اهنی تغیراتش کمتر است حال شرایط اتاق را عوض میکنیم در وپنجره را باز میکنیم بخاری را روشن میکنیم تا دمای اتاق به پنجاه درجه برسد بعد از چهار روز سیب فاسد شده و گوی بی تغیر یا کمتر تغیر این مثال این را نشان میدهد که حرکت اجسام حتما به فاعل واحدی نیاز ندارد و خود جهان و تکامل طبیعی ان بر همدیگر اثر گذاشته و متحول و به حرکت خود ادامه میدهد
و ماهیت سیب تغیر بیشتراز نظر ما ولی اهن تغیر کمتر ماهیتا به عبارتی این حرف انتزاعی و شهودی که هر حرکتی محرکی بخواهد، در عالم واقعیت غلط از آب درآمده است. بطلان این سخن در دانش فیزیک از زمان نیوتون به اثبات رسیده؛ این گونه نیست که نفس حرکت به عامل و محرک نیازمند باشد؛ حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است. حالت عادی اجسام این است که در حرکت یکنواخت (یا سکون) باشند، نه الزاما در سکون؛ پس جسم می تواند همواره در حال حرکتی یکنواخت باشد، در حالی که هیچ عامل خارجی بر آن اثر نمی گذارد.

نتیجتا یک مغالطه مستتر در این قضیه حرکت نمایان میشود و ان بدین صورت است:
اگر چیزی باشد که محرک همه حرکات باشد، آنگاه مطمئنا هر حرکتی محرکی دارد. ولی از این که هر حرکتی محرکی دارد، نتیجه گرفته نمی شود که چیز واحد و یگانه ای هست که محرک همه حرکات باشد

لطفا دوباره به این جمله تو حه کنید:
حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است.

نقل قول:
میشود بگوید انقباظ و انبساط حقیقی یعنی چه؟


با سلام

مطلبی است در مورد قبض وطی زمان به نقل از کتاب روح مجرد :

« در اوقاتی که در معیت ایشان ( سید هاشم حداد) در نجف اشرف بودیم ، یکی از شاگردان ایشان روزی برای این حقیر که با وی تنها به حرم مطهر امیرالمومنین (ع) مشرف می شدیم ، در ضمن بیان احوال خصوصی خود می گفت : دو قضیه برای من اتفاق افتاده که در آن زمان نفهمیدم و بعدها فهمیدم که غیر عادی بوده است :

اول آنکه : یک روز با جمیع فرزندان از پسر و دختر و عیال تصمیم گرفتیم از راه بیابان به مدینه برویم . حرکت کردیم و تا مرز سعودی از ناحیه رمل زار نجف رفتیم و چندین روز بطول انجامید تا بدانجا رسیدیم . در وقت عبور ، مرزداران از دادن اجازه عبور امتناع کردند، چون بدون گذرنامه بودیم و چندین روز همه ما را توقیف نمودند و سپس آزاد کردند و ناچار به نجف مراجعت نمودیم . چندین روز هم طول کشید تا به نجف و منزل خود رسیدیم و مجموع این ایام حدود چند هفته شد ، ولی وقتی به نجف رسیدیم دیدیم فقط یک روز گذشته است ! حرکت ما از نجف فلان روز بوده است و بر حسب تاریخ و تقویم بازگشتمان در فردای آن روز بوده است !!

دوم آنکه : وقتی تنگی معیشت به قدری بر من غلبه کرد ، و شدت واردات حالی به طوری بود که ابدا قدرت بر حرکت و تنظیم امور منزل را نداشتم و چیزی از مایحتاج در منزل نبود و زوجه ما در آن روز فقط با آب گرم شده بر روی چراغ ، اطفال را نوید می داد و سعی می کرد تا ایشان را ساکت نگه دارد . احساس می کردم که برای آنها این مساله مشگل و دوامش غیر قابل تحمل است ، تا حال من افاقه حاصل نمود و به هوش و گوش باز آمدم و برای تهیه غذایی به بیرون ار خانه آمدم و معلوم شد که : این مدت ، یک ماه تمام به طول انجامیده است !

واقعه دوم طی الزمان است ، یعنی در هم پیچیدن و متراکم شدن زمان که یک ماه یا چند هفته را یک روز کرده است .

و واقعه اول برعکس آن ، بسط الزمان است . یعنی گستردن و وسعت بخشیدن زمان ، که یک روز را به چند هفته پهن و گسترش داده است .

سوال اینجاست که زمان حقیقتا برای بعضی منبسط وبرای بعضی دیگر منقبض میشود ؟!

اریو;131770 نوشت:
<br />
این چه مسیر و بستر و برداری است که همه اشیاء ، بالذات در آن در حال حرکتند؟ <br />

این قضیه حملی که (مسیر و بستر و بردار حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت گرفته و به جلو پیش میرود)
دو نقض دارد.
1_ از جمله شما این طور استنباط مییشود که حرکت اشیاء (به طور نهادی) غیر ارادی است. حال این سوال مطرح میشود که حرکت یعنی چه؟ لطفا به این مثال توجه کنید اگر یک سیب و یک گوی اهنی را روی دو میز و جداگانه در یک اتاق قرار داده وتمام در پنجره ها را نیز بسته و نور را خاموش کنیم تا از باد و عوامل بیرونی به دور باشد و انها را چهار روز رها کنیم بعد از چهار روز حتمی است که سیب تغیرات قابل رویتی را به خود دیده و حد اقل رنگش عوض شده در حالی که گوی اهنی تغیراتش کمتر است حال شرایط اتاق را عوض میکنیم در وپنجره را باز میکنیم بخاری را روشن میکنیم تا دمای اتاق به پنجاه درجه برسد بعد از چهار روز سیب فاسد شده و گوی بی تغیر یا کمتر تغیر این مثال این را نشان میدهد که حرکت اجسام حتما به فاعل واحدی نیاز ندارد و خود جهان و تکامل طبیعی ان بر همدیگر اثر گذاشته و متحول و به حرکت خود ادامه میدهد
و ماهیت سیب تغیر بیشتراز نظر ما ولی اهن تغیر کمتر ماهیتا به عبارتی این حرف انتزاعی و شهودی که هر حرکتی محرکی بخواهد، در عالم واقعیت غلط از آب درآمده است. بطلان این سخن در دانش فیزیک از زمان نیوتون به اثبات رسیده؛ این گونه نیست که نفس حرکت به عامل و محرک نیازمند باشد؛ حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است. حالت عادی اجسام این است که در حرکت یکنواخت (یا سکون) باشند، نه الزاما در سکون؛ پس جسم می تواند همواره در حال حرکتی یکنواخت باشد، در حالی که هیچ عامل خارجی بر آن اثر نمی گذارد.

نتیجتا یک مغالطه مستتر در این قضیه حرکت نمایان میشود و ان بدین صورت است:
اگر چیزی باشد که محرک همه حرکات باشد، آنگاه مطمئنا هر حرکتی محرکی دارد. ولی از این که هر حرکتی محرکی دارد، نتیجه گرفته نمی شود که چیز واحد و یگانه ای هست که محرک همه حرکات باشد

لطفا دوباره به این جمله تو حه کنید:
حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است.


سلام دوست گرامی.
لطفاً توضیح بیشتری بدهید. منظور شما را درک نکردم.
آن قضیه حملی که شما در ابتدای پستتان ذکر فرمودید (مسیر و بستر و بردار حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت گرفته و به جلو پیش میرود) موضوع سخن بنده نبود.
بنده از "عاملی که باعث حرکت می شود" سخن نگغته بودم. از "بستری که حرکت (آنهم فقط حرکت زمانی، نه حرکت در مقولات دیگر) در آن صورت می پذیرد" سخن گفتم.

ضمناً همین جمله شما از نظر ادبیات (فعل، فاعل، مفعول،...) اشکال ندارد؟ معنای جمله تان که فرمودید"مسیر حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت می گیرد و پیش می رود" را متوجه نمی شوم.

البته اگر کلمه "مسیر" (و مترادفهایش: بستر و بردار) را حذف کنیم و بگوییم: "حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت می گیرد و پیش می رود" آنگاه از نظر ادبیات مشکلی ندارد و معنایش واضح است اما این جمله، همانطور که در بالا عرض کردم ، موضوع مطلب بنده نبود.

نقل قول:

بنده از "عاملی که باعث حرکت می شود" سخن نگغته بودم. از "بستری که حرکت (آنهم فقط حرکت زمانی، نه حرکت در مقولات دیگر) در آن صورت می پذیرد" سخن گفتم.

ضمناً همین جمله شما از نظر ادبیات (فعل، فاعل، مفعول،...) اشکال ندارد؟ معنای جمله تان که فرمودید"مسیر حرکت اشیاء توسط یک عامل واحد صورت می گیرد و پیش می رود" را متوجه نمی شوم.

سلام دستان
درباره ی ااینکه شما فرمودید موضوع بحث من عامل حرکت همه اشیا نیست لطفا به جمله خودتان در پست قبلی توجه کنید
(این چه مسیر و بستر و برداری است که همه اشیاء ، بالذات در آن در حال حرکتند؟ )
دلایلی که نشان میدهد شما منظورتان عامل حرکت است
1 جمله شما اگر چه پرسشی است اما یک مفهوم تعجبی و شگفت در ان است با چه؟ شروع شده می خاهید این را بگویید که که (همه اشیا) که خود در جمله اوردید در یک مسیر وبه طور ذاتی در حال حرکت هستند یعنی کسی و عاملی این مسیر را برای همه اشیا برنامه ریزی کرده
2 شما درباره بردار و مسیر حرف زدید خوب بالفرض اگر مسیر و بردار شما را شما را بپذیریم یعنی این مسیر اشیا را به هدفی هدایت مکند بنا براین یک عامل است که اشیا را هدایت میکند
3 یقینا اظهار داشتن مسیر از جانب شما برای اثبات عاملیت واچب الوجود بوده است.در غیر این صورت مسیر بدون عامل همان نظریه تکوینی داروین است
4 همین حرف شما که گفتید منظور من مسیر و بستر بوده نه عامل و مو ضوع بحث من مسیر زمان و حرکت بوده یک جور عقب نشینی و ناتوانی در اثبات عامل برای حرکت اشیا است این طور نیست؟
ایا این دلایل برای اثبات این که منظور شما به غیر مستقیم عامل حرکت بوده کافی نیست؟
اما درباره ی اشکال داشتن جمله این حقیر و توصیح بیشتر جمله
در جمله مذکور عرض کردم مسیر و بردار توسط یک عامل صورت میگیرد اگر فکر میکنید که فعل صورت گرفتن برای یک عامل که مفعولش اشتباه است بایداین را بگویم که صورت گرفتن را با کلمه توسط اوردم که در انگلیسی به کلملت _to do_ occur _happen _held _perform _to برگردانده شده
منظور من از ویرایش جمله چون بلاخره مسیر وبردار را از جمله شما اخذ کردم این بود که چون مسیر وبردار به طور ذاتی در کل مخلوقات است و به طور ذاتی در وجودشان است پس عاملی دارد که بر اساس مفهوم جمله شما یک عامل و همان واجب الوجود است چون اگر این نبود پس شما به تکامل جهان و تاثیرات اشیا بر هم معتقد بودید که دومی را درست نمیدانید پس شما یک عامل که حرکت اشیا را در وجودشان نهادینه کرده و هدایت میکند تا به نقطه ی برسد را باور دارید و منظورم از این جمله که فرمودید بیشتر توضیح دهید این است که خدا حرکت موجودات را کنترل میکند و خدا تنها یک عامل است در حالی که قبلا عرض کردم که یک عامی حرکت موجودات را کنترل نمیکند و برای سومین بار از شما تقاضا دارم به این جملات توجه کنید
اگر چیزی باشد که محرک همه حرکات باشد، آنگاه مطمئنا هر حرکتی محرکی دارد. ولی از این که هر حرکتی محرکی دارد، نتیجه گرفته نمی شود که چیز واحد و یگانه ای هست که محرک همه حرکات باشد

حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است

از دوستانی که نظر داده اند تشکر می کنم ولی تقریبا هیچ کس به سوالات مطرح شده پاسخ نداده اند و فقظ در حاشیه آن صحبت کرده اند. لطفا به سوالات دقیق شوید و سعی کنید در این خصوص صحبت کنید تا بحث مفید باشد.

من یک بار دیگر سوالات در مورد زمان را اینجا باز نویسی می کنم. تا نیازی به مراجعه به صفحه اول نداشته باشید.

آیا می شود دردین از تعریف زمان صحبت کرد. منظورم واحد اندازه گیری زمان نیست. خود مفهوم زمان است
آیا زمان وجود مستقلی دارد. ایا وابسته به چیزی است. که آن چیز در زمان تاثیر می گذارد مثلا باعث کند شدن یا تند شدن زمان می شود. آیا زمان مبدا مطلق دارد؟ یعنی زمانی بوده که از آن لحظه زمان شروع شده است (صفر مطلق زمان کجاست؟) و اگر بوده آن موقع کی بوده است؟

alamuti;134163 نوشت:
آیا می شود دردین از تعریف زمان صحبت کرد. منظورم واحد اندازه گیری زمان نیست. خود مفهوم زمان است آیا زمان وجود مستقلی دارد. ایا وابسته به چیزی است. که آن چیز در زمان تاثیر می گذارد مثلا باعث کند شدن یا تند شدن زمان می شود. آیا زمان مبدا مطلق دارد؟ یعنی زمانی بوده که از آن لحظه زمان شروع شده است (صفر مطلق زمان کجاست؟) و اگر بوده آن موقع کی بوده است؟

موضوع "دین" ، اعتقادات و اخلاقیات و اعمال انسانهاست و به نظر می رسد مسایلی از این دست که نام بردید، ماهیت دینی ندارند (به این معنی که دین در مورد آنها بحث کند). اما دانشمندان دینی می توانند با کند و کاو و تأمل و تدبر در متون قرآن و احادیث ائمه اطهار و کتبی مقثل نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، در این زمینه ها نیز استفاده هایی ببرند. البته در فلسفه اسلامی نیز درباره برخی از این مطالب سخنانی گفته می شود.

به امید روزی که همه شاخه های علوم را بر پایه تعالیم وحیانی بنا کنیم.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

درمورد زمان و وقت در قرآن کریم تعاریفی آمده که فعلا" به طور اجمالی بر آن ها نطر میکنیم تا انشاءالله در آینده به بررسی موضوعی آن در دین بپردازیم

گذر زمان امری مطلق و ثابت نیست، بلکه سرعت یا کندی آن در شرایط گوناگون متفاوت است.

این مقایسه‌ها و نسبت سنجی‌ها در قلمرو جهان مادی و طبیعی است. همین مقایسه را می‌توان عینا نسبت به جهان غیر مادی و مجرد نیز منظور داشت. آیا زمان در جهان مادی و غیر مادی بطور یکسان جریان دارد؟ آیا اصولا در جهان غیر مادی زمان جریان دارد؟ به بیان دیگر رابطه زمانی میان جهان مادی ، جهان مجرد (عالم برزخ) چگونه است؟

آیاتی در این باره وجود دارد که چشم اندازهای روشنی را مقابل ما قرار می دهد. برخی از این آیات ، آنهایی هستند که به مساله نسبیت زمان اشاره دارند.
«و یستعجلونک بالعذاب و لن یُخلِف وَعدهُ و انّ یوماً عند ربّک کالفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ ؛ آنان از تو می‌خواهند که در عذاب دادنشان شتاب شود در حالی که خداوند هرگز از وعده‌های خود تخلف نخواهد کرد و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایی است که شما می‌شمرید.»

چنانچه در این آیه می‌بینیم یک روز قیامت به اندازه هزار سال قلمداد شده. راستی اگر از ما بپرسند قیامت چه زمانی بر پا خواهد شد چه پاسخی خواهیم داد : هزار سال دیگر ؟ یک میلیون سال دیگر یا یک میلیارد سال دیگر ؟

گروهی همین پرسش را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پرسیدند :

«یسئلونک عن الساعة ایّانَ مُرسیها قُل انّما عِلمُها عند ربّی لا یجلّیها لِوقتها الّا هُوَ ؛ در مورد قیامت از تو می‌پرسند که کی فرا می‌رسد؟ بگو علمش تنها نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.»

در این آیه تکیه بر این است که علم به زمان برپایی قیامت تنها در اختیار خداوند است و بس. آیات دیگر به همین پرسش به گونه دیگری پاسخ می‌دهند :


«اِنّهُم یرونَهُ بعیداً و نراهُ قریباً ؛ آنها آن روز را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم.» چرا چنین است؟ چرا مردم قیامت را دور می‌بینند ولی خداوند نزدیک می‌بیند؟ آیا غیر از این است که گذر زمان نزد خداوند و مردم یکسان نیست؟


................................................................ حق یارتان :roz:...................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

این نسبیت زمانی دربرخی آیات دیگر قرآن کریم به این شکل آمدهاست که مثلا" اصحاب کهف در زمانی معادل سیصد و اندی سال به خواب رفته ،ولی پس از بیداری این طول زمان را نیمی از روز یا حداکثر یک روز می پنداشه اند .

این تفاوت گذر زمان را در داستان اصحاب کهف هم آشکارا می‌بینیم. هنگامیکه جوانان یکتاپرست در زمان دقیانوس برای برپایی دین خویش به پا خواستند و و مأموران در تعقیب آنان بودند و ایشان چاره ای نیافتند جز آنکه در انزوا و خلوت کوه پناه گیرند. آنان به قدرت خداوند در خوابی بس طولانی فرو رفتند و پس از 300 سال از خواب برخاستند و یکی از آنها پرسید : چه مدت است خوابیده‌ایم؟ «قال قائلُ مِنهم کم لَبثتم قالو لَبثنا یوماً اوبَعض یومٍ ؛ گفتند یک روز یا بخشی از یک روز» یک روز یا بخشی از یک روز کجا و 300 سال کجا؟

فردی را در نظر بگیریم که از نیمه شب (ساعت 12) تا بامداد (6 صبح) در خواب بوده است. فرد دیگری بطور همزمان کنار او همان مدت را بیدار مانده است. آیا گذشت زمان در نظر این دو فرد یکسان خواهد بود، یا آنکه فرد بیدار زمان را طولانی‌تر احساس خواهد کرد؟ آیا زمان برای دو نفر که هر دو در خواب به سر می‌برند ولی یکی از آنان خوابهای خوش و شیرین می‌بیند و دیگری دچار کابوس و خوابهای وحشتناک شده است یکسان می‌گذرد؟ البته که چنین نیست.

اگر از ما درباره عمر برزخی اولین انسانهایی که در کره زمین از بین رفته‌اند بپرسند، خواهیم گفت : مثلا یک میلیارد سال گذشته است. ولی اگر این پرسش را از خود کسانی که در (عالم برزخ) بسر می‌برند بپرسیم چه پاسخی خواهند داد؟ این مدت طولانی در نظر آنان چیزی بیش از یک تا ده روز نبوده است. به این آیه توجه کنید : «یَتَخافَتون بینهم اِن لَبثتم الّا عشراً. نحن اعلم بما یقولون اِذ یقول امثَلهُم طریقةً اِن لبثتم الّا یوماً ؛ آنان آهسته با هم گفتگو می‌کنند بعضی می‌گویند : تنها ده شبانه روز در عالم برزخ توقف کردید. ما به آنچه آنان می‌گویند آگاه تریم.

هنگامیکه نیکو روشترین آنان می‌گوید: شما تنها یک روز درنگ کردید.» عواملی که باعث می‌شود زمان را کوتاه یا بلند احساس کنیم، گوناگون است. مانند سختی یا راحتی مسیر ، آگاهی یا غفلت از مسیر ، خواب یا بیدار بودن و عوامل دیگر که بررسی آنها بخشی مستقل می‌طلبد. آنچه نظریه نسبیت علمی بر آن تکیه و تاکید دارد چند چیز است : عامل زمان ، مبدا سنجش زمان ، کمیت سرعت حرکت ، مسافت پیموده شده. در این نظریه برای محاسبه زمان از فرمول زیر استفاده می‌کنند : در این فرمول T زمان است (Time) که برای محاسبه آن مسافت پیموده شده را بر سرعت نور تقسیم می‌کنند.

نکته قابل تامل ان است که این نظریه ، تنها با گذشت زمان در قلمرو جهان ماده و به تعبیر قرآن عالم شهادت نظر دارد. اگر در برابر انسان جهانهای فرا زمانی و فرا مکانی مطرح باشد (عالم غیب) سرعت یا کندی گذر لحظه‌ها ، ساعتها ، روزها ، سالها و قرنها با چه ملاکهایی سنجیده می‌شود؟ نظریه نسبیت در برابر توضیح این مطالب ساکت است البته آیه‌هایی در قرآن وجود دارد که این پرسش را نیز بدون پاسخ نگذاشته است که پرداختن به آنها مجالی دیگر می‌طلبد.

نکته مهمی که از این بحث می‌آموزیم این است که بیشتر ما انسانها فکر می‌کنیم تا قیامت زمان زیادی مانده است مثلا یک میلیارد سال یا چیزی در این حدود ، در حالی که با تحلیل زمانی قرآن یک یا حداکثر ده روز بیشتر نمانده است. قرآن از ما می‌خواهد که در داوری نسبت به زمان قیامت عینک دوربین و خاک خورده اهل زمین را از دیدگان برداریم. عینکی با آن قیامت را بسیار دور می‌بینند (انٌهم یَرونَه بعیداً ) به جای آن به دیدگاه قرآن مجهز شویم که با آن زمان قیامت و بر انگیخته شدن و بر پاییبهشت و دوزخ بسیار نزدیک است: «وَ نریه قریباً»


................................................................................... حق یارتان :roz:..................................................................................

alamuti;134163 نوشت:
خود مفهوم زمان است آیا زمان وجود مستقلی دارد. ایا وابسته به چیزی است

سلام
احیانا منظورتان از مستقل مستقل از پدیده های دیگر است . جواب این سوال اینستکه هرچند زمان در این عالم یک وجود انتزاعی و وابسته دارد اما از بعضی خطابات دینی به زمان دانسته می شود که حقیقت زمان دارای وجود مستقل می تواند باشد . بر اساس آیا : ان من شی الا عندنا خزائنه که برای همه پدیده ها خزائنی قائل است هم می توان این نتیجه را گرفت . در فلسفه برای زمان حقیقتی ماورایی بنام دهر قائلند که می تواند اشاره به همان وجود مستقل باشد .

alamuti;134163 نوشت:
که آن چیز در زمان تاثیر می گذارد مثلا باعث کند شدن یا تند شدن زمان می شود

بطور کلی حقیقت معنوی هرچیزی بعنوان اساس و بنیان شی قادر به تصرف در مظاهر و مصادیق خود هست بلکه حقایق حاکم بر آن نیز قادربه چنین دخل و تصرفی هستند .
alamuti;134163 نوشت:
آیا زمان مبدا مطلق دارد؟ یعنی زمانی بوده که از آن لحظه زمان شروع شده است (صفر مطلق زمان کجاست؟) و اگر بوده آن موقع کی بوده است؟

خیر نمی توان برای زمان ابتدای زمانی تصور کرد چه اینکه زمان تابع حرکت است و حرکت تابع وجود عالم مادی و بر اساس نظریه اهل حکمت کلیت عوالم ازلی اند پس نمی توان آغاز زمانی برای آنها تصور کرد
موفق باشید

[="Arial"][="RoyalBlue"]بنام او كه درياي علم است

باسلام و صلوات و درود به دوستان عزيزو كارشناسان محترم ..

ميخواستم كمي اطلاعات درمورد زمان بدانم و اينكه كلا زمان چيست و چگونه بوجود آمده يا ميايد ..

باسپاس[/]

[="arial"][="royalblue"]بنام او كه درياي علم است

باسلام و صلوات برمعصومين پاك ومقدس {ع}

آيا به {{ زمان }} درقرآن يا احاديث معصومين {ع} يا روايات اشاره اي شده و درمورد آن سخني گفته شده كه اين پديده دراثرچه بوجودميايد و علت وجودي آن چه ميباشد يا مبداء آن؟؟

اين دو پست آخري زماني زده شدند كه بنده متوجه پستهاي قبلي نبودم و دوستان اين دوپست رابه اينجامنتقل نمودند كه ازآنان تشكروقدرداني ميشود .. ولي ؟؟
همه آن پستهارانيزخواندم و متاسفانه بازهم چيزي دستگيرم نشد و تعدادي نيزچنان گيج كننده صحبت مينمايندكه متاسفانه تنها خودشان يا عده كمي درسطح خودشان نيزمتوجه حرفهايشان ميشوند ولي با اينهمه نه اينكه آن موضوعات بدليل پيچيدگي كه كلا مفهوم يك نتيجه گيري را كه همه برآن اتفاق نظرداشته باشند هنوززيريك علامت سوال است كه زمان چگونه و ازكجا شروع به حركت نموده و اگرعده اي بخواهندبگويند كه : استغفرا... { يعني زمان مبدا نداشته و ازاينجورصحبتها .. } كه بهتراست بگويند : اطلاعاتمان دراين حد بيشترنيست و بيدليل بزرگي خدا و علم را كوچك ننماييم چرا كه هر مخلوقي و هرچيز يا پديده اي احتمالا يك علت بايد داشته باشد مانند وجود شب و روزكه احتمالا مبدايي داشته .. و يك مبداء ونقطه خلقت و آغاز .. بنابراين زمان نيزمستثنا ازاين قانون خلقتي نخواهد شد { البته اگرباورداشته باشيم كه زمان نيزآفريده خداست درغيراينصورت .. خير.. ميشود گفت يا مبداء نداشته و خدا خود نيز آفريده در زمان است و يا درواقع اين زمان است كه خود خداست ..}
واميدوارم با اين بحث يا ادامه آن .. اشخاصي وارد آن شوند كه اطلاعات بيشتري نسبت بمن وما داشته باشند .. انشاا...

باتشكر..[/][/]


با نام الله


کارشناس بحث: صدیق


نيازمند هدايت;259835 نوشت:
باسلام و صلوات و درود به دوستان عزيزو كارشناسان محترم .. ميخواستم كمي اطلاعات درمورد زمان بدانم و اينكه كلا زمان چيست ..

[=&quot]باسلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان[/]
[=&quot]
[/][=&quot]زمان یکی از مباحث دقیق و چالش برانگیز میان اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. برخی مانند ارسطو و تابعان وی زمان را مقدار حرکت فلک اطلس معرفی کرده اند و برخی همانند مشهور قدمای متکلمان انرا امری متجدد و معلوم میدانند که به واسطه ان امر موهوم و متجدد دیگری اندازه گیری میشود. تعاریف دیگری نیز برای زمان در طول تاریخ تفکر ارایه شده است. در فلسفه اسلامی و با تحولی که ملاصدرا دران ایجاد کرد زمان به عنوان بعد چهارم اجسام معرفی کرد و بیان کرد زمان ميزان حركت و مقياس متحركات( از ان جهت که متحرک هستند) است و مقدار وجود ضعيف تدريجى و معيار امتداد آن است به این جهت که از قوه به فعلیت به صورت تدرجی خارج میشود[/][=&quot]. [/][=&quot]بنابراین تعریف، زمان عبارت است از امتداد سیال[/][=&quot].
[/][=&quot]برای فهم حقیقت این مفهوم بهتر است که دو قید این تعریف بررسی بهتری شود[/][=&quot].[/]

امتداد یا بعد:

[=&quot]بُعد در فارسى به معنای دورى و از نظر لغوي در مقابل قرب است. نزد قدما به معنى كوتاه‏ترين فاصله بين دو چيز است. در ميان قدما آنها كه به خلأ معتقد بودند بعد را به عنوان امتداد مجرد از ماده و قائم به خود تصور مى‏كردند. و آنها كه منكر خلأ بودند بعد را قائم به جسم مى‏دانستند. متكلمان بعد را عبارت از امتداد موهومى مى‏دانستند كه آن را متكى به جسم يا قائم به خود فرض مى‏كردند و آن را داراى خاصيتى مى‏دانستند كه به موجب آن جسم مى‏توانست آن را اشغال كند.[/]
[=&quot] ابعاد و امتدادهای سه گانه عبارت است از طول و عرض و عمق. امتداد اول را طول گويند. امتداد دوم را كه با قطع امتداد اول يك زاويه قائمه مى‏سازد عرض گويند. امتداد سوم را كه بر حد مشترك طول و عرض با زاويه قائمه فرود آيد عمق گويند. آنچه داراى يك بعد( طول) است خط؛ آنچه داراى دو بعد( طول و عرض) است سطح؛ و آنچه داراى ابعاد سه گانه است جسم تعليمى( حجم) ناميده مى‏شود.[/][=&quot] در اجسام متحرک علاوه بر اين ابعاد سه گانه ، بعد چهارمي نيز وجود دارد که امتداد و گستردگي در زمان است و به واسطه متحرک بودن بر ان عارض مي شود.
[/]
[=&quot]سیلان: قید دیگر تعریف زمان سیلان وجودی ان است. بنابراین قید، زمان امری است که قابلیت انقسام دارد اما هیچ یک از اجزای ان ( ولو دو جزء ان) در کنار یکدیگر موجود نمی شوند بلکه فعلیت و تحقق یک جزء، متوقف است بر معدوم شدن جزء قبلی. این نوع از تحقق و وجود را وجود سیلانی و ناپایدار می گویند که هیچ ثباتی ندارد.
[/]
[=&quot]بنابراین، زمان عبارت شد از امر حقیقی که میزان حرکت اشیای متحرک را نشان میدهد و برای اندازه گیری ان به کار میرود. اما این حقیقت که قرار شد میزان حرکت اشیای متحرک باشد، چه نسبتی با خود حرکت دارد؟ نسبت زمان به حرکت و رابطه ان دقيقا شبيه نسبت امتداد جسم تعليمي(حجم) به جسم است. يعني همانگونه که جسم طبيعي، جوهري است که در سه جهت امتداد دارد ، اما مقدار اين امتداد و اندازه ان نامعين است و هيچ اقتضايي نسبت به حجم خاصي ندارد و نسبت به همه حجم ها يکسان مي باشد و اين جسم تعليمي است که بر ان عارض گشته و مقدار امتداد انرا مشخص مي کند حرکت نيز يک وجود ممتد و کشش دار است اما مقدار امتدادش نامعين است و ذاتا اقتضايي نسبت به يک امتداد خاص ندارد و زمان به عنوان يک کميت نا پيوسته بر ان عارض گشته واندازه امتداد انرا مشخص مي کند.[/]
[=&quot]با این بیان روشن شد که زمان به معنای دقیق علمی و فلسفی خود، امری مستقل از اجسام و اشیای عالم نیست و مربوط است به عالم متحرکات و میزان امتداد سیلانی و ناپایدار حرکت در اشیا را نشان میدهد.
[/]

با این توضیح، پاسخ قسمت دوم سوال شما نیز روشن میشود که پیدایش زمان به واسطه حرکتی است که در اجسام متحرک اتفاق می افتد. یعنی همانطور که زمان، امری موهوم و خیالی نیست، از سوی دیگر وجودی مستقل در کنار اشیای دیگر عالم ندارد بلکه امری است که به تبع وجود اشیای متحرک بوجودمیاید وهمانطور که سه بعد دیگر اجسام یعنی طول و عرض و عمق، بدون توجه به اشیای دارای ان ابعاد، وجودی در عالم ندارد ووجود انها به وجود همان اجسام است، وجود زمان نیز وابسته به تحقق حرکت در اشیای متحرک است و وجودی مستقل از ان ندارد.
[=&quot]
[/]

نيازمند هدايت;260950 نوشت:
هنوززيريك علامت سوال است كه زمان چگونه و ازكجا شروع به حركت نموده و اگرعده اي بخواهندبگويند كه : استغفرا... { يعني زمان مبدا نداشته و ازاينجورصحبتها .. } كه بهتراست بگويند : اطلاعاتمان دراين حد بيشترنيست و بيدليل بزرگي خدا و علم را كوچك ننماييم چرا كه هر مخلوقي و هرچيز يا پديده اي احتمالا يك علت بايد داشته باشد مانند وجود شب و روزكه احتمالا مبدايي داشته .. و يك مبداء ونقطه خلقت و آغاز .. بنابراين زمان نيزمستثنا ازاين قانون خلقتي نخواهد شد { البته اگرباورداشته باشيم كه زمان نيزآفريده خداست درغيراينصورت .. خير.. ميشود گفت يا مبداء نداشته و خدا خود نيز آفريده در زمان است و يا درواقع اين زمان است كه خود خداست ..}

همانطور که در بخش قبلی بیان شد، زمان بعد چهارم اجسام متحرک از جهت حرکت داشتن انهاست. و از این روی، زمان هر حرکتی، در حقیقت طول همان حرکت است، بعد همان حرکت است نه امری مستقل از ان و طبعا به تعداد حرکات موجود در جهان زمان داریم. با توجه به این مطلب، زمان امری است که اختصاص به هر حرکتی است که روی میدهد. بنابراین، اولین زمان، با وجود اولین موجود متحرک بوجود امده است.
اما در کنار این زمان که تحلیل ان بیان شد، زمان دیگری نیز در بین مردم رایج است که برای محاسبات و اوقات خود به کار میرود. زماني که به گستره ازل تا ابد است و به آن سیال معروف است. این زمان چیست؟ ایا دو زمان داریم یا یک زمان، یکی مربوط و مختص به هر حرکتی که در عالم روی میدهد و دیگری که به گستره موجودیت موجودات و مشترک در ميان حرکات است؟ ولي اين پنداري نادرست است و اينطور نيست که ما دو زمان داشته باشيم؛يک زماني که گستره اش از ازل تا ابد است و هر حرکتي که روي مي دهد بر قطعه اي از ان انطباق ياقته باشد و اين زمان مشترک ميان همه حرکت ها باشد و ديگر، زماني که مختص به هر حرکت باشد. بلکه هر حرکت که روي مي دهد، در حقيقت در طول يک زمان گسترده روي ميدهد و ان زمان نيز بعد حرکات است نه اينکه آن زمان مشترک ميان حرکات باشد و مستقل از حرکات باشد و زماني که بعد حرکت است، زمان مختص به هر حرکت باشد و اين جداسازي ميان زمانها پندار و توهمي بيش نيست و زمان مختص به هر حرکت امري جدا از زمان گسترده ازلي و ابدي نيست. این زمان نیز مانند سایر زمانها، خود امتداد و بعد حرکتی است و به نظر برخی، امتداد حرکت وضعی زمین است. اما تفاوت ان با زمانهای مختص به هر حرکت این است که این زمان چون در دسترس همه انسانهاست و همه با ان مأنوس هستند، انرا معیار اندازه گیری طول سایر حرکت ها و واحد برنامه ریزی ها( روز و شب و سال و ماه و ساعت و دقیقه و ...) قرار میدهند و هنگامی که از زمان سخن به میان می اید، فقط به همین زمان توجه میکنند.

یکی دیگر ازنتایج این بحث این است که با توجه به تعریف زمان به امتداد سیال و کم متصل غیر قار، زمان از اجزای بالقوه نامتناهی تشکیل شده است و هیچ گاه نمیتوان برای ان جزیی را در نظر گرفت که قابل تجزیه نباشد وگرنه از جنس زمان نخواهد بود. بنابراین، نمیتوان گفت که زمانی که زمان بوجود امده است؛ زیرا این جمله خودمتناقضو پارادوکسیکال است.


البته این مطلب به این معنا نیستکه زمان،نیازی به خالق ندارد بلکه با توجه به مطالبی که گفته شد، زمان بهتبع خلقت و افرینش اشیا و اجسام مادی و متحرک، بوجود می اید و به همین جهتبی نیاز از خالق نیست.

برای مطالعه بیشتر:

اسفار اربعه، ج3، فصول 30-40
علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، ص 270
مطهري، مرتضي؛ حرکت و زمان در فلسفه اسلامي، ج1،
عبدالرسول عبودیت، درامدی بر فلسفه اسلامی، ص 215-222

[="Times New Roman"][="Navy"]سلام علیکم و رحمه الله



[/]

بنام او

باسلام..

••ostad••;135333 نوشت:
در این آیه تکیه بر این است که علم به زمان برپایی قیامت تنها در اختیار خداوند است

••ostad••;135333 نوشت:
«یسئلونک عن الساعة ایّانَ مُرسیها قُل انّما عِلمُها عند ربّی لا یجلّیها لِوقتها الّا هُوَ ؛ در مورد قیامت از تو می‌پرسند که کی فرا می‌رسد؟ بگو علمش تنها نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.»

در حالی که خداوند هرگز از وعده‌های خود تخلف نخواهد کرد و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایی است که شما می‌شمرید

••ostad••;135407 نوشت:
«یَتَخافَتون بینهم اِن لَبثتم الّا عشراً. نحن اعلم بما یقولون اِذ یقول امثَلهُم طریقةً اِن لبثتم الّا یوماً ؛آنان آهسته با هم گفتگو می‌کنند بعضی می‌گویند : تنها ده شبانه روز در عالم برزخ توقف کردید. ما به آنچه آنان می‌گویند آگاه تریم.

••ostad••;135407 نوشت:
پس از 300 سال از خواب برخاستند

••ostad••;135333 نوشت:
«اِنّهُم یرونَهُ بعیداً و نراهُ قریباً ؛ آنها آن روز را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم.»

سلام مجدد .. البته که نمیدانم چه مقدار آیه دیگردرقرآن درمورد زمان وجود دارد ولی عالمان و دانشمندان و مفسرین بزرگوار قرآن میدانند پس ..؟؟

پس شاید اگرتعدای مانند سوره کهف و ذوالقرنین مارا با گفتن چنین بهانه هایی دلسرد ننمایند که هرآیه قرآن بدلیل شرایط خاصی و فقط برای آنزمان رسول خدا بیان گردیده اند و بلکه فقط و فقط بدلیل شرایط خاص آنزمان هم بودند که گفته شده و دیگرهیچ ..؟؟

1 بنابراین شاید تعدادمحدودی محقق علوم دینی و علوم قرآنی بتوانند با سرهم کردن چنین آیاتی یک چیزی {تاریخی و البته تاریخ تقریبی و شاید نزدیک به آن} از زمان قیامت یا حوادث دیگر اما بزرگ جهانی که قراراست درآینده بوقوع بپیوندند را بدست آورده یا بیرون بکشند و حتی دراختیارسیاستمداران و نظامیان گذاشته که ایران یاآن کشورمسلمانرا رادرمقابل چنین حوادث احتمالی آماده تر نمایند..

2 {{{باتوجه به عمرقرآن که کمتراز 1500 سال میباشد..بنابراین میتوان بسادگی حدس زد که شاید هنوزحوادث بزرگ و بیشماری درراه خواهندبود والبته حتی اگر پیشینیان ما مثلا درزمان رضاشاه کمی به این موضوع دقت کرده بودند شاید میتوانستند زمامداران وقت ایران را ازاین رویداد بزرگ و سرنوشت ساز آگاه مینمودند و حتی آنانرا راهنمایی مینمودند که کدام طرفی عمل نمایند که مردم ما بدلیل اشتباه آنها در یک انتخاب اشتباه در یک زمان اشتباه {طرفداری ازآلمان درجنگ جهانی دوم در لحظات واپسین جنگ بدلیل حس نژادپرستی شاید} توسط نیروی مخالف آلمان ، اشغال نشده و بعدهم شاید دچار چنان قحطی و گرسنگی و بدبختی و فلاکت و عقب افتادگی و استعمار و استثمارنمیگردیدند}}}

{البته منظورفقط اشاره به نقش مهم و برجسته زمان در انتخابها و تاثیر مادالعمرآن برآینده انسانهاست}

{البته درمورداولی 1 و زمان قیامت و رویدادها بازهم تاکید گردید .. شاید}

باسپاس..

[h=1]تعریف زمان از نظر دینی چیست؟[/h]سلام
در دین جز احکام و معارف مربوط به تکامل وجودی انسان چیز دیگری تفصیلا بیان نشده است لذا نباید انتظار داشت از امثال زمان تعریفی امروزی پیدا کرد مگر اینکه ما مطالب مربوط به زمان را در متون دینی مورد تحقیق و مطالعه قرار دهیم و از مجموع آنها ویژگیهایی برای زمان بیابیم
مثل اینکه زمان در عوالم مختلف با هم تفاوت دارند یا حس انسان نسبت به زمان به حسب افراد و نشئات مختلف متفاوت است و شاید در نهایت به یک تعریف انتزاعی هم برسیم
والله الموفق

سوال:
تعریف زمان از نظر دینی چیست؟

پاسخ:
باسلام
زمان یکی از مباحث دقیق و چالش برانگیز میان اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. برخی مانند ارسطو و تابعان وی زمان را مقدار حرکت فلک اطلس معرفی کرده اند و برخی همانند مشهور قدمای متکلمان انرا امری متجدد و معلوم میدانند که به واسطه ان امر موهوم و متجدد دیگری اندازه گیری می شود. در نظام صدرایی زمان به عنوان بعد چهارم اجسام و ميزان حركت و مقياس متحركات (از ان جهت که متحرک هستند) معرفی شده است. معيار امتداد آن هم به این جهت است که از قوه به فعلیت به صورت تدرجی خارج میشود. بنابراین میتوان زمان را به عنوان امتداد سیال معرفی کرد. در ادبیات متون دینی، تقریبا تعریفی دقیق از زمان ارائه نشده است و اگر صحبتی از زمان شده، مربوط به مباحثی مرتبط با زمان است نه تعریف زمان.

امتداد یا بعد: بُعد نزد قدما به معنى كوتاه‏ترين فاصله بين دو چيز است. ابعاد و امتدادهای سه گانه عبارت است از طول و عرض و عمق. امتداد اول را طول گويند. امتداد دوم را كه با قطع امتداد اول يك زاويه قائمه مى‏سازد عرض گويند. امتداد سوم را كه بر حد مشترك طول و عرض با زاويه قائمه فرود آيد عمق گويند. در اجسام متحرک علاوه بر اين ابعاد سه گانه ، بعد چهارمي نيز وجود دارد که امتداد و گستردگي در زمان است و به واسطه متحرک بودن بر ان عارض مي شود.

سیلان: بر اساس این قید، زمان امری است که قابلیت انقسام دارد اما هیچ یک از اجزای ان ( ولو دو جزء ان) در کنار یکدیگر موجود نمی شوند بلکه فعلیت و تحقق یک جزء، متوقف است بر معدوم شدن جزء قبلی. این نوع از تحقق و وجود را وجود سیلانی و ناپایدار می گویند که هیچ ثباتی ندارد.

بنابر این دو قید زمان عبارت است از امر حقیقی که میزان حرکت اشیای متحرک را نشان میدهد و برای اندازه گیری ان به کار میرود. رابطه حرکت و زمان نیز به این صورت است که حرکت چون يک وجود ممتد و کشش دار است اما مقدار امتدادش نامعين است و ذاتا اقتضايي نسبت به يک امتداد خاص ندارد، زمان به عنوان يک کميت نا پيوسته بر ان عارض گشته واندازه امتداد انرا مشخص مي کند.
با این بیان روشن شد که زمان به معنای دقیق علمی و فلسفی خود، امری مستقل از اجسام و اشیای عالم نیست و مربوط است به عالم متحرکات و میزان امتداد سیلانی و ناپایدار حرکت در اشیا را نشان میدهد.

پیدایش زمان نیز به واسطه حرکتی است که در اجسام متحرک اتفاق می افتد. یعنی زمان از سویی امری موهوم و خیالی نیست، از سوی دیگروجودی مستقل در کنار اشیای دیگر عالم ندارد. بلکه امری است که به تبع وجود اشیای متحرک بوجودمیاید و همانطور که سه بعد دیگر اجسام یعنی طول و عرض و عمق، بدون توجه به اشیای دارای ان ابعاد، وجودی در عالم ندارد ووجود انها به وجود همان اجسام است، وجود زمان نیز وابسته به تحقق حرکت در اشیای متحرک است و وجودی مستقل از ان ندارد. بنابراین، چون زمان اختصاص به هر حرکتی دارد که روی می دهد، اولین زمان با وجود اولین موجود متحرک بوجود امده است.
در کنار این زمان فلسفی، زمان دیگری نیز در بین مردم رایج است که برای محاسبات و اوقات خود به کار میرود. زماني که به در نگاه انان گستره ازل تا ابد است.
اما در حقیقیت اینطور نیست که ما دو زمان داشته باشيم؛يک زماني که گستره اش از ازل تا ابد است و هر حرکتي که روي مي دهد بر قطعه اي از ان انطباق يافته باشد و اين زمان مشترک ميان همه حرکت ها باشد و ديگر، زماني که مختص به هر حرکت باشد. بلکه هر حرکت که روي مي دهد، در حقيقت در طول يک زمان گسترده روي ميدهد و ان زمان نيز بعد حرکات است
نه اينکه آن زمان مشترک ميان حرکات باشد و مستقل از حرکات باشد و زماني که بعد حرکت است، زمان مختص به هر حرکت باشد. اين جداسازي ميان زمانها پندار و توهمي بيش نيست و زمان مختص به هر حرکت امري جدا از زمان گسترده ازلي و ابدي نيست. این زمان نیز مانند سایر زمانها، خود امتداد و بعد حرکتی است و به نظر برخی، امتداد حرکت وضعی زمین است.
اما تفاوت زمان این حرکت با زمان های مختص به هر حرکت این است که این زمان چون در دسترس همه انسانهاست و همه با ان مأنوس هستند، به همین جهت آن را معیار اندازه گیری طول سایر حرکت ها و واحد برنامه ریزی ها( روز و شب و سال و ماه و ساعت و دقیقه و ...) قرار میدهند و هنگامی که از زمان سخن به میان می اید، فقط به همین زمان توجه میکنند.

یکی دیگر ازنتایج این بحث این است که با توجه به تعریف زمان به امتداد سیال و کم متصل غیر قار، زمان از اجزای بالقوه نامتناهی تشکیل شده است و هیچ گاه نمیتوان برای ان جزیی را در نظر گرفت که قابل تجزیه نباشد وگرنه از جنس زمان نخواهد بود.
بنابراین، نمیتوان گفت که زمانی که زمان بوجود آمده است؛ زیرا این جمله خودمتناقضو پارادوکسیکال است. البته این مطلب به این معنا نیستکه زمان،نیازی به خالق ندارد بلکه با توجه به مطالبی که گفته شد، زمان بهتبع خلقت و آفرینش اشیا و اجسام مادی و متحرک، بوجود می اید و به همین جهت بی نیاز از خالق نیست. اما نیازمندی ان به صورت مستقل نیست یعنی اینطور نیست که زمان مانند مثلا یک شیء مستقل، مستقیما از خداوند و خالق جهان صادر شده باشد. بلکه به تبع خلق و ایجاد موجودات متحرک، زمان حرکت انان نیز خلق شده اما خلق با واسطه.

برای مطالعه بیشتر:

اسفار اربعه، ج3، فصول 30-40
علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، ص 270
مطهري، مرتضي؛ حرکت و زمان در فلسفه اسلامي، ج1،
عبدالرسول عبودیت، درامدی بر فلسفه اسلامی، ص 215-222

موضوع قفل شده است