چرا بعضی مواقع از مرگ حتمی نجات پیدامیکنیم؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا بعضی مواقع از مرگ حتمی نجات پیدامیکنیم؟

توی زندگی ما آدما یه لحطه هایی بوده که مرگ از یک قدمیمون رد شده
من یه چند مورد خفن برام پیش اومده بود که همه کپ کرده بودند که خدا منو برگردوند:Moteajeb!:
همیشه به این فکر میکنم که خدا چرا برمیگردونتم؟
حتما یه کار مهمیه که فقط از عهده من بر میاد:ok:
گاندی یه حرف قشنگ میزنه که تو کتاب دبیرستان بود،مضمونش اینه :هر کودکی که به دنیا میاد نشان دهنده اینه که خدا هنوز از آدم نا امید نشده


به نظرتون خدا چرا شما رو نگه میداره؟:Gig:
و اون کاری که فقط از عهده شما برمیاد چیه؟:Gig:

با سلام و احترام

به نظر من اینکه گاهی خدا انسان ها رو از مرگ حتمی نجات میده دلایل مختلفی میتونه داشته باشه از جمله :

:ok!:اثبات وجود خدایی قادر و توانا

:ok!:به وجود آوردن تلنگرهای معنوی برای انسان

:ok!:متنبه شدن انسان در عجز و ناتوانی خودش برای دور کردن اتفاقات

:ok!:به وجود اومدن یقین بیشتر در قلب انسان در مورد اینکه خدایی بر این عالم خدایی میکنه و ما رو میبینه همه ی قضا و قدر دست خداست.

:ok!:بفهمیم که هیچی به دست ما نیست، خدا بر تمام جوانب احاطه داره.

:ok!: بیشتر به یاد خدا باشیم و شکر نعمتش رو بکنیم

:ok!: قدر لحظه های عمرمون رو بیشتر بدونیم و استفاده کنیم که مرگ واقعا ناگهانی هست, همین طور که گاهی از مرگ حتمی نجات مون میده گاهی هم اتفاق می افته که فکر مرگ رو اصلا نداریم و با یک اتفاق کوچولو و باور نکردنی مرگ حتمی به سراغ مون میاد.


به قول شاعر

گر نگهدار من آن است که من میدانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

موفق باشید

خستگي را تو به خاطر مسپار که افق نزديک است

و خدايي بيدار که تو را مي بيند

و به عشق تو همه حادثه ها مي چيند

که تو يادش افتی

و بداني که همه بخشش اوست

و همينش کافيست...

:Gol::Sham::Gol:

گاهی این حوادث یک تلنگری از جانب خداست که مواظب باش مرگ پابه پای توست ، هر آن ممکن هست مرگ ما رو دریابد، پس موقع گناه کردن ، در خلوت و جلوت یاد مرگ رو فراموش نکنیم.

گاهی یک هشدار هست برای توبه و ندامت از گناهان و غنیمت شمردن باقی عمر...

گاهی خدا این موارد رو نشون مون میده به بنده که نشون بده به یادت هستم و مواظبتم اینقدر نگو خدا مثل اینکه من رو نمیبینه!...


موفق باشید در پناه حق؛

به نام خدا و سلام،

اگه اجازه بدید یه داستان در این باره نقل کنم که میگه روزي امام سجاد ـ عليه السلام ـ به اصحاب خود فرمود:

« آيا مي دانيد سبب بودن كبوتران در كعبه چيست؟ گفتند: نه، اي پسر رسول خدا، شما بفرماييد. حضرت علت را چنين فرمود: در زمان قديم مردي بود كه خانه اي داشت و در ميان آن خانه درخت نخلي بود و كبوتري در شكاف آن آشيانه كرده بود، پس هر وقت جوجه مي گذارد، آن مرد بالاي نخل مي رفت و جوجه هاي آن را مي گرفت و مي كشت.

مدتي بر اين منوال گذشت، پس آن كبوتر از دست آن مرد به خدا شكايت كرد، به آن كبوتر گفته شد: اين مرتبه كه مي آيد جوجه هاي تو را بردارد از درخت مي افتد و مي ميرد. بار ديگر كه كبوتر جوجه گذارده بود، آن مرد بالاي درخت رفت. كبوتر ايستاد، ببيند چه مي شود، وقتي آن مرد بالاي درخت رفت، صداي سائل و محتاجي از در خانه بلند شد، پايين آمد و به او چيزي داد و برگشت بالاي درخت و جوجه هاي كبوتر را برداشت و كشت و به او آسيبي نرسيد.

كبوتر به خدا ناليد و گفت: خدايا، پس وعده اي كه به من داده بودي چه شد؟ به او گفته شد، كه اين مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اي كه داد، خريد؛ اما ما به همين زودي نسل تو را زياد مي كنيم و جايي تو را مسكن مي دهيم كه ديگر هيچ كس نتواند به شما تا روز قيامت آزاري برساند. خداوند آنها را در خانه كعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و كسي نتوانست آنها را صيد و شكار كند.»

منبع: داستانهايي از خدا، احمد و قاسم مير خلف زاده، ج 1، حكايت 4، ص

برای خود بنده هم مواردی پیش میاد که با خوذم فکر میکنم چرا خدا اینکارهارو واسه من میکنه، آیا من بنده برگزیده ی خدام که که چنین لطفی رو بمن میکنه؟ منی که اینهمه گناهکارم از دستوراتش تخطی کردم به دستوراتش عمل نکردم باز اون کاری میکنه که من برگردم، آیا توی وجود من چیزی میبینه که من خودم نمیبینم؟ وقتی کمی بیشتر بهش فکر میکنم میبینم نه، اونقدر به خاص بودن من برای خدا بر نمیگرده بلکه این بیشتر به لطف عمومی خدا برمیگرده که به خیلی ها میکنه ولی نمیبینند نادیده میگیرند و شاید تنها فرق من این باشه که بیشتر بهش توجه میکنم.

بعضی مواقع برای رسیدن به چیزهایی پیش از رسیدن موعدش، عجله میکردم و از اینکه بهش نمیرسدم به خدا شکایت میکردم
اما وقتی موعدش میرسید خدا اون رو بهم میداد چون گذشته ام رو بجای صرف آماده کردن خودم برای بدست اوردن لیاقت پذیرفتن اون چیز کنم فقط صرف رسیدن به اون چیز کردم، اون رو از دست میدادم،
و در نهایت چیزی که باقی میوند حسرت موقعیتی که از دست رفته و زمانی که باید صرف آماده سازی خودم میکردم اما تلف شده بود
جالب اینجاست که اینها به یکی دو مورد بسنده نمیکنند، وقتی به روند زندگی رو نگاه میکنم میبینم خدا خیلی چیزهای رو در بهترین جا برای ما قرار داده، این ما ایم که با عجول بودن و بی تا بی کردن هامون برای رسیدن به خواسته هامون فرصت رسیدن بهش در زمان مناسب رو هم از دست میدیم
اینجاست که به این میرسیم که همه چیز رو به خودش بسپریم و ما فقط خودمونو آماده دریافتش بکنیم، خودش بموقعش از لطفش بهمون میرسونه Smile

نمیدونم آیا دوستان دیگه هم چنین مواردی رو تجربه کردند هرچند فکر کنم این تاپیک جاش نباشه Blum 3
به این دقت کنیم که مرگ فقط جسمی نمیتونه باشه Smile

در پناه خدا موفق و موید باشید

با سلام و احترام

به نکته ی خوبی اشاره کردند جناب mnsy

گاهی یک صدقه، یک ادخال سرور در دل مومن، محبت به والدین، صله رحم و...میتونه قضای الهی رو تغییر بده و بلا رو از انسان دور کنه.

موفق باشید.

یه جا خونده بودم که هر آدمی یه فرشته هایی داره که موقع بلا نازل شدن آدم رو حفظ میکنن
تا موقعی که عجلش برسه
خدایا
انتظاراتت رو از نعمتت زنده موندنمون برا ورده کردیم؟
ببخش مارو
ببخش

[=times new roman, times, serif]پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به جابربن عبدالله انصارىفرمودند: سوره حمد برترین سوره ها در كتاب خداست و شفای هر دردی است جز مرگ.
[/]

به نظرتون خدا چرا شما رو نگه میداره؟:Gig:
و اون کاری که فقط از عهده شما برمیاد چیه؟:Gig:


خیلی دوست دارم نظراتتون و پاسخ هاتون به ای سوال رو بخونم

خیال خال;128060 نوشت:
توی زندگی ما آدما یه لحطه هایی بوده که مرگ از یک قدمیمون رد شده من یه چند مورد خفن برام پیش اومده بود که همه کپ کرده بودند که خدا منو برگردوند همیشه به این فکر میکنم که خدا چرا برمیگردونتم؟ حتما یه کار مهمیه که فقط از عهده من بر میاد گاندی یه حرف قشنگ میزنه که تو کتاب دبیرستان بود،مضمونش اینه :هر کودکی که به دنیا میاد نشان دهنده اینه که خدا هنوز از آدم نا امید نشده به نظرتون خدا چرا شما رو نگه میداره؟ و اون کاری که فقط از عهده شما برمیاد چیه؟

سلام
مرگ حتمی به حسب تصور ماست که می گوییم اگر فلانطور شده بود من الان نبودم .مرگ حتمی قطعی رد خور ندارد لذا نگه داشتن به فرض از بین رفتن نیست بلکه به فرض ماندن است . یعنی چون قرار است ما تا زمان مرگ قطعی بمانیم از ما محافظت می شود نه به فرض از بین رفتن در صحنه ای که ما فکر می کنیم باید در آن از بین می رفتیم .
موفق باشید

با سلام :Gol:

با اجازه بزرگتر ها و اساتید :Gol:

یه نظرم تا وقتی که زمان مرگ هر انسانی فرا نرسه این اتفاقات همه یه امتحانه

این نظر منه شایدم اشتباه باشه:Nishkhand:

موضوع قفل شده است