آیا متعه در احادیث شیعه حرام اعلام شده است؟

تب‌های اولیه

170 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا متعه در احادیث شیعه حرام اعلام شده است؟

نویسنده: سلیم هلالی

بسم الله الرحمن الرحیم



هر کس نگاهی اجمالی به کتب حدیثی شیعه بیندازد، احادیث فراوانی را پیرامون متعه و شرایط آن خواهد دید. در کتاب "وسائل الشیعه" تالیف شیخ حر عاملی که به نوعی جامع احادیث فقهی شیعه می باشد، در موضوع متعه 45 باب و 224 حدیث (از شماره 26356 تا 26579) وجود دارد!!

در میان انبوه این روایات مبنی بر حلیت متعه و اجر و ثواب های فراوانی که برای آن ذکر شده، تنها یک حدیث وجود دارد که در آن از تحریم متعه سخن گفته شده است. اهل سنت این حدیث را دلیل بر حرمت متعه و ضدّ اعتقاد شیعیان می شمارند.
ما در این مقاله قصد داریم تا به بررسی این حدیث بپردازیم.

شیعیان بر اساس اسناد غیر قابل انکار و منقول در کتب شیعه و سنّی، معتقدند که اولین بار عمر بن خطاب خلیفه ی قرشی از متعه نهی کرد، و سپس روات حدیث برای آن که نهی وی را مستند به قول رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کنند، احادیثی را در این باب جعل و وضع کردند؛ در حالی که حتی خود عمر هم در نهی های خویش اشاره ای به این تحریم های خیالی نکرده است!

بخاری و مسلم، صاحبان کتب صحیح اهل سنت نقل کرده اند:
عمران بن حصین می گوید: آیه ی متعه در کتاب خدا نازل شد. پس ما آن را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم و آیه ای از قرآن نازل نشد که آن را تحریم کند. و ایشان از آن نهی نکردند تا این که وفات یافتند. تا این که مردی به رای خود گفت آنچه را خواست.
بخاری می گوید: گویند او عمر است.

عن عمران بن حصين رضى الله تعالى عنه قال نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتى مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر.
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 158

ابونضره می گوید: نزد جابر بن عبدالله بودم که شخصی نزدی او آمد و گفت: ابن عباس و ابن زبیر در دو متعه (=متعه ی حج و متعه ی نساء) اختلاف کرده اند. [نظر شما چیست؟] جابر گفت: ما آن دو را با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) انجام می دادیم، سپس عمر ما را از آن نهی کرد.

عن أبي نضرة قال كنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبير اختلفا في المتعتين فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهانا عنهما عمر .

صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 4 ص 59


احمد حنبل و مالک بن انس، ائمه ی فقهی اهل سنت با اسناد صحیح نقل کرده اند:


عطاء می گوید: هنگامی که جابر از عمره باز گشته بود، در منزلش نزد او رفتیم. مردم از برخی چیزها از او پرسیدند تا به متعه رسیدند. گفت: آری ما زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) متعه می کردیم، و همین طور در زمان ابوبکر و عمر. تا این که آخر خلافت عمر رسید [و از آن نهی کرد.]


قال عطاء حين قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه في منزله : فسأله القوم عن أشياء ثم ذكروا له المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم وأبي بكر وعمر حتى إذا كان في آخر خلافة عمر رضي الله عنه.

تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين
مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، ج 3 ص 380

مالک از نافع از ابن عمر نقل می کند: عمر گفت: دو متعه در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نافذ بود، که من از آن دو نهی می کنم و هرکس که آن دو را انجام دهد، عقوبت می نمایم؛ متعه ی نساء و متعه ی حج.

مالك بن أنس عن نافع عن ابن عمر قال: قال عمر متعتان ينفذ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم أنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما متعة النساء ومتعة الحج.

التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد، ابن عبد البر، ج 10 ص 113 و ج 23 ص 365

توجه داشته باشید که از منظر بخاری، سند حدیث فوق، صحیح ترین همه ی سندهاست.
روينا عن ( أبي عبد الله البخاري ) - صاحب الصحيح - أنه قال : أصح الأسانيد كلها : مالك عن نافع عن ابن عمر .
مقدمة ابن الصلاح، ابن الصلاح، ص 10


قلقشندی شافعی، کسی که حافظ سخاوی - در الضوء اللامع، ج 2 ص 8 - وی را با عبارات "كان أحد الفضلاء ممن برع في الفقه والأدب" می ستاید، می نویسد:

عمر اول کسی است که متعه ی زنان را حرام کرد، و متعه این است که زن را با چیزی تا وقت معلومی به نکاح درآورند. و قبل از آن مباح بود.

وهو أول من حرم المتعة بالنساء وهي أن تنكح المرأة على شيء إلى أجل وكانت مباحة قبل ذلك.
مآثر الإنافة في معالم الخلافة، القلقشندي، ج 3 ص 338

و امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده اند:
اگر عمر از متعه نهی نمی کرد، جز شقی زنا نمی کرد.

قال علي رضي الله عنه : لولا أن عمر رضي الله عنه نهى عن المتعة ما زنى إلا شقى .

جامع البيان، إبن جرير الطبري، ج 5 ص 19

ادامه دارد .....

اکنون به بررسی حدیث تحریم متعه که در کتب شیعه نقل شده است، می پردازیم. ابتدا متن این حدیث را از قدیمی ترین کتب حدیثی شیعه که این حدیث در آن آمده، ذکر می کنیم:
واما ما رواه محمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليهم السلام قال: حرم رسول الله صلى الله عليه وآله يوم خيبر لحوم الحمر الأهلية ونكاح المتعة.
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 7 ص 251

فأما ما رواه محمد بن أحمد بن يحيى عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليهم السلام قال : حرم رسول الله صلى الله عليه وآله لحوم الحمر الأهلية ونكاح المتعة .
الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج 3 ص 142

شیخ طوسی پس از ذکر این حدیث در تهذیب می نویسد:
این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست، پس نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.
فان هذه الرواية وردت مورد التقية وعلى ما يذهب إليه مخالفوا الشيعة ، والعلم حاصل لكل من سمع الاخبار ان من دين أئمتنا عليهم السلام إباحة المتعة فلا يحتاج إلى الاطناب فيه .
همچنین در استبصار می نویسد:
وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (=اهل سنت) است، در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (=شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی غیر این روایت شاذ عمل شود.
فالوجه في هذه الرواية أن نحملها على التقية لأنها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الأولة موافقة لظاهر الكتاب وإجماع الفرقة المحقة على موجبها فيجب أن يكون العمل بها دون هذه الرواية الشاذة .

اما دلایل بطلان این حدیث را علاوه بر آنچه شیخ طوسی گفته است، چنین می آوریم:

1- عدم ذکر متعه
نهی از خوردن گوشت خرهای اهلی در خیبر در روایات دیگری از طریق روات شیعه وارد شده است. شیخ حر عاملی حداقل 3 حدیث صحیح السند از صاحبان کتب اربعه یعنی شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی در این باره نقل کرده است؛ اما در هیچ کدام خبری از تحریم متعه نیست. رجوع کنید به:
وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 24 ص 117 ، باب كراهة لحوم الحمر الأهلية ، وعدم تحريمها
2- عدم تحریم
در روایات شیعه اساسا سخن از تحریم گوشت خرهای اهلی نیست، بلکه سخن از نهی به صورت کراهت وارد شده است و این خود دلیل دیگری است بر شیعی نبودن حدیث.
3- ضعف سند
در میان رجال سند این حدیث، افرادی عامی (=اهل سنت) یا زیدی حضور دارند که آن را از درجه ی صحت خارج می کنند. به این ترتیب حتی اگر همه ی روات حدیث توثیق شوند، تازه روایت موثق خواهد بود و نه صحیح. اما در میان این افراد توثیق دو تن با اما و اگر همراه بوده و در واقع بین علما در توثیق و عدم توثیق آن ها اختلاف وجود دارد. البته عمده ی فقها بر عدم توثیق این ها حکم کرده اند. خلاصه ی معرفی روات حدیث از این قرار است:
نفر یکم - محمد بن احمد بن یحیی: امامی، ثقه
نفر دوم - ابوجعفر: امامی، ثقه
نفر سوم - ابو الجوزاء: غیر امامی، ثقه
نفر چهارم - حسین بن علوان: زیدی، مختلف فیه
نفر پنجم - عمرو بن خالد: زیدی، مختلف فیه

خود شیخ طوسی پس از نقل سه حدیث دیگر با سند حدیث فوق می گوید: روات این احادیث عامی یا زیدی هستند. لذا این احادیث ضعیف بوده و به آن ها عمل نمی شود.

محمد بن أحمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن أبيه عن آبائه ( عليهم السلام ) ... .
هذا الخبر ضعيف وطريقه رجال الزيدية .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 6 ص 168

فاما ما رواه محمد بن أحمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام ... .
طريق هذا الخبر رجال العامة والزيدية ولم يروه غيرهم .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 7 ص 317

فأما ما رواه محمد بن الحسن الصفار عن عبيد الله بن المنبه عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام ... .
أن رواة هذا الخبر كلهم عامة ورجال الزيدية وما يختصون بروايته لا يعمل به .
الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج 1 ص 65 – 66

بسیاری از فقهای شیعه نیز مانند شیخ طوسی، این احادیث را ضعیف، و رواتش را عامی، زیدی و مجهول دانسته اند. از جمله:
العلامة الحلي - ابن العلامة - ابن فهد الحلي - المحقق الحلي - المحقق الأردبيلي - المحقق السبزواري - المحقق البحراني - الشهيد الأول - الشهيد الثاني - الشيخ الجواهري - الشيخ مرتضى الحائري - آقا رضا الهمداني - السيد محمد جواد العاملي - السيد محسن الحكيم - السيد مصطفى الخميني - السيد روح الله الخميني - السيد محمد باقر الصدر - السيد الخوانساري - السيد محمد صادق الروحاني و ...

به این ترتیب معلوم می شود که حدیث صحیحی مبنی بر حرمت متعه در نزد شیعه وجود ندارد.
http://islamtxt.ir/islam/node/46


با سلام

مدتی است سوالی ذهن مرا مشغول داشته ابتدا اصل ماجرا را بخوانیم :


آقاي حاج شيخ علي اسلامي ، فرزند مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عباسعلي اسلامي بنيانگذار جامعه تعليمات اسلامي در تهران اظهار داشتند:

داستاني را دوستان از جناب آية الله سيّدعبدالكريم كشميري نقل نمودند كه مشتاق شدم آن را بدون واسطه از خود ايشان بشنوم .

بدين منظور به محضرشان مشرف شدم آقاي كشميري ، كه در نجف مي زيستند، مورد مراجعه اقشار مختلف مردم بودند و اكثراً از ايشان طلب استخاره مي شد.

ضمنا استخاره ايشان با تسبيح صورت مي گرفت و مكنونات قلبي را نيز كه مراجعه مي كردند و استخاره مي خواستند بيان مي كردند. ايشان صبحها قريب دو ساعت به ظهر مانده در يكي از ايوانهاي صحن مطهر حضرت اميرالمؤ منين (ع ) مي نشستند و افراد مختلف در اين موقع براي گرفتن استخاره به ايشان مراجعه مي كردند. آقاي كشميري نقل كردند كه :

مدّتي بود مي ديدم زني با عباي سياه و حالت زنان معيدي (دهاتي ) زير ناودان طلا مي نشيند و زنها به او مراجعه مي كنند و او نيز با تسبيحي كه به دست داشت بر ايشان استخاره مي گرفت اين حالت نظرم را جلب كرد. روزي به يكي از خدّام صحن مطّهر گفتم :

هنگام ظهر كه كار اين زن تمام مي شود او را نزد من بياور، از او سوالاتي دارم . خادم مزبور، يك روز پس از اينكه كار استخاره آن زن تمام شد، او را نزد من آورد، از او سؤ ال كردم :
تو چه مي كني ؟ گفت : براي زنها استخاره مي گيرم . گفتم : استخاره را از كه آموختي ؟ چه ذكري مي خواني ، و چگونه مسائل را به مردم مي گويي ؟
گفت : من داستاني دارم ، و شروع به تعريف آن داستان كرد و گفت : من زني بودم كه با شوهر و فرزندانم زندگي عادي يي را مي گذراندم . شوهرم در اثر حادثه اي از دنيا رفت و من ماندم و چهار فرزند يتيم ، خانواده شوهرم به اين عنوان كه من بدشگون هستم و قدم من باعث مرگ پسرشان شده است ، مرا از خود طرد كردند. و خانواده خودم هم اعتناي به مشكلات مادي من نداشتند، لذا زندگي را با زحمات زياد و رنج فراوان مي گذراندم .
ضمنا از آنجا كه زني جوان بودم ، طبعا دامهايي نيز براي انحرافم گسترده مي شد، و چندين مرتبه بر اثر تنگناهاي اقتصادي و احتياجات مادي نزديك بود به دام افتاده و به فساد كشيده شوم و تن به فحشا بدهم ولي خداوند كمك نمود و خود داري كردم تا روزي بر اثر شدت احتياج و گرفتاري ، تصميم گرفتم كه چون زندگي برايم طاقت فرسا شده وديگر چاره اي نداشتم تن به فحشا بدهم . من تصميم خود را گرفته بودم .


اماّ اين بار نيز خدا به فريادم رسيد و مرا نجات داد. در بين ما رسم است كه اگر حاجتي داريم به حرم حضرت ابوالفضل (ع ) مي آئيم و سه روز اعتصاب غذا مي كنيم تا حاجتمان را بگيريم ، و اكثرا هم حاجت خود را مي گيرند من نيز تصميم گرفتم به ساحت مقدّس حضرت ابوالفضل العباس (ع ) متوسل شده و اعتصاب غذا كنم . رفتم و دست توسل به دامنش زدم و كنار ضريح آن حضرت اعتصاب غذا را شروع كردم . روز سوّم بود كه كنار ضريح خوابم برد و (حضرت ابوالفضل (ع ) به خوابم آمد و حاجتم را برآورد و فرمود:
تو براي مردم استخاره بگير. عرض كردم من كه استخاره بلد نيستم فرمود: تو تسبيح را به دست بگير، ما حاضريم و به تو مي گوييم كه چه بگويي . از خواب بيدار شدم و با خو گفتم : اين چه خوابي است كه ديده ام ؟! آيا براستي حاجت من روا شده است و ديگر مشكلي نخواهم داشت ؟! مردد بودم چه كنم ؟ بالاخره تصميم گرفتم اعتصابم را شكسته و از حرم خارج شوم ببينم چه مي شود. از حرم خارج شدم و داخل صحن گرديدم .



از يكي از راهروهاي خروجي كه مي گذشتم زني به من برخورد كرد و گفت : خانم استخاره مي گيري ؟ تعجب كردم ، اين چه مي گويد؟! معمول نيست كه زن استخاره بگيرد، آن هم زني معيدي و چادر نشين و بياباني ! ارتباط اين خانم با خوابي كه ديدم و دستوري كه حضرت به من داده چيست ؟! آيا اين خانم از خواب من مطلّع است ؟! آيا از طرف حضرت مامور است ؟! بالاخره به او گفتم : من كه تسبيح ندارم فورا تسبيحي به من داد و گفت : اين تسبيح را بگير و استخاره كن : دست بردم و با توجهّي كه به حضرت ابوالفضل العباس (ع ) داشتم مشتي از دانه هاي تسبيح را گرفتم ، ديدم حضرت در مقابلم ظاهر شد و فرمود:
به اين چه بگويم مطالب را گفتم و او رفت . از آن تاريخ ، من هفته اي يك روز به اين محل زير ناودان طلا مي آيم و زناني كه وضع مرا مي دانند، نزد من مي آيند و من بر ايشان استخاره مي گيرم و بابت هر استخاره پولي به من مي دهند ظهر كه مي شود، با پول حاصله ، وسايل معيشت خودم و فرزندانم را تهيه مي كنم و به منزل برمي گردم .
انتهی

حال سوال اینجاست که مگر این خانم شرعا نمیتوانست صیغه شود ؟ مشکلش کجا بود ؟

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب خیر البریه

به نظر شما کجای این جریان به بحث تاپیک مرتبط است ؟

یا علی ع

خیر البریه;130620 نوشت:
حال سوال اینجاست که مگر این خانم شرعا نمیتوانست صیغه شود ؟ مشکلش کجا بود
قرار نیست که مشکل همه از راه صیغه شدن حل شود. بالاخره باید اتفاقاتی هم بیفتد تا برخی کرامات از برخی بزرگان ظاهر شود.

ضمناً خود این خانم در شرح حالشان گفته اند: نزدیک بود به فساد کشیده شوم... این نشان می دهد که به هر حال امکان تأمین مالی از طریق حلال (مثل صیغه) را نداشته اند. حال اینکه چرا این امکان را نداشته اند، و مشکلش از کجا بوده، آیا شرایط فرهنگی بوده است یا امر دیگری، این چیزی از حلیت متعه نمی کاهد و به جواز فقهی و مشروعیت متعه هیچ گونه خدشه ای وارد نمی سازد.

با سلام

دوستان سعه صدر داشته باشند، میخواستم در موضوعی جدا گانه به این بحث بپردازیم که دیدم این موضوع مرتبط است .

بالاخره اگر کسی جوابی دارد بگذارد تا بررسی شود .

خیر البریه;130620 نوشت:

حال سوال اینجاست که مگر این خانم شرعا نمیتوانست صیغه شود ؟ مشکلش کجا بود ؟

یاعلی حیدر مددی

سلام علیکم جناب خیرالبریه :Gol:
قبل از هرچیز باید قبول داشته باشیم که صیغه امری اجباری نیست یعنی اینکه ما نمی توانیم به دیگران بگویم تو چرا صیغه یا متعه نشدی. حالا جدا از شرایط روحی(شاید مستضعف بوده ونمی داسته ضیفه ای هم دراسلام وجود دارد- جسمی(بیماری وکهولت سن)-نفسی(شاید سرد مزاج باشد)- - واعتقادی (شاید اصلا صیغه را قبول نداشت) وفرهنگی (شاید روزی در آوردن از این راه را رابرای خودشان ننگ می دانست )شرایط طبیعی (نداشتن مکان و....)

درباره توصیه جناب آقای کشمیری هم همین طور ملاک سنت وقرآن است نه کشمیری رحمت الله چنان که آن جناب تا روزی یک بسته (حالا کمتر یا بیشتر)سیگار برگ اصل بریتانیایی نمی کشید روزش شب نمی شد حالا چه بکنیم با این رسوایی وقتی که مراجع شما حکم حرام بودن سیگار را داده اند...
موید باشید

خیر البریه;130936 نوشت:
دوستان سعه صدر داشته باشند، میخواستم در موضوعی جدا گانه به این بحث بپردازیم که دیدم این موضوع مرتبط است . بالاخره اگر کسی جوابی دارد بگذارد تا بررسی شود .

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

جناب خیرالبریه بنده به صحت این روایت شک دارم . البته ممکن است اصل داستان چیز دیگری بوده و به شکل بیان شده.

ازدواج موقت‏
عن الفتح بن يزيد قال: سئلت ابا الحسن عليه السّلام عن المتعة فقال هى حلال مباح مطلق لمن لم يغنه اللَّه بالتّزويج فليستعفف بالمتعة.
( فتح بن يزيد ميگويد: از حضرت ابا الحسن عليه السّلام در باره ازدواج موقّت سؤال كردم، فرمود: اين ازدواج حلال مطلق است براى كسى كه ازدواج دائم نكرده است، البته چنين شخصى بايد عفت خود را از راه ازدواج موقت محافظت نمايد.)

عن علىّ بن يقطين قال سئلت ابا الحسن عليه السّلام عن المتعة قال: ما انت و ذاك و قد اغناك اللَّه عنها.
( على بن يقطين بمحضر حضرت رضا عليه السّلام شرفياب شد و از ازدواج موقت سؤال كرد. حضرت در جواب فرمود: تو را با آن چكار است؟ با آنكه داراى همسر دائمى هستى و خداوند تو را از ازدواج موقت بى‏نياز ساخته است.)

الحديت-روايات تربيتى، ج‏1، ص: 183

از این دو حدیث بر می آید که متعه در شرایط بخصوصی ( تجرد و هرج ) برای مرد رواست لذا تعبیر گوشت خر اهلی بدین دلیل است که برای متاهلین که میتوانند حلال تر تامین نیاز کنند خوردن گوشت خر کراهت دارد.

یاحق

خیر البریه;130620 نوشت:
ابتدا اصل ماجرا را بخوانیم

جناب خیرالبریه اینکه میفرمائید اصل ماجرا را بخوانیم نشان میدهد شما همانقدریکه به جناب کشمیری اعتماد دارید به نقل صحیح این ماجرا اعتماد دارید و همانقدریکه به این دو اعتماد داشته اید به راستگوئی آن زن.

خب این زن میگوید چنین رویائی را دیده. جناب کشیمیری هم حتما مانند شما پذیرفت ولی آیا جناب کشمیری رفت تحقیق کند که این زن اوقات بیکاری اش ( زمانیکه صیغه نیست ) را می آید درآمد حاصل از استخاره را کسب کند ؟

مشکل این است که شما روایات را همچون وحی منزل میدانید جتی بالاتر از آن چراکه ایات الهی را تفسیر میکنند ولی شما این سخنان را تعبیر و تفسیر نکردید و محک نزدید.

یکی از دوستان ماجراهای بین اخباریگر ها و اجتهادیگرها را داشت نقل میکرد به عقیده این حقیر با این شرایط که شاهدیم بین این دو هیچ تفاوتی نیست.

یاحق

bina88;134349 نوشت:
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

ازدواج موقت‏
عن الفتح بن يزيد قال: سئلت ابا الحسن عليه السّلام عن المتعة فقال هى حلال مباح مطلق لمن لم يغنه اللَّه بالتّزويج فليستعفف بالمتعة.
( فتح بن يزيد ميگويد: از حضرت ابا الحسن عليه السّلام در باره ازدواج موقّت سؤال كردم، فرمود: اين ازدواج حلال مطلق است براى كسى كه ازدواج دائم نكرده است، البته چنين شخصى بايد عفت خود را از راه ازدواج موقت محافظت نمايد.)

عن علىّ بن يقطين قال سئلت ابا الحسن عليه السّلام عن المتعة قال: ما انت و ذاك و قد اغناك اللَّه عنها.
( على بن يقطين بمحضر حضرت رضا عليه السّلام شرفياب شد و از ازدواج موقت سؤال كرد. حضرت در جواب فرمود: تو را با آن چكار است؟ با آنكه داراى همسر دائمى هستى و خداوند تو را از ازدواج موقت بى‏نياز ساخته است.)

الحديت-روايات تربيتى، ج‏1، ص: 183

از این دو حدیث بر می آید که متعه در شرایط بخصوصی ( تجرد و هرج ) برای مرد رواست لذا تعبیر گوشت خر اهلی بدین دلیل است که برای متاهلین که میتوانند حلال تر تامین نیاز کنند خوردن گوشت خر کراهت دارد.

یاحق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب bina88 به نکته قابل تاملی اشاره نمودند که بنده قبل از این قصد اشاره به آن را داشتم .

حکم متعه و یا ازدواج موقت یک حکم صد در صد اسلامی و باعث افتخار اسلام است به دلیل نگاه دقیق دین مبین اسلام به حقوق بشر در چهار چوب مقررات اسلامی :Gol: اما متاسفانه برخی از مسلمانان در برخی احکام به شکل افراطی ارزش عملی واجرایی قائلند که بیشتر به ضرر اسلام منطقی و ریشه ی شرعی آن حکم ودلیل عقلی آن مسئله است واسلام گریزی را در قالب افکار متحجرانه به دنیا تزریق میکنند . البته حکم متعه متعالی ترین حکم اخلاقی وزیر بنای ساختار اجتماعی سالم در اسلام است اما در چهار چوب اخلاقی وشرعی آن !!!
یک سؤال وانتظار پاسخ عادلانه برای مبلغین و سینه چاکان این حکم متعالی که در جای خود ودر محدوده ی خود افتخار اخلاقی اسلام است (تکرار میکنم تا بنده را مرتد اعلام نکنند)

آیا شما دوست داشتید که فرزند مادری باشید که به زن صیغه ای مشهور است وگاها" دوستانتان از شما بپرسند کدام یک از شوهران مادرتان پدر شما است؟ ببخشید حرف بدی نزدم !!! مگر صیغه حلال اندر حلال وگاها" واجب نیست؟ یا دوست دارید از رفیقتان بشنوید که بله بنده چند وقتی خواهر شما را صیغه کرده بودم ودر صورتی که عده ی ایشان در عقد موقت جدیدشان با دوست دیگرمان تمام شد بنده را خبر کنید تا دوباره دو ماهی عقد موقت ببندیم !!!؟؟؟

یا مرگ فقط برای همسایه خوب است ؟ خوب حکم خداست چرا در مورد خواهر یا مادر خودمان بد باشد ؟ یا اصلا" بد نیست وافتخار هم هست چون حکم خداست!!! ؟ لطفا" بی منطق پاسخ ندهید دوباره به هم رسیدیم اما برای گفتگوی مؤدبانه و مستند ومنطقی ....
بنده با قلبی قویتر برای بحث منطقی و تفسیری واقعی آماده ام .
هر حکم خداوند دلیل وچهار چوب مشخص دارد و افراط گرایان فقط با نفع طلبی چهره ی زیبای دین اسلام را وافتخارات بشر دوستانه ی آنرا به صورتی زشت تبدیل میکنند که در این جهان وجهان باقی باید پاسخگو باشند . کجای اسلام بی حدو مرزی و بی بندو باری را ترویج میکند که ما اصرار در یکی دوحکم این گونه داشته باشیم ؟ وبگوییم چون صیغه ی محرمیت خوانده میشود پس دختران وزنان باید صیغه شوند وحکم خداست !!!!!!!!!!!!! شما خودتان به عنوان همسر ومادری که قرار است فرزندانتان را بزرگ وتربیت کند تا چه حد تمایل دارید یک زن صیغهای به معنای عرف را انتخاب کنید وبرای آن زن چقدر ارزش قائلید؟که این تبلیغ را در بوق و کرنا کنیم که ایهاالناس برای خشنودی دل برخی صیغه از محکم ترین ورایج ترین احکام اسلامی است در هر شرایط!!!! ودختر رویایی دیروز که امروز رویا هایش با سخت گیری ها یش برای خواستگاران بر باد رفته وبه سن ... رسیده ویا هنوز به سن 18 یا 19 سال نرسیده تن به این تبلیغ بدهد !!! فاجعه در حال رخ دادن است در میان دختران ! مراقب باشید شیوعش دامن اقربا را نگیرد به عینه شاهدیم در دانشگاهها و دادگاهها !!! پاسخ منطقی و قلبی خودتان به سؤالات بالا را فراموش نکنید ودلیل پاسخ را هم بنویسید. از همه ی دوستان برای تامل در مسئله متشکرم

.............................................................................. حق یارتان :roz:.............................................................................

••ostad••;134500 نوشت:
بنده با قلبی قویتر برای بحث منطقی و تفسیری واقعی آماده ام .

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

الحمدلله رب العالمین و هو شافی و هو ارحم الراحمین.

منت خدائی راست که شفا بخش قلوب مومنبن است در تمام احوال.

انشاالله که این قلب روز به روز بهتر شود و همواره برای معلمی همچون شما خدمت کند و عمری با سلامتی در جسم و در نفس و صلابت و صدق در گفتار و سعادت در قرب رحمان عز و جل در انتظار شما و همه مومنین باشد.

انشاالله تعالی.

یکی از دوستان من که انسان مقیدی هم هست را روزی با خانمی دیدم که بعد گفت متعه ایشان بوده.

از این بنده خدا پرسیدم که فلانی تو که همسرت را فرشتگان دوره میکنند و از جانب او هیچ منعی برای تو نیست چرا صیغه کردی ؟

گفت برای صواب.

پرسیدم صوابش کجا بود ؟ گفت خب نیاز مند بود و..

گفتم خب چرا همینطوری بهش کمک نکردی اگر منظور این بخش صواب بود.

بگذریم.

کمی به قول استاد گرامی در مدح چنین مفاهیمی لازم است خویشتن داری شود که چنین اشخاصی با چنین نعماتی که شامل حالشان شده به فکر صواب بیشتر نیفتند.

و هو الحکیم

یاحق

نقل قول:
جناب خیرالبریه اینکه میفرمائید اصل ماجرا را بخوانیم نشان میدهد شما همانقدریکه به جناب کشمیری اعتماد دارید به نقل صحیح این ماجرا اعتماد دارید و همانقدریکه به این دو اعتماد داشته اید به راستگوئی آن زن.


با سلام وتشکر از همه دوستانیکه با متانت بحث را دنبال میکنند .

ابتدا بگویم از این قبیل وقایع کم نیست و برای اینجانب یقین است و برای بزرگانی مانند ابن سیرین و شیخ رجبعلی خیاط و شیخ جعفر مجتهدی و ... مثل همین اتفاق افتاده که میتوانستند از راه شرعی دلیلی برای صیغه کردن طرف بیابند اما امساک کرده وخدای متعال توفیقات بزرگتری نصیبشان کرد.


اما در مورد صیغه همان طور که گفتند بسان گوشت الاغ است که در شرایطی خاص مجاز است نه اینکه ثوابهای نجومی برای آن بیان کنند وتشویق و ترغیب .

یکی از موانع سلوک همین مجامعت است که در ماه مبارک رمضان (بجز آنچه بعدا تشریع شد) و در اعتکاف و در حج باید تعطیل شود اگر بقول بعضی اینقدر ثواب دارد چرا بوسیله شارع تعطیل شده است؟

ضمنا اگر دوستان اهل فن ، روایات مشوق متعه را بیاورند تا سندا و متنا بررسی کنیم بهتر است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم
ترجمه : و نيز زنان شوهر دار بر شما حرام شده اند ، مگر آنها که به تصرف شما، درآمده باشند از کتاب خدا پيروی کنيد

در باره ی ازدواج موقت یا متعه در آیه ی 24 سوره ی نساء بعداز آیاتی که در باره ی زنانی که ازدواج با ایشان حرمت دارد این آیه قرار گرفته از نظر منطوق حکم آیات قبل زمینه ساز مؤثری است تا اینکه تفسیر متعه از این آیه به ذهن تبادر اولی در صفات فعل و وظیفه ی عملی آن نسبت به حکم تحقق یابد . وبعد از ذکر حرمتها در ابتداء این آیه ازدواج و مراوده با زنان شوهر دار منع و حرام اعلام شده وبا( الا ما) تخصیص ملکت ایمانکم خورده! تا این قسمت از آیه ی شریفه نقل از حدود وحرمت روابط میان اقشار اجتماع در مورد یک حد خصوص وعموم مطلق (خصوص غریضه و عمومیت این غریضه در نوع حیوان اعم از ناطق وغیر) بیان شده که بر ذات حد تعریف شده تداخل مرتبط بر آن حاکم است .

در برخی از تفاسیر ازمحصنات به زنان آزاده نیز اشاره شده و گفته شده که غرض از محصنات در این آیه ی شریفه زنان آزاده وبا تقوا میباشد که حریم تقوا وعفاف بر پیرامون خود کشیده و در این تفاسیر از معنای محصنات به عرف (که زن شوهر دار است) استفاده نشده و عموم زنانی که تقوا را بر خود حصار قرار داده اند را شامل این کلمه نموده اند. ازاین قسمت به بعدابتدا خداوند با جمله ی کتاب الله که در بیشتر تفاسیر با عنوان کتاب خدا را پیروی کنید ! موضوع حرّم ا به موضوع احلّ پیوند داده این کار به زیبایی وظرافت بیان احکام شرعی چنان افزوده که میتوان جزءیکی از بلاغ های قران به شمار آورد .
( قسمتی از متن مقاله ی متعه افتخار جامعه ی شیعی و آسیب شناسی آن )نوشته ی خودم

ادامه دارد

........................................................................... حق یارتان :roz:............................................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

ترجمه : و جز اينها ، زنان ديگر هر گاه در طلب آنان از مال خويش مهری بپردازيد و آنها را به نکاح در آوريد نه به زنا ، بر شما حلال شده اند و زنانی را که از آنها تمتع می گيريد واجب است که مهرشان را بدهيد و پس از مهر معين ، در قبول هر چه هر دو بدان رضا بدهيد گناهی نيست هر آينه خدا دانا و حکيم است

ازدواج موقت يك ضرورت اجتماعى است اين يك قانون كلى و عمومى است كه اگر به غرايز طبيعى انسان به صورت صـحـيحى پاسخ گفته نشود براى اشباع آنها متوجه طرق انحرافى خواهد شد، زيرا اين حقيقت قابل انكار نيست كه غرائز طبيعى را نمى توان از بين برد، و فرضا هم بتوانيم از بـيـن بـبـريـم ، چنين اقدامى عاقلانه نيست زيرا اين كار يك نوع مبارزه با قانون آفرينش است . بـنـابـر ايـن راه صـحـيـح آن اسـت كـه آنـهـا را از طـريـق مـعـقولى اشباع و از آنها در مسير سازندگى بهره بردارى كنيم . ايـن مـوضـوع را نـيـز نمى توان انكار كرد كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرايز انـسـانـى اسـت ، تـا آنـجـا كـه پـاره اى از روانـكـاوان آن را تـنـهـا غـريـزه اصيل انسان مى دانند و تمام غرايز ديگر را به آن باز مى گردانند. در بسيارى از شرايط و محيطها، افراد فراوانى در سنين خـاصـى قـادر بـه ازدواج دايـم نـيـسـتـنـد، يـا افـراد مـتـاءهـل در مسافرتهاى طولانى و يا ماءموريتها با مشكل روبرو مى شوند. ايـن مـوضـوع مـخـصـوصـا در عـصـر مـا كـه سـن ازدواج بـر اثـر طـولانـى شـدن دوره تحصيل و مسايل پيچيده اجتماعى بالا رفته ، و كمتر جوانى مى تواند در سنين پائين يعنى در داغـتـريـن دوران غـريـزه جـنـسـى اقـدام بـه ازدواج كـنـد، شكل حادترى به خود گرفته است . با اين وضع چه بايد كرد؟ آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبانها و راهبه ها) تشويق نمود؟ يا اينكه آنها را در برابر بى بندوبارى جنسى آزاد گذاشت ، و همان صحنه هاى زننده و ننگين كنونى را مجاز دانست ؟ و يا اينكه راه سومى را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دايم را به بار آورد و نه آن بى بندوبارى جنسى را؟ ما بر سر دو راهى قرار داريم يا بايد فـحـشـاء را مـجـاز بدانيم (همانطور كه دنياى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آنرا بـه رسـمـيت شناخته )، و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم ، معلوم نيست.
طـرح ازدواج مـوقـت ، نـه شـرايـط سـنـگـيـن ازدواج دايـم را دارد كـه بـا عدم تمكن مالى يا اشتغالات تحصيلى و مانند آن نسازد و نه زيانهاى فجايع جنسى و فحشاء را در بر دارد. ايرادهايى هم بر ازدواج موقت مى شود؛ منتها در اينجا بايد بطور فشرده به آنها پاسخ گفت : 1 - گـاهـى مـى گـويـنـد چـه تـفـاوتـى مـيـان ازدواج مـوقـت و فـحـشـاء وجـود دارد؟ هـر دو ((خـودفروشى )) در برابر پرداختن مبلغى محسوب مى شوند و در حقيقت اين نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگيهاى جنسى ! تنها تفاوت آن دو ، در ذكر دو جمله ساده يعنى اجراى صيغه است . پـاسـخ : ازدواج مـوقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمى شود بلكه مقرراتى همانند ازدواج دايم دارد، يـعـنـى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت ، منحصرا در اختيار اين مرد بايد باشد، و به هـنـگـامـى كـه مـدت پـايـان يـافـت بـايـد عـده نـگـاه دارد، يـعـنـى حداقل چهل و پنج روز بايد از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص ديگرى خوددارى كند، تـا اگـر از مـرد اول بـاردار شـده وضـع او روشـن گـردد، حـتـى اگـر بـا وسايل جلوگيرى اقدام به جلوگيرى از انعقاد نطفه كرده باز هم رعايت اين مدت واجب است ، و اگر از او صـاحـب فرزندى شد بايد همانند فرزند ازدواج دايم مورد حمايت او قرار گيرد و تمام احكام فرزند بر او جارى خواهد شد. در حالى كه در فحشاء هيچ يك از اين شرايط و قيود وجود ندارد. آيا اين دو را با يكديگر هرگز مى توان مقايسه نمود؟ البـتـه ازدواج مـوقـت از نـظـر مسأله ارث (در ميان زن و شوهر) و نفقه و پاره اى از احكام ديگر تفاوتهائى با ازدواج دايم دارد ولى اين تفاوتها هرگز آن را در رديف فحشاء قرار نخواهد داد، و در هر حال شكلى از ازدواج است با مقررات ازدواج

.................................................................................حق یارتان :roz:..............................................................................................

••ostad••;134500 نوشت:
آیا شما دوست داشتید که فرزند مادری باشید که به زن صیغه ای مشهور است وگاها" دوستانتان از شما بپرسند کدام یک از شوهران مادرتان پدر شما است؟

••ostad••;134500 نوشت:
تا چه حد تمایل دارید یک زن صیغهای به معنای عرف را انتخاب کنید

قبل از پاسخ باید پرسش واضحتر شود.

شما در سوال خود، صحبت از زن صیغه ای به معنای عرف و یا زنی مشهور به "صیغه ای" به میان آورده اید.
ظاهرا منظور شما دقیقا زنانی هستند که از این راه کسب درآمد می کنند و در واقع متعه افراد مختلف می شوند و معمولا نیز یائسه هستند که نیازی به نگه داشتن عده ندارند. درست است؟

خب ما می توانیم عده دیگری از زنان یا دختران را فرض کنیم که متعه شده اند یا حاضر به انجام آن هستند ولی از جهات متعدد با گروه فوق فرق دارند مثلا از این جهات:

1. هدفشان از متعه کسب درآمد نبوده است. و مثلا این اهداف را داشته اند: دوری از گناه، ارضای نیاز جنسی یا عاطفی یا ...
2. متعه افراد متعدد نشده اند و تنها متعه یک نفر یا چند نفر محدود شده اند.
3. متعه را پنهانی انجام داده اند چون دلیلی بر آشکار کردن آن ندیده اند.
4. اگر باکره بوده اند با گذاشتن شرط عدم دخول، بکارت خود را حفظ کرده اند.
5. ....

و البته این موارد می تواند با هم تداخل داشته باشد.یعنی مثلا دختر خانمی برای دوری از گناه و بدون هدف کسب درآمد متعه یک نفر شده و با شرط عدم دخول بکارتش را حفظ کرده و این را نیز پنهانی انجام داده است. و....

آیا دو سوالی که مطرح کردید (خوش آمدن از آنگونه سوالات و نیز انتخاب چنین زنی) تنها در محدوده همان نوع اول زنان صیغه ایست که گفتید یا سوالتان درباره گروه دوم نیز جاری است؟

اگر این مطلب روشن شود پاسخها نیز جایگاه خود را بهتر می یابند.

خیر البریه;134598 نوشت:
اما در مورد صیغه همان طور که گفتند بسان گوشت الاغ است که در شرایطی خاص مجاز است

منظور شما از این شرایط خاص چیست و دلیل شرعی آن را نیز بفرمایید.
ضمنا دلیل کراهت متعه ـ چون گوشت الاغ ـ را نیز بفرمایید.

خیر البریه;134598 نوشت:
یکی از موانع سلوک همین مجامعت است

منظورتان سلوک شرعی است یعنی بندگی خدا از راهی که خودش فرموده یا ریاضتهای غیر شرعی؟!

منظورتان از مانع بودن در چه حدی است؟ یعنی کلا مانع است یا مقدار و یا کیفیت خاصی از آن مورد نظر است ؟!

لطفا با دلیل پاسخهای خود را بفرمایید.

خیر البریه;134598 نوشت:
مجامعت است که در ماه مبارک رمضان (بجز آنچه بعدا تشریع شد) و در اعتکاف و در حج باید تعطیل شود اگر بقول بعضی اینقدر ثواب دارد چرا بوسیله شارع تعطیل شده است؟


آیا ثواب زیاد داشتن یک عمل با تعطیل شدن آن در ایام خاصی منافات دارد؟؟؟!!!

مثلا روزه گرفتن در روز عید فطر حرام است و تعطیل شده است! آیا این منافات دارد با ثواب بسیار روزه گرفتن در غیر عید فطر؟؟؟!!!

با سلام

اولا در اینکه متعه شرعا مجاز است شکی نیست و درقرآن کریم و صحاح فریقین ثابت است .

ثانیا موضع اصلی من در مقابل افراد و اخباری است که ثوابهای آنچنانی برای چنین عملی گزارش کرده اند (افراط).

در استوارترین سخن خدای متعال فرمود :

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ؛ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى {النازعات/41}

حدود این مخالفت با نفس کجاست ؟ آیا متعه از مصادیق مشتهیات نفس هست یا نه ؟


زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ {آل عمران/14}

شهوت نسبت به زن و... از مصادیق متاع دنیوی بی ارزش است و آنچه نزد خداست بهتر است.


اما در اخبار همانطور که احادیث صحیحی در تجویز متعه داریم همانطور هم احادیث صحیحی بر خلاف آن :


أحمد بن محمد بن عيسى في (نوادره): عن ابن أبي عمير، عن هشام بن الحكم، عن أبي عبدالله (عليه السلام) في المتعة قال: ما يفعلها (تفعلها) عندنا إلا الفواجر.


حسين بن سعيدروایت کرده از

ابن أبي عمير، عن
عبد الله بن بكير قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: ما كان من شرط قبل النكاح هدم
النكاح، وما كان بعد النكاح فهو نكاح قال لي محمد بن أبي عمير، عن عبد الله بن سنان

قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المتعة فقال: لا تدنس نفسك بها


((26420)) 1 ـ محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن علي بن يقطين قال: سألت أبا الحسن (عليه السلام) عن المتعة؟ فقال: ما أنت وذاك قد أغناك الله عنها، ففلت: إنما أردت أن أعلمها، فقال: هي في كتاب علي (عليه السلام)، فقلت: نزيدها (ونزداد) ؟ قال: وهل يطيبه إلا ذاك.

همچنین :

((26421)) 2 ـ وعنه، عن المختار بن محمد بن المختار، وعن محمد بن الحسن، عن عبدالله بن الحسن العلوي جميعا، عن الفتح بن يزيد قال: سألت أبا الحسن (عليه السلام) عن المتعة؟ فقال: هي حلال مباح مطلق لمن لم يغنه الله بالتزويج فليستعفف بالمتعة، فإن استغنى عنها بالتزويج فهي مباح له إذا غاب عنها.


هماهنگ با آیه :

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...

((26422)) 3 ـ وعن علي بن محمد، عن صالح بن أبي حماد، عن ابن سنان، عن المفضل قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول في المتعة: دعوها أما يستحيي أحدكم أن يرى في موضع العورة فيحمل ذلك على صالحي اخوانه وأصحابه.


((26423)) 4 ـ وعن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمون قال: كتب أبو الحسن (عليه السلام) إلى بعض مواليه لا تلحوا على المتعة انما عليكم إقامة السنة فلا تشغلوا بها عن فرشكم وحرائركم فيكفرن ويتبرين ويدعين على الآمر بذلك ويلعنونا.


((26424)) 5 ـ وعنهم عن سهل، عن علي بن أسباط ومحمد بن الحسين جمعيا، عن الحكم بن مسكين، عن عمار قال: قال أبو عبدالله (عليه السلام) لي ولسليمان بن خالد: قد حرمت عليكما المتعة من قبلي ما دمتما بالمدينة، لانكما تكثران الدخول علي وأخاف أن تؤخذا فيقال: هؤلاء أصحاب جعفر.

((26425)) 6 ـ محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن موسى بن بكر، عن زرارة، عن أبي جعفر (عليه السلام) ـ في حديث ـ قال: وله أن يتمتع إن شاء وله امرأة وإن كان مقيما معها في مصره.


نقل قول:

آیا ثواب زیاد داشتن یک عمل با تعطیل شدن آن در ایام خاصی منافات دارد؟؟؟!!!

مثلا روزه گرفتن در روز عید فطر حرام است و تعطیل شده است! آیا این منافات دارد با ثواب بسیار روزه گرفتن در غیر عید فطر؟؟؟!!!

با سلام

فکر میکنم قیاس نادرستی باشد ! چرا نماز را مثال نزدید ؟! نماز در چه شرایطی تعطیل میشود ؟

بزبان دیگر اعمالی که پیوستگی دارند و مورد تغییر واقع نشده اند ؟

مثلا حضرت عیسی (ع) وحضرت یحیی (ع) وحضرت معصومه (ع) و... که کلا ازدواج نکردند. در حالیکه ازدواج سنت است.

موضوع دیگر اینست که نمیتوان چنین مقایساتی را انجام داد زیرا علت وفلسفه اش برای ما نامعلوم است مثلا در حدیث زیر :

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن موسى ، عن غياث، عن إسحاق بن عمار، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): إن الله كره لي ست خصال، ثم كرهتهن للاوصياء من ولدي وأتباعهم من بعدي ، الرفث في الصوم.

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن يحيى بن عمرو بن خليفة الزيات، عن عبدالله بن بكير، عن بعض أصحابنا، عن أحدهما (عليهما السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): يا معشر الشباب، عليكم بالباه، فإن لم تستطيعوه فعليكم بالصيام فانه وجاؤه.

محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن أبي أيوب، عن أبي عبيدة،عن أبي جعفر(عليه السلام) قال: المعتكف لا يشم الطيب، ولا يتلذذ بالريحان، ولا يماري، ولا يشتري، ولا يبيع.. الحديث.

محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى عن إسماعيل بن منصور، عن إبراهيم بن محمد بن حمران، عن أبيه، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: من تزوج امرأة والقمر في العقرب لم ير الحسنى.

محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد عن أبيه، عمن ذكره، عن أبي الحسن موسى (عليه السلام): عن أبيه، عن جدّه قال: فيما أوصى به رسول الله (صلى الله عليه وآله) عليا (عليه السلام) قال: يا علي، لا تجامع أهلك في أول ليلة من الهلال ولا في ليلة النصف ولا في آخر ليلة فإنّه يتخوف على ولد من يفعل ذلك الخبل فقال علي (عليه السلام): ولم ذاك يا رسول الله؟ (صلى الله عليه وآله)؟ فقال: ان الجن يكثرون غشيان نسائهم في أول ليلة من الهلال وليلة النصف وفي آخر ليلة أما رايت المجنون يصرع في أول الشهر وفي وسطه وفي آخره.

در حالیکه ازدواج (یا جماع واستعمال عطر...) همیشه نیکست ! مگر ...

ومتن بحث در مورد حدود هوای نفس است مثلا حضرت موسی (ع) در اعتکاف 40 شب خود اهل وعیالش را ترک کرد ؛ مشکل کجا بود ؟

خیر البریه;134794 نوشت:
موضوع دیگر اینست که نمیتوان چنین مقایساتی را انجام داد

جناب خیر البریه سلام علیکم

دوست من! این شما بودید که قیاس نادرست کردید و تعطیل شدن چیزی را در ایامی خاص منافی ثواب بسیار داشتن آن دیدید! و بنده با ذکر مثالی بطلان این استدلال شما را نشان دادم.
مقوله دین مقوله این نوع محاسبات ذهنی نیست. چیزی می تواند تعبدا در ایامی خاص ممنوع باشد اما همان چیز در اوقات دیگر بسیار ثواب داشته باشد.ائمه ما علیهم السلام فرمودند دین با قیاس از بین می رود . پس مواظب باشید!

ضمنا جواب این سوالات را ندادید:
ادعا کردید متعه مکروه است. عرض شد به چه دلیل!
ادعا کردید در شرایط خاصی مجاز است. عرض کردم شرایطش چیست و به چه دلیلی؟!
ادعا کردید جماع منافی سلوک است عرض شد منظورتان بطور مطلق است یا حد خاصی و به چه دلیل!

خیر البریه;134787 نوشت:
وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى

اگر هوی یعنی خواهش نفس را در آیه شریفه به معنای مطلق خواهشهای نفس بگیریم چه حلال و چه حرام و درواقع تفسیر به رای کنیم! نه تنها متعه بلکه تمام حلالهای خدا را نیز در بر می گیرد زیرا همه از چیزهایی ست که نفس انسان دوست دارد، و کسی که نفسش را از همه اینها نهی کند به بهشت می رود!!!. یعنی نخورد، نپوشد، نخوابد، ازدواج نکند و ...درست است؟!

خیر البریه;134787 نوشت:
همانطور هم احادیث صحیحی بر خلاف آن :

فقهای بزرگوار همگی متفقند که احادیث معدود نهی از متعه از روی تقیه صادر شده است. شما فقیهی شیعی سراغ دارید که متعه را حرام بداند؟!

خیر البریه;134787 نوشت:
شهوت نسبت به زن و... از مصادیق متاع دنیوی بی ارزش است و آنچه نزد خداست بهتر است.

شما از این آیه چه نتیجه ای می خواهید بگیرید. ترک زن و متاع بی ارزش دنیا! و رهبانیت اختیار کردن؟!

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

برخورد دوستان با متعه آنهم بر اساس مطلبی که صحت و سقمش مورد تردید است و سپس استحسان و اجتهاد کردن در مقابل روایات و بحث خر اهلی را پیش کشیدن و .... خیلی جالب است !!!

حکمی که اصلش مورد تایید شرع است را بدون قانون و قاعده برای خودشان مقید می سازند ....

اگر بحث سوء استفاده در مورد متعه مطرح باشد ، همین امر در مورد ازدواج دائم نیز ساری و جاری می باشد ( همچنان که در جامعه ما برخی از این قافله عقب نیفتاده اند ) پس آیا اجازه داریم همین استحسانها را در مورد رواج دائم نیز بیان کنیم ؟؟

*****

از کی تا حالا عمل ابن سیرین سنی و برخی دیگر از علمای شیعه برای ما حجت شده است تا روایات متعه را مقید کنیم ؟؟؟

البته این حرفها ار کاربر خیر البریه برای بنده خیلی عجیب نیست زیرا در نزد ایشان امثال سبط ابن جوزی و فخر رازی و ابن عربی ناصبی نیز از اقطاب و بزرگان هستند !!!

******

روایت خر اهلی روایتی شاذ است و هم متن آن مردود است ( بعلت تعارض با آیات و روایات متواتر و هم به دلیل هماهنگی با سخنان عامه ) و هم سند آن !

شیخ طوسی پس از ذکر این حدیث در تهذیب می نویسد:
این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست، پس نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.
فان هذه الرواية وردت مورد التقية وعلى ما يذهب إليه مخالفوا الشيعة ، والعلم حاصل لكل من سمع الاخبار ان من دين أئمتنا عليهم السلام إباحة المتعة فلا يحتاج إلى الاطناب فيه .
همچنین در استبصار می نویسد:
وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (=اهل سنت) است، در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (=شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی غیر این روایت شاذ عمل شود.
فالوجه في هذه الرواية أن نحملها على التقية لأنها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الأولة موافقة لظاهر الكتاب وإجماع الفرقة المحقة على موجبها فيجب أن يكون العمل بها دون هذه الرواية الشاذة .

اما دلایل بطلان این حدیث را علاوه بر آنچه شیخ طوسی گفته است، چنین می آوریم:

1- عدم ذکر متعه
نهی از خوردن گوشت خرهای اهلی در خیبر در روایات دیگری از طریق روات شیعه وارد شده است. شیخ حر عاملی حداقل 3 حدیث صحیح السند از صاحبان کتب اربعه یعنی شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی در این باره نقل کرده است؛ اما در هیچ کدام خبری از تحریم متعه نیست. رجوع کنید به:
وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 24 ص 117 ، باب كراهة لحوم الحمر الأهلية ، وعدم تحريمها
2- عدم تحریم
در روایات شیعه اساسا سخن از تحریم گوشت خرهای اهلی نیست، بلکه سخن از نهی به صورت کراهت وارد شده است و این خود دلیل دیگری است بر شیعی نبودن حدیث.
3- ضعف سند
در میان رجال سند این حدیث، افرادی عامی (=اهل سنت) یا زیدی حضور دارند که آن را از درجه ی صحت خارج می کنند. به این ترتیب حتی اگر همه ی روات حدیث توثیق شوند، تازه روایت موثق خواهد بود و نه صحیح. اما در میان این افراد توثیق دو تن با اما و اگر همراه بوده و در واقع بین علما در توثیق و عدم توثیق آن ها اختلاف وجود دارد. البته عمده ی فقها بر عدم توثیق این ها حکم کرده اند. خلاصه ی معرفی روات حدیث از این قرار است:
نفر یکم - محمد بن احمد بن یحیی: امامی، ثقه
نفر دوم - ابوجعفر: امامی، ثقه
نفر سوم - ابو الجوزاء: غیر امامی، ثقه
نفر چهارم - حسین بن علوان: زیدی، مختلف فیه
نفر پنجم - عمرو بن خالد: زیدی، مختلف فیه

خود شیخ طوسی پس از نقل سه حدیث دیگر با سند حدیث فوق می گوید: روات این احادیث عامی یا زیدی هستند. لذا این احادیث ضعیف بوده و به آن ها عمل نمی شود.

محمد بن أحمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن أبيه عن آبائه ( عليهم السلام ) ... .
هذا الخبر ضعيف وطريقه رجال الزيدية .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 6 ص 168

فاما ما رواه محمد بن أحمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام ... .
طريق هذا الخبر رجال العامة والزيدية ولم يروه غيرهم .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 7 ص 317

فأما ما رواه محمد بن الحسن الصفار عن عبيد الله بن المنبه عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام ... .
أن رواة هذا الخبر كلهم عامة ورجال الزيدية وما يختصون بروايته لا يعمل به .
الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج 1 ص 65 – 66

بسیاری از فقهای شیعه نیز مانند شیخ طوسی، این احادیث را ضعیف، و رواتش را عامی، زیدی و مجهول دانسته اند. از جمله:
العلامة الحلي - ابن العلامة - ابن فهد الحلي - المحقق الحلي - المحقق الأردبيلي - المحقق السبزواري - المحقق البحراني - الشهيد الأول - الشهيد الثاني - الشيخ الجواهري - الشيخ مرتضى الحائري - آقا رضا الهمداني - السيد محمد جواد العاملي - السيد محسن الحكيم - السيد مصطفى الخميني - السيد روح الله الخميني - السيد محمد باقر الصدر - السيد الخوانساري - السيد محمد صادق الروحاني و ...
http://islamtxt.ir/islam/node/46

اصلا الزامی نیست در مورد حکمی که حکمتش را عقل ما نمی فهمد بیاییم و نظر بدهیم و آن را رد کنیم و یا مقید کنیم .

******

در مورد گروهی از روایاتی که کاربر خیر البریه بیان کردند نیز قبلا در طی پیغام خصوصی به ایشان پاسخ دادم ولی گویا افاقه نکرده است :

نقل قول:
أحمد بن محمد بن عيسى في (نوادره): عن ابن أبي عمير، عن هشام بن الحكم، عن أبي عبدالله (عليه السلام) في المتعة قال: ما يفعلها (تفعلها) عندنا إلا الفواجر.

حسين بن سعيدروایت کرده از

ابن أبي عمير، عن
عبد الله بن بكير قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: ما كان من شرط قبل النكاح هدم
النكاح، وما كان بعد النكاح فهو نكاح قال لي محمد بن أبي عمير، عن عبد الله بن سنان

قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المتعة فقال: لا تدنس نفسك بها
حدیث یکم
عبد الله بن سنان می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره ی متعه پرسیدم. فرمود: خود را با آن رسوا نکن.
قال محمد بن أبي عمير ، عن عبد الله بن سنان ، قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المتعة ؟ فقال : لا تدنس نفسك بها .
النوادر، أحمد بن عيسى الأشعري، ص 87
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 100 ص 318 - مستدرك الوسائل، الميرزا النوري، ج 14 ص 455

سند این حدیث اگرچه صحیح است، اما هرگز به معنای تحریم متعه نیست. اگرچه وهابیان این حدیث را به این صورت ترجمه می کنند:جعفر صادق می گوید با صیغه زنان خودت را آلود نکن

امادر کتب لغت در معنای "دنس" چیز دیگری آمده است. مثلا زبیدی در "تاج العروس" می نویسد:
دنس به معنای چرک است و گفته می شود: لباس یا آبرویش چرکین شد ... و استعمال آن برای آبرو و خُلق از روی مجاز است. و از این رو وقتی گفته می شود: آبرویش را چرکین کرد، یعنی آنچه که او را رسوا می گرداند انجام داد، و این از روی مجاز است.
الدنس ، محركة : الوسخ ، يقال : دنس الثوب والعرض ... واستعماله في العرض مجاز ، وكذلك في الخلق . ومن ذلك : دنس ثوبه وعرضه تدنيسا : فعل ما يشينه ، وهو مجاز .
تاج العروس، الزبيدي، ج 8 ص 293 و 294

همین سخن را ابن منظور هم در "لسان العرب" می گوید:
الدنس في الثياب : لطخ الوسخ ونحوه حتى في الأخلاق . ودنس الرجل عرضه إذا فعل ما يشينه .
لسان العرب، ابن منظور، ج 6 ص 88

اما چرا حضرت به عبد الله بن سنان چنین مطلبی را فرموده است؟ زیرا مخالفین از مساله ی متعه سوء استفاده کرده و اصحاب امام را آزار می دادند. شیخ مفید می نویسد:
گاهی متعه از جهت تقیه مکروه بوده، و چه بسا حرام شود.
قد تكره المتعة وقتا ما للتقية ، وربما حرمت .
خلاصة الإيجاز، الشيخ المفيد، ص 57

شیخ مفید تعدادی از این روایات را نقل کرده و در توضیح آن ها روایت زیر را مطرح می کند:
امام صادق (علیه السلام) به عمار ساباطی و اسماعیل جعفی فرمودند: تا وقتی که [در مدینه] بر من وارد می شوید، متعه از طرف من بر شما حرام است. زیرا من می ترسم که شما دستگیر، مجازات و مشهور شوید و بگویند: این ها اصحاب جعفر بن محمد هستند.
عن أبي عبد الله - عليه السلام - أنه قال : لإسماعيل الجعفي وعمار الساباطي : " حرمت عليكما المتعة من قبلي ما دمتما تدخلان علي ، وذلك لأني أخاف أن تؤخذا فتضربا وتشهرا ، ويقال : هؤلاء أصحاب جعفر بن محمد ."
فهذه دالة علی صحة المتعة ، و الاستصلاح .
خلاصة الإيجاز، الشيخ المفيد، ص 59

و پس از آن می نویسد: که این روایت دال بر صحت متعه است.
دلایل زیادی می توان برای این تفسیری که ارائه کردیم، ارائه داد. از جمله این که خود عبد الله بن سنان راوی حدیثی درباره ی متعه ی مطلقه از امام صادق (علیه السلام) می باشد. (ر.ک: الكافي، الشيخ الكليني، ج 6 ص 105) پس تحریم متعه به وی نرسیده است. دیگر این که در شرح حال وی آمده که او خازن خلفای عباسی بوده است (كان خازناً للمنصور والمهدي والهادي والرشيد.) پس عمل به متعه برای چنین شخصی می توانسته خطرناک باشد.
نکته ی آخر این که اگر منظور حضرت از عبارت "لا تدنس نفسك" تحریم متعه بود، هیچ گاه نباید آن را این طور مطرح می کرد. زیرا وقتی عملی حرام باشد، امام به شدت با آن برخورد می کند؛ این طور نیست که با یک تذکر ساده از کنار مساله رد شوند. آنچه نویسنده بر این حدیث حمل کرده، مانند این است که یکی از اصحاب از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درباره ی زنا سوال کند، و حضرت با سادگی و به آرامی و در حدّ یک توصیه بفرمایند: خودت را با زنا آلوده نکن!!

حدیث دوم
هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: نزد ما آن را جز زنان بدکار انجام نمی دهند.
ابن أبي عمير ، عن هشام بن الحكم ، عن أبي عبد الله عليه السلام ، قال : ما تفعلها عندنا إلا الفواجر .
النوادر، أحمد بن عيسى الأشعري، ص 87

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 100 ص 318

اگرچه این حدیث صحیح السند در باب "نكاح المتعة وشروطها" آمده، اما هیچ اشاره ای در خود حدیث به این مطلب وجود ندارد.
البته شیخ حر عاملی روایت را این گونه نقل کرده است:
عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) في المتعة قال : ما يفعلها عندنا إلا الفواجر .
وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 21 ص 30

که اولا عبارت "في المتعة" در اصل کتاب و نقل علامه مجلسی وجود ندارد. ثانیا کلمه ی "تفعلها" به "يفعلها" تغییر پیدا کرده که این نیز معنای آن را عوض می کند. فواجر جمع فاجره است و منظور از آن زنان بدکار می باشد. پس "تفعلها" صحیح است.
با این وجود اگرچه در متن حدیث اثری از متعه نیست، ولی می توان آن را همانند حدیث قبلی حمل بر تقیه کرد. به خصوص با توجه به شرایط سختی که برای هشام بن حکم وجود داشت. ضمن این که از هشام بن حکم حدیث دیگری درباره ی متعه وجود ندارد.
http://islamtxt.ir/islam/node/31

علامه سید جعفر مرتضی عاملی در " زواج المتعه " ج 2 ص 133 به بعد به گروهی از همین روایات مشابه اشاره کرده و به آنها پاسخ می دهند :

وقد ذكر بعضهم: روايات اعتقد هو أنها تفيد النهي عن المتعة وتحريمها من قبل أئمة أهل البيت (عليهم السلام). وقال: إنها مروية في كتب الشيعة الإمامية وهي:
ما روي عن الإمام الصادق (عليه السلام) في المتعة: ما يفعله عندنا إلا الفواجر .
وسأل ابن سنان الإمام الصادق (عليه السلام) عن المتعة، فقال: لا تدنس بها نفسك .
وعن المفضل: أن الإمام الصادق (عليه السلام) قال في المتعة: دعوها، أما يستحي أحدكم أن يرى في موضع العورة، فيحمل ذلك على صالحي اخوانه وأصحابه؟!
وسأل علي بن يقطين الإمام الكاظم (عليه السلام) عنها فقال: ما أنت وذاك قد أغناك الله عنها .
وقال الإمام الصادق (عليه السلام) لعمار ولسليمان بن خالد: قد حرمت عليكما المتعة .
وعن ابن شمون أن أبا الحسن (عليه السلام) كتب إلى بعض مواليه: لا تلحوا علي في المتعة، إنما عليكم إقامة السنة، فلا تشتغلوا بها عن فرشكم وحرائركم، فيكفرن، ويتبرين منا،ويدعين على الآمرين بذلك ويلعنونا
ولا مجال لحمل هذه الروايات على التقية، فقد قال الإمام جعفر الصادق (عليه السلام): «ثلاث لا أتقي فيهن أحداً: متعة الحج، ومتعة النساء، والمسح على الخفين» .

ونقول:
إن الاستدلال بذلك كله لا يصح، وذلك لما يلي:
1 ـ بالنسبة للرواية الأخيرة: ثلاث لا أتقي فيهن أحداً: متعة الحج، ومتعة النساء الخ..
نقول:
المراد: أنه لا يتقي في الإعلان بحلية ذلك، وجوازه وتشريعه. لا أنه يتقي في المنع منه، وذلك بقرينة جعله إلى جانب المسح على الخفين ومتعة الحج. الذي هو جائز ومشرّع.
ويشبه هذا موقفهم (عليهم السلام) من أمر الإمامة، فلم يكونوا يتقون أحداً في بيان أنهم هم الأحق بها، وأن غيرهم غاصب لهم وظالم.
ولكنهم كانوا يتقون في مسألة التدبير لإسقاط الحاكم، وجمع الناس والأموال للخروج عليه..

2 ـ إن رواية ابن شمون إنما تدل على حلية المتعة، وإنه إنما ينهى بعض مواليه عن الالحاح فيها والإكثار منها إلى درجة أنها تشغلهم عن نسائهم بحيث يخلق ذلك لهن عقدة تؤدي بهن إلى الخروج عن دائرة العدل والاتزان..
بل هو قد أمرهم بالاكتفاء من المتعة بإقامة السنة، وحفظ التشريع وعدم إبطاله بالإهمال له، والتحاشي عنه. وهذا ضد ما يريد المستدل إثباته.

3 ـ إن تحريم المتعة على عمار، وسليمان بن خالد ليس لأجل حرمتها في ذاتها بل هو من موقع ولايته وحكومته عليهما، من حيث هو إمام وحاكم. ولأجل ذلك نسب فيها التحريم إلى نفسه، فقال: حرمت ولم يذكره على أنه حكم الله الثابت لموضوعه..
ولعله تحريم لسبب خاص اقتضى منع هذين الرجلين من ممارسة ما هو حلال لهما. وقد يكون هو انشغالهما بها عن زوجاتهما. وقد يكون اتقاءً للشنعة بهذا الأمر عليه (عليه السلام) وعلى شيعته، وإلحاق الأذى الاجتماعي وغيره بهم، كما هو حاصل في كل زمان، من قبل محرمي المتعة الذين يعتبرونها من قبيل الزنا.

4 ـ بل، إن تقرير الفقهاء القائلين بتحريم زواج المتعة التعزير لفاعلها، واعتبارها زنا، لا بد من محاربته. ثم تشدُّد السلطة في المنع من ذلك، وأخذ فاعليه والتنكيل والتشهير بهم ـ إن ذلك ـ يؤكد على لزوم ممارسة التقية في فعل المتعة. وإن كانوا يجهرون بحليتها، ويصرون على تشريعها في مناقشاتهم العلمية مع مخالفيهم..

5 ـ أما بالنسبة لرواية ابن يقطين، فهي أيضاً لا تدل على التحريم بل تدل على أن عليه أن لا يمارسها ما دام أنه ليس بحاجة إليها.. ولو أنه كان بحاجة إليها لأمكنه ممارستها، لأنها حلال.. لا سيما وان ابن يقطين كان وزيراً للرشيد، وكان يحتاج إلى المداراة في بعض الأمور، التي قد تسبب له مشكلة مع الرشيد في موقعه الذي هو فيه..
وكلنا جميعاً نعرف قصة أمر الإمام (عليه السلام) له بالوضوء وفق مذهب أهل السنة، حيث وشي به للرشيد أنه يعتقد بإمامة الكاظم (عليه السلام). فأراد الرشيد أن يستعلم حقيقة الأمر من خلال تجسسه عليه وهو يتوضأ، فرآه من خلف الستار يتوضأ وضوء أهل السنة، فكذب الوشاة، وتأكدت منزلة علي بن يقطين عنده .

6 ـ أما رواية المفضل، ورواية ابن سنان ـ لو صحتا ـ فإنهما تشيران إلى أن هذا الأمر قد أصبح أمراً منبوذاً، يشنعون به على فاعله، ويعيرونه به. ولعل ذلك بسبب الحملة الاعلامية المعادية من قبل القائلين بالتحريم الذين يعتبرونها من الزنا والفجور.
هذا.. ولا ندري لماذا نظر إلى خصوص هذه الروايات النادرة ولم ينظر إلى العشرات الأخرى التي تقرر خلاف ما يسعى إلى تقريره وإثباته.

7 ـ وأما رواية: ما يفعله عندنا إلا الفواجر. فإنها لا تدل على التحريم، بل تدل على انصراف الناس عن ممارسة هذا الأمر، وأن جماعة خاصة هي التي تستعمله، ولعل ذلك يعود لأسباب غير سليمة ولا شريفة.

ومن المعلوم أن سوء الاستفادة من التشريع لا تعني لزوم رفع اليد عنه، وإلا للزم رفع اليد عن وجوب الصلاة فضلاً عما سواها حين يساء الاستفادة منها، وتستخدم وسيلة لخداع الناس.

الفهم المعكوس:
ويقول بعض من ذهب إلى تحريم زواج المتعة:
إن روايات أئمتهم تقول وتؤكد أن الله تعالى هو الذي حرم المتعة وليس عمر. وذلك حسب رواياتهم الصادرة كما يزعمون عن أهل البيت، فإن أهل البيت أدرى بما فيه كما يزعمون، ونحن نلزمهم بروايات أهل البيت (عليهم السلام)!!
فروى صدوقهم عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله قال: إن الله تبارك وتعالى حرم على شيعتنا المسكر من كل شراب وعوضهم من ذلك المتعة..
وروى ثقتهم الكليني في الروضة عن محمد بن مسلم، قال: عن أبي جعفر (عليه السلام) في حديث قال: إن الله رأف بكم فجعل المتعة عوضاً لكم من الأشربة .
وروى صدوقهم: قيل لأبي عبد الله: لم جعل في الزنا أربعة من الشهود وفي القتل شاهدين؟ قال: إن الله أحل لكم المتعة وعلم أنها ستنكر عليكم فجعل الشهود اربعة احتياطاً عليكم .

وروى أيضاً: قال الصادق (عليه السلام): «ليس منا من لم يؤمن بكرتنا، ويستحل متعتنا» .
ونقول:
إننا لم نقرأ أغرب ولا أعجب من هذا.. فكيف اصبح دليل الحلية دليلاً على الحرمة، فإن مراده (عليه السلام) في الرواية الأولى هو: أن الله قد جعل المتعة لهم حلالاً عوضاً عن الخمر التي حرمها عليهم.
وكذلك الحال في الحديث الثاني..
والحديث الرابع صريح بحلية المتعة أيضاً.
وكذا الحديث الثالث فإنه صريح بأن الله قد حلل المتعة، وأن ثمة من ينكر حليتها على المعتقدين بهذه الحلية.. ولولا أن الله ألزم بأربعة شهود في ثبوت الزنا، لكان المجرمون الحاقدون يجعلون ذلك ذريعة للتنكيل بالمؤمنين، حيث يتهمون القائلين بالتحليل بأنهم يرتكبون الزنا، ويحكمون عليهم بالرجم فيها.. أو الجلد..
ولا نرى أية غضاضة إذا قلنا هنا: (إنها لا تعمى الأبصار ولكن تعمى القلوب التي هي في الصدور).

*******

در باب ثواب زیاد برای متعه نیز باید بیان شود که مشابه همین ثوابها برای زیارت امام حسین و امام رضا و برخی دیگر از اهل بیت علیهم السلام نیز بیان شده است .... آیا باید آنها را نیز رد کنیم ؟؟؟

حواسمان باشد که باید برداشتهای شخصی خود را با ملاک روایات بسنجیم و نه روایات را با درخواستهای نفسانی خودمان !

یا علی ع

نقل قول:
ضمنا جواب این سوالات را ندادید:
ادعا کردید متعه مکروه است. عرض شد به چه دلیل!
ادعا کردید در شرایط خاصی مجاز است. عرض کردم شرایطش چیست و به چه دلیلی؟!
ادعا کردید جماع منافی سلوک است عرض شد منظورتان بطور مطلق است یا حد خاصی و به چه دلیل!


با سلام

باید همه اخبار وارده در زمینه متعه را دید سپس قضاوت کرد.

نقل قول:
شما از این آیه چه نتیجه ای می خواهید بگیرید. ترک زن و متاع بی ارزش دنیا! و رهبانیت اختیار کردن؟!


اصل بحث بر سر حدود رهبانیت است که در احادیث تصریح شده است :

[10] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ إِنَّ شِيعَةَ عَلِيٍّ كَانُوا خُمُصَ الْبُطُونِ ذُبُلَ الشِّفَاهِ أَهْلَ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ يُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِيَّةِ فَأَعِينُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ .صحيح



امـام صـادق (ع ) فـرمـود: شـيـعـيـان عـلى لاغـر شـكـم و خـشـك لب بـودنـد و اهل مهر و دانش و بردبارى كه به رهبانیت معروف بودند، پس با وجود دوستى و ولايتى كه داريـد (بـراى كـفـاره گـناهانى كه مرتكب شده ايد) با پرهيزكارى و كوشش كمك كنيد (و خود را از عذاب برهانيد(




[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَعْلَانَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ شِيعَتُنَا هُمُ الشَّاحِبُونَ الذَّابِلُونَ النَّاحِلُونَ الَّذِينَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اسْتَقْبَلُوهُ بِحُزْنٍ .صحيح


امام صادق (ع ) فرمود: شيعيان ما همان رنگ پريدگان (از خوف خدا) خشك لبان (از روزه( لاغـرانـنـد كـه چـون شـب فـرا رسـد بـا انـدوه از آن استقبال كنند .


در اين حديث صحيح ، حدود رهبانيت شيعيان مشخص است.



[8] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ شِيعَتُنَا أَهْلُ الْهُدَى وَ أَهْلُ التُّقَى وَ أَهْلُ الْخَيْرِ وَ أَهْلُ الْإِيمَانِ وَ أَهْلُ الْفَتْحِ وَ الظَّفَرِ



[9] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله ع إِيَّاكَ وَ السَّفِلَةَ فَإِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ .موثق


امـام صـادق (ع ) فـرمـود: از مردم پست دورى كن ، همانا شيعه على كسى است كه عفت شكم و فـرج داشـتـه باشد (آنها را از حرام و مشتبه نگهدارد) و سخت بكوشد و جهاد كند، و براى خـالقـش عـمـل كند، و بثواب او اميدوار باشد، و از عقابش بترسد، اگر اين گونه مردم را ديدى ، آنها شيعه جعفرند.


[20] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْعَطَّارِ(؟) عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ الْحُلَمَاءُ الْعُلَمَاءُ الذُّبُلُ الشِّفَاهِ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِيَّةُ عَلَى وُجُوهِهِمْ .


امـام بـاقر عليه السلام فرمود: شيعيان على تنها همان بردباران دانشمندان خشكيده لبند كه رهبانيت و ترك دنيا بر رخسارشان هويدا است .


كه اين حديث مقوي حديث صحيح قبل در رهبانيت شيعيان است.




[21] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ

عَنْ عَبْدِ الله بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالنَّاسِ الصُّبْحَ بِالْعِرَاقِ فَلَمَّا انْصَرَفَ وَعَظَهُمْ فَبَكَى وَ أَبْكَاهُمْ مِنْ خَوْفِ الله ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ الله لَقَدْ عَهِدْتُ أَقْوَاماً عَلَى عَهْدِ خَلِيلِي رَسُولِ الله ص وَ إِنَّهُمْ لَيُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ شُعْثاً غُبْراً خُمُصاً بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ كَرُكَبِ الْمِعْزَى يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ أَقْدَامِهِمْ وَ جِبَاهِهِمْ يُنَاجُونَ رَبَّهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُ فَكَاكَ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ وَ الله لَقَدْ رَأَيْتُهُمْ مَعَ هَذَا وَ هُمْ خَائِفُونَ مُشْفِقُونَ .صحيح


امام باقر عليه السلام فرمود: اميرالمؤ منين عليه السلام نماز صبح را در عراق به جماعت گـذارد چـون رو بـرگـردانـيـد مردم را موعظه فرمود و از خوف خدا گريست و آنها را نيز گـريـانـيد سپس فرمود: هان به خدا در زمان دوست صميميم پيغمبر صلى الله عليه و آله مـردمـى را مـى شـناختم كه در بامداد و شام ژوليده و گردالود و گرسنه بودند پيشانى آنـهـا (در اثر سجده ) مانند زانوى بز بود براى پروردگار خود با سجود و قيام شب را مـى گـذرانـيـدنـد، گـاهـى روى پـا ايـسـتـاده و گـاهـى پـيشانى به زمين مى گذاشتند با پروردگار خود مناجات نموده و آزادى خويش را از آتش دوزخ طلب مى كردند، بخدا آنها را با اين حال ديدم كه ترسان و نگران بودند.


اين حديث نيز مقوي ومؤيد حديث سهل بن زياد است .


خیر البریه;134598 نوشت:
ابتدا بگویم از این قبیل وقایع کم نیست و برای اینجانب یقین است و برای بزرگانی مانند ابن سیرین و شیخ رجبعلی خیاط و شیخ جعفر مجتهدی و ... مثل همین اتفاق افتاده که میتوانستند از راه شرعی دلیلی برای صیغه کردن طرف بیابند اما امساک کرده وخدای متعال توفیقات بزرگتری نصیبشان کرد.

یاعلی حیدر مددی
سلام علیکم
آن دختران امانت بودند نزد شیخ رحمت الله علیه...

نقل قول:
آن دختران امانت بودند نزد شیخ رحمت الله علیه...


با سلام

شما که بحمد الله اهل فضل هستید آیا موارد دیگری را حتی در زندگی شیخ رحمه الله و سایرین از بزرگان سراغ ندارید که بسادگی میتوانستند طرف را صیغه کنند ؟!

داستان آن روحانی و دعوت به روضه آن زن تنها ، وتوفیق وافاضه تعبیر خواب

داستان طلبه ای که شب هنگام با یک خانم فراری مواجه شد وتاصبح حجره اش را به آن خانم داد تا راحت بخوابد و خودش شب سرد را بر صیغه گرم ترجیح داد خدای متعال آنچنان تفضلی به او کرد و...

داستان عالم بزرگی که تا صبح با یک خانم تنها بود اما شمع را روشن کرد و تا صبح 10 انگشتش را سوخت بیاد آتش جهنم و نزدیک زن نشد ...اما خدای متعال همان زن را بعدا از طریق حلال ودائم نصیبش کرد .

و داستانهای بسیار دیگر.

عقیده من این است که اگر کسی بتواند خود را کنترل کند بهتر و پاینده تر از صیغه است وخدای سبحان هم فرمود :

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ

یعنی کسانیکه شرایط نکاح را ندارند عفت بورزند .

حتی در آیه شریفه :

عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ : بصراحت صحبت از خیانت است یعنی کسانیکه نمیتوانستند خود را کنترل کنند و در رمضان با زن در می آمیختند بنص کلام الله انسانهایی خائن به نفس خود بودند .

البته افرادی هم که از نظر جنسی داغ هستند میتوانند با رعایت شرایط افراد مومنه و عارفه و ... متعه کنند اما در هر صورت : والعاقبة للتقوی :

خیر البریه;134883 نوشت:
باید همه اخبار وارده در زمینه متعه را دید سپس قضاوت کرد.

اگر شما هنوز به قضاوتی نرسیدید پس چرا ادعا کردید متعه مکروه است یا شرایط خاص دارد؟؟؟!!!

و اگر در اینخصوص به قضاوت و فتوا! رسیده اید فتوای صریح خود همراه با ادله آن را بفرمایید تا معلوم شود چگونه به فتوایی خلاف نصوص فراوان و خلاف فتوای تمام علمای شیعه در این چهارده قرن رسیده اید!!!

نقل قول:
در باب ثواب زیاد برای متعه نیز باید بیان شود که مشابه همین ثوابها برای زیارت امام حسین و امام رضا و برخی دیگر از اهل بیت علیهم السلام نیز بیان شده است .... آیا باید آنها را نیز رد کنیم ؟؟؟

حواسمان باشد که باید برداشتهای شخصی خود را با ملاک روایات بسنجیم و نه روایات را با درخواستهای نفسانی خودمان !



با سلام

در مورد ثواب زیارت امام حسین (ع) احادیث معتبری وجود دارد اما در باره ثواب صیغه تا جاییکه من بررسی کردم سند معتبری ندیدم اگر شما سراغ دارید بگذارید .

قال الله تعالی :
فلا يصدنك عنها من لا يومن بها و اتبع هويه فتردى ( طه16)

پس مبادا پيروان هواى نفس كه به خاطر همين پيرويشان كافر به قيامت گشته ، از عبادت پروردگارشان اعراض نمودند، تو را از ايمان به آن منصرف كنند و از ياد آن و ياد شؤ ونات آن غافل سازند تا هلاك گردى .

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن أبي محمد الوابشي قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم، فليس بشيء أعدى للرجال من اتباع أهوائهم وحصائد ألسنتهم.

از هواي نفس بپرهيزيد همان گونه كه از دشمنانتان مي پرهيزيد چيزي دشمن تر براي افراد با شخصيت از پيروي هواي نفس و درو شده هاي زبان نيست.
عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن العلاء بن رزين، عن ابن سنان ـ يعني: عبدالله ـ عن أبي حمزة، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: قال الله عزّ وجلّ: وعزتي وجلالي وعظمتي وبهائي وعلو ارتفاعي لا يؤثر عبد مؤمن هواي على هواه في شيء من أمر الدنيا إلا جعلت غناه في نفسه، وهمته في آخرته وضمنت السماوات والارض رزقه، وكنت له من وراء تجارة كل تاجر.

ازامام باقرعلیه السلام نقل میکندکه فرمود خداوندمتعال (درحدیثی قدسی)می فرمایدقسم به جلال وجما ل وبهاء وبلندی مرتبه ام که هیچ بنده ای خواسته من رابرخواهش نفسش ترجیح ندهدمگرآنکه (احساس)بی نیازی رادرعمق جان وسویدای وجودش قرارخواهم دادوهمت اورا متوجه کارهای آخرتش خواهم کرداوراازحرفه اش بی نیازمیکنم واسمانها وزمین راضامن رزق وروزی او خواهم کردومن خودم برای او پشت تجارت هرتاجری خواهم بود.

وعن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن عبدالله بن عبد الرحمن الاصم، عن عبد الرحمن بن الحجاج قال: قال لي أبوالحسن (عليه السلام): اتق المرتقى السهل إذا كان منحدره وعرا.
حضرت رضا (عليه السلام ) به عبدالرحمن بن حجاج فرموده : از نقطه هاى مرتفعى كه راه بالا رفتنش آسان و مسير برگشتش سخت و ناهموار است ، پرهيز كن . اين دستور حكيمانه در تمام شئون زندگى ، از آن جمله در مورد اعمال شهوات نابه جا، بايد برنامه عمل باشد، زيرا اوج گرفتن در اجراى بى قيد و شرط تمايلات نفسانى و زياده روى در ارضاى غرايز، چون بر وفق تمايل طبيعى ماست ، به آسانى صورت مى گيرد، ولى عكس العمل آن ، كه فساد و تباهى است و به قيمت بر باد رفتن سعادت و خوشبختى انسان تمام مى شود، بسى مشكل و دشوار خواهد بود و بايد از چنين عملى پرهيز كرد.

قال: وكان (عليه السلام) يقول لا تدع النفس وهواها، فإن هواها في رداها، وترك النفس وما تهوى أذاها، وكف النفس عما تهوى دواؤها.
أقول: ويأتي ما يدل على ذلك.

نفس را همراه با خواسته هايش ، رها مكن . چون ميل و گرايش نفس در هلاكت اوست و رها كردن نفس و خواسته هايش اذيت و آزار رساندن به نفس است . ولى مهار كردن نفس و تمايلاتش داروى اوست .وخدای متعال هم فرمود : واتبع هواه فتردی :

1 ـ محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن سيف بن عميرة، عن منصور بن حازم، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: ما عبادة افضل عند الله من عفة بطن وفرج.

((20414)) 2 ـ وعنه، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل، عن حنان بن سدير، عن أبيه قال: قال أبو جعفر (عليه السلام): ان أفضل العبادة عفة البطن والفرج.

((20415)) 3 ـ وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، أبي جعفر (عليه السلام) قال: ما عبدالله بشيء أفضل من عفة بطن وفرج.

((20416)) 4 ـ وعنه، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) أكثر ما تلج به امتي النار الاجوفان: البطن والفرج.

بیشترین چیزی که باعث ورود امت من به اتش می شود دو چیز تو خالی است : شکم و فرج !


وبإسناده قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): ثلاث

أخافهن بعدي على امتي الضلالة بعد المعرفة، ومضلات الفتن، وشهوة البطن والفرج.

بعد از خود از سه چیز بر امتم مى ‏ترسم: گمراهى پس از معرفت، و فتنه‏هاى گمراه كننده، و شهوت شكم و فرج‏.



((20418)) 6 ـ وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن أبي عبدالله، عن أبيه، عن النضر بن سويد، عن يحيى بن عمران الحلبي، عن معلى أبي عثمان، عن أبي بصير قال: قال رجل لابي جعفر (عليه السلام): إني ضعيف العمل، قليل الصيام، ولكني أرجو أن لا آكل إلا حلالا، قال: فقال له: أي الاجتهاد أفضل من عفة بطن وفرج.


((20419)) 7 ـ وعنهم، عن سهل بن زياد، عن جعفر بن محمد الاشعري، عن عبدالله بن ميمون القداح، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: كان أمير المؤمنين (عليه السلام) يقول: افضل العبادة العفاف.

((20420)) 8 ـ وعن أبي علي الاشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن بعض اصحابه، عن ميمون القداح قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: ما من عبادة افضل من عفة بطن وفرج.

((20421)) 9 ـ محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن امير المؤمنين (عليه السلام) ـ في وصيته لمحمد بن الحنفية ـ قال: ومن لم يعط نفسه شهوتها اصاب رشده.

کسيکه خلاف شهوتش عمل کند به رشدش رسيده است .

((20422)) 10 ـ وفي (معاني الاخبار) عن علي بن عبدالله بن بابويه، عن علي بن أحمد الطبري، عن أبي سعيد الطبري، عن خراش، عن انس قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): من ضمن لي اثنتين ضمنتله على الله الجنة، من ضمن لي ما بين لحييه وما بين رجليه ضمنت له على الله الجنة ـ يعني: ضمن لي لسانه وفرجه ـ.

((20423)) 11 ـ وفي (المجالس) عن الحسين بن أحمد بن إدريس، عن أبيه، عن محمد بن عبد الجبار، عن الحسين بن علي بن أبي حمزة، عن إسماعيل بن عبد الخالق وأبي الصباح الكناني جميعا، عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبدالله الصادق (عليه السلام) يقول: من كف أذاه عن جاره اقاله الله عثرته يوم القيامة، ومن عف بطنه وفرجه كان في الجنة ملكا محبورا، ومن أعتق نسمة مؤمنة بني له بيت في الجنة.

ابى‏بصير مى‏گويد : از حضرت صادق عليه‏السلام شنيدم كه فرمود : كسى كه از آزار همسايه‏اش خوددارى كند ، در قيامت خداوند از لغزش هايش مى‏گذرد و هركس شكم و شهوتش داراى عفت باشد ، در بهشت ملك مسرورى خواهد بود و هركس انسان مؤمنى را در راه خدا آزاد كند ، خداوند در بهشت خانه‏اى براى او بنا مى‏كند .

((20424)) 12 ـ وفي (عقاب الاعمال) باسناد تقدم في عيادة المريض عن رسول الله (صلى الله عليه وآله) في خطبة له: ومن قدر على امرأة او جارية حراما فتركها مخافة الله حرم الله عليه النار وآمنه من الفزع الاكبر وادخله الجنة، فإن اصابها حراما حرم الله عليه الجنة وادخله النار.
هركس اين امكان برايش پيش آيد كه با زن يا كنيزى به حرام نزديكى كند، امّا از ترس خدا دست به اين كار نزند،خداوند عزّ و جل آتش را بر او حرام گرداند و او را از آن هراس بزرگ ايمن دارد و به بهشتش برد.

((20425)) 13 ـ وفي (صفات الشيعة) عن محمد بن موسى بن المتوكل، عن السعد آبادي، عن البرقي، عن أبيه، عن المفضل قال: قال أبو عبدالله (عليه السلام): إنما شيعة جعفر من عف بطنه وفرجه واشتد جهاده وعمل لخالقه ورجا ثوابه وخاف عقابه، فاذا رأيت اولئك فأولئك شيعة جعفر.

((20426)) 14 ـ محمد بن الحسين الرضي الموسوي في (نهج البلاغة) عن أمير المؤمنين (عليه السلام) انه قال: قدر الرجل على قدر همته،وصدقه على قدر مروءته، وشجاعته على قدر اُنفته، وعفته على قدر غيرته.

قدر هر کس به اندازه همّت اوست و صداقت او به اندازه جوانمرديش؛ شجاعت هر کس به قدر عزت نفس اوست و عفت او به قدر غيرتش‏.

((20600)) 1 ـ محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن عبدالله بن بكير، عن حمزة بن حمران، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: الجنة محفوفة بالمكاره والصبر، فمن صبر على المكاره في الدنيا دخل الجنة، وجهنم محفوفة باللذات والشهوات، فمن أعطى نفسه لذتها وشهوتها دخل النار.
((20601)) 2 ـ وعنه، عن أحمد، عن علي بن الحكم، عن رجل، عن أبي العباس البقباق عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال أمير المؤمنين (عليه السلام): ترك الخطيئة أيسر مطلب التوبة، وكم من شهوة ساعة أورثت حزنا طويلا، والموت فضح الدنيا فلم يترك لذي لب فرحا.
((20602)) 3 ـ محمد بن علي بن الحسين في (الخصال) عن أبيه، عن سعد، عن أحمد بن محمد، عن عبدالله بن المغيرة، عن إسماعيل بن مسلم السكوني، عن الصادق جعفر بن محمد عن آبائه، عن علي (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): طوبى لمن ترك شهوة حاضرة لموعد لم يره.


محمد بن علي بن الحسين في كتاب (عقاب الاعمال) باسناد تقدم في عيادة المريض عن رسول الله (صلى الله عليه وآله) انه قال في اخر خطبة خطبها: ومن عرضت له دنيا وآخرة فاختار الدنيا وترك

الآخرة لقى الله وليست له حسنة يتقي بها النار، ومن أخذ الآخرة وترك الدنيا لقى الله يوم القيامة وهو عنه راض.

وعنه، عن أبيه، عن محمد بن عمرو فيما أعلم، عن أبي علي الحذاء، عن حريز، عن زرارة ومحمد بن مسلم، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: أبعد ما يكون العبد من الله عزّ وجلّ إذا لم يهمه إلا بطنه وفرجه.

دورترین حالات بنده از پروردگار هنگامیست که همتی بجز شکم وفرجش ندارد .


وفي (الخصال): عن محمّد بن موسى بن المتوكل، عن السعد آباديّ، عن أحمد بن محمد البرقي، عن أبيه، عن محمد بن سنان، (عن زياد بن مروان) ، عن سعد بن طريف، عن الاصبغ بن نباتة قال: قال
أمير المؤمنين (عليه السلام): الفتن ثلاثة: حب النساء وهو سيف الشيطان، وشرب الخمر وهو فخ الشيطان، وحب الدينار والدرهم وهو سهم الشيطان، فمن أحب النساء لم ينتفع بعيشه، ومن أحب الاشربة حرمت عليه الجنة، ومن أحب الدينار والدرهم فهو عبد الدنيا، وقال: قال عيسى: (الدنيا) داء الدين، والعالم طبيب الدين، فإذا رأيتم الطبيب يجر الداء إلى نفسه فاتهموه، واعلموا أنه غير ناصح لغيره.

مولاي مومنين (ع) فرمود :
فريب و دام گمراهى سه چيز است : مهر زنان (نامحرم) ، و آن شمشير و سلاح شيطان است و شراب خوارى ، كه آن تله و دام شيطان است و پول دوستى كه آن زهر شيطان است . پس هر كسى به زنان نامحرم علاقه داشته باشد از زندگى خود بهره و حاصلى نمى برد و هر كسى آن مايعات حرام را بخواهد، بهشت بر او ممنوع مى شود و هر كسى به مال دنيا دلبسته شود، بنده دنيا خواهد بود.

نقل قول:
اگر شما هنوز به قضاوتی نرسیدید پس چرا ادعا کردید متعه مکروه است یا شرایط خاص دارد؟؟؟!!!

و اگر در اینخصوص به قضاوت و فتوا! رسیده اید فتوای صریح خود همراه با ادله آن را بفرمایید تا معلوم شود چگونه به فتوایی خلاف نصوص فراوان و خلاف فتوای تمام علمای شیعه در این چهارده قرن رسیده اید!!!



با سلام

دوست گرامی کمی آرامتر ! هنوز فتوایی نداده ایم ! هر چه گفتیم از قرآن و حدیث بود و الاهم فی الاهم ، شرایطش را هم گفتیم و در اخبار هم آمده .



((24939)) 6 ـ وعن أبيه، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن على بن معبد، عن عبد الله بن القاسم، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال : أوّل ما عُصي الله تعالى بست خصال: حب الدنيا، وحب الرياسة، وحب النوم، وحبّ النساء، وحبّ الطعام، وحب الراحة.


امام صادق (ع) فرمودند: نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستی، حب ریاست، علاقه به غذا(شکم‏پرستی)، محبت زنان، پرخوابی و علاقه به راحتی و تن‏پروری‏».




[=Traditional Arabic]المكارم: سئل رسول الله صلى الله عليه وآله ما أكثر ما يدخل
النار ؟ قال: الاجوفان: البطن والفرج

بیشتر چیزى كه امت مرا به دوزخ در آورد دو میان تهى است: شكم و فرج.


[=Traditional Arabic]وقال النبي
[=Traditional Arabic]صلى الله عليه وآله: ويل للناس من القبقبين فقيل: وما هما يا رسول الله ؟ قال:
الحلق والفرج، وقال عيسى بن مريم عليه السلام: ما مرض قلب بأشد من القسوة وما اعتلت
[=Traditional Arabic]نفس بأصعب من نقص الجوع، وهما زمامان للطرد والخذلان (4). توضيح: لعل المراد
[=Traditional Arabic]بالضرورة أن لا يتصرف من القوت إلا بقدر الضرورة عند الاضطرار، وهذه طريقة
[=Traditional Arabic]الاصفياء، والعدة هو أن يدخر عدة للفقراء والضعفاء
(1 - 2) المحاسن: 447. (3) المحاسن: 450. (4) مصباح الشريعة


وای بر مردم از دو قبقب! پرسیدند دو قبقب کدامند؟ فرمود: حلقوم و فرج


[=Traditional Arabic]روي عن النبي صلى الله عليه
[=Traditional Arabic]وآله أن أكثر ما يدخل النار الاجوفان، قالوا: يارسول الله وما الاجوفان ؟ قال:
[=Traditional Arabic]الفرج والفم وأيضا قرنوا في أخبار كثيرة في بيان المهلكات بين شهوة البطن
والفرج وروى في معاني الاخبار أنه قال: من ضمن لي مابين لحييه وما بين رجليه، ضمنت
[=Traditional Arabic]له الجنة، وحمله الاكثر على المعنى الاول قال الصدوق رحمه الله: يعني من ضمن لي
لسانه وفرجه، وأسباب البلايا تنفتح من هذين العضوين انتهى.

[=Traditional Arabic]محمد بن عيسى، عن القداح، عن جعفر، عن أبيه (عليهما السلام) قال: قال النبي
[=Traditional Arabic](صلى الله عليه وآله): استحيوا من الله حق الحيا، قالوا وما نفعل يارسول الله ؟
[=Traditional Arabic]قال: فان كنتم فاعلين فلا يبيتن أحدكم إلا وأجله بين عينيه، وليحفظ الرأس وما وعا،
والبطن وما حوى، وليذكر القبر والبلى، ومن أراد الاخرة فليدع زينة الحياة الدنيا


از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. از خداوند آن طورى كه سزاوار حيا است حياء كنيد عرضه داشتند چكار كنيم؟ فرمود اگر ميخواهيد بايد اين طور باشيد كه شب در موقعى كه ميخوابيد مرگ را در جلو چشم خود ببينيد. و فكر و محتويات مغز را از انحراف و خيال بد حفظ نمائيد و شكم و آنچه در خود ميگيرد از حرام بازداريد و در ياد قبر و ماندن در آن و پوسيدن در قبر باشيد. و هر كس كه آخرت را ميخواهد بايد زر و زيور دنيا را رها نمايد.

[=Traditional Arabic]عن الرضا، عن آبائه (عليهم السلام) قال:
[=Traditional Arabic]سئل رسول الله (صلى الله عليه وآله) ما أكثر ما يدخل الجنة ؟ قال: تقوى الله وحسن
[=Traditional Arabic]الخلق، وسئل عن أكثر ما يدخل

النار قال: الا جوفان: البطن والفرج

تقوا وخوش اخلاقی بیشترین سبب ورود به بهشت است وشکم وفرج بیشترین سبب دخول به آتش .



[=Traditional Arabic]عدة الداعي: قال النبي صلى الله عليه وآله أعدى
عدوك نفسك التي بين جنبيك.
دشمن ترین دشمن تو نفس تو است ! چرا ؟ چون هر دشمنی شاید زمانی صلح کند اما این کافر غدار هیچگاه .

[=Traditional Arabic]فيما كتب أمير المؤمنين عليه السلام إلى أهل
[=Traditional Arabic]مصر مع محمد بن أبي بكر: ....واعلموا يا عباد الله أن
[=Traditional Arabic]المتقين حازوا عاجل الخير وآجله، شاركوا أهل الدنيا في دنياهم، ولم يشاركهم أهل
الدنيا في آخرتهم، أباحهم الله في الدنيا ما كفاهم به،...

اميرالمؤمنين (ع) در حديثى فرمود: بدانيد اى بندگان خدا كه پرهيزگاران حال و آينده خير را جمع كرده اند، با اهل دنيا در دنيايشان شريك شده اند ولى اهل دنيا در آخرت آنها شريك نشده اند. خداوند در دنيا آنچه را كه آنها را كفايت مى كند و بى نياز مى سازد بر آنها مباح كرده است. خداوند مى فرمايد: بگو چه كسى زينت خدا را حرام كرده است؟ آنان در دنيا به بهترين صورتى كه ممكن است ساكن شدند و بهترين چيزى را كه خورده مى شود خوردند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند و با آنها از چيزهاى پاكيزه اى كه مى خورند خوردند و از چيزهاى پاكيزه اى كه مى آشامند آشاميدند و بهترين چيزهايى كه مى پوشند پوشيدند و بهترين جاهايى كه ساكن مى شوند ساكن شدند و با بهترين افرادى كه ازدواج مى كنند ازدواج كردند و بر بهترين چيزى كه سوار مى شوند سوار شدند و با اهل دنيا به لذت دنيا رسيدند و آنان فرداى قيامت همسايگان خدايند; از او چيزى مى خواهند پس او آنچه را كه خواسته اند به آنان مى دهد .


[=Traditional Arabic] ابن الوليد، عن الصفار، عن أيوب بن نوح، عن ابن أبي
[=Traditional Arabic]عمير عن ابن عميرة، عن الثمالي، عن الصادق عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه
السلام: أشجع الناس من غلب هواه

وفي ( الأمالي ) : عن محمد بن أحمد الأسدي ، عن أحمد بن محمد العامري ، عن إبراهيم بن عيسى ، عن سليمان بن عمرو، عن عبدالله بن
الحسن [ بن الحسن ] بن علي ، عن أمه فاطمة بنت الحسين ، عن أبيها (عليه السلام) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : إن صلاح أول هذه الأمة بالزهد واليقين ، وهلاك آخرها بالشح والأمل.

دو عامل سبب اصلاح(و پیروزى) آغاز این امت شد كه یكى زهد(و ترك وابستگى به دنیا) بود و دیگرى ایمان و یقین محكم و آنچه باعث هلاكت(و شكست) آخر این امت مى شود بخل و آرزوهاى دراز است»


وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن داود الرقي، عن أبي عبدالله (عليه السلام) في قول الله عز وجل: (ولمن خاف مقام ربه جنتان) قال: من علم أن الله يراه ويسمع ما يقول ويعلم ما يعمله من خير أو شر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الذي خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى.

از داوود رقى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه (و لمن خاف مقام را به جنتان ) فرمود: كسى كه بداند خدا او را مى بيند و آنـچـه مى گـويد مى شنود، و آنچه مى كند چه خير و چه شر اطلاع دارد، همين علم او را از اعمال زشت باز مى دارد، و هم ين آن كسى كه از مقام پروردگارش خائف است ، و نفس خود را از پـيروى هوى نهى مى كند


وعلامه طبا طبایی رحمه الله میفرماید :
و اگر در بيان اين حالت فرمود: (نفس را از هوى نهى مى كند)، و نفرمود: (پيروى نفس را ترك مى كند) براى اين بود كه بفهماند انسان ضعيف است ، و چه بسا كه نادانى او را وادار به معصيت كند، بدون اينكه نسبت به خداى تعالى استكبار داشته باشد، پس او نمى تواند بكلى پيروى هواى نفس را ترك كند، همينكه در مقام نهى خود از آن باشد خدا هم واسع المغفره است ، همچنان كه فرمود: (و لله ما فى السموات و ما فى الارض ليجزى الذين اساوا بما عملوا و يجزى الذين احسنوا بالحسنى الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم ان ربك واسع المغفره )، و نيز فرموده : (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما).


[=Traditional Arabic]نهج البلاغه: قال عليه السلام: من كرمت عليه
[=Traditional Arabic]نفسه هانت عليه شهوته. وقال عليه السلام: إن رسول الله صلى الله عليه وآله كان
يقول: حفت الجنة بالمكاره، وحفت النار بالشهوات، واعلموا أنه مامن طاعة الله شئ إلا
[=Traditional Arabic]يأتي في شهوة فرحم الله رجلا نزع عن شهوته، وقمع هوى نفسه، فان هذه النفس أبعد شئ
[=Traditional Arabic]منزعا، وإنها لا تزال تنزع إلى معصية في هوى، واعلموا عباد الله أن المؤمن لا يمسي
[=Traditional Arabic]ولا يصبح إلا ونفسه ظنون عنده، فلا يزال زاريا عليها، ومستزيدا لها، فكونوا
[=Traditional Arabic]كالسابقين قبلكم، والماضين أمامكم، قوضوا من الدنيا تقويض الراحل، وطووها طي
المنازل إلى آخر الخطبة



اندرز به مردم‏از آنچه خداوند بيان فرموده است‏بهره بگيريد،از موعظه و اندرزهاى خدا پندبپذيريد،و نصيحتهاى او را قبول كنيد،زيرا خداوند با دليلهاى روشن راه عذر را به روى‏شما بسته،و حجت را بر شما تمام كرده است،اعمال و كردارى را كه دوست دارد برايتان‏بيان نموده و آنچه را كه منفور مى‏دارد براى شما شرح داده است،تا از آنها تبعيت كنيد واز اينها دورى گزينيد،چه اينكه رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم همواره مى‏فرمود:بهشت در لابلاى ناراحتيهاو دوزخ در لابلاى شهوات پيچيده شده است‏»

آگاه باشيد!هيچ طاعتى نيست جز اينكه طبع انسان از انجام آن ناراحت است،وهيچكدام از گناهان و معاصى يافت نمى‏شود جز اينكه با تمايلات و غرائز حيوانى انسان‏سازگار است! بنابراين رحمت‏خداوند بر كسى باد كه از شهواتش خوددارى كند و هوسهاى‏سركش نفس را ريشه كن سازد،زيرا مشكلترين كار جلوگيرى از همين نفس سركش است‏كه هميشه ميل به معصيت و گناه دارد.

اى بندگان خدا!بدانيد كه مؤمن صبح و شام به خويش بد گمان است،همواره ازخود عيب مى‏گيرد و طالب تكامل و افزايش كار نيك از خويش مى‏باشد.بنابراين همچون‏پيشينيان و گذشتگان خود،كه پيشاپيش شما بودند باشيد،آنها به مسافرى مى‏ماندند كه‏عمودهاى خيمه زندگى را بر گرفته و طى طريق مى‏نمودند(آنها با اعمال پاك خويش وترك وابستگى به زرق و برق دنياى مادى همواره آماده سفر به سراى ديگر بودند)

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


قد افلح من تزکی ... حقیقتا رستگار شد کسیکه تزکیه کرد.

http://www.hodablog.net/files/hodablog/mojameahadith/425.htm

خیر البریه;134598 نوشت:
یکی از موانع سلوک همین مجامعت است

بله سلوک غیر شرعی که سلوک به بیراهه است شاید چنین موانعی داشته باشد اما راه بندگی خدا که خودش از طریق دینش به ما آموخته منافاتی با این مساله ندارد:

پیامبر خدا فرمود: من با زنانم آمیزش می کنم تا امتم بدانند که رهبانیت در اسلام نیست.

(وسائل الشیعه 20 ص107)

دقت کنید به این احادیث با اسناد معتبر .

فرمود: خداوند روشنی چشم مرا در نماز و لذت مرا در زنان قرار داد. (کافی5/320 ح5)

سند حدیث "حسن" است.

فرمود: از اخلاق انبیا دوست داشتن زنان است. ( همان, حدیث1)

سند حدیث "حسن یا موثق" است.

فرمود: از خصلتهای انبیا کثرت آمیزش است. (همان, حدیث3)

سند حدیث صحیح است. یعنی مقابل سخت گیر ترین عالمان حدیث شناس که بگذارید بر صحتش مهر تایید می زنند.

لطفا نفرمایید حضرت عیسی اصلا زن داشت چون هر چیزی استثنائی دارد ما حکمت آن مساله را نمی دانیم اما مسلم است که به خاطر استثنا دست از هیچ قاعده ای برداشته نمی شود. و ضمنا ما پیرو پیامبر خاتم هستیم.که ازدواج سنت اوست.

همچنین توجه شود که کثرت آمیزش با افراط در آن که موجب کوتاهی عمر دانسته شده منافات ندارد. کثرت در مقابل قلت است نه افراط.

امام صادق علیه السلام فرمود:
عمر و ابوبکر (ل) به پیامبر درباره قوت جنسی حضرت طعنه زدند حضرت ناراحت شد .خداوند جبرئیل را با غذایی از بهشت نازل فرمود پیامبر از آن غذا تناول فرمود و قوتش بسیار افزون شد.

سند این حدیث هم صحیح اصطلاحی است یعنی حد اعلای اعتبار.

دوستان متاهل صرفنظر از حدیث و آیه آیا تجربه نکرده اید پس از آمیزش با حلال خود چقدر در نمازها و دعاها و اعمال عبادی انسان نشاط دارد. چقدر حضور قلب بیشتر است. چرا؟؟؟

چون نیازی طبیعی برطرف شده و روح و روان انسان تحت فشار او نیست تا نتواند تمرکز داشته باشد.

مقایسه کنید با زمانی که به هر دلیلی این مساله عقب می افتد!
چرا اینقدر بر تمکین زن تاکید شده؟؟؟

توجه شود که غریزه زن گرچه قوی تر از مرد است اما تحریک پذیریش بسیار کمتر است. غریزه زن قوی اما عمیق و دیر تحریک است برعکس غریزه مرد که ضعیف و سطحی اما زود تحریک است یعنی زود تحریک می شود و زود هم فرو می نشیند اما زن دیر تحریک می شود و آنگاه که تحریک شد دیر ارضا شده و فرو می نشیند. این در روایات تصریح شده است.

به همین دلیل توصیه شده که قبل از آمیزش مقدمات طولانی شود تا زن هم به هیجان آید.

امام رضا علیه السلام می فرماید:

زنان هم همچون شما نیازهایی دارند پس همانند خروس که به سرعت بر مرغ هجوم می آورد آمیزش نکنید بلکه بازی کردن با همسر خود را آنقدر ادامه دهید تا بعد از آمیزش, ارضای کامل شده باشد.

جالب است که در روایتی می فرماید:
فرشتگان هنگام هیچ بازی و لهوی حضور ندارند مگر هنگام بازی کردن مردی با همسرش !

والله این هنر دین ماست که چنین ظریف به همه ابعاد وجود انسان توجه کرده است.

خیر البریه;135118 نوشت:
هنوز فتوایی نداده ایم ! هر چه گفتیم از قرآن و حدیث بود و الاهم فی الاهم ، شرایطش را هم گفتیم

شما گفتید متعه همچون گوشت الاغ است یعنی مکروه است غیر از این است؟! این گفته شما نبود؟!

و گفتید در شرایط خاص تجویز شده است. اینها فتوا نیست؟!

http://www.askdin.com/showpost.php?p=134598&postcount=13

از شما خواستیم بفرمایید شرایطش چیست. می گویید گفته ام! می شود بفرمایید در کدام پست شرایطش را فرموده اید؟ آدرس بدهید.

با سلام

قبلا هم گفتم :


عقیده من این است که اگر کسی بتواند خود را کنترل کند بهتر و پاینده تر از صیغه است وخدای سبحان هم فرمود :

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ

یعنی کسانیکه شرایط نکاح را ندارند عفت بورزند .

حتی در آیه شریفه :

عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ : بصراحت صحبت از خیانت است یعنی کسانیکه نمیتوانستند خود را کنترل کنند و در رمضان با زن در می آمیختند بنص کلام الله انسانهایی خائن به نفس خود بودند .


لطفا کمی برای ما درباره این آیه توضیح دهید .

البته افرادی هم که از نظر جنسی داغ هستند میتوانند با رعایت شرایط افراد مومنه و عارفه و ... متعه کنند اما در هر صورت : والعاقبة للتقوی :

نظر شما چیست ؟

ضمنا برخی احادیث اگر چه سند صحیحی دارند اما متنی نادرست و برگرفته از منافقین ویهود وغلات دارندکه خواستار اشاعه فحشاء بین مومنین وشیعیان هستند.

خیر البریه;135118 نوشت:
امام صادق (ع) فرمودند: نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستی، حب ریاست، علاقه به غذا(شکم‏پرستی)، محبت زنان،

برداشت شما از این روایات و آیات چگونه است یعنی می فرمایید چون محبت زنان یا غذا و...باعث معصیت عده ای می شود پس باید حلالش را هم ترک کرد؟؟؟!!!

بین حلال و حرام تفاوتی نیست؟!

خیر البریه;135118 نوشت:
و اگر در بيان اين حالت فرمود: (نفس را از هوى نهى مى كند)، و نفرمود: (پيروى نفس را ترك مى كند) براى اين بود كه بفهماند انسان ضعيف است ، و چه بسا كه نادانى او را وادار به معصيت كند،

ببینید! خود همین تفسیری که نقل کردید می گوید: "معصیت" پس سخن از معصیت است نه مطلق خواهشهای نفس.

خیر البریه;135118 نوشت:
ناراحتاست،وهيچكدام از گناهان و معاصى يافت نمى‏شود جز اينكه با تمايلات و غرائز حيوانىانسان‏سازگار است! بنابراين رحمت‏خداوند بر كسى باد كه از شهواتش خوددارى كند وهوسهاى‏سركش نفس را ريشه كن سازد،زيرا مشكلترين كار جلوگيرى از همين نفس سركشاست‏كه هميشه ميل به معصيت و گناه دارد.

اینجا هم سخن از هوا و شهوتی است که انسان را به معصیت بکشاند. اصلا معقول نیست که خداوند غرایزی را در وجود بشر قرار دهد و بعد دستور به ترک آنها بدهد. بلکه خداوند برای ارضای غرایز راههای حلالی قرار می دهد و از بندگان می خواهد در این چارچوب حرکت کنند و از حرام دوری نمایند. دقت کنید به این روایت:

فَمَا بَالُ الْمُؤْمِنِ قَدْ یَكُونُ أَنْكَحَ شَیْ‏ءٍ قَالَ لِأَنَّهُ یَحْفَظُ فَرْجَهُ عَنْ فُرُوجٍ لَا تَحِلُّ لَهُ لِكَیْلَا تَمِیلَ بِهِ شَهْوَتُهُ هَكَذَا وَ هَكَذَا فَإِذَا ظَفِرَ بِالْحَلَالِ اكْتَفَى بِهِ وَ اسْتَغْنَى عَنْ غَیْرِهِ وسائل الشیعه جلد 20 ص242

از امام صادق علیه السلام سوال شد:

چرا گاه مومن، از همه بیشتر نکاح می کند؟
فرمود: چون با اینکار شهوتش را از حرام باز میدارد و از اینکه دائما به این طرف و آن طرف میل کند پس او اینچنین به حلال اکتفا می کند و از حرام بی نیاز می شود.

نقل قول:
شما گفتید متعه همچون گوشت الاغ است یعنی مکروه است غیر از این است؟! این گفته شما نبود؟!


ظاهرا دقت نمیکنید ! گفتم گفتند !

نقل قول:
و گفتید در شرایط خاص تجویز شده است. اینها فتوا نیست؟!

http://www.askdin.com/showpost.php?p=134598&postcount=13

از شما خواستیم بفرمایید شرایطش چیست. می گویید گفته ام! می شود بفرمایید در کدام پست شرایطش را فرموده اید؟ آدرس بدهید.



در پست 27 نوشتیم که عارفه و مومنه و .... که در اخبار ذکر شده مثلا زانی نباشد و ناصبی نباشد و مرد هم متاهل نباشد و مشکل داشته باشد و....

به بابهای زیر از کتاب وسایل الشیعه بنگرید :

باب كراهة المتعة مع الغنى عنها واستلزامها الشنعة أو فساد النساء

باب استحباب اختيار المؤمنة العارفة للمتعة وجواز التمتع بغيرها

باب كراهة التمتع بالزانية المشهورة بالزنا، وتحريم التمتع بذات البعل والعدة، والمطلقة على غير السنة

خیر البریه;135129 نوشت:
ظاهرا دقت نمیکنید ! گفتم گفتند !

از شما بعیده برادر! یعنی پس گرفتن یک جمله اشتباه آنهم در حوزه خطرناک اظهار نظر دینی اینقدر برای شما سخته که به این توجیهات متوسل می شوید. این جمله شما بود:

"اما در مورد صیغه همان طور که گفتند بسان گوشت الاغ است که در شرایطی خاص مجاز است"

"همانطور که گفتند" یعنی چه برادر؟! معنایش غیر از این است که نظر شما هم همین است؟!!!!

البته بنده میدانم نظر حقیقی شما این نیست اما می خواهم خودتان صریحا بگویید تا باعث اشتباه دیگران نشود. می دانید که بدعت در دین چقدر خطرناک است!بگذریم!
.....................

خیر البریه;135129 نوشت:
در پست 27 نوشتیم که عارفه و مومنه و .... که در اخبار ذکر شده مثلا زانی نباشد و ناصبی نباشد و مرد هم متاهل نباشد و مشکل داشته باشد و....

شما گفتید در شرایط خاص تجویز شده این یعنی در غیر این شرایط جایز نیست!. اما بعضی موارد فوق که ذکر کردید در حد استحباب و بهتر بودن است. مثلا بهتر است که زن زناکار نباشد...

و بعضی موارد اشتباه است. مثلا د رمورد متعه متاهل بطور مطلق کراهت نداریم بلکه آنچه که از اخبار بر می آید و فتاوا هم موافق آن است این است که اگر چند مساله با هم جمع شوند متعه مرد متاهل کراهت دارد: بی نیاز از آن باشد+ باعث بدنامی شود ـ چون اهل سنت حرام می دانستند ـ
یا اینکه در آن افراط کند به حدی که از حقوق زنان دائمش باز ماند و باعث شود زنانی سست ایمان ائمه را نفرین کنند!!!


به تشابه روایت خاصه و عامه توجه کنید :

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم عن هشام بن سالم عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: إن أبا بكر وعمر أتيا ام سلمة فقالا لها: يا امّ سلمة، انك قد كنت عند رجل، فكيف رسول الله (صلى الله عليه وآله) من ذاك؟ فقالت ما هو إلا كسائر الرجال ـ إلى أن قال: ـ فغضب رسول الله (صلى الله عليه وآله) ثم قال: فلما كان في السحر هبط جبرئيل بصحفة من الجنة كان فيها هريسة، فقال: يا محمّد، هذه عملها لك الحور العين فكلها أنت وعليّ وذريتكما فإنه لا يصلح أن يأكلها غيركم، فجلس رسول الله (صلى الله عليه وآله) وعليّ وفاطمة والحسن والحسين (عليهم السلام) فأكلوا منها، فأعطي رسول الله (صلى الله عليه وآله) في المباضعة من تلك الاكلة قوة أربعين رجلا، فكان إذا شاء غشي نساءه كلّهنّ في ليلة واحدة.


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ حَدَّثَنِى أَبِى عَنْ قَتَادَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ كَانَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِى السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ . قَالَ قُلْتُ لأَنَسٍ أَوَكَانَ يُطِيقُهُ قَالَ كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِىَ قُوَّةَ ثَلاَثِينَ . وَقَالَ سَعِيدٌ عَنْ قَتَادَةَ إِنَّ أَنَسًا حَدَّثَهُمْ تِسْعُ نِسْوَةٍ .بخاری


وأما حديث أبى هريرة: فأنبأنا محمد بن ناصر أنبأنا المبارك بن عبد الجبار أنبأنا عبد الباقي بن أحمد الواعظ أنبأنا محمد بن علان حدثنا أبو الفتح الازدي حدثنا عبد العزيز بن محمد بن زبالة حدثنا إبراهيم بن محمد بن يوسف الفيريابى حدثنا عمرو بن بكر عن أرطاة عن مكحول عن أبى هريرة قال: " شكا رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى جبريل قلة الجماع، فتبسم جبريل حتى تلالا مجلس رسول الله صلى الله عليه وسلم من بريق ثنايا جبريل، ثم قال: أين أنت عن أكل الهريسة فإن فيها قوة أربعين رجلا ".


قال ابن عمر رضي الله عنهما ما أعطي أحد من الجماع بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ما أعطيت أنا !!!!!!!!!!!!

خیر البریه;135126 نوشت:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ یعنی کسانیکه شرایط نکاح را ندارند عفت بورزند .

اولا نکاح در اسلام دو نوع است دائم و موقت این آیه می فرماید اگر شرایط نکاح را نداشتند. چرا شما نکاح را محدود در نکاح دائم کرده اید و از آیه نتیجه اشتباه می گیرید. متعه هم نکاح است. حتی علمای سنی هم قبول دارند که متعه نوعی نکاح است اما حرف غلطشان این است که فقط در دورانی خاص جایز بوده و بعد ممنوع شده است!!!!!

گذشته از این اگر به معنای نکاح دائم هم بگیریم مگر متعه، خلاف عفت است که اگر کسی امکان ازدواج دائم نداشت و متعه کرد خلاف عفت رفتار کرده؟؟؟!!! امر حلال و سنت پیامبر خلاف عفت است؟؟؟!!!

جالب اینکه در روایت داریم که امام علیه السلام متعه را مصداق عفت ورزیدن د رآیه شریفه دانستند! (وسائل الشیعه ج 21 ص22)

یعنی خود متعه برای حفظ عفت و دوری از بی عفتی ست.

خیر البریه;135126 نوشت:
عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ : بصراحت صحبت از خیانت است یعنی کسانیکه نمیتوانستند خود را کنترل کنند و در رمضان با زن در می آمیختند بنص کلام الله انسانهایی خائن به نفس خود بودند . لطفا کمی برای ما درباره این آیه توضیح دهید .

مسلم است در آن وقت که جماع در شبهای ماه رمضان حرام بوده هر کس چنین می کرده یعنی دستور خدا را زیر پا گذاشته و مرتکب حرام می شده و به خود خیانت می کرده است. این چه ربطی دارد به جماع حلال؟؟؟!!!

خیر البریه;135126 نوشت:
ضمنا برخی احادیث اگر چه سند صحیحی دارند اما متنی نادرست و برگرفته از منافقین ویهود وغلات دارندکه خواستار اشاعه فحشاء بین مومنین وشیعیان هستند.

به چه دلیل؟! حدیثی که سند صحیحی دارد و احتمال تقیه هم در آن راه ندارد و خلاف آن نیز د راحادیث معتبر دیگر نیامده است و علمای قرون هم ایرادی به آن نگرفته اند به چه دلیل باید جعلی نامیده شود به این دلیل که با توهمات صوفیانه سازگار نیست؟؟؟!!!
می شود بفرمایید کدامیک از احادیثی که ذکر کردم می خواسته فحشا را بین مومنین اشاعه دهد؟؟؟!!!!
اینکه می گوید خصلت انبیا کثرت آمیزش است؟؟؟!!!
یا اینکه می فرماید قوت جنسی پیامبر زیاد شد؟؟؟!!!
اگر بگویند پیامبر از نظر جنسی بیمار و ضعیف بود حدیث خوبیست از نظر شما؟؟؟!!!!

خیر البریه;135134 نوشت:
به تشابه روایت خاصه و عامه توجه کنید :


هر حدیثی که مشابهش را سنی ها روایت کرده باشند جعلی است؟؟؟!!!
حدیث غدیر و ثقلین را هم ایشان روایت کرده اند و بسیاری روایات دیگر!!! پس جعلیند؟؟؟!!!

متاسفانه در توهمات صوفیانه اصل لذت، چیز بدی شمرده می شود ولی در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام لذت به دو قسم حلال و حرام تقسیم می شود. حلالش خوب و پسندیده و حرامش بد است.

خصوصا درباره متعه، تأکید بر لذت بودنش هست. از امام صادق علیه السلام روایت شده:

خداوند هر شراب مست کننده را بر شیعیان ما حرام كرده، در عوض آن، متعه را برای آن ها قرار داده است.

رساله المتعه شیخ مفید ح9

جالب اینکه مراجع در رساله ها نوشته اند:

" صیغه کردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است "

توضیح المسائل مراجع ج2 ص411

مفهوم این جمله چیست؟!
یعنی نه تنها صیغه کردن برای لذت بردن صحیح است بلکه یکی از حکمتهای وضع این حکم، لذت بردن از حلال خداوند است. لذتی که خداوند به جای لذتی حرام (شراب نبیذ)که دشمنان اهل بیت برای خود تراشیدند برای شیعیان اهل بیت قرار داده است.
به عبارت دیگر اگر هم بنا بود فقیهی در جواز ازدواج موقت شک کند در جایی بود که برای لذت بردن نباشد مثلا برای محرمیت صرف باشد.

بحث بر سر افراط نیست. افراط در هر چیزی بد است. انسان عاقل هر یک از امور خود را در جای خویش باید مدیریت کند. لذت حلال به جای خود، عبادت به جای خود، کسب و کار به جای خود و...

بحث این است که اگر کسی بطور مطلق بگوید جماع یا هر لذت حلال دیگری منافی با بندگی خداست سخت در اشتباه هست و خلاف سخن خدا و اولیاء معصومش سخن رانده است.

سلام علیکم

متاسفانه آدرس سند را از یاد بردم پیدا کردم درج میکنم.
بحارالانوار

ماجرای گوشت خر و متعه را پیامبر در غزوه ای فرمودند که موقتا بخاطر قوت سپاه اسلام به مشکل برخورده بودند( هرج) و لذا پیامبر گوشت خر را مباح اعلام کردند ولی بعد از آن مصرفش را مکروه.

وقتی در مورد متعه در بین پیامبر و صحابه صحبتی میشود پیامبر همین گوشت را مصداق قرار میدهند.

البته هنوز مشخص نیست صحابه مخاطب مجرد بودند یا متاهل و خطاب به متاهلین این مطلب را میفرمودند ( که البته احتمالش بیشتر است چون در آن زمان ازدواج در سن کم واقع میشده و مرد جنگی دیگر حداقل در سن حوانی بوده ).
یکی از ضعفهای روایات همین است که هنگام نقل به شرایط روایت و آنچه که نیاز است توصیف شود بطور کامل در بسیاری موارد نپرداخته.

یاحق

سفیر;135150 نوشت:
خصوصا درباره متعه، تأکید بر لذت بودنش هست. از امام صادق علیه السلام روایت شده: خداوند هر شراب مست کننده را بر شیعیان ما حرام كرده، در عوض آن، متعه را برای آن ها قرار داده است.

جناب سفیر شما علی الظاهر از طرفداران پر و پا قرص متعه هستید.

میتوانید بفرمائید چرا در اسلام برای مومنین توصیه شده که برای جماع شبهای جمعه را در نظر بگیرند . یعنی یک شب در هفته را ؟

فلسفه این مساله با حس شهوت گرائی افراطی حتی به شکل کاملا حلال در تضاد است تصدیق میفرمائید ؟

اگر دنبال روایات متعدد از متعه در تمام احوال میگردید حلیه المتقین جناب جلسی باب چهارم را کلمه به کلمه میتوانید نقل کنید اینطوری دانمارکیها که هیچ تمام شرق و غرب کره خاکی کاریکاتور همه ما را خواهند کشید

یاحق

bina88;135155 نوشت:
سلام علیکم متاسفانه آدرس سند را از یاد بردم پیدا کردم درج میکنم.

دوست عزیز در مورد این روایت جناب عمو ناصر بحث کاملی ارائه دادند در پست 24 که بنده قسمتی از آن را در پست بعد نقل قول میکنم.

نقل از: http://www.askdin.com/showpost.php?p=134844&postcount=24

روایت خر اهلی روایتی شاذ است و هم متن آن مردود است ( بعلت تعارض با آیات و روایات متواتر و هم به دلیل هماهنگی با سخنان عامه ) و هم سند آن !

شیخ طوسی پس از ذکر این حدیث در تهذیب می نویسد:
این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست، پس نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.
فان هذه الرواية وردت مورد التقية وعلى ما يذهب إليه مخالفوا الشيعة ، والعلم حاصل لكل من سمع الاخبار ان من دين أئمتنا عليهم السلام إباحة المتعة فلا يحتاج إلى الاطناب فيه .
همچنین در استبصار می نویسد:
وجه این روایت آن است که آن را بر تقیه حمل کنیم، زیرا که موافق مذاهب عامه (=اهل سنت) است، در حالی که اخبار پیشین موافق ظاهر کتاب است. و اجماع فرقه ی محقه (=شیعه) بر آن است. پس لازم است که به روایاتی غیر این روایت شاذ عمل شود.
فالوجه في هذه الرواية أن نحملها على التقية لأنها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الأولة موافقة لظاهر الكتاب وإجماع الفرقة المحقة على موجبها فيجب أن يكون العمل بها دون هذه الرواية الشاذة .

bina88;135156 نوشت:
میتوانید بفرمائید چرا در اسلام برای مومنین توصیه شده که برای جماع شبهای جمعه را در نظر بگیرند . یعنی یک شب در هفته را ؟

یعنی گمان می کنید فقط شبهای جمعه توصیه شده؟! خیر چنین نیست. در این اوقات مستحب است:

شب دوشنبه, سه شنبه,پنجشنبه و جمعه، ظهر پنجشنبه و بعد از ظهر جمعه
مجموعا شش زمان.

bina88;135156 نوشت:
فلسفه این مساله با حس شهوت گرائی افراطی حتی به شکل کاملا حلال در تضاد است تصدیق میفرمائید ؟


اولا معلوم شد که تنها یک زمان در هفته نیست.
ثانیا توجه کنید که از نظر عرف و با یک محاسبه ساده هم می توان فهمید که استفاده از این حلال حتی در همه این شش وقت نیز هیچ افراطی را در بر ندارد.
فرض کنیم یک عمل زناشویی با مقدمات و مؤخراتش نهایتا 2ساعت وقت بگیرد! که در هفته می شود 12 ساعت یعنی 14/1 وقت یک هفته!
در حالیکه مثلا درباره خواب می گویند بطور عادی حداقل 42 ساعت خواب برای انسان نیاز است.
همچنین می توانید مقایسه کنید با وقتی که برای خوردن و ... صرف می کنیم.
پس کمی تامل نشان می دهد که این ایرادها به اسلام ایرادهای منصفانه ای نیست.
چرا از دیدگاه بعضی صرف وقتی اندک برای طبیعی ترین نیازهای بشر در چارچوبه حلال خداوند افراط نامیده می شود اما صرف ساعتهای طولانی برای موسیقی، یا فیلم و سریال و هزاران سرگرمی بیهوده دیگر، کاری معقول شمرده می شود؟!

bina88;135156 نوشت:
اگر دنبال روایات متعدد از متعه در تمام احوال میگردید حلیه المتقین جناب جلسی باب چهارم را کلمه به کلمه میتوانید نقل کنید اینطوری دانمارکیها که هیچ تمام شرق و غرب کره خاکی کاریکاتور همه ما را خواهند کشید

بله اگر ملاک حق و باطل دانمارکیها و ابلهانی باشند که کاریکاتور اشرف مخلوقات را می کشند نه تنها حلیة المتقین که قرآن هم باطل است.

آنها به مناسک حج هم می خندند! به حجاب هم می خندند! قصاص را هم توحش می نامند ووو...!!!



نقل قول:
هر حدیثی که مشابهش را سنی ها روایت کرده باشند جعلی است؟؟؟!!!
حدیث غدیر و ثقلین را هم ایشان روایت کرده اند و بسیاری روایات دیگر!!! پس جعلیند؟؟؟!!!


با سلام

خوب تناقض :

نقل قول:

و هم به دلیل هماهنگی با سخنان عامه


فاعتبروا ...عجب یک بام ودو هوایی ! یکجا موافقت با عامه موجب بطلان است وجای دیگر موجب اثبات !!!!!!!!!!!!!!!!


نقل قول:

خصوصا درباره متعه، تأکید بر لذت بودنش هست. از امام صادق علیه السلام روایت شده:


خداوند هر شراب مست کننده را بر شیعیان ما حرام كرده، در عوض آن، متعه را برای آن ها قرار داده است.


رساله المتعه شیخ مفید ح9



سند ضعیف است .

نقل قول:
می شود بفرمایید کدامیک از احادیثی که ذکر کردم می خواسته فحشا را بین مومنین اشاعه دهد؟؟؟!!!!
اینکه می گوید خصلت انبیا کثرت آمیزش است؟؟؟!!!
یا اینکه می فرماید قوت جنسی پیامبر زیاد شد؟؟؟!!!
اگر بگویند پیامبر از نظر جنسی بیمار و ضعیف بود حدیث خوبیست از نظر شما؟؟؟!!!!


از این قبیل اخبار زیاد است و ردپای غلات که قصد شیوع اباحیگری ولواط و...را در بین مومنین داشتند بوضوح قابل مشاهده است .

اگر خصلت انبیاء کثرت آمیزش است مگر حضرت عیسی و یحیی علیهما السلام از پیامبران بزرگ نبودند که یکبار هم آمیزشی نکردند ؟!

اما در مورد قدرت جنسی پیامبر (ص) این اغراق است و موهن به مقام روحانی و معنوی ایشان ، چطور روحانیت با کثرت مادیت و جماع جمع میشود ؟



پیامبری که از شدت عبادت شبانه خون از پایش جاری میشد و بنص قرآن
نزديك از دو ثلث شب و گاهى نصف آن و گاهى ثلث آن را به عبادت می پرداخت آنگاه چگونه وقت داشت که به صبر و حوصله به ایفای وظایف زناشویی 9 یا 11 زن و آنگاه غسل و حمام (با توجه به محدودیت و مشکلات آنزمان ) و ...بپردازد ؟؟؟!!!

کمی فکر کنید .

خیر البریه;135173 نوشت:
یکجا موافقت با عامه موجب بطلان است وجای دیگر موجب اثبات !!!!!!!!!!!!!!!!

نه برادر! تناقض نیست.
حرف بنده این بود که صرف تشابه و موافقت با عامه(اهل سنت) دلیل بر جعلی بودن نیست مثل حدیث ثقلین یا غدیر یا خیلی از فضائل امیر مومنان. یعنی باید دنبال دلیل دیگر بود و این را هم یکی از دلایل دانست. ـ دقت کنید ـ

به همین دلیل چون در متعه دلایل دیگری در کار است مثل نصوص روایات، اجماع علما و...حدیث موافق با عامه کنار گذاشته می شود.

شما که همکار انجمن حدیث هستید بعید است این مطلب ساده را ندانید! نکند خدای نخواسته ....

و لا یجرمنکم شنآن قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی!

خیر البریه;135173 نوشت:
از این قبیل اخبار زیاد است و ردپای غلات که قصد شیوع اباحیگری ولواط و...را در بین مومنین داشتند بوضوح قابل مشاهده است .

برادر! متوجه سخنان خود هستید یا اینکه تنها قصد مخالفت با بنده را دارید؟؟؟!!!

لواط که حرام است، اباحیگری نیز یعنی انجام محرمات خداوند! اینها چه ربطی به آمیزش با حلال خود دارد؟؟؟!!!

اگر دشمنان خدا بخواهند حدیث جعل کنند می گویند متعه یا جماع با زن خود حرام است یا به دیگران القاء می کنند که اینها با سیر و سلوک منافات دارد!!! نه اینکه بر عکس بگویند به سراغ حلال خدا بروید!!!

خیر البریه;135173 نوشت:
اگر خصلت انبیاء کثرت آمیزش است مگر حضرت عیسی و یحیی علیهما السلام از پیامبران بزرگ نبودند که یکبار هم آمیزشی نکردند ؟!

گویا شما مطالب را نمی خوانید! و اشکال می گیرید. در پست 32 نوشتم:

لطفا نفرمایید حضرت عیسی اصلا زن داشت چون هر چیزی استثنائی دارد ما حکمت آن مساله را نمی دانیم اما مسلم است که به خاطر استثنا دست از هیچ قاعده ای برداشته نمی شود. و ضمنا ما پیرو پیامبر خاتم هستیم.که ازدواج سنت اوست.

خیر البریه;135173 نوشت:
اما در مورد قدرت جنسی پیامبر (ص) این اغراق است و موهن به مقام روحانی و معنوی ایشان ، چطور روحانیت با کثرت مادیت و جماع جمع میشود ؟

این همان توهم باطلی ست که عرض کردم توهمات صوفیانه بین امور قدسی و عرفی جدایی می پندارند.
اما نگاهی اجمالی به اسلام باطل بودن این پندار را نشان می دهد.

جالب است که دلیل اصلی که عمر(ل) متعه حج را تحریم کرد همین توهم صوفی مابانه بود.

او می گفت: چگونه به خدا لبیک بگوییم در حالیکه هنوز بدن ما از آب غسل جنابت مرطوب است.
(یعنی چگونه لبیک گفتن و حج که یک امر معنویست با جماع در چند لحظه قبلش که امری مادی ست جور در می آید!!!

...
ضمنا توجه کنید قوت جنسی زیاد داشتن ملازمه ای با افراط در استفاده از آن ندارد.
چنانچه اگر کسی زور بازوی زیاد داشت به این معنا نیست که همیشه در حال وزنه برداری است!

خیر البریه;135173 نوشت:
پیامبری که از شدت عبادت شبانه خون از پایش جاری میشد و بنص قرآن نزديك از دو ثلث شب و گاهى نصف آن و گاهى ثلث آن را به عبادت می پرداخت آنگاه چگونه وقت داشت که به صبر و حوصله به ایفای وظایف زناشویی 9 یا 11 زن و آنگاه غسل و حمام (با توجه به محدودیت و مشکلات آنزمان ) و ...بپردازد ؟؟؟!!!

بنده برای این قسمت زندگی پیامبر وقت و ساعت تعیین نکردم! عرض کردم بنا بر روایات کثیر بوده و کثیر هم در مقابل قلیل هست.

ضمنا محاسبه ای ساده و البته حداکثری! برای افراد عادی بشر در پست 47 انجام شد مراجعه بفرمایید مشکلتان حل می شود و می بینید که منافاتی با عبادت طولانی ندارد.

کمی فکر کنید.

سفیر;135161 نوشت:
دوست عزیز در مورد این روایت جناب عمو ناصر بحث کاملی ارائه دادند در پست 24 که بنده قسمتی از آن را در پست بعد نقل قول میکنم.

سلام علیکم

نه اخوی قبول نیست . من سند یادم رفت ولی منظور سند عمو ناصر نبود

ولی تا یافتن سند مذکور :

تشريع حكم موقّت به خاطر مصالح زماني خاصّ
. اين نيز براي پيامبر اكرم ثابت است؛ چنانكه آن حضرت از خوردن گوشت الاغ اهلي، به خاطر مصلحتي، دربعضي از جنگها، نهي كرد
{وسائل ج24 ص117 اطعمه و اشربه}

خوردن گوشت الاغ اهلی با حکم موقت تشریعی بنا بر مصالح زمانی خاص صحت داشته جناب سفیر . پس تا 50 درصد داستان حقیقت دارد و این روایت از روایات قوی است.


میماند این مسئله که آیا پیامبر گوشت خر اهلی را با متعه قیاس کرده یا خیر

یعنی متعه را جزو حکم تشریعی بنا بر مصالح زمانی خاص همچون خوردن گوشت خر اهلی دانسته یا خیر.

که بنا بر روایاتی که قبلا هم ذکر شد این مسئله از لحاظ معنائی کاملا همخوانی دارد با روایات مربوط که قبلا ذکر شده بود.

حتی اگر جناب طوسی این روایات را بنا بر حکم کلی متعه رد کند چراکه قصد بر حذف حکم متعه نیست قصد بر این است که فقه آنرا بتوانیم دریابیم و بنا بر استدلال شما 8 روز هفته - 1/14 ( 2 برابر ماکیان )مشغولیات غیر همسری نداشته باشیم.

خب اخوی ما کاری به دیانت غرب و شرق نداریم این مساله علمی هم نیست

چرا ؟ دلیل طبیعی دارد مثلا
مرد بر اساس طبیعتش هر 28 روز یکبار کیسه جنسی اش پر شده خود به خود تخلیه میشود خب با این وجود نیازی به کیسه نیست . آخر طبیعت آدمیزاد با چنین چیزی همخوان نیست !!!
یاحق

bina88;135233 نوشت:
خوردن گوشت الاغ اهلی با حکم موقت تشریعی بنا بر مصالح زمانی خاص صحت داشته جناب سفیر . پس تا 50 درصد داستان حقیقت دارد و این روایت از روایات قوی است. میماند این مسئله که آیا پیامبر گوشت خر اهلی را با متعه قیاس کرده یا خیر یعنی متعه را جزو حکم تشریعی بنا بر مصالح زمانی خاص همچون خوردن گوشت خر اهلی دانسته یا خیر. که بنا بر روایاتی که قبلا هم ذکر شد این مسئله از لحاظ معنائی کاملا همخوانی دارد با روایات مربوط که قبلا ذکر شده بود.

سلام بر شما
مهم همین است که آن روایتی که متعه و گوشت خر را باهم آورده اعتبار سندی ندارد.
در میان رجال سند این حدیث، افرادی عامی(سنی مذهب) یا زیدی حضور دارند که آن را از درجه ی اعتبار خارج می کند.

و چنانچه جناب عمو ناصر گفتند:

"نهی از خوردن گوشت خرهای اهلی در خیبر در روایات دیگری از طریق روات شیعه وارد شده است. شیخ حر عاملی حداقل 3 حدیث صحیح السند از صاحبان کتب اربعه یعنی شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی در این باره نقل کرده است؛ اما در هیچ کدام خبری از تحریم متعه نیست"

bina88;135233 نوشت:
مرد بر اساس طبیعتش هر 28 روز یکبار کیسه جنسی اش پر شده خود به خود تخلیه میشود خب با این وجود نیازی به کیسه نیست . آخر طبیعت آدمیزاد با چنین چیزی همخوان نیست !!!

کیسه داشتن و ذخیره کردن منافاتی با استفاده روزمره ندارد.
اگر آدمیزاد یک حساب بانکی برای ذخیره پولهای اضافیش داشته باشد یعنی اینکه نباید روزمره پول خرج کند و باید همه پولش را به حسابش واریز کند ؟؟؟!!!
حالا گیریم که بعضیها نیازی به پول روزمره نداشتند و همه اش را ذخیره کردند این یعنی همه باید چنین کنند و اگر نکردند رفتاری غیر طبیعی داشته اند؟؟؟!!

روزانه حدود 120 ميليون اسپرم توليد مي شود. این اسپرمها چند روز پس از تولید قابلیت باروری دارند و در واقع آماده تخلیه اند.
هرچند اسپرم‌ها می‌توانند با حفظ قدرت باروری خود حدود یک ماه در مجاری تناسلی مرد به حالت انبار شده باقی بمانند. و این یعنی حداکثر مدتی که یک اسپرم قابلیت استفاده را دارد نه حداقل مدتی که برای استفاده از آن لازم است. ـ دقت کنید ـ

bina88;135233 نوشت:
2 برابر ماکیان

مشترک بودن بعضی نیازهای طبیعی انسان و حیوان یا حتی قوی تر بودن بعضی غرایز در انسان، لطمه ای به انسانیت انسان نمی زند. ما هم همچون حیوانات در اصل خوردن و خوابیدن و آمیزش و ...مشترکیم.

مهم این است که چون انسانیم برای ارضای غرایز در چارچوبی که خالقمان تعیین کرده حرکت کنیم و پا را از آن فراتر نگذاریم. خداوند در وصف مومنان می فرماید:
والذین هم لفروجهم حافظون إلا علی أزواجهم أو ما ملکت أیمانهم فإنهم غیر ملومین. فمن ابتغی وراء ذلک فاولدک هم العادون.
و آنان كه شرمگاه خود را نگه میدارند، جز بر همسران(دائم یا موقت) يا كنيزان خويش، كه در نزديكى با آنان مورد ملامت قرار نمى‏گيرند و كسانى كه فراتر از اين بجویند. از حد خويش تجاوز كرده‏ اند.

نه حرامش را حلال کنیم و نه حلالش را حرام و غیر انسانی بپنداریم!

موضوع قفل شده است