روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب چه روزی است ؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب چه روزی است ؟

نویسنده: مقداد علوی

بسم الله الرحمن الرحیم


روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب چه روزی است ؟


از جمله جشنهای مرسوم میان شیعیان امامیه که از دیر باز در میان ایشان سابقه دارد ، جشن روز نهم ربیع الاول می باشد .

این روز در میان شیعیان به اسامی مختلف مشهور است از جمله : فرحه الزهراء ( عید الزهراء ) .

مشهور در میان شیعیان این است که در این روز ( 9 ربیع الاول ) جناب ابولولوء ( علیه الرحمه ) خلیفه غاصب دوم یعنی عمر بن خطاب را به قتل رسانید و با این کار سبب شادی اهل بیت علیهم السلام شد .

ولی در میان اهل تسنن این چنین مشهور است روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه می باشد .

متاسفانه این امر در میان برخی شیعیان رسوخ کرده و ایشان نیز روز 9 ربیع الاول را روز قتل عمر بن خطاب نمی دانند و مدعی هستند که این روز ، روز به قتل رسیدن عمز بن سعد است .

ما در این نوشتار بر آنیم که با بررسی برخی منابع اهل تسنن و اشاره به سخنان ایشان و همچنین اشاره به برخی سخنان علمای شیعه اثبات نماییم که روز به قتل رسیده عمر بن خطاب در ذی الحجه نبوده است و بلکه در ربیع الاول بوده است .

روز قتل عمر بن خطاب در منابع تاریخی

مورخین اهل تسنن و برخی از شیعیان معتقد هستند که روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب توسط جناب ابولولوء علیه الرحمه به تاریخ 26 ذی الحجه می باشد .

*** ابن سعد در " الطبقات الکبری " ج 3 ص 365 چنین می گوید :

" طعن عمر بن الخطاب يوم الأربعاء لأربع ليال بقين من ذي الحجة سنة ثلاث وعشرين "

( عمر بن خطاب در روز 4 شنبه ، 4 شب مانده از ذی الحجه سال 23 با چاقو ضربه خورد )

*** ابن قتیبه در " المعارف " ص 183 در مورد روز به قتل رسین عمر چنین می گوید :

" توفی لاربع بقین من ذی الحجه "

( 4 روز مانده است ذی الحجه ، فوت کرد )

*** ذهبی در " تاریخ الاسلام " ج 3 ص 283 چنین می گوید :

" وقال معدان بن أبي طلحة: أصيب عمر يوم الأربعاء لأربع بقين من ذي الحجة، وكذا قال زيد بن أسلم وغير واحد "

( معدان بن ابی طلحه می گوید : عمر بن خطاب در روز 4شنبه ، 4 روز مانده از ذی الحجه مورد جمله قرار گرفت . این سخن را زید بن اسلم و دیگران بیان می کنند )


پس مشخص است که مشهور میان اهل تسنن در به قتل رسیدن عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه می باشد .

حتی در میان شیعه نیز برخی این قول را بیان کرده و بر آن ادعای اجماع کرده اند .

*** علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 31 ص 119 به نقل از کفعمی چنین می گویند :

" بل الاجماع حاصل من الشیعه و اهل السنه علی ذلک "

( اجماع شیعه و سنی بر این امر وجود دارد – قتل عمر در 26 ذی الحجه- )


ولی قول دیگری در میان شیعیان وجود دارد مبنی بر قتل عمر بن خطاب در روز 9 ربیع الاول که علمای سلف بدان اشاره کرده اند .

*** ابن ادریس در " السرائر " ج 1 ص 419 چنین می گوید :

" وقد يلتبس على بعض أصحابنا يوم قبض عمر بن الخطاب، فيظن أنه يوم التاسع من ربيع الأول، وهذا خطأ من قائله، بإجماع أهل التاريخ والسير، وقد حقق ذلك شيخنا المفيد، في كتابه كتاب التواريخ، وذهب إلى ما قلناه "

( بر بعضی از علمای اصحاب ما ( امامیه ) این امر مشتبه شده است و فکر کرده اند که روز قتل عمر بن خطاب همانا نهم ربیع الاول می باشد و هر کس این سخن را بگوید به اچماع اهل تاریخ و سیره ، اشتباه کرده است و این مطلب را شیخ مفید در کتاب تاریخش بیان کرده و همان سخن ما را گفته است)


این سخن ابن ادریس نشان می دهد که قول مشهور میان شیعیان حتی میان علمای سلف شیعه تا زمان ادریس ( متوفی 598 ه.ق ) یعنی قرن ششم هجری ، بر این بوده است که روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول بوده است .


این همان مطلبی است که کفعمی در " المصباح " ص 510 اینگونه بیان می کند :

" و جمهور الشيعة يزعمون أن فيه قتل عمر بن الخطاب "

( جمهور شیعیان فکر می کنند که در این روز ( 9 ربیع الاول ) عمر بن خطاب به قتل رسیده است)

*** مرحوم علامه مجلسی نیز در " بحارالانوار " ج 29 ص 530 چنین می گویند :

" و اشتهر بین الشیعه انه قتل فی التاسع من ربیع الاول "

( در میان شیعیان این چنین مشهور است که عمر بن خطاب در روز 9 ربیع الاول به قتل رسیده است )


و در جای دیگر ( بحارالانوار ج 31 ص 119 – 120 ) این چنین می گویند :


" والمشهور بين الشيعة في الامصار والاقطار في زماننا هذا هو أنه اليوم التاسع من ربیع الاول "

( مشهور بین شیعیان مناطق مختلف در زمان ما این است که روز قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول می باشد )


البته مرحوم ابن ادریس بر عدم صحت قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول ادعای اجماع دارند و به تبع ایشان مرحوم کفعمی نیز این اجماع را بیان کرده و قبول می کنند .


مرحوم کفعمی در " المصباح " ص 511 چنین می گویند :

" بل الإجماع حاصل من الشيعة و السنة على ذلك "

( بلکه اجماع حاصل در میان شیعه و سنی بر این است که عمر بن خطاب در 26 ذی الحجه به قتل رسیده است )


ما ضمن احترام به ابن ادریس ( و به تبع ایشان کفعمی در قبول قول ایشان ) ، ادعای اجماع ابن ادریس را قبول نکرده و بنابر ادله زیر ، آن را منتفی می دانیم :


1 –
سیوطی در " تاریخ الخلفاء " ص 131 ( مطبعة السعادة - مصر ) چنین می گوید :

" ولي الخلافة بعهد من أبي بكر في جمادى الآخرة سنة ثلاث عشرة قال الزهري: استخلف عمر يوم توفي أبو بكر وهو يوم الثلاثاء لثمان بقين من جمادى الآخرة أخرجه الحاكم "

( عمر بن خطاب خلافت را از ابی بکر در جمادی الاخر سال 13 هجری گرفت . زهری می گوید : عمر بن خلافت انتخاب شد وقتی ابوبکر از دنیا رفت و آن روز ، 3 شنبه ، 8 روز مانده است جمادی الاخر بود . این حدیث را حاکم نیشابوری بیان کرده است )


از طرف دیگر ، یعقوبی در " تاریخ یعقوبی " ج 2 ص 159 ( دار صادر - بيروت ) در مورد مدت زمان خلافت عمر بن خطاب چنین می گوید :

" وكانت ولايته عشر سنين وثمانية أشهر "

( مدت زمان خلافت وی 10 سال و 8 ماه بود )

پس از طرفی مدعی شدند که عمر بن خطاب در 8 روز مانده به آخر جمادی الثانی ، به خلافت رسید و مدت خلافت او نیز 10 سال و 8 ماه بوده است و لذا با یک حساب ریاضی آسان می توان فهمید که زمان انتهای خلافت عمر بن خطاب ( یعنی زمان قتل وی ) از ماه ذی الحجه حداقل تا 2 ماه تفاوت پیدا می کند یعنی تقریبا روز قتل وی می شود در حدود اواخر ماه صفر و قطعا در ذی الحجه نبوده است .

(( البته یعقوبی در همان موضع کتابش بیان کرده است که روز به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه بوده است – یعنی سخن وی با ادعای 10 سال و 8 ماه خلافت عمر در تعارض است – و دلیل این امر نیز بخاطر پیروی وی از سخنان مورخین و محدثین است که اصرار بر قتل عمر در ذی الحجه دارند می باشد ))

2 –نکته دیگری که ما را در قبول کردن ماه به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه ، مردد و مشکوک می سازد این است که دو تن از علمای اهل تسنن در مورد مدت خلافت عمر بن خطاب ، این چنین بیان می کنند که :

*** ابن عماد در " شذرات الذهب " ج 1 ص 33 چنین می گوید :

" ومدة خلافته عشر سنين وسبعة أشهر وخمس ليال وقيل غير ذلک "

*** یافعی در " مرآة الجنان " ج 1 ص 80 چنین می گوید :

" وخلافته عشر سنين وسبعة اشهر وخمس ليال وقيل غير ذلك "

این 2 عالم اهل تسنن بیان می کنند که مدت خلافت عمر بن خطاب همانا 10 سال و 7 ماه و 5 شب بوده است .

با این وجود باز هم زمان قتل عمر بن خطاب در ماه ذی الحجه نخواهد بود .

3 - از طرفی در منابع روایی اهل تسنن چنین آمده است که ابی بکر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، تقریبا 2 سال و نیم بعد از دنیا رفت .

*** طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 58 ح 28 چنین می گوید :

" وتوفي أبو بكر رضي الله عنه وهو ابن ثلاث وستين لسنتين ونصف التي عاش بعد رسول الله صلى الله عليه و سلم"

( ابی بکر از دنیا رفت در حالی که 63 سال داشت و دو سال و نیم بعد از پیامبر زندگی کرد )

هیثمی در " مجمع الزوائد " ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت می گوید : رواه الطبرانی و اسناده حسن .

*** طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 61 ح 41 از قول هیثم بن عمران می گوید :

" توفي أبو بكر رضي الله عنه وبه طرف من السل وولي سنتين ونصفا "

( ابوبکر از دنیا رفت و در حالی که سرما خورده بود و 2 سال و نیم خلافت کرد )

هیثمی در " مجمع الزوائد " ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت چنین می گوید : رواه الطبرانی و رجاله ثقات .

حال با دانستن این مطلب به این نتیجه می رسیم که :

وقتی پیامبر در اواخر ماه صفر از دنیا رفته اند و و خلافت ابی بکر از همان زمان آغاز شده باشد و بنابر سخنان علمای مذکور ، مدت خلافت وی 2 سال و نیم طول کشیده باشد پس باید ابی بکر در اواخر ماه شعبان از دنیا رفته باشد.

و اگر خلافت عمر نیز از همان زمان آغاز شده باشد و به مدت 10 سال و 6 ماه و چند روز طول کشیده باشد ( " الاستیعاب " ج 3 ص 1152 ؛ " البدء و التاریخ " ج 5 ص 167 ) پس باید زمان قتل عمر در اواخر ماه صفر و اوایل ماه ربیع الاول باشد .

با در نظر گرفتن مطالب بالا ، اگر مدت خلافت ابی بکر را ( 2 سال و 6 ماه ) میزان خلافت عمر ( 10 سال و 6 ماه یا 7 ماه و 6 روز یا 7 روز یا 8 روز !!! ) اضافه کنیم ، می شود 13 سال و چند روز .

حال اگر آن 13 سال و چند روز را نیز به زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی روز 28 صفر اضافه کنیم ، نتیجه آن می شود که روز قتل عمر بن خطاب باید در اوایل ماه ربیع الاول باشد .

ادامه دارد .....

4 –اگر ما این قول سیوطی را که از قول ابن عمر بیان می کند : مدت خلافت ابی بکر همانا 2 سال و 7 ماه بود ( تاریخ الخلفا ص 86 مطبعة السعادة - مصر ) را قبول کنیم و بر اساس اینکه پیامبر در 28 صفر از دنیا رفتند ، پس خلافت عمر از اواخر ماه رمضان شروع شده و با اضافه کردن 10 سال و 6 ماه ( قول اهل تسنن در مدت خلافت عمر ) زمان قتل وی می شود در اواخر ماه ربیع الاول و باز هم در ذی الحجه نخواهد بود .


5 –
طبری ( مورخ شهیر اهل تسنن ) در " تاریخ الامم و الملوک " ج 3 ص 266 (مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان ) چنین می گوید :

" فكانت ولايته عشر سنين وخمسة أشهر وإحدى وعشرين ليلة من متوفى أبي بكر على رأس اثنتين وعشرين سنة وتسعة أشهر وثلاثة عشر يوما من الهجرة "

(خلافت عمر بن خطاب 10 سال و 5 ماه و 21 روز بود كه از هنگام در گذشت ابو بكر گذشته بود. هنگام در گذشت عمر بن خطاب ، 22 سال و 9 ماه و 13 روز از هجرت گذشته بود)


حال اگر این سخن طبری را به سخن سیوطی ( به نقل از ابن عمر ) مبنی بر اینکه مدت خلافت ابی بکر 2 سال و 7 ماه یا سخن دیگر علمای اهل تسنن مبنی بر مدت 2 سال و 6 ماه اضافه نماییم ، باز هم زمان قتل عمر بن خطاب در ذی الحجه نخواهد بود بلکه رجحان بر این قول است که وی در ربیع الاول به قتل رسیده باشد
.

پس به این نتیجه می توان رسید که با در کنار هم گذاشتن اقوال مختلف علمای اهل تسنن ( در عین اصرار ایشان بر اینکه مقتل عمر در ذی الحجه بوده ) زمان به قتل رسیدن عمر بن خطاب در ذی الحجه نبوده است و بلکه در ربیع الاول می باشد .


با کنار هم گذاشتن مطالب بالا در کنار سخنان علمای شیعه در مورد قتل عمر بن خطاب در ربیع الاول – بنابر کلام اهل بیت علیهم السلام – اثبات می شود که روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول بوده است .

سیری در کلام علمای شیعه

*** مرحوم صاحب جواهر ( شیخ محمد حسن نجفی ) در " جواهر الکلام " ج 5 ص 43- 44 در مورد فضل نهم ربیع الاول می گوید :

" قد عثرت على خبر مسندا إلى النبي ( صلى اللهعليه وآله ) في فضل هذا اليوم وشرفه وبركته وأنه يوم سرور لهم ( عليهمالسلام ) ما يحير فيه الذهن ، وهو طويل ...... وسيما مع كونه عيدا لناوأئمتنا ( عليهم السلام ) "

( به خبر مسندی تا پیامبر اکرم ( صلی اللهعلیه و آله و سلم ) دست یافتم در فضل این روز ( 9 ربیع الاول ) و شرافت وبرکت این روز . و اینکه این روز ، چنان روز شادی اهل بیت ( علیهم السلام )است که ذهن متحیر می ماند . و متن آن طولانی است ....... این روز ( علیالخصوص ) برای ما و ائمه ما ( علیهم السلام ) عید است )

*** روایت مذکور را مرحوم علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 31 ص 120 تا 129 به نقل از کتاب " زوائد الفوائد " ( تالیف فرزند بزرگوار سید علی بن طاوس علیهما الرحمه ) بیان می کنند و در انتها این نقل قول را بیان می فرمایند :

" قال السيد: نقلته من خط محمد بن علي بن محمد بن طي رحمه الله ،ووجدنا فيما تصفحنا من الكتب عدة روايات موافقة لها فاعتمدنا عليها ، فينبغي تعظيم هذا اليوم المشار إليه وإظهار السرور فيه "

( سید می فرمایند : روایت مذکور را از دستخط محمد بن علی بن محمد بن طی رحمه الله نقل کرده ام . و بر اساس تفحصی که در کتب داشته ام ، گروهی از این روایات را موافق روایت مذکور یافتم و لذا بر این روایات اعتماد نمودم . پس سزاوار است که روز مذکور در این روایت را بزرگ شمرده و در آن اظهار شادی و سرور نماییم )

*** مرحوم محدث نوری در " مستدرک الوسائل " ج 2 ص 522 چنین می گوید :

" قال الشيخ المفيد في كتاب مسار الشيعة : وفي اليوم التاسع منه، يعني: الربيع الاول يوم العيد الكبير وله شرح كبير في غير هذا الموضع وعيد فيه النبي (صلى الله عليه وآله) وأمر الناس أن يعيدوا فيه ويتخذ فيه المريس ، انتهى. وفيه اشارة إلى اعتبار الخبر المذكور "

( روز نهم اين ماه (يعنى ربيع الاول) روز عيد بزرگاست وشرح مفصلى دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست. پيغمبر خدا صلى اللهعليه وآله اين روز را عيد گرفتند وبه مردم نيز دستور دادند آن را عيدبگيرند. .....

و در این کلام اشاره ای است به صحت روایت مذکور )

روایت شریفه مذکور را مرحوم حسن بن سلیمان حلی در " المحتضر " ص 89 تا 101 بیان می نماید .


این روایت را مرحوم طبری شیعی ( متوفی قرن 4 ) در " دلائل الامامه " و شیخ هاشم بن محمد ( متوفی قرن 6 ) در " مصباح الانوار " بیان نموده اند ( اسناد این کتب را مرحوم سید نعمت الله جزایری اعلی الله مقامه در کتاب " الانوار النعمانیه " بیان نموده است )

در آخر نیز به جمله ای از مرحوم علامه مجلسی اشاره می کنم که عملا به برخی از شبهات نیز پاسخ داده اند .

*** علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 31 ص 132 چنین می گویند :

" ويظهر منه ورود رواية أخرى عن الصادق عليه السلام بهذا المضمون رواها الصدوق رحمه الله ، ويظهر من كلام خلفه الجليل ورود عدة روايات دالة على كون قتله في ذلك اليوم ، فاستبعاد ابن إدريس وغيره رحمة الله عليهم ليس في محله ، إذ اعتبار تلك الروايات مع الشهرة بين أكثر الشيعة سلفا وخلفا لا يقصر عما ذكره المؤرخون من المخالفين .ويحتمل أن يكونوا غيروا هذا اليوم ليشتبه الامر على الشيعة فلا يتخذوه يوم عيد وسرور .

فإن قيل : كيف اشتبه هذا الامر العظيم بين الفريقين مع كثرة الدواعي علي ضبطه ونقله .

قلنا : نقلب الكلام عليكم ، مع أن هذا الامر ليس بأعظم من وفاة الرسول صلى الله عليه وآله ، مع أنه وقع الخلاف فيه بين الفريقين ، بل بين كل منهما مع شدة تلك المصيبة العظمى ، وما استتبعته من الدواهي الأخرى ، مع أنهم اختلفوا في يوم القتل كما عرفت وإن اتفقوا في كونه في ذي الحجة ، ومن نظر في اختلاف الشيعة وأهل الخلاف في أكثر الأمور التي توفرت الدواعي على نقلها مع كثرة حاجة الناس إليها كالاذان والوضوء والصلاة والحج وتأمل فيها لا يستبعد أمثال ذلك ، والله تعالى أعلم بحقائق الأمور . "

( از سخنان سید بن طاوس اینگونه ظاهر است که روایتی دیگر با همین مضمون از قول امام صادق علیه السلام را شیخ صدوق روایت کرده است . و از کلام فرزند ارجمند ایشان نیز ظاهر است که گروهی از روایات وجود دارد که نشان می دهند روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در این روز – 9 ربیع الاول – بوده است . پس استبعاد ابن ادریس و دیگران – که رحمت خدا بر ایشان باد – صحیح نمی باشد . زیرا اعتبار این دسته از روایات با شهرتی که در میان علمای خلف و سلف شیعه دارند بخاطر گفته های مورخان اهل تسنن زیر سوال نمی رود . و چه بسا اهل تسنن تاریخ این روز را تغییر داده اند تا امر بر شیعیان مشتبه شده و این روز را بعنوان عید و روز شادی نگیرند .


پس اگر گفته شود : چگونه می شود این امر عظیم و مهم ، با وجود سعی در ضبظ و نقل آن ، مورد اشتباه قرار گیرد ؟!

می گوییم : روی این سوال بر شما می باشد . زیرا این واقعه از واقعه وفات رسول الله صلی الله علیه و آله بالاتر نیست ، ولی با این حال و با وجود اهمیت این مصیبت عظمی ( وفات پیامبر ) در تاریخ آن بین الفریقین اختلاف است .

قبلا دیدی که اهل تسنن در روز قتل عمر بن خطاب اختلاف دارند ولو اینکه متفقا بیان کنند که عمر در ذی الحجه مرده است . هر کس در اختلافات میان شیعه و اهل تسنن نگاه کند می فهمد که در اکثر مسایلی که مردم بدانها نیاز دارند – و در عین حال نقل آنها زیاد است – اختلاف وجود دارد همانند اذان و وضو و نماز و حج . و تامل در این امور سبب می شود که این اختلاف – در روز قتل عمر – اصلا دور از ذهن نباشد . )


العبد الاحقر – مقداد العلوی
http://islamtxt.ir/islam/node/124

امام صادق فرمودند: عمر و ابوبکر اندازه ی پلک زدنی به خدا ایمان نیاوردند

باز هم فرمودند: هرکس به اندازه ی یک ارزن حب عمر و ابوبکر را در دل داشته باشد بوی بهشت را استشمام نمی کند.

البته این چیز واضحی است و نیاز به اوردن روایت ندارد

موضوع قفل شده است