یکی از شروط اساسی قبول حدیث در نزد اهل تسنن همانا بررسی اسناد روایات می باشد و صحت و سقم این اسناد نیز مرتبط است به بررسی راویان این احادیث .
در نزد اهل تسنن ، قاعده ای وجود دارد که هر کس بخاری از آن روایت کرده است ( و بر قولی دیگر ) مسلم بن حجاج نیز از او روایت کرده است ، این راوی ثقه می باشد و روایت او کاملا مقبول است ( جاز القنطره ) .
ما در این نوشتار ، به بررسی یکی از این روایان ثقه می پردازیم و شرح حال وی و اعمال وی را نیز بیان می کنیم .
الاسم : إبراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف القرشى الزهرى ، أبو إسحاق المدنى ( نزيل بغداد ، والد يعقوب و سعد )
المولد : 108 هـ
الطبقة : 8 : من الوسطى من أتباع التابعين
الوفاة : 185 هـ
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة حجة تكلم فيه بلا قادح
رتبته عند الذهبي : من كبار العلماء
توثیقات علمای اهل تسنن در شان این راوی
* یوسف المزی در " تهذیب الکمال " ج 2 ص 88 برای این راوی از رمز ( ع ) استفاده می کند و این بدان معنا می باشد که صاحبان صحاح سته ( بخاری ؛ مسلم ؛ ترمذی ؛ نسائی ؛ ابن ماجه ؛ ابی داود ) از او روایت کرده اند .
پس این راوی از روات بخاری و مسلم می باشد و همین مقدار برای اثبات منزلت وی کفایت می کند .
ولی بد نیست که توثیقات دیگر علمای اهل تسنن نیز اشاره ای داشته باشیم .
* ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " ج 8 شماره 81 در ترجمه این راوی چنین می گوید :
همچنان که مشاهده می شود ، این راوی را کسانی همچون احمد بن حنبل و یحیی بن معین و ابوحاتم و عجلی توثیق کرده اند و خود ذهبی نیز او را با الفاظ ( امام ، حافظ ، کبیر ) مورد توثیق و مدح قرار داده است .
* بدرالدین عینی در " عمده القاری " ج 2 ص 61 – 62 نیز بیان می کند که این راوی از شیوخ و اساتید محمد بن ادریس شافعی بوده است.
آوازه خوان بودن ابراهیم بن سعد بن ابراهیم
حال ببینیم که این راوی که مورد وثوق اعلام اهل تسنن ، چگونه انسانی می باشد ؟
*** ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " ج 8 ص 306 ( شماره 81 ) در تزجمه این راوی چنین می گوید :
( می گویم : این راوی از کسانی بود که بر اساس عادت اهل مدینه ، اجازه و رخصت به خواندن آواز غنا می داد و در این امر خبره و همتای ایشان بود و این عمل وی سبب ناراحتی محدثین شده بود و قسم خورده بود که حدیثی نخواند مگر اینکه قبلش ساز و آواز بنوازد )
***زرکلی در " الاعلام " ج 1 ص 40 چنین می گوید :
" إبراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف، أبو إسحاق الزهري: موسيقار، من العلماء بالحديث الثقات، من أهل المدينة المنورة. كان يبيح السماع ويضرب العود ويغني عليه. روى له البخاري ومسلم "
( ابراهیم بن سعد بن ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف ، ابواسحاق زهری ،نوازنده موسیقی ، از علمای حدیثی ثقه ، اهل مدینه ، او سماع ( رقصیدن ) را مباح می دانست و عود ( آلت موسیقی ) می زد و آوازه خوانی می کرد . بخاری و مسلم از او روایت کرده اند )
خطیب بغدادی و به تبع او ذهبی ، داستانی از زندگی این راوی مطرب را بیان می کنند .
ذهبی در " تاریخ الاسلام " ج 12 ص 51 – 52 چنین می گوید :
" قال عبيد الله بن سعيد بن عفير ، عن أبيه قال : قدم إبراهيم بن سعد العراق سنة أربع وثمانين ومائة ، فأكرمه الرشيد وأظهر بره ، وسئل عن الغناء فأفتى بتحليله . وأتاه بعض أصحاب الحديث ليسمع منه ، فسمعه يتغنى فقال : لقد كنت حريصا على أن أسمع منك ، فأما الآن فلا أسمع منك . فقال : إذا لا أفقد إلا شخصك ، وعلي وعلي إن حدثت ببغداد حديثا حتى أغني قبله .
وشاعت هذه عنه ببغداد ، وبلغت الرشيد ، فدعا به وسأله عن حديث المخزومية التي قطعها رسول الله صلى الله عليه وسلم في السرقة ، فدعا بعود ، فقال الرشيد : أعود البخور قال : لا ولكن عود الطرب . فتبسم ، وفهمها إبراهيم بن سعد فقال : لعلك بلغك يا أمير المؤمنين حديث السفيه الذي آذاني بالأمس وألجأني إلى أن حلفت قال : نعم . ودعا له الرشيد بعود ، فغناهيا أم طلحة إن البين قد أزفا * قل الثواء لئن كان الرحيل غدا
* وقال له الرشيد : من كان من فقهائكم يكره السماع قال : من ربطه الله .
قال : فهل بلغك عن مالك في هذا شيء قال : أخبرني أبي أنهم اجتمعوا في مدعاة كانت في بني يربوع ، وهم يومئذ جلة ، ومعهم دفوف ومغان وعيدان يغنون ويلعبون ، ومع مالك دف مربع وهو يغنيهمسليمى أجمعت بينا
* فأين لقاؤها أينا *وقد قالت لأتراب * لها زهر تلاقينا * تعالين فقد طاب * لنا العيش تعالينا * فضحك الرشيد ووصله بمال عظيم . "
( عبیدالله بن سعید به نقل از پدرش می گوید : ابراهیم بن سعد به سال 184 وارد عراق شد . هارون الرشید بسیار او را مورد تکریم و احترام قرار داد و از فقهی غناء از او سوال کرد و ابراهیم بن سعد نیز فتوا به حلال بودن آن داد . برخی از اصحاب حدیث و مخدثین نیز به نزد او آمدند تا حدیث بشنوند ولی می شنیدند که ابراهیم بن سعد در حال آوازه خوانی می باشد .
یکی از محدثین به او گفت : من برای شنیدن حدیث از تو بسیار حریص و خواهان بودم ولی از این به بعد از تو هیچ حدیثی نخواهم شنید .
ابراهیم بن سعد نیز پاسخ داد : با این وجود فقط تو را از دست می دهم ( و ما بقی از من حدیث خواهند شنید ) پس بر من است و بر من است ( نشان از قسم یاد کردن ) که اگر بخواهم حدیثی در بغداد بگویم ، قبل از ان آوازه خوانی خواهم کرد .
این کار ابراهیم بن سعد دز بغداد پیچید و به گوش هارون الرشید رسید . هارون نیز او را خواست و از حدیث مخزومیه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، دست او بخاطر دزدی قطع کرده بودند ، سوال کرد . ابراهیم بن سعد درخواست عود کرد .
هارون سوال کرد : عود بخور ؟
ابراهیم بن سعد پاسخ داد : عود موسیقی و طرب . سپس ابراهیم تبسمی کرد و گفت : یا امیرالمومنین (!) حتما داستان آن احمقی که دیروز مرا آزار داد و باعث شد که من قسم بخورم به گوش شما رسیده است . هارون پاسخ داد : آری !
پس هارون الرشید برای او طلب عود کرد و ابراهیم بن سعد هم مشغول آوازه خوانی شد .
هارون الرشید به او گفت : آیا کسی از فقهای شما بوده است که از سماع خوشش نیاید ؟
ابراهیم بن سعد نیز پاسخ داد : هر که چنین بود ، خداوند او را در بند کرد .
هارون الرشید به او گفت : آیا در اینمورد ( سماع کردن و حلال بودن آن ) از مالک ( امام مالکی ها ) به تو خبری رسیده است ؟
ابراهیم بن سعد پاسخ داد : پدرم به من خبر داد که آنها ( از جمله مالک ) در مکانی در بنی یربوع جمع شده بودند در حالی که به همراه ایشان عود و تار و مغ ( نوعی آلت موسیقی ) بود و ایشان آوازه خوانی می کردند و می رقصیدند و خوش بودند و مالک ( بن انس ) هم به همراهش نوعی دف مربعی بود و برای ایشان آوازه خوانی می کرد .
هارون الرشید از سخنان وی خنده اش گرفت و پول زیادی به وی داد )
آری ! این بود شرح حال یکی از راویان اهل تسنن که بخاری و مسلم از او روایت کرده اند و محمد بن ادریس شافعی نیز از او درس یاد گرفته است و در نزد ذهبی از علمای ثقه می باشد .