شبهه حديثى؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه حديثى؟

لطفا به اين شبهه جواب بديد ؟
قبلاً در مورد عنایت و توجه اهل سنت به روایت بیان گشت، و ذکر شد که این کار بسیار زود انجام شد و موجب حفظ احادیث نبوی شد. اهل سنت به راویان و تراجم آنان و معرفی آنان و شیوخ و شاگردانشان و درجه حفظ و دیانت آنان عنایت داشته‎اند. علاوه بر این مصطلحاتی حدیثی را برای احادیث نبوی وضع کردند تا میان درجات آنان تفاوت بگذارند. این موضوع بیشترین تأثیر را در حفظ سنت نبوی و شناخت احادیث صحیح از ضعیف داشته است.
اما ظهور مصطلح الحدیث در میان شیعه بسیار دیر روی داد و این آثاری منفی بر آنان برجای گذاشت. این مسأله در مطلب سابق تحت عناوین متعددی بیان شد. در این مطلب نگاهی را به آن و تحت آن عناوین خواهیم داشت:
1- ابتدای ظهور مصطلح الحدیث
قبلاً بیان شد که مصطلح الحدیث که به وسیله آن در مورد روایات شیعه داوری می‏شود، تا قرن هفتم هجری به تأخیر افتاد. این بدان معنی است که تا آن وقت، آنان قواعدی نداشته‎اند تا در هنگام اختلاف در مورد یک روایت، جهت داوری از این قواعد استفاده نمایند، زیرا داوری و صدور حکم در مورد یک روایت، نیاز به بیان درجات راویان و وضع الفاظی دارد که بر درجات آنان دلالت می‏کند و سپس بیان درجات روایات و وضع الفاظی که بر آنها دلالت نماید.
آن الفاظ اصطلاحی هستند، یعنی علما در مورد اطلاق الفاظی بر معانی مشخصی اتفاق نظر می‎کنند که بکارگیری آنها توسط پژوهشگر در هنگام بررسی روایات آسان باشد و به صدور حکم در مورد آن روایات با استفاده از این اصطلاحات بینجامد.
قبل از قرن هفتم هجری شیعیان در این علم تصنیفی ندارند، بلکه در قرن هفتم و بدست ابن مطهر حلی از علمای شیعه اثنی عشری ایجاد شد. وی این مصطلح را ایجاد کرد و اصطلاحاتی را برای آن وضع نمود.
اما با وجودی که قبل از ظهور مصطلح الحدیث (در نزد شیعیان)، مذهب شیعه استقرار یافته بود و مصنفات شیعی نوشته شده بودند و قواعد ایجاد شده بودند، ایجاد مصطلح الحدیث چه فائده‎ای داشت؟ اما بر خلاف شیعه، اهل سنت قبل از وضع کتب عقائد و فقه این مصطلحات را ایجاد کردند، و این قضیه نقش مهمی در بررسی روایت و استدلال و اعتماد به آن داشت.
کسی که کتابهای تألیفی اهل سنت در قرن هفتم، نظیر المغنی ابن قدامه و المجموع نووی و امثال آن را بنگرد در می‏یابد که پر از تصحیح و تضعیف بنابر قواعد مصطلح الحدیث است، یعنی علمی که قواعد آن قرنها قبل استقرار و پختگی یافته بود.
اما اینکه شیعیان بعد از تدوین کتب روایت و فقه و عقیده، علم مصطلح الحدیث را ایجاد می‎کنند، این کار آنان چه فائده‎ای در بر دارد؟! آیا شیعیان بعد از ایجاد این علم برای تصنیف کتب در باب عقائد و فقه استفاده کردند و برای داوری در باب روایات از آن بهره گرفتند، و به روایات ضعیف استدلال کردند و احادیث ضعیف را رها نمودند؟
اگر جوابشان مثبت بود، در جواب به آنان می‎گوئیم: شما تنها یک کتاب را به عنوان نمونه بیاورید که آن مصطلحات حدیثی در آن بکار برده شده و هدفشان از این اصطلاحات، همان معانی اصطلاحی قبل از قرن هفتم و حتی قرن هفتم باشد.
حیدر حب الله، از علمای معاصر شیعه این مسأله را به صورت قطعی بیان داشته و می‎گوید: «پدیده نقد اسانید که در بحث از علامه و افراد بعد از او بیان شد، در بحث خلاصه منابع قدیمی به قدر امکان در مورد آن بحث کردیم، اما جز در مواردی نادر، تأثیری برای آن نیافتیم»[1].
تا پایان قرن سیزدهم و حتی شاید تا به امروز، در مبحث عقائد شیعه، کتابی یافت نمی‏شود که در آن به صحت و ضعف اشاره کرده باشد و کتابی را نمی‏یابیم که بر این روش تکیه کرده باشد.
آری، گاهی در برخی موسوعات- دائرة المعارف- یا در برخی کتب فقهی به تصحیح و تضعیف اشاره می‏شود، اما چنین چیزی تقریباً در کتب عقیده یافت نمی‏شود.
سید شمس الدین محمد بن علی عاملی(م1009ﻫ) در کتاب «مدارک الأحکام فی شرح الإسلام» خواسته بود این مصطلحات را در مورد مسائل فقهی- و نه عقائد- مورد استفاده قرار دهد، لکن از جانب رموز طائفه شیعه- چنان که حیدر حب الله می‏گوید- مورد هجوم شدیدی قرار گرفت[2].
پس آیا می‏توان از علمای شیعه این انتظار را داشت که جهت تصحیح روش و مراعات تصحیح و تضعیف در کتب استدلالی، کتب خود را مورد بازبینی قرار دهند و آنها را از روایات ضعیف و کذب پاک نمایند؟!
2- مصطلح مورد استفاده شیعه، از اهل سنت گرفته شده است
استفاده مسلمانان از علوم و روشهای همدیگر اشکال و حرجی ندارد، اما شیعیان با یک روش ادعائی، خود را از امت جدا کرده‎اند و همین عامل مانع از این شده که آنان زود به بررسی در علوم بپردازند، زیرا شیعیان بر وجود امامانی تکیه دارند که دینشان را حفظ کرده و در وقایع برای آنان فتوا می‏دهند و قرآن را- حسب اعتقاد شیعه- برایشان تفسیر می‎کنند. به همین دلیل علوم روایت و فقه و تفسیر دچار اهمال شد. سپس با انقطاع ائمه ظاهر- حسب اعتقاد شیعه- غافلگیر شدند. در چنین حالتی بود که آنان بنیان هائی برای حفظ دین خود و تبیین معانی و مفاهیم قرآن و استنباط احکام دینی از خلال آن نیافتند و بناچار به علوم اهل سنت روی آوردند و بنیان آن علوم را از آنها اخذ کردند. این موضوع از خلال مقایسه علوم اهل سنت و امثال آن در نزد شیعه و اعتراف علمای شیعه- که بعداً ذکر خواهد شد- به این امر روشن می‏شود.
شکی نیست که این موضوع مؤید تأخر عنایت شیعه به مذهب و عدم وفای آن به عوامل حفظ و بقا است. این موضوع شایسته است که آنان را نسبت به این حقیقت بیدار نماید، اما این وضعیت فقط برای گروه‏های اندکی از پیروان مذهب روی داده است.

[1]- نظری السنة فی الفكر الإمامی الشیعی التكون والصیرورة 194.

[2]- نظری السنة فی الفكر الإمامی الشیعی التكون والصیرورة 209.

[3]- نظری السنة فی الفكر الإمامی الشیعی التكون والصیرورة 777

[="purple"]
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب جعفری

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

و اما بعد

دوست گرامی بنده برای آنکه بحث دچار خلط نشود وارد مبادی شیعه و عامه نمیشوم و از وثاقت حیدر حب الله بحثی به میان نمی آورم

گمان دارم اگر بحث را با آرامش پیش ببرم دیگران میتوانند از این وادی علمی کسب نمایند ان شاء الله.

برای آنکه بحث را علمی کنیم بهتر آن است که مطالب را طبقه بندی نماییم و از ریشه به شاخ و برگ برسیم

بدین منظور با اذن شما جمله ای از متن شما را انتخاب مینمایم و سپس بر روی آن بحث خواهیم نمود

ادامه دارد...
[/]

[="purple"]
شما در بند دوم کلامتان جمله ای فرمودید که اعتقاد بنده بر آن است ریشه تفکر شما در شبهه است
[/]

جعفرى;127182 نوشت:
[="seagreen"]
2- مصطلح مورد استفاده شیعه، از اهل سنت گرفته شده است
استفاده مسلمانان از علوم و روشهای همدیگر اشکال و حرجی ندارد، اما شیعیان با یک روش ادعائی، خود را از امت جدا کرده‎اند و همین عامل مانع از این شده که آنان زود به بررسی در علوم بپردازند، زیرا شیعیان بر وجود امامانی تکیه دارند که دینشان را حفظ کرده و در وقایع برای آنان فتوا می‏دهند و قرآن را- حسب اعتقاد شیعه- برایشان تفسیر می‎کنند. به همین دلیل علوم روایت و فقه و تفسیر دچار اهمال شد. سپس با انقطاع ائمه ظاهر- حسب اعتقاد شیعه- غافلگیر شدند. در چنین حالتی بود که آنان بنیان هائی برای حفظ دین خود و تبیین معانی و مفاهیم قرآن و استنباط احکام دینی از خلال آن نیافتند و بناچار به علوم اهل سنت روی آوردند و بنیان آن علوم را از آنها اخذ کردند. این موضوع از خلال مقایسه علوم اهل سنت و امثال آن در نزد شیعه و اعتراف علمای شیعه- که بعداً ذکر خواهد شد- به این امر روشن می‏شود.
شکی نیست که این موضوع مؤید تأخر عنایت شیعه به مذهب و عدم وفای آن به عوامل حفظ و بقا است. این موضوع شایسته است که آنان را نسبت به این حقیقت بیدار نماید، اما این وضعیت فقط برای گروه‏های اندکی از پیروان مذهب روی داده است.
[/]
[="purple"]
بنده بر کلام شما چند ایراد وارد مینمایم:

اول آنکه اگر در تاریخ نگارش حدیث دقت نمایید بسادگی به این نتیجه میرسید که تا زمانی که جناب عثمان بن عفوان سکان

خلافت خلفای سه گانه را بعهده داشت تعدادی احادیث مکتوب و بعضا مجعول که در زمان ابی بکر 500،زمان عمر 800 و

در زمان عثمان 1300 ذکر شده است بین مردم رواج داشت.

بنا برین اهل سقیفه سعی در از بین بردن احادیث ثقه نبوی سلام الله علیه و علی آله و سلم نمودند

و پس از آن در دوران خلافت معلویة بن ابی سفیان به حکم صریح او که در کتب عامه و خاصه بیان شده است

سالیانی نیمی از مالیات خلائق صرف جعل احادیث توسط ابی هریره ، کعب الاحبار ،ام المومنین عایشه و ... میشده است.

بگونه ای که ابی هریره میگوید من شش هزار حدیث جعلی در دین رسول وارد نمودم

و عایشه به سه هزار و پنج هزار رضایت داده است

و پس از معاویه پای یزید بن معاویه بمیان آمد که افتضاحی در عالم اسلام پدید آورد

اگر دقت کنید میتوانید با یک حساب سر انگشتی بدست آورید که اهل سنت عملا تا پایان حکومت بنی عباس نه تنها نمیدانستند

حدیث صحیح چیست و حدیث جعلی چیست بلکه عوام با جهل خود به احادیث جعلی دامن زده اند

این که عرض شد سرگذشت حدیث نزد عامه بود

ادامه دارد...

[/]

[="#800080"]
اما نزد خاصه

حدیث از روز اول توسط مولانا علی بن ابی طالب علیه السلام مکتوب میشد

[="lime"]بطوری که مولایم علی علیه السلام کلام را حرف به حرف از دهان مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم

بروی کاغذ مکتوب میکرد[/]

پس از ایشان تا زمان حضرت باقر علیه السلام حفظ و نشر حدیث با محوریت ائمه اطهار علیهما السلام و اهل بیت ایشان بود

تا زمانی که در حکومت اموی شکافی افتاد و ماجرای فتنه بنی عباس آغاز شد

در این زمان مولانا محمد بن علی علیهما السلام شروع به تربیت شاگران،دانشمندان و فقها نمود

بطوری که فقهای ایشان از جانب حضرت حق فتوا یافتند

و محدثین ایشان اذن نشر احادیث گرفتند و در این زمان با اسرائیلیات به شدت به تقابل برخواستند

اینجاست که میبینیم کتب شیخین عامه بخاری و مسلم پر از اسرائیلیات و احادیثی است که در تقابل با قرآن است

[="red"]اما در کتب شیعه تصفیه اینگونه احادیث با منطق بیشتری وارد شده است[/]

در زمان جعفر بن محمد سلام الله علیهما این مهم به اوج خود رسید و فقها و محدثینی بزرگی به جامعه معرفی شدند

همچون ابابصیر

خربوز

و ...

که فخر جهان شیعه هستند
[="blue"]
همواره علمای شیعه برای برطرف نمودن مسائل غامض گرد ائمه عصمت و طهارت علیهم السلام گرد می امدند

و شکل صحیح نقل حدیث و قرآن را از ایشان فرا گرفتند[/]

بنابرین این با آنچه شما فرمودید زمین تا آسمان تناقض بود

منکر این نمیشوم که شیعه در تمام اعصار مورد ظلم حیوانات درنده بوده است و بنی عباس تنها در یک چاه سر

بیش از 800 سید را ریختند

منکر این نمیشوم که کسانی همچون تیمور لنگ که خود را فقیه حنبلی میدانست در نیشابور از سر شیعیان دو مناره ساخت زیرا

قائل به این بود که شیعیان مرتد هستند

منکر نمیشوم تنها در حلب در یک روز از صبح تا صلاة ظهر سر بیش از 13000 یا به روایتی 38000 یا به روایتی 70000 شیعه بریده شد

منکر نمیشوم کتب شیعه بارها بدست فقهاء اهل سنت در شعله خصم سوخته شد
[="#0000ff"]
اما آنچه میبینید هیچ دخلی به کتب عامه ندارد[/]

کتب عامه را محدثینی چون ابوهریره یهودی که تنها 6 ماه پیش از رحلت رسول ایمان آورده جمع شده

و در کتابی چون صحیح بخاری سه هزار و اندی حدیث از او نقل شده است و از علی و اولاد او بیش از 20 حدیث نیست

[="red"]
اگر پایه و اساس حدیث نزد عامه بود که شیعه اکنون مستعمره ایشان شده بود
[/]
حال بنده آماده بحث هستم.

هر کجا دیدید با اسناد تاریخی مطابقت ندارد بفرمایید

بنده پاسخگو خواهم بود

ان شاء الله تعالی
[="lime"]
والسلام علی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه و علینا و علی عباد الله الصالحین[/]

[/]

سلام دوست عزيز
بنده خدا را شكر شيعه هستم واين شبهه بود كه بنده كما بيش جوابش را تا حدودى دارم اما ميخواستم از اشخاص فاضل امثال شما وديكران استفاده كنم واون تشنكى وعطش درونم را بيشتر سيراب كنم
بازهم منتظر جواب دوستان وكارشناس عزيز هستم

جعفرى;127209 نوشت:
سلام دوست عزيز
بنده خدا را شكر شيعه هستم واين شبهه بود كه بنده كما بيش جوابش را تا حدودى دارم اما ميخواستم از اشخاص فاضل امثال شما وديكران استفاده كنم واون تشنكى وعطش درونم را بيشتر سيراب كنم
بازهم منتظر جواب دوستان وكارشناس عزيز هستم[
/quote]

[="purple"]
بسم الله الرحمن الرحیم

دوست و برادر بزرگوارم جعفری

اگر حقیر توهینی نسبت به شما کردم عرض پوزش دارم

بحث شیعه و سنی بودن نبود

بحث حدیث است و بنده عادت دارم که در پاسخ خشک و محکم جواب دهم

باز هم اگر توهینی شد عرض پوزش دارم و طلب حلالیت دارم

اما بنده را فاضل خواندید حال انکه بنده تنها بنده ای هستم که چشم به لبان شما دارد

تا دعای خیری بشنود

بهر حال اگر کسی پاسخی نداد یا اینکه مایل بودید میتوانید بپرسید حقیر با علم ناقصم سعی در پاسخ مینمایم

پاینده باشید
[="lime"]
والسلام علی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه و علینا و علی عباد الله الصالحین[/]

[/]

جعفرى;127182 نوشت:
:
1- ابتدای ظهور مصطلح الحدیث
قبلاً بیان شد که مصطلح الحدیث که به وسیله آن در مورد روایات شیعه داوری می‏شود، تا قرن هفتم هجری به تأخیر افتاد. این بدان معنی است که تا آن وقت، آنان قواعدی نداشته‎اند تا در هنگام اختلاف در مورد یک روایت، جهت داوری از این قواعد استفاده نمایند، زیرا داوری و صدور حکم در مورد یک روایت، نیاز به بیان درجات راویان و وضع الفاظی دارد که بر درجات آنان دلالت می‏کند و سپس بیان درجات روایات و وضع الفاظی که بر آنها دلالت نماید.

با سلام و عرض ادب
کسی که مختصر آگاهی با علم رجال شیعه داشته باشد می داند که چنین علمی سبقۀ بیش از هزار سال دارد و مربوط به قرن هفتم به بعد نمی باشد بلکه در علم رجال و بررسی احوال راویان اگر شیعه مقدم بر اهل سنت نباشد مؤخر از آنها نخواهد بود.به این لینکها مراجعه بفرمائید.

با سلام به دوستان بزرگوار
کتاب «دور الشیعة فی الحدیث و الرجال؛ نشاة و تطورا» تالیف استاد معظم حضرت آیت الله سبحانی حفظه الله، در بارۀ تاريخ علم رجال در شیعه است.
مؤلف بزرگوار در این کتاب به شبهات ابن تیمیه وسیوطی و ... که معتقد ند شیعه عنایتی به رجال و حدیث نداشته است و از قرن چهارم به بعد شیعه به علم رجال توجه نموده است، پاسخ داده اند و ثابت نموده اند که در قرن و دوم چنین توجهی در شیعه بوده است.
موفق باشید.

موضوع قفل شده است