امر به معروف و نهی از منکر خانم های بد حجاب

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امر به معروف و نهی از منکر خانم های بد حجاب

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان گل خودم...

والا مشکلی که واسم پیش اومده تفاوت بین رفتارم در دانشگاه رو با اعمال یکی از شهدای بزرگ اسلام هستش.... بزارید این تفاوت رفتار رو بگم ببینم نظر دوستان چی هست...

عرض به حضور با سعادتون که داستانی نقل می کنم از شهید محمود کاوه:
این داستان بر می گرده به سالهای حکومت شاه ملعون در کشور عزیزمون...
شهید محمود کاوه در دوران جوانی به نظر فروشندگی می کردن (به نقل از مجله امتداد)
و در همسایگی این شهید عزیز یکی از سردسته های ساواک زندگی می کرده و دختر بد حجابی هم داشته...
از شانس بد شهید این دختر بد حجاب برای خربد می یومده پیش این شهید... این شهید وقتی این دختر و می دیده می گفته من به شما بد حجاب ها جنس نمی فروشم ...
این دختر هم که بهش بر می خورده می رفته پدرشو می آورده و این پدر هم یه سیلی هدیه میکرده به شهید عزیز ... این شهید هم حرفش رو دوباره بلند تکرار می کرده که من به شما بد حجاب ها جنس نمی فروشم ... این جور که این مجله نوشته بود این اتفاق بارها می افتاده...
حالا من با خودم می گم من که توی دانشگاه علارغم اینکه خانم های زیادی جهت پرسیدن سوال و گرفتن جزوه مراجعه می کنن و بنده هم خدا رو گواه می گیرم که حتی یه بار به صورتشون حتی زل نزدم و سرم رو انداختم پایین می ترسم فردا روز برعکس عمل این شهید عزیز عمل کرده باشم و باید پاسخگو باشم... (البته این خانم ها خیلی هاشون بد حجاب بودن) ... چون فتوا رهبر عزیزمون راجع به رفتن به دانشگاه آزاد با وضع بد حجابی به نظرم این بوده که رفتن مشکلی نداره فقط مواظب خودتون باشید (حالا این به تعبیر من بود):Nishkhand:
لطفا" عزیزان راهنمایی کنند... مرسی که توجه دارید... :Gol:

ظاهرا که فعلا جز تقوا داشتن و امر به معروف و نهی از منکر نمیشه کاری کرد!

به نام خدا
سلام

من این داستان را سالها پیش از یکی از معلمین دینی مان شنیده ام، درستی و نادرستی اش با خدا.
عارفی در بیابان ساکن بوده و شیری از او فرمان می برده و همراهی اش می کرده. عارف به دیدن دوستش در بازار طلافروشان می رود و آنجا خانمی را می بیند که داشته طلا را امتحان می کرده و چشمش به دست خانم می افتد و ... . در این لحظه شیر از فرمان مرد در آمده و می خواهد به او حمله کند که دوستش به شیر می گوید بنشین و شیر فرمان می گیرد. بعد هم طلا فروش به مرد عارف می گوید تو باید در شهر و در بازار زرگرها باشی و شیر حرفت را گوش دهد.

عاشق حضرت فاطمه س;126441 نوشت:
حالا من با خودم می گم من که توی دانشگاه علارغم اینکه خانم های زیادی جهت پرسیدن سوال و گرفتن جزوه مراجعه می کنن و بنده هم خدا رو گواه می گیرم که حتی یه بار به صورتشون حتی زل نزدم و سرم رو انداختم پایین می ترسم فردا روز برعکس عمل این شهید عزیز عمل کرده باشم و باید پاسخگو باشم... (البته این خانم ها خیلی هاشون بد حجاب بودن) ... چون فتوا رهبر عزیزمون راجع به رفتن به دانشگاه آزاد با وضع بد حجابی به نظرم این بوده که رفتن مشکلی نداره فقط مواظب خودتون باشید (حالا این به تعبیر من بود)


با سلام خدمت جناب عاشق حضرت فاطمه س و تشکر از سئوال شما

نهی از منکر بر شما در صورتی که احتمال تأثیر می دهید واجب است اگر ندادن جزوه و گفتن این نکته که به بی حجاب جزوه نمی دهم در ترک حرام تأثیر دارد بر شما واجب است مانند همان شهید عزیز این عمل را انجام دهید (1)


پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر آیت الله خامنه ای در قم

عاشق حضرت فاطمه س;126441 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان گل خودم...

والا مشکلی که واسم پیش اومده تفاوت بین رفتارم در دانشگاه رو با اعمال یکی از شهدای بزرگ اسلام هستش.... بزارید این تفاوت رفتار رو بگم ببینم نظر دوستان چی هست...

عرض به حضور با سعادتون که داستانی نقل می کنم از شهید محمود کاوه:
این داستان بر می گرده به سالهای حکومت شاه ملعون در کشور عزیزمون...
شهید محمود کاوه در دوران جوانی به نظر فروشندگی می کردن (به نقل از مجله امتداد)
و در همسایگی این شهید عزیز یکی از سردسته های ساواک زندگی می کرده و دختر بد حجابی هم داشته...
از شانس بد شهید این دختر بد حجاب برای خربد می یومده پیش این شهید... این شهید وقتی این دختر و می دیده می گفته من به شما بد حجاب ها جنس نمی فروشم ...
این دختر هم که بهش بر می خورده می رفته پدرشو می آورده و این پدر هم یه سیلی هدیه میکرده به شهید عزیز ... این شهید هم حرفش رو دوباره بلند تکرار می کرده که من به شما بد حجاب ها جنس نمی فروشم ... این جور که این مجله نوشته بود این اتفاق بارها می افتاده...
حالا من با خودم می گم من که توی دانشگاه علارغم اینکه خانم های زیادی جهت پرسیدن سوال و گرفتن جزوه مراجعه می کنن و بنده هم خدا رو گواه می گیرم که حتی یه بار به صورتشون حتی زل نزدم و سرم رو انداختم پایین می ترسم فردا روز برعکس عمل این شهید عزیز عمل کرده باشم و باید پاسخگو باشم... (البته این خانم ها خیلی هاشون بد حجاب بودن) ... چون فتوا رهبر عزیزمون راجع به رفتن به دانشگاه آزاد با وضع بد حجابی به نظرم این بوده که رفتن مشکلی نداره فقط مواظب خودتون باشید (حالا این به تعبیر من بود):nishkhand:
لطفا" عزیزان راهنمایی کنند... مرسی که توجه دارید... :gol:



امر به معروف برای من
همانطور که میدانید امر به معروف و نهی از منکر شرائطی دارد اما بعد از آن بر هرکسی واجب است.
امر به معروف علاوه بر شرائطش، اشکالی هم دارد که بی اعتنایی و رو ترش کردن هم جزء اشکال امر به معروف و نهی از منکر است.
شما با جزوه ندادن که یک تیر است چند هدف را نشانه می روید:

اول که ابا نمودن از جزوه دادن خود نوعی رو ترش کردن به وضعیت کنونی آن فرد است.
دوم اینکه چون ممکن است این مقدمه و دام شیطان باشد و علاوه بر اینکه مجرد هم باشید کار سخت تر می شود، شما خود را از دست رس شیطان و نفس دور نمودید.
سوم به نوبه خود از اشاعه ی اینگونه ارتباط ها جلوگیری کردید.


تذکر مهم: امر به معروف و نهی از منکر باید به گونه ای مودبانه و بدون تحقیر و بی احترامی انجام گردد.
ما باید این نوع رفتار را وسیله ای برای فهماندن حقایق به دیگران قرار بدهیم و توهین و سرزنش و ... اصلا در امر به معروف و نهی از منکر راه ندارد.
اسلام عزیز ما برای همه انسان ها احترام و حرمت قائل است و به هیچ وجه کرامت انسانی را زیر پا نمی گذارد.

یکی از شاهدان عرض بنده جنگ امیرالمومنین با عمروابن عبدود است.
در آن زمان هر جنگجویی که پیروز میدان می شد برای اینکه حریف را کاملا شکست دهد از لحاظ شخصیتی و اجتماعی هم به او توهین می کرد و لباس رزم او را از تنش بیرون می آورد و بدون لباس وسط میدان رهایش می نمود.
اما امیر مومنان یعسوب دین حیدر کرار عین الله ید الله بعد از شکست عمرو این عمل توهین آمیز را انجام نداد و عزت نفس و بزرگواری و مردانگی را اینگونه به تاریخ بشریت آموخت.
وقتی خواهر عمرو بر سر جنازه برادر حاضر شد و این وضعیت را دید گفت: من در عزای برادرم گریه نمی کنم چراکه او را جوانمردی کشته که این خود افتخاریست.

موضوع قفل شده است