آریوبرزن که بود و چه کرد؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
آریوبرزن که بود و چه کرد؟




يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران در زمان هخمنشيان آريوبرزن بود كه در زمان حمله اسكندر مقدوني به ايران از سرزمين خود با شجاعت دفاع كرد و در اين راه كشته شد .عده اي او را از اجداد كرد ها يا لر ها مي دانند.

اسكندر مقدوني پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان كه به جنگ آربل Arbel يا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پيش از ميلاد مسيح ،بابل و شوش و استخر (در استان فارس كنوني) را از آن خود ساخت و تصميم به دست يافتن به پارسه گرفت و به سوي پايتخت ايران حركت كرد .

اسكندر سپاه خود را به دو بخش تقسيم كرد . يكي از بخش ها به فرماندهي شخصي به نام پارمن يونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوي پارسه حركت كرد و خود اسكندر نيز با سپاه سبك اسلحه از راه كوهستان (كو ه هاي كهگيلويه) روانه پايتخت ايران شد و در تنگه هاي در بند پارس (برخي آن را تك آب و گروهي آن را تنگ آري مي دانند) با مقاومت ايرانيان روبرو شد.

درجنگ در بند پارس آخرين پاسداران ايران با شماري اندك به فرماندهي آريوبرزن در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر مقدوني دلاورانه از ميهن خويش دفاع كردند و بي پروا با سپاهيان اسكندر به مقابله پرداختند و بسياري از آنان را به خاك نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسكندر را به عقب نشيني وادارند .

با وجود آريوبرزن و پاسداراني كه جانانه از ميهن خويش دفاع مي نمودند گذر سپاهيان اسكندر از اين تنگه هاي كوهستاني غير ممكن بود . پس اسكندر به نقشه ي جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل Thermopyle روي آورد و با كمك يك اسير ايراني آريوبرزن را دور زد و از بيراهه ها و تنگه هاي سخت كوهستاني خود را به پشت سربازان پارس رسانيد و آنان را به محاصره گرفت. ( پس از اتمام جنگ نيز عمر آن اسير چندان دوامي نياورد و به دستور اسكندر به دليل خيانت كشته شد.)

آريو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن ، خط محاصره اسكندر را شكست و براي ياري به پايتخت به سوي پارسه شتافت ولي سپاهياني كه اسكندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند ،پيش از رسيدن او به شهر دست يافته بودند .

آريو برزن با وجود دست تصرف پايتخت به دست سربازان اسكندر و در حالي كه سپاهيان دشمن سخت در حالي تعقيب او بودند حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پيكار با دشمن پافشاري كرد كه همه ي يارانش از پاي افتادند و جنگ وقتي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.

در كتاب اتيلا نوشتهٔ لويزدول آمده كه در آخرين نبرد اسكندر كه از شجاعت آريوبرزن خوشش آمده بود به او پيشنهاد داده بودكه تسليم شود تا مجبور به كشتن او نشود ولي آريوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ايران مرا به اينجا فرستاده تا از اين مكان دفاع كنم و من تا جان در بدن دارم از اين مكان دفاع خواهم كرد."

اسكندر نيز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار كرده .تو نيز تسليم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانرواي ايران كنم."

ولي آريو برزن در پاسخ گفته بود :"پس حالا كه شاهنشاه رفته من نيز در اين مكان مي مانم و آنقدر مبارزه ميكنم تا بميرم" و اسكندر كه پايداري او را ديده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نيزه و تير بزنند.

آنها آنقدر با تير و نيزه او را زدند كه يك نقطهٔ سالم در بدن او باقي نماند.پس از مرگ او را درهمان محل به خاك سپردند و روي قبر او نوشتند "به ياد لئونيداس”*.

در اين جنگ يوتاب (به معني درخشنده و بي مانند) خواهر آريو برزن كه فرماندهي بخشي از سپاه را بر عهده گرفته بود ،در كوه ها راه را بر سپاه اسكندر بست .يوتاب و برادرش آنچنان جنگيدند تا هر دو كشته شدند و نامي درخشان از خود بر جاي گذاشتند .

* لئونيداس كسي بود كه در زمان حمله خشايارشا به يونان در جنگ ترموپيل مانند آريو برزن پايداري كرده بود و سرنوشتي همانند آريو برزن داشت اما بر خلاف آريو برزن كه جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست ، يونانيان در محل بر زمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد.

*منبع:گزيده اي از فرهنگ و تاريخ جهان
نوشته شده توسط فريدون زنگنه در گروه اسكندر مقدوني ، هخامنشيان