آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش عمل کرد؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش عمل کرد؟

آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش در جنگ خندق عمل کرد؟ قرار دادی که با مشرکان بسته شد که برگردند به شرط اینکه میوهای مدینه به آنها بخشیده شود؟ تا کی عملی شد؟

هوريا شاهويي;123974 نوشت:
آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش در جنگ خندق عمل کرد؟ قرار دادی که با مشرکان بسته شد که برگردند به شرط اینکه میوهای مدینه به آنها بخشیده شود؟ تا کی عملی شد؟

[="Blue"]
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب هوریا شاهویی:Gol:

آنچه فرمودید سندی نداشت؟حقیر سندی برای نوشتارتان نیافتم.

ان شاء الله بفرمایید از کدام معدن استخراج کردید بنده در خدمتتان هستم برای پاسخ

مع السلام علی من التبع الهدی

[/]

هوريا شاهويي;123974 نوشت:
آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش در جنگ خندق عمل کرد؟ قرار دادی که با مشرکان بسته شد که برگردند به شرط اینکه میوهای مدینه به آنها بخشیده شود؟ تا کی عملی شد؟

[=verdana]با سلام
[=verdana]بيست وچند روز نزديک به يک ماه بود که مسلمانان ومشرکان دربرابر هم ايستاده بودند وجنگي جزتيراندازي ومحاصره درکارنبود اما چون کارگرفتاري مسلمانان به سختي کشيد حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله ) نزد « عيينة بن حصن فزاري » و« حارثه بن عوف مري » دوسرور « غطفان» فرستاد وباآنان قرار گذاشت که يک سوم ميوه هاي امسال مدينه را بگيرند وبا سپاهيان خود بازگردند ودست ازجنگ بامسلمانان بردارند .
[=verdana]به روايت ابن اسحاق
[=verdana]هنگامي که قرارداد نوشته اند اما هنوز به امضاي شهود نرسيده وجزمقاوله اي صورت نگرفته بود حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله ) « سعدبن معاذ» و« سعد بن عباده» را خواست وباآنان دراين باب مشورت کرد .
[=verdana]آنان گفتند : اي حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله )!ياخود به اين کار علاقه مندي دراين صورت آن را انجام مي دهيم يا هم خداي متعال چنين دستوري داده است دراين صورت هم بازناچار امرخدا را اطاعت مي کنيم ويااينکه براي خاطر ما اين کار را پيشنهاد مي کني ؟
[=verdana] گفت: براي خاطر شما دست به اين کار زده ام به خدا سوگند اين کار را نمي کنم مگر براي اين که ديدم عرب همداستان به جنگ شماآمده وازهرسو شما را فراگرفته اند .
خواستم بدين وسيله تا اندازه اي ازشما دفع خطرکنم .

[=verdana]« سعد بن معاذ» گفت : اي حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله )! روزي که ما واينان همگي مشرک وبت پرست بوديم نه خدا را عبادت مي کرديم ونه او را مي شناختيم اينان طمع نمي کردند که يک دانه خرما جز به عنوان مهماني يا خريد وفروش ازما بخورند .
اکنون که خدا مارا به وسيله اسلام سرافراز کرده وبدان هدايت فرموده وبارهبري توسربلندمان ساخته است مال خود را به رايگان به ايشان دهيم ؟
به خدا قسم نيازي به اين کار نداريم .
به خدا قسم که جزشمشير براي اينان چيزي نداريم .
تا اين که خدا ميان ماوايشان داوري کند .

[=verdana]حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله ) گفت : هرطور صلاح مي داني چنان کن .
[=verdana] « سعد نب معاذ» قرارنامه راگرفت ونوشته اش رامحو کرد وگفت : هرچه مي توانند برضد ما انجام دهند.

http://www.imam-sadiq.net/Monasebat/bank/khandagh/main.asp

گرچه منابع تاریخی هر کدام این مساله را به نحوی نقل کرده اند، اما در نهایت همه آورده اند، که این قرار داد تنها در مرحله پیشنهاد ماند و پیامبر به دلیل نپذیرفتن یارانش این قرار داد را لغو فرمود. قدیمی ترین سند، یعنی مغازی واقدی در این باره می گوید: «محمد بن عبد الله، از زهرى، از سعيد بن مسيّب برايم نقل كرد كه گفت: پيامبر (ص) و اصحاب آن حضرت سيزده چهارده روز عملا در محاصره بودند، به طورى كه تقريبا همگى درمانده و عاجز شدند. پيامبر (ص) عرض كرد: پروردگارا ترا به عهد و پيمانت سوگند مى‏دهم، آيا مى‏خواهى عبادت نشوى! و در همين حال محاصره، پيامبر (ص) كسى را به سراغ عيينة بن حصن، و حارث بن عوف فرستاد- برخى گويند كه حارث بن عوف و خويشان او در جنگ خندق حاضر نشده بودند، گروهى هم مى‏گويند، حارث بن عوف در جنگ شركت داشته، و اين صحيح‏تر است. به هر حال پيامبر (ص) به سراغ او و عيينه فرستاد و پيغام داد: آيا موافقيد يك سوم محصول خرماى مدينه را براى شما قرار دهم، و در عوض شما و همراهانتان برگرديد، و اعراب را هم از ادامه جنگ با ما منصرف سازيد؟ آنها گفتند: نه مگر آنكه نيمى از خرماى مدينه را به ما بدهيد. پيامبر (ص) موافقت نفرمود كه بيش از يك سوم به آنها بدهد. آنها به همان مقدار راضى شدند، و چيزى به شروع شدت جنگ باقى نمانده بود كه با ده نفر از قوم خود به حضور پيامبر (ص) آمدند. پيامبر (ص) هم گروهى از ياران خود را دعوت فرموده بودند، و دوات و كاغذ هم براى نوشتن پيمان نامه آماده بود، دوات و كاغذ را به عثمان بن عفّان دادند و او مى‏خواست پيمان نامه صلح را بنويسد. عبّاد بن بشر در حالى كه كاملا مسلح بود بالاى سر پيامبر (ص) ايستاده بود. اسيد بن حضير به حضور رسول خدا (ص) آمد و نمى‏دانست كه موضوع چيست. همينكه عيينه آمد و در حضور پيامبر (ص) بى‏ادبانه نشست و پايش را دراز كرد، اسيد بن حضير خطاب به او گفت: آى بوزينه پاهايت را جمع كن! آيا در محضر رسول خدا (ص) پايت را دراز مى‏كنى؟ اسيد بن حضير كه مسلح به نيزه بود به او گفت: به خدا اگر حرمت پيامبر (ص) نمى‏بود بیضه هایت را با نيزه بيرون مى‏كشيدم، سپس به پيامبر (ص) رو كردو گفت: اى رسول خدا! اگر آنچه مى‏كنيد به دستور وحى است انجام دهيد، و اگر غير از اين است به خدا جز شمشير چيزى به آنها نمى‏دهيم! كى ايشان اين گونه امتياز گرفتن را انتظار داشته‏اند. پيامبر (ص) سكوت فرمودند و سعد بن معاذ، و سعد بن عباده را احضار، و با آن دو در اين مورد مشورت فرمود. پيامبر (ص) در حالى كه همه نشسته بودند به سعد بن معاذ، و سعد بن عباده تكيه داده و پوشيده با آنها صحبت فرمود و ايشان را در جريان گذاشت. آن دو گفتند: اگر اين دستورى آسمانى است كه حتما انجام دهيد، و اگر دستور آسمانى نيست و خودتان مايليد، باز هم ميل خود را انجام دهيد كه ما گوش بفرمان و فرمان برداريم، ولى اگر مشورت مى‏فرماييد براى آنها پيش ما چيزى جز شمشير نيست. و سعد بن معاذ نامه را گرفت.

[=tahoma][=&quot]پيامبر (ص) فرمودند: من ديدم كه همه اعراب، يك دل قصد جنگ با شما را دارند اين بود كه گفتم اين عده را راضى كنم و با آنها نجنگم[/][=&quot]. آن دو گفتند: اى رسول خدا! اينها اگر در جاهليت از قحطى، خون و پوست جانوران را مى‏خوردند، باز هم طمع نداشتند كه چنين ارفاقى از ما ببينند. يا خرما را از ما مى‏خريدند، و يا ميهمانشان مى‏كرديم، اكنون كه خداى تعالى تو را براى ما آورده است، و ما را به تو گرامى داشته است، و به وسيله تو ما را هدايت فرموده است، به آنها حق السكوت بدهيم! به خدا هرگز جز شمشير به ايشان نخواهيم داد! پيامبر (ص) به سعد فرمودند: نامه را پاره كن و او بر آن آب دهان انداخت، و آن را پاره كرد، و خطاب به عيينه گفت:[/][/]

[=tahoma][=&quot]ميان ما شمشير حكم فرماست! عيينه برخاست، و گفت: به خدا تصميمى كه گرفته بوديد، و آن را ترك كرديد براى شما خيلى بهتر از اين تصميمى است كه گرفته‏ايد، شما با اين قوم ياراى ستيز نداريد. عبّاد بن بشر گفت: اى عيينه آيا ما را از شمشير مى‏ترسانى؟ بزودى خواهى دانست كداميك از ما ناتوان‏تر است. فراموش كرده‏اى كه تو و قومت از درماندگى خون و پوست و استخوانهاى پوسيده مى‏خورديد و براى كمك پيش ما مى‏آمديد، و هرگز چنين انتظارى از ما نداشتيد مگر اينكه‏ خرما به شما بفروشيم، يا اينكه ميهمانتان كنيم، و در آن هنگام ما چيزى را نمى‏پرستيديم، اكنون كه خداوند ما را هدايت و به وجود محمد (ص) تأييد فرموده است، از ما چنين حق و حسابى مى‏خواهيد و چنين پيمان نامه‏اى مطالبه مى‏كنيد! به خدا قسم اگر احترام رسول خدا (ص) نبود، شما ديگر پيش قوم خود بر نمى ‏گشتيد.[/][/]

[=tahoma][=&quot]پيامبر (ص) هم در حالى كه صداى خود را بلند فرموده بود، خطاب به آنها فرمود: برگرديد كه ميان ما شمشير حكمفرما خواهد بود.عيينه و حارث برگشتند و مى‏گفتند، به خدا قسم خيال نمى‏كنيم كه ديگر از قريش هم خيرى ببينيم، حالا چشمهاى آنها هم باز شد! هر چند كه حضور ما هم در جنگ خندق به اجبار بود و آنها به زور ما را به اين كار وا داشتند. حالا هم توقف ما در اينجا معنى ندارد، زيرا قريش همينكه متوجه پيشنهاد ما به محمد (ص) بشوند خواهند فهميد كه ما آنها را رها كرده، و يارى نخواهيم كرد.[/]
[/] واقدی، المغازي ،بیروت، اعلمی، 1409، چاپ سوم،ج‏2، صص 478-477


بسم الله الرحمن الرحیم

با سپاس از جنابین کارشناسین

عزیزان برای بنده هم کاری نداشت که بروم از مصادر حدیثی با جستجوی یک کلمه جمیع احادیث را خارج کنم

ایشان شبهه وارد کرده است و موظف است منبع و مصدر شبهه را بیان نماید

نه اینکه بعد از درخواست حقیر 2 روز بگذرد و پاسخ ندهد

روایت تاریخی صحیح است و همانطور که کاوه عزیز فرموده هر کس آن را به شکلی نقل کرده است

رضای عزیز آنچه شما فرمودید را خواندم

و آنچه جناب کاوه فرموده بود

اما جناب کاوه

آن کتابی که از آن سند آوردید را میشناسید؟

و کلامی که نقل کردید را از نظر اعتقادات شیعی بررسی کردید؟

یا حتی بهتر عرض نمایم

از نظر انسانی این حدیث را با نبی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مقایسه کرده اید؟؟؟!!!

آری گوشه ای از این احادیث به سبب تواتر صحیح است

لیکن اینگونه به پرسش غیر پاسخ میدهید؟

دیگری شبهه وارد میکند و شما سند شبهه را برایش محیا میکنید؟

اینگونه در مناظرات و مباحثات وارد میشوید؟!!!

و العاقبة للمتقین

مع السلام علی من التبع الهدی

دوست عزیز منابع بسیاری بررسی شدند و قدیمی ترین آنها یعنی مغازی برای پاسخ کامل انتخاب شد. گرچه منابع دیگر مانند طبری و کتب تاریخی دیگر این مطلب را به نیکی اشاره کرده بودند اما مغازی از این حیث پیشینه بیشتری دارد. این داستان در کتب شیعی نیز اشاره شده است. که البته جهت اختصار به همین یک مورد بسنده شده است. این سخن در کتاب الارشاد شیخ مفید، المناقب ابن شهر آشوب، کشف الغمه از علی بن عیسی اربلی نیز تاییداتی به خود می بیند . به هر حال در کتب شیعه و سنی تایید شده است.

کاوه;124594 نوشت:
دوست عزیز منابع بسیاری بررسی شدند و قدیمی ترین آنها یعنی مغازی برای پاسخ کامل انتخاب شد. گرچه منابع دیگر مانند طبری و کتب تاریخی دیگر این مطلب را به نیکی اشاره کرده بودند اما مغازی از این حیث پیشینه بیشتری دارد. این داستان در کتب شیعی نیز اشاره شده است. که البته جهت اختصار به همین یک مورد بسنده شده است. این سخن در کتاب الارشاد شیخ مفید، المناقب ابن شهر آشوب، کشف الغمه از علی بن عیسی اربلی نیز تاییداتی به خود می بیند . به هر حال در کتب شیعه و سنی تایید شده است.

[="royalblue"]
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب کاوه عزیز

[="seagreen"]بنده پرسشی داشتم و این پاسخ به پرسشم نبود.[/]

عرض کردم:

نقل قول:

[="red"]عزیزان برای بنده هم کاری نداشت که بروم از مصادر حدیثی با جستجوی یک کلمه جمیع احادیث را خارج

کنم

ایشان شبهه وارد کرده است و موظف است منبع و مصدر شبهه را بیان نماید

نه اینکه بعد از درخواست حقیر 2 روز بگذرد و پاسخ ندهد

[/]

و در ادامه:
نقل قول:
[="#ff0000"]
لیکن اینگونه به پرسش غیر پاسخ میدهید؟

دیگری شبهه وارد میکند و شما سند شبهه را برایش محیا میکنید؟

اینگونه در مناظرات و مباحثات وارد میشوید؟!!!

دیگری بر شما شبهه وارد میکند و شما برای او سند می آورید؟!!!

علم مناظره میگوید آنکس باید سند بگوید که شبهه وارد کرده.پس از بیان سند آنگاه شما موظف به پاسخ

هستید

.[/]

مع السلام و رحمة الله و برکاته
[/]

جناب لایف عزیز ضمن عرض سلام
فرمایش شما را بنده نمی پذیرم، چرا که اگر چه او سندش را نیافته اما ما می توانیم سند سخن او را خودمان بررسی کنیم و به او کمک کنیم تا سوالش را متوجه شود و بعد از آن پاسخ درخوری به او بدهیم که وی برای همیشه با پاسخ کاملی مواجه شود و این کار با روش مناظرات ائمه سازگار تر است همانگونه که در مناظرات امام رضا می توان اسنادی از حیث را بر دیده نهاد. مانند تکمیل سوال جاثلیق و دیگران از پرسشگران بوسیله امام رضا علیه السلام در مجلس مناظره.
به هر حال به نظر می آید این روش مناظره کمک می کند تا بتوان بهتر به سوالات پاسخ داد تا اینکه سوال را معطل نگه داریم که وی سندی بیابد یا نیابد و خدای نکرده فردی مغرض بیاید و از پرسش بی پاسخ وی سوء استفاده نماید.

استاد کاوه من از شما تشکر می کنم. من سندهای داستان را فراموش کرده بود. اما شما هم سندش را نوشتید و هم جوابش را دادید. و برای من معلوم شد که اصلا چنین قراردادی عملی نشد. متشکرم.:Gol:

کاوه;124892 نوشت:
جناب لایف عزیز ضمن عرض سلام
فرمایش شما را بنده نمی پذیرم، چرا که اگر چه او سندش را نیافته اما ما می توانیم سند سخن او را خودمان بررسی کنیم و به او کمک کنیم تا سوالش را متوجه شود و بعد از آن پاسخ درخوری به او بدهیم که وی برای همیشه با پاسخ کاملی مواجه شود و این کار با روش مناظرات ائمه سازگار تر است همانگونه که در مناظرات امام رضا می توان اسنادی از حیث را بر دیده نهاد. مانند تکمیل سوال جاثلیق و دیگران از پرسشگران بوسیله امام رضا علیه السلام در مجلس مناظره.
به هر حال به نظر می آید این روش مناظره کمک می کند تا بتوان بهتر به سوالات پاسخ داد تا اینکه سوال را معطل نگه داریم که وی سندی بیابد یا نیابد و خدای نکرده فردی مغرض بیاید و از پرسش بی پاسخ وی سوء استفاده نماید.

[="royalblue"]
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب کاوه عزیز
[="red"]
این نتیجه فعل شماست[/]

نقل قول:

آیا پیامبر به قرارداد بخشیدن یک سوم میوه های مدینه به کفار قریش در جنگ خندق عمل کرد؟ قرار دادی که با مشرکان بسته شد که برگردند به شرط اینکه میوهای مدینه به آنها بخشیده شود؟ تا کی عملی شد؟


[="#ff0000"]و در نهایت:[/]
نقل قول:

استاد کاوه من از شما تشکر می کنم. من سندهای داستان را فراموش کرده بود. اما شما هم سندش را نوشتید و هم جوابش را دادید. و برای من معلوم شد که اصلا چنین قراردادی عملی نشد. متشکرم

[="#ff0000"]پیروز باشید[/]

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[/]

[="#ff8c00"]
بسم الله الرحمن الرحیم

دوست و برادر گرامی کاوه

شما حدیثی را از مصادر اهل سنت استخراج نمودید که در آن چنین الفاظی به پیامبر اسلام نسبت داده شده است:

[="seagreen"]نامه را پاره كن و او بر آن آب دهان انداخت، و آن را پاره كرد،[/]

و یا :

[="#2e8b57"]پيامبر (ص) هم در حالى كه صداى خود را بلند فرموده بود[/]

و یا:
[="#2e8b57"]
او گفت: آى بوزينه پاهايت را جمع كن! آيا در محضر رسول خدا (ص) پايت را دراز مى‏كنى؟ اسيد بن حضير كه مسلح به نيزه بود به

او گفت: به خدا اگر حرمت پيامبر (ص) نمى‏بود بیضه هایت را با نيزه بيرون مى‏كشيدم،!!!!!!
[/]
و این است حرمت نبی اکرم؟!!

و الله اعلم

بهر حال پیروز و موفق باشید

مع السلام و رحمة الله و برکاته
[/]

لایف عزیز گویا اندکی اشتباه شده است
عبارتِ:
نامه را پاره كن و او بر آن آب دهان انداخت، و آن را پاره كرد، از پیامبر نبود از یکی از صحابه بود.
این عبارت نیز هیچ اشکالی بر پیامبر وارد نمی کند: پيامبر (ص) هم در حالى كه صداى خود را بلند فرموده بود چرا که آنکه در برابر حضرت بود کافر بود و « محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفارند»
این عبارت او گفت: آى بوزينه پاهايت را جمع كن! آيا در محضر رسول خدا (ص) پايت را دراز مى‏كنى؟ اسيد بن حضير كه مسلح به نيزه بود به او گفت: به خدا اگر حرمت پيامبر (ص) نمى ‏بود بیضه هایت را با نيزه بيرون مى‏ كشيدم،!!!!!! نیز سخن یکی از صحابه بود نه رسول الله.
در آخر اینکه این سند تقریبا قدیمی ترین سند بود و تقریبا بقیه اسناد از روی این سند نوشته شده اند.

[="lime"]
بسم الله الرحمن الرحیم

برادرم کاوه

الحق فی کلامک

انک علی حق

والسلام و رحمة الله و برکاته[/]

موضوع قفل شده است