اجداد رسول خدا....!

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اجداد رسول خدا....!

با سلام

از رسول خدا(ص ) روايت شده است که فرمود: اذا بلغ نسبي الي عدنان فامسکوا((هرگاه نسب من بـه عـدنان رسيد از ذکر اجداد جلوتر خودداري کنيد(( 1 ))
به اين جهت , شرح حال اجداد پيامبر اسلام (ص ) را از جد بيستم , يعني ((عدنان )) شروع مي کنيم .:Sham:

20 ـ عـدنـان : پـدر عـرب عـدنـانـي است که در تهامه , نجد و حجاز تا شارف الشام وعراق مسکن داشـتـه انـد و آنان را عرب معدي , عرب نزاري , عرب مضري , عرب اسماعيلي , عرب شمالي , عرب مـتـعـربـه و مـسـتـعـربـه , بـنـي اسـمـاعـيـل , بـنـي مشرق , بني قيدارمي گويند و نسبشان به اسماعيل بن ابراهيم (ع ) مي رسد .(2)
عدنان دو پسر داشت : ((معد)) و ((عک )) که ((بني غافق )) از ((عک )) پديد آمده بودند

19 ـ معدبن عدنان : ((عدنان )) با فرزندان خويش به سوي يمن رفت و همان جا بودتاوفات يافت او را چند پسر بـود که معد بر همه آنان سروري داشت مادر معد از قبيله ((جرهم )) بود و ده فرزند داشت و کنيه معد ((ابوقضاعه )) بود (3)
بـه قـول ابـن اسحاق : معدبن عدنان چهارپسر به نامهاي , ((نزار)), ((قضاعه )), ((قنص )) و((اياد)) داشت .

18 ـ نـزاربـن مـعـد: سـرور و بـزرگ فرزندان پدرش بود و درمکه جاي داشت و او راچهار پسر به نـامهاي : ((مضر)), ((ربيعه )), ((انمار)) و ((اياد)) بود دو قبيله ((خشعم )) و((بجيله )) از انمار به وجود آمده اند و دو قبيله بزرگ ربيعه و مضر از نزار پديدارگشته اند.

[=Verdana]
17 ـ مضربن نزار: دو پسر داشت : ((الياس )) (4)و ((عيلان )) و مادرشان از قبيله ((جرهم )) بود از رسـول اکـرم (ص ) روايت شده است که فرمود: ((مضر و ربيعه را دشنام ندهيد, چه آن دو مسلمان بوده اند (5) ((مضر)) سرور فرزندان پدرش و مردي بخشنده ودانا بود و فرزندانش را به صلاح و پرهيزگاري نصيحت مي کرد.

16 ـ الياس بن مضر: پس از پدر در ميان قبايل بزرگي يافت و او را ((سيدالعشيرة ))لقب دادند, سه پـسـر به نامهاي : ((مدرکه )), ((طابخه )) و ((قمعه )) داشت (نامشان به ترتيب : عامر, عمرو وعمير اسـت ) و مـادرشـان ((خـنـدف )) و نـام اصـلي وي ((ليلي )) بود وقبايلي را که نسبشان به الياس مي رسد ((بني خندف )) گويند.
قـبـيـلـه هـاي ((بـنـي تـمـيـم )), ((بـنـي ضبه )), ((مزينه )), ((رباب )), ((خزاعه )), ((اسلم )), ازالياس بن مضر منفصل مي شوند.

15 ـ مـدرکـة بـن الـيـاس : نـامـش ((عـامـر))
(6) و کـنـيـه اش ((ابـوالـهـذيـل )) و ((ابـوخـزيـمـه ))بـود((مـدرکـه )) چـهـارفـرزنـد داشـت : ((خزيمه )) و ((هذيل )), ((حارثه )) و ((غالب )) (7)
نسب قبيله ((هذيل )) و ((عبداللّه بن مسعود)) صحابي معروف به ((مدرکة بن الياس ))مي رسد.

14 ـ خزيمة بن مدرکه : مادرش ((سلمي )) دختر((اسدبن ربيعة بن نزار)) و به قول ابن اسحاق زني از ((بني قضاعه )) بود, بعد از پدر حکومت قبايل عرب را داشت و او راچهار پسر به نامهاي : ((کنانه )), ((اسد)), ((اسده )), ((هون )) بود.


13 ـ کنانة بن خزيمه : کنيه اش ((ابومضر)) و مادرش ((عوانه )) دختر ((سعد بن قيس بن عيلان بن مـضـر)) بـود از ((کنانه )) فضايل بي شماري آشکار گشت و عرب او را بزرگ مي داشت فرزندانش عـبـارت بـودند از: ((نضر)), ((مالک )), ((عبدمناة )), ((ملکان )) و((حدال )) قبايل ((بني ليث )) و ((بني عامر)) از کنانة بن خزيمه پديد آمده اند.

12 ـ نضربن کنانه : مادرش به قول يعقوبي ((هاله )) دختر ((سويدبن غطريف )) و به قول ابن اسحاق و طـبري و ديگران ((بره )) دختر ((مربن ادبن طابخه )) بود و فرزندان وي :((مالک )), ((يخلد)) و ((صلت )) و کنيه اش ((ابوالصلت )) بوده است .
يعقوبي مي گويد: نضربن کنانه , اول کسي است که ((قريش )) ناميده شد و به اين ترتيب کسي که از فرزندان نضربن کنانه نباشد ((قرشي )) نيست .

11 ـ مـالـک بـن نـضر: مادر وي ((عاتکه )) دختر ((عدوان بن عمروبن قيس بن عيلان )) وفرزند وي ((فهربن مالک )) بود.

10 ـ فهربن مالک : مادر وي ((جندله )) دختر ((حارث بن مضاض بن عمرو جرهمي ))بود و فرزندان وي : ((غالب )), ((محارب )), ((حارث )), ((اسد)) و دختري به نام ((جندله ))مي باشند.

9 ـ غـالـب بـن فـهـر: مـادر وي ((لـيـلي )) دختر ((سعدبن هذيل )) بود و فرزندان وي : ((لؤي ))و ((تيم الادرم )) و فرزندان تيم بن غالب , ((بنوادرم بن غالب )) معروف شده اند.


8 ـ لـؤي بـن غـالب : مادر وي ((سلمي )) دختر ((کعب بن عمرو خزاعي )) بود وفرزندانش عبارت بودند از: ((کعب )), ((عامر)), ((سامه )), ((عوف )) و ((خزيمه )).

7 ـ کعب بن لؤي : مادر وي ((ماوية )) دختر ((کعب بن قيس بن جسر))بود و فرزندانش عبارت بودند از: ((مره )), ((عدي )) و ((هصيص )) و کنيه اش ((ابوهصيص ))بود.
کـعـب بـن لـؤي از هـمه فرزندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود, وي اولين کسي است که در خطبه اش ((امابعد)) گفت و روز جمعه را ((جمعه )) ناميد, زيرا پيش از آن ,عرب آن را ((عروبه )) مي ناميد.

6 ـ مـرة بـن کعب : مادر وي : ((وحشية )) دختر((شيبان بن محارب بن فهربن مالک بن نضر)) است و فرزندان وي : ((کلاب )), ((تيم )),((يقظه )),و کنيه اش ((ابويقظه )) مي باشد.

5 ـ کـلاب بـن مـره : مـادرش ((هـنـد)) دخـتـر ((سـريـربـن ثـعـلـبـة بـن حـارث بـن (فـهـربن ) مالک (بن نضر)بن کنانة بن خزيمه )) است و فرزندانش : ((قصي بن کلاب )) و ((زهرة بن کلاب )) ويک دختر, و کنيه اش ((ابوزهره )) و نامش ((حکيم )) است .
رسـول اکرم (ص ) درباره دو فرزند ((کلاب بن مره )) يعني : ((قصي )) و ((زهره )) گفت :((دوبطن خالص قريش دو پسر کلاب اند)).


[=Verdana]4 ـ قـصي بن کلاب : مادرش : ((فاطمه )) دختر ((سعد بن سيل )) است و فرزندانش :((عبدمناف )), ((عبدالدار)), ((عبدالعزي )) و ((عبدقصي )) و دو دختر, و کنيه اش ((ابوالمغيره ))(8) بود.
قصي بزرگ و بزرگوار شد در اين موقع درباني و کليدداري خانه کعبه با قبيله ((خزاعه )) بود که پس از ((جرهميان )) بر مکه غالب شده بودند و اجازه حج با قبيله ((صوفه )) بود.
((قـصـي ))زيـر بـار ((صوفه )) نرفت و پس از جنگي سخت بر آنان پيروز گشت و دست آنان را از اجـازه حـج کـوتـاه سـاخـت , ((خزاعه )) نيز حساب کار خويش کردند و از قصي کناره گرفتند و سرانجام ((قصي )) امور کعبه و مکه را به داوري ((يعمربن عوف بن کعب کناني )) دردست گرفت و از آن روز ((شداخ )) ناميده شد.
((قصي )) مناصب را در ميان فرزندان خويش تقسيم کرد, آب دادن و سروري را به ((عبدمناف )), ((دارالـنـدوه )) را بـه ((عـبـدالـدار)), پـذيرايي حاجيان را به ((عبدالعزي )) و دوکنار وادي را به ((عبدقصي )) واگذاشت(9) .
قريش ازنظر بزرگواري ((قصي بن کلاب )) مرگ وي را مبدا تاريخ خود قرار دادند.

3 ـ عـبـدمـناف بن قصي : مادرش : ((حبي )) دختر ((حليل خزاعي )) است و فرزندانش :((هاشم )), ((عـبـدشـمـس )), ((مطلب )), ((نوفل )), ((ابوعمرو)) و شش دختر کنيه اش ((ابوعبدشمس )) و نامش ((مغيره )) و او را ((قمرالبطحا)) مي گفتند.

2 ـ هـاشـم بـن عـبـدمناف : مادرش : ((عاتکه )) دختر ((مرة بن هلال بن فالج )) است وفرزندان وي : ((عـبدالمطلب )), ((اسد)), ((ابوصيفي )), ((نضله )) و پنج دختر, وکنيه اش :((ابونضله )) و نامش : ((عمرو)) و معروف به ((عمروالعلي )) بود.
نسب ((بني هاشم )) عموما به ((هاشم بن عبد مناف )) مي رسد و مادراميرالمؤمنين (ع ) ((فاطمه )) دختر ((اسدبن هاشم )) است .

1 ـ عبد المطلب بن هاشم : مادرش : ((سلمي )) دختر ((عمرو بن زيد بن لبيد (بن حرام )بن خداش بـن عـامـر بـن غـنم بن عدي بن نجار, تيم اللا ت بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج )) بودو فرزندانش ((عـبـاس )), ((حـمـزه )), ((عبداللّه )), ((ابوطالب )) (عبد مناف ), ((زبير)),((حارث )), ((حجل )) (غيداق ), ((مقوم )) (عبدالکعبه ), ((ضرارابولهب )) (عبدالعزي ),((قشم )) وشش دختر.
کنيه عبدالمطلب ((ابوالحارث )) و نامش ((شيبة الحمد)) و نام اولش ((عامر)) بوده است .
عـبـدالـمـطلب , سرور قريش بود و رقيبي نداشت وي پس از آن که داستان اصحاب فيل به انجام رسيد, اشعاري گفت که يعقوبي آن را نقل کرده است(10) .
وفـات عبدالمطلب , در دهم ماه ربيع الاول (هشت سالگي رسول اکرم ) سال ششم عام الفيل اتفاق افـتـاد و صـدوبيست سال عمرکرد (11)قبر او در ((حجون )) واقع شده که به قبرستان ابوطالب معروف است .

ادامه دارد....!!

[=Verdana]پدر رسول خدا(ص )
[=Verdana]

[=Verdana] عـبداللّه بن عبدالمطلب , مادرش : ((فاطمه )) دختر ((عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم )) است ((عبداللّه )) پدر رسول خدا(ص ) در بيست و پنج سالگي وفات کرد به قول مشهور, وفات وي پيش از مـيـلاد رسـول خـدا روي داد, اما يعقوبي , اين قول را خلاف اجماع گفته و به موجب روايتي از ((جعفربن محمد))(ع ) وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است12
بـه قـول واقدي : از ((عبداللّه )) کنيزي به نام ((ام ايمن )) و پنج شتر و يک گله گوسفند وبه قول ابن اثير: شمشيري کهن و پولي نيز به جاي ماند که رسول خدا آنها را ارث برد .
13

[=Verdana]مادر رسول خدا (ص )
[=Verdana]

[=Verdana] ((آمـنه )) دختر ((وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب )) که ده سال و به قولي ده سال واندي پس از واقعه حفر زمزم و يک سال پس از آن که ((عبدالمطلب ))براي آزادي ((عبداللّه )) از کشته شدن صـد شـتـر فـديـه داد, بـه ازدواج ((عـبـداللّه )) درآمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا 14,
در سفري که فرزند خويش را به مدينه برده بود تاخويشاوندان مادري وي او را ببينند, هنگام بازگشت به مکه در سي سالگي در ((ابوا))وفات کرد.
ادامه دارد....!!

رسول خدا(ص )
مـحـمـد بـن عـبـداللّه بن عبدالمطلب (شيبة الحمد, عامر) بن هاشم (عمروالعلي ) بن عبدمناف (مـغيرة )) بن قصي (زيد) بن کلاب (حکيم ) بن مرة بن کعب بن لؤي بن غالب بن فهر (قريش ) بن مالک بن نضر (قيس ) بن کنانة بن خزيمة بن مدرکة (عمرو) بن الياس بن نزار (خلدان ) بن معد بن عدنان عليهم السلام .
ميلاد رسول خدا(ص )
در تـاريخ ولادت رسول خدا(ص ) اختلاف است : مشهور شيعه هفدهم (ربيع الاول ,53 سال قبل از هجرت ) و مشهور اهل سنت دوازدهم ربيع الاول است و اقوال مختلف ديگر نيز بيان شده .
کـليني دوازدهم ربيع الاول عام الفيل 15(هنگام زوال يا بامداد) و مسعودي : هشتم ربيع الاول عام الفيل پنجاه روز پس از آمدن اصحاب فيل به مکه دانسته اند.16
کـلـيـنـي مـي نـويـسـد: مـادر رسول خدا(ص ) در ايام تشريق (يازدهم و دوازدهم وسيزدهم ماه ذي الـحـجـه ) نـزد جـمره وسطي که در خانه عبداللّه بن عبدالمطلب واقع بودباردار شد17
و رسول خدا در ((شعب ابي طالب )) در خانه محمدبن يوسف در زاويه بالاکه هنگام ورود به خانه در دست چپ واقع مي شود, از وي تولد يافت .
ابـن اسحاق روايت مي کند: ((آمنه )) دختر ((وهب )) مادر رسول خدا مي گفت که : چون به رسول خدا باردار شدم به من گفته شد: همانا تو به سرور اين امت باردار شده اي , پس هرگاه تولد يافت , بگو: اعيذه بالواحد من شر حاسد ((او را از شر هر حسد برنده اي به خداي يکتا پناه مي دهم )), سپس او را ((مـحمد)) بنام , چون رسول خدا تولد يافت , آمنه براي عبدالمطلب پيام فرستاد تا او را ببيند, عبدالمطلب آمد و او را در برگرفت و به درون کعبه برد و براي وي دست به دعا برداشت , آنگاه او را به مادرش سپرد و براي او درجستجوي دايه برآمد18.
ادامه دارد....!!

دوران شيرخوارگي و کودکي پيامبر(ص )


رسـول خـدا(ص ) هـفـت روز از مـادر خـود ((آمـنـه )) شـيـر خـورد 19و روز هـفـتـم ولادت ,عـبـدالـمـطـلـب , قـوچـي بـراي وي عـقـيـقه کرد و او را ((محمد)) ناميد سپس کنيز ابـولـهـب ((ثـويبه )) که پيش از اين , حمزة بن عبدالمطلب را شيرداده بود, چند روزي رسول خدا راشـيـر داد بـه گـفـتـه يـعـقوبي : ((ثويبه )) جعفربن ابي طالب را نيز شيرداده است20
آنگاه سـعـادت شيردادن رسول خدا نصيب زني از قبيله ((بني سعدبن بکربن هوازن )) به نام ((حليمه )) دختر((ابوذؤيب : عبداللّه بن حارث )) شد.
حـلـيـمـه , دو سال تمام رسول خدا را شير داد و در دوسالگي او را از شير بازگرفت وحضرت در حـدود چهار سال نزد حليمه در ميان قبيله بني سعد اقامت داشت و قضيه ((شق صدر)) در همان جا روي داد 21و در سال پنجم ولادت , ((حليمه )) او را به مادرش بازگرداند.22

سفر رسول خدا به مدينه در شش سالگي
از عمر رسول خدا شش سال تمام مي گذشت که مادرش ((آمنه )) وي را براي ديدن داييهايش به مدينه برد و هنگام بازگشت به مکه در ((ابوا)) درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد بعد از آن ((ام ايمن )) رسول خدا را با همان دو شتري که از مکه آورده بودند به مکه بازگرداند.
رسـول خـدا کـه در سـال حديبيه بر ((ابوا)) مي گذشت , قبر مادر خود را زيارت کرد وبر سر قبر گريست23 .
سفر اول شام
رسول خدا(ص ) نه ساله يا دوازده ساله و به قول مسعودي سيزده ساله بود 24
که همراه عموي خـود ((ابـوطالب )) که با کاروان قريش براي تجارت به شام مي رفت ,رهسپار شام شد
اين سفر در دهـم ربـيـع الاول سال سيزدهم واقعه فيل اتفاق افتاد25 و چون کاروان به ((بصري )) رسيد, راهـبـي بـه نـام ((بـحـيري )) که از دانايان کيش مسيحي بود, ازروي آثار و علايم , رسول خدا را شناخت و از نبوت آينده وي خبر داد.

ادامه دارد....!!

[=Verdana]حوادث مهم در دوران جواني قبل از بعثت

[=Verdana]

[=Verdana] در ترتيب وقوع اين حوادث کم و بيش اختلاف است و مسعوي ترتيب و فاصله تاريخي آنها را چنين گـفته است : ميان ميلاد رسول خدا که در عام الفيل بوده است و((عام الفجار)) بيست سال فاصله شد.
چـهار سال و سه ماه و شش روز بعد از ((فجار چهارم )), رسول خدا براي ((خديجه ))رهسپار سفر بازرگاني شام شد دو ماه و بيست و چهار روز بعد با خديجه ازدواج کرد.
[=Verdana] [=Verdana] فجار
[=Verdana] در جـواني رسول خدا(ص ) جنگ فجار, ميان قريش و بني کنانه و بني اسد بن خزيمه از طرفي , و بني قيس بن عيلان از طرف ديگر روي داد ((نعمان بن منذر)) پادشاه حيره کارواني با بار پارچه و مشک به بازار ((عکاظ)) فرستاد, در اين هنگام ((براض بن قيس )) از بني کنانه به منظور کشتن وي رهسپار شد و بر او تاخت و او را کشت و چون اين قتل در ماه حرام بود ((فجار)) ناميده شد26 .
يـعقوبي مي گويد: در ماه رجب که نزد آنان ماه حرام بود و در آن خونريزي نمي کردند, جنگيدند, بـه ايـن جـهت ((فجار)) ناميده شده است , چرا که در ماه حرام ,فجوري (گناهي بزرگ ) مرتکب شدند27 .
رسـول خـدا بيست ساله بود که در ((فجار)) شرکت کرد 28و جز ((يوم نخله )) درباقي روزها حاضر بود29 و جنگ فجار در ماه شوال به پايان رسيد.

[=Verdana] [=Verdana] حلف الفضول
[=Verdana] ابـن اثير از ابن اسحاق نقل مي کند که : مرداني از ((جرهم )) و ((قطورا)) که نامهايشان همه از ماده ((فـضـل )) مشتق بوده است فراهم شده و پيماني بسته بودند که در داخل مکه ستمگري را مجال اقـامت ندهند و پس از آن که اين پيمان کهنه شد و جز نامي از آن درميان قريش باقي نبود, ديگر بار به وسيله قبايل قريش تجديد شد و قريش آن را((حلف الفصول )) ناميد 30
اول کسي که در اين کار پيشقدم شد ((زبيربن عبدالمطلب )) بود که طوايف قريش رادر دارالندوه فراهم ساخت و از آن جا به خانه ((عبداللّه بن جدعان تيمي )) رفتند و در آن جا پيمان بستند31

ادامه دارد....!!

[=Century Gothic]سفر دوم شام و ازدواج با خديجه
[=Century Gothic] 1 ـ ((خديجه )): دختر ((خويلد)) (ابن اسدبن عبدالعزي بن قصي ) که پانزده سال پيش ازواقعه فيل تـولـد يـافـت32 , زني تجارت پيشه و شرافتمند و ثروتمند بود, مردان را براي بازرگاني اجير مي کرد و سرمايه اي براي تجارت در اختيارشان مي گذاشت و حقي برايشان قرار مي داد و چون از راسـتـگويي و امانتداري رسول خدا خبر يافت , نزد وي فرستاد و به او پيشنهاد کرد که همراه غلام وي ((ميسره )) براي تجارت ازمکه رهسپار شام شود, رسول خدا پذيرفت و به شام رفت33
اين سفر چهارسال و نه ماه و شش روز پس از ((فجار)) چهارم روي داد رسول خدا در اين هنگام بيست و پنج ساله بود و چون به ((بصري )) رسيد ((نسطور)) راهب وي را ديد و ((ميسره )) را به پيامبري او مژده داد وميسره در اين سفر از رسول خدا کراماتي مشاهده کرد که او را خيره ساخت , چون به مـکـه بازگشت , از آنچه از نسطور راهب شنيده و خود ديده بود, خديجه را آگاه ساخت وخديجه هـم در ازدواج با رسول خدا رغبت کرد 34
و علاقه مندي خود را به ازدواج باوي اظهار داشت رسـول خـدا نـيـز بـا عـمـوي خـود ((حـمزة بن عبدالمطلب )) نزد پدر خديجه رفت و خديجه را خواستگاري کرد35 .

بـرخـي گـفـتـه انـد کـه ((خـويـلـد)) پـدر خـديـجـه پـيـش از ((فـجـار)) مرده بود و عموي خـديـجـه ((عـمروبن اسد)) وي را به رسول خدا تزويج کرد36
تاريخ ازدواج دو ماه و بيست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام بود37 .
رسـول خدا بيست شتر جوان مهر داد و خطبه عقد را ابوطالب ايراد کرد, پس ازانجام خطبه عقد, ((عـمـروبـن اسـد)) عـموي خديجه گفت : محمدبن عبداللّه بن عبدالمطلب يخطب خديجة بنت خـويـلد, هذاالفحل لايقدع انفه يعني : ((محمد پسرعبداللّه بن عبدالمطلب از خديجه دختر خويلد خواستگاري مي کند, اين خواستگاربزرگوار را نمي توان رد کرد)).
ام الـمـؤمـنين خديجه در چهل سالگي به ازدواج رسول خدا درآمد و همه فرزندان رسول خدا جز ((ابراهيم )) از وي تولد يافتند.
خـديـجـه قـبـل از ازدواج بـا رسـول خـدا, نخست به ازدواج ((ابوهاله تميمي )) و بعد ربه ازدواج ((عـتـيـق 38بن عائذ39 بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم ))
درآمده بود وي حدودبيست و پنج سال با رسول خدا زندگي کرد و در شصت وپنج سالگي (سال دهم بعثت )وفات کرد.40

ادامه دارد....!!

[=Century Gothic]
2 ـ ((سـوده )): دخـتـر ((زمـعـة بن قيس )) بود که رسول خدا او را پس از وفات خديجه وپيش از ((عـايـشـه )) بـه عـقـد خـويـش درآورد ((سـوده )) نـخـسـت بـه ازدواج پـسـرعـمـوي خـويـش ((سـکران بن عمرو)) درآمد و با سکران که مسلمان شده بود به حبشه هجرت کرد و پس ازچند ماه به مکه بازگشتند سکران پيش از هجرت رسول خدا در مکه وفات يافت و((سوده )) به ازدواج رسـول خـدا درآمـد41 وي در آخـر خـلافـت ((عـمـر)) و يا در سال 54هجري وفات کرد42

3 ـ ((عايشه )): دختر ((ابوبکر (عبداللّه ) بن ابي قحافه (عثمان ))) از ((بني تيم بن مره ))که در مکه و در هفت سالگي به عقد رسول خدا درآمد و در سال57 يا58 هجري وفات کرد43

4 ـ ((حـفـصـه )): دخـتر ((عمر بن خطاب )) ابتدا به ازدواج ((خنيس بن حذافه سهمي ))درآمد, ((خـنـيـس )) پيش از آن که رسول خدا به خانه ((ارقم )) درآيد اسلام آورد و در بدر واحد شرکت کرد و در احد زخمي برداشت که براثر آن وفات يافت .
((حـفصه )) بعد از عايشه , در سال سوم هجرت به ازدواج رسول خدا درآمد و درسال41 يا 45 و به قولي سال 27 هجرت وفات يافت44 .

5 ـ ((زيـنـب )): دختر ((خزيمة بن حارث )) از ((بني هلال )) بود, او را ((ام المساکين ))مي گفتند, شـوهـرش ((عـبـداللّه بن جحش اسدي ))45 در جنگ احد به شهادت رسيد, بعداز حفصه به ازدواج رسول خدا درآمد و پس از دو يا سه ماه در حيات رسول خدا وفات يافت .
6 ـ ((ام حـبـيـبـه )) رمـلـه : دخـتـر ((ابـوسـفـيـان )) از ((بـنـي اميه )) بود که با شوهر مسلمان خـود((عـبـيـداللّه بـن جـحس )) به حبشه هجرت کرد, عبيداللّه در حبشه نصراني شد و سپس از دنـيارفت ام حبيبه به توسط نجاشي پادشاه حبشه در همان جا به عقد رسول خدا درآمد وآنگاه به مـديـنه فرستاده شد گويند نجاشي از طرف رسول خدا چهارصد دينار کابين به وي داد و آن که ام حبيبه را به ازدواج رسول خدا درآورد((خالدبن سعيدبن عاص ))بود46 .

7 ـ ((ام سـلـمـه )) هـنـد: دخـتـر ((ابـوامـيـه مـخـزومـي )) و شـوهـرش ((ابوسلمه )):عبداللّه بن عبدالاسدمخزومي )) پسرعمه رسول خدا بود ((ابوسلمه )) بر اثر زخمي که درجـنـگ احد برداشته بود به شهادت رسيد, آنگاه ((ام سلمه )) به ازدواج رسول خدا درآمد وبين سالهاي 60 تا 62 بعد از همه زنان رسول خدا وفات کرد.

8 ـ ((زينب )): دختر ((جحش )) از ((بني اسد)) دختر عمه رسول خدا بود که به دستورآن حضرت به عقد ((زيدبن حارثه )) درآمد و آنگاه که زيد او را طلاق داد پس از ام سلمه به همسري رسول خدا سرافراز گشت وفات زينب در سال بيستم هجري بوده است47 .

9 ـ ((جـويـريـه )): دخـتر ((حارث بن ابي ضرار)) از قبيله ((بني المصطلق خزاعه )) بود که در سال پنجم يا ششم هجرت در غزوه بني المصطلق اسير شد, رسول خدا قيمت او را دادو او را آزاد کرد و به اختيار خودش به ازدواج رسول خدا درآمد وي در سال 50 يا 56هجري از دنيا رفت .

10 ـ ((صـفـيـه )): دخـتـر ((حـيـي بـن اخـطب )) از يهوديان ((بني الن ضير)), ابتدا همسر((سلا م بـن مـشـکم )) و سپس ((کنانة بن ربيع )) بود ((کنانه )) در جنگ خيبر (صفر سال هفتم هجرت ) کـشته شد و صفيه به اسارت درآمد و رسول خدا او را آزاد کرد و به زني گرفت ودر سال پنجاهم هجرت در خلافت ((معاويه )) درگذشت .

11 ـ ((مـيـمـونـه )): دخـتـر ((حـارث بـن حـزن )) از ((بـنـي هـلال )) بـود کـه ابـتـدا بـه ازدواج ((ابـورهـم بـن عـبـدالـعـزي )) درآمـد, سـپـس در ذي الـقـعـده سـال هـفتم هجري در سـفر((عمرة القضا)) به وسيله ((عباس بن عبدالمطلب )) در سرف به عقد رسول خدا درآمدوي در سال 51 يا 63 يا 66 هجري در همان ((سرف )) درگذشت .
از ايـن يـازده زن : دو نفر (خديجه و زينب دختر خزيمه ) در حيات رسول خدا و نه نفر ديگر پس از وفات رسول خدا وفات يافته اند.

ادامه دارد....!!

موضوع قفل شده است