زید بن علی و زیدیه چه کسانی اند؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زید بن علی و زیدیه چه کسانی اند؟

زیدیه 1 . شخصیت زید زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب مکنی به ابو الحسن در سال 75 ق از کنیزی که مختار به امام سجاد علیه السلام هدیه کرده بود متولد شد .زید در مکتب پدر وبرادرش امام سجاد و امام باقر علیهما السلام تحصیل کرد او مردی دانشمند، پارسا ،ظلم ستیز وانقلابی بود. امام رضا علیه السلام وی را از علمای آل محمد شمرده است .زید از کثرت انس با قرآن به حلیف القرآن شهرت داشت .زید در دوران هشام بن عبد الملک در کوفه قیام کرد و در ذیحجه [ یا صفر] سال 122 ق در 42 سالگی به شهادت رسید بدن او چهار سال بر دار بود تا در سال 126 یوسف بن عمر جسدش را سوزاند. نهضت زید بوسیله فرزندش یحیی و پیروانش ادامه یافت و در کوفه و عراق سپس در ایران و یمن گسترش یافت . اصحاب ،یاران و معتقدان به امامت زید بن علی را زیدیه می خوانند در شماره های بعد برخی اعتقادات مذهب زیدی و شخصیت زید از دیدگاه ائمه و علمای اثنی عشری بررسی می شود.

زیدیه در لفظ به گروهی که منسوب به زيد بن علی بن حسین بن علی بن أبي طالب(علیهم) هستند، اطلاق می شود(عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحادة، بيروت: دار الفكر، ط الثانية، 1408هـ.ق/1988م(، ج1 ص248). سمعانی در انساب خود زیدیه را اینگونه تعریف کرده است: «زَیدی لفظی است که نسبت داده می شود به زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) و جماعت زیدیه منسوب هستند به زید بن علی نسباً یا مذهباً».(عبد الكريم بن محمد بن منصور التميمي السمعانى‏، الانساب، تحقيق عبد الرحمن بن يحيى المعلمى اليمانى (حيدر آباد: مجلس دائرة المعارف العثمانية، ط الأولى، 1382هـ ق/1962 م) ج 6،ص365) از این رو در اصطلاح دانش فرقه شناسی زیدیه به شاخه‏ای از مذهب تشیع گفته می‏شود که پیروان آن معتقد به امامت زید بن علی بن حسین(ع) هستند(أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر( تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة 1409م) چ دوم ، ص208 ؛ ابی منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم،)بیروت: دار الآفاق الجدیده، الطبعة الثالثة، 1978 م(، ص25). نوبختی زیدیه را اینگونه تعریف کرده است:
« ....فرقة قالت ان الامامة صارت بعد مضی الحسین فی ولد الحسن و الحسین فهی فیهم خاصة دون سائر ولد علی بن ابی طالب وهم کلهم فیها شرع سواء من قام منهم و دعا الی نفسه فهو الامام المفروض الطاعة» .
....گروهی بعد از درگذشت حسین (ع) گفتند: امامت فقط در فرزندان حسن و حسین می باشد و سایر فرزندان علی (ع) را شامل نمی شود، همه در امامت مساویند، هر کس از ایشان قیام کند و دعوت به خود نماید امام است و اطاعت از او واجب است. این گروه آن هنگام که زید بن علی در کوفه قیام کرد به او پیوستند و او را به امامت برگزیدند و همگی زیدیه نام گرفتند(ابی محمد حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة،(استانبول، 1931 م)، ص 48-49).

گاه زیدیه، حسینیه هم خوانده شده اند، اینان قائلند؛ هر کس از خاندان محمّد مردمان را به خدا دعوت کند و امر خویش را اظهار کند، امام واجب الاطاعة است و هر کس از امام فوق سرپیچی کند و در قیام او را یاری نکند و مردمان را به خویشتن بخواند کافر است(فرق الشیعة، ص58) . امامان زیدیه نیز با تعابیر گوناگون و بیان اینکه این فرقه بر اساس دیدگاههای اعتقادی و نه بر اساس دیدگاههای فقهی به زید بن علی منسوب هستند، این تعاریف را مورد تاکید قرار داده اند .

به طور کلی در مورد اغلب مسائل مربوط به زید بن علی اختلاف اقوال فراوان دیده می شود، مانند اختلاف در علل و اسباب خروج و قیام زید، اختلاف زمان تولد و شهادت او، اختلاف در شخصیت و دیدگاه های فقهی، کلامی و اختلاف در تأثیر پذیری زید از واصل بن عطاء(رئیس معتزله) و ابو حنیفه(رئیس مذهب فقهی حنفی) . این اختلاف در مورد بیشتر حوادث واقع شده در دوران امویان وجود دارد و منشأ این اختلاف را می توان وجود روایات مختلف و احیاناَ متضاد در منابع و وابستگی مورخان به حکومت های وقت جستجو کرد. این امر باعث شده تا هر یک از نویسندگان و اندیشمندان بعدی برای اثبات نظریه خود به ردّ و توجیه این روایات بپردازند.(برای دیدن این اختلاف رجوع کنید به: طبري،ج7، ص160-180)

در مورد تاریخ ولادت زید گر چه به طور روشن و صریح تعیین نشده است امّا طبق بهترین قول و شواهد موجود در منابع تاریخی همچون مقاتل الطالبین، طبقات کبری و طبقات ابن سعد که سنّ زید را هنگام شهادت چهل و دو سال ذکر کرده اند و شهادت او بر اساس منابعی همچون طبری در سال 122 هـ ق در کوفه اتفاق افتاده است ، پس می توان نتیجه گرفت که ولادت زید بن علی (ع) حدود سال 80 هـ ق در مدینه منوّره بوده است . او دارای شش زن بوده که سه نفرشان ام ولد(کنیز) بودند. زید از همسران خود صاحب چهار پسر به نام های: یحیی بن زید، مقتول در خراسان به سال 125هـ و امام بعدی زیدیان، عیسی بن زید، حسین بن زید و محمد بن زید و دختری از او باقی نماند(برای مطالعه و بررسی بیشتر به حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی ، ص9-15).

انشعابات و مبانی فکری زیدیه :
عمده این انشعابات زیدیه بر اساس دیدگاه آنان درباره امامت و رهبری جامعه شکل گرفت و به سه گروه تقسیم شدند:
1. جارودیه (سرحوبیه )
فرقه ای از زیدیه که به ابو الجارود زیاد بن منذر منسوب بودند . این گروه قائل بودند که پیامبر(ص) در نصّ خود بدون آن که نام حضرت علی(ع) را به زبان آورد در توصیفی که از جانشین خود کرد او را به امامت و رهبری برگزید ؛ و قائل شدند چون صحابه دست بیعت ندادند، کافر شدند. به همین دلیل خلیفه اوّل و دوّم را دشنام می دادند و حکم به گمراهی و کفر این دو می کردند
2. صالحیّه (بتریّه)
این گروه به پیروان دو نفر یکی حسن بن صالح بن حیّ و دیگری کثیر النواء ملقب به ابتر گفته می شود.
این گروه از جارودیه به انحراف کمتری دچار شدند و به آراء زید نزدیک تر بودند و عقیده داشتند هر چند خلافت و امامت بعد از پیامبر، حق علی بن ابی طالب بود و او افضل و اولی برای رسیدن به خلافت بود ولی چون آن حضرت، خود از این مقام کناره گیری کرد، لذا خلافت سه خلیفه نخست بلا اشکال است .
3. سلیمانیه (جریریه)
این گروه بر محور افکار و اعتقادات شخصی به نام سلیمان بن جریر رقّی شکل گرفتند
اینان همچون سایر شیعیان امامت را پس از رحلت پیامبر، حق حضرت علی (ع) می دانند و معتقدند، امامت باید بر اساس شوری و حداقل با رأی دو نفر از بزرگان مسلمانان تعیین شود.(برای مطالعات بیشتر نگاه کنید: سعد بن عبد الله اشعری القمی، المقالات و الفرق، ص158 ؛شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص225 ؛ بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ص23-28 ؛ سمعانى‏، الانساب، ج2، ص78)

ضمن تشکر از بنان عزیز
به عرض می رساند درباره زیدیه بحث های نسبتا مفصلی در سایت شده است، که دوستان بزرگوار را به این آدرسها ارجاع می دهیم .

http://www.askdin.com/showthread.php?t=669

http://www.askdin.com/showthread.php?t=760

دولت ها و حکومت های زیدی
1- ادریسیان

ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) از یاران شهید فخ که پس از شهادت او، به مصر فرار کرد و از آن جا عازم دیار اندلس (مغرب) شد. او با توجه به دارا بودن امتیاز انتساب به اهل بیت پیامبر(ص) و با شعار نشر اسلام وی توانست جامعه قبایلی مغرب را برای برپایی یک حکومت مستقل متحد سازد و برای اولین بار حکومت شیعی علوی را در سال 172 هـ ق در آن منطقه به وجود آورد که نزدیک به دو قرن ادامه پیدا کرد (تا سال 317 حکومتشان توسط مروانیان از بین رفت)( تاریخ ابن خلدون، همان، ج4، ص10-24).

دولت ها و حکومت های زیدی
2- علویان طبرستان

پس از قیام زیدیان در مناطق مرکزی جهان اسلام و سرکوب آنها، بسیاری از سادات و زیدیان به نقاط مختلف کوچ کردند. به علّت شرایط خاص جغرافیایی شمال ایران وجود زمینه های مناسب اجتماعی برای دعوت مردم و جلب حمایت آنان، جمعی از سادات مانند یحیی بن عبدالله بن حسن بن ثالث برادر مؤسس ادریسان به بلاد دیلم و گیلان روی آوردند(بلاذری، ج3 ، ص136).
در سال 250 هجری، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) که معروف به داعی کبیر بود، به هنگام خلافت مستعین بالله علیه عباسیان قیام کرد. مخالفت مردم چالوس و طبرستان با جابر بن هارون نصرانی فرستاده والی عباسی سبب شد تا حسن بن زید از شهر ری که محل اقامتش بود به سوی طبرستان حرکت کند. پس از ورود، مردم طبرستان و دیلم با او بیعت کردند و توانست در آمل، سلیمان بن عبدالله را شکست دهند. پس از آن منطقه ری تا نزدیک همدان را از دست طاهریان خارج کرد(طبري، ج 9، ص271-277 ؛ ابن اثير، ج7، ص130-134 ؛ تجارب الأمم، ج4، ص330-334).
حسن بن زید در اعلامیه ای «حی علی خیر العمل» را به اذان اضافه کرد و دستور داد تا «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نماز با صدای بلند ادا کنند. در نماز صبح قنوت را واجب کرد(تاریخ طبرستان، ص239-240).
پس از این دوره تا امامت داعی صغیر، امامان زیدی دیگری به خلافت رسیدند، اما پس از کشته شدن داعی صغیر، زیدیان شمال ایران جزء مقاطع کوتاهی موفق به بر پایی حکومتی یک پارچه نشدند. با توجه به حمله مغول و جریانات داخلی مانند حضور اسماعیلیان، گرچه امامان دیگری در بین زیدیان طبرستان پدیدار شدند اما با تسلط صفویه به مرور مذهب زیدیه در ایران از بین رفت و شیعه اثنی عشری بر این مناطق مسلط گردید.

دولت ها و حکومت های زیدی
3- دولت زیدیه یمن

سی سال پس از تشکیل دومین حکومت زیدی، در سال 284 هـ ق یحیی بن حسین بن قاسم رسی معروف به الهادی الی الحق المبین، حکومت زیدیان یمن را تشکیل داد. هیچ کدام از ائمه زیدی از حیث علمی قابل مقایسه با الهادی دانسته نشده اند . شخصیت علمی اش را نزد پدر و عمو هایش در مدینه پرورش داد و اولین کتابش را در سن هفده سالگی نوشت و به درجه اجتهاد رسید. از این رو وی را مهمترین شخصیت علمی پس از زید بن علی در مذهب زیدی دانسته اند.
پس از الهادی الی الحق و طی تحولات بعدی جزیرة العرب و جهان اسلام، سایر ائمه زیدی در دوران های مختلف، هدایت زیدیان یمن را در دست خود حفظ کردند و توانستند مهمترین پایگاه زیدیان را که تا عصر حاضر وجود دارد، تاسیس نمایند. به طور خلاصه می توان دورانهای تاریخی زیدیان یمن را به سه بخش کلی تقسیم نمود، که عبارتند از:
1. دوره تشکیل حکومت تا سقوط توسط اسماعیلیان (از سال 284 هـ ق تا 444 هـ.ق).
2. دوره احیاء زیدیه (از سال 532 هـ ق تا 965 هـ ق).
3. دوره مبارزه با عثمانی تا حضور جمهوری در یمن (از سال 965 هـ.ق تا 1382 هـ.ق).
(المصابیح، ص581 ؛ درر الاحادیث النبویه بالاسانید الیحیویه، ص151 ؛ الحیاة السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی، ص183 به بعد).

دولت زیدیه یمن
یکی از معدود دولت های شیعی که هنوز پیروانش به حیات سیاسی خود در یمن ادامه میدهند این دولت شیعی می باشد.
سی سال پس از تشکیل دومین حکومت زیدی(علویان طبرستان)، در سال 284 هـ ق یحیی بن حسین بن قاسم رسی معروف به الهادی الی الحق المبین، حکومت زیدیان یمن را تشکیل داد و در ذی حجه سال 298 هـ ق در سن پنجاه و سه سالگی و پس از چهارده سال حکومت بر یمن در حالی که اثر جراحت در پایش دیده می شد ، از دنیا رفت و در جلوی محراب مسجد صعده که خود بنا کرده بود دفن کردند .
هیچ کدام از ائمه زیدی پس از وی، از حیث علمی قابل مقایسه با الهادی دانسته نشده اند . شخصیت علمی اش را نزد پدر و عمو هایش در مدینه پرورش داد و اولین کتابش را در سن هفده سالگی نوشت و به درجه اجتهاد رسید. از این رو وی را مهمترین شخصیت علمی پس از زید بن علی در مذهب زیدی دانسته اند . مهمترین کتاب وی «الاحکام فی الحلال و الحرام» در فقه می باشد که تفصیل ادله و سنن به شمار می آید . چون جامع ترین و مفید تراز این کتاب در فقه زیدی وجود ندارد به «الجامع» معروف شده است .
پس از الهادی الی الحق و طی تحولات بعدی جزیرة العرب و جهان اسلام، سایر ائمه زیدی در دوران های مختلف، هدایت زیدیان یمن را در دست خود حفظ کردند و توانستند مهمترین پایگاه زیدیان را که تا عصر حاضر وجود دارد، تاسیس نمایند. به طور خلاصه می توان دورانهای تاریخی زیدیان یمن را به سه بخش کلی تقسیم نمود، که عبارتند از:
1. دوره تشکیل حکومت تا سقوط توسط اسماعیلیان (از سال 284 هـ ق تا 444 هـ.ق).
2. دوره احیاء زیدیه (از سال 532 هـ ق تا 965 هـ ق).
3. دوره مبارزه با عثمانی تا حضور جمهوری در یمن (از سال 965 هـ.ق تا 1382 هـ.ق).

(برای مطالعه بیشتر نگاه کنید: الافادة فی تاریخ ائمة الزیدیة، ص145 ؛ تثبیت الامامة(مقدمه)،ص3 ؛ المصابیح، ص581 ؛ ، درر الاحادیث النبویه بالاسانید الیحیویه، ص151 ؛ الحیاة السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی، ص183 به بعد ؛ الاحكام في الحلال والحرام، ج2، ص10 ؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، ج8، ص141 ).

:Ealam:

یکی از فرزندان امام سجاد زید بن علی بود و او بر ضد بنی امیه قیام کرد و بنی امیه او را به دار اویختند . مشهور است که گویند: بدن مطهر او سه روز زیر خورشید داغ بود و همیشه پرندگان برای او سایبان می ساختند . الان کسانی از نسل او هستند که زمام فرقه ی زیدیه را بدست گرفتند . زیدی ها الان جز مذاهب زنده ی جهان هستند

زيد کيست
زيد از ستم حاكمان اموى و ماموران آنان بر مسلمانان رنج مى‏برد و از وضعى كه مردم در آن به سر مى‏بردند آزرده بود. مى‏خواست دست اين خاندان و گماردگان آنان را از سر مردم كوتاه كند.
ابو الفرج به اسناد خود از عبد الله پسر مسلم بابكى روايت كند: با زيد بن على روانه مكه شدم، چون شب به نيمه رسيد و ثريا راست ايستاد، زيد مرا گفت: بابكى! ثريا را مى‏بينى؟ آيا دست كسى بدان مى‏رسد؟ گفتم: نه. گفت: به خدا دوست داشتم دستم بدان برسد و به زمين يا هر جاى ديگر بيفتم و پاره پاره شوم و خدا ميان امت محمد سازوارى پديد آورد. (1)
از اين گفتگو مى‏توان دريافت در آن روزگار وضع اجتماعى چگونه بوده و زيد تا چه اندازه از نابسامانى اوضاع و ستمى كه بر مسلمانان مى‏رفته، رنج مى‏برده است. و نشان مى‏دهد او در قيام خود خشنودى خدا و آسودگى مسلمانان را مى‏خواسته است. امام صادق (ع) در باره اوفرموده است: او از علماى آل محمد (ص) بود. براى خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جنگيد تا كشته شد. (2)
زيد پيوسته انتظار فرصت مى‏برد تا همراهانى بيابد و با يارى آنان مردم را از ستم حاكمان اموى برهاند. سرانجام اين فرصت را يافت. مردم بدو وعده يارى دادند، اما وعده دهندگان عراقيان بودند. مردمى كه نظير همين فرصت را براى امير مؤمنان على (ع) و امام مجتبى و سيد الشهدا فراهم آوردند و مانند همين وعده‏ها را به آنان دادند، اما چون خطر را پيش رو ديدند، خود در خانه‏ها خزيدند و آنان را به دشمن واگذاردند.
تاريخ نويسان سبب قيام زيد و چگونگى قيام او را گونه‏گون نوشته‏اند. ابن اثير در يكى از روايتهاى خود نويسد: زيد و داود بن على بن عبد الله بن عباس و محمد بن عمر بن على بن ابيطالب نزد خالد بن عبد الله قسرى حاكم عراق رفتند. خالد آنان را جايزت داد و آنان به مدينه بازگشتند. چون يوسف پسر عمر به جاى خالد حكومت‏يافت، به هشام نوشت: خالد زمينى را از زيد به ده هزار دينار خريده، سپس زمين را بدو داده. هشام به حاكم مدينه نوشت زيد و آنان را كه با او همراه بوده‏اند نزد وى بفرستد. چون آن گروه نزد هشام رسيدند، ماجرا را از آنان پرسيد. آنان گرفتن جايزه را اقرار كردند و جز آن را انكار نمودند و بر آن سوگند خوردند. هشام سخن آنان را پذيرفت و گفت: بايد به عراق برويد و با خالد رو به رو شويد. آنان با ناخشنودى پذيرفتند و به عراق رفتند و با خالد روبه رو گشتند. در بازگشت از كوفه به قادسيه رسيدند، مردم كوفه به زيد نامه نوشتند و او نزد آنان بازگشت. (3)

1. مقاتل الطالبيين، ص 129.
2. عيون اخبار الرضا، ص 195.
3. الكامل، ج 5، ص 229.
ادامه دارد

و در روايتى ديگر نويسد: خالد مدعى شد مالى را نزد زيد و داود و تنى چند از قريش به وديعت نهاده است و چون آنان براى روبه رو شدن با خالد به عراق آمدند، يوسف زيد را گفت: خالد مدعى است مالى را نزد تو به وديعت نهاده، زيد گفت: چگونه كسى كه پدران مرا دشنام مى‏دهد مال به من مى‏سپارد؟
يوسف خالد را نزد خود خواند و او در حالى كه عبايى پوشيده بود بر وى در آمد. يوسف پرسيد: زيد گرفتن وديعت را منكر است چه مى‏گويى؟
-مى‏خواهى بر گناهى كه در باره من كرده‏اى گناه ديگر بيفزايى؟ چگونه من كه او و پدرانش را بر منبر دشنام مى‏دهم وديعت نزد او مى‏نهم؟
پس چرا چنان گفتى؟
-مرا سخت‏شكنجه مى‏كردند. گفتم شايد فرجى پيش آيد. (1)
مصعب زبيرى كه نوشته او مقدم بر طبرى و ديگران است چنين نويسد: زيد نزد هشام رفت و او وى را نزد يوسف بن عمر به كوفه فرستاد. يوسف او را سوگند داد و او سوگند خورد مالى نزد او نيست. يوسف او را رها ساخت. زيد از كوفه به قادسيه رفت. در آنجا شيعه گرد او را گرفتند و از او خواستند برگردد و خروج كند. (2)
و يعقوبى نوشته است: زيد نزد هشام رفت. هشام پرسيد: خالد بن عبد الله مى‏گويد ششصد هزار درهم نزد تو وديعت نهاده است. زيد پاسخ داد: خالد چيزى نزد من ندارد.
-پس بايد نزد يوسف بن عمر بروى تا شما را رو به رو كند. -مرا پيش بنده ثقيف مى‏فرستى تا سخريه‏ام كند؟ -بايد نزد او بروى.
سپس گفت: به من گفته‏اند تو كنيززاده خود را سزاوار خلافت مى‏دانى! -به خدا اسحاق فرزند آزاده زن و اسماعيل كنيز زاده بود. خدا فرزندان اسماعيل را به خود مخصوص گردانيد تا آنجا كه رسول خدا از آنان بود. هشام. از خدا بترس!
-چون تويى چون مرا به تقوا امر مى‏دهد؟ -آرى همه بايد يكديگر را به تقوا سفارش كنند.
هشام او را با فرستادگان خويش به عراق روانه كرد. چون زيد از نزد او بيرون آمد گفت: به خدا هيچ كس زندگانى را دوست نداشت جز كه خوار شد و اين نشانه‏اى بود كه زيد قيام خواهد كرد. هشام به يوسف بن عمر حاكم عراق نوشت: چون زيد بن على نزد تو آيد او را با خالد رو به رو كن. مبادا بيش از يك ساعت نزد تو بماند. چه او را مردى شيرين زبان، سخت‏بيان و سخن آرا ديدم و مردم عراق زود به سوى چنين كسان روى مى‏آورند. (3)
طبرى اين داستان را با اندك اختلاف آورده است و چنين اختلافها طبيعى است، چه از زمان آن حادثه تا عصر طبرى و يعقوبى حدود دويست‏سال گذشته است و هر يك از راويان يا حادثه را به گونه‏اى ديگر شنيده و يا جزئيات را فراموش كرده و از خود چيزى بدان افزوده است.
به نقل يعقوبى: زيد نزد عامل عراق آمد و او وى را با خالد روبه رو كرد و دروغ خالد آشكار شد. يوسف زيد را گفت: امير المؤمنين مرا فرموده است‏ساعتى بيش تو را در كوفه نگذارم. زيد گفت: مرا سه روز فرصت‏بده تا استراحت كنم.
-ممكن نيست. -همين امروز. -يك ساعت ديگر هم نه.
ماموران يوسف، زيد را از كوفه بيرون بردند و چون به عذيب (4) رسيدند بازگشتند. پس از رفتن آنان زيد به كوفه بازگشت و شيعيان گرد او را گرفتند. يوسف آگاه شد و به سر وقت زيد آمد و ميان او و همراهان زيد جنگ در گرفت و زيد كشته شد. (5)

1. مقاتل الطالبين .ص 230-229.
2. نسب قريش، ص 61.
3. تاريخ يعقوبى، ج 3، ص 65. و رجوع شود به: البيان و التبيين، ج 1، ص 310 و عقد الفريد، ج 5، ص 210.
4. جايى نزديك قادسيه.
5. يعقوبى، ج 3، ص 66.

ادامه دارد

اما يعقوبى يا خواسته است داستان را مختصر كند، يا از روايت كننده‏اى به اختصار شنيده است.
ابن اثير نويسد زيد از نزد هشام به كوفه آمد و پنهان به سر مى‏برد و از خانه‏اى به خانه‏اى مى‏شد. شيعه نزد او مى‏آمدند و با وى بيعت مى‏كردند

بيعت او چنين بود:

شما را به كتاب خدا مى‏خوانم و سنت پيغمبر او و جهاد با ستمكاران و يارى مستضعفان و كمك به محرومان و قسمت كردن بيت المال ميان مستحقان آن، به طور مساوى، و رد مظالم و يارى اهل بيت. آيا بدين شرط بيعت مى‏كنيد؟
اگر مى‏گفتند آرى، دست‏خود را بدانها مى‏داد و مى‏گفت: عهد خدا و ميثاق او و ذمه او و ذمه رسول خدا بر عهده توست كه به بيعت‏با من وفا كنى و با دشمنان من بجنگى و در آشكارا و نهان خير خواهى را از من دريغ ندارى. چون مى‏گفت: آرى، دست‏خود را به دست او مى‏كشيد و مى‏گفت: خدايا گواه باش! و بدين ترتيب پانزده هزار تن و گفته‏اند چهل هزار تن با او بيعت كردند. (1)
ابن اثير در روايتى ديگر نويسد:
زيد به همراهى داود بن على براى رويارويى با خالد به كوفه آمد، سپس در كوفه ماند. شيعيان كوفه نزد او مى‏رفتند و از او مى‏خواستند خروج كند. و مى‏گفتند ما اميدواريم، تو از جانب خدا يارى شده (منصور) هستى.
اين روزگارى است كه بنى اميه در آن تباه مى‏شوند. يوسف چون رفتن مردم را نزد او ديد بر او سخت گرفت تا كوفه را ترك گويد و او بهانه مى‏آورد تا آنكه ناچار شد از كوفه بيرون رود. چون به قادسيه يا ثعلبيه رسيد، مردم كوفه در پى او رفتند و گفتند: ما چهل هزار تن هستيم كه با تو يك سخنيم. در اينجا از شاميان كسى نيست. زيد گفت: مى‏ترسم مرا تنها بگذاريد، چنان كه با پدر و جدم كرديد. آنان سوگند خوردند كه چنين نيست. داود كه همراه او آمده بود گفت: پسر عمو! اينان تو را فريب مى‏دهند. مگر جدت على و حسن را كه از تو عزيزتر بودند تنها نگذاشتند؟ مگر حسين را نكشتند؟ با اينها مرو!
اطرافيان زيد گفتند: او مى‏خواهد تو را از اين كار باز دارد چرا كه خاندان خود را براى حكومت‏سزاوارتر مى‏پندارد.
زيد به داود گفت: على با معاويه مى‏ستيزيد كه مردى زيرك بود. حسين را يزيد هنگامى كشت كه دولت‏يار آنان بود.
داود گفت: مى‏ترسم اگر با آنان به كوفه باز گردى كسى نزدشان دشمن‏تر از تو نباشد.
داود به مدينه بازگشت و زيد به كوفه. در آنجا مردى كه سلمه نام داشت نزد او آمد و پرسيد: چند تن با تو بيعت كرده‏اند؟
-چهل هزار تن! -با جد تو چند تن بيعت كردند؟ -هشتاد هزار تن! -چند تن با او ماندند؟ -سيصد تن! -تو بهترى يا جدت؟ -جدم! -مردم اين زمان بهترند يا آن زمان؟ -آن زمان! -با اين همه از اين مردم انتظار وفاى بيعت دارى؟ -چه كنم؟ با من بيعت كرده‏اند و بيعت آنان را در گردن دارم.
عبد الله بن حسن بن حسن نيز نامه‏اى به همين معنى و با مضمونى ديگر براى او نوشت. (2)
1.الكامل، ج 5، ص 233.

2. الكامل، ج 5، ص 235-234.
ادامه دارد

زيد در كوفه ماند و ياران خود را آماده كرد و چون مى‏ترسيد او را دستگير كنند، پيش از موعدى كه نهاده بود آماده قيام شد. از آن سويوسف كه در حيره به سر مى‏برد مردم خود را آماده ساخت. مردم كوفه چون از آمادگى يوسف آگاه شدند و دانستند كار سخت گرديده و جنگ در پيش است، در يارى زيد سست‏شدند و حيلتى به كار بردند تا از گرد وى پراكنده گردند. جمعى از سران آنان نزدش آمدند و از او پرسيدند در باره ابو بكر و عمر چه مى‏گويى؟ زيد بر آنان رحمت فرستاد و گفت آنچه مى‏توانم در باره آنان بگويم اين است كه ما به حكومت‏سزاوارتر بوديم. آنان حق ما را از ما گرفتند. اما آنان در كار خود عدالت كردند. گفتند: اگر آنان به شما ستم نكرده‏اند اينان هم با تو ستم نكرده‏اند. پس چرا مى‏خواهى با آنان بجنگى؟
اينان مانند آنان نيستند به ما و شما و خودشان ستم مى‏كنند. ما شما را به كتاب خدا و سنت پيغمبر او (ص) مى‏خوانيم. سنت را بايد زنده كرد و بدعت را ميراند. اگر سخن ما را پذيرفتند نيكبخت‏خواهند بود و اگر نپذيرفتند من بر شما وكالتى ندارم. آنان بيعت وى را شكستند و از گرد او پراكنده شدند. (1)
بلاذرى نويسد: چون كسانى كه با زيد بيعت كرده بودند، دانستند يوسف بن عمر از كار زيد آگاه است و پى او مى‏گردد، تنى چند از آنان نزد او رفتند و گفتند: خدايت رحمت كند در باره ابو بكر و عمر چه مى‏گويى؟
زيد گفت: پس از رسول خدا ما از همه آفريدگان سزوارتر به حكومت‏بوديم. آنان خود را بر ما مقدم داشتند. بر ما و مردم حكومت كردند. به كتاب خدا و سنت رسول رفتار نمودند چون اين سخن را از او شنيدند، بيعت او را به هم زدند و گفتند امام ما محمد بن على بود و پس از او جعفر بن محمد است و او از زيد سزاوارتر است. (2)
به روايت ابن اثير شبى كه زيد آماده خروج شد، تنها دويست و هيجده تن به يارى او آمدند. زيد پرسيد: سبحان الله مردم كجايند؟ گفتند: آنان را در مسجد بزرگ محاصره كرده‏اند. زيد گفت: به خدا كسى كه با ما بيعت كرده نمى‏تواند چنين عذرى بياورد. در اين وقت‏سپاهيانى كه مامور جنگ با او بودند رسيدند. زيد چون مردم خود را اندك ديد به نصر پسر خزاعه كه با او بود گفت: مى‏ترسم كارى را كه با حسين كردند با من كرده باشند. نصر گفت: اما من تا مرگ همراه تو هستم. زيد و تنى چند كه با او بودند دليرانه جنگيدند تا آنكه تيرى به پيشانيش رسيد. او را به خانه‏اى بردند و طبيبى خواستند. چون طبيب تير را از پيشانى او كشيد، زيد جان سپرد. زبيرى شهادت او را روز دوم صفر سال 120 هجرى و در سن چهل و دو سالگى نوشته است. (3)
كسانى كه با او مانده بودند درماندند كه با كشته او چه كنند تا سپاهيان يوسف بدو دست نيابند و سر او را جدا نسازند و بر نيزه نكنند. گفتند او را در آب مى‏افكنيم. بعضى گفتند سر او را به خاك مى‏سپاريم و تنش را ميان كشتگان مى‏اندازيم. سرانجام او را به خاك سپردند و آب بر گور او روان ساختند. اما يكى از حاضران به يوسف خبر داد. به دستور يوسف نعش او را از خاك برون آوردند سر او را جدا كردند و براى هشام فرستادند و تن او را در كناسه (4) كوفه بر دار زدند

1. الكامل، ج 5، ص 243-242.


2. انساب الاشراف، ج 3، ص 240.
3. نسب قريش، ص 61.
4. محله‏اى در كوفه كه جنگ زيد در آنجا رخ داد و يوم الكناسه كه در مجمع الامثال ميدانى آمده اشارت بدان دارد.

ادامه دارد

beroz;122299 نوشت:
یکی از فرزندان امام سجاد زید بن علی بود و او بر ضد بنی امیه قیام کرد و بنی امیه او را به دار اویختند . مشهور است که گویند: بدن مطهر او سه روز زیر خورشید داغ بود و همیشه پرندگان برای او سایبان می ساختند . الان کسانی از نسل او هستند که زمام فرقه ی زیدیه را بدست گرفتند . زیدی ها الان جز مذاهب زنده ی جهان هستند

الن سیدا از نسل زید اند درسته؟

اين که بگوييم همه سادات از نسل زيد شهيد هستند اشتباه است ولي ساداتي از نسل زيد الان هستند
زيد بن على دو يا سه بار ازدواج كرد و داراى چهارفرزند ذكور گرديد. يحيى كه در خراسان شهيد شد و فرزندى نداشت; عيسى جدّ سادات عراقى از نسل زيد; حسين ذوالدمعة، مشهورترين فرد از نسل زيد و محمّد، جدّ سادات عجم.[1] بنابراين بايد توجه داشت كه گاهى در علم أنساب از لفظ زيدى براى نسل زيد بن على استفاده مى شود كه نشانه مذهب آن فرد نيست
سادات زيدي؛ فرزندان زيد بن علي عليه السلام بودند، از جمله حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زيد معروف به علوي قزويني..[2]
1.عُمَرى نسابه، المجدى فى أنساب الطالبيين، ص156ـ193; عبيدلى، تهذيب الانساب، ص190ـ221; الامام زيد بن على المفترى عليه، ص41.
2.زنجاني، الجامع في الرجال، ص 689

عماد;122972 نوشت:
زيد بن على دو يا سه بار ازدواج كرد و داراى چهارفرزند ذكور گرديد. يحيى كه در خراسان شهيد شد و فرزندى نداشت; عيسى جدّ سادات عراقى از نسل زيد; حسين ذوالدمعة، مشهورترين فرد از نسل زيد و محمّد، جدّ سادات عجم.[1] بنابراين بايد توجه داشت كه گاهى در علم أنساب از لفظ زيدى براى نسل زيد بن على استفاده مى شود كه نشانه مذهب آن فرد نيست

ممنون الان یکی بخواهد که نسب اش را پیدا کند به کجا باید مراجعه کند؟

نسل امام حسین(ع) از امام سجاد(ع) ادامه پیدا کرد یا فرزندان و نوه های یگری نیز داشتند؟(ببخشید توی این تایپیک می پرسم)

mkk1369;122981 نوشت:
ممنون الان یکی بخواهد که نسب اش را پیدا کند به کجا باید مراجعه کند؟

بايد به علماي نسابه مراجعه کنيد ،مشهورترين آنان آيه الله مرعشي نجفي بودند که رحلت کردند

با سلام به دوستان گرامی
گسترش حکومتهای زیدی عمدتا در سه نقطه شمال افریقا و طبرستان و یمن بوده است که امروزه خبری ازحکومت آنها نیست و زیدی ها نیز تنها در یمن و برخی از نقاط به صورت پراکنده زندگی می کنند که در فقه نیزتابع ائمه اهل سنت می باشند هر چند در اعتقادات با آنها مخالفند.
در ناحیه شمال آفریقا در سال 172 حکومت کوچکی به نام«ادریسیان»در مغرب بنا نهاده شد که سرانجام این حکومت در سال 375 هجرى دولت ادريسيان كلا برچيده شد و تفكر زيدى در شمال آفريقا محو گرديد. امروزه سادات حسنى با عنوان شرفا و در مذهب مالكى و شافعى، در مغرب مورد احترام اند.

در ناحیه طبرستان از قرن چهارم، سلسله حكومت زيديان برچيده شد و زيديان در كوه ها منزوى بودند. افرادى از علويان دست به قيام هايى زدند كه همه در نهايت منجر به شكست مى شد. در سال 776 هـ. سلسله آل كيا توسط سيد على بن سيد امير كيا در گيلان بنيان نهاده شد كه تا ظهور صفويه فرمانروايى كردند. آخرين فرد اين خاندان، خان احمد گيلانى بود كه به مذهب امامى درآمد. وى در سال 1001 هـ. در درگيرى با سپاه شاه عباس دوم شكست خورد و به شيروان فرار نمود و در غربت از دنيا رفت و زيديه شمال ايران به مذهب امامى گرويدند.

در ناحیه یمن از قرن نهم هجرى در ميان زيديه يمن افرادى پيدا شدند كه از تفكر شيعى فاصله گرفته و به تفكر سلفى و اهل حديث اهل سنت نزديك شدند. اين جريان كه توسط ابن الوزير در قرن هشتم آغاز شد، شديداً تحت تأثير افكار احمد بن حنبل و ابن تيميه بوده است و امروزه وهابيان عربستان از اين جريان در يمن حمايت مى كنند.

محمد بن ابراهيم از نوادگان قاسم رسّى و معروف به ابن الوزير در سال 775 هـ. در يمن به دنيا آمد و پس از تحصيل نزد پدر و برادرش، نزد علماى شافعى مكه به تحصيل پرداخت. وى با تأثر از اهل سنت مكه، روش متكلمين را مردود دانسته و زيديان را به پيروى از احاديث اهل سنت فراخواند و به دفاع از صحابه از جمله ابوهريره پرداخت. مهمترين اثر وى العواصم والقواصم كه در آن با نقل احاديث مجعول از منابع اهل سنت، از انديشه هاى تجسيمى و تشبيهى دفاع مى كند. وى در سال 840 هـ. از دنيا رفت. محمد بن اسماعيل معروف به ابن الامير، در سال 1099 هـ. در كحلان يمن به دنيا آمد. وى پس از تلمذ نزد پدر و علماى زيدى يمن، براى ادامه تحصيل به مكه رفت. او از وهابيت دفاع نمود، اگرچه بعدها كشتار مسلمين توسط وهابيان را تقبيح كرد. وى در كتاب تطهير الاعتقاد خود همانند ابن تيميه و ابن عبدالوهاب، زيارت اهل قبور، نذر براى مردگان، ساخت بنابر قبور و از جمله قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را شرك مى داند.
محمد بن على شوكانى در سال 1172 هـ. در يمن متولد شد و نزد پدر و علماى زيدى يمن درس خواند و در سال 1250 هـ. از دنيا رفت. وى در حدود يكصد اثر در فقه، اصول، حديث، تفسير و تاريخ دارد كه مهمترين آنها نيل الاوطار در شرح منتقى الاخبار (اثر جد ابن تيميه) است. وى كتب حديثى اهل سنت را نزد اساتيد سنى خواند و به يك سلفى تمام عيار تبديل شد. او در بحث صفات خبرى به تجسيم و تشبيه متمايل است، بناى قبور را حرام مى داند، با عرفان مخالف است، انكار وصيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مورد امام على(عليه السلام) را از سوى صحابه از روى عدم علم مى داند و اين وصيت را نيز حمل بر اولويت مى كند.

در سال 1307 هجرى محمدبن يحيى ملقب به حميدالدين، المنصور بالله ادعاى امامت كرده، ولى نتوانست كارى از پيش ببرد، تا اين كه امپراطورى عثمانى در سال 1337ق/ 1918م در جنگ جهانى اوّل از بين رفت و شرايط براى امامت فرزند حميدالدين مهيا گرديد و وى توانست بر يمن تسلط يابد. حكومت فرزندش احمد بن محمد با كودتاى عبدالله سلال در سال 1382ق/ 1962م از بين رفت. از آن زمان به بعد حكومت جمهورى در يمن برپا شده و ديگر ائمه زيديه از اريكه قدرت كنار نهاده شده اند. زيديه حدود نيمى از جمعيت بيست وچند ميليونى كشور يمن را تشكيل مى دهند و برخى از زيديان در منطقه نجران در عربستان و تعدادى از آنها در خارج از يمن زندگى مى كنند

ببخشید چند سوال
1- چرا زید قیام کرد؟ مگر امام معصوم نبودند اگر قیام باید میشد باید امام معصوم قیام میکرد چرا اون قیام کرد؟
2- در اول بحث در مورد تمجید زید بحث شد اما در اواخر تاثیر پذیری زید از افرادی نظیر

واصل بن عطاء(رئیس معتزله) و ابو حنیفه(رئیس مذهب فقهی حنفی) به میان آمد اگر میشه ایشون رو بهتر معرفی کنید من جایی خوندم رابطه اش زیاد با مولا امام محمد باقر (علیه السلام ) خوب نبود.

3- خود جناب زید در شکل گیری مذهب زیدیه نقش داشت؟
4- و مهمترین سوال من درکتاب عصر صفیویه (نوشته رسول جعفریان جلد 1) گفته که اکثر امامزاده های گیلان که التبه امازاده های فراوانی در گیلان وجود دارد در واقع ادمه های زیدیه هستند منظور چیه یعنی تمامی این امامزاده ها بر مذهب زیدیه بودند نه شیعه؟ اگر این امامزاده ها زیدیه هستند تکلیف چیه؟ اصلا زیدیه ها چه تفکری نسبت به ما شیعیان دارند؟
واقعا ممنون میشم

اگر میشه جواب منو بدین

javad_joon;502497 نوشت:
ببخشید چند سوال
1- چرا زید قیام کرد؟ مگر امام معصوم نبودند اگر قیام باید میشد باید امام معصوم قیام میکرد چرا اون قیام کرد؟

واقعا ممنون میشم

با سلام

مرحوم شيخ مفيد مي فرمايد:
زيد پس از امام باقر ـ عليه السلام ـ در ميان برادران خود از نظر دانش و فضيلت، تقوي و عبادت، سخاوت و شجاعت از همه برتر بود و به خونخواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ با شمشير خروج، و امر به معروف و نهي از منكر كرد.
برخي از شيعيان به امامت او معتقد شده اند، زيرا او به فرد شايسته آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ دعوت مي كرد.
از اين رو گروهي خيال كرده اند كه او مردم را بسوي خود دعوت مي كرد.
در حاليكه چنين نبود، زيرا او مي دانست كه برادرش امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ براي تصدي امور مسلمانان از همه شايسته تر است و پدرش امامت را در وصيت خود تصريح كرد و او نيز براي بعد از خود امام صادق ـ عليه السلام ـ را تعيين و اعلام فرموده است.0
امام صادق(ع) نسبت به نهضت‏های علویان، به ویژه قیام زیدبن علی(ع) رضایت قلبی داشته و آن‏ها را پشتیبانی می‏کرد.
پس از شهادت زید، برای وی درخواست رحمت الهی کرد و از خبر شهادتش متأثر شد. موضع امام صادق(ع) نسبت به قیام‏های علویان به وضوح از روایت ذیل بر روشن می‏شود:
در روایت آمده است که در حضور امام صادق(ع) از قیام زیدبن علی(ع) یاد شد، آن حضرت فرمود: «همواره من و شیعیان من، زمانی که یک نفر از آل محمّد: قیام کند، در خیر و خشنودی هستیم، و دوست دارم شخصی از آل محمّد: قیام کند و من نفقه عیال او را بپردازم».1

کشّی از فضیل رسان روایت کند که گفت: با امام صادق(ع) پس از شهادت عمویش زیدبن علی(ع) ملاقات کردم. آن حضرت به من فرمود: ای فضیل، عمویم زیدبن علی(ع) کشته شد؟ گفتم: بله، فدایت شوم.
حضرت فرمود: خدا او را رحمت کند. او مؤمن، عارف، عالم و راستگو بود، و اگر پیروز می‏شد به آنچه گفته بود وفا می‏کرد، و اگر به حکومت می‏رسید، می‏دانست که زمام حکومت را به چه کسی واگذار کند.2

آیا زید ادعای امامت کرد؟
در گفت‏وگوی مأمون با امام رضا(ع) و روایت امام رضا(ع) از پدرش، از جدّش امام صادق(ع) گذشت که ایشان فرمود: زید به خودش دعوت نمی‏کرد، بلکه به آنچه مایه رضایت و خشنودی آل محمّد: بود دعوت می‏کرد. در روایت کشّی هم از فضیل رسان همین کلام نقل شد.
یحیی، فرزند زید، در سخنی با گروهی از شیعیان تأکید می‏کند که پدرم عاقل‏تر از آن است که به ناحق ادعایی کند، بلکه ایشان گفت: شما را به آنچه مایه خشنودی آل محمّد: است، دعوت می‏کنم. و منظور ایشان در این کلام، امام جعفر صادق(ع) بود.3
از اینجا روشن می‏شود که زید(ع) و فرزند شهیدش، یحیی، قایل به امامت امام صادق(ع) بودند و برای خود ادعای امامت نکردند، اما بعدها فرقه زیدیه چنین ادعایی در مورد او مطرح کردند.
البته برخی از منابع از دعوت زید به خودش حکایت دارند: ابن طقطقی می‏گوید: زید به لحاظ علم، زهد، پرهیزگاری، شجاعت، لیاقت و کرم از بزرگان اهل‏بیت: بود و همواره در اندیشه خلافت بود، خود را لایق آن می‏دانست و اعمال و حرکاتش حاکی از این معنا بود.4
اما ضعف و سستی این نظر پس از اطلاع از فرموده امام صادق(ع) در مورد وی و فرزندش یحیی و اطلاع از اهداف قیام وی ـ بر حسب آنچه خودش به آن تصریح کرده است ـ آشکار می‏شود.
همچنین آنچه مسعودی در بیان مجادله شدید بین امام باقر(ع) و زید در مورد امامت آورده، معقول نیست؛ چرا که در پایان این مجادله، به نقل از زید خطاب به امام باقر(ع) آمده است که می‏گوید: «امام کسی است که از حوزه تحت نظر خود دفاع کند و در راه خدا، آن‏گونه که سزاوار است، جهاد کند».5
این گفت‏وگو معقول نیست؛ چرا که رحلت امام باقر(ع) در سال 114ق بوده و قیام زید در سال 122ق، مگر اینکه فرض کنیم این گفت‏وگو بین زید و امام صادق(ع) رخ داده است.
اما پس از آگاهی از نظر امام صادق(ع) در مورد زید و اینکه او امامت را برای خود نمی‏خواسته و به آنچه مایه خشنودی آل محمّد: بوده دعوت می‏کرده است، جعلی بودن این روایت آشکار می‏شود.
همین مطلب را علّامه مجلسی نیز بیان کرده؛ ایشان معتقد است: روایت مذکور توسط اسلاف زیدیه برای مطرح کردن امامت زیدبن علی جعل شده، با اینکه خود زید ادعای امامت نکرده است.6

0-الشامي، فضيلت، تاريخ زيديه در قرن دوم و سوم هجري قمري، ‌ سازمان چاپ مركز، نشر دانشگاهي شيراز، 1367، ص70.
1ـ به نقل از: ابن ادریس، سرائر.
2و3ـ هاشم معروف حسینی، الشیعه بن الاشاعره و المعتزله، ص 67 / ص68.
4ـ محمدبن علی بن طباطبا، پیشین، ص97.
5و6ـ مسعودی، مروج‏الذهب و معادن الجواهر، ج 3، ص217.

میشه به بقیه سوال ها هم پاسخ بدین؟

javad_joon;502497 نوشت:

4- و مهمترین سوال من درکتاب عصر صفیویه (نوشته رسول جعفریان جلد 1) گفته که اکثر امامزاده های گیلان که التبه امازاده های فراوانی در گیلان وجود دارد در واقع ادمه های زیدیه هستند منظور چیه یعنی تمامی این امامزاده ها بر مذهب زیدیه بودند نه شیعه؟ اگر این امامزاده ها زیدیه هستند تکلیف چیه؟ اصلا زیدیه ها چه تفکری نسبت به ما شیعیان دارند؟
واقعا ممنون میشم


با سلام
جواب ٣ سوال را در بالا داده ایم
اما سوال آخر
ورود علويان و سادات به ايران در چهار دوره انجام شد اول: زمان حجاج بن يوسف كه براي فرار از ظلم او به ايران پناه آوردند
دوم : زمان ولايتعهدي امام رضا عليه السلام
سوم زمان خروج و قيام علويان بر عليه عباسيان و شكست آنها و پناه آوردن به شرق.
چهارم : جمعي انبوه از ساداتي هستند كه وقتي علويان زيدي مذهب در طبرستان (مازندران و گيلان) سلسله حكومتي براي خود تشكيل دادند، اين سادات به ايشان پيوستند.
اسفنديار در تاريخ طبرستان آورده كه در اين وقت (اواسط سال 253) به عدد اوراق اشجار (برگ درختان) سادات علويه و بنوهاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت حسن بن زيد رسيدند.1
به همين دليل امام زاده ها در گيلان و مازندران زياد مي باشند مثلا در قائم شهر تعداد 21 امام زاده و بابل 11 امام زاده وجود دارد... و لوحه اي كه در روز فوت بر مزار اين بزرگواران فراهم مي آمد به خط كوفي بود و زمان هاي بعد كه آن را به خط ثلث يا نسخ بر مي گرداندند دشواري هاي خط كوفي در اعراب و قرائت و گاه فرسوده شدن و ريختن برخي كلمات سبب تحريف و تصحيف مي گرديد و چنانچه حسين به صورت حسن و نقي به صورت تقي و ... در مي آمد و در بسياري از موارد در ذكر پدران صاحب مرقد تا اتصال به معصوم از باب اختصار در نسب نام يك يا چند واسطه حذف شده است بدانسان كه اكنون امام زاده هاي فراواني مي بينيم كه فرزندان امام موسي كاظم عليه السلام معرفي شده اند حال آنكه حضرت را به اين كثرت فرزند نبود.2
بنابراين تعداد زيادي از آنها از فرزندان با واسطه امام كاظم(ع) هستند.

1. جمعي از محققين دايرة المعارف تشيع، انتشارات شهيد سعيد محبي، چاپ اول، 1375، ج الف واژه امام زاده (مشخصات اين كتاب در صفحه بعدي آمده)
2. همان، واژه امام زاده .

چهارم : جمعي انبوه از ساداتي هستند كه وقتي علويان زيدي مذهب در طبرستان (مازندران و گيلان) سلسله حكومتي براي خود تشكيل دادند، اين سادات به ايشان پيوستند.
خوب در مورد همین جمله بنابر این این امامزاده ها زیدی مذهب هستند؟ و در واقع شیعه نیستند؟ اگر شیعه نیستند چطور ممکن است مگر از نسل پیامبر نیستند؟در مورد علویان زیدی مذهب که شیعه نیستند چطور؟
ممنون

میشه به این سوالم پاسخ بدین خیلی برام مهمه خواهش میکنم
ممنون

با سلام
عذرخواهی میکنم ولی کنیه زید بن علی ، ابوالحسین بوده است به نسبت فرزند بزرگوارش ، حسین ذوالدمعه
با تشکر

موضوع قفل شده است