دلیل ادراج آیات مدنی در مکی یا بالعکس ؟؟؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل ادراج آیات مدنی در مکی یا بالعکس ؟؟؟

سلام
قرآن کریم با ترتیب امروزیش می تواند موضوع تحقیق و بررسی بسیار باشد . چرا ترتیب سور قرآن بدین گونه است ؟
اما مهمتر از آن اینستکه چرا بعضی آیات مدنی در سور مکی است و بالعکس ؟
کارشناسان محترم و دوستان عزیز چه نظری دارند ؟
موفق باشید

سلام
برای هدایت بحث شاید بد نباشد که بگوییم بعضی از بزرگان قائلند :
ترتیب فعلی قرآن ( که در کتب قرآن فعلی مشاهده می کنیم ) ترتیب انزالی قرآن است .

این را اگر اصل قرار دهیم شاید در این بحث بجایی برسیم
موفق باشید

نقل قول:
قرآن کریم با ترتیب امروزیش می تواند موضوع تحقیق و بررسی بسیار باشد . چرا ترتیب سور قرآن بدین گونه است ؟
اما مهمتر از آن اینستکه چرا بعضی آیات مدنی در سور مکی است و بالعکس ؟
کارشناسان محترم و دوستان عزیز چه نظری دارند ؟
شانسیه
بدون دلیل

چون تدبر تو قران با وجود ناسخ و منسوخ معنا نداره
بنابراین تقدم و تاخر آیات و چینششون هیچ تاثیری تو برداشت از ایات نداره

قران یه متنه ناهمگونه که کامل نیست و ارزشش تو فقه تا حدیه که سنت پیامبر ناسخشه
حتی اگه سند روایاتش ضعیف باشه

میگی نه؟
اینا رو بخون:

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=17495&page=14
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=27323
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=27358

چگونه ممكن است حكمي از احكام الهي نسخ شود (علت نسخ)؟
آیا قرآن به تنهائی هدایت بخش است؟


اینایی که گفتم عقیده من نیست

چیزیه که خیلی اسلامیون الان میگن بدون اینکه فکر کنن حرفاشون چه پیامدهایی میتونه داشته باشه و قران و اسلامو زیر سوال میبره

منتقد;121234 نوشت:
چون تدبر تو قران با وجود ناسخ و منسوخ معنا نداره

سلام
هرچند اینها باور شما نیست اما فی الجمله :
قرآن کریم در متن خودش بارها افراد را به تعقل در آیاتش دعوت کرده لذا هرکس با تکیه بر ناسخ و منسوخ آیات که بسیار هم کم هستند اندیشه در آن را رد می کند خلاف صریح قرآن حرف زده است

منتقد;121234 نوشت:
بنابراین تقدم و تاخر آیات و چینششون هیچ تاثیری تو برداشت از ایات نداره

هیچ چیزی در قرآن امر اتفاقی نیست که نتوان از آن بهره ای ارزشمند برد حتی تقدم و تاخر حروف چه رسد به تقدم و تاخر آیات
منتقد;121234 نوشت:
قران یه متنه ناهمگونه که کامل نیست

قرآن یک متن همگونه که فکر عادی بشری از درک آن عاجزه لذا اسمش رو می ذاره ناهمگون
منتقد;121234 نوشت:
ارزشش تو فقه تا حدیه که سنت پیامبر ناسخشه

احادیث پیامبر ناسخ قرآن نیست بلکه تفسیر یا بیان مصداق یا تطبیقه
موفق باشید

حامد;121192 نوشت:
ترتیب فعلی قرآن ( که در کتب قرآن فعلی مشاهده می کنیم ) ترتیب انزالی قرآن است .

سلام
از بحثهای حاشیه ای که بگذریم می گوییم :
انزال به نحو دفعی است و امر دفعی تقدم و تاخر نداره پس چطور گفته شد که ترتیب فعلی قرآن بر اساس انزال است نه تنزیل؟
اگر این را حل کنیم شاید در اختلاف انزال و تنزیل راه بجایی ببریم
موفق باشید

حامد;121412 نوشت:
انزال به نحو دفعی است و امر دفعی تقدم و تاخر نداره پس چطور گفته شد که ترتیب فعلی قرآن بر اساس انزال است نه تنزیل؟

سلام
دفعی بودن و عدم تقدم و تاخر بواسطه ویژگی تجرد است اما وقتی قرار بر ظهور مادی امر مجردی باشد مطمئنا می بایست از ویژگیهای عالم ماده رنگ بگیرد لذا همان امر بی تقدم و تاخر ، دارای تقدم و تاخر می شود .
اما سوال این است که آیا می توان قرآن فعلی را بدون تقدم و تاخر نگریست ؟ ظاهرا با فکر مادی امکان پذیر نیست . یعنی به حسب شناختی عادی که ما داریم سوره حمد اول و سوره ناس آخر قرآن است و نمی توان به قرآن مکتوب جوری نگاه کرد که حمد و ناس در یک ردیف باشند .
آیا عدم امکان نگاه به قرآن به آن نحو نشانه حقیقی بودن تقدم و تاخر در آن است و اگر هست مبنای این تقدم و تاخر چیست ؟
ویژگی مجردات امکان جمع است . یعنی می توان در یک حقیقت مجرد، بی نهایت امر مجرد ادراج کرد بر همین اساس می توان پذیرفت که امر مجرد در انزال دفعی حاوی حقایق متکثری هم باشد اما تکثری که با توحیدش یکی است .
و باز می پرسیم چه چیزی باعث تقدم و تاخر در وجود مادی انزال است ؟
شاید بتوان در اینجا از تقدم و تاخر وجودی سخن گفت به این که حقایق قرآن هرچند در وجود مجرد قابل جمعند اما می توان برای آنها به حسب ذاتشان تقدم و تاخری در نظر گرفت .
تصور کنید ما بتوانیم مفهوم مجرد علت و معلول را در یک توجه باطنی با هم ادراک کنیم بطوری که بین آنها جمع شود . هرچند این تجمیع امکان پذیر است و آن دو را آنها توام می کند اما حقیقتا مفهوم علت بر مفهوم معلول تقدم ذاتی دارد .
ادامه دارد ان شاء الله

سلام
بیایید فعلا بپذیریم که :
هرچند وجود مجرد در انزال دفعی بی تقدم و تاخر است اما تقدم و تاخر ذاتی حقایق مندرج در آن وجود جمعی باعث تقدم و تاخر در مقام ظهور خارجی لفظی می شود .
حال سوال این است که :
این تقدم و تاخر بین حروف است یا کلمات یا آیات و یا سور ؟
شاید تصور شود که بحث تقدم حروف بی معناست اما به حسب روایات و کلماتی از اهل معرفت معلوم می گردد که حروف دارای معانی بسیطه اند لذا سخن از معنای حروف بی اساس نیست . در روایات هم هست که یک حرف از قرآن هفتاد هزار معنا دارد و این می تواند اشاره به معنای بسیط و کلی حروف قرآن باشد .
ما می توانیم فی الجمله قائل به تقدم و تاخر حتی بین حروف قرآن باشیم اما حقیقت
آنستکه از درک این تقدم و تاخر با توجه به تکرار بسیار زیاد حروف در قرآن کریم عاجزیم یعنی نمی دانیم چرا باءبسم الله در اول است و باء رب در رب العالمین اینجا قرار گرفته است . تفسیر این تقدم و تاخر نیازمند توفیقی الهی است که بدان امیدواریم .
اگر فی الجمله معنای بسیطه را مظهر حقایق بسیطه عالم وجود بدانیم شاید در همین حد بتوان گفت که این تقدم و تاخرها نشانه تجلیات متعدده حقایق است .
خوب این بحث یعنی بحث تقدم و تاخر در الفاظ و آیات هم به سادگی قابل تبیین نیست بلکه مستحیل است . اما بحث این است که بالاخره باید تقدم و تاخر را در چه سطحی در نظر بگیریم ؟ در سطح حروف یا الفاظ یا..
با توجه به اینکه بحث ما در خصوص ادراج آیات است بهتر است تقدم و تاخر را با توجه به این سطح از ترکیب الفاظ و معانی در نظر بگیریم .
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

سلام
هرچند بحث از تقدم و تاخر حروف و در نتیجه کلمات ما را در تقدم و تاخر آیات هم کمک می کنه اما حقیقتا قدم زدن در این وادی بدون راهنمایی حق و خاصان حق قدم زدن در تاریکیهاست . با این حال نا امید نمی شویم که جز کافران از خدا ناامید نمی شوند .
گفتیم که تقدم و تاخر حروف می تواند به معنای تجلیات متعدده آن حقایق مرسل باشد به عبارت دیگر با در بسم الله یک تجلی نموده و در رب هم یک تجلی و تفاوت این دو تجلی در مظهر است نه در حقیقت باء . البته باید توجه داشت که بسم الله یک کلمه نیست بلکه خود سه کلمه است : باء ، اسم ، الله . پس در اینجا ما تقدم باء را بر لفظ اسم داریم بلکه بر الف اسم . و چه جالب که با آمدن باء الف اسم حذف می شود و این امر اختصاصی همین جاست .
از این بحث شاید بتوان نتیجه گرفت که ترکیب تجلیات حقایق مرسله موجب ظهور معنای به ظاهر بسیط کلمات می شود . مثلا در رب سه معنای بسیط : را ، باء و باء موجب ظهور لفظ رب شده است . خوب سوال این است که را و باء چه معنایی دارند ؟
شاید بتوان از معنای به ظاهر مرکب رب به معانی بسیط را و باء رسید . اما آیا سخن از فهم معنای بسیط حروف صحیح است ؟
رب یعنی چه ؟
رب یعنی پرورش دهنده . یعنی پروردگار . خوب در این معنا چه معنای بسیطی است ؟ به نظر می رسد در پروردگار دو معنای بسیط وجود دارد یکی پرورش و دیگری معنای فاعلیت است . به نظر ما و با توجه به باءی که در اول بسم الله آمده است معنای باء فاعلیت و معنای را پرورش است .
نمی دانیم چطور به این وادی کشیده شدیم ولی ظاهرا تا این جا یک روش در کشف معانی بسط حروف یافته ایم . هرچند فکر نمی کنم مانند بعض مباحث دیگر مورد توجه کسی قرار گیرد .
موفق باشید

سلام
گفتیم که شاید بتوان به روش معکوس سازی از معانی به ظاهر بسیط کلمات به معنای بسیط حروف رسید . اما مفهوم این کلام این است که :
با توجه به اینکه حروف در زبان عربی 28 عدد است پس باید برای تمام معانی قرآنی تنها 28 معنای بسیط وجود دشته باشد که همه آن معانی متکثر به این 28 معنا رجوع می کند .
آیا این ممکن است ؟ آیا تمام معنای آیات و مفردات قرآن فقط به 28 معنا بر می گردد ؟
این امر گرچه بعید به نظر می رسد محال نیست چه اینکه همین قرآن با همه تعدد و تکثر عباراتش فقط از 28 حرف تشکیل شده است .
آیا می توان با تعیین این معانی بیست و هشتگانه و قرار دادن آنها بجای حروف قرآن به یک فرمول خاص در خصوص آنها دست یافت ؟
آیا می توان به نظام ظهور حقایق بسیطه در عالم کثرات دست یافت ؟
پاسخ مثبت به این سوال به معنای امکان پیش بینی تمام حقایق آینده و کشف همه حقایق گذشته است .

موفق باشید

سلام
مسائلی که تا به اینجا مطرح کرده ایم بسیار مهم است اما برای اینکه از اصل بحث هم دور نشویم سوال اصلی را تکرار می کنیم :
علت ادراج آیات مکی در مدنی چیست ؟
خوب تا اینجا می توان گفت که :
ساختار سور و آیات و حتی کلمات یک ساختار دقیق و نظام مند است که نظام ظهور حقایق بسیطه آنرا تعیین می کند لذا به نوعی می توان گفت که ساختار قرآن انزالی یک ساختار لایتغیر است .
خوب چه چیزی باعث تاخر ظهور یک آیه است ؟ چه چیزی باعث می شود که یک آیه که درساختار سوره مکی است در مدینه نازل بشود؟
پاسخ به این سوال منوط به فهم نسبت عالم علم الهی با عالم ماده است . چون عالم ماده تجلی و ظهوری از عالم علم الهی است و از سوی دیگر قرآن انزالی هم تجلی و ظهور علم الهی است . آنوقت چطور می شود که تقدم و تاخر این دو در بعضی موارد منطبق نیستند ؟
تا اینجا دانستیم که :
علم الهی همان قرآن انزالی است و گفتیم که تقدم و تاخر در قرآن انزالی تقدم و تاخر وجودی است بر این اساس نباید بین تقدم و تاخر قرآن انزالی و تنزیلی اختلاف باشد . اما هست چرا ؟
به عبارت دیگر ظاهرا می بایست قرآن تنزیلی دقیقا به همین ترتیب سور آیات قرآن انزالی ظهور می کرد اما نکرد چرا ؟
یک احتمال این است که : علت موجبه ظهور یک آیه تاخر زمانی دارد با اینکه تقدم وجودی داشته است . به این معنا که در علم الهی یا در قرآن انزالی سبب ظهور یک آیه آیه قبلی است اما با وجود ظهور آیه قبل آیه بعد نیامده بلکه آیات بعدی آمده اند و این به معنای تقدم معلول بر علت است . آیا ممکن است یا اینکه در تصور علیت بین ترتیب حروف و آیات اشتباه کرده ایم ؟
به خدا و خاصان او امیدواریم
موفق باشید

سلام
شاید بتوان گفت که :
ترتیب حروف و کلمات و آیات در قرآن اقتضائی است اما تحقق آن در خارج یعنی عالم ماده منوط به فراهم شدن شرایط است لذا اگر در تحقق شرایط ظهور آیه ای مانعی پیش بیاید ظهور آن آیه نیز به تاخیر می افتد و این عامل تاخر نزول آیه ای پس از اتمام ظاهری سوره مربوط به آن است . به عبارت دیگر نسبت قرآن انزالی و تنزیلی نسبت قضا و قدر است .
موفق باشید

حامد;121426 نوشت:
نسبت قرآن انزالی و تنزیلی نسبت قضا و قدر است .

سلام
پس در اختلاف ترتیب قرآن انزالی و تنزیلی باید به بیان اختلاف قضا و قدر بپردازیم . هرچند عناوین ساده اند اما غور در آنها نشان می دهد کار سخت است .
اختلاف قضا و قدر درچیست ؟ آیا ترتیب در قضای الهی با ترتیب در قدر تفاوت دارد ؟ چرا ؟
موفق باشید

نقل قول:

چه چیزی باعث می شود که یک آیه که درساختار سوره مکی است در مدینه نازل بشود؟ ...

به عبارت دیگر ظاهرا می بایست قرآن تنزیلی دقیقا به همین ترتیب سور آیات قرآن انزالی ظهور می کرد اما نکرد چرا ؟

با سلام

بنظر من ابتدا باید دید که اساسا فرق انزال و تنزیل چیست ؟

بزبان دیگر آیا این ترتیب فعلی قرآن همان ترتیب لوح محفوظ است یا نه ؟

براساس شواهد تنها قرآنی که بوسیله امام علی (ع) جمع آوری شده بوده مطابق با شان و ترتیب نزول بوده است .

سلام
قضای الهی همان علم اوست . قضا یعنی امر قطعی و حتمی لایتغیر . قدر به معنای با حد و اندازه و مشروط واقع شدن همان علم الهی .
بحثی که در عدم تقدم و تاخر امر مجرد کردیم در اینجا هم می آید اما به حسب بیان اهل معرفت تقدم و تاخر ذاتی اشیاء در علم الهی نیز وجود دارد اگر اینگونه نبود علم الهی در مقام ظهور می بایست یکجا ظهور می کرد اما می بینیم که اینگونه نیست بلکه ظهور اشیاء در مقام ظاهر تقدم و تاخر دارد . علت بر معلول خود مقدم است و این تقدم به انحاء مختلف از قبیل تقدم زمانی هم ظهور دارد .
اما آیا ممکن است که در قضای الهی بین اموری تقدم و تاخر وجودی ( بر اساس علیت ) وجود داشته باشد اما این تقدم و تاخر در مقام ظهور به هم بخورد ؟
با توجه به تعریفی که از قضای الهی کردیم و گفتیم امر لایتغیر است شاید بتوان گفت چنین چیزی ممکن نیست ؟ معنای این گفته آنست که تقدم و تاخر در کتاب تدوین هم قابل قبول نیست .
آیا می توان برای این به هم خوردگی ظاهری ترتیب نزول آیات دلیلی یافت ؟
بیاییم به مساله قضا جور دیگر نگاه کنیم .
در قضای الهی هرچند ترتیب ، وجودی است و لا یتغیر اما معنایش این نیست که در ظهور ،ترتیب زمانی هم رعایت شود به عبارت دیگر زمان جزء تام در ترتیب نیست . لذا ممکن است علت موجبه ظهور آیتی متاخرتر از آیات بعدش باشد . چرا که در ترتیب قرآن انزالی تقدم منوط به زمان نیست بلکه اصل تقدم علت مطرح است . آنوقت معنایش این است علت موجبه آیه متاخر به حسب وجودی بر علت موجبه آیات بعدی تقدم وجودی دارد هرچند تاخر زمانی داشته است . البته این می تواند تفاوت ترتیب در قضا و قدر را نیز مشخص کند . یعنی هرچند در قضای الهی امری به لحاظ وجودی مقدم باشد می تواند به لحاظ زمانی متاخر باشد و این همان امکان تغییری است که در بحث قضا و قدر مطرح است . در روایات هرگاه از قضای الهی سخن به میان می آید اشاره ای به امکان تغییر هم هست اما از آنجا که به هر حال امری که در قضا معین شده ظهور می کند مفهومش این است که یک جابجایی در موضوع حقیقت قضا صورت می گیرد و امری که باید بر عمرو واقع می شد بر زیدی واقع می شود که بعدها می آید .
البته این امر قابل تامل است . نا امید نیستیم .
موفق باشید

خیر البریه;121484 نوشت:
بنظر من ابتدا باید دید که اساسا فرق انزال و تنزیل چیست ؟ بزبان دیگر آیا این ترتیب فعلی قرآن همان ترتیب لوح محفوظ است یا نه ؟ براساس شواهد تنها قرآنی که بوسیله امام علی (ع) جمع آوری شده بوده مطابق با شان و ترتیب نزول بوده است .

سلام
وبا تشکر از حضور شما در این تاپیک
اساسی ترین فرق انزال و تنزیل دفعی بودن در انزال و تدریجی بودن در تنزیل است .
عرض شد قرآن فعلی مطابق با انزال است . از آنجا که ترتیب در قرآن انزالی قابل تغییر نیست پس اینکه انزال را مطابق لوح محفوظ بدانیم به صواب نزدیکتر است .
هرچند قرآنی مطابق تنزیل در دسترس مانیست اما مباحثی که در ترتیب نزول می شود نشانگر تقدم و تاخرهایی قطعی در آیات سور است یعنی تقریبا مطمئن هستیم بعضی آیات سور مکی در مدینه نازل شده است به این معنا که مثلا سوره ای مکی به ظاهر تمام می شد اما در حین نزول آیات سور دیگر یکباره آیه ای مربوط به همان سوره تمام شده نازل می شد و پیامبر ص امر می فرمود آن را در لابلای آیات آن سوره و در جای مشخصی قرار دهند .
مطابق بحث ما اگر قرآن تنزیل را داشتیم و در کنار قرآن انزال قرار می دادیم می دیدیم که ترتیب آیات و سور آندو با هم تفاوت زیادی دارند .
موفق باشید

حامد;121495 نوشت:
یعنی هرچند در قضای الهی امری به لحاظ وجودی مقدم باشد می تواند به لحاظ زمانی متاخر باشد و این همان امکان تغییری است که در بحث قضا و قدر مطرح است

سلام
آیا چنین چیزی ممکن است .
در قضا و قرآن انزالی ترتیب وجودی است یعنی رابطه علی و معلولی تقدم و تاخرها را معین می کند با این وصف چطور می توان تصور کرد که موضوع آیه ای متاخرتر از آیات بعدیش واقع شود . این به معنای تاخر علت از معلول خویش است . مگر اینکه قائل به علیت موضوع آیه قبل اینها شویم بگونه ای که علیت آن ، شامل هردو بشود . به عبارت دیگر این علیت شامل ،آیات بعدی( که بینشان تقدم وتاخر رعایت نشده ) را در برگرفته است و اساسا بین خود آنها رابطه علی و معلولی نیست بلکه همه معلول آن علت شامل هستند و به حسب واقع بین خود آن آیات ترتیب وجود ندارد .
اما اشکال این توجیه آنستکه از توضیح دلیل ترتیب بین همان آیاتی که معلول علت دیگری فرض شدند ناتوان است . یعنی باز نمی تواند بگوید چه چیزی باعث تقدم آیه ای شد که موضوعش متاخر است مگر اینکه برای تقدم و تاخر در قرآن انزالی معیاری غیر تقدم و تاخر وجودی قائل شویم تا اینکه بتوانیم امثال این به هم خوردنهای ترتیب را توجیه کنیم .
اما این معیار دوم چیست ؟
موفق باشید

حامد;121508 نوشت:
اما این معیار دوم چیست ؟

سلام
گفته شد که موضوع یک آیه می تواند نسبت به چند آیه بعدیش علیت شاملی داشته باشد آنوقت بین آیات بعدی رابطه وجودی علی و معلولی نیست تا ترتیب بین آنها ضروری باشد با این حال برای ترتیب بین این آیات نیازمند دلیلی هستیم .
این دلیل می تواند قرب نسبت به علت باشد . به این معنا که عامل ترتیب در بین خود این آیات قرب نسبت به علت است . هرچه نسبت آیه ای بعنوان معلول به علت نزدیکتر باشد به لحاظ ترتیب مقدم ترند .
خوب قرب نسبت یعنی چه ؟
موفق باشید

حامد;121513 نوشت:
خوب قرب نسبت یعنی چه ؟

سلام
همه معلولها در ارتباط وجودی با علت خویش هستند اما ظهور علت در همه آنها به یک اندازه نیست . هرچند رابطه علت با معلولها از جهت علت یکسان است اما از جهت معلولها یکسان نیست و در قیاس آنها با یکدیگر می توان قرب و بعدی را قائل شد . میزان این قرب و بعد می تواند دلیل خوبی برای ترتیب معلولها باشد . از این قرب نسبت می توان تحت عنوان شرافت هم نام برد .
موفق باشید

سلام
حال با توجه به آنچه تا به حال گفته ایم می گوییم :
تاخر نزول آیه ای از سور مکی تا زمان نزول آیات مدنی بدلیل آنستکه موضوع آیه قبلی علیت شاملی نسبت به موضوع آیه به تاخیر افتاده و آیات بعدیش دارد اما قرب نسبت یا شرافت موضوع آیه متاخر مستلزم تقدم آن در ترتیب آیات انزالی است .
موفق باشید

سلام
ما در این تاپیک فکرمان را مکتوب کرده ایم . خوندنش برای یک بار بد نیست .
موفق باشید

حامد;121188 نوشت:
سلام
قرآن کریم با ترتیب امروزیش می تواند موضوع تحقیق و بررسی بسیار باشد . چرا ترتیب سور قرآن بدین گونه است ؟
اما مهمتر از آن اینستکه چرا بعضی آیات مدنی در سور مکی است و بالعکس ؟
کارشناسان محترم و دوستان عزیز چه نظری دارند ؟
موفق باشید

با سلام
برخی بر این عقیده اند که هر سوره ای که مکی است همه آیاتش مکیه و هر سوره ای که مدنیه همه آیاتش مدنی.مرحوم آیه الله معرفت می نویسد:«در نوشته‏هاى برخى از قدما آمده است كه در برخى سوره‏ها، آياتى بر خلاف اصل سوره آمده است. يعنى اگر سوره مكى است برخى آيات آن مدنى و اگر مدنى است برخى آيات آن مكى است. البته ما با تتّبعى كه انجام داده‏ايم به خلاف اين نظر دست يافته‏ايم؛ هر سوره‏اى كه مكى است تمام آن مكى است و هر سوره‏اى كه مدنى است تمام آن مدنى است «2». در اين كتاب به چند نمونه به اختصار اشاره مى‏شود:
نمونه اول: گفته‏اند: در سوره مائده آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً ...» «3» در عرفات بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد «4»، ولى اين توهم بر اساس آن است كه معيار و شاخص مكى و مدنى را مكان بدانيم و بگوييم هر سوره‏اى كه در مكه نازل شده مكى است گرچه پس از هجرت نازل شده باشد. در صورتى كه معيار مكى يا مدنى بودن زمان هجرت است و تقسيم مكى و مدنى به پيش از هجرت و پس از هجرت برمى‏گردد.
نمونه دوم: گفته‏اند: سوره توبه، آيه‏هاى «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ ... إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «5» هنگام وفات ابو طالب در مكه نازل شده در حالى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او وعده داد تا براى آمرزش وى دعا كند «6». اين گفته از كسانى است كه سعى بر آن دارند تا ابو طالب را موقع وفات كافر بشمارند. و در جاى خود، واهى و مغرضانه بودن اين پندار را ثابت نموده‏ايم. لذا صحيح همان است كه طبرسى در تفسير خود آورده كه گروهى از مسلمانان پس از فتح مكه، از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خواستند تا اجازه فرمايد براى پدران مشرك خود طلب استغفار كنند.آن‏گاه اين آيه نازل شد و به طور صريح از اين كار منع نمود(علوم قرآنى(معرفت)، ص: 97 )

__________________________________________________
(2) ر. ك: التمهيد؛ ج 1، ص 237- 169.
(3) مائده 5: 3.
(4) تاريخ القرآن؛ ص 27.
(5) توبه 9: 114- 113.
(6) صحيح بخارى؛ ج 2، ص 119 و ج 6، ص 87.

پرسش:
آيا آيات قرآن به ترتيب فعلي نازل شده‌اند؟
پاسخ:
از شواهد استفاده مي‌شود قرآن به صورت فعلي نازل نشده است:
1ـ بعضي از آيات در مكه و بعضي در مدينه نازل شده‌اند. ولي در ترتيب فعلي قرآن آيات مدني دراول قرآن قرار گرفته وآيات مكي بعداً قرار گرفته است در حالي كه اگر طبق نزول بود بايستي اول سوره هاي مكي و سپس سوره هاي مدني نوشته مي شد.
2ـ قرينة خطابه‌ها، آياتي كه در اول بعثت (و در مكّه) نازل شده‌اند اغلب خطاب يَا أَيُّهَا النَّاسُ دارد و آياتي كه در مدينه نازل شده‌اند يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا دارد ولي در ترتيب فعلي قرآن گاهي يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قبل از يَا أَيُّهَا النَّاسُ قرار گرفته است.
(1)
3ـ آيات اول بعثت سوره‌هايش كوتاه و كوبنده و با قسم همراه است ولي آيات مدني طولاني و معتدل‌تر است منتها در چينش فعلي، سوره‌هاي بلند اول و سوره‌هاي كوتاه آخر قرار گرفته است.
4ـ از نظر محتوي آيات مكي در مورد امور اعتقادي، نفي شرك، داستان اخلاقي پيامبران و... مي‌باشد، ولي آيات مدني كه بعداً نازل شده‌اند در مورد احكام الهي،رد يهود و نصاري ، منافقين و امور جنگي و جهاد است، منتها در چينش كنوني آيات مدني در اول قرآن قرار دارند.
5ـ تاريخ تنظيم سوره‌ها، گاهي ميان نزول آيات يك سوره بيش از يك سال فاصله بود و در ميان نزول آيات اين سوره آيات سورة ديگر نازل مي‌شد.

اما چرا ترتيب فعلي قرآن بر اساس ترتيب نزول قرآن جمع آوري نشده است؟
طبق نظر محققان و مفسران قرآني، قرآن مجيد در مكه و مدينه،(2) در حالت سفر و غير سفر،(3) شب و روز، هنگام جنگ و صلح، پيشامدها و حادثه‌هاي گوناگون، هنگام پرسش و احتياجات فرهنگي و علمي، در اصول عقايد، اخلاقيات، مواعظ و احكام الهي و هزاران نكتة ديگر، در پديده‌هاي مختلف نازل مي‌شد. در مابين اين دو زمان احتياج به بيان موضوع ديگر پيش مي‌آمد كه آياتي در اين زمينه نزول مي‌يافت. گاهي چند آيه از يك سوره نازل مي‌شد،ولي پيش از آنكه بقية همان سوره نازل شود به مناسبتي خاص آياتي از سورة ديگر وحي مي‌شد و پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم - دستور مي‌دادند كه هر آيه در محلش و در سورة مناسب خودش قرار داده شود.
البته چينش آيات بدستوررسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – وطبق دستورخداوندمتعال بوده كه در روايتي از اهل سنت آمده است كه جلال الدين سيوطي، از عثمان بن عفان بن ابي العاص، روايتي را نقل مي كند، كه مي گويد: ما نزد رسول خدا - صلي الله عليه و آله وسلم – بوديم و ديديم كه آن حضرت ديدگان مبارك خود را بالا برده و سپس آن را در نقطه اي متمركز كرد و پس از آن فرمود: «جبرائيل هم اكنون بر من فرود آمد و گفت: آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَي...(4) را در اين جاي سوره نحل قرار دهم.»(5)
بنابراين جايگاه آيات درسوره ها از همان ابتدا معلوم، و به دستور خداوند بوده است، و پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم – به منظور حفظ و صيانت نصوص قرآن علاوه بر استمداد از نيروي حافظه خود و حافظه مردم، دستور مي داد آيات قرآن را بنويسند و آنان كه دست اندركار نگارش قرآن بوده اند «كاتبان وحي» ناميده مي شدند كه جمعاً 43 يا 45 نفر بودند و اوّلين آنها و بيش از همه «امير المؤمنين علي ابن ابي طالب(عليه السلام )» بود.(6) كه تاريخ از اين افراد به نام «كتّاب وحي» نام مي برد(7) كه قرآن را در روي لوح يا كتف يا حرير يا برگ خرما يا سنگ سفيد يا پوست و.... مي نوشتند(8) و همزمان با حيات رسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – به ترتيبي كه هم اكنون در اختيار ماست جمع آوري و مرتب كردند.(9)

پاورقی:
1. راميار، محمود، تاريخ قرآن، تهران، انتشارات اميركبير، 1379، ص604.
2. طباطبايي، محمد حسين، قرآن در اسلام، تهران، انتشارات بنياد علوم اسلامي، 1361، ص144.
3. سيوطي، جلال‌الدين عبدالرحمن، اتقان في علوم القرآن، ترجمة مهدي حائري قزويني، تهران، انتشارات اميركبير، 1363، ج1، ص75.
4. نحل:90، ترجمه: خداوند امر مي كند به داد و نيكي و انفاق به خويشاوندان.
5. سيوطي، الاتقان، ج1، ص105. ابن عطيه، مقدمتان في علوم القرآن، قاهره، 1954م، ص26ـ27.
6. اينكه علي(ع) بيشتر از ديگران مي نوشت به خاطر اين بود كه از دوران نوجواني در محضر پيامبر(ص)، حتي در جنگها و غزوات و وقايع ديگر حاضر بود.
7. زنجاني، تاريخ قرآن، سازمان تبليغات اسلامي، ص42. عبدالصبور، تاريخ القرآن، مصر، 1966م، ص53. راميار، همان، ص66.
8. سيوطي، همان، ج1، ص99. و ابن نديم، الفهرست، مصر، 1348ق، ص37ـ36.
9. محدث نوري، همان، ج1، ص527ـ526. و طبرسي، مقدمه مجمع البيان، ج1، ص15. خوئي، همان، ص376ـ377.

برای آشنایی باترتیب نزول سوره هاکتاب علوم قرآنی مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت بسیار مناسب است

موضوع قفل شده است