نسیم گره گشا ( قطعات ادبی به مناسبت میلاد مولا علی (ع))

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نسیم گره گشا ( قطعات ادبی به مناسبت میلاد مولا علی (ع))

نسیم گره گشا

( قطعات ادبی به مناسبت میلاد مولا علی (ع))


چه مستی است ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن

که باد صبح نسیم گره گشا آورد

نسیم گره گشا

هلهله آمدنت، فضای مکه را به جنبش درآورده است.

بادها، خبر شکافته شدن کعبه را به روی دست می برند.

کودکی در خانه خدا متولد شده است. ثانیه ها، شکوه تو را انتظار می کشند و لحظه ها، فشرده در ساعت زمان، برای دیدنت دست و پا می زنند. خورشید هم ولی زمین را به انتظار نشسته است.

تو می رسی؛ پس از سه شبانه روز که پنهان از نظرها، با مادرت فاطمه، خدا را هم خانه شده بودی.

از نور آمده ای و ایمان در چشم هایت متجلی است.
آسمان، زیر قدم هایت فرش می شود.

تو را با طبقی از روشنی، در آغوش ابوطالب می آورند.
شکوفه ها بر سر راهت شکفته می شوند و بهار از عطر نفس هایت گل می کند در کوچه هایی که ماه، از درختانش آویزان شده است تا چهره تو را خوب تر ببیند.

لبخند می زنی به مهربانی ها.
حکایت شیرین رودها در بلاغت کلامت جریان می یابد.

تو امانت دار محمد خواهی شد؛ اصلاً آمده ای تا در نبود رسول خدا، اسلام را بار دیگر زنده کنی و به همه بقبولانی.

عطر حضورت، پیچیده است در فراسوی زمان.
شهر، تو را آغوش شده است و پرندگانش، ترانه خوان.

صدای بال فرشتگان، تا فرسنگ ها شنیده می شود و چلچراغ راستی، زمین را روشن می کند. جهان به هیاهو نشسته است و نسیم، در حال خوش آمدگوی است.

میلادت مبارک!


فاطمه سلیمان پور

مرد عدالت


شکفته شد در کعبه، نوری که حجت خداست بر زمین؛
«فتبارک اللّه احسن الخالقین».

مژده باد عاشقان ولایت را، پیروان امامت را که علی علیه السلام امام الاولین، فرستاده خدا بر زمین، طلوع کرد از کعبه، تا با نسیم معطر حضورش، نوازشگر جان ها باشد.

علی علیه السلام یگانه مرد عدالت، پرچم دار رسالت، علی علیه السلام پیرو نبی، همسر زهرا، کعبه دل ها، آمد تا آغازگر راه عشق باشد.

مکه سراسر شوق و شعف و نور است و کعبه به خود می بالد.

علی علیه السلام از عرش بر فرش قدم می گذارد تا خاک تیره زمین را به بهار سبز عدالت بسپارد.

غدیر، تشنه نگاه مهربان اوست.

یتیمان کوفه، سایه سار رحمتش را به جشن می نشینند،
و مسکینان از چشمه سخاوتش سیراب می شوند.

میلادش مبارک که سرآغاز خوبی هاست.


حمید باقریان

نورٌ علی نور




خلق، دور مانده از هوای پاک انصاف، چشم به آسمان مهربان مکه دوخته اند تا مگر باران خصال علوی، باریدن بگیرد.

بانو، فاطمه بنت اسد! ضیافت سه روزه کعبه به پایان رسید. پای از دیوار خانه بیرون بگذار و کودک ابوالعجایب را در آغوش بگیر؛

کودکی که عرشیان و فرشیان، در حسرت روی وجه اللّه اویند.

زمانه، گمشده ای دارد به نام عدالت که رایحه خوش گل نوظهورت، سرمستش کرده است.

قدسیان، از ازل، خدا را به نامش سوگند داده اند و آدم طرد شده از رضوان و ملکوت، از شفاعت خاندان پاک او توبه اش در درگاه الهی پذیرفته شد.

اینک که زمین، منت دار ابدی رحمت حق، مفتخر به قدوم معشوق همه انبیا و اولیا شده است، امانت آسمانی را به آغوش مرادش، بنی رحمت بسپار تا لبخند شعف از دیدار روی دلگشای محمد، بر لبان زیبایی بنشیند که این دو، مصداق «نورٌ علی نور»ند.

عدالت پایان ناپذیری که از معدن فیض خداوندی، بر فراز کعبه طلوع کرد، خطی از نور تا ابدیت کشیده است تا عالمیان، همچنان به تحقق وعده «فراگیری عدالت در زمین» امیدوار باشند.





فاطره ذبیح زاده

گره گشاترین





آفتاب، روز را از لبخند دیوار کعبه آغاز می کند و ماه، از پیشانی تو نورانی می شود.

زمان، از حرکت می ایستد، تا تاریخ، از اولین نفس های تو آغاز شود.
هوا، با نفس های تو جریان می گیرد.

آسمان، از همیشه به زمین نزدیک تر می شود. جاهلیت حجاز را موریانه ها، آرام آرام می جوند تا تاریخ، به روزهای آفتابی با تو برسد.

ضلالت در پیش پای تو تمام و زندگی روشن، با اولین پلک زدن تو آغاز می شود.

زمین، نفس کشیدن را از تو آغاز می کند. عشق، با تو قدم به خاک می گذارد تا عدالت را با تمام وجود معنا کند.

مناره ها، به یمن آمدنت، یکی یکی از خاک سر بلند خواهند کرد تا سال های سال بعد از تو، منادی نامت شوند.

با آمدنت، پرنده ها آسمان را می بینند و ماه، شب های طولانی، بیدار می ماند، تا برای خواب های کودکی ات، عاشقانه لالایی بخواند. با اعجاز می آیی تا پیام آور روزهای روشن باشی.

نیامده، به مهمانی خداوند می روی؛ در خانه خدا به دیدار زمین می آیی. تو از تمام پدرانی که می شناسم، مهربان تری؛ این را خشت خشت خانه ات قسم خواهند خورد.

من به تنهایی تو ایمان دارم. تویی که مؤمن ترین بنده خداوندی. لبخندهایت را به ستاره ها سپرده ای تا شب هایمان را چراغانی کنند.

این ستاره های همیشه درخشان و ماه را از پیشانی ات سیراب بوسه کرده ای تا دلگرم، در شب های تارمان بتابد. ما با نام تو، برخاستن را آموختیم و با نام تو بزرگ شدیم.

با نام تو، تمام گره های افتاده در زندگی مان را باز کردیم. تو آمدی تا خورشید را مهمان کوچه های شب زده بشریت کنی.

تو آمدی تا راه های جهان به دوزخ ختم نشوند.
تو آمدی تا بار امانت صدوبیست وچهار هزار پیامبر را غریبانه، در کوچه های دلتنگ کوفه به دوش بکشی و ما را به سرمنزل نجات برسانی.

تو آمدی که بزرگ ترین گره گشا باشی. تو آن بزرگی که نامش، ذکر روزهای زلال کودکی مان است.


عباس محمدی


اقیانوس عدل


آمدی و کعبه، لحظه های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد.
آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.

تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه دهنده جاده ای که او در طول سال هایی پر مشقت، به سمت یگانه پرستی گشوده بود.

زمزمه های تنهایی ات را نخلستان های کوفه به شهادت می آیند.
اجاق همیشه روشن عدالتت، تا جهان باقی است، دل های آزاده بشریت را گرم خواهد کرد.

نگاهت، تصویر مردانگی و راستی است و کلامت زندگی.
قدم هایت، چشمان خاک را روشن می کند.

غدیر، دریایی است خروشان که از قطره قطره اش، اقیانوسی از عدل و مهربانی زاده می شود.
نهج البلاغه ات را که می گشایم، بارانی از معرفت، سر و روی جانم را شست وشو می دهد.

کمر راست می کنم و غبار هر چه جهل را از خاطرم می زدایم. رها می شوم از میله های سرد زمستان و بهار تار و پودم را در خویش می گیرد. ای عدالت گستر جاویدان!

از تو می گویم که شانه های جوان مردی ات، تسکین دهنده دردهای دردمندان بود؛ از تو که خرابه های محزون کوفه، طنین گام هایت را خوب می شناختند؛ همان گونه که نخل های شهر، صدای گریه هایت را.

از تو می گویم ای نخستین ایمان آورنده! «لیلة المبیت»، آوازه شجاعتت را از خاطر نخواهد برد و تاریخ عرب، روایت پهلوانی ات را.

آمدی و ندای مهرورزی ات، جهان خاموشمان را به تغزل فرا خواند.

معصومه داوود آبادی


علی علیه السلام از عرش بر فرش قدم می گذارد

تا خاک تیره زمین را به بهار سبز عدالت بسپارد.

میلادش مبارک که سرآغاز خوبی هاست.


[=Microsoft Sans Serif]


ناگهان يک صبح زيبا آسمان گل کرده بود

خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود

حتم دارم در شب ميلادت،

اي غوغاترين!

حضرت حق نيز در کارش تأمل کرده بود

هر فرشته، تا بيايي،

اي معمايي ترين!

بال هاي خويش را دست توسل کرده بود

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

و جمعه چه شکوهی دارد و این جمعه شکوهی دیگر!...
13 رجب سال سی‏ ام از عام الفیل!

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]آسمانیان طبق طبق نور می‏ آوردند، آن‏گاه که دیوار کعبه شکافته شد
و فاطمه بنت‏ اسد قدم به درون کعبه نهاد که علیِّ اعلی خانه خویش
را ازبرای قدوم مبارک او آماده کرده بود... .
[=microsoft sans serif]
و او آمد که نام خود را از خدا گرفته بود و آمده بود تا
بت‏های خانه را درهم بشکند و بر پشت بام آنْ ندای یگانگی و توحید
ذات مقدس خدای تعالی را سر دهد و او را تقدیس کند

[=microsoft sans serif]و فریاد حق‏ طلبی‏ اش را از میان کفرهاو نفاق‏ها به گوش جان‏های عاشقان
برساند و پرواز شورآفرین کبوتران عشق را جانی تازه بخشد.

[=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود

حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=microsoft sans serif]

امشب شب ولادت مولای ما علی است


[=microsoft sans serif]سلطان دين و دل، شه ارض و سماء علی است


[=microsoft sans serif]با گوش دل شنو که به يمن قدوم او
تسبيح اهل هر دو جهان ذکر يا علی است
[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]دريای علم و معرفت و عشق و بندگی
سرچشمه کرامت بی منتها علی است

[=microsoft sans serif]سالار صحنه های نبرد و امير حق
. آموزگار واقعهء نينوا علی است
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ای آنکه دل شکسته ای از جور روزگار
بر هر بلا و رنج و مصيبت دوا علی است

[=microsoft sans serif]زين در کجا روی که نيابی به هيچ روی
بهتر از آن سرای که صاحب سرا علی است

[=microsoft sans serif]دست نيازت ار ز سر صدق شد بلند
آن کس که بی دريغ نمايد روا علی است

[=microsoft sans serif]ای مدعی تو غره به طاعات خويش و من
دارم اميد آنکه شفيع همه علی است
[=microsoft sans serif]




ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان
ولادت حضرت علی(ع) مبارک

[=verdana]


[=verdana]
[=verdana]مولودی بسیار زیبا (([=verdana]یا علی حیدر مددی.......)) [=verdana]از [=verdana]حاج مهدی مختاری [=verdana]به مناسبت [=verdana]ولادت حضرت علی (ع)


آن که خدا طرح جنان از رخ او کشد....

.................................
یا علی حیدر مددی....

آن که خدا طرح جنان از رخ او کشد....
.................................
یا علی حیدر مددی....


لینک دانلود:
http://dl.zakerin.ir/Media/files/Maddahi/HaajMahdiMokhtari/1388/Moharram/Mokhtari-GolchinMoharram1388%5B19%5D.mp3

[=arial][=arial]اشعار حاج میرزا حبیب خراسانی درباره ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام


مرا پیر طریقت جز علی نیست [=arial] که هستی را حقیقت جز علی نیست

[=arial] مبین غیر از علی پیدا و پنهان [=arial] که در غیب و شهادت جز علی نیست

[=arial]
ای علی، ای آیت جان، آمدی
آمدی، ای جان جانان، آمدی
ذات حق را جلوه گر چون آفتاب
دل فروز، از مشرق جان آمدی

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

هو الاول هو الاخر هوالظاهر هو الباطل


علي دنيا علي عقبي علي دريا علي صحرا

[=Microsoft Sans Serif]علي جانم علي قلبم علي روحم علي دينم
علي هست نور اعضايم علي هست خواب رويايم
[=Microsoft Sans Serif]
علي پير ولي من علي راه طريق من

علي زات خداي من علي ذكر حيات من
[=Microsoft Sans Serif]علي يار محمد بود علي داماد احمد بود
علي سردار واحد بود علي شاه ولايت بود
[=Microsoft Sans Serif]
علي ذاكر و ساجد بود علي قائم به احد بود

علي در مسجد كوفه به محراب عبادت بود
[=Microsoft Sans Serif] علي والي كوفه بود علي در قبله حاضر بود
علي در بستر احمد امانت دار صابر بود
[=Microsoft Sans Serif]
علي همدم احمد بود علي نور محمد بود

ميان اب گل ادم به دستهاي محمد بود

[=Microsoft Sans Serif]به معراج خداوندي علي ناظر به احمد بود
يد الله پس پرده مهمان سيب احمد بود
[=Microsoft Sans Serif]
علي شاهد معراج بود محمد نور مواج بود

با ركنا حوله ازحق به اشراق نور امواج بود

[=Microsoft Sans Serif]فتي مرد عرب مولا دمادم ذكر يا الله
نموده ريز ريز بت ها درون سينه اش پر اه
[=Microsoft Sans Serif]
بگفت تبريك بر احمد علي پير خراباتي

بشد خرسند رسول الله بابازاده مناجاتي


تا که بر لب نامت ای زیباترین، می آورم
آسمان ها را تو گویی بر زمین می آورم
تو طلوع آفتابی، من اذان مغربم
زیر لب نام امیرالمؤمنین می آورم .

ای علی که جمله عقد ودیده ای
شمه ی واگو از آنچه دیده ای
تو ترازوی احد خو بوده ای
بل زبان هر ترزو بوده ای