فمینیسم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فمینیسم

فمینیسم

واژه فمینیسم واژه ای فرانسوی است، از ریشه یfemme (زن)[1] یا feminine (زنانه، مادینه، زن آسا، زن، جنس مونث) ، که از ریشه لاتین femina گرفته شده است.[2]
واژه فمینیسم اولین بار در سال 1871 م و در یک متن پزشکی به زبان فرانسه برای توضیح نوعی وقفه در رشد اندام و خصوصیات جنسی بیماران مرد به کار رفته، و این بیماران از این که جسم آن ها خصوصیات زنانه پیدا می کند، در رنج بودند. سپس الکساندر دومای پسر در سال 1872 در جزوه ای با عنوان مرد – زن، در باره ی زنای محصنه، این واژه را برای تشریح زنانی به کار برد که به گونه ای مردانه رفتار می کردند. اگرچه این واژه در فرهنگ پزشکی، خصوصیت زنانه پیدا کردن مردان معنا شده، ولی در اصطلاح سیاسی این واژه ابتدا در توضیح خصوصیات مردانه یافتن زنان با کار رفته است.[3]
این واژه با اندک تغییری در لفظ، در زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی به یک معنا به کار می رود. در انگلیسی دو معنا برای آن آمده: اول، حضور صفات زنانه در مردان. دوم، نظریه ای که معتقد به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.[4] در عربی به نسویه، در فارسی به زن گرایی، زن باوری، زن وری، زنانه نگری،مونث گرایی، طرف داری از زنان، آزادی خواهی زنان و .... ترجمه شده است.[5]
اما در تعریف اصطلاحی رسیدن به معنای واحد دشوار است، زیرا گروه هایی که با این نام فعالیت می کنند، گروه های هستند متفاوت که گاه به شدت ضد هم هستند.[6]
در این جا به برخی از این تعاریف می پردازیم.
آدرین ریچ، نویسنده آمریکایی در تعریف فمینیسم می گوید:
«فمینیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبک سرانه به نظر می رسد و از سوی دیگر به منزله نوعی اخلاق، روش شناسی و یا یک طریقه پیچیده تفکر درباره زندگی ما است.»
کریستین ویدون، جامعه شناس انگلیسی می گوید:
«فمینیسم، سیاستی است که در جهت تغییر روابط قدرت میان زن و مرد حرکت می کند.»
بل هوکس، منتقد آمریکایی می گوید:
«فمینیسم بوجود آورنده یک تعهد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که سعی دارد تسلط جنسی، سیاسی و نژادی را بازسازی کند، که در آن رشد فرد بر منافع امپریالیسم، توسعه طلبی اقتصادی و تمایلات مادی ارجحیت دارد.»
روزالیند دلمار می گوید:
«فمینیست کسی است که معتقد باشد، زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند و نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضا نشده مانده و لازمه ارضای این نیازها تغییر اساسی در نظام اقتصادی و سیاسی است.»[7]
در همین چند تعریف مشخص می شود که وحدتی در تعریف اصطلاحی فمینیسم وجود ندارد ولی شاید بتوان بین گروه هایی که خود را فمینیسم می نامند وجه اشتراکی یافت کرد که به جای انواع فمینیسم به همه آنها فمینیسم گفت.
در مورد وجه اشتراک جریان های فمینیستی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. موقعیت فرودستزنان در جامعه و تبعیضی که به دلیل جنسیتشان با آن روبرو هستند.
2. برای رفع تبعیض و رسیدن به وضع مطلوب باید مبارزه کرد.
3. برای رسیدن به وضع مطلوب باید تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتتصادی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کرد.
4. وضعیت مطلوب، تساوی حقوق زنان و مردان و یا برتری حقوق زنان بر مردان در جامعه است.(البته باید در نظر داشت که منظور از تساوی حقوق زنان و مردان در غرب تشابه است.)[8]
یکی از دلایل عدم تعریف واحد از فمینیسم، هر چند نقاط مشترکی وجود دارد، اما در علل این فرودستی و وضعیت نامطلوب و استراتژی برای رسیدن به وضعیت مطلوب، بین گروه های فمینیستی اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد.ولی برای ایجاد پایه ای در بحث می توان جنبش فمینیستی را اصطلاحاً چنین خواند:
مجموعه ای حرکت ها و فعالیت های اجتماعی، با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضییق از آنان که اغلب به وسیله ی خود زنان انجام می گیرد.[9]

7. سید مسعود معصومی، فمینیسم در یک نگاه، موسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله، قم، 1384، ص 31.

8. جمعی از نویسندگان، فمینیسم، مرکز پژوهش های صدا و سیما، قم، 1385، ص 11 و درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص95.

1. جین فریدمن، فمینیسم، فیروزه مهاجر، آشیان، تهران، 1381، ص 6.

2. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 95.

3. درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص95، به نقل از فرهنگ معاصر، ص 597، و فمینیسم (جین فریدمن)، ص 11، فمینیسم در یک نگاه، ص 31.

4. فمینیسم (جین فریدمن)، ص 5.

1. فمینیسم (جمعی از نویسندگان)، صفحات 11 و 12.

2. فمینیسم در یک نگاه، ص32 و فمینیسم(جین فریدمن)،ص5.

3. دکتر محمد منصورنژاد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم(در دفاع از حقوق زنان)، تهران، نشر برگ زیتون، 1381، ص248.

فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثه‌ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگون تشکیل شده است که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.
واژهٔ فمينيسم را نخستين بار شارل فوريه، سوسياليست قرن نوزدهمی برای دفاع از جنبش حقوق زنان به کار برد.
فمینیسم مجموعهٔ گسترده‌ای از نظریات اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، و بینش‌های فلسفی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده‌اند یا از آنان الهام گرفته‌اند، مخصوصا در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن‌ها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیش‌ترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری‌های جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. فمینیسم عمدتاً از ابتدای قرن ۱۹ پدید آمد. زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند.
در طی یک قرن و نیم، جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده‌ است.
فمینیست‌های اوّلیه را به اصطلاح «موج اوّل» می‌نامند. نهضت‌های حق‌طلبانه زنان تا سال ۱۹۶۰ جزء موج اوّل هستند. اوّلین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد می‌کنند، بدون این‌که لزوماً به وضعیت نامساعد آنان اشاره کرده و یا مردان را از این بابت سرزنش کنند. موج اوّل فمینیستی با روشنگری‌های مری ولستون کرافت و بیانیه ۳۰۰ صفحه‌ای‌اش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد.
این جنبش در طول سال‌های بعد، با ظهور موج دوم فمینیسم و موج سوم فمینیسم کامل‌تر شد. فمینیسم سعی می‌کند تا ضمن درک دلایل نابرابری‌های موجود، تمرکز خود را به سیاست‌های جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید.
موضوع‌های کلّی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، شیء‌انگاری، بی‌داد و مردسالاری/پدرسالاری هستند. فعّالان فمینیست به مواردی مانند حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی می‌پردازند.
جوهرهٔ فمینیسم آن است که حقوق، مزیت‌ها، مقام، و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم این‌که بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بوده‌اند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیست‌ها زن بوده‌اند/هستند.
تمام فمینیست‌ها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند، ولی در مورد علل این ستم‌دیدگی و روش‌های مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسأله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شده‌ است.
فمینیسم (به عنوان جنبش اصالت زنان) بخشی از پدیده یا جنبش توجه به دیگری یا اصالت دیگری است، جنبشی که در قلمرو نژاد، قومیت و جنسیت پدیدار شد‌. فمینیسم در عین حال توجّه‌برانگیزترین بخش این جنبش نیز هست که روایت‌های مختلفی چه در جهت موافق و چه در جهت مخالف دارد.

در طول تاریخ حامیان برابری جنسیت‌ها و حقوق زنان را می‌توان یافت. برای مثال، ملکه تئودورا از روم شرقی یکی از طرفداران وضع قوانینی بود که موجب حمایت‌های بیشتر از زنان و آزادی‌های بیش‌تر در امور زنان می‌گشت، و کریستین د پیزان، اولین نویسنده حرفه‌ای زن، بسیاری از عقاید فمینیستی را بسیار زودتر از سال ۱۳۰۰ میلادی در مقابله با کوشش‌هایی که جهت محدود کردن ارث‌بری زنان و عضویت در اتحادیه انجام می‌گرفت ارتقا داد. به هر حال، بیش از چند قرن از یکپارچگی فمینیسم به عنوان یک فلسفه گسترده و جنبش اجتماعی نگذشته‌است.

تاریخ فمینیسم مدرن به عنوان یک فلسفه و جنبش اغلب باز می‌گردد به روشنفکری با روشنفکرانی همچون مری ورتلی مونتاگو و مارکوئیز د کاندورست که از تحصیلات زنان پشتیبانی می‌کردند. اولین مجمع علمی زنان در سال ۱۷۸۵ در میدلبورگ، شهری در جنوب جمهوری هلند بنیان نهاده شد. در طی این دوره وجود روزنامه‌هایی برای زنان که مبتنی بر موضوعاتی همچون علم بود به خوبی عمومی گردید. مری ولستن کرفت «یک حمایت کننده از حقوق زنان» در سال (۱۷۹۲) یکی از اولین عاملانی است که بدون شک می‌تواند فمینیست نامیده شود.
فمینیسم در قرن نوزدهم یک جنبش نهادینه شد تا این که مردم به گونه‌ای افزون‌تر نسبت به رفتار ناعادلانه با زنان آگاهی یابند. شارل فوریه سوسیالیست آرمان‌خواه در سال ۱۸۳۷ کلمه «فمینیسم» را اختراع نمود، و معتقد بود که گسترش پشتیبانی از حقوق زنان در همه جوامع زودتر از سال ۱۸۰۸ پیشرفت خواهد کرد. از اولین همایش حقوق زنان در سنکا فالز، نیویورک در سال ۱۸۴۸ جنبشی سازمان‌یافته تاریخ‌گذاری شد. در سال ۱۸۶۹، جان استوارت میل کتاب پیروی از زنان را به جهت اثبات این که «تبعیت قانونی تنها یک جنس از دیگری اشتباه بوده... و ...یکی از رئوس موانع جهت پیشرفت انسان است» منتشر نمود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زنان در بسیاری از کشورها توانستند به حق رای و شرکت در انتخابات دست یابند. نیوزیلند در سال ۱۸۹۳ اولین این کشورها بود. با کمک کیت شپارد طرفدار دادن حق رای یا حق انتخاب به زنان، مخصوصا در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول پیشرفت کرد. دلایل این امر متفاوت بود، اما همه آن‌ها یک خواسته را که تصدیق همکاری و مساعدت زنان در طول جنگ بود در بر داشت، و همچنین تحت تأثیر قدرت نطق و بیانی که دو طرف در زمان توجیه تلاش‌های جنگی‌شان استفاده کردند واقع شد. برای مثال از زمانی که نکات چهارده‌گانه وودرا ویلسون خود تصمیم‌گیری را به عنوان اساس جامعه به رسمیت شناخت، تزویر در نظر نگرفتن حق نیمی از جوامع مدرن از دادن حق رای مشکل شد.

موضوع قفل شده است