شاعري که در حمايت از تشيع شکمش را دريدند
تبهای اولیه
با سلام
«ابو يوسف» مکث کوتاهي کرد و با تبسم گفت: اي متوکل! به خدا قسم، «قنبر» غلام مولايم علي(ع) نزد من برتر از توست. او اين سخن را گفت و حکم شهادت خويش را امضا کرد.
ابو يوسف، يعقوببن اسحاق دورقي معروف به «ابن سکيت نحوي» از معدود ايرانيان نحوي و صاحب کرسي تدريس ادبيات عرب به شمار ميرفت.
تبحر و تخصص او تا جايي بود که «متوکل» خليفه وقت عباسيان او را به عنوان معلم فرزندان خود برگزيد.
ابو يوسف که از خواص شيعيان امامان جواد و هادي عليهمالسلام بود؛ با اکراه اين مسئوليت را بر عهده گرفت.
روزي از روزها متوکل عباسي، سرخوش و شادان، بادي در غبغب انداخت و رو به «ابن سکيت» گفت: پسران من (معتز و مؤيد) نزد تو برتر هستند يا پسران عليبن ابيطالب (حسن و حسين)؟
ابو يوسف که از اين پرسش جاهلانه و قياس هتاکانه متوکل بر افروخته شده بود، گفت: به خدا سوگند! «قنبر» غلام مولايم علي، نزد من از تو و پسرانت محبوبتر است.
خليفه ستمگر عباسي که عيشش منقّص شده بود، ابروان را در هم کشيد و نعره برآورد: اين نادان را تنبيه کنيد و زبانش را از قفا بيرون بکشيد!
به گواه تاريخ (جلد يک صفحه 24 کتاب کافي) غلامان دربار متوکل روز پنجم رجب سال 244 هجري «ابن سکيت» شيعه علوي و مدافع حريم ولايت را شکم دريدند و به شهادت رساندند
ابن سکیت نحوی
"ابو یوسف یعقوب بن اسحق سکیت اهوازی" معروف به «ابن سکیت» اصالتاً ایرانی و اهل قریه «دورق» از روستاهای اهواز[1] در سال 186 هـ.ق متولد شد.[2] برخی محل تولد وی را شهر بغداد[3] و عدهای نیز تولد وی را روستای "دروق" ذکر کردهاند و قائلند وی مدتی پس از تولد همراه با خانوادهاش به بغداد رفت.[4] پدرش "اسحق" معروف به "سکیت"[5] مردی صالح، ادیب و عالم و از شاگردان "کسائی" بود که در زبان عربی استاد محسوب میشد. از وی حکایت شده که در موسم حج پس از طواف و سعی از خداوند خواسته است که به فرزندش علم بیاموزد.[6] "ابن سکیت" از همان اوان کودکی شروع به کسب علم و دانش نمود، علم ادب عربی (ادبیات عرب) را نزد پدرش فرا گرفت.[7] "سکیت" (پدر ابن سکیت) در شعر و لغت از دانش وسیعی برخوردار بود. "ابن سکیت" میگوید: «من نسبت به پدرم به علم نحو عالمترم و پدرم در شعر و لغت از من عالمتر است.[8]
"ابن سکیت" علاوه بر استفاده از محضر پدر بزرگوارش، فنون ادبی را نزد "فراء" و "ابو عمر شیبانی" و "محمدبن زیاد اعرابی" و "اثرم" و دیگر علمای بصره و کوفه فرا گرفت.[9] "ابن سکیت" طبق عادت ادبای معاصر خویش، برای تکمیل دانش خود در زبان، مدتی نزد اعراب بدوی به سر برد.[10]
در منابع آمده است: "ابن سکیت" به همراه پدرش مدتی در بغداد امر تعلیم بچههای عامه را بر عهده داشت. سپس به تعلیم اولاد بزرگانی چون فرزندان "محمدبن عبدالله بن طاهر" پرداخت.[11]
پیشرفت خارقالعاده او در علم نحو و شهرت او در این زمینه، سبب شد "متوکل" خلیفه عباسی وی را به عنوان معلم فرزندان خویش انتخاب کند.[12] "ذهبی" به نقل از فردی به نام "ثعلب" مینویسد: علما اتفاق دارند که بعد از "ابن اعرابی" فردی عالمتر به لغت عربی از "ابن سکیت" نمیباشد.[13]
"ابن سکیت" به شعر نیز علاقه داشت و شعر میگفت[14] "ابن شعبه حرانی" مینویسد: "ابن سکیت" در علم عربی و ادب و شعر و لغت و سایر علوم تبحر داشت.[15]
در دایرة المعارف تشیع آمده است:
«وی از جمله علمایی بود که به گردآوری اشعار شعرای پیش از خود پرداخته و "ابن ندیم" از 30 شاعر قدیم یاد کرده که "ابن سکیت" دیوانهای آنها را گردآوری و شرح کرده است».[16]
"ابن سکیت"، عالمی شیعی مذهب و از بزرگان صحابه امام رضا (ع) امام جواد (ع) و امام هادی (ع) بوده است. و به اتفاق علما فردی ثقه، جلیل القدر و بزرگوار بوده است.[17] در تحف العقول آمده است، "ابن سکیت" از خواص اصحاب امام نهم و امام دهم (علیهمالسلام) بوده است.[18]
شهادت:
همانگونه که بیان شد "ابن سکیت" به عنوان معلم فرزندان "متوکل" در دربار خلیفه عباسی حضور داشت. "علامه مجلسی" در خصوص نحوه به شهادت رسیدن وی مینویسد:
«"ابن سکیت" روزی بر "متوکل" وارد شد در حالی که دو فرزند "متوکل"؛ "معتز" و "مؤید" نیز حضور داشتند. "متوکل" گفت: ای "ابن سکیت" آیا این دو فرزند من در نزدت محبوبتر و برترند یا "حسن" و "حسین" (علیهماالسلام)؟ "ابن سکیت" شروع کرد به نقل فضائل حسنین (علیهماالسلام) و سپس گفت: والله که "قنبر" غلام "علی (ع)" نزد من از تو و از دو فرزندت برترند. "متوکل" خشمگین شد و به غلامان درباری دستور داد تا وی را به شدت کتک بزنند، زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند و شکم او را بشکافند. غلامان نیز به دستور "متوکل" عمل کردند و "ابن سکیت" را به شهادت رساندند.» شهادت وی در پنجم ماه رجب سال 244 هـ.ق بوده است.[19]
تقریباً تمامی مورخان و کسانی که در خصوص "ابن سکیت" مطلب نوشتهاند، جریان شهادت وی را به همین نحو روایت کردهاند. این روایت نشان میدهد که "متوکل" وی را به جرم تشیع به شهادت رسانده است. در حقیقت "ابن سکیت"، به خاطر دفاع شجاعانهاش از شخصیت معنوی امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) و عقیدهاش به تشیع به شهادت رسید. "میرزا عبدالله افندی" مینویسد: وی به خاطر شیعه بودنش به شهادت رسید.[20] (المقتول لاجل تشیعه). به این نکته نیز باید توجه داشت، که "متوکل" یکی از سرسختترین دشمنان شیعیان و از سختگیرترین خلفای عباسی، نسبت به شیعیان، محسوب میشود.
تألیفات:
"ابن سکیت" دارای تألیفات زیاد، شایسته و درخور توجهی بوده است، کتاب «اصلاح المنطق» در علم لغت که کتابی حجیم بوده است، از مهمترین تألیفات ایشان است. "ابن خلکان" میگوید: شکی نیست که این کتاب از کتب نافعهای است که بسیاری از اهل لغت از آن بهرهمند شدهاند. و کتابی در این زمینه و با این حجم نگاشته نشده است. این کتاب را "ابو زکریا تبریزی" تهذیب کرده و میگوید: «بعد از "ابن الاعرابی" کسی عالمتر به لغت از "ابن سکیت" نیست.»[21] از دیگر آثار وی میتوان به کتاب "الامثال" کتاب "الامتداد"، کتاب "النبات والشجر"[22] ، معانی "الشعر الکبیر"، "معانی الشعر الصغیر" و... اشاره کرد.
نویسنده: یدالله حاجیزاده
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بستانی المعلم بطرس، دایرة المعارف، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج 1، ص 523.
[2] . حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1363، ص 45.
[3] . دهخدا، علیاکبر؛ لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ج 1، ص 283.
[4] . موسوی بجنوردی، کاظم؛ دایرةالمعارف الاسلامیه الکبری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377، ج 3، ص 265.
[5] .در منابع آمده است که وی فردی «کثیر السکوت» بوده است لذا به سکیت مشهور شده است.
[6] . حرانی، ابن شعبه، پیشین، ص 45.
[7] . ذهبی؛ سیر اعلام النبلا، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، 1413، ج 12، ص 16.
[8] . ابن الندیم، الفهرست، بیروت، دارالمونه، چاپ دوم، 1417، ص 98.
[9] .حاج سید جوادی، احمد صدر، دایرة المعارف تشیع، تهران، بنیاد اسلامی طاهر، 1366، ج 1، ص 326.
[10] .همان.
[11] .موسوی بجنوردی، کاظم؛ پیشین، ص 266.
[12] ذهبی، پیشین، ص16.
[13] .همان، ص 18.
[14] . موسوی بجنوردی، کاظم، پیشین، ص 267.
[15] .حرانی، ابن شعبه، پیشین، ص 45.
[16] .حاج سید جوادی، احمد صدر، پیشین، ص 327.
[17] .نمازی، شیخ علی؛ مستدرک سفینة البحار، قم، مؤسسه النشر اسلامی، 1419، ج 5، ص 83.
[18] .حرانی، ابن شعبه، پیشین، ص 45.
[19] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 104، ص 103.
[20] . افندی، میرزا عبدالله، ؟؟؟ العلما، قم، مطبعه الخیام، 1401هـ، ج 5، ص 381.
[21] .حرانی، ابن شعبه، پیشین، ص 45.
[22] .دهخدا، علیاکبر؛ پیشین، ص 284.