سیر و سلوک و آسیب شناسی آن

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سیر و سلوک و آسیب شناسی آن

1- یکی ازموضوعات مهم وچالش برانگیز روزگار کنونی است

2-تفاوتی بین تصوف وعرفان قائلند وان اینکه تصوف با سلسله شناخته می شود اما عرفان فقط تربیت است وحتی از فرمایشات جناب قاضی است که از من سلسله درست نکنید

3- رسله های بیشماری درسیرو سلوک نوشته شده که شاخصترین ان ازبحرالعلوم است

4-جانهای بسیاری تشنه ومشتاق این پرده نشینند وبه هرکوی وبرزن برای وصال به ان سرکشی می کنند

5-اساتید متنوع ومتفاوتی هم این امر را به عهده گرفته اندو بنا به ذوق وفهم خود راه می برند

6- اساتید جانهای مستعد وپاک وخالص می خواهندواینکه به هیچ عنوان حق سوال وان قلت وو..ندارند وسالها باید فقط گوش باشد وبعد هم هر چه گوش داده به گوش دیگران برساندگوش به گوش وسینه به سینه

7-حرمت استاد انقدر مهم است که نقد استاد از محالات ذاتی شده است (گرچه محال ذاتی اصلا موضوعیت ندارد)

8-یعنی حتی اگر شاگردی با خلوص وپاک ووو..حتی یک نقد داشته باشد از نمام این صفات خوب افتاده است

9-اینجاست که جوانان ما باید چگونه وارد این مسیر شوند؟

alisadra;116645 نوشت:
1- 7

-حرمت استاد انقدر مهم است که نقد استاد از محالات ذاتی شده است (گرچه محال ذاتی اصلا موضوعیت ندارد)

8-یعنی حتی اگر شاگردی با خلوص وپاک ووو..حتی یک نقد داشته باشد از نمام این صفات خوب افتاده است

با سلام و احترام

لطفا اساتید در این دو مورد توضیح بیشتری بفرمایند.

واقعاً همین طور هست؟

آیا نمیشه استاد اخلاق و عرفان رو نقد کرد؟

با تشکر

آذر بانو;116981 نوشت:
آیا نمیشه استاد اخلاق و عرفان رو نقد کرد؟

این روش پلید صوفیان و دراویش است نه عرفان اسلامی

علی علیه السلام به ان عظمت و عصمتش بر منبر می گفت ای مردم ایرادهایم را به من گوشزد کنید با اینکه هیچ ایرادی نداشت فقط می خواد اموزش دهد به ما نوع رفتار را

**عبدالله**;117039 نوشت:
این روش پلید صوفیان و دراویش است نه عرفان اسلامی

ایا در عرفان اسلامی چگونه است؟

alisadra;116645 نوشت:
1- ی

7-حرمت استاد انقدر مهم است که نقد استاد از محالات ذاتی شده است (گرچه محال ذاتی اصلا موضوعیت ندارد)

8-یعنی حتی اگر شاگردی با خلوص وپاک ووو..حتی یک نقد داشته باشد از نمام این صفات خوب افتاده است

9-اینجاست که جوانان ما باید چگونه وارد این مسیر شوند؟


با سلام و احترام
کم نبودند بزرگانی که خود استاد خود بودند، از مرحوم انصاری همدانی( استاد شهید دستغیب) تا مرحوم رجبعلی خیاط و حمال تبریزی و...
مگر نفرمود اگر کسی خود را چهل روز برای خالقش خالص کند چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری می شود.
نکته مهم عزم در این راه است.
عزم راسخ اولين ركن سير و سلوك است. عزم آن نيروي خدادادي است كه استواري و استحكام آدمي را تضمين مي كند. عزم از چند جهت اهميت دارد:
اول: عزم و اراده همچون رشته اي است كه تمسك به آن، آدمي را از سقوط در دام نفس، شيطان و دنياگرايي، حفظ مي كند.
دوم: آنچه انسان را در مسير رشد و كمال سير مي دهد، عزم است.
گوهر خود را هويدا كن، كمال اين است و بس خويش را در خويش پيدا كن، كمال اين است و بس
(ميرزا حبيب مجتهد خراساني)

سوم: عزم ركن بنيادين سلوك است. امام كاظم(ع) در دعاي 27 رجب، به اهميت عزم در سلوك الهي، اين گونه تصريح نموده اند: (خدايا!) من حقيقتاً دانستم؛ بهترين توشه روندگان به درگاهت؛ بهترين زاد راه قاصدان كويت، تصميم جدي و اراده راسخ است. اراده راسخي كه تحت اختيار توست. (خدايا!) با تصميم جدي با تو مناجات مي كنم، (و قد علمت ان افضل زاد الراحل اليك عزم اراده يختارك بها؛ حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص 254)
معناي عزم چيست؟ تصميم جدي و قطعي و بي بر و برگرد را عزم گويند. خصوصيت عزم اين است كه به انسان حالت مي دهد و او را بي قرار، واله و شيدا مي سازد. همچون كسي كه مي خواهد مسافرتي برود، شب پيش از سفر از خواب مي پرد. عزم در سير و سلوك نيز اينگونه است. سالك بوسيله عزم، بدون اينكه اعمال زيادي را انجام داده باشد، مراتبي دروني را طي مي كنند.
امام علي(ع) درباره ويژگي هاي پرهيزكاران مي فرمايد: «روز را به شب مي رساند در حالي كه همواره سپاسگزار است . شب را روز مي كند در حالي كه همواره با ياد حق به ذكر مشغول است (ذكر در واقع مطابق بودن اعمال با گفتارهاي قرآن است)، «يمسي و همه الشكر و يصبح و همه الذكر يبيت حذرا و يصبح فرحاً».

به یاد می آورم که جناب حجت الاسلام و المسلمین جاودان در تهران می فرمود: " من بیست سال به دنبال استاد شهرهای مختلف را گشتم تا سرانجام خدای متعال عنایت فرمود و آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم ،مرحوم آیت الله حق شناس را در مدرسه فیلسوف الدوله بازار تهران یافتم".
شاید صلاح سالک در نیافتن کسی باشد و یا زمان نیاز داشته باشد، فلذا نباید از وصول مطلوب نومید شود.
تقويت ديگر اصول و اركان سير و سلوك، مانند: ايمان، صداقت، خويشتن داري و ... به تقويت عزم بستگي دارد. دوام و قوام اين اصول به عزم است.
بركات عزم
1. بهره گيري از عنايت ها و توفيقات الهي. «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون كساني كه گفتند: پروردگار ما الله است، نه ترسي براي ايشان است و نه اندوهگين شوند» (احقاف، آيه 13).
در گفتن «ربنا الله» اسراري هست كه به عزم مربوط مي شود.


2. شفاعت و دستگيري: سالك در طي مسير به كمك نياز دارد. در اين حالت كساني كه در مسير صعود به كمالات، مقدم بر او هستند او را دستگيري مي كنند. به بيان ديگر تربيت و ايصال نفوس مستعد، در سير مدراج كمالات باطني، بر عهده اهل بيت عصمت، بخصوص حضرت ولي عصر(عج)، است،
من اراد الله بدأبكم و من وحده قبل عنكم و من تصده توجه بكم؛ هر كه خدا را خواهد بايد از شما آغاز كند، و هر كس كه بخواهد خداوند را به يكتايي و يگانگي بشناسد و پرستش كند، از تعليمات شما آن را مي پذيرد و هر كه آهنگ او را كند، به شما رو آورد (و شما را وسيله قرار دهد» (مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره).

3. جذبه: مقامات معنوي و مدارج عرفاني در سير و سلوك فراوان بلكه بي نهايت است. انسان، با توجه به اينكه در حصار محدوديت هايي همچون كوتاهي عمر و ضعف بنيه به سر مي برد، هر قدر هم ره بپيمايد، باز نمي تواند به همه كمالات برسد. اين جا است كه اگر او را جذب نكنند، خود او به جايي نمي رسد.
اگر ديده مي شود فردي يك مرتبه از گناهان فاصله گرفته، به معنويات روي مي آورد و يا كسي كه با يك موعظه، به حق و حقيقت معطوف مي شود و در فاصله كوتاهي، به طهارت ظاهري و باطني مي رسد، به اين حالت ها «جذبه» گويند. پس معني جذبه اين شد كه شخص قابليتي مي يابد كه به وسيله آن، [بدون اينكه مقدمه چيني و تلاش زيادي كند]، به نتيجه مي رسد.

بسترهاي عزم: عزمي كه درباره آثار و بركات آن صحبت كرديم، نعمت و بركتي است كه تنها بسترهاي مهيا و آماده، فرودگاه و نزولگاه آن است. عزم در جان هايي ساكن مي شود كه از قيود شهوت پرستي، هوامحوري و شيطان مداري رها شده باشند.
امير بيان، حضرت علي(ع) در نهج البلاغه، به صراحت تمام فرموده اند كه: «و لا تجتمع عزيمه و وليمه؛ عزم و اراده براي رسيدن به كمال و مقامات عاليه با سور چراني و راحت طلبي سازگار نيست!» ( نقل از نهج البلاغه، خ 241).
بعد در ادامه مي فرمايند: چه بسا خواب هاي شب كه تصميم هاي روز را از بين برده، و تاريكي هاي فراموشي كه همت هاي بلند را نابود ساخته است.»
در پايان اين بخش از سخن، به اين نكته اشاره مي كنيم كه براي تقويت عزم لازم است در دو حيطه تلاش و كوشش شود:
- تقوا ، عفت، پروا پيشگي، پاكدامني و پارسايي.
- دعا، ذكر، مناجات و توسل براي ايجاد عزم.

امام راحل که در سالگرد ارتحال ملکوتیش قرار داریم و به حق پيشگام اخلاق و عرفان بود در اين زمينه به كتاب مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمي اهتمام خاصي داشت.
در كنار «مفاتيح الجنان» چند كتاب مورد توجه ويژه راهيان كوي دوست است از جمله:
1- ترجمه المراقبات (در اعمال ماه ها)، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي
2- اسرار الصلوه، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي
محتواي اين كتاب ها سالك را به چهار عمل سوق مي دهد كه در مجموع «اركان چهارگانه سير و سلوك» ناميده مي شود. اين اصول عبارت است از:
الف) مشارطه؛ سالك هر بامداد و نيز در هر فرصت مناسب با خود شرط مي كند كه از راه هدايت (صراط مستقيم) خارج نشود. حتي اعضاء و جوارح را تلقين مثبت مي دهد تا از سرمايه عمر بهترين بهره را برده، در جهت رسيدن به كمال تلاش كنند.
ب ) مراقبه؛ پس از مشارطه، بايد از نفس مراقبت و مواظبت نمود تا از آنچه با او شرط شده تخلف و سرپيچي نكند. به اصطلاح بايد زمام كنترل نفس را محكم گرفت.
سالك به وسيله مراقبه دو كار مي كند:
1. از انحراف نفس به بيراهه ها و سقوط در رذايل اخلاقي جلوگيري مي كند.
2. نفس را بر انجام اعمال شايسته وامي دارد.

ج ) محاسبه؛ سالك پس از فعاليت روزانه، به هنگام فراغت، به بررسي و سنجش كارهاي روزانه خود مي پردازد. اگر آنچه انجام داده، مطابق شروط انجام شده بود، شكر مي كند و از خداوند توفيق روزافزون مي طلبد و اگر خطا و لغزش ديد، اقدام به «معاتبه و معاقبه» كه ركن چهارم سير و سلوك است مي كند. به اين ترتيب كه اگر تخلف و تخطي جزئي بود، نفس را سرزنش و عتاب مي كند؛ اما اگر لغزش در سطح گناه بود، علاوه بر عتاب، دست به عقوبت و مجازات نفس مي زندمطالعه كنيد: رساله لقاء الله ، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي [منظور از ارجاع به اين كتاب شريف، اين است كه كميت و كيفيت «اركان چهارگانه سلوك» تحت نظارت و بررسي يك راهنما يا منبع و مرجع معتبر انجام شود تا از هرگونه افراط و تفريط در اين امور جلوگيري به عمل آيد.
گر مراقب باشي و بيدار تو بيني هر دم پاسخ كردار، تو
هين مراقب باش گر دل بايدت كز پي هر فعل چيزي زايدت
ور از اين افزون تو را همت بود از مراقب كار بالاتر رود
پس چو آهنگر چه تيره هيكلي صيقلي كن صيقلي كن صيقلي
تا دلت آيينه گردد پر صور اندرو هر سو مليحي سيم بر
(مثنوي، دفتر چهارم)

[=&quot]در اين باره مي‏توانيد از كتاب‏هاي زير استفاده كنيد:[/][=&quot][/]
[=&quot] 1- رساله لقاءاللّه ميرزا جواد ملكي تبريزي[/][=&quot][/]
[=&quot] 2- المراقبات ميرزا جواد ملكي تبريزي[/][=&quot][/]

هادي;117186 نوشت:
پس معني جذبه اين شد كه شخص قابليتي مي يابد كه به وسيله آن، [بدون اينكه مقدمه چيني و تلاش زيادي كند]، به نتيجه مي رسد.

چه قابلیتی می یابد؟ از کجا این قابلیت را میآورد؟ چرا بعضی ها باید این همه تلاش کنند ولی بعضی ها یکدفعه؟

هادي;117187 نوشت:
دعا، ذكر، مناجات و توسل براي ايجاد عزم.

دعا و ذکر خاصی مد نظر است؟
کسی که عزم زیادی ندارد توانایی ذکر زیاد را هم ندارد.

هادي;117185 نوشت:
در گفتن «ربنا الله» اسراري هست كه به عزم مربوط مي شود.

چه اسراری؟

هادي;117182 نوشت:
کم نبودند بزرگانی که خود استاد خود بودند، از مرحوم انصاری همدانی( استاد شهید دستغیب) تا مرحوم رجبعلی خیاط و حمال تبریزی و...[/quo

عزیز شاید خبر دار نباشی که اینان هم استاد داشتنداما درنوشته ها عنوان نشده

جناب هادی از مطالب خوبتان سپاس

ولی انچه مدنظر بنده است اسیب شناسی این مسیر است

چیزی که درعرفان اسلامی وسیروسلوک علمای خودمان به ان پرداخته نشده است

یک هاله ای از تقدس توسط مریدان اطراف انان کشیده می شود که کسی اجازه حتی ورود ندارد و....

یادم هست شخصی هفت سال شاگرد عارفی سرشناس بود وبیست سال ازاوجداشده بود او هنوز ادب نگه می داشت اما جداشده بود ووو

هرجا عارفی نشانی از خود نشان داد جمعی مرید حلقه به گوش می شوند وراه را برای دیگران سد می کنند وکم کم ان عارف هم خود در را مخصوص می کند وچه جانهایی چشت در می مانند وچه نه جانهایی انجا را بازار خود می کنند

ایا درخانه انان از در خانه پیامبر خاص تربود که همچون عبد ان نازنین وجود می نشستند تا انجا که کسی حضرت را تشخیص نمی داد

اسیب کجاست؟

با عرض سلام
در این راه استاد.معلم.مولا و... فقط خداست به غیر از خدا دنبال هر کسی بگردید به بیراهه رفته اید شاید انسان به جایی هم برسد ولی ان چیزی نیست که خداوند میخواهد رب=پروردگار. یک در را انقدر بزنید تا بالاخره در را برای شما باز کنند.اگر قرار باشد کسی سر راه شما قرار بگیرد این انتخاب را به خداوند واگذار کنید اگر دنبال کسی بگردید یا از شما استفاده خواهد شد یا سوء استفاده.در این راه توسل هیچ معنایی ندارد و فقط باید توکل کرد
در ضمن ذکر به معنای تذکر است وقتی شما به معنای ان ذکر توجه نکنید و به ان ذکر عمل نکنید یک سال هم اگر ان ذکر را تکرار کنید به جایی نخواهید رسید نماز ما هم همینگونه باید باشد.اشخاصی هستند 70 سال نماز میخوانند بدون ان که متوجه شوند که خداوند از انها چه چیزی را میخواهد.
به خدا اعتماد داشته باشید که فقط خداوند میتواند یک شخص را بی نیاز کند
یا حق

sokout;117291 نوشت:
در این راه استاد.معلم.مولا و... فقط خداست

این بیان شما بار معنایی بلندی دارد که همه راه روندگان هم به ان اشاره واذعان دارند اما رسیدن به فهم این بیان کار هر کس نیست

یعنی فهم معنای عمیق دقیق توکل (چه خون افتاد دردلها)وکلماتی این چنین

بله اگر ملاکهایی که در موضوعی دیگر دنبال می کنم نبود (که به حقیقت شذ وندر است)باید از درون کار را شروع کرد که ان هم مرد پیل افکن می طلبد
وبقیه براساس نوع خلقتشان باید ولابد جوری دیگر زندگی را ادامه دهند

alisadra;117293 نوشت:
این بیان شما بار معنایی بلندی دارد که همه راه روندگان هم به ان اشاره واذعان دارند اما رسیدن به فهم این بیان کار هر کس نیست

یعنی فهم معنای عمیق دقیق توکل (چه خون افتاد دردلها)وکلماتی این چنین

بله اگر ملاکهایی که در موضوعی دیگر دنبال می کنم نبود (که به حقیقت شذ وندر است)باید از درون کار را شروع کرد که ان هم مرد پیل افکن می طلبد
وبقیه براساس نوع خلقتشان باید ولابد جوری دیگر زندگی را ادامه دهند


درسته دوست گرامی
بر سر در راه خدا نوشته اند فقط کسانی وارد شوند که ایمان دارند

هرکس خود را بشناسد خدا را خواهد شناخت، و خود شناسی راهی است به خدا شناسی و به یقین خداشناسی، مهمترین وسیله تهذیب اخلاق و پاکسازی روح و دل از آلودگیهای اخلاقی است چرا که ذات پاکش منبع تمام کمالات و فضائل است و از اینجا روشن می شود که یکی از مهمترین گامهای سیر و سلوک و تهذیب نفوس خود شناسی است

شهید مطهری در رابطه با عرفان چنین می گویند:

عرفان، شناخت حق و اسما و صفات الهي از طريق تهذيب نفس و تزكيه و طهارت دروني است كه در اثر سير وسلوك حاصل مي‏شود و تفسير ويژه ‏اي از عالم و آدم يا جهان هستي ارائه مي‌كند؛ در پرتو آن، عالم را جلوه حق و مظهراسماي حُسناي الهي مي‏بيند و «توحيد»، واپسين مقصد سير و سلوك عارف است؛ توحيدي كه وجود حقيقي رامنحصر در خدا دانسته، ماسواي الهي را تجلّيات آن وجود و «نمود» مي‏داند، نه «بود»؛ يعني اگر در حكمت وفلسفه از «بود و نبود» و در اخلاق از «بايد و نبايد» بحث مي‏شود، در عرفان از «بود و نمود» بحث مي‏شود و در تفسير عرفاني هستي، وجهه الهي و معنوي، وجه اصيل وحقيقي قلمداد مي‏شود؛ پس در عرفان از دو مقوله «خدا» «و انسان كامل» يعني توحيد و موحِّد سخن به ميان مي‏آيد كه «شهود توحيد» يا «توحيد شهودي» و راه ‏رسيدن به مقام منيع توحيد ناب و عرفاني در منازل و مقامات تعريف ‏پذير و تحقّق بردار است كه سالك بايد لزوماً درسير و سلوك به آن دست يازد. به تعبير استاد شهيد مطهري،
«توحيد عارف يعني طيّ طريق كردن و رسيدن به مرحله ‏جز خدا هيچ نديدن»

alisadra;117341 نوشت:
iهمان هفت شهر عشق ؟

درسته برای این هفت مرحله اسمهای زیادی گذاشته اند هفت خوان و...
و در اعمال حج به صورت نمادین نشان داده شده است و یگانه راه خداست(صراط المستقیم) ان هفت مرحله عبارتند از:
طواف-سعی-عرفات-مشعرالحرام-منی-طواف-سعی.
تذکر: کسانی میتوانند این مراحل رو شروع کنند که موفق شده اند حجابهای خود را بردارند بسیاری هم اصلا موفق نمیشوند که حتی وارد شوند
به نظر بنده مسئله بسیار مهمی است البته اگر کسی اهمیت بدهد
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

alisadra;117289 نوشت:
جناب هادی از مطالب خوبتان سپاس

ولی انچه مدنظر بنده است اسیب شناسی این مسیر است

چیزی که درعرفان اسلامی وسیروسلوک علمای خودمان به ان پرداخته نشده است

یک هاله ای از تقدس توسط مریدان اطراف انان کشیده می شود که کسی اجازه حتی ورود ندارد و....

یادم هست شخصی هفت سال شاگرد عارفی سرشناس بود وبیست سال ازاوجداشده بود او هنوز ادب نگه می داشت اما جداشده بود ووو

اسیب کجاست؟


با سلام و احترام جناب alisadra
نباید از نبود استاد ناامید شد، اهل بیت علیهم السلام که واسطه فیض الهی اند معلم شمایند.نباید داسرد شد.
برای امیدواری نقل داستانی از مرحوم حاج احمد خمینی پیرامون امام راحلمان خالی از لطف نیست.
ایشان( احمد آقا) می فرمودند: روزی حضرت امام (ره) فرمودند، به ترمینال جنوب بروید، شخصی آنجا منتظر شماست ، او را با خود نزد من بیاورید.
پرسیدم چه شخصی؟! او کیست؟! کی هماهنگ کرده به دیدار شما بیاید؟!
امام فرمود: به آنجا بروید مشخصه اش بغچه ای است که دارد. بیان امام مانع شد تا به پاسخ سئوالاتم اصرار ورزم.
به ترمینال رفتیم، در آنجا در قسمت اتوبوس های کرمان پیرمردی ساده با بغچه ای توجهمان را جلب کرد، نزد او رفتیم تا مطمئن شویم، سلام کرده گفتیم ما از طرف حضرت امام آمده ایم، به محض شنیدن گفت: پس برویم.
هیبت این مرد مانع بود تا از او نیز سئوال کنیم که تو کیستی!
به جماران رسیدیم، به امام خبر دادند که پیرمرد کرمانی آمده است، امام به استقبال آمد او را بوسید، و به اتاق شخصی خود برد و 2 ساعت تمام با او گفتگو کرد،صحبت تمام شد، امام فرمود ایشان را به همان جایی که آورده بودید ببرید.
در بین راه متوجه شدیم که امام راحل توجه بسیاری به ایشان داشته که از نوع توجه به افراد معمولی خارج است! از شغل او سئوال کردیم: گفت : من کشاورزم.
ادامه این مطلب را به نقل از یکی از شاگردان جناب علامه حسن زاده آملی نقل می کنیم که فرمودند: امام مرید آن پیرمرد بود که خود استادی نداشت و به آنچه می دانست عمل کرده بود،چنانچه تا آخر عمر از آن پیرمرد یاد می کرد، در لحظات ارتحال دوباره آن پیرمرد به بیمارستان آمد و لحظاتی با امام بود.
حاج احمد آقا می افزاید: " من از او سئوال کردم امام در لحظات آخر به شما چه گفت؟" آن پیرمرد گفت: ایشان عرضه داشتند که برایشان دعا کنم،سئوال کردم چه دعایی؟ امام گفت : دعا کن بروم.
این پیرمرد تا چند سال پیش زنده بود و به رحمت خدا رفت.
به نقل از وب سایت http://mrqasemi.ir/
والله المستعان علی کل حال.

سلام
عزیزم کسی که حرف های شما بزرگوار را بخواند ممکن هست فکر کند در این راه استاد لازم نیست اهل بیت کافی هست یقینا منظور شما این نیست چون شما به عنوان کارشناس اینجا صحبت می کنید و وحتما واقف به مطالب هستید مخصوصا که از امام می فرمایید و می دانید که یکی از صحبت های امام که مشهور این هست که برا خیاط و ... استاد لازم هست ولی برا آدم شدن استاد لازم نیست.
یا جناب حافظ شیرازی می فرماید بی همرهی خضر مرو که ظلمات و تاریکی ها و خطرات این راه زیاد هست.
احتمالا منظور شما این بود که حالا استاد پیدا نکرده اید ناراحت نشوید که ما اهل بیت را داریم و خودشان کمک می کنند و راهنمایی می کنند و انشاالله یه استاد مناسب پیدا می شود.
با تشکر

almokhlasin;117956 نوشت:
سلام
عزیزم کسی که حرف های شما بزرگوار را بخواند ممکن هست فکر کند در این راه استاد لازم نیست اهل بیت کافی هست یقینا منظور شما این نیست چون شما به عنوان کارشناس اینجا صحبت می کنید و وحتما واقف به مطالب هستید مخصوصا که از امام می فرمایید و می دانید که یکی از صحبت های امام که مشهور این هست که برا خیاط و ... استاد لازم هست ولی برا آدم شدن استاد لازم نیست.
یا جناب حافظ شیرازی می فرماید بی همرهی خضر مرو که ظلمات و تاریکی ها و خطرات این راه زیاد هست.
احتمالا منظور شما این بود که حالا استاد پیدا نکرده اید ناراحت نشوید که ما اهل بیت را داریم و خودشان کمک می کنند و راهنمایی می کنند و انشاالله یه استاد مناسب پیدا می شود.
با تشکر

طی مراحل عرفانی و سیر و سلوک باید با اشراف و نظارت یک انسان کامل و پخته که قبلاً آن راه را طی کرده و از رسم و راه منزل ها آگاه است صورت گیرد. عرفا از انسان کاملی که ضرورتاً باید همراه سالک باشد به "طایر قدس" یا "خضر" تعبیر می کنند.

همتم بدرقة راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

طی مراحل سیر و سلوک بدون اشراف یک انسان پخته خطر گمراهی را به دنبال خواهد داشت.البته در سیر و سلوک، ملازمت به دستورات شرع مقدس، اساس کار می‏باشد و نیاز به استاد را جبران می‏کند. نقش استاد در سیر و سلوک، بسیار تعیین کننده است و عرفا بر آن تأکید فراوان کرده اند. بدون داشتن استاد، قدم نهادن در مسیر سلوک، می تواند آفت هایی برای انسان داشته باشد که گاهی جبران ناپذیر است.

بدون استاد مشکل است طی طریقت کرد؛ حتی صرف و نحو استاد می خواهد چه برسد به سیر وسلوک. اما پیداکردن استاد مشکل تراست.

انسان در این مسیر نیاز به استاد دارد، اعم از استاد عام که در کارهای مربوط به سیر و سلوک با ارشاد او پیش می رود، و استاد خاص که آن رسول خدا (ص) و امامان معصوم می باشد. البته باید سالک توجه داشته باشد که این مرحلة بسیار دقیق و باریکی است. تا کسی را نیازماید و از صلاحیت علمی و دینی او آگاه نباشد،‌ در ارشادات به او تکیه نکند که گاه شیاطین در لباس استاد درآیند و گرگان ملبّس به لباس چوپان شوند و سالک را از راه منحرف سازند".

مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه می گوید: لزوم رجوع به استاد عام فقط در ابتدای سیر و سلوک است. وقتی که سالک مشرّف به مشاهدات و تجلیات صفاتیه و ذاتیه شد، دیگر همراهی او لازم نیست. استاد عام شناخته نمی شود مگر به مصاحبت و مرافقت با او تا به طور یقین برای سالک واقعیت و یقین او دستگیر شود، و ابداً به ظهور خوارق عادات و اطلاع بر مغیبات و اسرار خواطر افراد بشر، و عبور بر آب و آتش و طی الارض و الهواء و استحضار از آینده و گذشته و امثال این عجایب و غرائب نمی توان پی به وصول صاحبش برد

بعضی از بزرگان نظرشان این است که گرچه بهره بردن از استاد پاک وسیلة خوبی برای نیل به کمال است،‌ولی این طور نیست که بدون استاد نتوان ادامة سیر و سلوک داد. چه بسیارند کسانی که با استفاده از آیات و روایات والتزام عملی به آن ها این راه را پیموده و به مقامات والایی رسیده اند.

سلام
اول حرفهای شما خوب هست و بجا ولی از آخر حرفهایتان چیز دیگر فهمیده می شود یعنی چی که خیلی از بزرگان بدون استاد این راه را پیموده اند.
عزیزم اولا خیلی نه و خیلی کم و دوما بعضی ها که راه را پیموده اند عقیده شون این نبود که بدون استاد بروند مثل آیت الله انصاری همدانی که ایشان را جذبه گرفت و خودشون هم عقیده داشتند که باید استاد گرفت .
یا باید این را قبول بکنید که بی همرهی خضر خطرات هست یا بدون اسناد می شود.
نمیشه به هر دو نظر تکیه کنی و یکی به نعل و یکی به میخ.
حالا خصوصیات استاد چی باشه این یه بحث دیگر ولی باید این را بدونیم که در این راه سیر وسلوک بدون استاد نمی شود.
اگر از روایات بشه فهمید که راه چیه پس مردم را برا فهمیدن احکامشان به طرف آیات سوق دهیم چون فهمیدن احکام خیلی راحتر از فهمیدن اخلاق و عرفان هست.
ببخشید حتما شما منظورتون این حرف ها نبود ولی باید دقت کنیم که چی میگیم نکنه خدای ناکرده از یه قسمت حرف هایمان یه چیز دیگر فهمیده بشه
موفق باشی برادرم

almokhlasin;118057 نوشت:
سلام
اول حرفهای شما خوب هست و بجا ولی از آخر حرفهایتان چیز دیگر فهمیده می شود یعنی چی که خیلی از بزرگان بدون استاد این راه را پیموده اند.
عزیزم اولا خیلی نه و خیلی کم و دوما بعضی ها که راه را پیموده اند عقیده شون این نبود که بدون استاد بروند مثل آیت الله انصاری همدانی که ایشان را جذبه گرفت و خودشون هم عقیده داشتند که باید استاد گرفت .
یا باید این را قبول بکنید که بی همرهی خضر خطرات هست یا بدون اسناد می شود.
نمیشه به هر دو نظر تکیه کنی و یکی به نعل و یکی به میخ.
حالا خصوصیات استاد چی باشه این یه بحث دیگر ولی باید این را بدونیم که در این راه سیر وسلوک بدون استاد نمی شود.
اگر از روایات بشه فهمید که راه چیه پس مردم را برا فهمیدن احکامشان به طرف آیات سوق دهیم چون فهمیدن احکام خیلی راحتر از فهمیدن اخلاق و عرفان هست.
ببخشید حتما شما منظورتون این حرف ها نبود ولی باید دقت کنیم ککه چی میگیم نکنه خدای ناکرده از یه قسمت حرف هایمان یه چیز دیگر فهمیده بشه
موفق باشی برادرم

با تشکر فراوان از almokhlasinگرامی
مثل این که مجبورم یه مقدار بیشتر توضیح بدم.

در اين باره كه آيا در سير و سلوك عرفاني نياز به استادهست يا نيست، مباحث فراوانی وجود داره.

آنچه که علمای علم اخلاق وعرفان برآن اعتقاد دارند اینه که نیاز به استاددر سیر وسلوک امری اجتناب ناپذیره.اما قضیه مهم اینه که ما به صرف این که نیاز به استاد داریم نمیتونیم هر کسی را به عنوان استاد در نظر بگیریم.بنابراین نیاز به استاد هست اما پیداکردن این خضر راه مشکله.

واما مشکل این پیدا نکردن استاد هم به خودمون بر می گرده.مشکل اساسی اینه که ما آن چه را می دانیم عمل نمی کنیم و الا خضر راه در زندگی ما قرار خواهد گرفت.

بزرگی می فرمود: شما موسی شوید، خضر را خداوند سر راه تان خواهد گذاشت، و از این که تا به حال نیامده معلوم است موسی نشده اید.

کاری که ما و شما باید انجام بدیم اینه که، به آن چه که می دونیم عمل کنیم. مهمترین عمل ما نیز باید رعایت تقوای الهی باشه. اگر به رعایت تقوای الهی موفق شدیم، در این صورت خداوند خودش توفیق یافتن استاد را به ما عنایت میکنه.

علامه و عارف واصل، مرحوم شعرانی در این خصوص می‏گوید:
«حق آن است كه سالك احتیاج به استاد عارف دارد؛ چرا كه مبتدی هنگامی كه قصد تهذیب نفس از رذایل را داشته باشد، نمی‏داند چطور شروع در سلوك كند و چه چیزی شایسته است تا انجام دهد و از آن چه باید بپرهیزد، چگونه عمل كند و چه بسا برای او صفت رذیله عجب، حاصل شود و خود بدان ملتفت نباشد تا از آن بپرهیزد و لذا محتاج معلمی است تا او را به تخلص از آن ارشاد كند. پس همان طور كه در صنایع و مهارت‏ها به استاد احتیاج است، در تحصیل ملكه تهذیب نفس نیز به استاد احتیاج می‏باشد؛ بلكه احتیاج در این راه، شدیدتر است».
كیهان اندیشه، اندیشه و حیات شعرانی، شماره 45.

آن چه در اینجا مهمه، یافتن چنین فرد كاملیه كه دارای ویژگی‏های یک استاد واقعی باشه، نه آن كه مدعی بوده و از حقیقت خالی باشه كه در این صورت، خود گمراه و گمراه كننده دیگران میشه. از این‏رو، برای به دست آوردن چنین استادی باید كوشش نمود و دقت خاص به عمل آورد.

اگر چنین استادی یافت نشد ـ هر چند كه جوینده یابنده است ـ نباید ناامید بودوسلوك را به كنار گذاشت.منتها سالک تا قبل از یافتن استاد راه باید خودش شروع کننده باشه به این گونه که:

همه آن چه را كه از جانب خدای متعال ابلاغ گردیده و به همان نحو كه بیان شده ، یاد بگیره و علم و اطلاع كامل داشته باشه و بدون هیچ مسامحه و سستی، مجاهدت علمی را پیشه خودش بسازه تا طریق الی الله را به خوبی و به شكل صحیح و جامع و به همان صورت كه از جانب خدای متعال ارائه شده ، بشناسه.

در ضمن به آن چه كه آموخته، دقیقا عمل کنه و در این خصوص نیز هیچ تسامح و سستی نداشته باشه. بدون شك شرایط، مقدمات و كم و كیف هر عمل مطرح شده در آیات و روایات، در اثرگذاری آن بر نفس انسانی و كمك به ارتقای او به مراتب بالاتر، موءثر واقع میشه. از این‏رو، ظرافت در عمل به آموخته‏ ها و آموزه های وارد شده، امری ضروری و لازمه.

در مقام تحصیل علم سلوك و نیز در مقام عمل به آنها، با قدم حق و صدق پیش بیاد و هیچ تعصب و تقلید نابجا و سلیقه شخصی را در آنها دخالت نده.

شكی نیست كه سالك معنوی با سه شرط یاد شده، مشمول عنایات خاص الهی می‏گرده و از انحراف و لغزش‏ها محفوظ می‏مونه و در سلوك الی الله از ارشاد و راهنمایی‏های ولایت و از انوار و توجهات باطنی آنان برخوردار می‏شه. چنین سالكی، در مكتب اهل بیت بوده، از آنان جدا نخواهد بود و در طریقی كه ایشان قدم برداشته ‏اند، قرار خواهد گرفت.

با تشکر از شما بزرگوار
خیلی استفاده کردیم
یه جریانی هست که آیا پای شتر را ببندیم یا فقط بر خدا توکل کنیم.
بعضی ها فقط توکل می کنند و پای شتر را نمی بندند و می گویند خدا هست.
و بعضی هم فقط پای شتر را می بندند و اصلا توجهی به خدا ندارند.
هر دوی اینها در اشتباه هستند. باید بر خدا توکل کرد و هم پای شتر را بست .
در این راه هم باید اصولی و عقلایی ما رفتار کنیم. هم از خدا بخواهیم با زبان دعا و ترک معصیت و انجام واجبات. و از این طرف هم جستجو کنیم از این آن بپرسیم آیا کسی را می شناسید که کمک ما باشد در این راه و ... .
اون وقت هست که ما به وظیفه خویش عمل کرده ایم . دوستی داشتم که می گفت من در حجره می نشینم و منتظر می مونم استاد خودش بیاید به بنده بگوید که من تو را به شاگردی قبول می کنم. و حالا هم ایشان ... و .
حتما شما هم این مطالب را قبول دارید چون این صحبت ها مستقیم نیست نمی شود اونی که ته دل هست نوشت .
ما خیلی خوشحال هستیم که شما بزرگواران این همه زحمت می کشید.
ما را هم دعا کنید.

ممنون از شماalmokhlasinگرامی بالاخره به توافق رسیدیم تو این موضوع .البته گفته شما با صحبتهای بنده یکی بود امادر دوقالب متفاوت.

منتظر پستهای بعدیتون هستیم.

میزان تاثیر غذا در سیر و سلوک چقدر است؟
آیا نوع غذا نیز در سیر و سلوک موثر است؟
اندازه غذا خوردن چقدر موثر است؟
طبیعت غذاها چه قدر موثر هستند؟

anti310;125538 نوشت:
یا علی حیدر مددی
با تولی می خوریم وبا تبری دفع می کنیم

جالب بود ولی انتظار بنده این بود که نگاه جدی تری به سوال داشته باشید زیرا مشخص شدن این مباحث کمک زیادی در پیشرفت انسان به سوی کمال خواهد داشت.
امیدوارم کارشناسان نیز وارد بحث شوند تا پیشرفت خوبی حاصل شود.إن شاء الله

tahora87;125494 نوشت:
میزان تاثیر غذا در سیر و سلوک چقدر است؟
آیا نوع غذا نیز در سیر و سلوک موثر است؟
اندازه غذا خوردن چقدر موثر است؟
طبیعت غذاها چه قدر موثر هستند؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی:Gol:

فکر کنم حدیث عنوان بصری برای شما کمک خوبی باشه پیشنهاد میدم حتما این حدیث رو بخونید.

آذر بانو;116981 نوشت:
با سلام و احترام

لطفا اساتید در این دو مورد توضیح بیشتری بفرمایند.

واقعاً همین طور هست؟

آیا نمیشه استاد اخلاق و عرفان رو نقد کرد؟

با تشکر




اساتید اخلاق را نمی شود نقد کرد

اگر کسی با اخلاق و عرفان آشنا باشد متوجه بی پایه و اساس بودن این حرف می شود که گفته شده استاد اخلاق و عرفان رو نمی شود نقدکرد.
اصل آموزه های اخلاق و عرفان این است که باید به دنبال رشد باشیم و یکی از راه های رشد و ترقی شنیدن و پذیرفتن عیوب و اشکال ها از دیگران است و قسم بزرگی از روایات و آیات در زمینه طریقه تذکر دادن عیوب و نقد کردن و تذکر شنیدن و نقد پذیرفتن وارد شده و علماء ما جمع آوری کرده اند.
البته و صد البته بنده استاد اخلاق نیستم اما همینجا اعلام عمومی می کنم هرکس عیب بنده را به بنده گوشزد نماید دعای مخصوص در حقش کنم و از خدا خیر او را بخواهم
.

sokout;117291 نوشت:
با عرض سلام
در این راه استاد.معلم.مولا و... فقط خداست به غیر از خدا دنبال هر کسی بگردید به بیراهه رفته اید شاید انسان به جایی هم برسد ولی ان چیزی نیست که خداوند میخواهد رب=پروردگار. یک در را انقدر بزنید تا بالاخره در را برای شما باز کنند.اگر قرار باشد کسی سر راه شما قرار بگیرد این انتخاب را به خداوند واگذار کنید اگر دنبال کسی بگردید یا از شما استفاده خواهد شد یا سوء استفاده.در این راه توسل هیچ معنایی ندارد و فقط باید توکل کرد
در ضمن ذکر به معنای تذکر است وقتی شما به معنای ان ذکر توجه نکنید و به ان ذکر عمل نکنید یک سال هم اگر ان ذکر را تکرار کنید به جایی نخواهید رسید نماز ما هم همینگونه باید باشد.اشخاصی هستند 70 سال نماز میخوانند بدون ان که متوجه شوند که خداوند از انها چه چیزی را میخواهد.
به خدا اعتماد داشته باشید که فقط خداوند میتواند یک شخص را بی نیاز کند
یا حق

من یقین دارم که منظور شما از توسل ؛ توسل به غیر اولیاء و علماء متصل به آنهاست چرا که اساس عقیده شیعه در همه امورش چه اخلاق و عرفان و چه فقه و ..... وساطت انبیاء و اولیاست همانطور که می بینیم از سلمان و ابوذر تا علماء بزرگ عصر ما بر در خانه اینها شاگردی کردند و دست از توسل نکشیدند.

alisadra;117289 نوشت:
جناب هادی از مطالب خوبتان سپاس

ولی انچه مدنظر بنده است اسیب شناسی این مسیر است

چیزی که درعرفان اسلامی وسیروسلوک علمای خودمان به ان پرداخته نشده است

یک هاله ای از تقدس توسط مریدان اطراف انان کشیده می شود که کسی اجازه حتی ورود ندارد و....

یادم هست شخصی هفت سال شاگرد عارفی سرشناس بود وبیست سال ازاوجداشده بود او هنوز ادب نگه می داشت اما جداشده بود ووو

هرجا عارفی نشانی از خود نشان داد جمعی مرید حلقه به گوش می شوند وراه را برای دیگران سد می کنند وکم کم ان عارف هم خود در را مخصوص می کند وچه جانهایی چشت در می مانند وچه نه جانهایی انجا را بازار خود می کنند

ایا درخانه انان از در خانه پیامبر خاص تربود که همچون عبد ان نازنین وجود می نشستند تا انجا که کسی حضرت را تشخیص نمی داد

اسیب کجاست؟

اول: من گمان کنم لازم است یادآوری کنم که برای نقد علما و فهول و عرفای برجسته رتبه برجسته ای باید داشته باشیم و به نظر بنده و شما در این حد نباشیم عرفاء را نقد کنیم گرچه نقد مریدانشان در دست رس است.
البته نقد علما لازم و سازنده است اما
کار هر کس نیست خرمن کوفتن0000000گاو نر می خواهد و مرد کهن

دو اینکه : اگر مریدانی به دور کسی جمع شدند می توان گفت: عارف است؟ و اگر مریدان عارفی افراط در معصوم سازی آن عارف نمودند می شود آن عارف یا عرفاء را محکوم کرد؟
بله این افراط و تفریط ها و بت ساختن ها وجود دارد اما مسائل از این مهم تری هست که باید به آن پرداخت.

almokhlasin;118143 نوشت:
با تشکر از شما بزرگوار
خیلی استفاده کردیم
یه جریانی هست که آیا پای شتر را ببندیم یا فقط بر خدا توکل کنیم.
بعضی ها فقط توکل می کنند و پای شتر را نمی بندند و می گویند خدا هست.
و بعضی هم فقط پای شتر را می بندند و اصلا توجهی به خدا ندارند.
هر دوی اینها در اشتباه هستند. باید بر خدا توکل کرد و هم پای شتر را بست .
در این راه هم باید اصولی و عقلایی ما رفتار کنیم. هم از خدا بخواهیم با زبان دعا و ترک معصیت و انجام واجبات. و از این طرف هم جستجو کنیم از این آن بپرسیم آیا کسی را می شناسید که کمک ما باشد در این راه و ... .
اون وقت هست که ما به وظیفه خویش عمل کرده ایم . دوستی داشتم که می گفت من در حجره می نشینم و منتظر می مونم استاد خودش بیاید به بنده بگوید که من تو را به شاگردی قبول می کنم. و حالا هم ایشان ... و .
حتما شما هم این مطالب را قبول دارید چون این صحبت ها مستقیم نیست نمی شود اونی که ته دل هست نوشت .
ما خیلی خوشحال هستیم که شما بزرگواران این همه زحمت می کشید.
ما را هم دعا کنید.


بله دقیقا اینچنین است.

tahora87;125494 نوشت:
میزان تاثیر غذا در سیر و سلوک چقدر است؟
آیا نوع غذا نیز در سیر و سلوک موثر است؟
اندازه غذا خوردن چقدر موثر است؟
طبیعت غذاها چه قدر موثر هستند؟

سلام به طهورا
با اینکه سوال بسیار خوبی پرسیدید اما مربوط به بحث تاپیک نمی شود لطفا در جای مناسبش عنوان بفرمایید.

اولين و مهم ترين خطري كه مشتاقان به سيروسلوك را تهديد مي كند حضور شياداني است كه در اين مسير كمين كرده و خود را شيخ و مربي معرفي مي كنند. آنها دام هاي متنوعي قرار داده و با شيوه هاي مختلف در انتظار طعمه اند.از جمله آگاهيهاي ضروري براي سالك بويژه كساني كه درصدد يافتن استاد و مربي هستند اين است كه هيچ ملازمه اي بين انجام كارهاي خارق العاده با حقانيت عقيده شخص و درست بودن راه او وجود ندارد. علامه طباطبائي طي يك بحث فلسفي در تفسيرالميزان به بررسي عقلي توانائيهاي انسان در انجام كارهاي خارق العاده پرداخته و با اشار به نمونه هايي از اين قبيل كه توسط هندوها انجام مي شود توضيح مي دهد كه : نفوذ اراده انسان در اشيا و پديده هاي ديگر هر چند يك واقعيت انكارناپذير است ولي دليل بر كمال روحاني و تكامل معنوي شخص به حساب نمي آيد. زيرا اين « اراده نافذ » مي تواند ناشي از « قوت نفساني » باشد كه اساسا اينگونه قدرت با قدرت انبيا و اولياي الهي كه به اتكاي عبوديت و بندگي خدا در آنان تحقق مي يابد و هيچ گونه شائبه نفسانيت و انانيت در آن وجود ندارد متفاوت است .

موضوع قفل شده است