استعاذه و استعانت در قرائت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استعاذه و استعانت در قرائت

قرآن كریم، قول ثقیل است: "إنّا سنلقی علیك قولاً ثقیلاً" سوره ی مزّمّل، آیه 5، از این رو سالكی كه خواهان نیل به حقایق معارف آن است باید از گزند هر رهزنی مصون بماند و از هر رهگشایی مدد بجوید، بدین جهت خداوند سبحان به تالیان قرآن و سالكان كوی وحی هم دستور تخلیه كه جنبه ی سلبی دارد میدهد و هم فرمان تجلیه و تحلیه كه جنبه ی اثباتی دارد و میفرماید: هنگام قرائت قرآن، به خداوند از گزند شیطنت هر شیطان وسوسه گر پناه ببر: "فإذا قرأت القران فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم" سوره ی نحل، آیه ی 98.

انسان تا خود را از وسوسه های درون و بیرون، همچنین از سنتها و آداب جاهلی نجات ندهد و تا ذهن خویش را از پیش داوریهای قبلی نرهاند، بهره ای از خواندن قرآن نمیبَرد، زیرا وساوس و سنتهای جاهلی مانع فهم صحیح او میشود و كسی كه با پیش داوری قبلی به خدمت قرآن آمده سعی میكند كه قرآن را مهمان خود كند نه خود مهمان قرآن باشد. چنین فردی در حقیقت الفاظ قرآن را بر زبان جاری كرده است در حالی كه از معانی آن هیچ اطلاعی ندارد. او مصداق این حدیث رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است كه فرمود: "ویل لمن لاكها ولمیتدبّرها"؛ وای بر كسی كه این آیات را بین دو فك و چانهاش بگرداند و در باره آن تدبر نكند.

گرچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر گونه وسوسه مصون است، زیرا جزو مخلَصین است و شیطان در محدوده اخلاص راه ندارد و هرگونه استعاذه ی آن حضرت جنبه دفعی دارد نه رفعی، ولی دیگران كه دستور اقتدای به پیامبر به آنها داده شد امر به استعاذه میشوند تا در مقام رفع خطر، استعاذه كنند. یعنی پیامبر استعاذه میكند تا شیطان به حریم او نیاید ولی دیگران استعاذه میكنند تا شیطانی كه به سراغشان آمده است برود، تا بعد از غبارروبی باطنی به خدمت قرآن بروند. نفس و شیطان، دو وسوسه گر خطرناكند، چنانكه خداوند در باره نفس میفرماید: " و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه؛ و همانا ما انسان را آفریدیم، و مى دانیم كه نفس او چه وسوسه اى به او مى كند." سوره ی ق، آیه ی 16 و در باره شیطان میفرماید: " الذی یوسوس فی صدور الناس* من الجنة و الناس؛ آن كه در سینه هاى مردم وسوسه مى كند.* از پریان و آدمیان." سوره ی ناس، آیات 5 ـ 6. شیطان در كمین راهیان كوی حق است تا رهزنی كند. شیطان به سراغ انسان راكد، ساكت، بیكار و منزوی نمیآید، زیرا وی را در كمند خود دارد. آنگاه كه انسان شروع به خواندن قرآن كرده و راه میافتد، همزمان با آن، راهزنان كار خود را آغاز میكنند، از این رو قاری قرآن باید هم در حدوث و هم در بقا در حصن حصین الهی باشد، زیرا همانگونه كه بیان شد هم در آغاز قرائتْ وسوسه شیطان راه دارد و هم در ادامهیآن.

از آنجا كه تخلیه از رذائل كه همان استعاذه است كار تجلیه و تحلیه را نمیكند، خداوند سبحان برای تحصیل جنبه ثبوتی به پیامبر میفرماید: "إقرأ باسم ربك الذی خلق؛ بخوان به نام پروردگارت كه آفرید." سوره ی علق، آیه ی 1؛ به نام حق قرائت كن، به طوری كه یاد خدا هم در حدوث و هم در بقا در قلب قاری جلوه گر باشد. البته این نحو قرائت مخصوص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، تنها چیزی كه اختصاص به آن حضرت دارد دریافت و تحمل وحی است.

معنای تحلیه و تسمیه در قرائت این نیست كه قاری قرآن فقط در اول قرائت بگوید: "بسم الله الرحمن الرحیم" و سپس از یاد خدا غفلت كند، بلكه منظور آن است كه قاری قرآن از ابتدا تا انتهای قرائت، نام و یاد خدا را در دل گرامی بدارد. بنابر این تجلّی و تحلّی دل به نام و یاد حق با تبرّك و تیمّن حسّی و لفظی همراه است. نکته ی شایان ذكر این كه اسمای الهی كه قرائت كننده بر زبان جاری میكند اسم اسمند، زیرا اسمای حقیقی خدا درجات فیض مخصوص الهی است كه انسان از جانب خداوند سبحان موظف است آنها را تقدیس و تنزیه كند: "سبّح اسم ربك الأعلی" سوره ی اعلی، آیه ی 1، زیرا همانگونه كه پروردگار را باید تسبیح و تحمید كرد نامش را نیز باید تسبیح و تحمید كرد. اسمای حسنای حق جزو شئون ربوبی و مدبرات امرند و خداوند سبحان به وسیله این اسمای حسنی، همه ی جهان را تدبیر میكند، از این رو سزاوار تقدیس و تنزیه هستند و اما الفاظی كه بر آن اسماء دلالت دارد، احترام لفظی و حسّی داشته و فقط حكایت مفهومی از آن حقائق عینی دارد.

خدای سبحان انسان را با اسمای حسنایش تأمین میكند و برای اینكه انسان درست در خدمت قرآن باشد خدای سبحان هم راه پرهیز از خطر درون و بیرون را به صورت استعاذه به ما آموخت و هم راه تحصیل آن هدایتهای درون و بیرون را فراراه ما نصب كرد؛ جهات بیرونی مانند جهات درونی در جنبه وصف ثبوتی و صفت سلبی شریك است.

تفسیر موضوعی آیة الله جوادی آملی ج9 ص293

موضوع قفل شده است