فلسفه پنهان بودن زمان وقوع قیامت

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه پنهان بودن زمان وقوع قیامت

آیا اینکه خدا در قرآن کریم می فرماید قیامت واقع شده از باب مستقبل محقق الوقوع است یا نه؟ بعلاوه آنهایی که می گویند قیامت واقع شده، یعنی عالم قیامت الان وجود دارد ولی برای ما که هنوز وجود ندارد و در توحید صدوق هست، وقتی که (معصوم) سؤال می کنند آیا بهشت و جهنم مخلوق است یا مخلوق نیست؟ می فرماید بهشت و جهنم مخلوق است یعنی الان هم وجود دارد (توحید صدوق/ص 118)، ولی الان که بهشت و جهنم وجود دارد آیا برای ما هم الان وجود دارد یا برای ما در زمان بعد هست؟ عالم قیامت خودش وجود دارد، نه عالمی است که بعد می خواهد حادث شود، ولی برای همه اشیاء عالم (در زمان بعد وجود دارد)، چون حشر اختصاص به انسان ندارد، شامل همه چیز می شود، این زمین ما هم همین طور که ما روزی می میریم و به قیامت می رسیم روزی می میرد و به قیامت می رسد. آن درخت و آن خوردشید هم همین طور است. پس اینکه می گوییم (قیامت الان) وجود دارد، نه این است که قیامت ما هم الان وجود دارد، نه، ما هر وقت که مردیم آن وقت وارد عالم قیامت می شویم و به همین جهت پیغمبر فرمود: «من مات قامت قیامته؛ هر کسی که بمیرد قیامتش بپا می شود. یک قیامت مستقل به آن معنا که نیست، چون قیامتی وجود دارد، هر کسی که می میرد به عالم قیامت خودش وارد می شود.

خداوند درسوره احزاب آیه 63 و 64 می فرماید: «یَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً * ان الله لعن الکافرین واعد لهم سعیرا؛ مردم از تو در باره (زمان قیام) قیامت سؤال مى كنند، بگو علم آن تنها نزد خدا است، و چه مى دانى شاید قیامت نزدیك باشد؟! خداوند كافران را لعن كرده (و از رحمت خود دور داشته) و براى آنها آتش سوزاننده اى آماده نموده است».

در آیه مورد بحث اشاره به یكى دیگر از برنامه هاى مخرب منافقان شده است كه گاه به عنوان استهزاء و یا به منظور ایجاد شك و تردید در قلوب ساده دلان این سؤال را مطرح مى كردند كه قیامت با آن همه اوصافى كه محمد ص از آن خبر مى دهد كى بر پا مى شود؟ مى فرماید: مردم از تو پیرامون زمان قیام قیامت سؤال مى كنند. این احتمال نیز وجود دارد كه بعضى از مؤمنان نیز روى حس كنجكاوى و یا براى دریافت اطلاعات بیشتر چنین سؤالى را از پیامبر گرامى اسلام ص مطرح كرده باشند، اما با توجه به آیاتى كه بعد از این آیه مى آید معلوم مى شود كه تفسیر اول به معنى آیه نزدیكتر است. شاهد این سخن آیه دیگرى است كه در همین زمینه در سوره شورى آمده است:

«وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ * یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ ؛ تو نمى دانى شاید قیامت نزدیك باشد. اما كسانى كه به آن ایمان ندارند براى آن عجله مى كنند، ولى مؤمنان از آن بیمناكند و مى دانند حق است» (شورى آیه 17 و 18). سپس در آیه مورد بحث به آنها چنین پاسخ مى گوید: بگو اى پیامبر آگاهى بر این موضوع تنها نزد خداست و هیچكس جز او از این موضوع آگاه نیست («قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّه؛ احزاب/ 63ِ). حتى پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب نیز از آن بیخبرند. و به دنبال آن مى افزاید: چه مى دانى؟ شاید قیام قیامت نزدیك باشد («وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً؛ آیه 63 /احزاب). بنا بر این همیشه براى استقبال از قیام قیامت باید آماده بود و اصولا فلسفه مخفى بودنش همین است كه هیچكس خویش را در امان نبیند و قیامت را دور نپندارد، و خود را از عذاب و مجازات الهى بر كنار نداند. سپس به تهدید كافران و گوشه اى از مجازات دردناك آنها پرداخته، مى فرماید: خداوند كافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزاننده اى فراهم كرده است («إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرا؛ احزاب/64ً). آنها جاودانه در این آتش سوزان خواهند ماند و سرپرست و یاورى نخواهند یافت («خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً؛ احزاب/65).

همچنین در سوره شورى: آیات 16 تا 18 می فرماید: «وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ (16) اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ * یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ؛ آنها كه در باره خدا بعد از پذیرفتن دعوت او، محاجه مى كنند دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بى اساس است و غضب بر آنها است و عذاب شدید از آن آنها. خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و میزان (سنجش حق و باطل) را، اما تو چه مى دانى شاید ساعت قیام قیامت نزدیك باشد. آنها كه به قیامت ایمان ندارند در باره آن شتاب مى كنند، ولى آنها كه ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است آگاه باشید آنها كه در قیامت تردید مى كنند در گمراهى عمیقى هستند».

از آنجا كه نتیجه همه اعمال، مخصوصا بروز و ظهور كامل حق و عدالت و میزان در قیامت است در پایان آیه مى گوید: تو چه مى دانى شاید ساعت قیام رستاخیز نزدیك باشد؟! (وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ). همان قیامتى كه وقتى برپا شود همگان در دادگاه عدلش حضور مى یابند، و در برابر میزان سنجشى كه حتى به اندازه سنگینى یك دانه خردل و كوچكتر از آن را دقیقا مى سنجند قرار مى گیرند. سپس به موضع گیرى كفار و مؤمنان در برابر آن، پرداخته مى گوید: آنها كه به قیامت ایمان ندارند در باره آن شتاب مى كنند، و مى گویند این قیامت كى خواهد آمد؟! آنها هرگز به خاطر عشق به قیامت و رسیدن به لقاى محبوب، این سخن را نمى گویند، بلكه از روى استهزاء و مسخره و انكار چنین تقاضایى دارند، و اگر مى دانستند قیامت بر سر آنها چه مى آورد هرگز چنین تقاضایى نداشتند. ولى آنها كه ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند پیوسته آن حق است و خواهد آمد (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ).

البته لحظه قیام قیامت بر همه پوشیده است، حتى بر پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب خدا، تا هم وسیله تربیت مداوم باشد براى مؤمنان، و هم آزمون و اتمام حجتى براى منكران، ولى اصل وقوع آن جاى تردید نیست. و از اینجا روشن مى شود كه ایمان به قیامت و دادگاه بزرگ عدل الهى مخصوصا با توجه به این معنى كه هر لحظه احتمال وقوع آن مى رود چه تاثیر تربیتى عمیقى در مؤمنان دارد. و در پایان آیه به عنوان یك اعلام عمومى، مى فرماید: آگاه باشید كسانى كه در قیامت تردید مى كنند و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجه مى پردازند در گمراهى عمیقى هستند (أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ). چرا كه نظام این جهان خود دلیلى است بر اینكه مقدمه اى است بر جهان دیگر، كه بدون آن، آفرینش این جهان، لغو و بى معنى است، نه با حكمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او. تعبیر به ضلال بعید اشاره به این است كه گاه انسان راه را گم مى كند اما چندان فاصله با آن ندارد، با مختصر تلاش و جستجو ممكن است راه را پیدا كند، اما گاه چنان فاصله او زیاد است كه دیگر پیدا كردن راه براى او مشكل یا غیر ممكن است.

جالب توجه اینكه در حدیثى از پیامبر اسلام ص مى خوانیم: مردى با صداى بلند از رسول خدا در یكى از سفرها سؤال كرد و گفت: اى محمد! ... پیامبر نیز با صدایى بلند همچون صداى خودش فرمود: چه مى گویى؟ عرض كرد: «متى الساعة؟؛ روز قیامت كى خواهد بود»؟ پیامبر فرمود: «انها كائنة فما اعددت لها؟؛ قیامت خواهد آمد، براى آن چه تهیه كرده اى»؟ عرض كرد: «حب اللَّه و رسوله!؛ سرمایه من محبت خدا و پیامبر او است». پیامبر فرمود: «انت مع من احببت ؛ تو با كسى خواهى بود كه او را دوست دارى»! (تفسیر مراغى جلد 25 صفحه 32).

منبع

به نام خدا
سلام

اینجانب در مورد صحبتهایی که در زیر می آورم، یقین کامل ندارم. با این حال ممکن است راهگشا باشد.

"یوم القیامه" روزی است که در آن به حساب خلق رسیدگی می شود و بندگان در محضر خدا پاسخگو هستند. طبق آیات قران، ممکن است خدا در روز قیامت با عده ای حرف نزند (ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم)؛ بنابراین اگر ما الان از خدا چیزی نمی شنویم دلیل بر نیامدن قیامت نیست. می توان سری به گورستانها زد و عده زیادی را دید که قیامتشان بر پا شده است.

"آخرت" ممکن است برای عده ای در لحظات آخر عمر آنها باشد و در این لحظات آخر که از چشم بقیه پنهان است (حتی ممکن است مدت زمان گذشته بر فرد را هم بقیه درک نکنند) اتفاقات خوب یا بدی بر آنان بگذرد.

"ساعه"
"و قال الذین كفروا لا تاتینا الساعة قل بلى و ربى لتاتینكم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فى السموت و لا فى الارض و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتب مبین"
طبق این آیه "ساعه" می تواند وجودی هوشمند باشد (عالم الغیب است). البته اگر منظور از عالم الغیب خدا باشد، این نظر تا حدی منتفی می شود. ولی شاید نتوان انکار کرد که خدا از علمش به "ساعه" داده باشد.
"قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعة بغتة " -> ساعه ناگهانی می آید.

البته همانطور که در ابتدا نیز گفتم هنوز خود من هم نمی توانم بگویم ساعه با قیامت فرق دارد.
شاید بتوان گفت که هنوز "ساعه" بر مردم به ظاهر زنده دنیا نیامده است، ولی مردگان آن را درک کرده اند.
نکته دیگر آنکه در زمان آمدن ساعه یا یوم القیامه، احتمال در هم ریختگی زمان و مکان بسیار است. در انجیل یا تورات (دقیق به خاطر ندارم) آمده که مرد بی قانونی خواهد آمد که ما می توانیم نتیجه بگیریم که اگر این فرد مقررات زمان را هم در هم بریزد چه پیش خواهد آمد. بنابراین بعید نیست که ما الان هم شمه های قیامت و ساعت را درک کنیم.

از 1400 سال پیش تا حالا قرآن گفته است:"أزفت الآزفة ليس لها من دون الله كاشفة " -> شاید بتوان نتیجه گرفت که همین الان هم نزدیک شونده نزدیک است و خدا آن را آشکار نکرده (حداقل بر ما آشکار نکرده)

زمان قیامت و آخرت از منظر ملاصدرا

مسئله تعیین کننده دربحث ما زمان است که بنا به تبیین خاصی که درحکمت صدرایی از آن وجود دارد، در مسائل معاد نیز تاثیر گذاشته است. لذا می توان سوال اصلی این مقال را چنین اظهار نمود که : قیامت چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟

حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی اشاره دارد که آخرت هم اینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید” و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشاره ای به این برهان ننموده اند. یا در تفسیر سوره زلزال صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کرده اند

در میان مفاهیم و حقایق دینی موارد بسیاری می توان یافت که فهم عموم متدینین بافهمی که علمای آن دین از آن مفهوم دارند تفاوت دارد. میزان این تفاوت ها در فقه به حداقل ممکن رسیده اما با حرکت به سوی کلام، فلسفه و در نهایت عرفان، به تدریج افزایش می یابد.

چنانکه اشاره شده مسئله تعیین کننده دربحث ما زمان است که بنا به تبیین خاصی که درحکمت صدرایی از آن وجود دارد، در مسائل معاد نیز تاثیر گذاشته است. لذا می توان سوال اصلی این مقال را چنین اظهار نمود که : قیامت چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟ چه هنگام دنیا تمام شده و آخرت آغاز می گردد؟(۱) در مسیر پاسخ به این پرسش ابتدا مختصرا شرحی از فهم عمومی مسلمانان نسبت به زمان قیامت و آخرت داشته وسپس به تحقیق زمان این دو حقیقت در مکتب صدرالمتالهین شیرازی پرداخته و در صددپاسخ به این پرسش برخواهیم آمد که آیا بنا به نگاهی که ملاصدرا به قیامت و آخرت دارد، می توان این دو حقیقت را یکی دانست یا نه؟

الف) زمان قیامت و آخرت در فهم عمومی متدینین :)Common sence(
با اندک تاملی در آنچه که مردم مسلمان به آن معتقدند معلوم می شود که اعتقاد آنان درباره مسئله مورد بحث ما به ترتیب زیر قابل بیان است:
“در حال حاضر ما در عالم دنیا هستیم. انسان ها به ترتیب در این دنیا متولد شده و پس از زمانی کوتاه یا بلند می میرند آنگاه این مسیر تا زمان خاصی ادامه خواهد یافت تا اینکه در آن زمان خاص (که البته جز خدا کسی به آن علم ندارد) قیامت به وقوع خواهد پیوست. در قیامت که در آینده اتفاق خواهد افتاد به اعمال مردمان رسیدگی شده وسپس وارد عالم آخرت خواهیم شد.”
پس در اعتقاد عرف دنیا، قیامت و آخرت به ترتیب زمانی به وقوع می پیوندند . البته باید توجه کرد که چنین تفکری بی جهت نبوده و بلکه با ظواهر کتاب و سنت نیز کاملا منطبق است. البته مراد آن نیست که ظاهر دین همیشه از قیامت و آخرت به عنوان زمان آینده و با افعال مستقبل یاد کرده است بلکه بسیار می توان آیاتی یافت که با الفاظ و افعال مضارع و یا ماضی به قیامت و آخرت اشاره کرده باشد که به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد:”فاورد هم النار”(۲) ، “و نفخ فی الصور” (۳)، “وجاءت کل نفس معها سائق و شهید” (۴...) “یدعون فیها بکل فاکهه امنین”(۵) ، “ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون”(۶...)
لذا شاید تصور عامه از اینکه قیامت و آخرت مربوط به آینده هستند از مواردی از قبیل زیر ناشی شده باشد:
▪ در کتاب و سنت از نظام ثواب و عقاب الهی به عنوان وعده و وعید یاد شده و بدیهی است که عمل به وعده و وعید در زمان آینده انجام می شود.
▪ در ظواهر دین استفاده از لفظ یوم درباره قیامت بسیار اتفاق افتاده و چنین به نظر می رسد که قیامت حتی اگر مقدار این “یوم” را هزاران سال نیز بدانیم اما در هر حال یک دوره از تاریخ جهان هستی است و از آنجا که چنین حوادثی در دوران گذشته تحقق نیافته اند پس در آینده به وقوع خواهند پیوست.
▪ اتفاقاتی از قبیل متلاشی شدن ماه و خورشید و کوه ها و ... (قیامت) و همچنین ورود انسان ها به بهشت یا جهنم و درک لذت یا عذاب (آخرت) هنوز مورد احساس انسان ها نیست و لذا اموری مربوط به آینده هست البته عامل چنین ظهوری(ظهور کتاب و سنت در اینکه قیامت و آخرت در آینده اتفاق می افتند) در اینجا مهم نیست ولی کاملا واضح است که ظواهر دین در این مورد با فهم عامه مسلمین متفق القول است (مانند اکثر موارد دیگر . )

مهدی دوستان
پی نوشت ها:
۱ بدیهی است که این سوالات خود مبتنی بر پیش فرض های موجود در فهم عامه هستند
۲ سوره هود، آیه ۸۹
۳ سوره ق ، آیه ۲۰
۴ همان ، آیه ۲۱
۵ سوره دخان ، آیه ۵۵
۶ سوره مطفغین ، آیه ۲۲ و ۲۳

ب) آخرت در نظرگاه ملاصدرا:
حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی (۷) اشاره دارد که آخرت هم اینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید”(۸) و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشاره ای به این برهان ننموده اند. یا در تفسیر سوره زلزال (۹) صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کرده اند.

اما بیان فلسفی این امر را می توان از موارد مختلفی که ملاصدرا به این مطلب پرداخته اند استخراج و نهایتا چنین ادعا نمود که بنا بر رای ایشان می توان عالم آخرت را یکی از عوالم هستی که در طول عالم مادی ماست قلمداد نمود که در مرتبه ای بالاتر نسبت به جهان فعلی ما قرار دارد. می دانیم که بنابر مبانی فلسفی حکمت متعالیه وجود را باید امری که دارای اشتراک معنوی است(یا به عبارت بهتر مشترک معنوی است) دانست که با وجود چنین حقیقت مشترکی که دارد خود واقعیتی مشکک است.

با پی نهادن چنین مبانی فکری است که تئوری خاصی در باب عوالم مختلف هستی شکل می گیرد که بسیار به آرای عرفای اسلامی نزدیک است و طبق آن جهان های مختلف ولی در عین حال مرتبطی با هم متحقق فرض می شوند که ارتباط آنها همان مرتبه مندی بین آنهاست. بدین معنا که هر عالم در مرتبه بالاتر از عالم دیگر قرار دارد که بر آن احاطه و تسلط وجودی داشته و وجود آن شدیدتر از عالم تحت خود می باشد و بالعکس عالم شدید تری نیز نسبت به خود این عالم تحقق دارد.
البته هر چند که با توجه به نامتناهی بودن مراتب مشکک وجود می توان گفت که بنابر مبانی فوق تعداد عوالم هستی نیز بی نهایتند، اما در حکمت متعالیه چند عالم اصلی از این میان برجسته می شوند که با اندکی مسامحه می توان آنها را عالم حس (یا همان عالم مادیات یا عالم خلق)، عالم خیال (یا همان عالم ریاضیات و عالم مثل معلقه)، عالم عقل و عالم فوق عقل که همان ذات ربوبی است، دانست.

در چنین فضای فکری است که صدرالمتالهین آخرت را یکی از مراتب حقیقت هستی معرفی می کنند(البته نه به صراحت) که در مرتبه ای بالاتر از عالم ماده است و از آنجا که زمان متعلق به عالم خلق است که حرکت جوهری در آن ساری و جاری است، نتیجه می شود که آخرت در مرتبه ای فرا زمانی قرار دارد و لذا وقتی گفته می شود که همین الان آخرتی هست و بهشتی و جهنمی، مراد آن نیست که در لحظاتی مثل (۱)t یا (۲)t آخرت وجود دارد به این معنا که لحظات فوق زمان آخرت بوده یا به عبارتی دیگر آخرت وجودی زمانی داشته باشد بلکه معنی مورد نظر از چنین اظهاری آن است که چون آخرت حقیقتی فرا زمانی داشته و محیط به جمیع ازمنه است، می توان آن را همواره متحقق انگاشت چرا که در هر زمان که بتوان به آن توجه نمود یا بدان منتقل شد از زمان جدا شده و آن را دارای تحقق خواهیم یافت.

اما دلیل ما بر صدق هرمنوتیکی ادعای خود (یعنی اینکه ملاصدرا چنین اعتقادی داشته است و بیانات فوق علاوه بر اینکه لازمه و نتیجه مبانی اویند، مورد اعتقاد و توجه وی نیز بوده اند) آن است که در آثار ایشان غیر از مواردی که دلالت بر وجود داشتن فعلی آخرت دارند گفته هایی نیز پیدا می شود که فهم آن جز به طریقی که ذکر شد میسور نمی باشد. مثلا ایشان نسبت روز آخرت به روزها را مثل نسبت روح اعظم به ارواح جزئی معرفی کرده اند.(۱۰) با سلب توجه به معنای عرفانی نسبت بین این دو روح واضح است که در رای صدرای شیرازی این نسبت جز به طریق کلیت سعی و احاطه وجودی نیست. یعنی هر روح جزئی حصه ای از روح کلی است یا می توان گفت که “الروح الکلی جمیع الارواح و لیس بشی منها” (۱۱) وی در جای دیگری نسبت بین ازمنه جهان ماده به زمان آخرت (و همچنین نسبت بین مکان های دنیا به مکان آخرت) را نسبت به متغیرات به ثابتات می داند.(۱۲) در بحث ربط ثابت به متغیر روش مشائیان تمسک به حرکت قطعی و حرکت توسطی بوده است که بنابر آن نظریه ثابت علت حرکت توسطی متغیر بود که باعث نمی شد خود علت متغیر گردد، اما وجه تغییر در متغیر از حرکت قطعی آن که ربطی به علت ثابتش ندارد ناشی می گردید.




۷ ملاصدرا ، تفسیر القرآن ، تفسیر سوره اعلی ، ص ۲۱۳
۸ سوره ق ، آیه ۲۲
۹ تفسیر القرآن ، تفسیر سوره زلزال ، ص ۲۴۲
۱۰ همان ، تفسیر سوره زلزال، ص ۲۳۱ ۲۲۴
۱۱ لفظ عبارت از خود نگارنده برای مقایسه با قاعده بسیط الحقیقه آمده است
۱۲ تفسیر سوره زلزال ، ص ۲۳۲
۱۳ سوره لقمان ، آیه ۲۸
۱۴ تفسیر سوره واقعه ، ص ۱۳۶ ۱۳۵
۱۵ ملاصدرا، اسفار اربعه ، ج ۹ ، ص ۱۶۲
۱۶ همو، المبدا و المعاد ، ص ۴۳۵
۱۷ همان ، ص ۴۴۶
۱۸ ملا صدرا، الشواهر الربوبیه ، ص ۲۸۵
۱۹ همسر، اسفار اربعه ، ج ۹، ص ۲۷۹
۲۰ همان، ص ۲۳۲ و ۲۳۳
۲۱ همان ، ص ۲۴۳
۲۲ همان ، ص ۲۷۸ و الشواهد ، ص ۲۹۸
۲۳ تفسیر سوره اعلی، ص ۲۱۰

روزنامه رسالت

aminj;116231 نوشت:
به نام خدا
سلام

اینجانب در مورد صحبتهایی که در زیر می آورم، یقین کامل ندارم. با این حال ممکن است راهگشا باشد.

"یوم القیامه" روزی است که در آن به حساب خلق رسیدگی می شود و بندگان در محضر خدا پاسخگو هستند. طبق آیات قران، ممکن است خدا در روز قیامت با عده ای حرف نزند (ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم)؛ بنابراین اگر ما الان از خدا چیزی نمی شنویم دلیل بر نیامدن قیامت نیست. می توان سری به گورستانها زد و عده زیادی را دید که قیامتشان بر پا شده است.

"آخرت" ممکن است برای عده ای در لحظات آخر عمر آنها باشد و در این لحظات آخر که از چشم بقیه پنهان است (حتی ممکن است مدت زمان گذشته بر فرد را هم بقیه درک نکنند) اتفاقات خوب یا بدی بر آنان بگذرد.

"ساعه"
"و قال الذین كفروا لا تاتینا الساعة قل بلى و ربى لتاتینكم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فى السموت و لا فى الارض و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتب مبین"
طبق این آیه "ساعه" می تواند وجودی هوشمند باشد (عالم الغیب است). البته اگر منظور از عالم الغیب خدا باشد، این نظر تا حدی منتفی می شود. ولی شاید نتوان انکار کرد که خدا از علمش به "ساعه" داده باشد.
"قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعة بغتة " -> ساعه ناگهانی می آید.

البته همانطور که در ابتدا نیز گفتم هنوز خود من هم نمی توانم بگویم ساعه با قیامت فرق دارد.
شاید بتوان گفت که هنوز "ساعه" بر مردم به ظاهر زنده دنیا نیامده است، ولی مردگان آن را درک کرده اند.
نکته دیگر آنکه در زمان آمدن ساعه یا یوم القیامه، احتمال در هم ریختگی زمان و مکان بسیار است. در انجیل یا تورات (دقیق به خاطر ندارم) آمده که مرد بی قانونی خواهد آمد که ما می توانیم نتیجه بگیریم که اگر این فرد مقررات زمان را هم در هم بریزد چه پیش خواهد آمد. بنابراین بعید نیست که ما الان هم شمه های قیامت و ساعت را درک کنیم.

از 1400 سال پیش تا حالا قرآن گفته است:"أزفت الآزفة ليس لها من دون الله كاشفة " -> شاید بتوان نتیجه گرفت که همین الان هم نزدیک شونده نزدیک است و خدا آن را آشکار نکرده (حداقل بر ما آشکار نکرده)


با سلام و تشکر:Gol:

دلایل بسیاری اعم از عقلی و نقلی، حقیقت معاد و بروز و ظهور قیامت را اثبات می کند:

بـراسـاس جـهـان بـيـنى اسلامى مجموعه جهان هستى هدفمند است و نظام حاكم بر جهان، نظامى هـمـراه بـا بـرنـامـه و مـسـيـرى مـشـخـّص اسـت و هـمـه مـوجـودات بـه سـوى كـمال و شكوفايى در حركتند و براى نيل به هدف، در تلاش و كوشش اند.

اين ديدگاه بر آن اسـت كـه مـجـمـوعـه جـهـان آفـريـنـش و مـوجـودات آن، بـه ويـژه انـسـان، كـه گـل سـرسـبـد جـهـان آفـريـنـش اسـت، هـرگـز رو بـه سـوى نـابـودى و اضـمـحـلال مطلق و كامل نمى نهد. هرچند جهان به لحاظ عناصر موجود در آن، كه مادّى اند، دچار تـحـوّل و دگـرگونى مى شود، امّا حقيقت وجودى اش چون وابسته به هستى مطلق ـ (خدا) ـ و ظلّ اسـت هـمـواره بـر جـاى مـى مـانـد و داراى حـيـاتـى جـاويد و پيوسته خواهد بود.

با اين كه جهان سـرانـجـام بـه قـيـامـت مـى رسـد و دسـتـخـوش تـغـيـيـرات بـنـيـاديـن مـى گـردد؛ بـنـابـر دلايـل مـتقن عقلى و نقلى، براى انسان حياتى پيوسته و جاويد است و هر چند انسان نيز به تبع دگـرگـونـى جـهـان مـراحـلى گـونـاگـون را طـى خـواهـد كـرد، كـه مـتـون اسـلامـى ايـن مـراحـل و گـذرگـاه هـا را (موت) (مرگ) خوانده اند، ولى هرگز حقيقت وجودى اش از ميان نمى رود.

قـرآن كـريـم در آيه زير به مرگ و ميرها و تغيير و تجديد حيات ها اشاره كرده و فرموده است: (قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ اَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ...)(مؤ من / 11)؛ آنان مى گويند: (پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى ...).

مراد از (دوبار مردن)، مردن در دنيا و مردن در برزخ است و مراد از (دوبار زنده شدن)، زنده شدن به حيات برزخى و حيات اُخروى در قيامت است.(1)

بـنـابـرايـن، بدون تردید، مردن به معناى نيست و نابود شدن نيست، بلكه غايب شدن در يك مرحله از حيات و حضور در مرحله ديگر است. در حديث شريف منقول از پيامبر اكرم (ص)نيز درباره مرگ آمده است: (ما خُلِقْتُمْ لِلْفَناءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقاءِ وَ اِنَّما تَنْقُلُونَ مِنْ دارٍ اِلى دارٍ.)(2)
شـمـا را بـراى فنا نيافريده اند، بلكه براى بقا آفريده اند و تنها از خانه اى به خانه اى ديگر كوچ مى كنيد.

بنابراين، حيات حقيقى پيوسته است، گرچه داراى شدت و ضعف است و حيات پس از اين دنيا از خـلوص و شـدتـى بـيـشـتـر بـرخـوردار اسـت؛ بـه گـونـه اى كـه خـداونـد متعال تنها حيات اُخروى را شايسته نام و حقيقت حيات دانسته و فرموده است: (وَ مـا هـذِهِ الْحـَيـوةُ الدُّنـْيـا اِلاّ لَهـْوٌ وَ لَعـِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الاْ خـِرَةَ لَهـِىَ الْحـَيـَوانُ لَوْ كـانـُوا يَعْلَمُونَ)(عنكبوت / 64)؛ ايـن زنـدگـى دنـيـا چـيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى راستين در سراى آخرت است، اگر مى دانستند.

از اینرو حقیقت معاد و قیامت، به حکم عقل و نقل امری تردید ناپذیر و یقینی است و اما در چگونگی و کیفیت برپایی آن، بدلیل محدودیت عقل، در کشف حقایق مربوط آن، و عدم توان راهیابی به غیب، پسندیده است به آیات قران و روایات که از مصادر مطمئن صادر شده اند ایمان و اعتقاد پیدا کنیم و این طریقت عقل سلیم و نشانۀ ایمان و تقوا است.

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی__________________________________________________________
1- الميزان ، ج 17، ص 313.
2- بحارالانوار، ج 6 ، ص 249.


سلام مجدد:Gol:

در ادامه بحث عالم قیامت، گفتنی است:

علاوه بر اینکه با اثبات معاد، مرحله ای بودن زندگی انسان روشن می شود، اینکه حیات انسان در سه مرحله است؛ مرحله اى در اين دنياى مادّى، مـرحـله اى در برزخ و مرحله نهايى در جهان آخرت. بدون شک، توجه به تفاوت های بنیادین موجود در نظام دنیا و نظام آخرت، نیز به تفاوت ساحت های دنیا و آخرت (قیامت کبری) اشاره می کند و بر مرحله ای و متعاقب هم بودن مراحل یاد شده از حیات انسانی تأکید می ورزند. که در این مجال بطور گذرا تنها به ذکر نام برخی از این تفاوتها می پردازیم:

1 ـ حاکمیت نظام اجتماعى در دنيا و نظام فردى در آخرت.

2 ـ اختلاط حق و باطل در دنيا و ظهور حق محض در آخرت.

3 ـ دنيا دار تكليف است و آخرت دار جزاء.

به اعتقاد بنده این تفاوتها تا اندازۀ زیادی روشن است و در صورتیکه نقطه و یا بعدی از این تفاوتها مبهم بود، بنا به درخواست دوستان، به تفصیل آن خواهیم پرداخت.

از این دو که بگذریم، توجه به حقیقت برزخ نیز، به متعاقب بودن این مراحل حیات انسانی اشاره می کند. انـسـان پـس از مـرگ پـاى بـه عـالمى ديگر مى نهد كه در قرآن كريم با واژه (برزخ) و در روايات گاهى با همين نام و گاهى با نام (عالم قبر) از آن ياد شده است.

(برزخ) در لغت، فـاصـله ميان دو چيز را مى گويند،(1) و چون عالم برزخ فاصله ميان دنيا و آخرت است، آن را برزخ مى نامند. توضيح آن كه انسان ها پس از مرگ بى درنگ وارد عالم قيامت نمى شوند، بلكه در عالمى به نام عالم برزخ، كه از مرگ آغاز مى گردد و تا قيامت كبرا ادامه مى يـابـد، بـه سـر مـى بـرند و پس از سپرى شدن اين دوران و آغاز قيامت پاى به عالم قيامت مى گـذارنـد.

در كـتـاب هـاى تـفسير و روايت و نيز آثار دانشمندان مسلمان به گونه اى گسترده از برزخ سخن رفته است. شهيد مطهرى درباره عالم برزخ مى گويد: "مـطـابـق آنـچـه از نـصـوص قـرآن كـريـم و اخـبـار و روايـات مـتـواتـر و غـيـر قـابـل انـكـارى كـه از رسـول اكـرم (ص )و ائمّه اطهار: رسيده است، استفاده مى شود كه هيچ كس بـلافـاصله پس از مرگ وارد عالم قيامت كبرا نمى شود، ... هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت كبرا در خـامـوشـى و بـى حـسـى فـرو نـمـى رود؛ يـعـنـى چـنـيـن نـيـسـت كـه انـسـان پـس از مـردن در حال شبيه به بيهوشى فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند، نه لذّتى داشته باشد و نه المى، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى، بلكه همه چيز را حس مى كند، از چيزهايى لذت مى برد و از چيزهاى ديگر رنج.(2)

پس از مطالبی که گذشت روشن می شود که عالم قیامت، اگر مطابق آنچه از نصوص آیات و روایات بدست می آید، در حال حاضر موجود باشد، چنانکه از برخی از آیات بدست می آید که بهشت و جهنم در حال حاضر وجود دارد و روایات معصومان (ع) و داستان معراج پیامبر نیز بر این مطلب گواهی می دهند. اما بدون تردید باید پذیرفت؛ عالم قیامت، عالمی غیر از عالم دنیا و نیز عالمی جز عالم برزخ است و هر کدام از این عوالم، ساحت و مرحلۀ متفاوتی از نظام هستی دارند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________________
1- مفردات راغب، ص 43.
2- استاد شهید مطهری،
مقدّمه اى بر جهان بينى اسلامى، ص 496 ـ 497.

موضوع قفل شده است