قصص قران

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قصص قران

[="darkolivegreen"]در قرآن کریم از راههای متعددی برای هدایت بشر استفاده گردیده که داستانهای قرآنی یکی از آن روشهاست، زیرا همچنانکه می‌دانیم داستان سرایی از زمانهای بسیار قدیم در میان انسانها رایج بوده و انسانها با علاقه تمام و کمال، عاشق شنیدن داستان بوده‌اند، بر این اساس است که می‌بینیم نه تنها قصه‌های واقعی بلکه بازار داستان پردازان خیالی نیز رونق یافته که آثار و رمانهای فراوان در ویترین کتاب فروشیها خود دلیل محکم این مدعای ماست و باز برای ما روشن است که مشتریان قصه فقط یک گروه سنی خاصی نمی‌باشد، بلکه همه افراد جامعه از پدرپزرگها و مادربزرگها گرفته، تا پدرها و مادرها و بچه‌ها و جوانانها همه را در بر دارد زیرا همچنانکه می‌دانیم فایده داستان فقط پر کردن وقت و سرگرمی نبوده بلکه دارای مزیتهایی است [/]

حضرت ادریس

ادریس کیست؟
بنابر نقل بسیاری از مفسران،ادریس جد پدری نوح است.نام او در تورات «اخنوخ» و در «عربی» ادریس می باشد و برخی آن را از ماده درس می‌دانند؛زیرا ادریس کسی بود
که با قلم خط نوشت و نویسندگی کرد.او افزون بر مقام نبوت،به علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و نخستین کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت.نامش،دو بار در قرآن،آن هم با اشاره‌های کوتاه آمده است:(در سوره مریم ایات ۵۸ و ۵۷ و ۵۶ و در سوره انبیاء ایه ۸۶ و ۸۵ آمده است)
ادریس در قرآن
سوره مریم ایات ۵۸ و ۵۷ و ۵۶
و اذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیا؛در کتاب آسمانیت (قرآن) از ادریس یاد کن که او صدیق و پیامبر بود.
صدیق به معنی شخص بسیار راستگو و تصدیق کننده ایات خداوند و تسلیم در برابر حق و حقیقت است.
و رفعناه مکانا علیا؛ما او را به مقام بلندی رساندیم.
اولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین؛آنها پیامبرانی بودند که خداوند آنان را مشمول نعمت خود قرار داد.
من ذریه آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریه ابراهیم و اسرائیل؛که بعضی از فرزندان آدم بودند و بعضی از فرزندان کسانی که با نوح در کشتی سوار کردیم و بعضی از دودمان ابراهیم و اسرائیل.(تفسیر نمونه و قرآن ج۱۳ از ص۹۷ تا ص ۱۰۰ و از ص ۴۸۲ و ص۴۸۳)
همه پیامبران از فرزندان آدم بودند،ولی با توجه به نزدیکی آنها به یکی از پیامبران بزرگ،از آنها به عنوان ذریه ابراهیم و اسرائیل یاد شده است،به این ترتیب،منظور از فرزندان آدم در این ایه،حضرت ادریس است که بنابر مشهور،جد نوح پیامبر(ص) بود و منظور از فرزندان کسانی که با نوح بر کشتی سوار شدند،حضرت ابراهیم(ع) است؛زیرا ابراهیم از فرزندان سام (فرزند نوح) بوده و منظور از فرزندان ابراهیم، اسحاق و اسماعیل و یعقوب است و منظور از فرزندان اسرائیل،موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی می‌باشد.

و ممن هدینا و اجتبینا اذا تتلی علیهم ایات الرحمن خروا سجدا و بکیا؛در میان کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم،افرادی هستند که وقتی ایات خداوند رحمان برآنها خوانده شود،به خاک می افتند و سجده می کنند و سیلاب اشکشان سرازیر می‌شود.
سوره انبیاء ایات ۸۶ و ۸۵ و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل کل من الصابرین؛اسماعیل و ادریس و ذوالکفل که همه آنها از صابران و شکیبایان بودند و هر یک از این پیامبران،در طول عمر خود، در برابر دشمنان و یا مشکلات طاقت فرسای زندگی شکیبایی و پایداری نشان دادند و هرگز در برابر گرفتاری‌ها زانو نزدند و هر یک الگویی از پایمردی بودند.

سپس قرآن،بزرگترین بخشش الهی را،در برابر،شکیبایی و پایداری‌شان چنین بیان می‌کند:ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم؛چرا که از صالحان بودند.و ادخلناهم فی رحمتنا انهم من الصالحین جالب اینکه نمی‌گوید ما رحمت خود را به آنها بخشیدیم،بلکه می‌گوید:آنها را در رحمت خود داخل کردیم.گویی با تمام جسم و جانشان در رحمت الهی غرق شدند.(تفسیر نمونه ج۱۳)

حضرت ادریس(ع)پس از آدم و شیث(علیهما السلام)به مقام پیامبری برگزیده شد. او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری ازگناه دعوت می کرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی، بویژه خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)، بشارت می داد.
سلسله مقالات پیامبران آسمانی را با مروری بر زندگی این پیامبر بزرگ آغاز می کنیم.
در نام این پیامبراختلاف است. گروهی نامش را اخنوع و لقبش را ادریس دانسته اند. دسته ای وی را «اوزریس » خوانده، ادریس رامعرف این نام شمرده اند. جمعی معتقدند نامش در تورات «اخنوع »یا «خنوع » است و «هرمس الهرامسه » و «مثلث النعمه » و«المثلث » لقب داده اند; زیرا ملک و حکیم و نبی بوده است.
علامه طباطبایی(ره)در این باره می فرماید: نام ایشان به زبان یونانی طرمیس بود که در زبان عربی اخنوع گفته می شود. اما بعضی دیگر می گویند: در زبان یونانی به ایشان ارمیس می گویند که درزبان عربی هرمس گفته می شود و خداوند عزوجل هم درکتاب قرآن ایشان را ادریس نامید.»
ادریس در قرآن
فخررازی در ذیل آیات 56 و 57 سوره مریم چنین می گوید:
1- همانا ادریس پیامبری راستگو و صدیق بود.(انه کان صدیقا)
2- آن حضرت مقام نبوت داشت.(نبیا)
3- خداوند مقامش را بلندگردانید.(و رفعناه مکانا علیا)
شیخ طوسی(ره)در باره اوصاف حضرت ادریس به آیه های 84 و 85سوره انبیاء اشاره کرده، می فرماید:
4- برعمل صالح و اطاعت از خداوند استوار بود.(و ذکری للعالمین)
5- در بلاها بردباری بسیار نشان می داد.(و اسماعیل و ادریس وذالکفل کل من الصابرین)
علامه طبرسی(ره)به خاطر عدم شتاب در استجابت دعا را نشانه بردباری ادریس می داند.
خصوصیات ادریس
حضرت ادریس(ع)به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهود بود و بدین سبب وی را «ادریس » نامیدند.
او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسی وحکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی وهیئت به او آموخت.
وقتی ادریس به پیامبری مبعوث شد، مردم به هفتاد و دوزبان سخن می گفتند و خدای متعال همه آن لغات را به وی تعلیم داد. اوهمچنین نخستین کسی بود که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می دوخت. قبل از وی مردم پوست برتن می کردند. ادریس خیاط بود ودر مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکی از فرزندان قابیل را به اسارت در آورد.
عبادت ادریس
ابن عباس می گوید: «کان ادریس النبی(ع)یسیبح النهار و یصومه و یبیت حیث ماجنه اللیل و یاتیه رزقه حیث ما افطروکان یصعد له من العمل الصلاح مثل مایصعد لاهل الارض کلهم »
حضرت ادریس(ع)روز را به عبادت و روزه می گذراند و شب در هرکجامی رسید بیتوته می کرد. هنگام افطار، هرجا که بود روزی اش می رسید.
کردار نیک وی که هروز به آسمان می رفت. با اعمال صالح همه مردم زمانش برابر بود.
حضرت ادریس هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تمجید، تکبیر،توحید خداوند لب می گشاد و اعمال یک روز او با کردار همه اهل زمین در زمان وی برابر بود.
سیمای ادریس در دعاها
سیدرضی الدین بن طاووس(ره)دعاهایی نقل کرده که نام و یاد این پیامبر بزرگ در آن دیده می شود. در دعاهای ویژه ماه ربیع الاول چنین آمده است:
«واسئلک باسمک الذی دعاک به ادریس فرفعته مکانا علیا ان ترفعنا الی احبت البقاع الیک...»
در دعاهای مختص ماه مبارک رجب نیز چنین می خوانیم:
«اللهم انی اسئلک باسمک... و معلم ادریس عددالنجوم و الحساب و السنین و الشهود و اوقات الازمان »
چنانکه پیدا است این دعا به برخی از اوصاف ادریس اشاره می کنداز جمله داشتن شمار سالها، ریاضی و نجوم.

فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام «متوشلخ » و«ناخورا» و «حرقاسیل » در کتابها ذکر شده است.
زبان ادریس
ابن عباس می گوید: پنج تن از پیامبران به زبان سریانی(یونانی)سخن می گفتند:
1- آدم(ع)
2- شیث(ع)
3- ادریس(ع)
4- نوح(ع
5- ابراهیم(ع)
ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدم و شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد.
گروهی وی را دومین پیامبر می دانند و دسته ای نیز نوح راپیامبر دوم شمرده اندو ادریس را یکی از انبیاء بنی اسرائیل می دانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه می گوید: این سخن گمانی بیش نیست.
گروهی نیز ادریس را یکی از علمای بنی اسرائیل دانسته اند. این سخن به وسیله بعضی از مفسیران رد شده است.
آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کرده اند که الیاس همان ادریس است. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخی الیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمع نمی نماید.
سیمای پیامبر اسلام(ص)و علی(ع)در مصحف ادریس
در صحف ادریس پیامبر چنین آمده است: «هنگامی که خداوندابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روزموعود بندگانی را انتخاب و قلبهایشان را امتحان کرده ام. آنان دوستان من هستند برای آنها پیامبر مصطفی(ص)و امینی چون مرتضی(علی)«ع » انتخاب کرده ام. پس مصطفی(ص)را پیامبرآنها(امت)را یارو و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی(ص)و امینم مرتضی(ع)اختیار کرده ام.»
نکته مهمی که از این جملات به دست می آید این است که اولا حضرت ادریس(ع)آمدن پیامبری به نام محمد(ص)را بشارت می دهد و ثانیا به جانشینی و ولایت علی بن ابی طالب(ع)بعد از پیامبر(ص)تصریح می کند.
پیامبر اسلام(ص)در صحف ادریس «بهیائیل » خوانده شده و ادریس پیشاپیش جز ظهورش را داده است.
ولادت و دوران کودکی آن حضرت
علامه طباطبایی(ره)درباره مکان ولادت حضرت ادریس(ع)می فرماید:
حکیمان و دانشمندان در باره مکان ولادت ادریس اختلاف کرده اند.
گروهی بر این باورند که او در شهر «منف » مصر به دنیا آمد ودر آنجا وی را «هرمس الهرامه » می خواندند; و گروهی چنان می اندیشید که او در بابل به دنیا آمده است.
در باره دوران کودکی حضرت ادریس(ع)می گویند: ایشان استادی به نام «اغشاذیمون » داشته است.
علامه طباطبایی(ره)می فرماید: کسی در باره زندگی این شخص چیزی نگفته است. فقط گفته اند که او یکی از انبیای یونان و مصر بوده،«اورین دوم » شهرت داشت. یونانیها و مصریها ادریس را «اورین سوم » می خواندند.
ادریس و ستمگران
پادشاه ستمگری بر قوم ادریس(ع)حکومت می کرد و فرمانش برمال وجان مردم نافذ بود. روزی پادشاه برای تفریح از مرکز حکومت خودخارج گردید. در راه به چمن زاری سبز و خرم رسید و آنجا راپسندید. از فررای خود پرسید: این چمنزار از کیست؟ گفتند: آن مردی خدا پرست با فلان نام و نشان.
شاه دستور داد مرد بینوا را احضار کردند. به او فرمان زمین را به دربار واگذارد. مرد با ایمان گفت: خانواده ام از تونیازمندترند. شاه گفت: پس به من بفروش.
مرد حاضر نشد. شاه خشمگین به خانه بازگشت; ولی بسیار ناراحت به نظر می رسید و در اندیشه بود که چگونه زمین را از آن مردبگیرد.
همسر ناپاک شاه، چون شاه را عصبانی دید و سبب را دریافت،گفت: چاره کار آسان است. گروهی از یاران پلیدش را طلبید ودستور داد: نزدشاه گواهی دهند مالک زمین کافر و از دین شاه روی گردان شده است. به گواهی آنان ما زمین به تصرف شاه در آمد. در برابر این جنایت بزرگ، پروردگار خشمگین شده، به ادریس(ع)امر کرد نزد ستمکار رفته، به وی هشدار دهد ویاد آوری کند که پایتختو پیکر همسرت طمعه سگان خواهد شد.
ادریس(ع)پیام پروردگار را رسانید. شاه گفت: پیش از آنکه به دست من کشته شوی برون رو. همسرش گفت: از پیام خدای ادریس بیمناک مشو; من افرادی را برای کشتن وی می فرستم.
بدین ترتیب، گروهی به تعقیب ادریس پرداختند. ادریس به فرمان خداوند از شهر خارج شد; خود را مخفی ساخت و چنین دعا کرد:
خداوند! باران رحمتت را براین شهر نازل مفرما تا من درخواست کنم.
دعای ادریس مستجاب شد. او به غاری پناه برد و با حمایت فرشته ای که همه شب غذایش را می آورد به زندگی ادامه داد.
پروردگار شاه ستمگر را سرنگون کرد; در چنگال مرگ اسیر ساخت،شهر را ویران و همسرش را طعمه سگان ساخت. از مخفی شدن ادریس درغار بیست سال گذشت و حتی یک قطره باران نیز برآن سرزمین نبارید. زندگانی مردم بسی خت شد. مردم گفتند: بدبختی ما به سبب نفرین ادریس(ع)است. به درگاه خداوند رفتند; از گناهان خوداستغفار کردند و خاک ندامت بر سرریختند. خداوند توبه آنان راپذیرفت و ادریس را به شهر بازگرداند. مردم در پیشگاه او توبه کردند و باران با دعای ادریس به شهر بازگشت.

مشخصات ادریس (ع) و هدایت مردمیكی از پیامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده[1] و در آیه 56 سوره مریم به عنوان پیامبر صدیق یاد شده، حضرت ادریس است كه در این جا نظر شما را به پاره‎ای از ویژگی‎های او جلب می‎كنیم:
ادریس كه نام اصلیش «اُخنوخ» است در نزدیك كوفه در مكان فعلی مسجد سهله می‎زیست. او خیاط بود و مدت سیصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم ـ علیه السلام ـ می‎رسد. سی صحیفه از كتاب‎های آسمانی بر او نازل گردید. تا قبل از ایشان مردم برای پوشش بدن خود از پوست حیوانات استفاده می‎كردند، او نخستین كسی بود كه خیاطی كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدریج از لباسهای دوخته شده استفاده می‎كردند. او بلند قامت و تنومند و نخستین انسانی بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و آنها را تدریس می‎كرد. كتابهای آسمانی را به مردم می‎آموخت و آنها را از اندرزهای خود بهره‎مند می‎ساخت،‌ از این رو نام او را ادریس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندی در بهشت به او عنایت فرمود و او را از مواهب بهشتی بهره‎مند ساخت.
ادریس ـ علیه السلام ـ بسیار درباره عظمت خلقت می‎اندیشید و باخود می‎گفت: «این آسمان‎ها، زمین، خلایق عظیم، خورشید، ماه، ستارگان، ابر، باران و سایر پدیده‎ها دارای پروردگاری است كه آنها را تدبیر نموده و سامان می‎بخشد، بنابراین او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».[2]
فرازهایی از اندرزهای ادریس ـ علیه السلام ـ
ای انسان! گویی مرگ به سراغت آمده، ‌ناله‎ات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حركت ایستاده، آب دهانت خشك گشته، سیاهی چشمت به سفیدی دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختیها و تلخی‎های مرگ دست به گریبان شده‎ای. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانه‎ات جسد بدبویی شده‎ای و مایه عبرت دیگران گشته‎ای. بنابراین هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، كه خواه ناخواه به سراغت می‎آید و هر عمری گرچه طولانی باشد به زودی به دست فنا سپرده می‎شود.
ای انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشواری، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پر وحشت قیامت می‎باشد آسان‎تر است،‌ متوجه باش كه ایستادن در دادگاه عدل الهی برای حسابرسی و جزای اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است كه نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.[3]
قسمتی از دستورهای ادریس ـ علیه السلام ـ
ای انسانها! بدانید و باور كنید كه تقوا و پرهیزكاری، حكمت بزرگ و نعمت عظیم، و عامل كشاننده به نیكی و سعادت و كلید درهای خیر و فهم و عقل است، زیرا خداوند هنگامی كه بنده‎ای را دوست بدارد، عقل را به او می‎بخشد.
بسیاری از اوقاتِ خود را به راز و نیاز و دعا با خدا بپردازید و در خداپرستی و در راه خدا تعاون و همكاری نمایید، كه اگر خداوند همدلی و همكاری شما را بنگرد، خواسته‎هایتان را بر می‎آورد و شما را به آرزوهایتان می‎رساند و از عطایای فراوان و فنا ناپذیرش بهره‎مند می‎سازد.
هنگامی كه روزه گرفتید، نفوس خود را از هر گونه ناپاكیها پاك كنید و با قلبهای صاف و خالص و بی‎شائبه برای خدا روزه بگیرید، زیرا خداوند به زودی دلهای ناخالص و تیره را قفل می‎كند. همراه روزه گرفتن و خودداری از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نیز از گناهان كنترل كنید.
هنگامی كه به سجده افتادید و سینه خود را در سجده بر زمین نهادید، هر گونه افكار دنیا و انحرافات و نیرنگ و فكر خوردن غذای حرام و دشمنی و كینه را از خود دور سازید و از همه ناصافی‎ها خود را برهانید.
خداوند متعال، پیامبران و اولیائش را به تأیید روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همین موهبت بر اسرار و نهانی‎ها آگاه شدند و از فیض حكمت بهره‎مند گشتند، از گمراهیها رهیده و به هدایتها پیوستند، به طوری كه عظمت خداوند آن چنان در دلهایشان آشیانه گرفت كه دریافتند او وجود مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد و هرگز نمی‎توان به كُنه ذاتش معرفت یافت.[4]
هدایت شدن هزار نفر با راهنمایی‎های ادریس ـ علیه السلام ـ
ادریس هم چنان با بیانات شیوا و اندرزهای دلپذیر و هشدارهای كوبنده، قوم خود را به سوی خدا دعوت می‎كرد. در این مسیر با طایفه‎ای از قوم خود ملاقات نمود كه همه بت پرست و در انواع انحراف‎ها و گمراهی‎ها گرفتار بودند. ادریس به اندرز و نصیحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوی خدا دعوت كرد. آنها یكی پس از دیگری تحت تأثیر قرار گرفته و به او پیوستند. نخست تعداد هدایت شدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسید. به همین ترتیب یكی پس از دیگری هدایت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسیدند.
ادریس از میان آنها صد نفر از برترین‎ها را برگزید، و از میان صد نفر، هفتاد نفر، و از میان هفتاد نفر ده نفر، ‌و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند خداوند به ادریس وحی كرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی كه خداوند روح ادریس ـ علیه السلام ـ را به ملأ اعلی برد.[5]

[1] . انبیاء، 85؛ مریم، 56.
[2] . بحار، ج 11، ص 270ـ280؛ كامل ابن اثیر،‌ج 1، ص22.
[3] . سعد السعود سید بن طاووس، ص 38.
[4] . اقتباس از بحار، ج 11، ص 282ـ284.
[5] . همان مدرك، ص 271

موضوع قفل شده است